رفتن به مطلب

گفته های بزرگان معماری


ارسال های توصیه شده

یتر آیزنمن :چارلز جنکز ظرفیت خاصی برای پیشگویی آنچه در معماری اتفاق خواهد افتاد دارد.او با معماری بعد از مدرن به دنبال گذشته بود ولی با کتاب معماری پرش کیهانی خود برای اولین بار رو به آینده دارد.

پیتر آیزنمن :حقایق علمی بهانه ای برای معماری هستند نه توجیهی برای آن.

آلبرتو پرز گومس :حتی دیدگاه ریاضیدانی چون مندلبروت از معماری همانند دیدگاه پرنس چارلز تقلیدی کهنه است.

میس ونده رو :هیچ کس نمیتواند هر صبح دوشنبه یک سبک معماری جدید اختیار کند.

میس ونده رو :ترجیح میدهم خوب باشم تا جالب توجه.

هوشنگ سیحون :کلام آخر من ایران است.

لوکوربوزیه :چشمهایی که نمی بینند زیبایی نوین عصر حاضر را.

لوکوربوزیه :من ترسیم­کردن را به حرف­زدن ترجیح می­دهم، زیرا ترسیم­کردن سریع­تر است و مجال کمتری برای دروغ­گفتن باقی می­گذارد.

پاول جاناک :رفتار معماران مدرن بر محور مصالح است و می خواهند کار خود را بر اساس ساختار و مصالح قرار دهند برای اینکه نمایش ساختار و مصالح تشکیل دهنده یک یک اصول خلاصه شده است.

بهرام شیردل :معماران هم مثل اهل حرفه های دیگر در یک مقطع زمانی پی می برند که شرایط جهان دارد تغییر می کند و کار حرفه ای آنها وقتی ارزش دارد که در این شرایط جدید بتواند نقشی ایفا کند.

ژان نوول :معمارانی که حرف بیشتری برای گفتن دارند معمارانی هستند که واقعا میسازند.

پاتریک ناتگنز :معماری علاوه بر زیبایی با کارایی نیز سر و کار دارد یعنی علاوه بر بیان شخصی با تامین نیاز دیگران نیز درگیر است.

بن فارمر :معماری هنری است که نمی تواند از بافت پیرامون طبیعی و مصنوع جدا

باشد.اگر قرار است مفاهیم معماری را درک کنیم تبحر فنی نیازیست اساسی. معماری خوب نیزمند کارفرمای خوب است.

هنری لنارد/سوزان کروهست لنارد :فضاهای شهری نیازمند بیان هنری اند.خاطره های ما با مکانهای با هویتی که در آن تجربه های ارزشمند رخ میدهد گره خورده است.فضای شهری در واقع قلب شهر و منشاء زندکی روزمره است.

جرج آنزورنا :معمار واقعی معماریست برای همه و از جمله فقرا.

باری.بی.گرین بی :از نظر تاریخی معماری عینی ترین و ماندگارترین نتیجهء آرزوی انسان برای یافتن معنا در این دنیای خاکی بوده است.

جی اپیلتون :رابطه یک بنا با محیط پیرامونش معیار مهمیست که با توجه به آن میتوان شایستگی هنری بنا را ارزیابی کرد.

دیتریچ کاربرچت :وقتی میگوییم شهری زیباست منظور آن زیبایی است که ما از خیابانها و میدانها _یعنی از فضای عمومی_درک میکنیم .بنابراین برای «زیبا» کردن یک شهر باید به اینگونه فضاهای عمومی پرداخت.

استیون گروک :آثار «آلتو» دل مشغولی او را به مکان و راهها نشان میدهد.یعنی عینیت بخشیدن به تجربه ای از حرکت در مکانی از پیش ساخته.

چارلز جنکز :معماری ارگانیک این معماری بر پایه اندیشه نزدیکی بین معماری و محیط زیست شکل گرفته است. این معماری نوعی فناوری الهام گرفته از طبیعت است که الگوهای طبیعی عیناً در آن تکرار می‎شود.

فرانک لوید رایت :معمار بایستی یک پیامبر باشد ... یک پیامبر به مفهوم واقعی کلمه ... اگر او قادر نباشد حداقل ده سال جلوتر را ببیند، نمی­توان او را یک معمار نامید.

لویی کان :پروژه؛ یعنی شالوده دادن به یک فرم، درون یک نظم.

