رفتن به مطلب

آیا خداوند ظالم است؟


ارسال های توصیه شده

چندی پیش در یکی از برنامه های سمت خدا، سؤالی از مهمان محترم برنامه پرسیده شد در مورد عدل خداوند، به نظر رسید پاسخ مهمان محترم برنامه آنطور که باید و شاید قانع کننده نبود، مراجعه به بخش گفتگوی سایت این برنامه و مشاهده ی نظر مخاطبین برنامه در مورد این سؤال و پاسخ ارائه شده این نظر را تقویت کرد. لذا با توجه به فراگیر بودن این شبهه بلافاصله موضوع با استاد مکرم حضرت حجت الاسلام و المسلمین وکیلی دامت برکاته مطرح و از ایشان درخواست شد که پاسخی منطقی و مستدل برای درج در رسانه ها تهیه نمایند. ایشان نیز علیرغم مشغله ی علمی فراوان، متواضعانه درخواست این حقیر را لبیک گفته و متن زیر را در اختیارمان قرار دادند. بنابه دلایلی تاکنون از انتشار این مطلب خودداری شده بود، لکن هم اکنون باتوجه به فراهم آمدن شرایط، ضمن عرض ادب و احترام به محضر مهمان محترم آن برنامه، این مطلب تقدیم جان مخاطبان عزیز می گردد. سؤال: هر چه بیشتر می گذرد به این می رسم که خدا به ما ظلم کرده است، بدون اینکه خودمان خواسته باشیم ما را به دنیا آورده و بعد می گوید که باید از من تشکر کنید همان طوری که من می گویم. و هر کاری که من دوست دارم انجام بدهید البته مختار هستید ولی اگر نخواستید این کار را نکنید. واقعا خنده دار نیست ما که نخواستیم به این دنیا بیاییم که هم این دنیا و هم آن دنیا جواب پس بدهیم. بچه که بودیم عروسک های مان را می چیدیم و بازی می کردیم و از بالا به آنها نگاه می کردیم و هر کاری که می خواستیم با آنها می کردیم کاری شبیه خدا، این بار ما شده ایم عروسک و خدا شده عروسک گردان روزگار، راهنمایی بفرمایید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

پاسخ:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدوآله و الطاهرین

و لعنةالله علی أعدائهم أجمعین و لا حول و لاقوّة إلّا بالله العلی العظیم

1. برای آنکه بتوانیم قضاوت کنیم که آیا خداوند متعال ظالم است یا نه؟ باید پیش از هر چیز معنای ظلم و عدل را بشناسیم. ظلم عبارتست از رعایت نکردن حق کسی، اگر در جائی کسی به حق دیگری تجاوز کند او را ظالم می‌نامیم؛ مانند کسی که به دیگری بدهکار باشد و با وجود قدرت بر پرداخت بدهی، حق او را اداء نکند. یا مانند کسی که بدون اجازه در ملک دیگری تصرف می‌نماید و حق مالکیت او را مراعات نمی‌کند. یا مانند کسی که بدون جهت و بدون اجازه دیگری را حبس نموده و او را از حق آزادیش محروم می‌نماید. در مقابل عدل به مراعات نمودن حقوق گفته می‌شود و عادل کسی است که حق هر کس را اداء می نماید. البته ظلم و عدل گاهی به معانی دیگری نیز استفاده می‌شوند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم. 2. با توجه به این تعریف هر جا که صحبت از ظلم می‌شود باید کسی حقی داشته باشد و دیگری به آن تجاوز نموده باشد تا آن شخص را ظالم بنامیم. بنابراین اگر کسی حقی نداشت نمی‌تواند ادعا کند به او ظلم شده است.

منبع: Gofteman-bartar.ir

لینک به دیدگاه

مثال: فرض کنیم چند نفر فقیر که به سختی زندگی را می‌گذرانند در کنار کوچه‌ای نشسته‌اند و شخصی متمول از آنجا عبور می‌کند و تصمیم می‌گیرد به آنها کمک کند. او بر حسب مصالحی که در نظر دارد به نفر اول یک ملیون و به نفر دوم پنج ملیون و به نفر سوم پانزده ملیون و به نفر چهارم صدهزار تومان کمک می‌کند. آیا در این مثال این شخص متمول و پولدار در حق کسی ظلم کرده است؟ آیا شخص چهارم می تواند ادعا کند که چون به او کمتر کمک شده است مورد ظلم قرار گرفته است؟ واقعیت اینست که شخص پولدار هیچ ظلمی نکرده و هر چقدر به هر کسی کمک کرده است فقط احسان و نیکوکاری بوده است. آری، سزاوار است که کمتر کمک کردن او به برخی بر اساس مصالح و حکمتهائی باشد که در نظر داشته و گرنه او را عادلی غیرحکیم می نمائیم. مثالی دیگر: پدر و مادری سالها زحمت تربیت و تهیه مایحتاج فرزند خود را تحمل نموده‌اند و اکنون فرزند به سن نوجوانی رسیده است و توقعاتی فراوان از پدر و مادر دارد و آنها آن توقعات را برآورده نمی‌کنند. فرزند پدر و مادر خود را ظالم می‌نامد. ولی آیا واقعاً آنها ظالمند؟ آیا پدر و مادر وظیفه‌ای بیشتر از تهیه احتیاجات فرزند دارند؟ بگذریم از آنکه هرچه از کودکی نیز برای او زحمت کشیده‌اند از سر تفضل و نیکوکاری بوده است و فرزند باید شاکر آن هم باشد. مثالی دیگر: شما کتابی را برای مدت یک ماه به رفیقی امانت می‌دهید و موعد مقرر فرا می‌رسد و برای باز پس گرفتن به او مراجعه می‌کنید و کتاب را از او می‌گیرید. آیا در حق او ظلمی نموده‌اید؟ بدیهی است که پس گرفتن کتاب حق شماست و شما ظلمی نکرده‌اید؛ چون کتاب ملک خود شما و در دست او امانت بوده است و شما به حق کسی تجاوز ننموده‌اید. 3. با تدبر در این مثالها می‌توان به پاسخ سؤال اصلی نزدیک شد. آیا خداوند متعال عادل است یا ظالم؟ گام اول: در گام اوّل باید توجّه نمود که اگر با دید دقیق به عالم نظر کنیم اصلاً ممکن نیست که خداوند به کسی ظلمی نماید؛ زیرا در عالم کسی از خداوند طلبکار نیست و همه هر چه دارند متعلق به خود خداوند است. براهین فلسفی به خوبی اثبات می‌کند که معلول و مخلوق در همه وجود خود محتاج به علت و خالق خود است و هر چه دارد با تمام وجود متعلق به علت است و محال است که از خود چیزی داشته باشد و به همین جهت هیچ وقت از خالقش نمی‌تواند طلبکار باشد. (برای توضیح فلسفی این بحث به زبان ساده رک: مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏6، ص81-83) متون دینی نیز همین حقیقت را با زبانی صریح بارها بیان می‌نماید که: وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ (آل عمران، 189) وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ (آل عمران، 109 و 129) در حقیقت مخلوق همیشه به خالقش بدهکار بوده و وامدار وی است. تمام خوبی‌هائی که در شبانه‌روز به او می‌رسد، نفسی که می‌کشد و غذائی که می‌خورد و ساعتی چند که به خواب راحتی فرو می‌رود و علمی که می‌آموزد و دوستان و همنشینان خوبی که با آنان انس می‌گیرد و عضلات بدنش که با حرکت دادن آنها حرکت نموده و فعالیت می‌نماید و هزارن نعمت دیگر همه و همه عطایا و هدایای خالق مهربانی است که آن به آن در حال عطا کردن آن می‌باشد و ما در ازای آن نه نفعی به وی می‌رسانیم و نه کاری برای وی می‌کنیم و نه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانیم کاری برای او بکنیم. اگر کمی تأمل کنیم در مقابل این همه نعمت جز شرمندگی و خجالت نمی‌توان سخنی عرضه کرد. بنده همان به که ز تقصیر خویش/ عذر به درگاه خدای آورد ورنه سزاوار خداوندیش/ کس نتواند که به جای آورد بیانی دقیق تر: انسان دو مرحله در زندگی خود دارد: مرحله خلق شدن و مرحله رشد کردن. در مرحله خلق شدن امکان ندارد که در حق کسی ظلم شود؛ چون قبل از خلقت کسی نبوده تا حقی داشته باشد و حق خود را طلب کند و مدعی شود که حقش مراعات نشده است. چیزی که تا دیروز معدوم بوده و امروز تازه لباس وجود پوشیده است، معلوم است که نمی‌تواند ادعا کند حق من ادا نشده و من مظلوم واقع شده‌ام چون قبل از خلقت معدوم بوده و وجودی نداشته تا حقی داشته باشد. اما بعد از مرحله خلق شدن، باز هم در عالمی که همه مخلوقند و یک نفر خالق، امکان ندارد که خالق در حق کسی ظلم نماید؛ چون همه هرچه دارند از خود خالق است و هیچ استقلالی ندارند و به بیان دیگر همه هرچه دارند امانتی از جانب خود اوست و باید شکرگذار وی نیز باشند. یک نکته: در آغاز خلقت همانطور که ظلم (به معنای تجاوز به حقوق)‌ بی‌معنا است، عدل هم به معنای رعایت حقوق بی‌معناست؛ چون کسی حقی نداشته تا حقش مراعات شود. ولی عدل گاهی به معنای «قرار دادن هر چیز در جای سزاوار خود» به کار می‌رود که به این معنا خداوند در آغاز خلقت عادل بوده چون خواهیم دید که این تنوّع مخلوقات امری حکیمانه است.

