رفتن به مطلب

دون ژوان کیست ؟ وچه خصوصیاتی دارد؟


ارسال های توصیه شده

از دون ژوان

قصد این مقاله نه دفاع از دون ژوان بودن است و نه محکوم کردن آن. اصلاً قصد ندارم که در این مقاله قضاوتی بکنم، یا دیگران را به قضاوت وادار کنم. تنها عاملی که باعث شده دست به نوشتن چنین مقاله عجیبی بزنم، درک وحشیانه من از دون ژوان بودن است. با این که دون ژوان ها موجودات غیرقابل احترامی به نظر می رسند، اما هنوز هم وجود دارند و با وضعی که برای اقتصاد کشور به وجود آمده، تعداد این گونه آدمها خیلی بیشتر هم شده است. شاید اگر وضع اقتصاد کشور قوی هم بود، باز هم با چنین معضلی روبرو بودیم.

تعریف و چرایی دون ژوان

وقتی از کلمه دون ژوان حرف می زنیم، انگار کثافت انسانی را بررسی می کنیم. در حقیقت ما به کسانی می گوییم دون ژوان که در هر برهه از زندگی شان با چند جنس مخالف رابطه جنسی یا احساسی عمیق دارند و کیفیت و کمیت این جنس مخالف ها هیچ وقت ثابت نیست؛ یعنی هیچ جنس مخالفی در زندگی شان نیست که بتواند حضور دائمی داشته باشد؛ حتی مادر و پدر. با این حال آنها در یک روند شجاعانه از کسی می گذرند و به کسی دیگر می پیوندند؛ بدون آن که بدانند چرا! این شجاعت و شهامت با سرعت سرسام آوری به سمت تنهایی در حرکت است و آنها در هر لحظه ممکن است ترک شوند و تنها بمانند. وحشتی که هرگز دوست ندارند تجربه اش کنند. در حقیقت دون ژوان تحمل زندگی را ندارد و برای پر کردن این خلأ وحشی، به محض احساس تنهایی دست روی کس دیگری می گذارد. این چرایی دون ژوانی است.

شروع دون ژوان

یک دون ژوان هیچ وقت با یک دون ژوان دوست نمی شود. هیچ وقت یک دون ژوان را برای رابطه احساسی عمیق در نظر نمی گیرد. برای او یکی مثل خودش هیچ جذابیتی ندارد. و همین طور برای طرف مقابل! کلک های آنها برای هم رو شده است و نمی توانند در طرفه العینی قاپ رفیق را بدزدند. آنها نیاز دارند پرستیده بشوند. و در مقابل بلدند که چه طور طرف مقابل را دچار حس پرستیده شدن بکنند؛ در حالی که اصلاً نمی پرستند. شاید هم بپرستند. اما برای مدتی کوتاه. آنها زیبایی را دوست دارند و برای هر زیبای دیگری که از کنارشان رد شود احترام قائلند. پس دوست دارند هر موجود زیبایی که وجود دارد را مال خود کنند؛ برای مدتی فتح کنند؛ و از این که روزی چنین موجود زیبایی را داشته اند، لذت ببرند. آنها قوانین زندگی را می دانند. تنها نکته اساسی زندگی آنها این است که تنها هستند و این تنهایی را هم قانون تلقی می کنند.

چگونگی دون ژوان

دون ژوان با دست کشیدن روی نقاط حساس طرف مقابل، حس جنسی اش را تحریک می کند و لذتی به او می دهد که تاکنون هیچ کس نداده است. او می داند چه طور دست بکشد، چه طور دل ببرد و چه طور خودش را در دل جنس مخالف جا کند. او می داند که هر لحظه ممکن است تنها بماند، پس سعی می کند که طرف مقابلش را اسیر خود کند و با داد و فریاد در مردها، توهین و قهر کردن و غر زدن در زن ها و تحقیر کردن در هر دو جنس، طرف مقابل را برای خود نگه دارند. او سعی می کند دنیای کوچکش را این گونه کنترل کند!

بحث به همین جا ختم نمی شود. او باز هم ارضا نمی شود. روندی که او رفته باز هم تکراری است. او در حقیقت نمی داند تا کجا پیش خواهد رفت! او فقط به دست می آورد، فتح می کند، پیروز می شود و لذت می برد! اما بعد از این که فتح کرد، دیگر هیچ حس جذابی در طرف مقابل نمی بیند که بخواهد با او بماند. پس به سراغ کس دیگری می رود. در این حین ممکن است رابطه را به هم نزند، اما بنا به اصل «زیبایی دوستی دون ژوان ها» به سراغ کس دیگری می رود و باز هم قانونش را تکرار می کند. شاید کسی به او بگوید: «چرا به دست می آوری که ترک کنی؟» و او هم جواب بدهد: «جنس مخالف از این که به دست آورده شود لذت می برد و من هم این لذت را به او می دهم. او از این که کسی را داشته باشد که این گونه لذتش بدهد مست می شود. من در قبال مقداری عشق و علاقه و کمی وقت، این لذت و مستی را به او می دهم. و بعد که مساوی شدیم، دیگر نیازی نیست با هم باشیم! این قانون است!» قانون دون ژوانی.