فرانک گری :هندسه شالوده و مبنای ادراک معماری است. من از طریق هندسه به اثر خود دست می­یابم. در شناخت جهان معماری، زبان هندسه مانند زبان سازه اهمیت دارد. هر دوی آنها در کنار خواص مصالح و عالم طبیعت، برای من سرچشمه­های زاینده و مهم الهام هستند.

تادائو آندو :خلاقیت حقیقی کل زندگی را شامل می­گردد و به وسیله ابزارهایی از شهود بیان می­شود که فراسوی منطق و آن چیزی است که زبان­های دیگر قادر به ابراز آن هستند.

لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

فيليپ جانسون:

معماري هنري است شگفت‌انگيز روشنگر و آزادي‌ساز

هنر معماري عبارت است از طرحهايي فردي كه با نقاشي و تنديس رقابت مي‌كند و هيچ معنايي ندارد بلكه تنها ايجاد انواع جديد فضاهاست.

 

لويي‌كان:

معتقد است معماري به عنوان خلقتي هنري براي برآوردن يك نياز نيست بلكه آفريدن نياز است. معماري‌ شناسايي همگني فضاهايي است نامتناسب با عملكردهاي خاص انساني. معماري سازندگي ذهني فضاهاست و از جايي شروع مي‌شود كه عملكرد روشن و مشخص است.

 

لوكوربوزيه

نيز معماري را اين‌گونه مي‌بيند:

« معماري فرمها, حجمها, رنگها, اكوستيك و موسيقي است. نور و سايه بلندگوهاي معماري‌اند. معماري بازي استادانه, صحيح و باشكوهي از احجام تركيب شده در زير نور مي‌باشد. »

 

پيترآيزنمن مي‌گويد:

معماري در حضور و بينش خود به عنوان سرپناه و عرفاً خانه و كاشانه ريشه دوانيده است.

معماري محافظ هستي است و آخرين سنگر مكان. مكان لامكاني را فرو مي‌نشاند زيرا لامكاني موقعيت متناقضي را دامن مي‌زند.

 

برنارد چومي:

معتقد است معماري به چهره‌اي نقاب‌پوش مي‌ماند نمي‌توان به راحتي نقاب را پس زد همواره مخفي است در پس طرحها دريافتها, عادتها و قيد و بندهاي فني اما همين دشواري در پس زدن نقاب معماري است كه آنرا اين هم خواستني مي‌كند اين نقاب‌زدايي لذت معماري است. معماري هميشه در مورد رويدادي بوده كه در فضا رخ مي‌دهد تا دربارة خود فضا. اگر معماري هم مفهوم و هم تجربه فضا و كاربرد فضا و انگاره نمودي است نه سلسله مراتبي, پس معماري مي‌تواند به جدا ساختن اين مقوله‌ها خاتمه دهد و آنها را بصورت تركيبهاي بي‌سابقه, برنامه‌ها و فضاها درهم ادغام مي‌كند. معماري بايد به عنوان تركيب فضاها رويدادها و حركتها بدون هيچ سلسله مراتبي يا اولويتي ميان اين مفاهيم ديده شود معماري تنها ديسيپليني است كه بنا به تعريف مفهوم و تجربه تصوير ذهني و ساختار را درهم مي‌آميزد. معماري مكان تركيب تمايزهاست.

 

ميس‌وندر روهه:

معماري چيزي جز تمناي زمان براي فضايي زنده متغير و جديد نيست درست است كه معماري بر روي حقايق مسلم بنا گرديده است اما زمينه كار اساسي آن تسلط معاني است. معماري ارادة زمان است كه به فضا تبديل شده است. زنده شاداب و جديد.

 

نورمن فاستر:

معماري چيزي نيست كه در ذهن منتقد باشد معماري در مورد زندگي واقعي است دربارة مردم است دربارة مسكن دادن به مردم و تأمين نيازهاي ايشان است.

 

تادوآندو:

وظيفة معماري درك منطق توصيف‌ناشدني مكان است.

 

آلوارآلتو:

معماري علم نيست. فرايند تركيبي عظيمي است كه هزاران كاركرد معين انساني را با هم تلفيق مي‌كند و همان معماري باقي مي‌ماند. نسبت معماري ايجاد هماهنگي ميان جهان مادي و زندگي انساني است.

