رفتن به مطلب

به کسی که پنهان کاری کرده و دروغ گفته فرصت داده بشه یا نه


ارسال های توصیه شده

با سلام و احترام.

 

در همین ابتدا بگم که حال فوق العاده بد روحی و جسمی دارم و بدترین ضربه زندگیمو اخیرا خوردم. و مشکلی که دارم میگم عجیب و غریب هم هست و نیاز به دقیق خواندن مطالب زیر هست. ممنون میشم راهنماییم کنین.

 

سریع میرم سر اصل مطلب.

 

من 6 سال با دختری بودم که اخیرا متوجه شدم بهم دروغ میگه و پنهان کاری میکنه. و با پسر دیگری در ارتباط بوده.(نوع ارتباط فعلا فقط میدونم چت تلگرام(مطمئنم) و تماس تلفنی(احتمال خیلی قوی)).

 

من به طور اتفاقی این موضوع رو فهیمدم و این دختر خانم همیشه به دنبال کوچکتر کردن کار خود و این که یه خواستگار بوده و میخواستم ان رو متقاعد کنم که فضای مجازی دروغه و ان پسر رو میخواستم به زندگی عادیش برگردونم(دختر خانم گفتن که 3 روز با هم برای موضوع خواستگاری چت میکردند!!). همچنین آن پسر به دختر خانم گفتن که کسی در زندگ تو هست؟ ایشان جواب دادند نه! در حالی که اگر این رو از همان اول راست به پسر میگفتند قضیه خیلی سریعتر و راحتتر حل میشد. این پسر شماره هم به دختر خانم دادند.این رو همون اول دختر خانم بهم نگفتند حتی قسم هم خوردند که نگرفتند. و بعد ها من متوجه شدم که شماره هم دارند. همچنین همون اوایل دختر خانم بهم گفتن که من پسره رو بلاکش کرده بودم(از تلگرام) که باز هم اینو بعد مدتی متوجه شدم دروغ می گوید و حتی چت هم با ایشان داشتند. ویژگی بارز این دختر خانم این هست که با گریه و بازی با احساسات بنده و قسم خوردن میخواهند کار خودشان رو پیش ببرند در حالی که من روی برخی از مسایل و دروغ های ایشان مطمئن شدم و ایشان صد در صد پنهان کاری داشتند. من همیشه به این دختر خانم میگفتم که نباید هیچ پنهانی با هم داشته باشیم ولی ایشان برخلاف ان انجام دادند...ایشان فقط میخواهند کار خودشان را به طریقی توجیح کنند و به دل من مونده که یک بار حقیقت رو از زبان خودش بشنوم...چون به خاطر رابطه چندین و چند سالمون حاظر بودم گذشت کنم و بهش فرصت بدم. ولی درد من ازینه که ایشان همش دارن انکار میکنن و میگن که دروغ نمیگویند.

 

در کل اعتماد من به ایشان فوق العاده کم شده هست، و از طرفی هم ته دلم دوستش دارم و واقعا برام جدایی سخته. همیشه پیش خودم میگفتم چرا این همه انکار؟ مگه من چکارت کردم؟ مگه من اینقدر پسر بی منطقی بودم؟

 

بهم میگه من بیکار بودم و حوصلم سر رفته بود و وارد یه گروه مختلط شدم که با این پسر آشنا شدم جالب بود که داخل گروه به پسره میگفتن: (چی شده، چرا مثل قبل نیستی و ناراحتی؟!) یعنی ناراحتی دل این پسر برای این دختر خانم مهم بوده؟؟ پس تعهد کجا رفته؟ من برگ چغندر بودم؟؟ من کجای دلت بودم؟؟ البته من همش بهش گفته بودم که وارد هر گروه مختلطی نشو...و اگر هم بهم میگفتن که میخوام وارد گروهی بشم، من هم با ایشون وارد گروه میشدم و یه فضای امنی درست میشد. ولی این کار رو نکردن و میگفتن من میترسیدم ازت و بعدا خودم میخواستم از گروه خارج شم!!. ولی اتفاقات بد اتفاق افتاد....

 

دریافت شماره پسر و ندادنش به من باعث شد که من خودم ازطریق پی وی پسره باهاش چت کنم(بعد اینکه فهمیدم یه پسر با ایشان چت میکنه بهش گفتم چند تا از پیامای پی وی و گروه رو برام فوروارد کن و دختر خانم گفتن که پیامای ایشان رو از پی وی حذف کردم و گروه هم که معمولا حذف میکنه و چند تا پیام از گروه رو فرستاد و من پی وی پسره رو گرفتم) و همین باعث شد به طرز نامناسبی من با پسره برخورد داشته باشم. چون پسر فهمید که دختر خانم بهم شماشو نداده و متوجه شد که من و دختر خانم ناهماهنگ هستیم و دختر خانم داره از من چیزایی رو پنهان میکنه. و این به معنای خورد شدن من و غرورم بود. چون با این چت، این پسر پر رو تر شد و همچنین مثل دختر خانم دروغ و انکارهای زیادی میکرده..نمونش این بود که بعد ها میگفت من شمارمو به دختر خانم ندادم حتما از بقیه اعضای گروه گرفتن. در حالی که دختر خانم گفتن که شماره رو از پسر گرفتن....الان که دارم اینا رو مینویسم دوست دارم زار زار گریه کنم. اگر دختر خانم شماره پسر رو بهم میدادن، میدوسنتم که با این پسر چکار کنم و حساب کار دستشان بیاید و بفهمد که این دختر کس و کار دارد.