منبع: Gofteman-bartar.ir

لینک به دیدگاه

4. گام دوم: در گام اول به این نتیجه رسیدیم که از جهت عقلی کسی از خود ملکی ندارد و خود ما و هر چه داریم ملک خداوند است و او هرچه نماید در ملک خود نموده و نمی‌تواند ظلم نماید. پس خداوند لزوماً عادل است یعنی ظلم از او متصور نیست. با این همه خداوند از سر لطف و کرامت و نیز از سر حکمتش، خودش برای بندگانش بر عهده خودش حقوقی را تعیین فرموده و وعده داده است که آنها را بجا آورد. مثلاً خودش فرموده است که هر کس واقعاً از صمیم قلب به دنبال حق باشد و تلاش نماید من حتماً او را راهنمائی می‌کنم و هر کس حق را بپذیرد و عمل صالح انجام دهد او را یاری می‌کنم و کسانی که مرا و انبیاء مرا شناختند و به حق عمل نمودند پاداش می‌گیرند و ... پس از آنکه خداوند چنین حقوقی را خودش برای ما بر عهده خودش قرار داد ما به معنائی از او طلبکار می‌شویم و از این پس اگر خداوند حق ما را ادا نماید عادل بوده و اگر حق ما را ادا ننماید ظالم می‌شود. پس ظلم درباره خداوند فقط نسبت به حقوقی قابل تصور است که خود وی بر عهده خودش قرار داده است. در همین موارد هم اگر دقت کنیم ما باز هم هیچ حقی بر عهده خداوند نداریم و او خودش از سر تفضل و منت حقی را بر عهده خودش قرار داده است و خودش به ما توفیق عمل صالح را عطا می‌کند و خودش هم جزای خیر می‌دهد. به هر حال در این مرحله هم از خداوند جز عدل دیده نمی‌شود و پاداش هر کس را عادلانه و بلکه بیش از حقش ادا می‌کند و هرگز ظلمی از او سر نمی‌زند.