 

اتوواگنر:

هنر به طوركلي و معماري بطور خاص نشانگر سيستم ارزشگذاري در هر دوره است

 

رابرت ونتوري:

معماري يك ساختمان است با دكوراسيون بكار رفته

 

هانس‌هولاين:

معماري نظمي معنوي است كه در ساختمانها تجسم يافته است. معماري يك مفصل ارتباطي است يعني به يك بعد اضافي عينيت بخشيدن معماري واقعي در عصر, در حال تعريف جديدي از خودش به عنوان يك واسطه و دايماً در حال توسعه دامنه بيان خويش است معماري رمزآلود تداعي‌كننده و دوجنبه‌اي است.

 

رنزوپيانو:

معماري يك هنر تحميلي است. نمايشگاه, كنسرت يا نمايش نيست كه مردم بتوانند انتخاب كنند. هنگامي كه اثر ساخته شد مردم ناگزيرند از آن استفاده كنند بنابراين بخشي از مطالعات و تجربيات افراطي معماري بهتر است از محدوده نمايشگاه و نوشتار فراتر نرود.

برونوزوي:

 

معماري هنر ساختن فضاست.

 

زيگفريدگيديون:

معماري محصول شرايط و عوامل فراواني مانند عوامل اجتماعي اقتصادي علمي فني عادات و رفتار آدمي است كه معيار اشتباه‌ناپذيري از رويدادهاي زمان را بدست مي‌دهد.

 

آنتونيوگائودي:

معماري مانند موجودي زنده است و فضايي پويا كه دنياهاي درون و برون را به يكديگر پيوند مي‌زند.

 

يورگ گروتر:

معماري مجموعه‌اي است كم و بيش پيچيده از سيستمهاي فضايي كه بر يكديگر تأثير مي‌گذارند يكديگر را مي‌پوشانند در يكديگر تداخل مي‌كنند و با يكديگر به رقابت مي‌پردازند.

 

ژاك دريدا:

معماري كوششي است براي آنكه پيوند بين خود و فلسفه را استوار سازد و آنرا قابل تصور نمايد.

 

كلوتز:

ما بايد تمام ساختمانهاي جديد را تا حدود زيادي مرتبط با محيط آنان بدانيم چرا كه معماري بوم‌شناسي است.

 

رم كولهاس:

معماري آميزه‌اي است پرتناقض از توانايي و ناتواني

 

اسوالد ماتياس اونگرس:

معماري هيچ ارزش مطلقي را بيان نمي‌كند بلكه نسبتي است از درگيريهاي دايمي و بحثهاي تجليلي با عناصر واقعي.

 

كاتسوهيروكوبامايشي:

معماري هنري است كه بشر را عمدتاً با قدرت ذاتي فرم خود محصور مي‌كند.

 

ويليام موريس:

معماري شامل تمامي محيط فيزيكي است كه بشر را احاطه مي‌كند و تا زماني كه عنصري از اجتماع متمدن هستيم نمي‌توانيم از حيطه آن خارج بشويم زيرا معماري عبارت از مجموعه تغييرات و تبديلات مثبتي است كه هماهنگ با احتياجات بشر بر سطح زمين ايجاد شده است و تنها صحراهاي دست‌نخورده از آن مستثني هستند انسان تحت تسلط معماري به جهان چشم مي‌گشايد و به خاك سپرده مي‌شود.

لینک به دیدگاه

پیتر آیزنمن : حقایق علمی بهانه ای برای معماری هستند نه توجیهی برای آن.

لوکوربوزیه : من ترسیم­کردن را به حرف­زدن ترجیح می­دهم، زیرا ترسیم کردن سریع­تر است و مجال کمتری برای دروغ­گفتن باقی می­گذارد.

پاول جاناک : رفتار معماران مدرن بر محور مصالح است و می خواهند کار خود را بر اساس ساختار و مصالح قرار دهند برای اینکه نمایش ساختار و مصالح تشکیل دهنده یک یک اصول خلاصه شده است.

بهرام شیردل : معماران هم مثل اهل حرفه های دیگر در یک مقطع زمانی پی می برند که شرایط جهان دارد تغییر می کند و کار حرفه ای آنها وقتی ارزش دارد که در این شرایط جدید بتواند نقشی ایفا کند.

ژان نوول : معمارانی که حرف بیشتری برای گفتن دارند معمارانی هستند که واقعا میسازند.

