رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

به نظر من یه حالت جالبی برات پیش اومده که برات چیزی اهمیتی نداره . اما زیاد خوب نیس ، بنظر من باید ریشه یابی کنی ببینی چه چیزی هست ک باعث میشه این حالتو پیدا کنی ؟

...

من خودم یه مشکلی دارم که اصلا به نظر خوب نیستم... ریشه اش هم پیدا کرده ام که اگه حل بشه خیلی عالی میشم

لینک به دیدگاه
چند سالت بود یادم رفته ؟؟

 

ربطی به موضوع نداره البته

 

یادت رفته ؟ یادم نمیاد قبلا شمارو دیده باشم یا بشناسم

چی رو یادت رفته ؟ اشتباه شده احتمالا بیخیال

ممنون

:icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه
به نظر من یه حالت جالبی برات پیش اومده که برات چیزی اهمیتی نداره . اما زیاد خوب نیس ، بنظر من باید ریشه یابی کنی ببینی چه چیزی هست ک باعث میشه این حالتو پیدا کنی ؟

...

من خودم یه مشکلی دارم که اصلا به نظر خوب نیستم... ریشه اش هم پیدا کرده ام که اگه حل بشه خیلی عالی میشم

خب دوست عزیز ، اینکه یک حالتی برام پیش اومده و.......... رو که میدونم فقط مشکل اینجاست که نمیدونم اون ریشه ای که میفرمائید چیه ، یعنی نه من به تنهایی ! این همه دکترو سکتر هم نگرفتن ریشه کجاست ، در اصلا نمیدونم ریشه ای داره و یا مرحله جدیدیه یا چیزی شبیه به اون

و اینکه اصلا نمیدونم خوب هستم یا خیر!

لینک به دیدگاه

فعلا به توصیه سرکار خانم افشار دارم عمل میکنم و مینویسم ، اما چیز درستی تو ذهنم نمیاد که بنویسم و نوشتن حالات و کلا این موارد کفرمو بالا میاره ، ولی رفتم کلی کتاب خریدم که همش سواله و سعی میکنم مساله های دورن اونو حل کنم و روی یک تکه کاغذ برای خودم چرک نویس کنمو برم جلو ، کمی عصبیم میکنه و گر میگیرم اما سعی میکنم نادیده بگیرم و حل کنم ،

لینک به دیدگاه
خب دوست عزیز ، اینکه یک حالتی برام پیش اومده و.......... رو که میدونم فقط مشکل اینجاست که نمیدونم اون ریشه ای که میفرمائید چیه ، یعنی نه من به تنهایی ! این همه دکترو سکتر هم نگرفتن ریشه کجاست ، در اصلا نمیدونم ریشه ای داره و یا مرحله جدیدیه یا چیزی شبیه به اون

و اینکه اصلا نمیدونم خوب هستم یا خیر!

اصلا مگه مشکلی هست که شما دنبال راه حل هستید؟ این هم یک تجربه جدید...گاهی اوقات به یاد نیاوردن مسایل هم مزیت هست.

لینک به دیدگاه
یادت رفته ؟ یادم نمیاد قبلا شمارو دیده باشم یا بشناسم

چی رو یادت رفته ؟ اشتباه شده احتمالا بیخیال

ممنون

:icon_gol::icon_gol:

 

ما باهم حرف هم زدیم حمید !

 

ولی باشه بی خیال :a030:

لینک به دیدگاه
اصلا مگه مشکلی هست که شما دنبال راه حل هستید؟ این هم یک تجربه جدید...گاهی اوقات به یاد نیاوردن مسایل هم مزیت هست.

نه بابا چه مشکلی ، آدم باید بپذیره واقعیت رو ، هر چیزی یک شروع و یک پایانی داره .

جنگ منم مثل همه جنگهای گذشته که تموم شدن رو به پایانه

ما باهم حرف هم زدیم حمید !

 

ولی باشه بی خیال :a030:

 

عزیز من حتی نمیدونم اسمت چیه و تو این انجمن اولین باره باهم برخورد کردیم خب حق بده نشناسم فکر کردم باز اشتباه شده ( تا حالا چند نفر اینجا منو با رفیقشون یا هر کی اشتباه گرفتن )

من تو دو تا فروم هستم و با تعدادی از بچه هاشون آشنا هستم ، یکی همین نو الافا یدونه هم باشگاه الافا ، خب تو باشگاه اسمت چیه ؟ چرا ناشناس میچرخید :ws28: الان احسان کچل از آب در میاد :ws28:

من که تو هر دو اسمم یکیه

لینک به دیدگاه
خب دوست عزیز ، اینکه یک حالتی برام پیش اومده و.......... رو که میدونم فقط مشکل اینجاست که نمیدونم اون ریشه ای که میفرمائید چیه ، یعنی نه من به تنهایی ! این همه دکترو سکتر هم نگرفتن ریشه کجاست ، در اصلا نمیدونم ریشه ای داره و یا مرحله جدیدیه یا چیزی شبیه به اون

و اینکه اصلا نمیدونم خوب هستم یا خیر!

 

ممکنه از روزمرگی زیاد باشه

لینک به دیدگاه
نه بابا چه مشکلی ، آدم باید بپذیره واقعیت رو ، هر چیزی یک شروع و یک پایانی داره .