دون ژوان می داند چه کار کند که وقتی با او هستی از زندگی لذت ببری. اما هیچ وقت این ترس را به ما نمی دهد که دائمی نیست!

شاید در مردها دون ژوان از گذشته خود برای جنس مخالف هم صحبت کند. شاید هم مثل زن ها هیچ وقت از گذشته خودشان حرفی نزنند تا تازه به نظر برسند.

رفتن دون ژوان

مسئله از جایی شروع می شود که دون ژوان می خواهد ترک کند! دون ژوان بی خبر ترک می کند. اصلاً نمی فهمی چه وقتی رفته که بخواهی جلویش را بگیری. التماس ها شروع می شود. دون ژوان دوست دارد التماس بشنود. چون می فهمد که تنها نیست و این التماس ها همیشه هست! پس لذت می برد. جنس مخالف نمی داند که تنها چیزی که دون ژوان را می ترساند تنهایی است! اگر جنس مخالف زرنگ باشد می تواند با تنها گذاشتن، دون ژوان را برای مدت بیشتری داشته باشد! یعنی از خودش قدرت نشان دهد و دون ژوان را دوباره به مبارزه بطلبد. او از مبارزه لذت می برد و تا وقتی مبارزه نباشد دون ژوان اهمیت وجودی ندارد. نکته تأسف برانگیز این جاست که جنس مخالف فقط زمانی می تواند بفهمد که تنها ترس دون ژوان تنهایی است که دیگر هیچ حسی به او ندارد. و حالا التماس های دون ژوان تأثیری ندارد؛ اگر التماسی بکند!

به دون ژوان

شاید شنیدن این جمله از زبان زن ها برایتان آشنا باشد: «عاشق مردهایی ام که یه گوشه تنها توی کافه واسه خودشون می شینند و به هیچ کس کاری ندارند.» و این جمله برای مردها: «کاش فقط یه لحظه نگام کنه. لامصب دلش از سنگه. حاضرم همه دنیام رو به پاش بریزم اما یه لحظه نگام کنه.»

دون ژوان دنبال چنین افرادی می گردد. افرادی که به دست آوردنشان سخت باشد. خسته کننده باشد. یا مبارز خوبی باشند. نکته جالب اینجاست که دون ژوان همیشه پیروز است. و شاید بشود گفت تنها نکته غم انگیز اینجاست که دون ژوان همیشه پیروز است. او فقط می خواهد قدرت خودش را محک بزند. هیچ وقت شکستش را قبول نمی کند و همیشه تا مرز پیروزی می رود. دون ژوان یک مبارز قدرتمند است و برای آدم های ضعیف حتی وقت ندارد. جمله ای که شاید از زبان بعضی شان شنیده باشید: «برو با همقد خودت بازی کن!»

روش زندگی دون ژوان

دون ژوان زندگی روتینی ندارد. و این زندگی برای هیچ کسی دوست داشتنی نیست. شاید یکی از دلایلی که هر دون ژوانی قصد ترک کردن می گیرد این است که روش زندگی اش زیر سؤال می رود. او همیشه می گردد تا یک موافق پیدا کند، اما نکته غم انگیز این جاست که این موافق هم پیدا نمی شود. شاید برای کسی که می خواهد با یک دون ژوان زندگی کند، تنها نکته ترسناک، عدم امنیت از فردای دون ژوان است. آنها روش زندگی شان بر پایه ریسک و خطر بنا شده. آرزوهای عجیب و دور از دسترس دارند. که خیلی از آنها حتی مادی هم نیست. مثل خاک شدن در پرلاشز، کنار هدایت (داستانی از زویا پیرزاد)، زندگی در یک جزیره (رابینسون کروزوئه)، دیدن والت دیزنی، بیل گیتز یا یک مرد یا زن بزرگ، مسافرت به دور دنیا در 79 روز! چاپ کردن یک کتاب در هر سال حتی با هزینه شخصی، یا پیدا کردن گنجی در اعماق آب (جک گنجشکه در دزدان دریایی کاراییب)، و... این آرزوها برای کسی که زندگی روتین و امنی دارد، آرزوهای احمقانه، بچگانه و سخیفی به شمار می آیند. اما برای دون ژوان فلسفه زندگی است.

