رفتن به مطلب

نظرسنجی مسابقه ادبی با موضوع نوروز


Mohammad Aref

به نظر شما کدوم نوشته ویژه نوروز زیباتر هستش؟  

27 کاربر تاکنون رای داده است

  1. 1. به نظر شما کدوم نوشته ویژه نوروز زیباتر هستش؟

    • 4
    • 11
    • 7
    • 5


ارسال های توصیه شده

سلام دوستان عزیز

 

مسابقه ادبی نوروز هم به پایان رسید و زمان نظرسنجی این مسابقه رسیده. قبلاً دل نوشته ها و متن های ادبی بیشتری از بچه ها میگرفتیم :icon_pf (34):

ممنون از همه بچه هایی که ارزش قائل شدن و متن های زیباشونو واسمون فرستادن :a030:

 

نظرسنجی تا یه هفته بازه و هرکس فقط به یه نفر میتونه رای بده :a030:

 

نوشته اول

---------------

دل به دلم بدی می بینی که روی ویلچر هم یک آدم می تونه شاد باشه،می تونه بهار داشته باشه.

گردو شکستم رو نَه با پای خودش با پای همراهش بازی کنه.

دل به دلم بدی می بینی که کسی شب عید گُشنه خوابیده هم می تونه روز عید با لبخند به همراهش سال نو رو تبریک بگه.

با این فرق که این تبریک گفتن دیگه از روی شکم سیری نیست!

دل به دلم بدی می بینی که دلت یک حوض کوچیک باشه با انداختن یک ماهی رنگ اقیانوس می گیره.

به شرط اینکه آبش هر بار با اشک شوق همراهی که داری پُر بشه.

هنوز دل به دلم ندادی؟!

می گی فصل مشترک همه ی نوشته هام داشتن یک همراهه؟

می خوای بگی همراه نداری؟!

دل به دلم بده،من که اینا رو نوشتم هم این همراه رو ندارم،چون دارم می گردم دنبالش.

اما تا پیدا کردنش دل به دل این حال خوب از تجربه های واقعی می دم.

خواستی تو هم دل به دلِ این حال خوب بده.

 

------------------------------------------------------------------------------------------

 

نوشته دوم

---------------

حس غریب در کوچه های دلم پرسه میزند

انگار گویی وجودش در وجودم ریشه دوانیده

اصلا بیا امسال را باهم آغاز کنیم

تو میخندی تمام برفهای تنم آب میشود

آفتاب از نگاه تو پرتو میگیرد

دلم میخاست همه بدانند بهار با حضور تو پیداست

من همین بهار رو دوست دارم

همین باران را که مثل تو

سرزده و یکهو می آیند

 

------------------------------------------------------------------------------------------

 

نوشته سوم

---------------

بنویسم از خوشبینی های یک آدم؟! که چقد خوبم؟ که چقد خوبی؟ که چقد خوبیم همه ما!!!

که چقد زیباست همه چیز؟! که چقد خوشحالم همه چی آرومه؟!!

تکرار مکررات کنیم که تقویم ها نو شده! آدم نشیم و آدم نشن و فقط مسموم شیم از این حال گذرا؟!

از چه بنویسیم؟چی رو به مسابقه گذاشتین؟! که هر کدوم چقد دلخوشکُنَک داریم برای اینکه باز سربالایی بریم و سرپایینی نبینیم؟!

بزار نوشته ی من حال اون عده از آدما باشه که بدبینن!

بزار من خود نحسی سیزده باشم! آره من خود آن سیزده ام! سبزه به آب نمی دم! دستم رو گره نمی زنم و چشمام رو نمی بندم که بختم وا شه!

که چی؟! که از روز شروع چهاردم شروع کنم به بُردن! به خوردن! به یغما بردن دیگران برای اینکه تَه سال باز رنگین کمون شه سال نوم! نهایتا دو زار تو صندوق صدقات می ندازم که رفع بلا شه از سر خانواده ام عوض اون همه بلایی که طول سال سر دیگران آوردم!

پدر در آوردم از هر کی که به دست رسید بعد به یک صندوق آهنی صدقه بدم که رفع شه؟!!!که رجوع شه؟!!!

ترجیح می دم تو خونم،تو اتاقم،تو چاردیواری تنهایی باشم تا اینقد دروغ نبینم! تا این سیرک تموم شه و از روز چهاردم آدما خود واقعی شون شن! تا اون وقت ببینم که باز طرف سرش رو می ندازه پایین و سلام و علیک نمی کنه همون که که شب عید برام پیام تبریک عید فرستاد!!!