پاتریک ناتگنز : معماری علاوه بر زیبایی با کارایی نیز سر و کار دارد یعنی علاوه بر بیان شخصی با تامین نیاز دیگران نیز درگیر است.

بن فارمر : معماری هنری است که نمی تواند از بافت پیرامون طبیعی و مصنوع جدا باشد.اگر قرار است مفاهیم معماری را درک کنیم تبحر فنی نیازیست اساسی. معماری خوب نیزمند کارفرمای خوب است.

هنری لنارد/سوزان کروهست لنارد : فضاهای شهری نیازمند بیان هنری اند.خاطره های ما با مکانهای با هویتی که در آن تجربه های ارزشمند رخ میدهد گره خورده است.فضای شهری در واقع قلب شهر و منشاء زندکی روزمره است.

جرج آنزورنا : معمار واقعی معماریست برای همه و از جمله فقرا .

باری.بی.گرین بی : از نظر تاریخی معماری عینی ترین و ماندگارترین نتیجهء آرزوی انسان برای یافتن معنا در این دنیای خاکی بوده است.

جی اپیلتون : رابطه یک بنا با محیط پیرامونش معیار مهمیست که با توجه به آن میتوان شایستگی هنری بنا را ارزیابی کرد.

دیتریچ کاربرچت : وقتی میگوییم شهری زیباست منظور آن زیبایی است که ما از خیابانها و میدانها _یعنی از فضای عمومی_درک میکنیم .بنابراین برای «زیبا» کردن یک شهر باید به اینگونه فضاهای عمومی پرداخت.

چارلز جنکز : معماری ارگانیک این معماری بر پایه اندیشه نزدیکی بین معماری و محیط زیست شکل گرفته است. این معماری نوعی فناوری الهام گرفته از طبیعت است که الگوهای طبیعی عیناً در آن تکرار می شود .‎شود.

فرانک لوید رایت : معمار بایستی یک پیامبر باشد ... یک پیامبر به مفهوم واقعی کلمه ... اگر او قادر نباشد حداقل ده سال جلوتر را ببیند، نمی­توان او را یک معمار نامید.

لویی کان : پروژه؛ یعنی شالوده دادن به یک فرم، درون یک نظم.

فرانک گری : هندسه شالوده و مبنای ادراک معماری است. من از طریق هندسه به اثر خود دست می­یابم. در شناخت جهان معماری، زبان هندسه مانند زبان سازه اهمیت دارد. هر دوی آنها در کنار خواص مصالح و عالم طبیعت، برای من سرچشمه­های زاینده و مهم الهام هستند.

تادائو آندو : خلاقیت حقیقی کل زندگی را شامل می­گردد و به وسیله ابزارهایی از شهود بیان می­شود که فراسوی منطق و آن چیزی است که زبان­های دیگر قادر به ابراز آن هستند .

لینک به دیدگاه

_آلوار آلتو :

معماری علم نیست. معماری فرایند ترکیبی عظیم است که هزاران کارکرد معین انسانی را به هم تلفیق می کند و همان معماری

باقی می ماند. نیت معماری ایجاد هماهنگی میان جهان مادی و زندگی انسان است

_برونوزوی:

معماری هنر ساختن فضا است

_فرانسیسکو میلیزیا:

معماری هنر ساختن است

_برنارد چومی :

معماری، به چهره ای نقاب پوش می ماند نمی توان به راحتی نقاب را پس زد. همواره مخفی است در پس طرح ها، دریافت ها، عادت ها و قید و بندهای فنی، اما همین دشواری در پس زدن نقاب معماری است که آن را این همه خواستنی می‏کند. این‏نقاب‏زدایی لذت‏معماری است

_رابرت ونتوری :

معماری، یک ساختمان است با دکوراسیون به کار رفته

_ژاک دریدا:

معماری کوششی است برای آنکه پیوند بین خود و فلسفه را استوار سازد و آن را قابل تصور نماید

-ژان نوول :

اگر کسی بخواهد به تعریف معماری امروز بپردازد باید تعریف خود را با شمردن کارهایی که معماری بدان نمی پردازد آغاز کند. معماری، حالت و ادامة جهان، نفی هرج و مرج و ماجرایی در بطن غیر ارادی است

لینک به دیدگاه

[TABLE=class: cms_table]

[TR]

[TD]فيليپ جانسون:

معماري هنري است شگفت‌انگيز روشنگر و آزادي‌ساز

هنر معماري عبارت است از طرحهايي فردي كه با نقاشي و تنديس رقابت مي‌كند و هيچ معنايي ندارد بلكه تنها ايجاد انواع جديد فضاهاست.

