رفتن به مطلب

مروری بر خاطرات ( قدیمیای حاضر بیان حاضری بزنیم بگید الان در چه حالین؟؟؟ )


ارسال های توصیه شده

الانم زیاد جذاب نیس بگم...

همش کار میکنم و سکه و دلار به روم میخندن :ws3:

 

سکه و دلار که انقدر قهقهه زدن به روی ملت دل درد گرفتن :ws3:

 

سلام، من زیاد قدیمی نیستم خیلی برام مهم بود اون موقع ها طراحی شهری بخونم اما خوندم و فرقی نکرد ....

نزدیک 4 سال تو دفتر مشاور کار کردم اما چند ماهی هست شرکت درخواست انحلال داده و منم بیکار...

هنوزم وقتی دنبال چیزی می گردم اول اینجارو چک می کنم

به شدت نا امید از و ضعیت موجود:icon_razz:

 

وضعیت موجود که کلا بده. ولی نباید هم به خاطر نا امیدی دست رو دست گذاشت.

با امید به بهتر شدن وضعیت باید تلاش کرد :w16:

 

گز میاری؟

 

انقدر دو کلمه ای میحرفی یه حالی هم از خودت میگفتی تو تاپیک :ws3:

 

ینی چی

 

اکثرا مجرد بودن متاهل شدن

 

این چ وضعشه

 

مرسی اه

 

مدیریت رسیدگی کن

 

من چرا مجردم

 

:banel_smiley_4:

 

واسه عالم هستی بهتره تو همون مجرد باشی :ws3:

 

با سلام و احترام خدمت مدیریت انجمن نواندیشان :)

سپاس بابت دعوت

ده دقیقه ای شد تایپ کردم و ارسال نشد

مختصر و مفید بگم :

با دعوت یاقوت سفید اومدم و هنوز گاهی سرمیزنم

2 کارشناسی و 1 ارشد به پایان رسیده

اگه خدا بخواد این راه تا اهداف بزرگتر ادامه داره

:ws3:

:icon_gol::icon_redface::a030:

 

ماشالا چه پرکار :ws3: ایشالا که این راه رو به جلو ادامه داشته باشه :a030:

 

درووووووود به همگی

ممنون از دعوت جناب مهندس

من عضو خیلی قدیمی محسوب نمیشم اما حضور دارم. هرچند کمرنگ تر اما هستم.

عضویت منم به دنبال گشتن راجب مطلبی بود که بعد آشنا و عضو شدم.

فضای خوبی داره، من همیشه از وقتی که میذاشتم راضی بودم چون همیشه به دانشم اضافه میشد.

علاوه بر این بچه های خوب و باسوادی هم هستن که همیشه بی دریغ در تبادل اطلاعات کمک کردن. با تشکر :ws3:

اون موقع که عضو شدم کارشناسی شهرسازی بودم الانم هستم، مجرد بودم الانم هستم ، ورزشکار بودم الانم هستم با این تفاوت که خب بیشتر درگیر کار شدم.

ممنون از باعث و بانی این تاپیک، خیلی حس خوبی داشت. اینجا هرچند مجازی اما جاییه که آدم همیشه بهش حس تعلق داره.

خوشحال شدم دوستان. امیدوارم توی این دوران سخت و ناخوشایند :w000: دلتون شاد باشه و زندگی به کام:icon_gol::icon_gol:

 

ایشالا که تو همینایی که هستی روز به روز پیشرفت بیشتری هم داشته باشی :a030:

 

سلام

 

ممنونم از این تاپیکتون جالب بود

ادم یاد تاپیک هایی که سال عید 95 میزدیم میوفته !! :a030:

 

من فک نکنم قدیمی باشم 2013 عضو این انجمن شدم !!

یادم نمیاد کی بهم اینجا رو معرفی کرد !!

ولی یادمه به خاطر تاپیک ساید ورک که ناصر جواب میداد پای بند اینجا شدم .

 

من اون موقع هم مجرد بودم هم بیکار ( البته جویای کار ) .

 

به لطف ناصر و حمید ( متخصص مجله نواندیشان ) سالید ورک رو یاد گرفتم و باز به لطف این دو مهندس تو 13 روز عید اتوکد هم یاد گرفتم .

 

بعد متره مو با پاسخ گویی مهندس یوسف عبدوس قوی کردم الان هم تو همین زمینه مشغولم .

