رفتن به مطلب

واقعیت کار


ارسال های توصیه شده

درس پس میدیدم..

شما خیلی وقت هست شروع کردی، من چی میتونم به شما بگم آخه وقتی خودم شما رو همیشه به عنوان استاد یاد میکنم.:ws52:

 

بقول خودتون هر کسی باید سبک خودش رو پیدا کنه.:w02:

 

جدا از حواله دادن تعارفها ! من کاملا جدی گفتم

خیلی وقته میخوام آرامش داشته باشم و باور کن یک لگد زدم زیر هر چی که "مثلا" بلد بودم

باور کن نه تخصصی دارم و نه میدونم چه فعالیتی رو شروع کنم

اگر بنا به کا آموزی باشه هم مشکلی نیست ، چیو از کجا شروع کنم ؟

:hanghead:

البته نمیخوام بحث تاپیک رو منحرف کنم و پست هارو دنبال میکنم

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 51
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

این رو الان خوندم بنظرم تشبیه جالبی بود.

 

متاسفانه خود من اینقدر وسط راه کار رو رها کردم. و اجازه ندادم نتیجش رو ببینم. اما این بار میخواهم استقامت بیشتری داشته باشم.

 

این متنو خوندم حالم بد شد :hanghead:

عمری سر چاه بودم ولی..........

مثلی هست که میگه این چاهی که تو داری سرش تلمبه میزنی آب توش نیست

البته اون قبرو مردس ولی اینم من از خودم ساختم و معنیش یکم با مثل قبرو مرده فرق داره

نمیدونم درک میشه این مثل یا نه

کلی حرف توشه

لینک به دیدگاه
جدا از حواله دادن تعارفها ! من کاملا جدی گفتم

خیلی وقته میخوام آرامش داشته باشم و باور کن یک لگد زدم زیر هر چی که "مثلا" بلد بودم

باور کن نه تخصصی دارم و نه میدونم چه فعالیتی رو شروع کنم

اگر بنا به کا آموزی باشه هم مشکلی نیست ، چیو از کجا شروع کنم ؟

:hanghead:

البته نمیخوام بحث تاپیک رو منحرف کنم و پست هارو دنبال میکنم

منم کاملا جدی گفتم.

آرامش از دیدگاه شما یعنی چی؟ مطمئن هستید قبلش هم داشتید؟

الان دنبال چی هستید دقیقا؟ اصلا چی آرومتون میکنه؟

لینک به دیدگاه
این متنو خوندم حالم بد شد :hanghead:

عمری سر چاه بودم ولی..........

مثلی هست که میگه این چاهی که تو داری سرش تلمبه میزنی آب توش نیست

البته اون قبرو مردس ولی اینم من از خودم ساختم و معنیش یکم با مثل قبرو مرده فرق داره

نمیدونم درک میشه این مثل یا نه

کلی حرف توشه

شاید چاه رو اشتباه انتخاب کرده بودید؟ در کل تا روشن نشه شما دنبال چی هستید و چقدر بهش رسیدید و یا فکر میکنید نمیشه رسید، نمیشه نظر داد.

لینک به دیدگاه
سلام خب ولش نکن ...... کار آزادم اضافه کن

آدم به سنهای که میرسه واتفاقهای که براش میافته اینجوری میشه وکاردولتی هم تقریبا اینجوریه یعنی خلاقیت رامی گیره .

می تونم بپرسم کارهنریتون چیه ؟

خودمم به همین فکرمیکنم اما مشکلی که هست اینه که اوج کاردومم توی بهمن واسفندماهه واوج شلوغی کاراولمم توی همین مدت.

من اگه بخام هردو رو داشته باشم، فشار خیلی زیادی بهم وارد میشه .

هنری که یاد گرفتم کاشت و دیزاین ناخونه.

خیلی کار نکردم، اما استعداد قابل قبولی تو این کار دارم و واقعا از انجامش لذت میبرم و البته درامدش (اگر مشتری به تعداد کافی داشته باشی و شناخته شده باشی ) خیلی بیشتر از شغل فعلیمه

لینک به دیدگاه
منم کاملا جدی گفتم.