منبع: Gofteman-bartar.ir

لینک به دیدگاه

. 5. ممکن است گفته شود: «درست است که هر نعمتی که داریم همه از خداوند است ولی خداوند همانطور که این همه نعمت به ما داده است در کنار آن بلایا و مصیبتها و بدبختی‌هائی هم برای ما قرار داده است و همه اشکال و سؤالات از همین مصیبتها آغاز می‌شود. سالهاست که می‌خواهم خانه‌ای تهیه کنم و موفق نمی‌شوم. می‌خواهم شغل مناسبی پیدا کنم ولی به هر در می زنم به رویم باز نمی‌شود. می‌خواهم ازدواج کنم ولی همه نزدیکان با من مخالفت می‌کنند. مدتهاست مریضی گریبانگیر من شده و هیچ درمانی اثر نمی‌بخشد و ... این همه بلا و سختی همه از جانب خداوند است و خداوند متعال با این کارها به ما ظلم نموده است. مگر مجبور بوده ما را خلق کند و ما را عذاب داده و به انواع مصیبت‌ها مبتلا نماید و هر روز ما را تاریک‌تر از روز دیگر قرار دهد؟ آیا اینها ظلم نیست.» پاسخ: برای اینکه کمی واقع‌بینانه به قضایا نظر کنیم می‌توان بحث را با مثال‌هائی دیگر دنبال کرد: مثال: فرض کنید همه مردم دنیا علاوه بر دو دست و دو پا دو بال بسیار زیبا نیز داشتند که می‌توانستند با آن در آسمانها پرواز کنند و به سرعت یک ماشین از جائی به جای دیگری بروند ولی ما چند نفر مثل الآن بدون بال بودیم. در چنین دنیائی مردم درباره ما چه می‌گفتند؟ حتماً می‌گفتند ما چند نفر ناقص الخلقة هستیم و خداوند ما را ناقص خلق فرموده است و ما بیچاره‌ها بال نداریم و آن وقت ما نیز همیشه از اینکه ناقص الخلقة هستیم غصه می‌خوردیم و احساس رنج می‌کردیم که از نعمت پرواز کردن محرومیم و به خداوند همیشه اعتراض می‌کردیم که چرا ما را با این همه رنج و غصه خلق فرموده است. ولی آیا واقعاً خداوند به ما بدی داده است یا مائیم که خود را ناقص و بد می‌پنداریم؟ اگر کمی تأمل کنیم می‌بینیم که خداوند در آن دنیای فرضی به ما بدی و بیچارگی نداده است بلکه فقط کمتر نعمت عطا کرده است و چون به دیگرانی بیشتر نعمت داده است و ما توقع داریم که با دیگران مساوی باشیم خود را بدبخت و بیچاره و بی‌بال می‌یابیم. در حقیقت ذهن ما به یک خطای منطقی دچار می‌شود و «نداشتن نعمت اضافه» را «داشتن مریضی و بیچارگی و نقص» می‌نامد، چنانکه نداشتن چشم را «داشتن کوری» می‌نامد و گمان می‌کند خداوند به ما کوری داده است؛ در حالیکه نداشتن چشم «نداشتن» است و این طور نیست که خداوند این «نداشتن» را به ما داده باشد، بلکه او به شخص نابینا کمتر نعمت داده است، نه آنکه نعمتهائی داده باشد و علاوه بر آن یک مصیبت هم به نام «کوری» داده باشد. همیشه ما به این اشتباه دچاریم که نداشته‌های خود را با داشته‌های دیگران مقایسه می‌کنیم و نام آن را «داشتن نقص و بیچارگی» می‌گذاریم و از این «داشتن» رنج می‌بریم و البته تا قایسه‌ای نکرده باشیم چنین نام‌گذاری‌هائی هم صورت نمی‌گیرد و لذا اکنون که هیچ انسانی بال ندارد کسی ما را هم ناقص الخلقه نمی‌نامد و از اینکه همین دو دست و دو پا را داریم بسیار خوشحالیم و می‌گوئیم من انسانی کامل هستم که در خلقتم هیچ نقصی نیست. پس توهم نقص و بیچارگی از مقایسه‌های غیرمنطقی با داشته‌های دیگران حاصل می‌شود و گرنه اگر همه مردم فقط یک دست و یک پا داشتند همه راضی و خوشنود بودند و هیچ کس از نداشتن دست و پا غصه نمی‌خورد. در حقیقت این مائیم که با توقع کاذب و توهم مساوی بودن «نداشتن نعمت اضافه» با «داشتن کمبود» از خداوند متعال طلبکار شده و او را مقصر می‌خوانیم. کسی که سالهاست به دنبال خانه می‌گردد و نمی‌یابد اگر واقع‌بینانه به عالم نگاه کند خداند به او دهها و بلکه هزاران هزار نعمت دیگر داده است و در این میان فقط یک نعمت را به او نداده است (نه اینکه به او بدی داده باشد) و ما همه آنها را ندیده می‌گیریم و زبان به اعتراض باز می‌کنیم. سلامت تک‌تک اعضاء بدن بلکه تک‌تک سلوهای آن نعمتی از نعمتهای خداوند است که خداوند هر آن و هر لحظه دارد سلامت آن را تمدید می‌فرماید و اگر از فردا خداوند سلامت یکی از آنها را نخواهد تمدید بفرماید صدای آه و ناله ما بلند شده و آن وقت قدر این نعمت را می‌فهمیم. اکنون که سالمیم از این نعمت‌ها چشم می‌پوشیم و فقط به نداشتن خانه یا شغل یا همسر یا داشتن بدهی اعتراض می‌کنیم. بیچارگی‌های دنیوی ما از کجی خرابی عینکی است که بر چشم خود زده‌ایم و همواره خود را با دیگری مقایسه می‌کنیم و نبودها را بودن نقص می شماریم و آنگاه خداوند را مسؤول این نقص می‌پنداریم. در حقیقت مثال ما در این دنیا با خداوند مهربان مثال همان پولداری است که وقتی از کنار فقیران رد شد بر اساس حکمتش به برخی کمتر و به برخی بیشتر عطا کرد و هیچ کس هم از او طلبی نداشت و همه داده‌هایش لطف بود ولی فقیری که کمتر دریافت کرده بود خود را با دیگران مقایسه می‌کرد و به جای تشکر به قول عامیانه دو قورت و نیمش هم باقی بود و پولدار مهربان را ظالم نیز می‌نامید. بگذریم از آنکه ندادن خداوند هم از سر حکمت است و اگر درست بیندیشیم خودش نعمتی از نعمتهاست. جا دارد در ضمن یک سؤال و جواب دیگر در ادامه به بررسی این مسأله بپردازیم.

منبع: Gofteman-bartar.ir

لینک به دیدگاه

. 6. سؤالی دیگر: چرا همه مثل هم و در وضعیت مطلوب نیستند؟

 

گاهی می‌پرسیم: «قبول است که هر چه نعمت داریم از خداوند است و ما هیچ حقی نداریم و قبول است که خداوند ظالم نیست و به ما بدی نداده است و ما به اشتباه نداشته‌های خود را به «داشتن کمبود» تفسیر می‌کنیم، ولی چه می‌شد خداوند همه را کامل خلق می‌فرمود و هیچ کس فقیر و ناقص الخلقة و بیکار و بی‌خانه نمی‌بود و همه خوش و خرم زندگی را می‌گذراندند ؟ مگر از خداوند چیزی کم می‌شود که همه را خانه‌دار و همسردار و پولدار و ... قرار دهد؟!»

 

پاسخ:

 

باید بدانیم جود و کرم خداوند تمامی ندارد ولی چیزهائی مختلفی مانع از آن می‌شود که همه را آن طور که در سؤال آمده خلق بفرماید. یکی از چیزهائی که مانع از یکسانی مخلوقات می‌شود محدودیت‌های عالم ماده است. اگر بنا باشد همه یکسان باشیم کار فقط به ما انسانها ختم نمی‌شود بلکه موجودات دیگر هم جزء معترضین خواهند بود و همه حیوانات و گیاهان و سنگها و ... هم اعتراض می‌کنند که چرا ما مانند انسانها نیستیم که راه برویم و بفهمیم و پیشرفت کنیم و ... در آن صورت باید خداوند همه را انسان می‌آفرید و یکسان و نه درختی و نه بوته‌ای و نه حیوانی و نه سنگی و نه زمینی و نه آسمانی و نه و نه و نه و ... و گرنه اگر زمینی و درختی و خانه‌ای غیر از انسان وجود داشته باشد حتماً اعتراض خواهند کرد که چرا من این‌طور و آن‌طور نشدم. آیا چنین دنیائی قابل تصوّر است؟! هر عاقلی می‌فهمد که در عالم دنیا چنین وضعیتی امکان پذیر نیست. عالم دنیا به گونه‌ایست که محدودیت‌هائی دارد و زندگی در آن وابسته به وجود تفاوتهائی میان مخلوقات است که هر کدام در جای خود نقش خود را ایفاء نمایند. خاک وظیفه خود و درختان کار خود و حیوانات نقش خود و انسانها نیز مسؤولیت خود را به دوش بکشند و این مجموعه همه با هم هر کدام به سوی کمال نهائی خود حرکت نماید.

