رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'ماریو بارگاس یوسا'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی
  • مکانیک در صنعت مکانیک در صنعت Topics
  • شهرسازان انجمن نواندیشان شهرسازان انجمن نواندیشان Topics
  • هنرمندان انجمن هنرمندان انجمن Topics
  • گالری عکس مشترک گالری عکس مشترک Topics
  • گروه بزرگ مهندسي عمرآن گروه بزرگ مهندسي عمرآن Topics
  • گروه معماری گروه معماری Topics
  • عاشقان مولای متقیان علی (ع) عاشقان مولای متقیان علی (ع) Topics
  • طراحان فضای سبز طراحان فضای سبز Topics
  • بروبچ با صفای مشهدی بروبچ با صفای مشهدی Topics
  • سفيران زندگي سفيران زندگي Topics
  • گروه طرفدارن ا.ث.میلان وبارسلونا گروه طرفدارن ا.ث.میلان وبارسلونا Topics
  • طرفداران شياطين سرخ طرفداران شياطين سرخ Topics
  • مهندسی صنایع( برترین رشته ی مهندسی) مهندسی صنایع( برترین رشته ی مهندسی) Topics
  • گروه طراحی unigraphics گروه طراحی unigraphics Topics
  • دوستداران معلم شهید دکتر شریعتی دوستداران معلم شهید دکتر شریعتی Topics
  • قرمزته قرمزته Topics
  • مبارزه با اسپم مبارزه با اسپم Topics
  • حسین پناهی حسین پناهی Topics
  • سهراب سپهری سهراب سپهری Topics
  • 3D MAX 3D MAX Topics
  • سیب سرخ حیات سیب سرخ حیات Topics
  • marine trainers marine trainers Topics
  • دوستداران بنان دوستداران بنان Topics
  • ارادتمندان جليل شهناز و حسين عليزاده ارادتمندان جليل شهناز و حسين عليزاده Topics
  • مکانیک ایرانی مکانیک ایرانی Topics
  • خودرو خودرو Topics
  • MAHAK MAHAK Topics
  • اصفهان نصف جهان اصفهان نصف جهان Topics
  • ارومیه ارومیه Topics
  • گیلان شهر گیلان شهر Topics
  • گروه بچه های قمی با دلهای بیکران گروه بچه های قمی با دلهای بیکران Topics
  • اهل دلان اهل دلان Topics
  • persian gulf persian gulf Topics
  • گروه بچه های کرد زبان انجمن نواندیشان گروه بچه های کرد زبان انجمن نواندیشان Topics
  • شیرازی های نواندیش شیرازی های نواندیش Topics
  • Green Health Green Health Topics
  • تغییر رشته تغییر رشته Topics
  • *مشهد* *مشهد* Topics
  • دوستداران داريوش اقبالي دوستداران داريوش اقبالي Topics
  • بچه هاي با حال بچه هاي با حال Topics
  • گروه طرفداران پرسپولیس گروه طرفداران پرسپولیس Topics
  • دوستداران هامون سینمای ایران دوستداران هامون سینمای ایران Topics
  • طرفداران "آقایان خاص" طرفداران "آقایان خاص" Topics
  • طرفداران"مخربین خاص" طرفداران"مخربین خاص" Topics
  • آبی های با کلاس آبی های با کلاس Topics
  • الشتریا الشتریا Topics
  • نانوالکترونیک نانوالکترونیک Topics
  • برنامه نویسان ایرانی برنامه نویسان ایرانی Topics
  • SETAREH SETAREH Topics