 

من از روی عصبانیت به دختر خانم یه بار چند تا فحش دادم و همون زمانی که با پسر چت میکردم، پسره بهم گفت که دختر خانم چند از فحشهای شما رو برای من فوروارد کردن و بهم گفتن شخص عصبی هستی و پسره به دختر خانم گفتن که من حق دارم!! پیش خودم میگفتم دختر منو با کی هم صحبت کردی..خوردم کردی...چرا اینطور مسایل رو بهش گفتی؟ این ادم مگه کیه؟ دلیل این کار رو که از دختر خانم جویا شدم ایشان بهم گفتند که من عصبی بودم و خواستم به پسر بگم که کار خودم چطوری باعث عصبانیت من شده هست!!!

 

چرا به این پسر اینو باید بگی؟ غرور و اعتماد یه پسر کشکه؟؟ گاهی فک میکنم بی عقلی میکنه!!!

 

در کل من هم دیدم وضعیت خیلی نابسامان هست از این پسر خواستم تمام حقیقت رو بهم بگه، ولی ایشان هم انکار میکردند و به احتمال زیاد با هم هماهنگ بودند. چون برخی صحبتاشون مثل هم بوده. و در برخی از موارد میدیدم که پسره داره به دختر خانم خط میده.

 

یه روزی که با هم بیرون بودیم من گوشیشو جلوی خودش چک کردم و بهش ثابت کردم که ان پسر رو بلاک نکرده بودی و بعد بهش گفتم الان میخوام با گوشی خودت بهش پیام بدم که از کی تا حالا باهم چت میکردیم؟ (مثلا من خود دختر خانم هستم)...بعد دختر خانم در اینجا به من یه رکب زدند از من و جایی که نشسته بودم خیلی فاصله گرفتند( به این بهانه که حالش بد بوده هست) و اخر سر فهمیدم که با ایشان تماسی داشتند(البته گوشیشو ندیدم و نزاشت گوشی دومش رو چک کنم و گریه میکرد که نمیدم و همین باعث شد که مطمئن شم تماسی داشته).....تو این لحظات من تپش قلب شدیدی داشتم چون عزیزترین کسم بود و اصلا انتظار چنین کارهایی رو از ایشان نداشتم. خلاصه در همون روز فهمیدم شمارشو سیو داشته و بلاک نکرده بود و همچنین چت هم با پسر داشته هست. دختر خانم باز خیلی انکار میکردند و میگفتن من با شمارش کاری نداشتم و چت نمیکردم و حتی بلاکش کرده بودم!! در حالی که من مطمئن شدم که همش دروغه و فقط میخواد با مقلطه کردن و گریه کردن من را به شک بندازن. مورد دیگه این که ان روز حدود ساعت 9 شب با شماره مادرش وارد تلگرام شد و تلگرام های خودشان را استفاده نمیکردن تا من نفهمم آنلاین هستن(لست رسنتلی نبود)...یعنی خودشان گفته بودن که این شماره خاموشه و استفاده ای نمیشه. اینم بگم که دختر خانم همین شماره مادرش رو به پسره داد که اکثرا خاموش بود. ولی دیدم ان روز این شماره رو برای تلگرام استفاده میکرد و جالب این بود که همن موقع که به خط مادرش از تلگرام پیام دادم و سریع خارج شد و ترسید..مطمئن بودم خودشه.و یه پنهان کاری دیگه داره اتفاق میفته... بهش هر وقت که میگفتم چرا استفاده کردی بهم میگفتن من یک گوشی دارم و مگر می شود در یک گوشی دو تا تلگرام داشت!!!( پیش خودم گفتم بله)....دروغ هایش همش بیشتر و بیشتر می شد....خسته شده بودم.

 

عجیب و قریب بودن داستان ازینجا شروع می شود که این دختر خانم بهم میگوید من تو رو دوست دارم و تو باورم نداری!!

 

من بهش میگفتم اخه مگه برای من اعتمادی گذاشتی؟

 

و این که همون روز که باهم بیرون بودیم ایشان شدیدا اصرار داشتن بریم کفش فروشی، کفش بخریم برای روز تولدم. من نمیخواستم برم ولی ایشان خیلی اصرار کردن و رفتیم و کفش خریدیم..حتی گاهی کمک مالی هم بهم میکرد...میخوام اینو بگم آیا شما تناقض در این رفتارها نمیبینید؟ ایا در کره زمین چنین موجوداتی دیدین؟!

 

در کل هنوز که با من هست ولی شدیدا رابطمون خراب شده...مثلا یه بار اخیرا که دیدم آنلاینه(الان دیگه همش لست رسنتلی کرده برخلاف قبلا و میگه خانوادم گیر میدن)، سریع میرم توی پی ویش میگم با کی میچتی و انم برام مطالب رو فوروارد میکرد تا مثلا خیالم راحت شه..(شاید بلد بود کی و چه موقع حرفامو گوش کنه تا به نفع خودش باشه) ..و همین هم باعث شده فکر کنم------->( یا این ور یا ان ور)..اگه با یکی هست چرا هنوز با من هستی؟؟!!

 

همون اوایل که رابطه با پسر رو فهمیدم بهم گفت که پشیمونم و میدونم کارم اشتباه بوده ولی من همون موقع هم برام کمی هضمش سخت بود ولی چون حرفاش مشکوک بود من هنوز در ذهنم این بود که باهاش بیشتر صحبت کنم تا مشکلات رو کامل حل کنیم و حقیقت رو بگه بهم...ولی این کار رو نکرد و شماره پسر رو نداد و این باعث شد من به طرز نامناسبی با این پسر رو در رو شم و خورد شم. اگر همون اول بهم تمام حقیقت رو میگفت من گذشت میکردم ولی اینکه من یواش یواش دروغ های زنجیره ای دختر خانم رو میفهمیم درست نبود و اعتماد من رو ذره به ذره کم میکرد. و این یک اتفاف وحشتناکه.....