 

لويي‌كان:

معتقد است معماري به عنوان خلقتي هنري براي برآوردن يك نياز نيست بلكه آفريدن نياز است. معماري‌ شناسايي همگني فضاهايي است نامتناسب با عملكردهاي خاص انساني. معماري سازندگي ذهني فضاهاست و از جايي شروع مي‌شود كه عملكرد روشن و مشخص است.

 

 

لوكوربوزيه نيز معماري را اين‌گونه مي‌بيند:

« معماري فرمها, حجمها, رنگها, اكوستيك و موسيقي است. نور و سايه بلندگوهاي معماري‌اند. معماري بازي استادانه, صحيح و باشكوهي از احجام تركيب شده در زير نور مي‌باشد. »

 

پيترآيزنمن مي‌گويد:

معماري در حضور و بينش خود به عنوان سرپناه و عرفاً خانه و كاشانه ريشه دوانيده است.

معماري محافظ هستي است و آخرين سنگر مكان. مكان لامكاني را فرو مي‌نشاند زيرا لامكاني موقعيت متناقضي را دامن مي‌زند.

 

 

برنارد چومي:

معتقد است معماري به چهره‌اي نقاب‌پوش مي‌ماند نمي‌توان به راحتي نقاب را پس زد همواره مخفي است در پس طرحها دريافتها, عادتها و قيد و بندهاي فني اما همين دشواري در پس زدن نقاب معماري است كه آنرا اين هم خواستني مي‌كند اين نقاب‌زدايي لذت معماري است. معماري هميشه در مورد رويدادي بوده كه در فضا رخ مي‌دهد تا دربارة خود فضا. اگر معماري هم مفهوم و هم تجربه فضا و كاربرد فضا و انگاره نمودي است نه سلسله مراتبي, پس معماري مي‌تواند به جدا ساختن اين مقوله‌ها خاتمه دهد و آنها را بصورت تركيبهاي بي‌سابقه, برنامه‌ها و فضاها درهم ادغام مي‌كند. معماري بايد به عنوان تركيب فضاها رويدادها و حركتها بدون هيچ سلسله مراتبي يا اولويتي ميان اين مفاهيم ديده شود معماري تنها ديسيپليني است كه بنا به تعريف مفهوم و تجربه تصوير ذهني و ساختار را درهم مي‌آميزد. معماري مكان تركيب تمايزهاست.

 

ميس‌وندر روهه:

معماري چيزي جز تمناي زمان براي فضايي زنده متغير و جديد نيست درست است كه معماري بر روي حقايق مسلم بنا گرديده است اما زمينه كار اساسي آن تسلط معاني است. معماري ارادة زمان است كه به فضا تبديل شده است. زنده شاداب و جديد.

نورمن فاستر:

معماري چيزي نيست كه در ذهن منتقد باشد معماري در مورد زندگي واقعي است دربارة مردم است دربارة مسكن دادن به مردم و تأمين نيازهاي ايشان است.

تادوآندو:

وظيفة معماري درك منطق توصيف‌ناشدني مكان است.

 

آلوارآلتو:

معماري علم نيست. فرايند تركيبي عظيمي است كه هزاران كاركرد معين انساني را با هم تلفيق مي‌كند و همان معماري باقي مي‌ماند. نسبت معماري ايجاد هماهنگي ميان جهان مادي و زندگي انساني است.

اتوواگنر:

هنر به طوركلي و معماري بطور خاص نشانگر سيستم ارزشگذاري در هر دوره است

رابرت ونتوري:

معماري يك ساختمان است با دكوراسيون بكار رفته

هانس‌هولاين:

معماري نظمي معنوي است كه در ساختمانها تجسم يافته است. معماري يك مفصل ارتباطي است يعني به يك بعد اضافي عينيت بخشيدن معماري واقعي در عصر, در حال تعريف جديدي از خودش به عنوان يك واسطه و دايماً در حال توسعه دامنه بيان خويش است معماري رمزآلود تداعي‌كننده و دوجنبه‌اي است.

 

رنزوپيانو:

معماري يك هنر تحميلي است. نمايشگاه, كنسرت يا نمايش نيست كه مردم بتوانند انتخاب كنند. هنگامي كه اثر ساخته شد مردم ناگزيرند از آن استفاده كنند بنابراين بخشي از مطالعات و تجربيات افراطي معماري بهتر است از محدوده نمايشگاه و نوشتار فراتر نرود.

