رفتن به مطلب

بامداد خمار - همخوانی گروهی (۱۴)


ارسال های توصیه شده

 

سلام دوستان. بریم که داشته باشیم

پیشنهاد آقا میلاد (Rostam18)

spacer.png

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

زمان اعلام نقد و نظرمون هم پنجم آبان : }

 

بامداد خمار یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های معاصر ایران است و به همین دلیل از ادبیات عامه‌پسند می‌باشد. این رمان با بحث‌های داغ و نقدهای بسیار روبه‌رو شد. موافقان، آن را برای مقولهٔ روابط میان زنان و مردان جوان مفید دانسته یا درس عبرتی دانستند برای جوانان بی‌تجربه. مخالفان، آن را دفاع از اصالت و شرافت طبقات بالادست جامعه و تحقیر فرودستان دانستند

 

@پارادوکس @adamak-h @سین.دخت @Rostam18 و سایر دوستان اگر علاقمند باشن ?

لینک به دیدگاه

خیلی سال پیش خونده بودم

اون موقع ها فکر می کردم این موضوعا دیگه مال قدیماست:))

ولی الان فکر می کنم هنوزم این جور مشکلا هست...حالا شاید رنگ و لعابش فرق کرده باشه...

نثر جالبی داشت من غمشو دوست داشتم ولی اینو که مادر رحیم انقدر سیاه باشه یا خود رحیم انقدر بد باشه اونم با نشون دادن و این دلیل که از طبقه ی پایین جامعه است جالب نبود..

لینک به دیدگاه

"چيزي مي‌گويم و چيزي مي‌شنوي. در آن زمان عاشق شدن يك دختر پانزده ساله خود مصيبتي بود كه مي‌توانست خون بر پا كند. چه رسد به نامه نوشتن. چه رسد به رد كردن خواستگار. عاشق شدن؟ آن هم عاشق نجّار سر گذر شدن؟ اين كه ديگر واويلا بود. آن هم براي دختر بصيرالملک. فكر آن هم قلب را از حركت مي‌انداخت. خون را سرد می‌كرد. انگار كه آب سر بالا برود. انگار كه از آسمان به جاي باران خون ببارد. با شاخ غول در افتادن بود كه من در افتادم و نوشتم. آرزويي را كه بر دلم سنگيني مي‌كرد، عاقبت نوشتم..."

 

لذتی که تو، تو این عاشق شدن ها و نامه دادن ها و دل دادن ها ..  میبری هیچ جای دیگه ای تو هیچ موقعیت دیگه ای تو این دنیا نمیبری . قول میدم! 

کتاب بدی نیست همه میتونن بخونن ، موضوعشم به نظرم تکراری نمیشه فقط شرایط و موقعیت ها عوض میشن وگرنه همین الانم مشکلات مشابهی در این زمینه وجود داره.

زن دوم بصیرالملک خیلی به چشمم اومد ، چقدر دلگرم کننده و آرامش دهنده بود .

 

 

لینک به دیدگاه

سلام 

 

چند ماه پیش این رمان رو خوندم . اگر اشتباه نکنم پوران درخشنده اعلام کرد میخواد فیلمشو بسازه پس کنجکاو شدم 

 

جذابیتش برام دوره ی زمانی ای بود که داستان درش اتفاق افتاده.

شروعش کلیشه ای بود . نزدیک بود همون اول کنار بذارمش . اما خواستم تا ته بخونمش علت شهرتش رو بفهمم 

توی توصیف ها کم کاری و بی حوصلگی کرده بود نویسنده . میشد فضاهارو جون دار تر شرح بده . بنظرم یه مرحله بازنویسی و پرورش نیاز بود . 

با اینحال به پسر ماجرا میرسید تصویر ذهنیشو کامل و با جزئیات نوشته بود . در واقع دو شخصیت اصلی داستان رفتارها و واکنش هاشون واقعی تر بود اما شخصیت های دیگه ساختگی و تراوش ذهنی بودن 

داستان هر چی جلوتر رفت واقعی تر شد . انگار نویسنده نمودارش از ماکسیمم احساسات به ماکسیمم منطقش رسیده بود : } 

 

روی مرز بین رمانهای زرد و رمانهای تاپ داخلی بود. گستردگی مخاطب داشت 

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...