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست/ که هر چیزی به جای خویش نیکوست

پس محدودیت این عالم یکی از موانع تساوی مخلوقات آن است و این محدودیت هم اقتضاء خود این عالم است نه نقص خداوند. یکی دیگر از چیزهائی که مانع آن شده که جود خداوند به شکل یکسان همه را در بر بگیرد حکمت خداوند است. حکمت خداوند نمی‌گذارد که انسانها همه یکسان باشند؛ زیرا اگر همه انسانها از یک جمال و یک علم و یک توان مالی و یک امکانات برخوردار باشند دیگر نمی‌توان کسی را به عنوان رئیس و دیگری را به عنوان مرؤوس انتخاب کرد. دیگر نمی‌توان یکی را استاد و معلم کرد و دیگری را طبیب و دیگری را قصاب و دیگری را نظافتچی و دیگری را آهنگر و دیگری را ... و همه می‌خواهند رئیس باشند و در بهترین شرائط اجتماعی و طبیعتا همیشه به عده‌ای ظلم می‌شود و همیشه مردم در درگیری و جنگ بر سر تصاحب شرائط برتر خواهند بود. نظام صحیح زندگی در این عالم بر تقسیم صحیح کارها مبتنی است و تقسیم عادلانه کارها بر همین تفاوتها استوار است و بدون این تفاوتها زندگی عادی بشر از هم می‌پاشد و حکمت خداوند که این عالم را برای تکامل بشر خلق فرموده است اقتضاء می‌کند که این تفاوتها را قرار دهد تا نظام بشر به شکل صحیحی در جریان بیافتد و هر کس در جایگاه خود قرار گیرد. و البته این اختلافات «تفاوت» است نه «تبعیض»، زیرا کسی حقی قبل از خلقت نداشته تا در اعطاء حقوق افراد «تبعیضی» صورت گرفته باشد. پس از آنکه انسانهائی را خداوند با تفاوتهائی آفرید حکمتش اقتضاء می‌کند که هر کدام را در مسیر کمال خود سوق داده و به سوی هدف خلقت پیش برد و چون قابلیتها و شرائط متفاوت است راه هر کدام به سوی کمال نیز متفاوت خواهد بود؛ همانطور که درمان هر مریضی راهی دارد و هیچگاه طبیب حاذق نسخه واحدی برای همه مریضان نمی‌پیچد گرچه مریضیشان شبیه به هم باشد. در مسیر کمال برای یکی فقر خوب است و برای دیگری غنا و برای یکی مرض پسندیده است و برای دیگری سلامتی و برای یکی غربت نیکوست و برای دیگری انس و رفاقت. در اینجا هم بازمشکل از دانش کم‌پایه ماست. مثال ما بسان کودکی مریض است که پدر و مادرش از سر دلسوزی و برای درمانش او را از خوردن کیک و شیرینی محروم نموده‌اند ولی به برادران و خواهرانش شیرینی می‌دهند و آن کودک در حد فهم کودکیش کار ایشان را ظلم می‌پندارد. کار پدر و مادر حکیمانه و از سر مصلحت است و قضاوت کودک کودکانه و از سر جهل و اختلاف در تعیین خوب یا بد بودن خوردن شیرینی به اختلاف در هدف پدر و مادر با کودک برمی‌گردد. کودک به دنبال خوشی گذرا است و لذا از دید وی خوردن شیرینی خوب است و پدر و مادر به دنبال رشد و تعالی پایدار کودک و لذا خوردن شیرینی و مریض ماندن کودک از نگاه ایشان بد و ناصواب است. بسیاری از سختیهائی که خداوند در این عالم به انسان می‌دهد برای رشد و ترقی انسان و یا جلوگیری از سقوط است؛ فقط مشکل اینجاست که ما چون کمال خود را چیزی می‌دانیم غیر از آنچه خداوند کمال ما می‌داند و در حقیقت کمال ماست لذا به آن اعتراض می‌کنیم. ما مانند کسانی هستیم که از کودکی در غاری زیبا و پر از عجائب به دنیا به دنیا آمده‌اند و در تمام عمر سرگرم تماشای زیبائی‌های غار هستند، غافل از آنکه در بیرون مناظری هزاران بار دلفریب‌تر از آن وجود دارد. انسانی مهربان و دلسوز به غار می‌آید و سعی می‌کند جلوی ما در گشت و گذار در غار بگیرد تا ما به جای مشغول شدن به عجائب غار کم‌کم به سوی در ورودی غار حرکت کنیم و راه به عالمی نورانی و روشن بیابیم و ما در پندار خود وی را شخصی ظالم می‌شماریم که جلوی آسایش و راحتی ما را گرفته است. دنیا مانند آن غار تاریک است که ما فریفته زیبائی‌های خود می‌کند و مصیبت‌ها برای آن است که بفهمیم که این لذت‌ها و زیبائی‌ها ارزشی ندارد و باید روزنه‌ای به عوالم بالا که سراسر نور است گشود و تا سرگرم این دنیا باشیم راه نفوذ در آن عوالم را نمی‌یابیم. خداوند چون همواره از سر مهربانی و رحمتش در حال دعوت نمودن ما به آن عالم زیباست حکمتش اقتضاء می‌کند که ما را از برخی از لذتها محروم نماید و ما چون به اشتباه کمال خود را در همین مال و زن و فرزند و علم و... می‌بینیم این محرومیت را که نعمتی برای بیداری و رشد است مصیبت می‌بینیم. در هر حال تفاوتها همه از سر حکمت است و رحمت و حکمت خداوند از مهمترین عواملی است که مانع از آن می‌شود که همه به شکل یکسان از جود خداوند بهره ببرند. باری، گذشته از این امور خود عظمت خداوند موجب خلق مخلوقات متنوع و متفاوت است. خداوند واجب الوجود است و واجب الوجود دارای هر کمالی است و یکی از کمالات خلق کردن است؛ مانند چراغی که سالم است که سلامتش سبب می‌شود که نورافشانی کرده و نور را از خود بیرون بریزد و هر چه قوی تر باشد بیشتر نور می‌دهد و اگر نور ندهد علامت نقص وی خواهد بود. توضیح این مسأله را که در روایات هم بدان اشاره شده است، باید در کتب فلسفی و عرفانی دنبال نمود.