آرامش از دیدگاه شما یعنی چی؟یعنی 20 سالگیم ، مثل آدم زندگی کنم ، نه سنتز نه سرو کله زدن با کوره یا هر چی شبیه اونه مطمئن هستید قبلش هم داشتید؟ آره اما الان ده سال بیشتره که ندارم ، دلم برای سال 85 تنگ شده

الان دنبال چی هستید دقیقا؟ اصلا چی آرومتون میکنه؟

دنبال آرامشم :ws28: دلم لک زده برای یکسال استروئید بازی :hanghead:روحیه و طراوت سال 85 ، از سروکله زدن خسته شدم و اصلا گور پدر هر چی آلیاژه :ws28:هر چی ترکیب شیمیاییه ، و....... خب به من چه تو غمق چند صد متری چی وجود داره ؟ به من چه ربطی داره چیو چطوری میشه ساخت ؟ خب ساختم بعدش ؟ یکی از بهترین اکتشافارو برای روسا کردم سنگش الان پیشمه ولی خب همین ؟ تکرار شدن این بحثا اذیتم میکنه

شاید چاه رو اشتباه انتخاب کرده بودید؟ در کل تا روشن نشه شما دنبال چی هستید و چقدر بهش رسیدید و یا فکر میکنید نمیشه رسید، نمیشه نظر داد.

چاه رو من انتخاب نکردم :hanghead: مثل یک واکنش رادیکالیه و چاهه مثل رادیکال جزعی از منه

دنبال اینم بزنم زیر همه چیز داد بزنم برید گور باباتون من نمیدونم ! گور باباتون که معدنتون ، کارخونتون ، دستگاهتون و............ به شهر تاریخی رفته

مثل کاری که الان میکنم ! حاجی گوشکوبیان میاد مارو میبره پلنتش میگه این سیستم فلان شده بابات گفت بیا راش بنداز ! (انگار نوکرشونم بابات گفت راش بنداز )یک سیگار روشن میکنم میگم به من چه که سیستمت چی شده برو بابا .................. تو و بابامو کارخونت ، طی این دو سه هفته چندین بار اینکارو کردم و یکساعت یارو فک زده آخرش گفتم خب به من چه ؟ برو راش بنداز چرا برای من قصه میگی

اصلا نمیخوام بهش برسم ! اندازش دیگه چه فرقی داره

ببخشید بحثو ترک میکنم چون داره خارج از موضوع میشه

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه
سلام مینا خانم گل

عزیزم شما تصمیم ات رو گرفتی. اینکه در کاری که هستی بمونی و ناراضی باشی.:ws3:چون رهاش هم کنی خودت میدونی به این راحتی نیست و تاوان داره.تاوانش هم ساده نیست اما نتایجش فوق العاده هست.اما مقداری دیوانگی نیاز داره. و شما از ذره ای عقل برخورداری هنوز:w16:

 

در کل نترس، بعد از پرش هست که زیبایی ها رو میشه دید ولی قبلش باید بر ترس از آن غلبه کرد.

اما کلا یک چیزی رو یادت باشه ده سال دیگه دوست داری چجوری از امروزت یاد کنی؟

خوب تا حد زیادی مطمئنم اگر یاد این روزهام بیفتم افسوس بخورم که (علی رغم عدم نیاز مالی) 2 سال این محیط، کار و عدم ارامش رو تحمل کردم. از همه نظر شرایط متفرقه و مزایا نسبتا کارم خوبه اما خود جنس کار به شخصیت من نمیخوره و محیطش محیط بشدت استرس زا و رقابتی و مسمومیه و مدیر بی کفایتی دارم.

من چون از جنس کارم و کلا بقی بخش های این سازمان که کارش اداریه خوشم نمیاد، نمیتونم به انتقالی یا تلاش برای پیشرفت فکر کنم. پیشرفت تو کار و محیطی که دوستش نداری مث بالا رفتن از نردبون اشتباهیه.

ااما چیزی که دوست دارم 10 سال دیگه یاد کنم: قطعا اینه که یک دوران لذت بخش، با جسارت و طلاییه که باعث شد پیشرفت کنم.

دقیقا با شرایط فعلی به دست نمیاد :ws3:

لینک به دیدگاه
دنبال آرامشم :ws28: دلم لک زده برای یکسال استروئید بازی :hanghead:روحیه و طراوت سال 85 ، از سروکله زدن خسته شدم و اصلا گور پدر هر چی آلیاژه :ws28:هر چی ترکیب شیمیاییه ، و....... خب به من چه تو غمق چند صد متری چی وجود داره ؟ به من چه ربطی داره چیو چطوری میشه ساخت ؟ خب ساختم بعدش ؟ یکی از بهترین اکتشافارو برای روسا کردم سنگش الان پیشمه ولی خب همین ؟ تکرار شدن این بحثا اذیتم میکنه

 

چاه رو من انتخاب نکردم :hanghead: مثل یک واکنش رادیکالیه و چاهه مثل رادیکال جزعی از منه

