رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

سلام دوستان گلم:icon_gol:

این تو ایمیل برام اومدده بود

بهتره همیشه این دید تکرار بشه

قدرشونو بدونیم :icon_gol:

مطمئن باشید از هرنعمتی بالاترن:icon_gol::icon_gol:

 

به نام خدا

 

سلام مامان

 

من خوبم ! نگران نباش ، انقدر نگرانمی که نمیذاری من حالتو بپرسم ، سری میپرسی خوبی؟ منم میگم خوبم

 

مشکلی نداری؟ نه ندارم ،

 

مامان عزیزم ، میدونستی عاشقتم؟ میدونستی هیچکس ، هیچکس و هیچکس نمیتونه جاتو تو قلبم بگیره؟ میدونستی حاضرم همه چیزمو بدم تا همیشه پیشم باشی؟ میگن یارو بچه ننست ، چقدر بچه ننه بودن قشنگه ، چقدر لذت بخشه این بچه ننه بودن ، آخه اگه نباشی قدر خیلی از روزا رو نمیدونیم

 

همیه هفتگی میرفتم دانشگاه ، برای امتحانات 1 ماه از مادرم دور بودم ، نمیدونم چه رسمیه دلم فقط واسه تو تنگ شد؟ راستی مامان تو کی هستی که عشق به تو بهترین و تنها ترین عشقیه که میشه باورش کرد؟

 

یعنی بالاتر از عشق به مادر وجود داره؟ یادش بخیر ، قصه هایی که برام میگفتی چقدر لذت بخش تر از قصه های تنهایی امروزم بود

 

اون موقع شنل قرمزی رو برام تعریف میکردی ، چوپون دروغگو ، شنگول و منگول و حپه ی انگور

 

چرا با این که چهار پنج سال این قصه ها رو میگفتی هیچ وقت برام تکراری نمیشد؟ چرا؟

 

ولی الان زیبا ترین فیلمها و داستانها و رمانها نهایتا یک بار به آدم لذت میده ، چرا؟

 

مامان عزیزم ، فقط یه چیز میتونم بگم ، به قول بر و بکس تهرانی ، دمت گرم ، نوکرم ، تا عمر دارم خاک زیر پاتم

 

یادش بخیر روزایی که باهات دعوام میشد و وقتی تنبیه میشدم میگفتم اه ، ای کاش پدر مادر نبودااا (3-4 سالگیم)

 

اما الان دلم واسه اون تنبیها تنگ شده ، دلم واسه سر ظهر که بخوام برم بیرون و تو نذاری تنگ شده

 

مامان ، دوست دارم دوباره برای بیرون رفتن سر ظهر ازت اجازه بگیرم ، حتما تو هم نمیذاری

 

بابا جونم، دوستت دارم ، ولی مامان یه چیز دیگست ، حسودیت نشه ها!! ولی مادر یه چیز دیگست

 

جون بدی واسش کمه

 

راستی مامان ، من آخر سر نفهمیدم شنل قرمزی چه جوری توسط گرگه خورده شد بعد دوباره از شکمش کشیدنش بیرون؟ ها؟ آها ، اون شنگول و منگول حبه ی انگور بود ، اشتباهی گفتم

 

مادر عزیزم ، مادر مهربانم، مادرم ، مادر تموم دنیا ، روزت مبارک و فقط میتونم بگم عاشقتم

 

و بس ...

 

دستنوشته هام در مورد مادرم ، که خیلی عاشقشم

 

:icon_gol: وحید محمدی :icon_gol:

 

Default.aspx?LinkID=13294

 

 

Default.aspx?LinkID=13292

 

 

Default.aspx?LinkID=13297

 

 

Default.aspx?LinkID=13290

 

 

Default.aspx?LinkID=13291

 

 

Default.aspx?LinkID=13295

 

 

 

Default.aspx?LinkID=13296

 

 

Default.aspx?LinkID=13293

 

عکسارو همون اقایی که اسمش زیر متن اومده از اسایشگاه سالمندان کهریزک گرفته

خداسایشونو از سر هیچ فرزندی کم نکنه

با سپاس:icon_gol:

لینک به دیدگاه

صدایت میکنم مادر

جوابم میدهی یا نه ؟

چو نالان گشته ام امشب تو یادم میکنی یا نه؟

اگر بد کرده ام مادر , جوانی است و نادانی

بگو مادر تو شیرت را حلالم میکنی یا نه ؟

بگو مادر به نفرینم دهان وا میکنی یا نه؟

 

