رفتن به مطلب

⊸✤ الان چه حسی داری ؟ ( خودمونی)


ارسال های توصیه شده

طاقت و صبر و قرارم دلم و یار و دیارم

همه چی رفته ز دستم همه چی رفته ز دستم

تو بزن تا من برقصم تو بزن تا من برقصم

اگه من همش میرقصم اگه من همیشه مستم

از کار دنیا میترسم توی این شهر غریبا

چه تو شادی . چه تو غمها هر جا هستی با تو هستم

بسه دنیا . دیگه بسه تو دیگه کار نده دستم

من به ساز تو میرقصم من به ساز تو میرقصم

لینک به دیدگاه

داشتم به پست خودم فکر میکردم و میخواستم چیزی بهش اضافه کنم اما توی این تاپیک بگم بهتره 

 

بعد از مرور این مدت که گذشته ، حس خوبی دارم که بجای نگه داشتن کینه توی دلم ، رفتم و با مریم هم صحبت و صمیمی شدم ( nora1212 ) 

بدبینی ما بهمدیگه نتیجه ی عملکرد اشتباه دیگران بود ... چه ماهیا گرفته نشد ...

تعریفهای عجیب و اغراق آمیز اون پسر از ارتباطش با این زن و ممانعت کردنش از هم صحبتی ما ، اون زن رو در نظرم آدم اهل ارتباطهای عجیب جلوه داده بود. من رو هم در نظرش حسود و بی عزت نفس !

خداروشکر که همدیگه رو بیشتر شناختیم و از دل هم در آوردیم و از بارِ این اشتباه خلاص شدیم . 

مریم زن ساده ، نجیب و مهربونیه. سرش هم کاملا گرم زندگی و مشکلات خودشه ♡ حس لطیف مادرانه ای هم نسبت به هم صحبت های مجازیش داره

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...
در 1 ساعت قبل، Rostam18 گفته است :

نامردا اگه سرت زیر تنت گیر بکنه هم یکی نیست احوالت رو بپرسه! دی

به قول اون کاربر(!) تُف تُف

سلام آقا میلاد :)) .. اگه منظورتون ما مجازیا هستیم بی اغراق من یاد همگی بودم فقط بروز نداشتم . خوشحالم روبراهید 

 

چه هوا خوشمزه س 

حس خوب 

لینک به دیدگاه
در 5 ساعت قبل، نفحات گفته است :

سلام آقا میلاد :)) .. اگه منظورتون ما مجازیا هستیم بی اغراق من یاد همگی بودم فقط بروز نداشتم . خوشحالم روبراهید 

 

چه هوا خوشمزه س 

حس خوب 

 

سلام و درود

آره دقیقا شما مجازی ها! دی

همونم خوبــــــِ :icon_gol:

+

پرسپولیسم باخت ،

حقیقتا نفت مسجد سلیمان خوب بازی کرد

آفرین به تارتار

تراژدی دردناک این روزا تمومی نداره !

لینک به دیدگاه

عصبی ام..

احساس می کنم هیچ کسی (گاهی وقتی یک نفر آدمو نفهمه فکر می کنی هیچ کس دیگه نمی فهمه)نمی فهمه چرا انقدر ناراحتم

بیشتر از این ناراحتم که نزدیک ترین کسی که به من هست هم, نمی فهمه ناراحتم..عمیق..از ته دلم...

 

دلم می خواد برم خونه مادربزرگم و اون هنوزم ماشین بافتنیش رو داشته باشه و اون دستگاه روشو مثل اتو بکشه روش و صداش دوباره توی گوشم بپیچه...بعد وقتی تشنه ام شد برم لب باغچه از شیلنگ توی حیاط خنک ترین آب دنیا رو بخورم...

لینک به دیدگاه
در 2 ساعت قبل، leo.unique گفته است :

احساس قبل از شهادت به دست یکی از اعضای باند:4564:

چی شده :))

پلیس مخفی بودی لو رفتی ؟ :دی

 

+ خستگی 

کاش دوستم زودتر واتساپشو چک کنه و کاش جواب سوالم چیزی باشه که باید .. هومممم

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...