دون ژوان نمی تواند باور کند که روش زندگی اش درست نیست. و شاید مجبور می شود که بین آرزو و جنس مخالف یکی را انتخاب کند. او آن قدر پافشاری می کند تا بالاخره روش زندگی اش را ثابت می کند. ولی آن وقت نه کسی از مخالف ها هست که این پیروزی عظیم را ببیند، و نه خودش می تواند درد بزرگ تنهایی را در درون خودش کتمان کند. این غم انگیزترین نکته ای است که دون ژوان همیشه سعی دارد از آن فرار کند. اما کهولت سن و کم شدن جذابیت، او را به همین سمت پرتاب می کند. با این حال، کمتر پیدا شده مرد یا زنی که وجود چنین کسانی را تحمل کند. حتی برای یک سال! و گاهی هم مثل ابن سینا و سعدی خودشان طالب نیستند که کسی را در کنار خودشان برای همیشه داشته باشند تا زجر سفر، همراهشان را نابود کند.

تفاوت های دون ژوان با عاشق

با این که به نکته های ریزی اشاره کردم که تفاوت یک عاشق و یک دون ژوان را نشان می داد، اما لازم می دانم که به نکته های ریزتری هم اشاره کنم.

دون ژوان قصد کنترل دارد. او به دست آورده که رها کند. او می داند که هر لحظه ممکن است تنها بماند، و نمی خواهد زودتر ترک شود. پس سعی می کند که طرف مقابلش را اسیر خود کند و با داد و فریاد در مردها، توهین و قهر کردن و غر زدن در زن ها و تحقیر کردن در هر دو جنس، طرف مقابل را برای خود نگه دارد. او سعی می کند دنیای کوچکش را این گونه کنترل کند!

«من شبیه یه آدم با یه نقشه ام؟! پلیس ها نقشه دارند. دزدها نقشه دارند. اونها سعی می کنند دنیای کوچیکشون رو این طوری کنترل کنند.»

جوکر، فیلم شوالیه تاریکی.

نگاه حریص دون ژوان بعد از پیروزی فرق می کند. وقتی به دست می آورد دیگر پیروز شده و حالا می خواهد که پیروزی اش را با کس دیگری جشن بگیرد. پس در طرفه العینی ترک می کند و برای پیدا کردن نفر بعدی لحظه شماری می کند. کسی که شاید با او در همه زمینه ها موافق باشد. کسی که به هستی دون ژوان احترام بگذارد. کسی که...

دختران روستا

به شهر می کنند و

دختران شهر در آرزوی روستا می میرند

مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند و

مردان بزرگ در آرزوی آرامش مردان کوچک می میرند.

پروردگارا،

کدامین پل

در کجای جهان شکسته است که

هیچ کس به خانه اش نمی رسد!

لینک به دیدگاه

همه ما گاگول را می شناسیم . می توان او را در یک میهمانی دید که در گوشه ای پنهان از نگاه دیگران خزیده است و عدم اعتماد به نفس خود را در پشت یک عینک ضخیم پنهان کرده است .

 

می توان او را در یک مدرسه ابتدایی دید . در حالیکه دو پسر ورزشکار کلاس در مقابل هم ایستاده اند و یارکشی می کنند ، گاگول لحظه شماری می کند که از طرف گروهی انتخاب شود . ولی معمولاً این اتفاق نمی افتد . گاهی حتی یک تیم ترجیح می دهد تا با یک یار کمتر بازی کند اما گاگول را وارد بازی نکند .

 

گاگول را حتی می توان در دنیای کسب و کارهم پیدا کرد.او کسی است که حتی نمی تواند یک جلیقه نجات را به کسی که در حال غرق شدن است بفروشد !

گاگول با اینکه سعی می کند تا کمتر دیده شود اما همه جا و به راحتی دیده می شود و همه می توانند با انگشت او را به یکدیگر نشان دهند .

 

اما دون ژوان کیست ؟

دون ژوان در قرن شانزدهم میلادی در اسپانیا می زیست . او شخصیتی جذاب و دلربا برای تمامی زنان بود . او کسی بود که گاه حتی شاهزاده خانم های زیبا روی برای دیدن و مصاحبت با او ساعت ها در زیر باران و در مقابل خانه او می ایستادند .

 

او یک افسونگر بود .جادوی او اغوای زنان بود . به همین خاطر گرچه او محبوب زنان بود اما از سوی دیگر مورد نفرت مردان بود . مردان دیگر همه در تعجب بودند که دون ژوان چگونه این چنین تآثیری بر روی زنان دارد . دون ژوان حتی مردی زیبا هم نبود . رمز اغواگری او در ظاهرش نبود و همین موضوع همه مردان را دیوانه می کرد زیرا نمی توانستند به راز جادویی او پی ببرند .

 

آیا او براستی یک جادوگر بود ؟ آیا او زنان را جادو می کرد ؟

 

این راز برای مدت بیش از چهار قرن درون گنجینه اسرار پنهان بود تا آنکه چندی پیش از دون ژوان نامه ای دریافت کردم . او در این نامه از راز جادویی خود پرده برداشته بود و از من خواسته بود تا آنرا با شما خوانندگان در میان بگذارم !!