برونوزوي:

معماري هنر ساختن فضاست.

 

زيگفريدگيديون:

معماري محصول شرايط و عوامل فراواني مانند عوامل اجتماعي اقتصادي علمي فني عادات و رفتار آدمي است كه معيار اشتباه‌ناپذيري از رويدادهاي زمان را بدست مي‌دهد.

آنتونيوگائودي:

معماري مانند موجودي زنده است و فضايي پويا كه دنياهاي درون و برون را به يكديگر پيوند مي‌زند.

يورگ گروتر:

معماري مجموعه‌اي است كم و بيش پيچيده از سيستمهاي فضايي كه بر يكديگر تأثير مي‌گذارند يكديگر را مي‌پوشانند در يكديگر تداخل مي‌كنند و با يكديگر به رقابت مي‌پردازند.

 

ژاك دريدا:

معماري كوششي است براي آنكه پيوند بين خود و فلسفه را استوار سازد و آنرا قابل تصور نمايد.

كلوتز:

ما بايد تمام ساختمانهاي جديد را تا حدود زيادي مرتبط با محيط آنان بدانيم چرا كه معماري بوم‌شناسي است.

رم كولهاس:

معماري آميزه‌اي است پرتناقض از توانايي و ناتواني

اسوالد ماتياس اونگرس:

معماري هيچ ارزش مطلقي را بيان نمي‌كند بلكه نسبتي است از درگيريهاي دايمي و بحثهاي تجليلي با عناصر واقعي.

كاتسوهيروكوبامايشي:

معماري هنري است كه بشر را عمدتاً با قدرت ذاتي فرم خود محصور مي‌كند.

ويليام موريس:

معماري شامل تمامي محيط فيزيكي است كه بشر را احاطه مي‌كند و تا زماني كه عنصري از اجتماع متمدن هستيم نمي‌توانيم از حيطه آن خارج بشويم زيرا معماري عبارت از مجموعه تغييرات و تبديلات مثبتي است كه هماهنگ با احتياجات بشر بر سطح زمين ايجاد شده است و تنها صحراهاي دست‌نخورده از آن مستثني هستند انسان تحت تسلط معماري به جهان چشم مي‌گشايد و به خاك سپرده مي‌شود.

[/TD]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[/TABLE]

لینک به دیدگاه

ژان نوول :

معمارانی که حرف بیشتری برای گفتن دارند معمارانی هستند که واقعا میسازند.

 

باری.بی.گرین بی :

از نظر تاریخی معماری عینی ترین و ماندگارترین نتیجهء آرزوی انسان برای یافتن معنا در این دنیای خاکی بوده است.

 

رابرت ونتوري :

پیچیدگی به تنهایی كاربرد ندارد؛ در كنار آن باید نوعی تنوع بنام تضاد قرار گیرد تا اثری درخشان خلق شود. البته پیچیدگی و تضاد به معنای اغتشاش و هرج‎و مرج نیست، بلكه این دو عوامل تشكیل‎دهنده غنای فضایی اثر هستند.

لینک به دیدگاه

سه توصیه قابل تامل از پیتر آیزنمن:

اول از همه اگر کسی می خواهد معماری بخواند، به او می گویم "نخواند"!! این اولین توصیه است چرا که فکر می کنم معماری رشته بی مایه ای است، برای خودم خیلی جذاب است. من آنچه انجام می دهم را دوست دارم اما حرفه ای نیست که به خیلی ها پیشنهاد کنم!

توصیه دوم، به جای آنکه یک راست یه دانشکده معماری بروید، اول از همه بخوانید، "زبان"، "فلسفه"، "تاریخ" و "ادبیات" و تمام چیزهای دیگری که بر سیاق آن ها تصمیم می گیریم در زندگی چه کنیم، بعد بیایید برای آموزش معماری.

مسئله دیگر این است که آنچه در دانشگاه و محیط دانشکده می آموزید هیچ ربطی به محیط حرفه ای کار ندارد. کار یک چز دیگر است. در دانشکده باید جنبه هایی از فلسفه، هنر، تاریخ و فرهنگ که با شاکله های معماری مرتبط است را آموخت وکار واقعی را باید در دفاتر معماری آموخت.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...