 

این سه نفر باعث شدن رزومه م و کاراییم تو شغلم بالا باشه .

 

جا داره از سایر دوستان هم تشکر کنم بابت کمکاشون :ws3::ws3:

 

یه دونه از کاربرا هم بود که تو کف این همه اطلاعاتش بودم با این که با رشته من فرق داشت من تاپیکاشو همیشه دنبال می کردم .

این تایم ها یی که با انجمن گذروندم برای من خیلی باارزشه هنوز.

 

با شاغل شدنم یه ذره کم تر اومدم انجمن و سپس با متاهل شدنم کم رنگ تر تر و بعد از فوت بابام کلا تو زندگیم و انجمن کم رنگ تر تر تر شدم .

 

 

هنوز هنوز حس خیلی خوبی بهم میده انجمن . :icon_gol:

 

چه خوبه که کمکای بچه ها تأثیرات خوبی داشته.

ای کاش این کمک ها برای همه باشه و بتونن موفق بشن. :w16:

لینک به دیدگاه

سلام

سال 88 عضو باشگاه مهندسان شدم بعد اون فروم یه مدت ترکید ما اومدیم اینجا

اونموقع یه دختر شلوغ ملوغ مجرد بودم که دانشجوی تهران بود

چه شبایی که به پروفایل بچه ها حمله نمیکردیم و نمیخندیدم

اینجا دوستای خیلی خوبی داشتم میلاد ملیحه و .. و یه دوست خیلی پرو هم داستم ک هر جا هست انشالا به حق 5 تن کچل بشه:ws3:

الان درسم تموم شده تا هفته پیش شاغل بود الان دنبال کارم:w02:متاهلم هستم و به لطف همسر کلا ساکن تهران و به همه پیشنهاد میکنم مجرد بمانید و لذت ببرید:ws3::w02:

لینک به دیدگاه
یادش به خیر

 

روزی که اومدم تو انجمن انگار همین دیروز بود

 

میومدم دنبال فایل و میرفتم

 

چیزی که من رو جذب کرد رفتار حرفه ای مدیران بخ خصوص ممد ادمین بود که هر دفعه بدون شناختی از من جواب میداد و همیشه با حوصله بود

 

روزهای خوبی تو انجمن داشتم

 

با اکثر بچه های اون زمان رفیق بودم بیرون رفتیم گردش رفتیم تفریح کردیم و اینطوری بود که بچه های انجمن شدن جزیی از بهترین دوستای من که الانم باهاشون ارتباط دارم الخصوص ادمین ممد که کاری هم یه جواریی ارتباط داریم به هم

 

کار و زندگی و البته شبکه های اجتماعی جدید کمی من رو از انجمن دور کرده اما واقعا خاطرات اینجا همیشه برام موندگاره و هر وقت میام اینجا واقعا یه حس عجیبی فراگیر میشه برام

 

ازدواج که نه سرکارم میرم درگیرم یه جورایی

حمبد مارگیری؟ اگه همونی خواستم بگم من هنوزم گاهی خواب اون مار زرد تو اواتاروت که اویزون گردنت بود میبینم:w000:

اخیییی:ws3:

:ws3:ارتاش یادمه :ws3:

با من کی دعوا کردی؟؟؟؟:ws28::ws28:

انقد زیاد دعوا کردم یادم نمیاد سر چیو چجوری بود دعوامون:ws28::ws28:

 

خداروشکر تا حالا هم اخطار نگرفتم:ws3:

 

یادش بخیر خدایی

اا هنوز مجردی؟ من باهات بحثم نشده بود اما همیشه از بحث باهات فرار میکردم چون همیشه فکر میکردم اخلاق نداری:5c6ipag2mnshmsf5ju3ببخشید اینقد رک گفتم:ws3:

درود

مرسی از ممد ادمین بابت لینک:a030:

من فکر کنم جزو پیرمردای اینجام:ws41:

ارتباطم با نواندیشان و بچه هاش کماکان برقراره :w36:

مزدوج شدم و به تازگی دیورس شدم:whistle:

اومدم اینجا لیسانس صنایع بودم الان فوق لیسانس اقتصاد

فرمانداری کار میکردم الان استانداری

کارشناس بودم الان رئیس گروه

27 ساله بودم الان 34 ساله

جوون بودم الان پیر

دلم واقعا برای اون روزا تنگ شده چه روزگار خوشی داشتیم تو تالار ادبیات تاپیک قهوه خونه بود فکر کنم:ws52:

ای مهدی گل ..تو واقعا خیلی گل بودی:w02:شهید زنده انجمنی:gnugghender:

چند روز پیش اومدم‌اینجا کلی نوشتما الان میبینم انگار اون روز ارسال نشده پیامم

جهنم و ضرر دوباره نت میسوزونیم و ارسال میکنیم ..مگه چند گیگ حجم نت مصرف میکنه یه دونه پیام ...