آره! من بدبینم! من عینک بدبینی خودمم! من واقعیت تلخ دنیای اطرافمم! من نیمه ی خالی لیوانم! اما حوالش نکردم به نیمه ی پُر! گفتمش! همیشه نیمه ی پُر لیوان رو می گن! و نیمه ی خالی می ره تو پَس زمینه! یک بار نیمه ی خالی لیوان! به کجا بر می خورده!

به شما بر می خوره؟!

می خوای یک جمله از نیمه ی پُر لیوان بگم!

نیمه ی پُرش اینه که شما حق داری این نوشته رو انتخاب نکنی.

 

------------------------------------------------------------------------------------------

 

نوشته چهارم

---------------

به نام فروردین...به نام امید کاشته شده در دل با یک دانه گندم

به نام اشک...آب حیات برای جوانه زدن آن گندم

به نام دل، به نام شوره...به نام ترکیب دل شوره برای ساقه زدن گندم

به نام داس به وقت درو...

به نام نان، به نام نمک...به نام نان و نمک که قوت غالب بادیه نشینان است

به نام بهاری که در کویر هم ستاره هایش لبخند امید می زنند به وقت ناامیدی...

به نام سیزده، که به در کنیم...به نام چهارده که شروع کنیم مهربان بودن را باهم...

به نام همراهی تو و من در مهربان بودن...

لینک به دیدگاه

لطیف بود نوشته ی دوم...:icon_redface:

.

.

.

بعد از مدت ها عادت رای به همه رو شکستم...

 

همین یک بار.. استثنا عادت رو می زاریم کنار...البته بنا بر دلایلی(شکلک موافشان با نیش باز)

 

:icon_gol::icon_redface:

لینک به دیدگاه

البته اینطور نیست که افرادی مث من که شرکت نکردن انجمن رو لایق ندونسته باشن..

زنده باد شماره سه:

ترجیح می دم تو خونم،تو اتاقم،تو چاردیواری تنهایی باشم تا اینقد دروغ نبینم! تا این سیرک تموم شه و از روز چهاردم آدما خود واقعی شون شن! تا اون وقت ببینم که باز طرف سرش رو می ندازه پایین و سلام و علیک نمی کنه همون که که شب عید برام پیام تبریک عید فرستاد!!!

لینک به دیدگاه

نتونستم رای بدم.نگاه من به موضوع نوروز یکم متفاوته.اصولا من به مناسبت های از فبل تعیین شده اعتقادی ندارم ، برا همینم ذهنم با اون نوشته ها جور نیست.ولی ازنگاه احساسی همشون عالی بودند.

لینک به دیدگاه
البته اینطور نیست که افرادی مث من که شرکت نکردن انجمن رو لایق ندونسته باشن..

زنده باد شماره سه:

ترجیح می دم تو خونم،تو اتاقم،تو چاردیواری تنهایی باشم تا اینقد دروغ نبینم! تا این سیرک تموم شه و از روز چهاردم آدما خود واقعی شون شن! تا اون وقت ببینم که باز طرف سرش رو می ندازه پایین و سلام و علیک نمی کنه همون که که شب عید برام پیام تبریک عید فرستاد!!!

 

نه منظورم این نبود که بقیه که شرکت نکردن، هیچ کدوم لایق ندونستن :ws3:

لینک به دیدگاه

من چهارومین رو رای دادم...

موضوع مسابقه نوروز بود. به نظر من ربطی به دلنوشته نداشت.. اگر دل نوشته بود باید دلنوشته مینوشتن..

بیشتر حس درون بود

ولی گزینه چهار به موضوع بیشتر ارتباط داشت.. که در زمینه فروردین و نوروز بود/

ممنونم از شرکت کنندگان و استارتر/

لینک به دیدگاه

به نظر من یه نوشته ی خوب نوشته ایه که در عین حال که پربار باشه کوتاهم باشه تا مخاطب خسته نشه از خوندنش :ws3: من به 2 رای میدم هم کوتاه بود هم زیبا:icon_gol:

لینک به دیدگاه

نوشته اول و انقد دل به دلش دادم که دلدرد گرفتم :ws3:

نوشته سوم فقط خط اولشو خوندم :ws3:

نوشته چهارم جنبه مثبتش کوتاه بودنش بود ولی جنبه منفیش تکرار داشت خسته کننده بود این حس و به آدم دست میداد که آخر هر خط بگی الهی آمین :ws3:

 

در کل دست همگی درد نکنه وخسته نباشید فحشم نده لطفا به عمم هم کاری نداشته باش حرفی داری به خودم بزن:w02::a030:

لینک به دیدگاه

از اونجایی که نوشته 3 حال و احوال امسال خودم بود به اون رأی دادم . منم امسال سنت شکستم سیزده رو بیرون نرفتم.