منبع: Gofteman-bartar.ir

لینک به دیدگاه

. 7. سؤالی دیگر: چرا من فلانی نیستم؟ ممکن است دوباره سؤال کنیم: «قبول است که نمی‌شود که همه یکسان باشند، ولی چرا اصلاً خداوند ما را اینطور خلق نموده است؟ چرا من به جای فلانی نبودم؟ چه می‌شد که من هم آنطور و اینطور بودم؟ علت اینکه این وضعیت برای من انتخاب شده است چیست؟» پاسخ: پاسخ آنست که این تقاضاها در حقیقت یک سؤال خود متناقض است. این سؤالات مانند آنست که یک مثلث بگوید چرا من مربع نیستم؟ یا عدد چهار بگوید چرا من هشت نمی‌باشم؟ آیا واقعاً ممکن بود که مثلث مربع باشد یا چهار هشت گردد؟ اگر خداوند بخواهد مثلث را مربع قرار دهد محال است و در حقیقت می‌شود که اصلاً مثلث را خلق نفرماید و در عوض دو مربع خلق فرماید نه آنکه مثلث را با آنکه مثلث است مربع نماید. عدد چهار هم با فرض چهار بودن هرگز هشت نمی‌شود و چهار فقط می‌تواند بگوید «ای کاش من خلق نشده بودم و به جای من دو عدد هشت خلق می‌شدند» و هرگز نمی‌تواند بگوید «ای کاش من هشت بودم». اگر دقت کنیم می‌بینیم که هر کسی همان کسی هست که هست و اگر طور دیگری بود، در زمان و مکان دیگر یا از پدر و مادر دیگر و یا با قد و اندازه و قیافه متفاوت، دیگر او او نبود. پس کسی که چنین سؤالی را می‌پرسد در واقع باید آرزو کند که «ای کاش خداوند مرا اصلاً خلق نمی‌فرمود و به جای من دو نفر آدم آنطوری خلق می‌کرد» و معلوم است که هیچ کس در شرائط عادی چنین آرزوئی ندارد، چون خلق نشدن من و خلق شدن دیگری برای من نفعی ندارد تا آن را آرزو کنم؛ خصوصاً اگر بدانم که خلقت من خودش بر اساس مصالح و حکمتهائی بوده است.

منبع: Gofteman-bartar.ir

لینک به دیدگاه

8. سؤالی دیگر: چرا خداوند این قدر به ما امر و نهی می‌کند؟ گاهی دیگر گفته می‌شود: «بر فرض که همه چیزهائی که خداوند داده خوب و حکیمانه باشد، ولی چرا بعد از خلقت ما را رها نمی‌کند و دائم به ما امر و نهی می‌کند و برای تمام شبانه‌روز ما دستور صادر کرده است و آن وقت تهدید می‌کند که اگر چنین و چنان نکنی در آتشی سوزان خواهی سوخت و شکنجه‌هائی دردناک در انتظارت خواهد بود. آخر من که با پای خودم نیامده‌ام و مرا خود خداوند آورده است چرا باید این قدر سختی بکشم و همیشه دستور اجرا کنم و از خوردن این وآن و رفت وآمد با فلان و فلان بپرهیزم و دست به هر کاری نزنم و از آنچه خودم دوست دارم اجتناب نمایم؟» پاسخ: برای پاسخ این سؤال باید ابتدا به تفاوت این دو مثال توجه کرد: 1. مادری به فرزندش می‌گوید: دست به بخاری نزن که می‌سوزی و با دندانت پسته را نشکن که دندانت خراب می‌شود. 2. برادر بزرگتر به برادر کوچکترش می‌گوید شیرینی‌ها متعلق به میهمان است و اگر به شیرینی‌ها دست بزنی تو را کتک می‌زنم. در مثال اول مادر از سر دلسوزی فرزند را راهنمائی می‌کند. دستور می‌دهد ولی باطن این دستور یک راهنمائی دلسوزانه است و بچه اگر بفهمد نمی‌تواند به مادرش اعتراض کند که چقدر تو به من زور می‌گوئی و اذیتم می‌کنی؛ چون سوختن اثر طبیعی دست زدن به بخاری است. اما در مثال دوم ممکن است فرض کنیم که کار برادر بزرگ از سر دلسوزی نبوده و نوعی زورگوئی باشد و اگر هم برادر کوچک شیرینی خورد و او کتکش زد شاید گاهی جای اعتراض به برادر بزرگ وجود داشته باشد. دستورهای خداوند همگی مانند مثال اول راهنمائی‌هائی دلسوزانه است و عذابهائی که هر عملی دارد آثار طبیعی آن اعمال است. راه رشد انسان توجه به خداوند و انس با او و تجلی عشق و محبت وی در قلب و جان انسان و دل‌کندن از خاکدان عالم دنیا است و گناه یعنی عملی که انسان را در مسیر دلبستگی بیشتر به دنیا و دوری از محبت خداوند حرکت می‌دهد. خداوند از سر لطف و رحمتش آنچه را برای کمال انسان لازم است در قالب دستوراتی بیان فرموده که باطنش فقط و فقط مهر و عطوفت و راهنمائی است و تذکر داده است که اگر این کارها را نکنیم باطن این اعمال و اثر طبیعی آن درد و رنج و زحمت در عالم دیگری است که در آنجا باطن اعمال آشکار است. قرآن کریم بارها این نکته را گوشزد می‌نماید که جزا و پاداش آخرت فقط عین همان اعمالی است که انجام داده‌ایم و همان اعمال را به خود انسان برمی‌گردانند ولی در حالیکه چشم انسان تیزبین شده و حقیقت آن اعمال را مشاهده می‌کند. وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (الصافات/39) باز هم مثال خداوند مانند مادری مهربان است که فرزند او به سوی پرتگاهی خطرناک در حرکت است و مادر او را به دامان خود فرامی‌خواند و از رفتن بر سر پرتگاه بازمی‌دارد و عواقب سقوط در پرتگاه را برای وی با هزار زبان بیان می‌کند، ولی کودک در عالم خود این نصائح مادرانه را زورگوئی و سلب آزادی می‌شمارد. اگر خردمندانه بیندیشیم باید بگوئیم که خداوند از سر لطف و رحمتش ما را خلق فرموده و از سر لطف و رحمتش راه رستگاری را به ما آموخته است و ما را به دامان خود که تنها راه نجات است می‌خواند و راه رفتن به دامان پرمهر و محبتش را هم بیان کرده و عواقب دور شدن از خود را برای ما توضیح داده است ولی افسوس و صد افسوس که ما از این منبع مهر و شفقت فرار می‌کنیم و به سوی پرتگاه قدم برمی‌داریم.