دنیای مجازی من با ارشد کارفرینی و نواندیشان آغاز شد ..قبل ارشد اصلا اصلا هیچ ارتباطی با فضای مجازی نداشتم ..تنهارفاقتم‌بامجازی یه چند تاسرچ توگوگل برای فعالیتهای کاریم بود اونم تو‌کافی نت

خلاصه اینکه باارشد و یه بیزنس شخصی وارد انجمن شدم

الان هم درکنار همون‌بیزنس دارم برای دکتری میخونم یه مقداری فعالیت تدریس که پایه و استارت اون رو هم‌تو انجمن زدم و خودمو تو انجمن باتاپیکهای تندخوانی و اموزش فن بیان محک زدم

انجمن تنها و بهترین جایگاه مجازیم بوده و هست

از این فضادوستای خوب و خیلی خوبی داشتم ودارم

یه تجربه خیلی جالبی که توانجمن داشتم این بود که یه سری افراد خیلی راحت مهرشون به دلم مینشست اما یه سری هم بعد مدتها برام‌خیلی جذاب و موندگارشدن تو ذهنم

مثلا اولا شخصیت محمد عارف و مهدی لین اصلا بهم‌فاز نمیداد

محمد عارف چون‌خیلی باهام جدی بود :ws3: منم حال نمیکردم

اما بعد ارتباطمون تو تلگرام ویه دفه هم‌باهاش تماس تلفنی برای نمایشگاه کتاب گرفتم‌خیلی خوشم اومد ازش..درحد عشقولانه :ws3:این شکلک قلبه کجاست :ws3:

و مهدی لین هم به خاطر زاویه فکری و انتقادات وچالشهای خاصش ...اما بعد مدتها بدون ارتباط مستقیم محازی وحقیقی فقط از روی نظرات و پیامهاش حس کردم یه شخص خیلی خوش قلب و بی ریا و صادق و کاملا اهل مطالعه است اونم‌تو زمینه های مختلف

والان مدتهاست وقتی میام انجمن میبینم لایکش زیر پستهای خودم یا بچه ها هنوز هست و به عبارتی چراغش همچنان تو انجمن روشنه خیلی خوشحال میشم :w16:وبینهایت برام‌عزیزو بزرگواره

(مدیونه کسی فک کننه به خاطر اینکه الان تو فرمانداریه حرفش تو این مملکت بروه ازش تعریف کردم

خداوکیلی قلبن دوسش دارم )

کاش اول پیامم مینوشتم این متن رو با یه موسقی عاشقانه بخونین خیلی بیشتر فاز میده :ws3:

 

خلاصه که اقایون عارف مچکرم

بچه ها مچکرم

دوستای خوب مچکرم

بامعرفتای انجمن که هنوزم‌هستین و قدم رنجه میکنین یه احوالی میپرسین مچکرم

واز مسئولین عزیز که هنوز انجمن نواندیشان رو فیلتر نکردن مچکرم :ws3:

شما یه دختر نداشتی آیا؟

مشغول گذروندن دوران سربازی .... :sad0:

بعدشم شاید ادامه تحصیل خارج از ایران و شایدم یه start over سنگین به سمت پزشکی توی 30 سالگی... :ws37:

حسین من یادمه تو رو:ws3:

آره ساری بودم.اون موقع ها یبار دانشجویی رفتم اصفهان :ws52:

الان تهرانم دیگه

اسمتون عوض شده؟من چرا نمیشناسمتون:ws3:

شما یکی از عضوهای پر و پا قرص تاپیک سوتی بودی:ws3:یادمه یه خواهرم داشتی:w02:

:|

نمیدونم چرا مینویسم:|

چون یکم از محمد جت لی ناراحت بودم ولی خب گفت کار کار مهدی ادمینیان بوده:banel_smiley_4:

 

من فسیل از فعالان باشگاه مهندسان بودم که موقع مهاجرت بچه ها به نواندیشان اوایل گفتم چرا بریم اخه مهندسان رو از دست پیرجو میکشیم بیرون

همونجا دعواهام با پیرجو شروع شد تا اخرش اخراجم کردن:ws3:

 

اما چی شد که اومدم نواندیشان.