جنگ منم مثل همه جنگهای گذشته که تموم شدن رو به پایانه

 

 

یاد فیلم aviator و شخصیت هوارد هیوز افتادم.:ws3:

لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...
  • 4 ماه بعد...

دو سه ماهه از دست این پزشکای رو مخ راحت شدم و همه رو پیچوندم چیه همش یک مشت شرو ور میدن آدم عین گاگولا میشه

اما طی این مدت فقط تفریح ذهنی کردم و یهو تا صبح بازی میکردم

تفریحات خودم دیگه ............... شیمیایی یا فلزی یا هر چی که پا بده

اما نمیدونم چرا به این چشما نگاه میکنم حس بسیار بسیار خوبی بهم دست میده و اون عصبی بودن یا گر گرفتن یا چمیدونم همون شرایط رو مخ مثل یخ میشه و با آرامش خیلی زیاد فکر میکنم که یک کاری یا چیزی دوباره به ذهنم برسه و اکثر اوقات تا صبح سرگرمش میشم

شما توی این چشما چیزی میبینید یا فقط برای من اینجوریه ؟ یک چیزی داره نمیدونم آدمو مثل آهن ربا میگیره

این چه حالتیه که برای من اتفاق میوفته ؟ دقیقا مثل اعتیاد شده و هر روز تو یک تایم تقریبا مشخصی بهش خیره میشم و یکی دو ساعت بهش نگاه میکنم و مثل همه عمرم انگشتام یا روی میز میجنبه یا روی لبم ، تند تند انگار ارگ میزنم:ws28:

قدیما هم وقتی قرار بود برای یک کاری راه حلی پیدا کنم چند ساعت تو خلوت کامل این حرکات انگشتو داشتم

ولی مدتی بود که نمیتونستم به چیزی فکر کنم و یا قفل کنم روی موضوعی ولی این چشما .................

اگر به هر دلیلی مثلا بیرون باشم عین خروس جنگی میشم و سریع میخوام بیام خونه این آلبوما رو نگاه کنم و خیره بشم بهشون

طی روز کلا یهو یک اتوبوس آدمو دایورت میکنم ولی وقتی تو اتاق فکر خودم میرم ملا همه چیز دایورت میشه

باز طی روز یا نصف شب عشقیه و ممکنه یکی دو بار جواب بدم یا ببینم چی میگن و گاهی هم اصلا جوابی نمیدم

اما زمان خلوت......بگن جنگ هم شده (به قول یک عزیزی ) میگم به دکمه کم ولوم گوشم اما بعد از اون تایم خلوت ذهنم بازه و شانسی یکی هم زنگ میزنه یهو کلا صفر تا صد یک چیزی رو دست میگیرم و اگرم سرم خلوت باشه و هرچی میرم سر وقت یک بیست لیتری یا آتیشی و.............:ws3:

3000.JPG

لینک به دیدگاه
رد دادن که چیز عادیه !! منم رد دادم :|:ws3:

نه بابا

منظور من از رد دادن این نیست که بزنم کانال دو فاز منفی بگیرم

تو فکر کن من به هیچ وجه نمیتونم بپذیرم یک چیزایی همینجوری پشمکی بیادو بره و یا شکل بگیره

دلیل داره و یاید به هر قیمتی شده دلیل و قلقش رو پیدا کنم

بخون چند تا پستو آخه :ws28:

نشستی تو باغ گردوتون واسه من فتوا میدی

همین جمله ای که نوشتی خودش یکی از دغدغه های منه

یعنی چی همه رد دادن ؟ :ws28:

خب رد ندین دلیل رد دادنتون چیه ؟ اون دلیلو اگه گفتی مردی :ws28::ws28:

لینک به دیدگاه
نه بابا

منظور من از رد دادن این نیست که بزنم کانال دو فاز منفی بگیرم

تو فکر کن من به هیچ وجه نمیتونم بپذیرم یک چیزایی همینجوری پشمکی بیادو بره و یا شکل بگیره

دلیل داره و یاید به هر قیمتی شده دلیل و قلقش رو پیدا کنم

بخون چند تا پستو آخه :ws28:

نشستی تو باغ گردوتون واسه من فتوا میدی

همین جمله ای که نوشتی خودش یکی از دغدغه های منه

یعنی چی همه رد دادن ؟ :ws28:

خب رد ندین دلیل رد دادنتون چیه ؟ اون دلیلو اگه گفتی مردی :ws28::ws28:

 

:whistles:

 

چندتا پست رو خونده بودم

 

نه مرد نیستم دلیلی هم نمی گم :icon_pf (34):

لینک به دیدگاه
:whistles:

 

چندتا پست رو خونده بودم

 

نه مرد نیستم دلیلی هم نمی گم :icon_pf (34):

به من یا تو این تاپیک که نباید بگی .

خودت

 

حالا بعدا صحبت میکنیم

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol: یک گونی گل

لینک به دیدگاه

به من یا تو این تاپیک که نباید بگی .

خودت

 

حالا بعدا صحبت میکنیم

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol: یک گونی گل

 

 

اوکی اندرستند

 

اوکی

ممنونم :icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...