رفتن به مطلب

شخصیت پردازی در داستان


ارسال های توصیه شده

نویسنده: اکبر رضی زاده

 

تعریف کاراکتر یا شخصیت‌های داستان:

«اشخاص و افرادی را که در یک داستان یا نمایشنامه یا... حضور مستمر یا متناوب دارند [کاراکتر] یا شخصیت گویند. »

هر داستان دست کم دارای یک کاراکتر اصلی، و یک یا چند کاراکتر فرعی (جانبی) می‌باشد که هر یک نقشی به عهده دارند و سلسله وقایع و حوادث داستان منبعث از اعمال و رفتار این آدم‌هاست.

 

قبلا اشاره شد که عنصر زمان داستان سه مرحله دارد: (شروع -میانه - پایان). شخصیت پردازی معمولاً از مرحله‌ی نخست (شروع داستان) شکل می‌گیرد و کاراکترها با زمینه سازی‌های فراهم شده - توسط نویسنده - و نه به طور ناگهانی و غیرمنتظره و کلیشه ای، وارد صحنه می‌شوند.

نویسنده ملزم است شخصیت اصلی و سایر شخصیت‌های فرعی را از همان اوایلِ کار با توجه به اخلاق، رفتار و تیپ آنها به خواننده معرفی کند. این معرفی باید بسیار طبیعی و غیر ساختگی باشد. و بویی از کلیشه ای بودن کاراکترها به مشام خواننده نرسد.

شخصیت نباید بدون مقدمه چینی و تمهیدات اولیه وارد قصه شود و اگر استثنائاً موقعیت و آتمسفر داستان این طور ایجاب می‌کرد، دیگر نباید بدون دلیل صحنه را ترک کند و خواننده را به خود واگذارد.

 

بعضاً دیده شده است نویسنده‌ی مبتدی بیش از نیمی از داستانش را رقم زده، ولی هنوز آمار دقیقی از آدم‌های قصه‌اش ندارد! اله بختکی قصه را پیش می‌برد تا ببیند چه خواهد شد! و ناگهان درمی یابد که برای حُسن ختام داستان، نیاز به یکی، دو شخصیت جدید دارد و به ناچار ضرب الاجل آدم‌های جدید را- بدون زمینه چینی قبلی- وارد ماجرا می‌کند و ذهن خواننده را مکدّر و مغشوش می‌سازد.

یک نویسنده‌ی متعهد بایستی همیشه سعی در رشد و تکامل فرهنگی و علمی پرسناژهایش داشته باشد (البته به طور طبیعی و منطقی، و با توجه به آکسیون داستان).

 

اگر قهرمان داستان شما، یک آدم لات و متجاوز و قُلدر است، به هیچ وجه نمی‌تواند در اثر برخورد با یک شخصیتِ مثبت و آزموده، یا یک حادثه‌ی عاطفی دفعتاً و یک شبه، تبدیل به انسانی پاک و نیکو خصال گردد. اگر چنین شد، معلوم می‌شود که نویسنده یک آدم سانتی مانتال و عَجول است.

یک نفر آدم دزد و متجاوز و خاطی - که سالها با طبیعتِ درنده خویی زندگی کرده است- امکان ندارد با دیدن یک برخورد انسانی عاطفی، یا با شنیدن یک سخنرانی مذهبی اخلاقی؛ یا مطالعه‌ی یک داستان ایثارگرانه؛ ناگهان به یک فرشته‌ی پاک و معصوم تکامل یابد و این عوامل فقط می‌تواند جرقه ای در جهت رشد و تکامل اخلاقی و انسانی او ایجاد کند. پس همانگونه که «آکسیون»، «انتظار آفرینی»، «غافلگیری» و ... در یک داستان باید با یک زمینه سازی مناسب و منطقی همراه باشد، «شخصیت پردازی» نیز از این مقوله مستثنی نیست و بایستی با پیش زمینه‌های مناسب و معیارهای مستدل و منطقی انجام پذیرد.

 

البته این درست است که در یک داستان کوتاه نویسنده آن قدر مجال ندارد که مانند یک رُمان دقیقاً به تشریح زوایا و ابعاد مختلف روحی و روانی قهرمانانش همت گمارد، ولی تا آنجا که خواننده نیاز دارد و جوّ داستان ایجاب می‌کند، بایستی به این مهم توجه داشت و وسایل و ابزاری فراهم کرد که شخصیت‌ها - به حدِ نیاز- معرفی شده و در جهت رُشد و اعتدال فکری و فرهنگی آن‌ها گام برداشت.

 

شخصیت پردازی با طرح داستان ارتباط تنگاتنگ دارد. در یک داستانِ موفق، حوادث و اشخاص را هرگز نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد. این دو عامل در یکدیگر تنیده شده‌اند و هر یک مکمّل دیگری است. زیرا یک داستان در واقع بُرشی است از زندگی انسان‌ها. و در قصه ای که برای مطالعه نگاشته می‌شود، هر چقدر که «طرح» نقش مهم و اساسی داشته باشد، بالاخره داستان برای آدم‌ها نوشته می‌شود، و این آدم‌ها هستند که باید نقش پُر رنگی در داستان داشته باشند، نه فقط حوادث و وقایع.

در داستان‌های تخیلی و فرا واقعی شخصیتها می‌توانند عناصر غیر انسانی، مانند: «گیاهان»، «حیوانات» و حتی «جمادات» باشند. و این قدرتِ قلم نویسنده است که می‌تواند از این عناصر به خوبی و به طور مطلوب استفاده کند، به طوری که خواننده‌ی موشکاف و حساس را راضی نگهدارد و معیارهای منطقی را به هم نزند.

 

در داستان‌های متعارف رئالیستی آدم‌هایی که نویسنده ارائه می‌کند، باید حرکات، رفتار و گفتارشان دقیقاً هماهنگ با نقشی که به عهده دارند، باشد. به عنوان مثال، اگر شخصیتِ داستان شما (اصلی یا فرعی) خدمتکار یک خانه است، نمی‌تواند مانند خانمِ آن خانه صبح‌ها دیر از خواب بیدار شود، عصرها کمی در پارک قدم بزند و شب‌ها در پارتی‌های اعیان و اشراف شرکت کند و با آن‌ها ارتباط تنگاتنگ برقرار نماید. اگر چنین شد این دیگر یک خدمتکار نمی‌تواند باشد، بلکه، خانم متجدّدی خواهد بود از طبقه‌ی مرفهین!... زیرا یک خدمتکار صبح‌ها خیلی زود از خواب بیدار می‌شود. خیلی زود میز صبحانه را می‌چیند، بچه‌ها و آقای خانه را به موقع از خواب بیدار می‌کند، به موقع برای خرید می‌رود، به موقع اتاق‌ها را گرد گیری می‌کند و...

 

اگر نویسنده ای از شخصیت‌هایش عناصری بسازد که اعمال و رفتار آنها با نقشی که در داستان به عهده دارند، تناسبی نداشته باشد؛ اشتباه بزرگی مرتکب شده است و فقط یک نویسنده‌ی مُبتدی دست به چنین شیرین کاری‌هایی می‌زند!! در صورتی که یک نویسنده مجرب می‌داند که هر کاراکتری در داستان باید مانند یک دستگاه کامل باشد به نحوی که اگر قسمتی از آن دستکاری شود، نظام آن شخصیت به هم می‌خورد و کاملاً غیرطبیعی جلوه می‌کند.

 

 

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...