 

من همیشه به خودم میگفتم کاشکی شهامت اینو داشتی بهم حقیقت رو بگی..چرا نگفتی..یعنی من اینقدر بی منطق بودم که رابطه چندین و چند سالمو خراب کنم؟؟ من خیلی سعی کردم بهش فرصت بدم و به خودش هم میگفم ولی فقط انکار میکرد در حالی من مطمئن بودم از برخی مسایل...

 

به قول یکی از دوستان اعتماد مثل سقف یه خونه میمونه اگه ریزش کنه کشته میشی یا ناقص!! بهش گفتم اعتمادم دیگه رفته و تو اگه منو میخوای باید جبران کنی..باید ببینم که واقعا پشیمونی مثل توبه واقعی..ان موقع من میتونم گذشت کنم به خاطر این که یه موقعی پیش هم عزیز بودیم و خدا هم فرصت میده به بنده، دوباره باهم عهد میبندیم....ولی ان فقط انکار میکرد و میگفت نه من دروغ دیگه نگفتم بهت و دروغم همون بود که شمارشو بهت ندادم و فلان..من بهش گفتم باشه تو که ترسی نداری از خودت پس بیا بریم پرینت مکالمات هر دو گوشیتو بگیریم و ان گفت نه اصلا و اگه اینکار رو کنی دیگه اسممو نبر. من بهش گفتم با این همه اتفاقات بد، تو اگه غرور و اعتماد من برات مهمه میامدی و اینکار رو میکردی و وقتی که نمیای پس مطمئنا مشکلی وجود داره و تو حریم ها رو شکستی. اگه من باز هم ببینم تماست فقط همون روز بود گذشت میکنم....آخه لامصب یکمی درکم کن..من پسرم باید قانع شم.

 

خونم به جوش امده عزیزان...خسته شدم....شبا دیگه نمیتونم بخوابم یا خیلی کم میخوابم و همش ذهنم مشغوله. کلی کار دارم و از زندگیم افتادم و موتور زندگیم خاموش شده.

 

من وقتی ان اوایل که فهمیدم، و اظهار پشیمونی کرد خیلی حالم بهتر شد..ولی این وسطا یواش یواش چیزایی رو میفهمیدم که نمیتونستم پیگیری نکنم چون غیرت داشتم روش.. یعنی در واقع خیلی باهام پنهان کاری میکرد....اینکه قسم میخورد شمارشو ندارم ولی داشت دیوونم کرد....اخه چرا؟ من مگه بهت بدی کردم؟

 

اینم بگم تا قبل این اتفاق بسیار دختر خوبی بود ولی اصلا نمیدونم چطوری اینطوری شد؟ اصلا باورم نمیشه...شکه شدم...قلبم به درد میاد...اینو خیلی خوب حس میکنم.

 

خیال میکنم اینا یه خیاله...هنوز باورم نشده که این دختر، این کار رو کرده..چون اصلا ازش انتظار نداشتم.

 

بازم میگم اگه همون اوایل، تمام حقیقت رو بهم میگفت باور کنید چون خیلی دوستش داشتم گذشت میکردم ولی دیدم یواش یواش داره دروغ های جدیدش نمایان میشه و حتی همون موفع هم بارها بهش گفتم حقیقت رو بگو ولی بازم انکار میکرد..نمیدونم شاید لجباز بود...اما دیگه خیلی دیر شده..چون خورد شدم و غرورم شکست و اعتمادم خیلی کاهش پیدا کرده...نظر خودم اینه که اگه این دختر منو میخواد باید الان دیگه به فکر به یه جبران اساسی مثل همون پرینت مکالمات و اثبات خودش و پشیمونی واقعی باشه تا اعتمادم برگرده تا بفهمم که من براش مهمم که اینکارا رو برای جبران داره میکنه....شاید باید یه مدت اصلا ولش کنم تاببینم خودش چکار میکنه.

 

ان اوایل به این فکر میکردم که هدایتش کنم، راهنماییش کنم و بفهمه که چکار کرده و بفهمه که پنهان کاری درست نیست و وقتی کسی رو داری اینکارا غلطه و باید یه اصول رفتاری مناسب با پسرای غریبه در زندگیت باشه. و من همه اینکارا رو کردم...... ولی خب میگم ان حقیقت رو پنهان میکرد و بهم دروغ میگفت ...نمیدونم شاید دوست نداشت غرور خودش شکسته بشه و حقیقت برملا بشه و خواس فقط اظهار پشیمونی کنه...شاید بلد نبود با پسره درست حرف بزنه و نمیدونست چه نوع رفتاری رو بکار ببره( این توجیح شاید یه جور گول زدن خودمه چون تمام شواهد نشون میده که در حقم نامردی کرده)...البته اینم بگم دختر خانم قبلا همون اوایل هم بهم گفتن که من با پسری جز تو نبودم و فقط دوستام دختر بودن و بلد نبودم با ان پسر حرف بزنم!!! نمیدونم باید باور کنم یا نه!؟ نمیدونم این پنهان کاری و دروغ ها رو یه خیانت بدونم یا ترس از من؟؟!! در حالی که خودش میدونه من ادم زورگو نیسم...این توجیح ناعادلانه هست از طرف ان...به کلمه خیانت حس بدی دارم..دوست ندارم اگه حقیقت هم داشته باشه به ان نسبت بدم.