 

راز نخست : ابتدا طعمه مناسب را انتخاب کنید !

 

دون ژوان پیش از هر چیزی طعمه مناسب خود را انتخاب می کرد . زیرا او به خوبی می دانست که نمی توان همه را در همه وقت اغوا کرد . او طعمه هایش را در زمان های مناسب و در مکان های مناسب به دام می انداخت .

 

او مرد بسیار حساس و تیزبینی بود که براحتی می توانست نا دیدنی ها را ببیند و نا شنیدنی ها را بشنود .

 

او به زبان بدن زنان آگاهی داشت . او می توانست به آنسوی نقابی که معمولاً زنان بر روی چهره دارند نفوذ کند و ضعف ها،ترس ها،امیدها و آرزوهای آنان را کشف کند.

 

دون ژوان از میان روزنه های باریکی که در ذهن و روح آشفته زنان پیدا می کرد راهی به درون می یافت و از همانجا و به آهستگی شروع به تسخیر روح آنان می کرد . زنان بی دفاع بهترین طعمه های او بودند . کسانی که فرصت زیادی برای تخیلات عاشقانه داشتند،کمی خجالتی و کمرو بودند و شخصیت های شکننده داشتند بهترین طعمه های او به حساب می آمدند .

 

او می دانست زنانی که کارهای زیادی برای انجام دادن دارند ، زنان آگاه و اهل عمل و آنان که در عشق و محبت غوطه ورند دیگر فضای خالی زیادی در ذهن ندارند که او بتواند آنرا به اشغال خود در آورد .

 

او ارزش زمان را می دانست و به همین خاطر انرژی و توان خود را بیهوده به هدر نمی داد. مردان معمولاً شکارچیان خوبی نیستند . رفتار آنها را در یک میهمانی زیر نظر بگیرید . آنها به هر طعمه ای که می رسند می خواهند او را شکار کنند .آنها تمرکز لازم را برای شکار ندارند . آنها پیوسته لبخند می زنند و سعی می کنند تا به هر روش ابلهانه ای که می دانند هر کسی که سر راه خودمی یابند اغوا کنند . آنها بدون اینکه طعمه خود را بشناسند نشانه گیری می کنند . و به همین خاطر هم معمولاً تیرشان به هدف اصابت نمی کند . اما دون ژوان شکارچی ماهری بود . او می دانست که وقتی به شکار می رود باید پیش از هر سلاحی خود را به سلاح صبر مجهز کنند تا بتواند ابتدا طعمه مناسب را شناسایی کند و بی جهت انرژی خود را هدر ندهد . زیرا در اکثر مواقع هر شکارچی تنها یکبار فرصت مناسب را پیدا می کند که اگر آنرا در بار اول از دست بدهد بندرت می تواند آنرا جبران کند.

دون ژوان طعمه های خود را بیشتر از میان زنان آزرده خاطر و پریشان می یافت .

 

کسانی که به آنها خیانت شده بود . کسانی که مورد توجه اطرافیان خود نبودند . کسانی که با رویا های خود تنها رها شده بودند. کسانی که در ضعیف ترین وضعیت روحی بودند زیرا آنان آسیب پذیرتر از دیگران بودند .

 

دون ژوان به این حقیقت به خوبی آگاهی داشت که وقتی زنی در سلامت کامل روحی به سر برد و در میان خانواده و دوستان خود مورد محبت و توجه و احترام باشد تقریباً محال است که کسی بتواند او را اغوا کند .

 

از طرف دیگر دون ژوان می دانست که تنها آن کسی را می تواند اغوا کند که نسبت به او و حضورش واکنش نشان می دهد. البته او به واکنش های منطقی و عقلانی بی اعتنا بوند زیرا به تجربه می دانست که وقتی کسی با حسابگری و لبخند های تشریفاتی و مصنوعی به شما نگاه می کند معمولاً در جستجوی آن است که چیزی از شما بدست آورد . به عبارتی شما را تنها وسیله ای می داند برای رسیدن به هدف خاصی که در سر می پروراند.

 

اما واکنش های نا خود آگاه نمی توانند براحتی مدیریت شوند . واکنش هایی مانند دستپاچه شدن ،خجالتی شدن، تکرار کردن حرکات زبان بدن به گونه ای که انگار در مقابل آیینه ای نشسته اید و تصویر خود را می بینید و گاه حتی بارقه ای از خشم و عصبانیت ، نشانه های خوبی هستند از اینکه طعمه مناسبی در سر راه شما قرار گرفته است .