منبع: Gofteman-bartar.ir

لینک به دیدگاه

نیاز به این همه شرح بسط نداشت ، ابتدا نیاز هست به اینکه معتقد به وجود خدا باشی اگر معتقد بودی به عکس زیر نگاه کن تا بفهمی عادل هست یا خیر

 

5puhlbwsc0ekvh4qxi7.jpg

لینک به دیدگاه
نیاز به این همه شرح بسط نداشت ، ابتدا نیاز هست به اینکه معتقد به وجود خدا باشی اگر معتقد بودی به عکس زیر نگاه کن تا بفهمی عادل هست یا خیر

 

5puhlbwsc0ekvh4qxi7.jpg

 

 

عدالت مفهوم خیلی خیلی وسیع‌تری از این حرف‌هاست :w16: و زهی ساده‌لوحی اگر فکر کنیم فقط با کنار هم گذاشتن چند پلان از زندگی میشه درباره این مفهوم فوق‌العاده پیچیده و غیرخطی قضاوت کرد.

 

اون هم عدالت الهی که بقول شما اگر به خداوند نامعتقد نباشی، باید از پایین ترین عوالم تا بالاترین عوالمِ زندگی هر فرد با جزئی‌ترین مسائل تا دورترین تبعاتش رو بررسی و بعد قضاوت کرد. :obm:

لینک به دیدگاه
عدالت مفهوم خیلی خیلی وسیع‌تری از این حرف‌هاست :w16: و زهی ساده‌لوحی اگر فکر کنیم فقط با کنار هم گذاشتن چند پلان از زندگی میشه درباره این مفهوم فوق‌العاده پیچیده و غیرخطی قضاوت کرد.

 

اون هم عدالت الهی که بقول شما اگر به خداوند نامعتقد نباشی، باید از پایین ترین عوالم تا بالاترین عوالمِ زندگی هر فرد با جزئی‌ترین مسائل تا دورترین تبعاتش رو بررسی و بعد قضاوت کرد. :obm:

 

ولی از نظر من به اون پیچیدگی نیست، قضاوت عوامانه یعنی تفسیر صحنه لاشخوری منتظر مرگ یک کودک رو به این شیوه بیان کرد که خدا این صحنه رو برای شکرگزاری کردن بنده هاش برای نعمت هاش قرار داده ، خواسته و ویژگی هایی که حتی در عقده ای ترین نوع انسان ها هم قابل مشاهده نیست

لینک به دیدگاه
و من یه سوال دیگه دارم:

 

آیا هست؟

 

به وضعیت دنیا نگاه کن ، و این سوال ساده رو بپرس که اگر باشه آیا روا نیست از بودن خودش و چنین آفریده ای شرمنده باشه؟

لینک به دیدگاه
ولی از نظر من به اون پیچیدگی نیست، قضاوت عوامانه یعنی تفسیر صحنه لاشخوری منتظر مرگ یک کودک رو به این شیوه بیان کرد که خدا این صحنه رو برای شکرگزاری کردن بنده هاش برای نعمت هاش قرار داده ، خواسته و ویژگی هایی که حتی در عقده ای ترین نوع انسان ها هم قابل مشاهده نیست

 

درست یا غلط بودن قضاوت عوام درباره خود خداوند، یا عدالت حاکم بر عالم ، آیا تاثیری روی این مفاهیم داره ؟ مطمئناً اگر جهان خالی از عدله، همچنان خالی می‌مونه و اگر عدالتی هست، با تکیه به اینکه مردم چه فکری می‌کنند خدشه‌ای نمی‌پذیره.

ما حتی درباره ي یکدیگه هم هرگز نمی‌تونیم قضاوت درست و کاملی داشته باشیم، چطور فکر میکنی قضاوت درباره عدل جهان کار پیچیده ای نیست ؟ :ws3:

 

زندگی هر انسان معادله ای با n هزار مجهوله که اگر بنا به قضاوت باشه، فقط و فقط از خود خدا برمیاد!

تصویری که تجسم کردی شاید فقط چند پارامتر از این معادله باشه نه بیشتر :texc5lhcbtrocnmvtp8

لینک به دیدگاه

اگه زمينه پرسش ،بخشايش و بخشندگى باشه ،در چارچوب بخشايش ظلم معنى پيدا نميكنه .ولى هنگاميگه آفريدگارى در كار

 

باشه و سرنوشت آفريده ها هم از پيش تعيين كرده باشه،پرسش در زمينه ظالم بودن ميتونه به انديشه گذر كنه...

لینک به دیدگاه
درست یا غلط بودن قضاوت عوام درباره خود خداوند، یا عدالت حاکم بر عالم ، آیا تاثیری روی این مفاهیم داره ؟ مطمئناً اگر جهان خالی از عدله، همچنان خالی می‌مونه و اگر عدالتی هست، با تکیه به اینکه مردم چه فکری می‌کنند خدشه‌ای نمی‌پذیره.

ما حتی درباره ي یکدیگه هم هرگز نمی‌تونیم قضاوت درست و کاملی داشته باشیم، چطور فکر میکنی قضاوت درباره عدل جهان کار پیچیده ای نیست ؟ :ws3:

 

زندگی هر انسان معادله ای با n هزار مجهوله که اگر بنا به قضاوت باشه، فقط و فقط از خود خدا برمیاد!

تصویری که تجسم کردی شاید فقط چند پارامتر از این معادله باشه نه بیشتر :texc5lhcbtrocnmvtp8

 

بی عدالتی رو میشه به راحتی در وقایع جهان دید ، ما در خصوص پیاده سازی عدالت توسط انسان ها صحبت نمکنیم در مورد یک قدت لایتناهی و کاملا آگاه صحبت میکنیم البته به فرض وجود ، و با این اعتقاد که مدیریت کلیه اتفاقات حتی در اندازه سقوط یک برگ در حیطه اختیار اون هست ، پیاده سازی عدالت برای چنین موجودی باید در حد آب خوردن باشه مگر اینکه فرض کنیم این موجود تنها یک تماشاگر خودشیفته است که ازین صحنه تئاتر بلبشو داره لذت میبره و تنها محتاج تعریف و تمجید آفریده هاشه و اصولا تنها زمانی به خودش زحمت حرکتی میده که یک آفریده پررو از ستایشش دست برداره ، حالا قضاوت با خوانندس که چه چیزی رو عوامانه بدونه