 

هنوزم دوستش دارم ولی اگه بخواد اینطوری پیش بره فک میکنم جدایی بهتره....جدایی خیلی سخته برام چون کلی خاطره دارم...ولی به قول یکی، داروی تلخ دردناک و زجر اوری هست اما بعد ماه ها یا سالها خوب میکنه!...واقعا سردر گمم.

 

این بود داستان من. حالا نظرتون چیه؟ آیا باز بیشتر تلاش کنم و بهش فرصت بدم و باهاش حرف بزنم؟ یا این که یه مدت ولش کنم و بهش پیام ندم و بهش توجه نداشته باشم تا ببینم چی میشه و زمان حقیقت همه چیز رو نمایان کنه...

 

ممنون از توجهتون.

 

باتشکر

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 77
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

الان من حرف بزنم میگن باز شاهنامه نوشت

بذار بازی گلوله و تفنگو بکنیم ! چون پسری و نمیدونم چندساله هستی اینو میگم تا بتونی بهتر فکر کنی و درون خودتو به هم نریزی

اما قبل از گذاشتن گلوله دو سه روز بهت وقت میدم و بعدش اگر خواستی بازی میکنم و اگر نخواستی به دنیا بخند و یادت باشه احساس وجود داره اما عشق وجود نداره ! این دو تا معنیشون فرق داره ، ترس رو نمیتونی انکار کنی که یک احساسه ولی وقتی بهش غلبه بشه میفهمی قلب وجود نداره و اون چیزی که همه فکر میکنن عشقه در اصل یک اختلال عصبیه ! مثل وابستگی و...........

اینارو زمانی میتونی درک کنی که بارها و بارها مرگ رو تجربه کرده باشی و احساساتی مثل ترس دیگه برات بی معنی میشه و اون موقع هستش که احساس ضعف نمیکنی و براتم اصلا دیگه اون اخلالات که همه وابستگی و امثالش معرفی میکنن بی معنی میشه ، بعد ببین اصلا میتونی به این چیزا فکر کنی یا خندت میگیره ؟

صبح برو داروخانه محلتون ! یک ورق و بیشتر هم نه سیتالوپرام 20 بگیر و عصر به عصر یدونه برو بالا

نترس خطر نداره فقط درونتو آروم میکنه و مثل یک پارازیتگیر عمل میکنه

وقتی سه چهار روز گذشت به این موضوع فکر کن و به من پیغام خصوصی بده

شنیدی میگن بعد از یک سنی احساساتش تغییر میکنه ؟ میخوام بهت ثابت کنم همش اختلاله که همه میخوان با این چیزا اون خلا رو پر کنن

میتونی به من بگی اصلا آدمها به چیه جنث مخالفشون علاقه پیدا میکنن و تا ازدواج میرن ؟ برای چی ازدواج میکنن؟

تو به دقیقا چیه این دختر خانم علاقه داری که با لو رفتن اینطور به هم ریختی ؟

جوابمو بده تا بگم

اگر هم به نظرت چرت میگم و دنبال پر کردن خلا هستی که حرفای منو نادیده بگیر و عذرخواهی منو بپذیر

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

ممنون از پاسختون.

 

من 26 سالمه...

 

در مقابل حرفای اولتون فقط میتونم بگم زن و مرد مکمل هم هستن و بس. و باقی حرفاتون فعلا مغزم کار نمیکنه.

 

تو به دقیقا چیه این دختر خانم علاقه داری که با لو رفتن اینطور به هم ریختی ؟

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

 

به پاکی...صداقت...مظلومیت..خانواده...پوشش..توقع...قیافه...از همه نظر برام عالی بود.....

 

به خاطر همین میگم من شکه شدم اصلا چنین انتظاری نداشتم...من و ان دختر خانم با هم یه عهد مقدسی بستیم ولی یهو دیدم داره فقط دروغ میگه(دروغ پشت دروغ)... کار آن درست نبود فقط همینو میتونم بگم.....

لینک به دیدگاه
ممنون از پاسختون.

 

من 26 سالمه...

 

در مقابل حرفای اولتون فقط میتونم بگم زن و مرد مکمل هم هستن و بس. و باقی حرفاتون فعلا مغزم کار نمیکنه.

 

 

 

به پاکی...صداقت...مظلومیت..خانواده...پوشش..توقع...قیافه...از همه نظر برام عالی بود.....

 

به خاطر همین میگم من شکه شدم اصلا چنین انتظاری نداشتم...من و ان دختر خانم با هم یه عهد مقدسی بستیم ولی یهو دیدم داره فقط دروغ میگه(دروغ پشت دروغ)... کار آن درست نبود فقط همینو میتونم بگم.....

مکمل همن ؟ دقیقا چی همو تکمیل میکنن ؟

پاکی صداقت و اینایی که گفتی مواردیه که باعث شیفتگی میشه ؟

مثال خودمو میزینم !

به من چه فلان دختر پاکه ، صادقه ؟ (صادقم که نبوده) خونوادش خوبن ؟ و..... اینا چه کمکی به من میکنه ؟

رشدم میده ؟ چه رشدی دقیقا میده ؟

میلیونها نفر اینجوری هستند خب الان تکلیف من چیه ؟ خوش چهرس و این ویژگی هایی که گفتی رو داره !!! پس معطل نکنم رو هوا بزنم ؟ اومدیم یکی سبز شد بهتر ؟

اگر ملاک ایناس پس اصلا درگیر این چیزا نشو چون بد میخوری زمین

تو هنوز تو گود نرفتی حالت اینه فردا یکی رو ببینه یهو بهتر یهو یک دوگانگی بدی درونت ایجاد میشه که

دلت نلرزیده عزیز من ...... چی بگم بهت ؟

لینک به دیدگاه
ممنون از پاسختون.