دون ژوان تنها آن زمانی که طعمه مناسب را در میان جمع می یافت بازی خود را آغاز می کرد . بازی خطر ناکی که در آن طعمه بیپاره هرگز نمی توانست حدس بزند که چه سرنوشتی در انتظارش خواهد بود!

 

کسب و کارها چه چیزی میتوانند از دون ژوان بیاموزند؟

 

کسب و کارها باید پیش از هر حرکتی طعمه واقعی خود را بشناسند.

 

دون ژوان های کسب و کار پیش از آغاز بازی در گوشه ای می ایستند و مشتری های احتمالی را زیر نظر می گیرند . آنان ابتدا طعمه های خود را شناسایی می کنند .

به گوشه و کنار محیط کسب و کار نگاه می کنند تا بتوانند کسانی را بیابند که مورد بی مهری دیگر کسب و کارها قرار گرفته اند . کسانی که دیگر رقبا نتوانستند نیاز واقعی آنها را شناسایی کنند و یا اگر هم توانستنه اند به آنان کم توجهی کرده اند . این افراد همان کسانی هستند که شما باید بازی کسب و کار خود را با آنها آغاز کنید . به هر سو که بنگرید کسانی را می بینید که با ترس ها،امیدها،آرزوهاو رویاهای خود تنها رها شده اند . آنها را بیابید و از روزنه کوچکی که در ذهن آنها می یابید وارد فضای ذهنی آنان شوید و از همانجا و به آهستگی شروع به تسخیر سرزمین ذهن آنان کنید .

 

سرخپوست ها می گویند که وقتی دو تا خرگوش را دنبال می کنید در آخر هیچکدام را نمی توانید بگیرید! پس طعمه های خود را آگاهانه انتخاب کنید . شما نمی توانید همه چیز برای همه کس باشید. به احتمال زیاد اگر کسانی از کالا و یا سرویسی که هم اکنون استفاده می کنند کاملاً راضی باشند هرگز به دام شما نمی افتند . پس بی جهت سر راه آنها نایستید و وقت و سرمایه خود را ضایع نکنید.

 

بهتر است که در این سو و آنسو کمین کنید تا شکار مناسب را در زمان مناسب و در مکان مناسب پیدا کنید و به یاد داشته باشید که شما هرگز نمی توانید همه را اغوا کنید پس اگر می خواهید دون ژوان کسب و کار خود باشید ابتدا طعمه مناسب را پیدا کنید !

لینک به دیدگاه

آیا تا کنون به رفتار بهترین پنالتی زنهای دنیای فوتبال دقت کرده اید ؟هر کدام از آنان پیش از آنکه به توپ ضربه بزند به شیوه خاص خود رفتار می کند . برخی از آنان مستقیم به چشمان دروازه بان خیره می شوند . عده ای دیگر تا آخرین لحظه که می خواهند به سمت دروازه شوت کنند فقط به توپ نگاه می کنند . بعضی ها به سمت مخالفی که تصمیم دارند ضربه را وارد کنند نگاه می کنند .

 

آیا می دانید چرا آنها این گونه رفتار می کنند ؟

 

وقتی دروازه بان نتواند پیش از ضربه به توپ مسیر حرکت آنرا تشخیص دهد مجبور است به چهار گزینه به طور همزمان فکر کند .و از میان آنها یکی را انتخاب کرده و سپس واکنش نشان دهد . این چهار گزینه عبارتند : سمت راست و بالا،سمت چپ و بالا ،سمت راست و پایین ،سمت چپ و پایین .

 

وقتی گاگول ها پشت توپ قرار می گیرند کار دروازه بان خیلی ساده است . گاگول درست به همان سمتی که می خواهد توپ را شلیک کند خیره می شود و ضربه خود را هم کم دقت و آرام به توپ وارد می کند و به همین خاطر معمولاً دروازه بان به راحتی فکر او را خوانده و سپس به همان سمت شیرجه می زند و به آسانی توپ را مهار می کند و با این کار هم دروازه تیم خود و هم آبروی حرفه ای خود را حفظ می کند .

 

اما وقتی یک دون ژوان فوتبال پشت توپ می ایستد کار دروازه بان سخت می شود . دروازه بان نگون بخت نمی داند او چه در سر دارد زیرا از رفتار و نگاه او نمی تواند به افکارش پی ببرد .

 

عرق سردی روی پیشانی دروازه بان می نشیند . او در برزخ به سر می برد . چهار انتخاب در پیش رو دارد . اگر بخواهد منتظر وارد شدن ضربه بماند و آنگاه تصمیم بگیرد دیگر کاملاً دیر شده است زیرا دون ژوان فوتبال وقتی تصمیم خود را گرفت ضربه را با دقت و محکم به توپ وارد می کند و اجازه فکر کردن را به دروازه بان نمی دهد .