 

ممنون , مثل همیشه زیبا بود

لینک به دیدگاه
صدایت میکنم مادر

جوابم میدهی یا نه ؟

چو نالان گشته ام امشب تو یادم میکنی یا نه؟

اگر بد کرده ام مادر , جوانی است و نادانی

بگو مادر تو شیرت را حلالم میکنی یا نه ؟

بگو مادر به نفرینم دهان وا میکنی یا نه؟

 

 

ممنون , مثل همیشه زیبا بود

خیلی خیلی زیبا بود دوست عزیز

ممنون:icon_gol:

لینک به دیدگاه
:ws44: خیلی زیبا بود

 

:icon_gol::icon_gol:

 

صدایت میکنم مادر

جوابم میدهی یا نه ؟

چو نالان گشته ام امشب تو یادم میکنی یا نه؟

اگر بد کرده ام مادر , جوانی است و نادانی

بگو مادر تو شیرت را حلالم میکنی یا نه ؟

بگو مادر به نفرینم دهان وا میکنی یا نه؟

 

 

ممنون , مثل همیشه زیبا بود

 

ممنون گلم:icon_gol:

لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

ای وای مادرم

 

آهسته باز از بغل پله ها گذشت

در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود

امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه

او مرده است و باز پرستار حال ماست

در زندگیّ ما همه جا وول می خورد

هر کُنج خانه صحنه ای از داستان اوست

در ختم خویش هم به سر کار خویش بود

بیچاره مادرم

 

***

هر روز می گذشت از این زیر پله ها

آهسته تا بهم نزند خواب ناز ما

امروز هم گذشت

در باز و بسته شد

با پشت خم از این بغل کوچه می رود

چادر نماز فلفلی انداخته به سر

کفش چروک خورده و جوراب وصله دار

او فکر بچه هاست

هر جا شده هویج هم امروز می خرد

بیچاره پیرزن همه برف است کوچه ها

***

او مُرد ودر کنار پدر زیر خاک رفت

اقوامش آمدند پی سر سلامتی

یک ختم هم گرفته شد و پُر بَدَک نبود

بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند

لطف شما زیاد

اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت:

این حرف ها برای تو مادر نمی شود.

***

او پنج سال کرد پرستاری مریض

در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد

اما پسرچه کرد برای تو؟ هیچ، هیچ

تنها مریضخانه، به امّید دیگران

یک روز هم خبر: که بیا او تمام کرد.

در راه قُم به هر چه گذشتم عبوس بود

پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد

صحرا همه خطوطِ کج و کوله و سیاه

طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین

دریاچه هم به حال من از دور می گریست

تنها طواف دور ضریح و یکی نماز

یک اشک هم به سوره ی یاسین من چکید

مادر به خاک رفت.

***

این هم پسر، که بدرقه اش می کند به گور

یک قطره اشک مُزد همه ی زجرهای او

اما خلاص می شود از سرنوشت من

مادر بخواب، خوش

منزل مبارکت.

***

آینده بود و قصه ی بی مادریّ من

نا گاه ضجه ای که به هم زد سکوت مرگ

من می دویدم از وسط قبرها برون

او بود و سر به ناله برآورده از مغاک

خود را به ضعف از پی من باز می کشید

دیوانه و رمیده، دویدم به ایستگاه

خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع

ترسان ز پشت شیشه ی در آخرین نگاه

باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش

چشمان نیمه باز:

از من جدا مشو.

***

می آمدم و کله ی من گیج و منگ بود

انگار جیوه در دل من آب می کنند

پیچیده صحنه های زمین و زمان به هم

خاموش و خوفناک همه می گریختند

می گشت آسمان که بکوبد به مغز من

دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه

وز هر شکاف و رخنه ی ماشین غریو باد

یک ناله ی ضعیف هم از پی دوان دوان

می آمد و به مغز من آهسته می خلید:

تنها شدی پسر.

***باز آمدم به خانه، چه حالی! نگفتنی

دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض

پیراهن پلید مرا باز شسته بود

انگار خنده کرد ولی دل شکسته بود:

بردی مرا به خاک سپردی و آمدی؟

تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر

می خواستم به خنده درآیم به اشتباه

اما خیال بود

ای وای مادرم...

 

 

 

شهریار

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...