 

من 26 سالمه...

 

در مقابل حرفای اولتون فقط میتونم بگم زن و مرد مکمل هم هستن و بس. و باقی حرفاتون فعلا مغزم کار نمیکنه.

 

 

 

به پاکی...صداقت...مظلومیت..خانواده...پوشش..توقع...قیافه...از همه نظر برام عالی بود.....

 

به خاطر همین میگم من شکه شدم اصلا چنین انتظاری نداشتم...من و ان دختر خانم با هم یه عهد مقدسی بستیم ولی یهو دیدم داره فقط دروغ میگه(دروغ پشت دروغ)... کار آن درست نبود فقط همینو میتونم بگم.....

 

ببین مسکن نمیخوام بگم و حرف های قشنگ قشنگ که روانپزشکو یک مشت دیوونه میگن ولی خودشونم باور ندارن و سلیقه ای عمل میکنن

جوونی زندگی میکنی میخوام از بیخ ریش رو قطع کنم مثل دندون عصب کشی کنم دیگه درد نداشته باشی

پس فکر نکن سوالاتم مسخرس

لینک به دیدگاه

پاکی و اینایی که گفتی به نظرت معنی میده ؟ یعنی اگر یکی با رنک و لول یا همون شرایط بهتر باشه هر چی تو ذهنت الان داره سوهان میزنه میشه پشم گوسفند ؟

تکامل چی ؟ تکامل عقلی ؟ جنسی ؟ فکری ؟ روحی ؟

تکامل عقلی که نمیده تو این تکامل عقلی رو باید اول بدست بیاری بعد بری عاشق بشی (من که تازه باورشم ندارم)

منی که خودم خشتکم پس معرکس چطوری یکی میخواد بهم تکامل بده ؟ میشه مثل کفه ترازو و اگر اون کامل تر باشه که من بیشتر میرم پس معرکه

مثل همون مثلی که میگه یا مکن با فیل بانان دوستی یا .............. مال سعدیه

راستم میگه یا دوستی نمیکنم یا اگر کردم یک خونه قبلش فراهم میکنم هم خودش هم فیلش تو خونم جا بشه

وگرنه لطمه میخورم ، له میشم

فکر و روحح هم که الان خودت بهش رسیدی ، مثل همون عقله و قبل از اینکه بخوای یکی دیگه رو له کنی یا خودت له بشی اول مخت آماده باشه

روح خراب منو یکی که تو بهترین شرایطه میتونه بسازه ؟ بدتر نابود میکنه که ، تا تو یک سوزن تو دستت نره که من تا صبح هم بگم دردش اینجوری اونجوریه فقط میترسی ولی درک نمیکنی که

تازه اونم ممکنه بکشی پایین

میمونه جنسی ، خیلی خیلی از خوانندگان و از خودت عذر میخوام شاید کمی لحنم به نظر بد بیاد اما من رک میگم و تعارف ندارم

پسر خوب ، دوست خوب من ، آدم برای یک لیوان شیر نمیره گاو بخره

امیدوارم منظور منو متوجه شده باشی و برداشت سو نکنی

لینک به دیدگاه
مکمل همن ؟ دقیقا چی همو تکمیل میکنن ؟

پاکی صداقت و اینایی که گفتی مواردیه که باعث شیفتگی میشه ؟

مثال خودمو میزینم !

به من چه فلان دختر پاکه ، صادقه ؟ (صادقم که نبوده) خونوادش خوبن ؟ و..... اینا چه کمکی به من میکنه ؟

رشدم میده ؟ چه رشدی دقیقا میده ؟

 

بله، مگه غیر اینه؟ از نظر اجتماعی و عاطفی و نیازهای انسان مکمل هم هستن.

 

بله پاکی و صداقت یکی از عوامل شیفتگی از نظر خودم هست. به من یه حس خوب و اعتماد میده. صداقت باعث میشه هیچ وقت دروغ های متعدد نگی.

 

در مورد رشد همین بس که آدم در کنار یه ادم صادق ارامش داره....اعتماد داره برام کافیه...شما فکر کن که شریک زندگی یه ادمی دروغگو باشه و پنهانکار، همسرش آیا ارامش داره؟ آدمی که آرامش نداشته باشی هیچ رشدی نداره. ذهنش پریشانه....خانواده شریک زندگی یه ادم مهم نیست؟ درسته خودش بیشتر مهمتره ولی بهتره خانوادشو هم نگاه کرد. یه خانواده خوب و منطقی بهتره یا یه خانواده بد و بی منطق؟

 

من همینا به ذهنم میرسه.

لینک به دیدگاه
ببین مسکن نمیخوام بگم و حرف های قشنگ قشنگ که روانپزشکو یک مشت دیوونه میگن ولی خودشونم باور ندارن و سلیقه ای عمل میکنن

جوونی زندگی میکنی میخوام از بیخ ریش رو قطع کنم مثل دندون عصب کشی کنم دیگه درد نداشته باشی

پس فکر نکن سوالاتم مسخرس

 

من هیچ فکر در مورد سوالاتتون نکردم..کاملا راحت باشین

لینک به دیدگاه
بله، مگه غیر اینه؟ از نظر اجتماعی و عاطفی و نیازهای انسان مکمل هم هستن.