تو شرکت تراکتورسازی کار میکردم دنبال یه سری مطلب بودم که تو بخش R&D یه سری تحقیقات انجام میدادیم و یه سری سوالات در مورد فرمان داشتم که یه مطلب دیدم نواندیشان بعد اولین پستم سوال در مورد فرمان بود جوابی نگرفتم ولی خب بعدش شروع کردم به پست گذاشتن همزمان هم باشگاه بودم هم نواندیشان که بعدش انجمن خودم با دوتا از دوستانم هم بودم:|

که همه رو بوسیدیم گذاشتیم کنار و نواندیشان قابمونو زد.

 

اون اوایل که اومد نواندیشان تراکتور سازی بودم

بعدش یه شرکت خصوصی کار کردم

رفتم سربازی

بعد خارج کشور برا کار و ...

الان هم قاچاقچیم:ws3: (الان برای خودم کار میکنم)

 

تقریبا همه کاری انجام دادم از اجرا بگیر

تا نقشه برداری

تاسیسات

و...

یه مدت هم کارگری کردم

یه مدت نرم افزار تدریس کردم

 

تو همه ی موارد هم کارمو به بهترین شکل انجام دادم

 

موقع نقشه برداری از رو پل افتادم یه مدت رو نتونستم حرکت کنم

اما خب وقتی با بی مهری کارفرما مواجه شدم و بیمه مو ندادن ، هزینه های درمانم رو متقبل نشدن تصمیم گرفتم دیگه برای کسی کار نکنم و خودم برای خودم کار کنم

 

یه تاپیک اینجا بود که فکور راه انداخته و ایده های کسب درامدش رو مینوشت که خیلیاشو انجام داده بودم و همون راه هارو پیش گرفتم و الان برای خودم کار میکنم و هر وقت بخواام تو هر زمینه ای بدونم پول توشه وارد میشم

 

اینجا و دوستانی که اینجا و مهندسان پیدا کردم بخشی از زندگی من شدن و شب و روز رو باهاشون در ارتباط بودم و الان هم تلگرام با خیلی هاشون همچنان در ارتباطم.

 

بخوام اسم بیارم خیلی خیلی زیاد هستن ولی تک تکشون برام عزیز هستن و از همشون ممنونم

 

هنوز هم مجردم (البته اگر ازن دخترای ور پریده بذارن:ws3:)

 

همیشه از جدیتت میترسیدم:sad0:

لینک به دیدگاه

حمبد مارگیری؟ اگه همونی خواستم بگم من هنوزم گاهی خواب اون مار زرد تو اواتاروت که اویزون گردنت بود میبینم:w000:



:ws3:ارتاش یادمه :ws3:

اا هنوز مجردی؟ من باهات بحثم نشده بود اما همیشه از بحث باهات فرار میکردم چون همیشه فکر میکردم اخلاق نداری:5c6ipag2mnshmsf5ju3ببخشید اینقد رک گفتم:ws3:

ای مهدی گل ..تو واقعا خیلی گل بودی:w02:شهید زنده انجمنی:gnugghender:

شما یه دختر نداشتی آیا؟

حسین من یادمه تو رو:ws3:

شما یکی از عضوهای پر و پا قرص تاپیک سوتی بودی:ws3:یادمه یه خواهرم داشتی:w02:


همیشه از جدیتت میترسیدم:sad0:





آره خدای سوتی بودم من:ws3:الان یکم بهتر شدم :ws28:
خواهرم دارم:a030:چه حافظه ای خدایی :w16:
لینک به دیدگاه

آره خدای سوتی بودم من:ws3:الان یکم بهتر شدم

:ws28:
خواهرم دارم:a030:چه حافظه ای خدایی :w16:



اره همه چی تقریبا یادمه :w02: حافظه یک رشتی بر اثر خوردن ماهی همیشه کار میکند:gnugghender:
لینک به دیدگاه