لینک به دیدگاه
بی عدالتی رو میشه به راحتی در وقایع جهان دید ، ما در خصوص پیاده سازی عدالت توسط انسان ها صحبت نمکنیم در مورد یک قدت لایتناهی و کاملا آگاه صحبت میکنیم البته به فرض وجود ، و با این اعتقاد که مدیریت کلیه اتفاقات حتی در اندازه سقوط یک برگ در حیطه اختیار اون هست ، پیاده سازی عدالت برای چنین موجودی باید در حد آب خوردن باشه مگر اینکه فرض کنیم این موجود تنها یک تماشاگر خودشیفته است که ازین صحنه تئاتر بلبشو داره لذت میبره و تنها محتاج تعریف و تمجید آفریده هاشه و اصولا تنها زمانی به خودش زحمت حرکتی میده که یک آفریده پررو از ستایشش دست برداره ، حالا قضاوت با خوانندس که چه چیزی رو عوامانه بدونه

 

 

ببین حرفی که توی 2 پست قبل هم تاکید کردم اینه که هرگز نمیشه به قول تو "به راحتی با یک نگاه به وقایع جهان" درباره عدالت قضاوت کرد.

یک مثال بی‌نهایت ساده و کوچیک میزنم، کسی که دزدی یا تجاوز می‌کنه در نگاه دستگاه قضایی هر کشوری که در اون عدالت (از این نوع که تو مد نظر داری) اجرا میشه، محکوم به یک‌سری تنبیهات مشخص خواهد بود. این تعریف جامعه از عدله، اما اگر بنا بود این مساله با عدل الهی قضاوت بشه، فکر میکنی به همین سادگی بود ؟ فکر میکنی تنها پرونده‌ی ساده ای بود که بنا بر ادله‌ی ارائه شده در آن دادگاه محترم محرز می‌گردد که مجرم به سرقت از اموال نامبرده دست زده و طبق ماده فلان از قانون جزایی کشور محکوم به بهمان می‌شود؛ و پرونده مختومه؟ نه عزیز من. اگر بنا به قضاوت با عدل الهی بود، باید پرونده ای به اندازه‌ی تمام صفحات عمر مجرم و شاکی (و تمام پدرانشون) باز بشه، پرونده ای که در اون مشخص باشه این مجرم، در کجا بدنیا اومده ؟ پدر و مادرش کی بودند ؟ دوستانش کی بودند ؟ هم محله ای هاش کی بودند ؟ تحصیل کرده یا نه ؟ کتاب خوب خونده یا نه ؟ چرا کتاب خوب به دستش نرسیده ؟ نقش جامعه در برابر این فرد چطور ایفا شده که این آدم به اینجا رسیده ؟ و هزار سوال دیگه که اگر بنا به نوشتنش باشه تا بال زدن مگسی که دور سرش چرخیده باید مکتوب بشه. اینجاست که گفتم برای قضاوت درباره این مساله باید معادله ای با هزاران مجهول رو حل کرد.

 

بنابراین نگاه کردن به وقایع جهان، بی‌عدالتی خداوند رو اثبات نمی‌کنه، بلکه فقط بی‌کفایتی ما رو می‌رسونه (البته قسمت‌های تلخ دنیا رو میگیم)

 

 

راستی انیمیشن رو هم نگاه کردم. تقریباً پاسخ چالشی که طرح می‌کنه رو در همین چند پست به اندازه‌ی عقل خودم دادم :4chsmu1:

 

 

در کل اگر تعریفت از عدل خداوند اینه که باید در تمام امور دنیا دخالت میکرد تا دنیا گلستون می‌شد، خب این اصلا معقول نیست :w58: چرا که هدف زندگی ما در دنیا همینه که با اختیاری که برامون تعریف شده اثرات خودمون رو بگذاریم و بعد در اون دستگاه عدل الهی قضاوت بشیم و نیکوکاریمون سنجیده بشه. ( بدیهیه که اگر کسی به این هدف معتقد نباشه، همه چیز دنیا براش بی‌معناست.) پس فکر نکن که خدای تو یک تماشگر خودشیفته است که باید در هر صحنه‌ی زندگیت مثل سوپرمن از راه برسه و تو رو نجات بده، در حالی که چون ظالمه نشسته روی مبل نرمش و داره به تو نگاه می‌کنه و ذرت میخوره و لذت می‌بره! (منظور از "تو" کل جامعه بود)

 

 

این کلیپ کوتاه هم از من تقدیم به تو، بد نیست. :ws3::icon_gol:

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
ببین حرفی که توی 2 پست قبل هم تاکید کردم اینه که هرگز نمیشه به قول تو "به راحتی با یک نگاه به وقایع جهان" درباره عدالت قضاوت کرد.

یک مثال بی‌نهایت ساده و کوچیک میزنم، کسی که دزدی یا تجاوز می‌کنه در نگاه دستگاه قضایی هر کشوری که در اون عدالت (از این نوع که تو مد نظر داری) اجرا میشه، محکوم به یک‌سری تنبیهات مشخص خواهد بود. این تعریف جامعه از عدله، اما اگر بنا بود این مساله با عدل الهی قضاوت بشه، فکر میکنی به همین سادگی بود ؟ فکر میکنی تنها پرونده‌ی ساده ای بود که بنا بر ادله‌ی ارائه شده در آن دادگاه محترم محرز می‌گردد که مجرم به سرقت از اموال نامبرده دست زده و طبق ماده فلان از قانون جزایی کشور محکوم به بهمان می‌شود؛ و پرونده مختومه؟ نه عزیز من. اگر بنا به قضاوت با عدل الهی بود، باید پرونده ای به اندازه‌ی تمام صفحات عمر مجرم و شاکی (و تمام پدرانشون) باز بشه، پرونده ای که در اون مشخص باشه این مجرم، در کجا بدنیا اومده ؟ پدر و مادرش کی بودند ؟ دوستانش کی بودند ؟ هم محله ای هاش کی بودند ؟ تحصیل کرده یا نه ؟ کتاب خوب خونده یا نه ؟ چرا کتاب خوب به دستش نرسیده ؟ نقش جامعه در برابر این فرد چطور ایفا شده که این آدم به اینجا رسیده ؟ و هزار سوال دیگه که اگر بنا به نوشتنش باشه تا بال زدن مگسی که دور سرش چرخیده باید مکتوب بشه. اینجاست که گفتم برای قضاوت درباره این مساله باید معادله ای با هزاران مجهول رو حل کرد.