 

بله پاکی و صداقت یکی از عوامل شیفتگی از نظر خودم هست. به من یه حس خوب و اعتماد میده. صداقت باعث میشه هیچ وقت دروغ های متعدد نگی.

 

در مورد رشد همین بس که آدم در کنار یه ادم صادق ارامش داره....اعتماد داره برام کافیه...شما فکر کن که شریک زندگی یه ادمی دروغگو باشه و پنهانکار، همسرش آیا ارامش داره؟ آدمی که آرامش نداشته باشی هیچ رشدی نداره. ذهنش پریشانه....خانواده شریک زندگی یه ادم مهم نیست؟ درسته خودش بیشتر مهمتره ولی بهتره خانوادشو هم نگاه کرد. یه خانواده خوب و منطقی بهتره یا یه خانواده بد و بی منطق؟

 

من همینا به ذهنم میرسه.

دوست خوبم من ازت سوال جواب نمیپرسم که اینا خوبن یا نه

پستمو ویرایش کردم بقیه رو هم بخون ...........

الان فقط یک دختر خان تو زندگیت بهت آرامش میده و که صادق باشه و......همه چیز حله ؟

تو با خودت صادقی ؟ فکر نمیکنم ! تو با خودت رو راست نیستی دنبال یکی میگشتی باهات صادق باشه و بعدشم احساس آرامش کنی ؟

من ده ساله یک خانمی کنارم هست و هم صادقه و هم از نظر ملاکهایی که گفتی کاملا پره

به من چرا باید آرامش بده ؟ اون به خودش آرامش میده من آرامشمو خودم باید پیدا کنم نه اینکه از اینو اون کش برم یا گدایی کنم

لینک به دیدگاه
پاکی و اینایی که گفتی به نظرت معنی میده ؟ یعنی اگر یکی با رنک و لول یا همون شرایط بهتر باشه هر چی تو ذهنت الان داره سوهان میزنه میشه پشم گوسفند ؟

تکامل چی ؟ تکامل عقلی ؟ جنسی ؟ فکری ؟ روحی ؟

تکامل عقلی که نمیده تو این تکامل عقلی رو باید اول بدست بیاری بعد بری عاشق بشی (من که تازه باورشم ندارم)

منی که خودم خشتکم پس معرکس چطوری یکی میخواد بهم تکامل بده ؟ میشه مثل کفه ترازو و اگر اون کامل تر باشه که من بیشتر میرم پس معرکه

مثل همون مثلی که میگه یا مکن با فیل بانان دوستی یا .............. مال سعدیه

راستم میگه یا دوستی نمیکنم یا اگر کردم یک خونه قبلش فراهم میکنم هم خودش هم فیلش تو خودم جا بشه

وگرنه لطمه میخورم ، له میشم

فکر و روحح هم که الان خودت بهش رسیدی ، مثل همون عقله و قبل از اینکه بخوای یکی دیگه رو له کنی یا خودت له بشی اول مخت آماده باشه

روح خراب منو یکی که تو بهترین شرایطه میتونه بسازه ؟ بدتر نابود میکنه که ، تا تو یک سوزن تو دستت نره که من تا صبح هم بگم دردش اینجوری اونجوریه فقط میترسی ولی درک نمیکنی که

تازه اونم ممکنه بکشی پایین

میمونه جنسی ، خیلی خیلی از خوانندگان و از خودت عذر میخوام شاید کمی لحنم به نظر بد بیاد اما من رک میگم و تعارف ندارم

پسر خوب ، دوست خوب من ، آدم برای یک لیوان شیر نمیره گاو بخره

امیدوارم منظور منو متوجه شده باشی و برداشت سو نکنی

 

همه این نوع تکامل ها بسیار مهمه....و خودم دوست دارم حتی در بخشی از موارد همسرم بهتر از من باشه و منو به رشدی که شما فرمودین برسونه....همدیگرو رو تو همه ابعاد زندگی به رشد و پیشرفت برسونیم.

 

احساس میکنم بحث مالی و اقتصادی رو وسط میارین...درست میگم؟ میخواین بگین الان زوده ازدواج؟ سنم برای ازدواج کمه؟

لینک به دیدگاه
همه این نوع تکامل ها بسیار مهمه....و خودم دوست دارم حتی در بخشی از موارد همسرم بهتر از من باشه و منو به رشدی که شما فرمودین برسونه....همدیگرو رو تو همه ابعاد زندگی به رشد و پیشرفت برسونیم.

 

احساس میکنم بحث مالی و اقتصادی رو وسط میارین...درست میگم؟ میخواین بگین الان زوده ازدواج؟ سنم برای ازدواج کمه؟

 

نه اینارو وسط نمیارم

برات یک مثال میزنم

الان تو داری میگی نمیتونم بخوابم مغزم گیرپاچ کرده

لطمه بازی رو کی خورده ؟ تو تا خودت آرامشتو (قلق خودتو) قدرت خودتو و همه اینایی که میگی مگه غیر اینه رو پیدا نکنی همین آشه و همین کاسه

چون همونطور که گفتم ملاکهایی که میگی برتر و برترش هم هستند و اگر ایناست محاله بتونی وقتی یکی بهتر رو دیدی خودتو کنترل کنی و نهایتش باز خودتو له میکنی که چرا اینقدر زود شلیک کردم کاش یکم دیگه میرفتم جلو هدف های دیگه رو هم میدیدم

جدی میگم ! به خدا حیفه بشینی پشت یک جنگنده کار درست و با یک موشک قلدر هلیکوپتر بزنی بعدش چند مایل بری جلوتر ببنی ای بابا چه هدفهایی اینجا بودنو موشکتو حروم کردی