دلم میخواست منم متن بفرستم ولی نشد شاید سال دیگر

لینک به دیدگاه

خب مهلت نظرسنجی مسابقه ادبی هم تموم شد و ممنون از دوستانی که متن های زیباشونو فرستادن و همینطور دوستانی که وقت گذاشتن، خوندن و رای دادن :a030:

 

نفر اول: متن شماره 2: hanna0

 

سه تا متن دیگه هم توسط sam arch عزیز ارسال شدن. :a030:

سام زحمت کشید سه متن فرستاد تا جذابیت مسابقه با بیشتر شدن تعداد متن ها بیشتر بشه و خب امید داشت تالار ادبیات که مدتی هست زیاد بهش توجه نمیشه، با این مسابقه بهش توجه بیشتری بشه. بنده خدا فکر نمیکرد، غیر از خودش فقط یک متن دیگه ارسال شده واسه مسابقه.

واقعاً این توجهش و دلسوزیش واسه تالار جای تقدیر و تشکر حسابی داره :icon_gol::icon_gol::icon_gol:

 

از hanna0 هم خیلی ممنونم. علیرغم اینکه سابقه عضویت زیادی توی انجمن نداشت، سعی کرد تو همه مسابقاتی که واسه عید بود شرکت کنه و اینکارش جای تقدیر داره. :icon_gol:

لینک به دیدگاه

بلی...

 

با محمد عزیز طی کرده بودم تو پیام خصوصی م...

 

که هر اتفاقی تو مسابقه افتاد و نوشته های من تو هر رتبه ای قرار گرفتن از مسابقه حذف بشن و رتبه بندی با سایر نوشته ها صورت بگیره...

 

استدلالم این بود که با نوشته های زیاد روح نشاط و سرزندگی برگرده به مسابقات ادبی...

 

خوب نشد...

 

یادمه وقتی دیدم 4 تا نوشته ست...خودم جا خوردم...

 

پیام دادم به محمد عزیز گفتم:چی کار کردی با خودت؟!چی کار می کنی با من؟!!(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

محمد عزیزلطف کرد...

 

من حتی نمی خواستم نامی از من باشه...فقط می خواستم با شرکت و سر زدن به پروف دوستام...هم اسمم تو صفحه شون ثبت شه که به بهانه ای بهشون سر زدم...چون بعضی هاشون گله داشتن که تو سر نمی زنی به پروف ما....

 

در مورد نوشته هام..

 

به محمد عزیز هم گفتم...

 

نوشته ی سوم رو بعد از این که فیلم پارک ژوراسیک رو دیدم نوشتم...(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

راستش...دوستی دارم به نام بهار خانوم...

 

در روزهای خوبشون به سر نمی برن...

 

دل شکسته هستن و عزیزی رو از دست دادن...البته این داغ 5 ساله هست...

 

این عزیز دوست مشترک ما بود...

 

از اون موقع ترک آدم ها کردن....تنها من هستم که به واسطه ی نزدیکی به همون عزیز گه گاهی به خلوتشون راه می دن...

 

جمله هام عین به عین که نه...

 

ولی نقل به مضمون هست از آخرین دیدارمون در روز عید در روز از دست دادن اون عزیز...

 

هر کی با این نوشته ارتباط برقرار کرده انرژی مثبتش رو برای ایشون بفرسته...

 

در مورد نوشته ی اول...

 

واقعا تنها انتخاب من برای شرکت تو مسابقه همین نوشته بود...

 

جایی که من از روی ویلچر نشستن گفتم...و این که نمی تونه بازی گردو شکستم رو خودش انجام بده با پای همراهش انجام می ده...

 

یا چون شب گشنه خوابیده...صبح عید....تبریک عیدش از روی شکم سیری نیست....

 

و دل به دلم دادن...چون این روزا به خاطر بدبینی دل به دل هم نمی دیم....

 

در مورد نوشته ی آخر هم...

 

دلم با امید هست...امید هم به گندم و هم به داس که دروش می کنه....

 

امید به رویش...و به وقتش به برداشت...