بالاخره پاهای دون ژوان پنالتی زن به توپ ضربه می زند عاج های کفش فوتبالی دروازه بان از زمین چمن کنده می شود و دروازه بان مانند دلفینی به سمت توپ شیرجه می زند . سر انگشتان دروازه بان تا چند سانتی متری توپ هم می رسد اما توپ مغرور و بی اعتنا به التماس های دستان دروازه بان از کنار آنها عبور می کند و برتور دروازه بوسه می زند !

آنچه گفتم بسیار نزدیک به دومین رازی بود که دون ژوان در نامه اش با من در میان گذاشته بود و از من خواسته بود تا آنرا با شما سهیم شویم !

 

راز دوم : غیر مستقیم حمله کنید !

 

گاگول ها مستقیم به طعمه خود حمله می کنند و به همین خاطر طعمه را در حالت دفاعی قرار می دهند . آنها صبر و استقامت لازم برای پیروزی در بازی اغواگری را ندارند. اما دون ژوان به گونه ای دیگر رفتار می کرد . او می دانست که زنان به طور غریزی به یک سیستم دفاعی مجهز هستند که طبیعت برای مراقبت از آنها در اختیار آنها گذارده است .

وقتی کسی بخواهد به طور مستقیم به آنها نزدیک شود . آنها بی درنگ دروازه های متحرک قلعه قلب خود را بالا می کشند و از آنجا که خندق عمیقی گرداگرد قلعه قلب آنها را در بر گرفته است . دیگر راهی برای نفوذ به آن نمی توان یافت . اما دون ژوان یک گاگول نبود . او آنچنان غیر مستقیم و پاورچین پاورچین به طعمه بیچاره نزدیک می شد که دیگر همه فضای قلب او را به تسخیر در آورده بود .

دون ژوان گاه به کمک یک شخص ثالث که از نزدیکان طعمه اش بود وارد می شد زیرا می دانست که استفاده از صمیمی ترین دوست یک زن برای نزدیک شدن به او یکی از بهترین و مطمئن ترین راه ها است . و گاه هم تنها با هوشمندی یک جادوگر یک رابطه عادی دوستانه را حفظ می کرد تا آنکه زمان مناسب از راه برسد و مسیر خود را به سمت عشق از راه دوستی باز می کرد . عشق مخاطره آمیز است اما دوستی خطرناک نیست . زنان از عاشق شدن واهمه دارند زیرا عشق کترل آنها را بر اعمال و رفتارشان کم می کند . در عشق یک عدم امنیت وجود داردولی دوستی اینگونه نیست . به همین خاطر دون ژوان به طعمه هایش احساسی از امنیت را القاء می کرد و آنگاه منتظر فرصت مناسب می ماند .

اغواگری یعنی توانایی به حرکت در آوردن دیگری به سمت و سویی که می خواهید اما هیچکس نمی خواهد اغوا شود . هیچ زنی نمی خواهد فریفته شود . به همین خاطر دون ژوان صحنه را آنچنان طراحی و اجرا می کرد که گویی تقدیر اینگونه خواسته است و کیست که حکم تقدیر را به جان نخرد ؟

 

دون ژوان طعمه را کنترل می کرد اما این کار را آنچنان هوشمند انه انجام می داد که طعمه احساس می کرد که خود فرمانروای سرنوشت خویش است . و این درست همان نیروی پنهانی است که در راز دوم دون ژوان نهفته است .

 

طعمه باید احساس کند که این اوست که به سمت شما می آید زیرا تنها در این صورت است که دیگر هیچ مقاومتی از سوی طعمه نگون بخت بوجود نمی آید و البته منطق هندسی به ما می گوید که برای آنکه کسی به سمت شما بیاید باید شما به او فضای لازم را بدهید پس شما باید کمی از او فاصله بگیرید .

 

شما نمی توانید مثل کنه به طعمه خود بچسبید و از او بخواهید به سمت شما بیاید !

 

این درست همان اشتباهی است که گا گولها مرتکب می شوند . اما دون ژوان به شیوه ای دیگر رفتار می کرد. او خود را در سر راه طعمه قرار می داد اما این صحنه را به گونه ای ترتیب می داد که به ظاهر اتفاقی و تصادفی به نظر برسد . اما با این وجود هرگز به سمت طعمه نمی رفت و فاصله خود را از او حفظ می کرد . او خود را نمایش می داد تا توجه طعمه به سوی او جلب شود اما در دسترس او قرار نمی گرفت . او همیشه بین خود و طعمه جسارت عبور از روی آنرا به خود بدهد.

 

دون ژوان یک بازیگر ماهر در نمایش اغواگری بود . او ابتدا خود را علاقه مند به طعمه نگون بخت نشان می داد ولی ناگاه و بدون هیچ دلیلی خود را کنار می کشید .