هلیکوپترو با تیر بار هم میتونستی بزنی و موشکتو حروم کردی

نه عزیز دلم ، هدف من شکارچی شکاره و با این نظریه نمیرم جلو !! بر حسب شرایطم نوع موشکمو انتخاب میکنم

اگر فاصلم کم باشه با دور برد نمیزنم

اول چیزی که پشتش نستم رو میشناسم بعد میرم شکار

من هیچوقت نمیتونم با یک هواپیمای ملخی برم یک نسل 5 شکار کنم بعد بگم دیدی اون زد دهن منو اسفالت کرد؟ من رفتم ازش تکامل بگیرم آخه یک قرن از من جلوتره

حتما اون قرصو بخور بعد دوباره فکر کن

اگر اون نسل پنجمی هم دلش برات بسوزه شکارت نکنه دیگه خودش اون رشد و نسل پنجیش رو از دست داره و اومده شده هم سطح ملخی

برو اول یک نسل 5 شو بعد برو باهاش درگیر شو و ببین چه چیزایی میتونی روی خودت اضافه کنی تا تکامل بگیری

زندگی دقیقا مثل جنگه

من تا با هدفهای متعدد روبه رو نشم نقاط ضعف نمیفهمم چیه !!! دیدی بعد هر جنگی تجربیات جنگی یهو تغییر میکنه ؟

تو با خودت رو به رو شو بعد

لینک به دیدگاه

دوست خوبم من ازت سوال جواب نمیپرسم که اینا خوبن یا نه

پستمو ویرایش کردم بقیه رو هم بخون ...........

الان فقط یک دختر خان تو زندگیت بهت آرامش میده و که صادق باشه و......همه چیز حله ؟

تو با خودت صادقی ؟ فکر نمیکنم ! تو با خودت رو راست نیستی دنبال یکی میگشتی باهات صادق باشه و بعدشم احساس آرامش کنی ؟

من ده ساله یک خانمی کنارم هست و هم صادقه و هم از نظر ملاکهایی که گفتی کاملا پره

به من چرا باید آرامش بده ؟ اون به خودش آرامش میده من آرامشمو خودم باید پیدا کنم نه اینکه از اینو اون کش برم یا گدایی کنم

 

 

همون چیزی که پرسیدین رو من جواب دادم.

 

نه فقط صداقت که کافی نیست.

 

تو با خودت رو راست نیستی دنبال یکی میگشتی باهات صادق باشه و بعدشم احساس آرامش کنی ؟

 

من میگم فقط صداقت کافی نیست. از نظر اقتصادی هم بتونه کمک کنه و انم کار کنه خوبه...و خیلی موارد دیگه.

 

 

من ده ساله یک خانمی کنارم هست و هم صادقه و هم از نظر ملاکهایی که گفتی کاملا پره

به من چرا باید آرامش بده ؟ اون به خودش آرامش میده من آرامشمو خودم باید پیدا کنم نه اینکه از اینو اون کش برم یا گدایی کنم

 

ببینین کسی که میخواد ازدواج کنه باید با کسی ازدواج کنه که دوستش داشته باشه..این دوست داشتن هم به عوامل زیادی بستگی داره...وقتی دو نفر یه عمر باید باهم زندگی کنن بله باید بهم آرامش بدن وگرنه اساس خانواده زیر سوال میره و ربطی هم به گدایی نداره. قطعا ان حرفتون هم درسته آرامش رو خودم باید پیدا کنم ولی خود ازدواج یکی از مواردی هست که ادما رو به ارامش میرسونه.

لینک به دیدگاه
میشه بهم بگی چند بار این تجربه رو داشتی ؟ یعنی چند تا دختر خانم اینجوری دیدی و علاقه پیدا کردی ؟ بار اوله یا تجربه داشتی بازم ؟

 

فقط یک بار

لینک به دیدگاه

دیر و زود بودن اصلا برام مهم نیست ، من فقط برای خودم تصمیم میگیرم و به کسی خط نمیدم چیکار کن چیکار نکن

راهو گفتم ولی بهت نمیگم ازدواج بکن یا نکن

من خودم گفتم به هیچ وجه احساس ازدواج رو ندارم و نخواهم داشت و دلیلشم اینه که همه اینایی که میگی به تکامل میرسونه آدمو تجربه کردم ، بارها و بارها تجربه کردم

وقتی همشونو بارها و بارها تجربه کردم ولی تکاملی نداشته ، اون مثال یک لیوان شیر برای همین بود

من با همه با احترام برخورد میکنم ، زنو مرد برام فرقی نداره و هزاران نفر هم دورم هستند ، با هر شرایطی که بگی ، مهم اینه که وقتی یکی به روم خندید و من شرایط خوبشو دیدم بتونم درک کنم چیز خاصی نیست و یک برخورد ساده بوده ، روزو شبم رو با مردم و از هر ملیتی که فکرشو بکنی گذروندم ،

منی که سیگار میکشم و تجربه سیگارو دارم قبول نمیکنم یکی که بار اولشه یک نخ کشیده بیاد بگه داداش نمیدونی فاز میده

فازی نمیده یک اختلال ، ما میگیم عادت و نیکوتینو این مزخرفات ، نه آقا جون حال کردم کشیدم گاهی هم یهو یک سال نکشیدم

لینک به دیدگاه
همون چیزی که پرسیدین رو من جواب دادم.

 

نه فقط صداقت که کافی نیست.

 

 

 

من میگم فقط صداقت کافی نیست. از نظر اقتصادی هم بتونه کمک کنه و انم کار کنه خوبه...و خیلی موارد دیگه.

