جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'اکتشاف سرب و روی"معدن"'.
1 نتیجه پیدا شد
-
سرب و روی به طور معمول همراه با یکدیگر در کانسارها یافت میشوند لذا انواع کانسارهایی که حاوی سرب و روی در مقادیر اقتصادی هستند، تحت عنوان کانسارهای سرب- روی نامیده میشوند. ذخایر سولفید تودهای آتشفشانیاز میان بیشمار ذخیره سولفید تودهای آتشفشانی با سن آرکئن، تنها از ذخیره کیدکریک مقدار قابل توجهی سرب به دست آمده است. این در حالی است که ذخایر سولفید تودهای آتشفشانی پالئوزوئیک در باتورست و نیوبرونزویک و همچنین ذخایر سنوزوئیک مانند ذخایر کوروکوی ژاپن از نظر سرب بسیار غنی هستند. مراحل اکتشافی این گونه کانسارها به صورت زیر خلاصه میشود. اکتشاف مقدماتی در ارزیابی یک منطقه کاملاً جدید از نظر سولفیدهای تودهای آتشفشانی دو معیار بسیار مهم را باید مد نظر قرارداد. اول وجود سنگهای آتشفشانی با منشاء غالباً زیردریایی و دوم ترکیب سنگهای آتشفشانی که باید کالک آلکالن یا تولئیتی جزایر قوسی باشد. البته هزاران کیلومتر مکعب از این سنگها وجود دارد که نابارور است، از این رو از معیارها و تکنیکهای دیگری برای محدود کردن عملیات اکتشاف در این سنگها باید استفاده کرد. اخیراً سنجش از دور و شناخت الگوهای ساختاری ناحیهای، کاربرد روزافزونی در کاوش ناحیهای پیدا کرده است. به عنوان مثال میتوان از نتایج تجربی مربوط به کاربرد برخی روشهای سنجش از دور در اکتشاف ژئوبوتانی سولفیدهای آتشفشانی ویرجینیا نام برد. در این منطقه از درختان بلوط نمونهبرداری شده و بااستفاده از یک پرتوسنج قابل حمل، میزان بازتاب نور از سطح برگهای اندازهگیری شده است. نتایج نشاندهنده این است که تغییرات انعکاس از سطح برگ با تغییر غلظت فلزات ردیاب خاک و خصوصاًسرب و مس ارتباط دارد. در این منطقه بیشتر ذخایر سولفید تودهای در مناطق تلاقی شکستگیهای اصلی شمالی- جنوبی و شرقی- غربی قرار دارند، که در این صورت سنجش از راه دور نقش بسیار مؤثری در گزینش مناطق اکتشاف نیمه تفضیلی ذخایر خواهد داشت، زیرا تهیه نقشه خط وارگیهای بزرگ، یکی از مزیتهای عمده تصویرهای ماهوارهای است. رخداد سولفیدهای تودهای آتشفشانی اغلب با گنبدهای ریولیتی همراه بوده و گسلها عوامل کنترل کنننده هستند. شناخت این عوامل به منظور گزینش مناطق پرامید، برای زمینشناسی اکتشافی بسیار مهم است. به دلیل وجود پیرتیت در عدسیهای سولفید تودهای و منیتیت در مناطق رگچهای میتوان از روشهای الکترومغناطیس (aem) و مغناطیس هوایی نیز در مرحله اکتشاف مقدماتی بهره جست. روشهای ژئوشیمی به عنوان جایگزین ژئوفیزیک هوابرد (درصورتیکه مؤثر نباشد) و یا در کنار این روش استفاده میشوند. در این مرحله معمولاًنمونهبرداری از آب رودخانه و رسوبات انجام میگیرد. بدیهی است فواصل نمونهبرداری و نوع نمونهبرداری به محیط اکتشافی بستگی داشته و متغیر میباشد. اکتشاف تفصیلی و تعیین هدف پس از اتمام عملیات اکتشاف ناحیهای، مناطق امیدبخش انتخاب میشوند که اکتشافات تفصیلی باید در آن مناطق انجام گیرند. این مناطق دارای سنگ میزبان مناسب و چرخه آتشفشانی کالک آلکانی هستند که به احتمال زیاد حاوی سولفید تودهای میباشند. مناطق آنومالی از دیدگاه ژئوشیمی و ژئوفیزیک احتمالاً ساختار خوش آتیه نیز دارند. این مناطق با شبیهسازی سیماهای محتمل فیزیکی و شیمیایی ذخایر سولفید تودهای، به شکل تفصیلیتر کاوش شده و به کمک مدل زمینشناسی چک میشوند. منظور از این مرحله، تعیین نقطه یا نقاطی برای انجام حفاری است. محل حفاری با توجه به برداشتهای زمینشناسی، ژئوشیمی و ژئوفیزیک و بررسی دقیق ساختارهای ناحیهای و مدلسازی نهایی مشخص میشود. ژئوشیمی احتمالاً یکی از مفیدترین رهیافتهای اتخاذ شده خواهد بود، زیرا به کمک آن میتوان محتملترین منطقه دارای ذخیره را مشخص کرده و با شناخت علائم شیمیایی پدیده دگرسانی در پیرامون این ذخایر، محتملترین مکان عدسیهای سولفید تودهای را تعیین کرد. روشهای ژئوفیزیکیبه دلیل خاصیت رسانایی، ذخایر سولفید تودهای را میتوان با برخی از روشهای