  • نامت بلند ایـــران نامت بلند ایـــران Topics
  • جغرافیا جغرافیا Topics
  • دوباره می سازمت ...! دوباره می سازمت ...! Topics
  • مغزهای متفکر مغزهای متفکر Topics
  • دانشجو بیا دانشجو بیا Topics
  • مهندسین مواد و متالورژی مهندسین مواد و متالورژی Topics
  • معماران جوان معماران جوان Topics
  • دالتون ها دالتون ها Topics
  • دکتران جوان دکتران جوان Topics
  • ASSASSIN'S CREED HQ ASSASSIN'S CREED HQ Topics
  • همیار تاسیسات حرارتی برودتی همیار تاسیسات حرارتی برودتی Topics
  • مهندسهای کامپیوتر نو اندیش مهندسهای کامپیوتر نو اندیش Topics
  • شیرازیا شیرازیا Topics
  • روانشناسی روانشناسی Topics
  • مهندسی مکانیک خودرو مهندسی مکانیک خودرو Topics
  • حقوق حقوق Topics
  • diva diva Topics
  • diva(مهندسین برق) diva(مهندسین برق) Topics
  • تاسیسات مکانیکی تاسیسات مکانیکی Topics
  • سیمرغ دل سیمرغ دل Topics
  • قالبسازان قالبسازان Topics
  • GIS GIS Topics
  • گروه مهندسین شیمی گروه مهندسین شیمی Topics
  • فقط خودم فقط خودم Topics
  • همکار همکار Topics
  • بچهای باهوش بچهای باهوش Topics
  • گروه ادبی انجمن گروه ادبی انجمن Topics
  • گروه مهندسین کشاورزی گروه مهندسین کشاورزی Topics
  • آبروی ایران آبروی ایران Topics
  • مکانیک مکانیک Topics
  • پریهای انجمن پریهای انجمن Topics
  • پرسپولیسی ها پرسپولیسی ها Topics
  • هواداران رئال مادرید هواداران رئال مادرید Topics
  • مازندرانی ها مازندرانی ها Topics
  • اتاق جنگ نواندیشان اتاق جنگ نواندیشان Topics
  • معماری معماری Topics
  • ژنتیکی هااااا ژنتیکی هااااا Topics
  • دوستداران بندر لیورپول ( آنفیلد ) دوستداران بندر لیورپول ( آنفیلد ) Topics
  • group-power group-power Topics
  • خدمات کامپپوتری های نو اندیشان خدمات کامپپوتری های نو اندیشان Topics
  • دفاع دفاع Topics
  • عمران نیاز دنیا عمران نیاز دنیا Topics
  • هواداران استقلال هواداران استقلال Topics
  • مهندسین عمران - آب مهندسین عمران - آب Topics
  • حرف دل حرف دل Topics
  • نو انديش نو انديش Topics
  • بچه های فیزیک ایران بچه های فیزیک ایران Topics
  • تبریزیها وقزوینی ها تبریزیها وقزوینی ها Topics
  • تبریزیها تبریزیها Topics
  • اکو سیستم و طبیعت اکو سیستم و طبیعت Topics
  • >>سبزوار<< >>سبزوار<< Topics
  • دکوراسیون با وسایل قدیمی دکوراسیون با وسایل قدیمی Topics
  • یکم خنده یکم خنده Topics
  • راستی راستی Topics
  • مهندسین کامپیوتر مهندسین کامپیوتر Topics
  • کسب و کار های نو پا کسب و کار های نو پا Topics
  • جمله های قشنگ جمله های قشنگ Topics
  • مدیریت IT مدیریت IT Topics
  • گروه مهندسان صنایع گروه مهندسان صنایع Topics
  • سخنان پندآموز سخنان پندآموز Topics