 

دون ژوان با این موش و گربه بازی ها به طعمه بیچاره خود فرصت کافی می داد تا درگیر تخیلات بی پایان خود شود و به قول ناپلئون بناپارت این تخیل است که بر جهان حکمفرمایی می کند ! آغاز اغواگری با ایجاد یک رابطه دوستانه بهترین فرصت را به دون ژوان می داد تا به اطلاعات سود مندی که درباره طعمه خود لازم دارد به راحتی دسترسی پیدا کند .

ترسها، تمایلات ،آرزو ها ،رویاها و خواسته هایی که می توانند هر کدام در جای خود مورد استفاده قرار گیرند .

 

دون ژوان در مرحله نخست این گونه وانمود می کرد که فقط به افکار و اندیشه ها و علایق طعمه خود علاقه مند است . همین باعث می شد تا زن بی پناه بدون هیچ دفاع و مقاومتی خود را در میان بازوان او رها کند .

 

در اغوا گری هیچ چیزی موثرتر از این نیست که فردا اغوا شده احساس کند که این اوست که دارد اغوا می کند !

 

کسب و کارها چه چیزی می توانند از دون ژوان بیاموزند ؟

 

مردم از خرید کردن لذت می برند اما از اینکه چیزی به آنها فروخته شود متنفرند . مردم دوست دارند انتخاب کنند زیرا آنها نمی خواهند فکر کنند که کس دیگری آنها را وادار به انجام کاری می کند پس اگر سعی در اغوای مشتری دارید مانند دون ژوان رفتار کنید . به طعمه خود غیر مستقیم حمله کنید !

 

در ابتدا به طعمه خود نشان دهید که فقط نیازهای او توجه دارید و تمام آنچه که برای شما مهم است ” او” و ” خواسته های او ” است .

با او دوستی کنید . با او حرف بزنید . کاری کنید تا او به شما اعتماد کند تا بتوانید راهی به درون ذهن او بیابید . خود را سر راه مشتری قرار دهید . تبلیغ کنید تا حضور شما را حس کند اما هرگز او را تحت فشار قرار ندهید و کنه روح او نشوید !

 

فقط به مشتری کمک کنید تا آنقدر دلیل در اختیار داشته باشد که بخواهد بسوی شما جذب شود .

 

شما می خواهید تا مشتری آنگونه که می خواهید عمل کند یعنی کالا و یا سرویس شما را ببیند ، از آن خوشش بیاید و آنگاه بابت بدست آوردن آن دست به جیب شود .

همه کسب و کارها همین را می خواهند اما اگر شما می خواهید تا دون ژوان کسب و کار خود باشید طوری رفتار کنید که مشتری احساس کند که خودش این تصمیم را گرفته است که شما را انتخاب کند نه آنکه شما وادار به این کارش کنید . پس اگر می خواهید مشتری را شکار کنید به طعمه خود غیر مستقیم حمله کنید !

لینک به دیدگاه

ما آخرش نفهمیدیم.................دون ژوان باشیم خوبه......یا نباشیم خوبه

 

اما یه چیزی بگم.............خانما از این دون ژوانها بیشتر خوششون میاد............خوب امید دادن به یه دل شکسته...........یا پای حرف یه دختر دلشکسته نشستن..........یا اینکه بزاری احساس کنن که عشوه های ناشیانه شون داره تسخیرت میکنه..........اینا خوبه؟ یا صادقانه....دلشونو بشکنی و تو این امید رو ازشون بگیری..............میدونید.......خانمها وقتی حس میکنن که یه مرد رو که انتخاب کردن دارن با روش خودشون بدست میارن...........غرق غرور و لذت و شهوت میشن............و هرگاه حس کنن که یکی داره بدستشون میاره...............غمگین و افسرده و سرد مزاج میشن.............اگه نگید که من یه دون ژوانم................ولی من همیشه سعی میکنم .............طرفم این حسو داشته باشه که داره بدستم میاره...........اینجوری......فضای خوبی حاکم میشه.......

لینک به دیدگاه
ما آخرش نفهمیدیم.................دون ژوان باشیم خوبه......یا نباشیم خوبه

 

اما یه چیزی بگم.............خانما از این دون ژوانها بیشتر خوششون میاد............خوب امید دادن به یه دل شکسته...........یا پای حرف یه دختر دلشکسته نشستن..........یا اینکه بزاری احساس کنن که عشوه های ناشیانه شون داره تسخیرت میکنه..........اینا خوبه؟ یا صادقانه....دلشونو بشکنی و تو این امید رو ازشون بگیری..............میدونید.......خانمها وقتی حس میکنن که یه مرد رو که انتخاب کردن دارن با روش خودشون بدست میارن...........غرق غرور و لذت و شهوت میشن............و هرگاه حس کنن که یکی داره بدستشون میاره...............غمگین و افسرده و سرد مزاج میشن.............اگه نگید که من یه دون ژوانم................ولی من همیشه سعی میکنم .............طرفم این حسو داشته باشه که داره بدستم میاره...........اینجوری......فضای خوبی حاکم میشه.......