 

بنابراین نگاه کردن به وقایع جهان، بی‌عدالتی خداوند رو اثبات نمی‌کنه، بلکه فقط بی‌کفایتی ما رو می‌رسونه (البته قسمت‌های تلخ دنیا رو میگیم)

 

 

راستی انیمیشن رو هم نگاه کردم. تقریباً پاسخ چالشی که طرح می‌کنه رو در همین چند پست به اندازه‌ی عقل خودم دادم :4chsmu1:

 

 

در کل اگر تعریفت از عدل خداوند اینه که باید در تمام امور دنیا دخالت میکرد تا دنیا گلستون می‌شد، خب این اصلا معقول نیست :w58: چرا که هدف زندگی ما در دنیا همینه که با اختیاری که برامون تعریف شده اثرات خودمون رو بگذاریم و بعد در اون دستگاه عدل الهی قضاوت بشیم و نیکوکاریمون سنجیده بشه. ( بدیهیه که اگر کسی به این هدف معتقد نباشه، همه چیز دنیا براش بی‌معناست.) پس فکر نکن که خدای تو یک تماشگر خودشیفته است که باید در هر صحنه‌ی زندگیت مثل سوپرمن از راه برسه و تو رو نجات بده، در حالی که چون ظالمه نشسته روی مبل نرمش و داره به تو نگاه می‌کنه و ذرت میخوره و لذت می‌بره! (منظور از "تو" کل جامعه بود)

 

 

این کلیپ کوتاه هم از من تقدیم به تو، بد نیست. :ws3::icon_gol:

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

خب همه چیز خلاصه میشه در همون بخشی که قرمز کردم ، در دستگاه عدل الهی قضاوت بشیم بعد چی؟ عده ای به جهنم فرستاده بشن تا درس عبرت باشند برای چه کسانی ؟ آیا زندگی جاودانه در بهشت یا جهنم با معناست ؟ به نظرم پوچ تر ازین شیوه ، شیوه ای وجود نداره ، در دنیا وحشتناک ترین اتفاقات بیفته که بعد یه عده برن بهشت و یه عده برن جهنم !!! که چی بشه ؟؟؟ همون انیمیشن کوتاه به ساده ترین شکل ممکن پوچ بودن این اعتقاد رو به نمایش گذاشته

لینک به دیدگاه
خب همه چیز خلاصه میشه در همون بخشی که قرمز کردم ، در دستگاه عدل الهی قضاوت بشیم بعد چی؟ عده ای به جهنم فرستاده بشن تا درس عبرت باشند برای چه کسانی ؟ آیا زندگی جاودانه در بهشت یا جهنم با معناست ؟ به نظرم پوچ تر ازین شیوه ، شیوه ای وجود نداره ، در دنیا وحشتناک ترین اتفاقات بیفته که بعد یه عده برن بهشت و یه عده برن جهنم !!! که چی بشه ؟؟؟ همون انیمیشن کوتاه به ساده ترین شکل ممکن پوچ بودن این اعتقاد رو به نمایش گذاشته

 

بهشت و جهنم با این تصوری که میگی فقط ساده‌ترین برداشت از پیام ادیانه که متاسفانه از بچگی توی گوش ما کردند sigh.gif

ولی بگذار اینطوری بگیم، بنظر تو پیام این همه دین چیه ؟ غیر از اینه که آهای مردم، بیایید خوب باشید! شما رو به خدا فقط و فقط خوب باشید. لایق جانشینی خدا بر زمین باشید. انسان بودن رو با زندگی کردنتون معنا کنید. تو به من بگو حرف دین غیر از اینه ؟ و اگر پیام دین اینه، خوب اینکه خیلییی خوبه :w58: اصلا مگه کسی وجود داره که بگه نه آقا من عاشق بدی‌ کردنم! من از دروغ گفتن و دروغ شنیدن خوشم میاد، از ظلم و تجاوز خوشم میاد. تابحال هیچ مجرمی رو دیدی که وقتی در دادگاه بخاطر کار خلافش بازخواستش میکنن بگه : آره من تجاوز کردم، مگه تجاوز چه اشکالی داره ؟؟؟ حتی بدترین آدم هم میدونه تجاوز زشته. حالا این آدم ها ممکنه در طول زندگی بتدریج بعضی چیزها رو که ذاتاً میدونستن فراموش کنند، فراموش کنند که پایمال کردن حق هم جز کارهای بد‌ هست. اینجاست که دین بهش میگه اگر به حرف من گوش ندی بدبخت میشی ! نه اینکه دقیقاً یکی تو رو بندازه توی آتیش و کبابت کنه و لذت ببره و به همه بگه ببینید اینه عاقبت این آدم گوش به حرف نکن ! نه، این خود ما هستیم که انتخاب میکنیم، و نتیجه ی انتخابمون رو اول از هرجا همینجا می‌بینیم. کسی که تجاوز می‌کنه، قتل میکنه یا حقی رو پایمال می‌کنه، فکرش بهم میریزه، روحیه‌اش پریشون میشه، ممکنه کابوس ببینه، تمرکز حواس نداره، آبروش میره و هزار چیز دیگه که میشه همون آتیشی که حال خوب‌اش رو ازش میگیره.

 

بنابراین وجود بهشت و جهنم دقیقاً مصداق عدل خداونده. و اگر بهشت و جهنمی نبود نمیگفتی من برای چی خوبی کنم یا برای چی جواب بدی تو رو با بدی ندم در حالی که هیچ قضاوت و شایسته سنجی‌ای بر این نظام حاکم نیست ؟

 

پس دین دقیقاً اون قانونیه که نگذاره دنیا به زشت‌ترین جنگل ممکن تبدیل بشه. و اگر می‌بینی اینطوری شده، مطمئن باش همه از بی‌دینی ماست. حتی اگر به اسم دین داریم کار می‌کنیم و ظاهرش رو هم داریم.

 

 

من یک کلیپ دیگه رو برات قرار میدم، امیدوارم به دلت بنشینه :w16:

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

اول که خیلی خوبه این سوالات یعنی بعدازبوقی تفکر- (اینوبه خودم میگم) البته انسان یهوی نمیاد :ws3:

عدالت بامساوات فرق داره خب یه جای دیگه هم بحث شدولی هیشکی جواب نداد! اینی که بچه ای وقتی هنوزجنینه مشکل داره گناهش چیست ؟ این عدالت یامساوات ؟

این جنین برای کدام کارها بایدمجازات شود؟ داستان حضرت خضرراشندیم آن بچه برای چی مرد ؟ خب یعنی قاتل پیامبراست ؟ مگر ازاینده خبرداشت شاید درستکاربود ؟ یعنی اون موقع فقط اون کودک گناهکاربود ؟ نکنه رقیبی بود برای خضر ؟ شما میگید من هم برم یه بچه رابکشم بعدبگم بزرگ که می شد......می شد فکرمی کنیدچی می شه ؟و.... ویا یونس بانهنگ

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...