  • مغان سبز مغان سبز Topics
  • گروه آموزش مهارت های فنی و ذهنی گروه آموزش مهارت های فنی و ذهنی Topics
  • گیاهان دارویی گیاهان دارویی صنایع غذایی شیمی پزشکی داروسازی
  • دانستنی های بیمه ای موضوع ها
  • Oxymoronic فلسفه و هنر

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. [h=2] داستان کوتاه "دوشیزه" نوشته‌ی ماریو بارگاس یوسا[/h] دوشیزه همسن و سال ژولیت شكسپیر است، چهارده سال دارد و مثل ژولیت سرگذشتى فاجعه بار و رمانتیك. زیباست، بخصوص اگر از نیمرخ تماشایش كنى. صورت كشیده و زیبایش با گونه ‏هاى برجسته و چشم هاى درشت و كم و بیش بادامى نشان از تبار دور شرقى دارد. دهانش نیمه باز است، جورى كه انگار دارد دنیا را با سپیدى دندان هاى سالم و بى ‏نقص ‏اش به مبارزه مى‏‌خواند، دندان هایى اندك برجسته كه ‏لب بالایش را به كرشمه‌‌‏اى غنچه‏‌گون بالا برده است. گیسوى بسیار سیاهش با فرقى كه از وسط باز شده مثل چارقد عروس گرد صورتش‏ را گرفته و در پشت سر بدل به گیس بافته‌‏اى شده كه تا كمرش مى‌‏رسد و بر گرد كمر مى‌‏پیچد. ساكت و بى‏‌حركت است، همچون ‏شخصیتى در تئاترهاى ژاپنى، و جام‌ه‏اى لطیف از پشم آلپاكا به تن دارد. نامش خوانیتا است. بیش از چهار صد سال پیش زاده شده، در جایى در آند، و حالا در صندوقى شیشه‌‏اى (كه در واقع كامپیوترى با این شكل است) در سرماى نود درجه زیر صفر زندگى مى‌‏كند، بر كنار از گزند آدمى و فساد و پوسیدگى. من از مومیایى ‏ها متنفرم و هر بار یك كدام از آن ها را در موزه یا در مقابر باستانى یا در مجموعه‏‌هاى شخصى دیده‏ام براستى برایم ‏تهوع ‏آور بوده. آن عواطفى كه این جمجمه ‏هاى سوراخ سوراخ با حدقه ‏هاى خالى و استخوان هاى آهك شده كه نشانه‏‌ اى از تمدن هاى ‏‌گذشته‌‌ ‏اند، در بسیارى از مردم (و نه فقط باستان‌ شناس) بیدار مى‏ كند هیچ گاه به سراغ من نیامده. این مومیایى ‏ها بیش از هر چیز مرا به این ‏فكر مى ‏اندازد كه ما اگر به سوزاندن جسدمان رضایت ندهیم بدل به چه چیز وحشتناكى مى‏ شویم. اگر به دیدار خوانیتا در موزه ‏ى كوچكى كه دانشگاه كاتولیك آركیپا مخصوص او ساخته رضایت دادم به این دلیل بود كه دوست نقاشم ‏فرناندود سزیتسلو، كه مفتون تاریخ پیش از كلمب است، مشتاق این سفر بود. یقین داشتم كه تماشاى كالبد آن كودك باستانى حالم را به هم ‏خواهد زد. اما اشتباه مى‏ كردم. همین كه چشمم به او افتاد براستى یكه خوردم و مفتون زیبایى ‏اش شدم. اگر از حرف همسایه‏ ها نمى‏ ترسیدم این‏ دختر را مى ‏دزدیدم و به خانه مى ‏بردم و معشوق و شریك زندگى خودم مى‏ كردمش. سرگذشت خوانیتا همان‏ قدر شگفت و غریب است كه چهره ‏ى او و حالت بیان ناشدنى كه به خود گرفته، حالتى كه هم مى‏ تواند از آن‏ كنیزى فرمانبردار باشد و هم از آن ملكه ‏اى متكبر و مستبد. در روز 18 سپتامبر 1995 یوهان راینهارد باستان‏شناس