 

گاهی ما خوب استارت می زنیم...ولی نه از حال خوبمون نگهداری می کنیم...و نه خوب در موقع لزوم ازش برداشت و استفاده می کنیم...

 

خیلی دوست دارم تعداد دوستان در مسابقات تالار ادبیات بیشتر بشه...

 

سعی می کنم با چند ایده که نوشتن رو راحت کنه...مسابقه هایی رو برگزار کننده اش باشم...

 

می خوام خجالت نکشیم از واژه هامون...

 

می خوام رودربایسی نکنیم با خودمون...

 

می خوام دل به دل هم بدیم...اما نه اینقد که دل درد بگیریم به قول دوستمون(شکلک مو افشان با نبش باز)

 

دلیل رای من هم فقط این نبود که سایر نوشته ها برای خودم بودن...

 

صادقانه از سادگی و بی تکلفی نوشته دوست خوبمون خوشم اومد...من در حوزه ی ادبیات با کسی تعارف ندارم...نشونه ش بحث هام در تالار خوب کتاب خانه نواندیشان هست...با اعتقاد به دوستمون رای دادم...

 

بسیار سپاسگزارم از دوستان خوبم که با نوشته های من ارتباط برقرار کردن...

 

و بسیار سپاسگزار دوستانی هستم که اومدن و نوشته های مسابقه رو خوندن و رای دادن...و بر من منت گذاشتن و دعوتم رو قبول کردن...

 

یادش بخیر قدیما 50 تا 60 تا رای دهنده داشتیم...الان به همین حد هم رسیدیم خیلی از دوستانم سپاسگزارم....

 

 

در آخر متن پیام خصوصی که برای محمد جان فرستادم قبل از نظر سنجی رو براتون قرار می دم...:icon_gol::icon_redface:

 

هدیه ی من همیشه آرامشه...پیشکش لحظه هاتون:icon_gol::icon_redface:

 

.

.

.

 

سلام به روی ماهت محمد جان...

 

دوست خوب و بزرگوارم

 

من سه تا نوشته واستون فرستادم،اگر امکان داره هر سه تا رو تو مسابقه شرکت بدین.

 

دلیلم اینه که تعداد نوشته ها بره بالا.اگر به غیر من حداقل 4 نوشته ی دیگه هم داشتیم باز هر 3 تا نوشته ی من رو شرکت بدین.بعد در موقع اعلام برنده ها،فارغ از اینکه نوشته های من تو رتبه های اول تا سوم بودن یا نبودن.همه ی نوشته های من رو از رتبه بندی حذف بفرمایید و رتبه ها رو براساس میزان رای دیگر نوشته ها اعلام کنین.

 

مخلص کلوم من برای بالا بردن آمار شرکت کننده ها این کار رو می کنم می دونین که مثلا الان شما اعلام کنین تا حالا 5 تا نوشته به دستم رسیده دیگران ترغیب می شن شرکت کنن.حالا ممکنه از اون 5 تا 3 تاش هم فقط برای من باشه ولی اینجوری حداقل بعد از مدت ها ما یک مسابقه ادبی خواهیم داشت برای ایجاد شور و شوق باید دست به این کارهای چیریکی هم بزنیم دیگه(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

امتیاز رو هم بیشتر کن عزیز برادر!

 

مثلا 300 نفر اول با مدال!

 

می دونم براساس میزان شرکت اینا تعیین می شه ولی زیر سیبیلی رد کن(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

بی زحمت اگه غلط املایی داشت بگیر! فک کنم بدونین که من خدای غلط املایی هستم!! این خودش یک نشون و تبلیغه همه می فهمن نوشته مال منه!!!(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

:icon_redface::icon_gol:

 

عکس در ضمیمه

Untitled-1.jpg

لینک به دیدگاه
بلی...

 

با محمد عزیز طی کرده بودم تو پیام خصوصی م...

 

که هر اتفاقی تو مسابقه افتاد و نوشته های من تو هر رتبه ای قرار گرفتن از مسابقه حذف بشن و رتبه بندی با سایر نوشته ها صورت بگیره...

 

استدلالم این بود که با نوشته های زیاد روح نشاط و سرزندگی برگرده به مسابقات ادبی...

 

خوب نشد...

 

یادمه وقتی دیدم 4 تا نوشته ست...خودم جا خوردم...

 

پیام دادم به محمد عزیز گفتم:چی کار کردی با خودت؟!چی کار می کنی با من؟!!(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

محمد عزیزلطف کرد...