دنبال اینم بزنم زیر همه چیز داد بزنم برید گور باباتون من نمیدونم ! گور باباتون که معدنتون ، کارخونتون ، دستگاهتون و............ به شهر تاریخی رفته

مثل کاری که الان میکنم ! حاجی گوشکوبیان میاد مارو میبره پلنتش میگه این سیستم فلان شده بابات گفت بیا راش بنداز ! (انگار نوکرشونم بابات گفت راش بنداز )یک سیگار روشن میکنم میگم به من چه که سیستمت چی شده برو بابا .................. تو و بابامو کارخونت ، طی این دو سه هفته چندین بار اینکارو کردم و یکساعت یارو فک زده آخرش گفتم خب به من چه ؟ برو راش بنداز چرا برای من قصه میگی

اصلا نمیخوام بهش برسم ! اندازش دیگه چه فرقی داره

ببخشید بحثو ترک میکنم چون داره خارج از موضوع میشه

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

کسی که مجبورتون نکرد:ws52:خودتون علاقه داشتید.

پس الان دنبال چی هستی دقیقا؟ بی خیال همه اینها شدن که کاری نداره؟تغییر یک خط تلفن و آدرس هست.برو برای خودت زندگی کن.

 

قضیه دست و پا، پیش کشیدن و پس زدن هست. من که درک نکردم:w02:

 

بحث در جریان هست، میل خودتون هست که بمونید و یا برید و انحرافی رخ نداده:icon_gol:

لینک به دیدگاه
خوب تا حد زیادی مطمئنم اگر یاد این روزهام بیفتم افسوس بخورم که (علی رغم عدم نیاز مالی) 2 سال این محیط، کار و عدم ارامش رو تحمل کردم. از همه نظر شرایط متفرقه و مزایا نسبتا کارم خوبه اما خود جنس کار به شخصیت من نمیخوره و محیطش محیط بشدت استرس زا و رقابتی و مسمومیه و مدیر بی کفایتی دارم.

من چون از جنس کارم و کلا بقی بخش های این سازمان که کارش اداریه خوشم نمیاد، نمیتونم به انتقالی یا تلاش برای پیشرفت فکر کنم. پیشرفت تو کار و محیطی که دوستش نداری مث بالا رفتن از نردبون اشتباهیه.

ااما چیزی که دوست دارم 10 سال دیگه یاد کنم: قطعا اینه که یک دوران لذت بخش، با جسارت و طلاییه که باعث شد پیشرفت کنم.

دقیقا با شرایط فعلی به دست نمیاد :ws3:

کامل جواب خودت رو دادی:ws3: و تنها خودت میتونی تصمیم بگیری.:icon_gol:

لینک به دیدگاه
خودمم به همین فکرمیکنم اما مشکلی که هست اینه که اوج کاردومم توی بهمن واسفندماهه واوج شلوغی کاراولمم توی همین مدت.

من اگه بخام هردو رو داشته باشم، فشار خیلی زیادی بهم وارد میشه .

هنری که یاد گرفتم کاشت و دیزاین ناخونه.

خیلی کار نکردم، اما استعداد قابل قبولی تو این کار دارم و واقعا از انجامش لذت میبرم و البته درامدش (اگر مشتری به تعداد کافی داشته باشی و شناخته شده باشی ) خیلی بیشتر از شغل فعلیمه

پس محکم بروجلو .

اس ام اس بده. کانال بساز . تراکت پخش کن. برای اوقاتی که نیستی همکاربگیر ونمی دونم مثلا درصدی بهش بده . تخفیف وحشتناک بده . توشبکه های اجتماعی تبلیغ کن .( بازاریابی آنلاین ) طرح ابتکاری بزن . نمی دونم مثلا کاشت و......... ناخن درمحل آموزش بده ! از کد تخفیف استفاده کن ! تخفیف مناسبتی بده .

و...........

لینک به دیدگاه
سلام.

خیلی وقت هست حوصله فضای مجازی و تکرار مکررات رو ندارم. ولی درگیر موضوعاتی شدم که بوضوح یکسری مسایل رو برام شفاف تر کرد.به همین بهانه گفتم یک تاپیکی به رسم قدیم در اینجا بزنم.