به همراه راهنماى آندى ‏اش میگل ساراته مشغول پیمایش قله‏ ى آتشفشان ‏آمپاتو (با 20702 متر ارتفاع) واقع در جنوب پرو بودند. این دو نفر در جستجوى آثار ما قبل تاریخ نبودند، بلكه مى‏ خواستند از نزدیك ‏نگاهى به آتشفشان مجاور، یعنى قله برف پوش سابانگایا بیندازند كه درست در همان وقت در فوران بود. توده‏ هایى از خاكستر سوزان برآمپاتو فرو مى ‏ریخت و برف هاى همیشگى را كه پوشش این قله بودند، آب مى‏ كرد. راینهارد و ساراته دیگر به نزدیك قله رسیده بودند. ناگهان چشم ساراته به باریكه ‏اى رنگین میان برف هاى قله افتاد. این پرهاى كلاه یا سربند اینكاها بود. آن دو بعد از كمى جستجو به‏ چیزهایى بیشتر رسیدند. كفنى چند لایه كه به علت فرسایش یخ قله از زیر یخ بیرون آمده بود و دویست متر از جایى كه پنج قرن پیش در آن دفن شده بود پایین لغزیده بود. این سقوط به خوستینا (نامى كه راینهارد با الهام از نام خود، یوهان، بر او نهاده بود) صدمه ‏اى نزده بود. فقط پوشش رویى او را پاره كرده بود. یوهان راینهارد در طول بیست و سه سال كوهنوردى - هشت سال در هیمالیا، پانزده سال دركوه هاى آند - و جستجوى گذشته هرگز گرفتار احساسى نشده بود كه آن روز صبح در ارتفاع 20702 مترى از دریا، زیر آفتاب سوزان، زمانى كه آن دختر اینكا را در آغوش گرفت به سراغش آمد. یوهان، این گرینگوى دوست داشتنى، كل ماجرا را با شادى و آب و تابى‏خاص باستان ‏شناسان، كه - براى اولین بار در زندگى‏ ام - براى من توجیه شدنى بود، تعریف كرد. آن دو كه یقین داشتند اگر خوانیتا را آنجا بگذارند و براى كمك خواستن پایین بروند یا دزدان‏ گورهاى باستانى به سراغش مى ‏آیند و یا سیل با خود مى‏ بردش، تصمیم گرفتند با خود ببرندش. گزارش مو‌ به ‏موى سه روز پایین آمدن از آمپاتو و حمل خوانیتا (یك بقچه‏ى چهل كیلویى كه بر كوله ‏پشتى باستان‏شناس بسته شده بود) چنان رنگارنگ و هیجان‏ آمیز است كه فیلم خوبى از آن‏ در مى‏ آید، و یقین دارم كه دیر یا زود چنین فیلمى ساخته خواهد شد. امروز كه كم و بیش دو سال از آن ماجرا مى‏ گذرد خوانیتاى دوست داشتنى معروفیتى جهانى ‏پیدا كرده است. تحت نظارت جامعه ‏ى جغرافیاى ملى، او به ایالات متحد سفر كرد و آنجا نزدیك ‏به دویست و پنجاه هزار نفر، از جمله پرزیدنت كلینتون از او دیدن كردند. یك جراح مشهور دندان نوشت: اى كاش دختران امریكایى دندان هاى سفید، سالم و بى ‏نقص این بانوى جوان ‏پرویى را داشتند. در دانشگاه جان هاپكینز خوانیتا را با پیشرفته ‏ترین دستگاه ها بررسى كردند، و این دختر جوان بعد از آن همه آزمایش و تحقیق و در شگفت بردن فوجى از متخصصان و تكنیسین‏ ها سرانجام به آركیپا و تابوت كامپیوترى خود برگشت. این آزمایش ها بازسازى كم و بیش كل‏ سرگذشت او را با دقتى شایسته‏ ى داستان‌ هاى علمى امكان ‏پذیر كرد. این دختر براى آپو - كلمه ‏ى اینكایى به معناى