 

من حتی نمی خواستم نامی از من باشه...فقط می خواستم با شرکت و سر زدن به پروف دوستام...هم اسمم تو صفحه شون ثبت شه که به بهانه ای بهشون سر زدم...چون بعضی هاشون گله داشتن که تو سر نمی زنی به پروف ما....

 

در مورد نوشته هام..

 

به محمد عزیز هم گفتم...

 

نوشته ی سوم رو بعد از این که فیلم پارک ژوراسیک رو دیدم نوشتم...(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

راستش...دوستی دارم به نام بهار خانوم...

 

در روزهای خوبشون به سر نمی برن...

 

دل شکسته هستن و عزیزی رو از دست دادن...البته این داغ 5 ساله هست...

 

این عزیز دوست مشترک ما بود...

 

از اون موقع ترک آدم ها کردن....تنها من هستم که به واسطه ی نزدیکی به همون عزیز گه گاهی به خلوتشون راه می دن...

 

جمله هام عین به عین که نه...

 

ولی نقل به مضمون هست از آخرین دیدارمون در روز عید در روز از دست دادن اون عزیز...

 

هر کی با این نوشته ارتباط برقرار کرده انرژی مثبتش رو برای ایشون بفرسته...

 

در مورد نوشته ی اول...

 

واقعا تنها انتخاب من برای شرکت تو مسابقه همین نوشته بود...

 

جایی که من از روی ویلچر نشستن گفتم...و این که نمی تونه بازی گردو شکستم رو خودش انجام بده با پای همراهش انجام می ده...

 

یا چون شب گشنه خوابیده...صبح عید....تبریک عیدش از روی شکم سیری نیست....

 

و دل به دلم دادن...چون این روزا به خاطر بدبینی دل به دل هم نمی دیم....

 

در مورد نوشته ی آخر هم...

 

دلم با امید هست...امید هم به گندم و هم به داس که دروش می کنه....

 

امید به رویش...و به وقتش به برداشت...

 

گاهی ما خوب استارت می زنیم...ولی نه از حال خوبمون نگهداری می کنیم...و نه خوب در موقع لزوم ازش برداشت و استفاده می کنیم...

 

خیلی دوست دارم تعداد دوستان در مسابقات تالار ادبیات بیشتر بشه...

 

سعی می کنم با چند ایده که نوشتن رو راحت کنه...مسابقه هایی رو برگزار کننده اش باشم...

 

می خوام خجالت نکشیم از واژه هامون...

 

می خوام رودربایسی نکنیم با خودمون...

 

می خوام دل به دل هم بدیم...اما نه اینقد که دل درد بگیریم به قول دوستمون(شکلک مو افشان با نبش باز)

 

دلیل رای من هم فقط این نبود که سایر نوشته ها برای خودم بودن...

 

صادقانه از سادگی و بی تکلفی نوشته دوست خوبمون خوشم اومد...من در حوزه ی ادبیات با کسی تعارف ندارم...نشونه ش بحث هام در تالار خوب کتاب خانه نواندیشان هست...با اعتقاد به دوستمون رای دادم...

 

بسیار سپاسگزارم از دوستان خوبم که با نوشته های من ارتباط برقرار کردن...

 

و بسیار سپاسگزار دوستانی هستم که اومدن و نوشته های مسابقه رو خوندن و رای دادن...و بر من منت گذاشتن و دعوتم رو قبول کردن...

 

یادش بخیر قدیما 50 تا 60 تا رای دهنده داشتیم...الان به همین حد هم رسیدیم خیلی از دوستانم سپاسگزارم....

 

 

در آخر متن پیام خصوصی که برای محمد جان فرستادم قبل از نظر سنجی رو براتون قرار می دم...:icon_gol::icon_redface:

 

هدیه ی من همیشه آرامشه...پیشکش لحظه هاتون:icon_gol::icon_redface:

 

.

.

.

 

سلام به روی ماهت محمد جان...

 

دوست خوب و بزرگوارم

 

من سه تا نوشته واستون فرستادم،اگر امکان داره هر سه تا رو تو مسابقه شرکت بدین.

 

دلیلم اینه که تعداد نوشته ها بره بالا.اگر به غیر من حداقل 4 نوشته ی دیگه هم داشتیم باز هر 3 تا نوشته ی من رو شرکت بدین.بعد در موقع اعلام برنده ها،فارغ از اینکه نوشته های من تو رتبه های اول تا سوم بودن یا نبودن.همه ی نوشته های من رو از رتبه بندی حذف بفرمایید و رتبه ها رو براساس میزان رای دیگر نوشته ها اعلام کنین.