الکتریکی و الکترومغناطیسی مورد کاوش قرار داد. در اکتشاف ذخایر سولفیدی تودهای کمعمق، از پتانسیل خودزا، به دلیل مقرون به صرفه بودن میتوان استفاده کرد. قطبش القایی نیز در اکتشاف ذخایر سولفید تودهای و مناطق استوکورک و برشی شده مرتبط با آنها کاربرد زیادی دارد. اغلب پاسخ روش مقاومت ویژه بر روی تودههای سولفیدی بزرگ بارز بوده و میتواند در مشخص ساختن تودههای معدنی که پاسخ قطبش القایی برروی آنها پیچیده است مفید باشد. در سالهای اخیر سیستم utem به دلیل نفوذ بیشتر در اعماق، کاربرد گستردهتری پیدا کرده است. محدودیت این روش در مناطقی است که لایههای رویی رسانا هستند، که در این صورت کاربرد این روش نسبت به ضخامت این لایهها محدود میشود. تفکیک قطبش القایی مغناطیسی (mip) روش جدیدی است که ممکن است برای کاوش این نوع ذخایر مفید باشد. در حال حاضر مطالعه برای اثبات میزان سودمندی این روش، مطالعات گستردهای در حال انجام است. حفاریفاصله بهینه گمانیزنی در مراحل اکتشاف تفصیلی این کانسارها به بودجه اکتشافی و بینظمی ذخیره بستگی دارد که با تفسیر دادههای موجود مشخص میشود. در هر حال امکان پیشنهاد یک فاصله مکانی متوسط وجود ندارد. به دلیل گرانی روش گمانیزنی، از گمانه حفر شده باید بیشترین مقدار اطلاعات رابه دست آورد. در یان مورد از روشهای چاهپیمایی به ویژه برای تشخیص کانهزایی استفاده بیشتری میشود. روشهای الکترومغناطیسی درون حفره، مانند کاوشگر سیروتم کاربرد ویژهای در کاوش سولفیدهای تودهای دارند. بسته به ظرفیت رسانایی هر توده سولفیدی، چنین کاوشگرهایی باید محل سولفید را در عمق 100 متری چاه تعیین کنند. اکتشاف برپایه معدن برای افزایش شناخت از ذخیره و گانگ و همچنین زونبندی دقیق عیار نیاز به حفر گمانههای بیشتر خواهد بود. حفاری به وسیله زمینشناسان معدنی کنترل میشود که از کنترلکنندههای ساختاری و لیتولوژیکی توده معدنی آگاهی کافی دارند. مشخصههای فیزیکی و شیمیایی که از آنها به عنوان راهنما در برنامههای اکتشافی قبلی استفاده شده در کاوش آتی نیز کاربرد خواهند داشت. افزون براین، مدلهای زمینشناسی مبتنی بر ژنز اثبات شده برای توده معدنی و مدل ژنزی کلی کانسار، به اکتشاف کمک میکند. کانسارهای سرب و روی رسوبی اگزالاتیو نام دیگر این کانسارها، کانسارهای سرب و روی با میزبان شیلی یا ماسیوسولفید (سرب و روی با میزبان رسوبی) است. این کانسارها در نتیجه تمرکز استراتیفرم کانیهای سولفیدی سرب و روی و سولفات باریم در رسوبات دریایی ائوگزینیک به وجود میآیند و ضخامت ماده معدنی به چند ده متر میرسد. مادة معدنی ممکن است در فاصلهای بیش از 1000 متر در سنگ درونگیر پخش شده باشد. سنگهای رسوبی دریایی ائوگزینیک شامل شیل سیاه. سیلتستون، ماسهسنگ، چرت. دولومیت، سنگ آهک میکریتی و توربیدیتها، سنگ درونگیر مناسب برای تشکیل این کانسارها میباشند. رسوبات تبخیری ممکن است در مقیاس محلی در بخش رخسارهای سکوی قارهای دیده شوند. سنگهای ولکانیکی نیز ممکن است به طور محلی در حوضه رسوبی وجود داشته باشند که توفیتها معمولترین نوع میباشند. کانسارهای بزرگ این تیپ، سن پروتروزوئیک (1400-1700 میلیون سال) دارند. البته کانسارهای با سنکامبرین تا کربونیفر (300-530 میلیون سال) نیز دیده شدهاند. حوضچههای رسوبی دریایی اپیکراتونیک و اینتراکراتونیک که خود دارای حوضچههای رسوبی محدودتر محلی میباشند، محیط مناسبی برای تشکیل این کانسارها میباشند. از نظر تکتونیکی حوضچههای رسوبی اپیکراتونیک و اینتراکراتونیک مرتبط با مناطق لولایی خاستگاه مناسبی هستند. این مناطق به وسیله گسلهای همزمان با رسوبگذاری، کنترل میشوند و به طور تیپیک تشکیل ساختمانهای نیمه گرابنی را میدهند. فعالیتهای تکتونیکی قائم درون این حوضچههای رسوبی، منجر به تشکیل حوضچههای رسوبی کوچکتر با مساحت بین 100 تا 100000 کیلومتر مربع میگردد. در این کانسارها کانیهای پیریت، پیروتیت، اسفالریت، گالن، باریت و کالکوپیریت پراکنده بوده و مقادیر جزئی مارکاسیت، آرسنوپیریت، بیسموتینیت، مولیبدنیت، آنارژیت و میلریت دیده میشود.