خدا - آمپاتو در قلّه این كوه قربانى شد تا خشم این خدا را فرو بنشاند و نعمت و فراوانى را براى زیستگاه هاى این منطقه تضمین كند. درست شش ساعت قبل از مرگ كاسه ‏اى آش سبزى به او دادند تا بخورد. همه مواد این خوراك را گروهى از زیست ‏شناسان تعیین كرده ‏اند. نه گلویش را بریده ‏اند و نه خفه ‏اش كرده ‏اند. مرگ او در نتیجه‏ ى ضربه ‏اى دقیق به شقیقه‏ ى راستش بوده است. ضربه چنان دقیق و ماهرانه بوده كه دخترك ‏لابد اصلاً دردى احساس نكرده، این را دكتر خوزه آنتونیو شاوز به من مى‏ گوید و او همكار راینهارد در سفرهاى تازه ‏اش به همین منطقه بوده و گور دو كودك دیگر را پیدا كرده‏ اند كه آن‌ها هم ‏قربانى شده ‏اند تا حرص و آز آپوهاى كوهستان آند را فرو بنشانند. احتمالاً خوانیتا را وقتى براى قربانى شدن برگزیده شد، با جلال شكوه تمام در سراسر منطقه‏ ى آند گرداندند و شاید به كوسكو هم بردند و به امپراتور اینكا معرفى ‏اش كردند - پیش از آن كه پیشاپیش جماعت سرود خوان و یاماهاى غرق در جواهر و نوازندگان و رقاصه‏ ها و صدها نیایشگر به دره ‏ى كولا برسد و از دامنه‏ ى پرشیب آمپاتو تا لبه‏ ى آتشفشان بالا برود پا بر سكوى ‏قربانگاه بگذارد. آیا خوانیتا در دم واپسین گرفتار هول و هراس شده بود؟ اگر وقار و متانتى را كه ‏بر سیماى ظریفش نقش بسته و نخوت و غرورى را كه دیداركنندگان بى ‏شمار در وجناتش‏ مى‏ بینند شاهد بگیریم پاسخ منفى است. حتى شاید بتوان گفت كه او بى ‏هیچ مقاومت تن به ‏سرنوشت خود سپرده و شاید هم شادمانه در آن مراسم كوتاه خشونت بار كه به الهه ‏اى بدلش ‏مى‏ كرد و یكراست به دنیاى خدایان آند مى ‏بردش در جامه ‏اى مجلل به خاك سپردندش، سرش ‏زیر رنگین كمانى از پرهاى بافته در هم پوشیده است و پیكرش پیچیده در سه لایه پارچه لطیف‏ از پشم آلپاكا، پاهایش در صندل ‏هایى از چرم نازك. گل سینه‏ هاى سیمین، ظرف هاى كنده‏كارى شده بشقابى ذرت، یك یاماى فلزى كوچك، كاسه‏ اى چیچا (مشروبى الكلى كه از تخمیر ذرت به دست مى‏ آید) و برخى اشیاى خانگى یا اشیاى مقدس - كه همه سالم مانده - در این خواب چند قرنى در دهانه‏ ى آتشفشان او را همراهى مى ‏كرد، تا آنگاه كه گرماى تصادفى قله یخ گرفته‏ ى آمپاتا دیواره ‏هایى را كه نگاهبان‏ خواب عمیق او بودند ذوب كرد و عملاً او را در آغوش راینهارد و ساراته افكند. و اكنون او اینجاست، در خانه‏ اى كوچك مال طبقه متوسط در شهر ساكتى كه زادگاه من ‏است، در اینجا زندگى تازه ‏اى را آغاز كرده كه شاید پانصد سال دیگر به درازا بكشد. او در تابوت كامپیوترى ‏اش كه با سرماى قطبى حفاظت مى‏ شود، شاهدى است بر جلال و شكوه مراسم و اعتقادات اسرارآمیز تمدن هاى گم شده و یا بر شیوه‏ هاى براستى خشنى كه حماقت آدمى براى ‏دور راندن ترس برمی گزید و هنوز هم برمی گزیند. ماریو بارگاس یوسا - ترجمه عبدالله كوثرى‏
×
×
  • اضافه کردن...