 

مخلص کلوم من برای بالا بردن آمار شرکت کننده ها این کار رو می کنم می دونین که مثلا الان شما اعلام کنین تا حالا 5 تا نوشته به دستم رسیده دیگران ترغیب می شن شرکت کنن.حالا ممکنه از اون 5 تا 3 تاش هم فقط برای من باشه ولی اینجوری حداقل بعد از مدت ها ما یک مسابقه ادبی خواهیم داشت برای ایجاد شور و شوق باید دست به این کارهای چیریکی هم بزنیم دیگه(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

امتیاز رو هم بیشتر کن عزیز برادر!

 

مثلا 300 نفر اول با مدال!

 

می دونم براساس میزان شرکت اینا تعیین می شه ولی زیر سیبیلی رد کن(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

بی زحمت اگه غلط املایی داشت بگیر! فک کنم بدونین که من خدای غلط املایی هستم!! این خودش یک نشون و تبلیغه همه می فهمن نوشته مال منه!!!(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

:icon_redface::icon_gol:

 

عکس در ضمیمه

 

کاربر محترم شما چرا از کاه، کوه میسازید و هر چیز کوچکی را اینقدر بزرگش می کنی و شاخ و برگ بهش میدی.

 

چرا فک می کنی با دو تا نوشته نمیشه نظرسنجی برگزار کرد؟

 

چرا فک می کنید با دروغ گفتن کاربرانی بیشتری در مسابقات شرکت می کنن؟چنانچه در تاپیک مسابقه اعلام کردید 5 نوشته تا الان ارسال شده

 

چرا فک کردید اگر نوشته شما رای آورد نباید اسم شما به عنوان برنده اعلام بشه؟بعنوان یک ژست که جدیدا مد شده

 

 

آیا همه اینها نشانی از خود برتر بینی و خود را تافته جدا بافته دیدن نیست.

شاید نیت تان خیر باشد ولی ظاهر کارتان آمیخته به دروغ و فریب بود

لینک به دیدگاه
کاربر محترم شما چرا از کاه، کوه میسازید و هر چیز کوچکی را اینقدر بزرگش می کنی و شاخ و برگ بهش میدی.

 

چرا فک می کنی با دو تا نوشته نمیشه نظرسنجی برگزار کرد؟

 

چرا فک می کنید با دروغ گفتن کاربرانی بیشتری در مسابقات شرکت می کنن؟چنانچه در تاپیک مسابقه اعلام کردید 5 نوشته تا الان ارسال شده

 

چرا فک کردید اگر نوشته شما رای آورد نباید اسم شما به عنوان برنده اعلام بشه؟بعنوان یک ژست که جدیدا مد شده

 

 

آیا همه اینها نشانی از خود برتر بینی و خود را تافته جدا بافته دیدن نیست.

شاید نیت تان خیر باشد ولی ظاهر کارتان آمیخته به دروغ و فریب بود

 

سلام به روی ماه شما...:icon_redface:

 

ممنون که زمان گذاشتین و این طومار بنده رو خوندین...

 

نظر شما محترم...

 

اگر این حس رو داشتین...من می تونم فقط عذرخواهی کنم...:icon_redface:

 

اگر لحظه ای از این حرکت من حس منفی بهتون دست داده...حتما نشون از عدم فکر و تامل من به عواقب کارم بوده....

 

اگرم دوستان دیگه ام این برداشت رو داشتن از اون ها هم پیشاپیش عذرخواهی می کنم...البته حق نظر هم دارن و انتقاد که می تونن در قالب پست هاشون بفرماین:icon_redface:

 

اگرم دوستانی هستن که این برداشت رو نداشتن ...لطفا از ایشون نقل قول نگیرن و بحث شکل نگیره...:icon_redface:

 

من نظر این دوست خوبمون رو به عنوان زاویه ی دیگه نسبت به کارم می پذیرم و عذرخواهی می کنم...:icon_redface:

 

البته که من هیچوقت این حوری به موضوع نگاه نکرده بودم...:icon_redface:

 

دوستان خوبم..می دونم سخته...ولی اگر دوستی اومد و خواست قضاوت کنه...حتما تمام متن من رو بخونه...ازش ممنون می شم...

 

آرامش...:icon_redface:

 

آرامش کلید مهربانی هاست....

 

آرامش پیشکش لحظه هاتون:icon_gol::icon_redface:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...