 

اقتصادی رو جدا میگم !! اصلا روی توان اقتصادی دیگران و مخصوصا همسر حساب نکن ! روش حرف میزنیم چرا

 

 

ببینین کسی که میخواد ازدواج کنه باید با کسی ازدواج کنه که دوستش داشته باشه..این دوست داشتن هم به عوامل زیادی بستگی داره...وقتی دو نفر یه عمر باید باهم زندگی کنن بله باید بهم آرامش بدن وگرنه اساس خانواده زیر سوال میره و ربطی هم به گدایی نداره. قطعا ان حرفتون هم درسته آرامش رو خودم باید پیدا کنم ولی خود ازدواج یکی از مواردی هست که ادما رو به ارامش میرسونه.

 

یک عمر ؟ هم من گفتم و هم خودت تکرار کردی ..........

تو اول باید خودتو محکم بگیری نری پس معرکه بعد بری شروع کنی تا به یک عمر برسی ، از همین اول کار فکر آخرشی ؟

اومدیم یکی این وسط یهو افتاد مرد

مگه نرم افزاره که خودت هر جور بخوای بنویسی ؟

لطمه احساس نخوردی !! گفتم که با خودت صادق نیستی ، حست مثل افرادیه که کلاه بردار مالشون رو برده

موضوع اقتصادی یکی از دلایلیه که این حرفو میزنم

و اون دختر خانم هم همینطور !! سبک سنگین ذاتی و دست خودش هم نیست به جز تو افراد دیگه رو هم میسنجه ، اونم ملاکاش مثل تو هستش که این میشه ، هر کس با این ملاکها بره جلو باید منتظر باشی یکی این وسط تک بزنه یک طرف دیگه

تو اگر یک میلیاردر باشی و دانش علمی بالایی هم داشته باشی ملاکات عوض میشه !!! چرا ؟ چرا دیگه دنبال آویزون شدن و موضوعات اقتصادی نمیری ؟ میگم آویزن برداشت سو نشه ها عزیزم !!! واقعیته دیگه افراد اینجور مواقع میگن میریم میچسبیم خب این ملاکها رو هم میزنیم تنگش عریضه خالی نباشه و میکشیم خلاصه خودمونو بالا

نه داری به سمت هلیکوپتر میزنی

خود آدم باید با خودش صادق باشه بعد ببینه اصلا چی میخواد ؟ و با کی کار داره

درضمن نمیتونی تضمین کنی ازدواج به آرامش میرسونه

اومدیم این وسط یهو ..............مثل الان که اول کار به جای آؤامش باعث رنج شده

بزنه پدر اون دختر خانم یکی مثل پدر من باشه

خب نکن با فیل بانان دوستی دیگه چطوری بگم ؟ اول اون خونه رو بساز که فیل فیل بانان توش جا بشه

فیل طرفو میخوای کش بری یا به تو هم فیل بدن ؟

لینک به دیدگاه
فقط یک بار

همینه.............. بگی ف دربند نمیرم

شیش نفرو ببین با بیست نفر بشین پاشو بعد میگیری

خودت دیگه این حرفها رو قبول نمیکنی

یک پرنده دیدی فکر کردی کلش همینه ؟ دو تا دیگه اف هم ببین بعد ...........

به سن هم ربطی نداره

لینک به دیدگاه
من خودم گفتم به هیچ وجه احساس ازدواج رو ندارم و نخواهم داشت و دلیلشم اینه که همه اینایی که میگی به تکامل میرسونه آدمو تجربه کردم ، بارها و بارها تجربه کردم

وقتی همشونو بارها و بارها تجربه کردم ولی تکاملی نداشته

 

تنهایی همه اینا رو تجربه کردین؟

 

هر کی یه اعتقادی داره. با کمال احترام.

لینک به دیدگاه
تنهایی همه اینا رو تجربه کردین؟

 

هر کی یه اعتقادی داره. با کمال احترام.

بله تنهایی همه رو تجربه کردم ، مگه باید با کسی تجربه کنم ؟ هزار مدل دختر و پسر ...... روسی . اروپایی ، تهرانی ، بچه شهرستان و..........

عزیز من چرا با کمال احترام ؟ عقاید قابل احترام نیستن !! باور کن هیچ اعتقادی قابل احترام نیست و خود فرده که قابل احترامه ، حالا یکی بیشتر یکی کمتر

عقاید که من با این حرف باید داعش رو هم محترم بشمرم چون اعتقادشه دیگه و هر کسی اعتقادی داره

کمی به جای خود خوری و رنجش فکر کن دنبالت که نکردن ، همه چیز هم دست خودته ، اختیارت دست خودته و اگر خواستی با هر شکل فکری که دوست داری برو جلو اصلا فردا ازدواج کن

لینک به دیدگاه

عزیز اینم بگم برم دنبال تیله بازیم بخوابیم تا فردا باز حرف میزنیم

تو نمیدونی ممکنه چند ماه یا چند سال بعد با کسی آشنا بشی که خیلی تاپ تره و یاد این روزات بیوفتی به ریش خودت بخندی

خودتو بشناش الان ، دنبال یک چیزی تو آسمونا نباش و چوبی هم در کار نیست الان بزنی دریا جر بخوره و.........

خودتو بشناس ،،، تو آسمون نیست تو خودته ، توانایی هایی که داری رو پیدا کن دو تا تیر شلیک کن بعد بشین بگو من عاشق شکارم

نزده نگو ...........

یکم خودتو سرچ کن .........

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...