حمبد مارگیری؟ اگه همونی خواستم بگم من هنوزم گاهی خواب اون مار زرد تو اواتاروت که اویزون گردنت بود میبینم:w000:





بلی همونم:ws3:

عه خوبه پ بهانه ای بوده یادت بمونم:ws3:

مارش خوب بودا

تست نمیکنی؟:ws38:
لینک به دیدگاه

بلی همونم:ws3:



عه خوبه پ بهانه ای بوده یادت بمونم:ws3:

مارش خوب بودا

تست نمیکنی؟:ws38:



نه:banel_smiley_4:یادته اولین جایی که رفتی مصاحبه اکی شدی هی فخر میفروختی:icon_razz:
لینک به دیدگاه



اا هنوز مجردی؟ من باهات بحثم نشده بود اما همیشه از بحث باهات فرار میکردم چون همیشه فکر میکردم اخلاق نداری:5c6ipag2mnshmsf5ju3ببخشید اینقد رک گفتم:ws3:



آری هنوز مجردم....پدر نمیره خواستگاری:4564::4564:

اخلاق ندارم! چرا آخه همچین فکری کردی!:ws28:چیکار کردم مگه:hanghead::ws3: .... ن باو بچه خوبیم....اگرم بحثی کردم با کسی بخاطر بچه بودن خودم بوده و قطعا من مقصر بودم.....ولی خدایی با یکی دو نفر بیشتر بحثم نشده من:vahidrk:
لینک به دیدگاه

آری هنوز مجردم....پدر نمیره خواستگاری:4564::4564:



اخلاق ندارم! چرا آخه همچین فکری کردی!:ws28:چیکار کردم مگه:hanghead::ws3: .... ن باو بچه خوبیم....اگرم بحثی کردم با کسی بخاطر بچه بودن خودم بوده و قطعا من مقصر بودم.....ولی خدایی با یکی دو نفر بیشتر بحثم نشده من:vahidrk:


ازدواج کرده هاس پشیمونن:banel_smiley_4:تو این گرونی ازدواج چیه اخه ...خوشی زده زیر دلتون .. میرید میاید غذا اماده همه چی اماده حقوقتون پس انداز و صرف عشق و حالتون میشه چیکار دارید هم خودتونو بیچاره کنید هم یه نفر دیگه رو:w000:
لینک به دیدگاه




شما تو پروفایلت یه اهنگ نبود من همش میومدم اونجا گوش میکردم:ws28:اواتاروتم عکس یه خانومی بود مثل اسیرا:ws52:همونی؟


من واقعا به خاطر نمیارم
لینک به دیدگاه

سلام


سال 88 عضو باشگاه مهندسان شدم بعد اون فروم یه مدت ترکید ما اومدیم اینجا
اونموقع یه دختر شلوغ ملوغ مجرد بودم که دانشجوی تهران بود
چه شبایی که به پروفایل بچه ها حمله نمیکردیم و نمیخندیدم
اینجا دوستای خیلی خوبی داشتم میلاد ملیحه و .. و یه دوست خیلی پرو هم داستم ک هر جا هست انشالا به حق 5 تن کچل بشه:ws3:
الان درسم تموم شده تا هفته پیش شاغل بود الان دنبال کارم:w02:متاهلم هستم و به لطف همسر کلا ساکن تهران و به همه پیشنهاد میکنم مجرد بمانید و لذت ببرید:ws3::w02:



من گل بودم هستم خواهم بود:w02:
شهید زنده هم خودتی:ws3:
l
لینک به دیدگاه

نه:banel_smiley_4:یادته اولین جایی که رفتی مصاحبه اکی شدی هی فخر میفروختی:icon_razz:



:ws28:

حافظه داری تو چقدر؟؟:ws28:

حال میداد

فخر فروشی:ws3:

لینک به دیدگاه

من فقط یادمه یه زمانی اینجا بودم


چیزی به خاطر نمیارم ، اینکه منو میشناسین یا نه رو هم نمیدونم


سپیده خودمون نیستی؟

میتینگا میومدی؟؟:ws38:
لینک به دیدگاه

سپیده خودمون نیستی؟



میتینگا میومدی؟؟:ws38:



میتینگ؟؟؟ :ws52: یادم نمیاد فقط یه میتینگ فکر کنم رفتم که اونم ممد بود و امین و میلاد و بقیه رو یادم نمیاد
لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...