نچ.:ws3:

لینک به دیدگاه
ولی من صداقتو با هیچی عوض نمی کنم :banel_smiley_4:

 

تا صداقتو چی معنا کنیم........ایده ال گرایی از ادم یه موجود خشن میسازه......فکر کن به همین پست اولت............چرا اون زنها توی بارون می ایستادن تا دون ژوان رو ببینن..........چرا دوستش داشتن............چون صداقت داشت؟.....نه نه.............بخدا هیچ زنی طاقت صداقتو نداره.........من رو رگ گردنم شرط میبندم..........که هیچ زنی طاقت صداقتو نداره...........البته منظورمم این نیست که دروغ بگیم..........ولی در یه مواردی باید از کنار صداقت ارام گذشت.........برای اینکه دلی رو نشکنیم..........برای اینکه یه احساس خوب رو جایگزین یه احساس بد کنیم...........و البته مردم ادمای رک رو برای دوستی انتخاب نمیکنن رک ها بدرد کار میخورن بدرد مدیریت میخورن........یادته سارا بهت میگفتم خانم مدیر برا همین اخلاقت بود........

لینک به دیدگاه
تا صداقتو چی معنا کنیم........ایده ال گرایی از ادم یه موجود خشن میسازه......فکر کن به همین پست اولت............چرا اون زنها توی بارون می ایستادن تا دون ژوان رو ببینن..........چرا دوستش داشتن............چون صداقت داشت؟.....نه نه.............بخدا هیچ زنی طاقت صداقتو نداره.........من رو رگ گردنم شرط میبندم..........که هیچ زنی طاقت صداقتو نداره...........البته منظورمم این نیست که دروغ بگیم..........ولی در یه مواردی باید از کنار صداقت ارام گذشت.........برای اینکه دلی رو نشکنیم..........برای اینکه یه احساس خوب رو جایگزین یه احساس بد کنیم...........و البته مردم ادمای رک رو برای دوستی انتخاب نمیکنن رک ها بدرد کار میخورن بدرد مدیریت میخورن........یادته سارا بهت میگفتم خانم مدیر برا همین اخلاقت بود........

 

باختی شرطو...بزن رگو...زود!:w00::banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
تا صداقتو چی معنا کنیم........ایده ال گرایی از ادم یه موجود خشن میسازه......فکر کن به همین پست اولت............چرا اون زنها توی بارون می ایستادن تا دون ژوان رو ببینن..........چرا دوستش داشتن............چون صداقت داشت؟.....نه نه.............بخدا هیچ زنی طاقت صداقتو نداره.........من رو رگ گردنم شرط میبندم..........که هیچ زنی طاقت صداقتو نداره...........البته منظورمم این نیست که دروغ بگیم..........ولی در یه مواردی باید از کنار صداقت ارام گذشت.........برای اینکه دلی رو نشکنیم..........برای اینکه یه احساس خوب رو جایگزین یه احساس بد کنیم...........و البته مردم ادمای رک رو برای دوستی انتخاب نمیکنن رک ها بدرد کار میخورن بدرد مدیریت میخورن........یادته سارا بهت میگفتم خانم مدیر برا همین اخلاقت بود........

نه موافق نیستم با سارا بیشتر موافقم .یعنی کاملا موافقم .

اون قرمزا ........:ws46:

لینک به دیدگاه
تا صداقتو چی معنا کنیم........ایده ال گرایی از ادم یه موجود خشن میسازه......فکر کن به همین پست اولت............چرا اون زنها توی بارون می ایستادن تا دون ژوان رو ببینن..........چرا دوستش داشتن............چون صداقت داشت؟.....نه نه.............بخدا هیچ زنی طاقت صداقتو نداره.........من رو رگ گردنم شرط میبندم..........که هیچ زنی طاقت صداقتو نداره...........البته منظورمم این نیست که دروغ بگیم..........ولی در یه مواردی باید از کنار صداقت ارام گذشت.........برای اینکه دلی رو نشکنیم..........برای اینکه یه احساس خوب رو جایگزین یه احساس بد کنیم...........و البته مردم ادمای رک رو برای دوستی انتخاب نمیکنن رک ها بدرد کار میخورن بدرد مدیریت میخورن........یادته سارا بهت میگفتم خانم مدیر برا همین اخلاقت بود........

حرفای تورو وختی تنهایی دستم می گیرم اره قبول دارم اما وختی اونارو مقایسه می کنم با اینکه بخاطر اینکه یه روز متوجه حقیقت بشم و بفهمم من گول خوردم و از طرفم بازی خوردم نه

بازم می گم صداقت

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...