بعد از اتمام درس خودم بگم که با ورقه ای کاغذ و دلی پر امید که در خیال تغییری در صنعت شروع به جستجوی کار نمودم. موقعیت هایی نیز فراهم شد. اما پس تکلیف آن همه اطلاعاتی که در ذهن غوطه ور بود چی شد؟ اینها هیچکدومشون کاربردی ندارن. باید از صفر شروع کنم.فضاها و مکان های مختلفی رو تجربه کردم.افراد مختلفی رو دیدم. و نهایتا به یک کسب و کار آزاد رسیدم که بعد از چندماه به خودم هم مسیولیت دادند و قرار شد نیرو جذب کنم. حالا در موقعیت کارفرما قرار گرفتم. نیرو باید کار بلد باشه. و چرخه اقتصادی رو بگردش در بیاره. به نیرویی که کاری بلد نیست بجز هزینه رفت و آمدش مگه میشه حقوقی داد؟ و فرصتی که شایستگی های خودش رو بروز بده؟

چرا گذشته انسان هایی که بشیوه صحیح موفق شدن را مطالعه میکنم هیچکدام یک شب رهه صد ساله رو نرفتن؟ دلیلش چیه؟ چرا کسی که یکسال دنبال کار هست حاضر نمیشه دو یا سه وقت بزاره و کاری رو یاد بگیره و از یک جایی شروع کنه؟کار ایده آل در جامعه ما چی تعریف شده؟

 

راستش به نظر من صبر و پشتکارشون کمه. به نظرم اغلب ما مقدمه و متن داستانو کاری نداریم. میخوایم زود بریم تهش ببینیم نتیجش چیه؟ :ws38: غافل از اینکه این کتابو باید صفحه به صفحه ورق زد و پیش برد.

منم این مشکلی که میگی رو به عینه دیدم. البته یه مشکلش هم برمیگرده نسبت به کارفرماها. متأسفانه هستن کارفرماهای زیادی که از افراد به عنوان کارآموز استفاده میکنن (ببخشید سو استفاده میکنن) و کاراشونو پیش میبرن، بعد به جای ادامه همکاری با اون افراد، دوباره کارآموزای جدید کسب میکنن که هزینه ای واسشون نداشته باشه. این معضلی که وجود داره و نمیشه انکارش کرد، باعث ایجاد حس بی اعتمادی نسبت میشه. هرچند حتی با این وجود هم اون شخص کاراموز بازم به بخشی از هدف خودش که یادگیری و کسب تجربه هست میرسه.

 

متأسفانه دانشگاه های ما هم انقدر با بازار کار فاصله دارن که کسی که از دانشگاه فارغ التحصیل میشه (با هر مدرکی حتی دکترا) با کسی که کاربلده خیلی فرق داره. واسه کاربلد بودن لازمه راه دیگه ای هم غیر اون تحصیلات طی بشه.

لینک به دیدگاه
راستش به نظر من صبر و پشتکارشون کمه. به نظرم اغلب ما مقدمه و متن داستانو کاری نداریم. میخوایم زود بریم تهش ببینیم نتیجش چیه؟ :ws38: غافل از اینکه این کتابو باید صفحه به صفحه ورق زد و پیش برد.

منم این مشکلی که میگی رو به عینه دیدم. البته یه مشکلش هم برمیگرده نسبت به کارفرماها. متأسفانه هستن کارفرماهای زیادی که از افراد به عنوان کارآموز استفاده میکنن (ببخشید سو استفاده میکنن) و کاراشونو پیش میبرن، بعد به جای ادامه همکاری با اون افراد، دوباره کارآموزای جدید کسب میکنن که هزینه ای واسشون نداشته باشه. این معضلی که وجود داره و نمیشه انکارش کرد، باعث ایجاد حس بی اعتمادی نسبت میشه. هرچند حتی با این وجود هم اون شخص کاراموز بازم به بخشی از هدف خودش که یادگیری و کسب تجربه هست میرسه.

 

متأسفانه دانشگاه های ما هم انقدر با بازار کار فاصله دارن که کسی که از دانشگاه فارغ التحصیل میشه (با هر مدرکی حتی دکترا) با کسی که کاربلده خیلی فرق داره. واسه کاربلد بودن لازمه راه دیگه ای هم غیر اون تحصیلات طی بشه.

اگر هر کدام به اندازه خودمون تلاش کنیم ولی میشه :ws3:

امروز خوشحالم، دو سال پیش کمک استاد یک درس بودم و بچه ها هنوز باهام در ارتباطن. الان تماس گرفتند و گفتند یکجایی میخوان فقط برن کار یاد بگیرن و اصلا ابتدا بحث مالی مهم نیست براشون. خیلی خوشحالم که این واقعیت رو قبول کردن با پاس کردن درس های دانشگاه حالا باید شروع کنند به کسب مهارت

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...