رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

مرسی سجاد عزیز...!

آخرین چند کتابی که خوندم,همشون کتابای اریک امانوئل اشمیت بودن...

که واقعا زیبا کلمات ذهنش رو به نوشته تبدل میکنه...

نوشته هاش, غیر قابل پیشبینی,و هر لحظه به یه سمت و سو میبره...

اکثرا هم نمایشنامه مینویسه...

که فک کنم, "اسکار و خانم صورتی", آخرین کتاب ایشون بود که مطالعه کردم!

(شاید هم کتاب "آقا ابراهيم و گلهای کتابش" بود...!

که هر دو زیبا بودن...

اسکار و خانم صورتی که اصلا دیوانه وار بود...

لینک به دیدگاه

من آخرین کتابی که خوندم ((یک عاشقانه ی آرام) بود از نادر ابراهیمی .

مثل اسمش هم عاشقانه بود و هم آرام.

سبک نگارشش خیلی جالبه،یه رمانه که توش زندگی یک هفته ای دوتا عاشق رو توضیح میده،اما در اصل هدفش یاددادان یه سری ارزش ها به جووناس.و یه جورایی درس زندگی میده!

جملات زیبایی داره:

عاشق فریاد نمی زند ،زمزمه می کند.

من تو را دوست دارم ،تو دیگری را و دیگری مرا،غمی نیست ،بگذار عشق زنجیره های شود تا انسانها را به هم متصل کند!:icon_gol:

لینک به دیدگاه

مرسی عمو از تاپیک خوبت :wubpink:

 

آخرین کتابی که خوندم "نامه به کودکی که هرگز زاده نشد " ، نوشته اوریانا فالاچی بود

تعریفش رو خیلی شنیده بودم ولی خب نمیدونم چرا تاحالا نخونده بودمش ... :icon_pf (34):

موضوع کتاب همونطور که از اسمش معلومه حرفهای یک مادر با جنینش هست .

کتاب خوب و تاثیرگذاری بود ، دوستش داشتم . :girl_yes2:

تو دُختری‌ یا پسر؟ دلم‌ می‌خواد دختر باشی‌ُ یه‌ روز چیزایی‌ که‌ من‌ الان‌ حِس‌ می‌کنم‌ُ حِس‌ کنی‌! مادرم‌ می‌گه‌: دختر دُنیا اومدن‌ یه‌ بدبختیه‌بزرگه‌! وَ من‌ اصلاً حرفش‌ُ قبول‌ ندارم‌! وقتی‌ خیلی‌ دِلِش‌ می‌گیره‌ می‌گه‌: آخ‌! کاش‌ مَرد به‌ دُنیا اومده‌ بودم‌! می‌دونم‌ دُنیای‌ ما با دست‌ِ مَرداوُ برای‌ مَردا ساخته‌ شُده‌ وُ زورگویی‌ُ استبداد تو وجودش‌ ریشه‌هایی‌ قدیمی‌ داره‌! تو قصّه‌هایی‌ که‌ مَردها برای‌ توجیه‌ کردن‌ِ خودشون‌ ساختن‌اوّلین‌ موجود یه‌ زَن‌ نیست‌، یه‌ مَردِ به‌ اسم‌ِ آدم‌! بعدها سَرُ کلّه‌ی‌ حوّا پیدا می‌شه‌ تا آدم‌ُ از تنهایی‌ در بیاره‌ وُ بَراش‌ دردسَر دُرُست‌ کنه‌! تو نقّاشیای‌درُ دیوارِ کلیساها، خُدا، یه‌ پیره‌مَردِ ریش‌ سفیدِ نه‌ یه‌ پیره‌زن‌ِ مو سفید! تموم‌ِ قهرمانا هَم‌ مَردَن‌! از پرومته‌ که‌ آتیش‌ُ اختراع‌ کرد گرفته‌ تاایکار که‌ دِلِش‌ می‌خواس‌ پرواز کنه‌! مادرِ مسیح‌ هم‌ که‌ پسرِ روح‌القدسه‌، یه‌ مادرِ رضاعی‌ بوده‌! با تموم‌ِ این‌ حرفا حتّا اگه‌ نقش‌ِ یه‌ مُرغ‌ِ کرچ‌ُبازی‌ کنی‌، زن‌ بودن‌ خیلی‌ قشنگه‌! چیزیه‌ که‌ یه‌ شُجاعت‌ِ تموم‌ نَشُدنی‌ می‌خواد! یه‌ جنگ‌ِ که‌ پایون‌ نداره‌! اگه‌ دختر به‌ دُنیا بیای‌ خیلی‌ چیزا رُبایدیاد بگیری‌! اوّل‌ از همه‌ باید خیلی‌ بجنگی‌ تا بتونی‌ بگی‌ اگه‌ خُدایی‌ وجود داشته‌ باشه‌ می‌شه‌ مث‌ِ یه‌ پیرِزن‌ِ مو سفید یا یه‌ دخترِ قشنگ‌ نقّاشیش‌کرد! خیلی‌ باید بجنگی‌ تا بتونی‌ بگی‌ وقتی‌ حوا سیب‌ِ ممنوعه‌ رُ چید گُناه‌ به‌ وجود نیومد، اون‌ روز یه‌ قدرت‌ِ باشکوه‌ متولّد شُد که‌ بِهِش‌نافرمانی‌ می‌گن‌! خیلی‌ باید بِجنگی‌ تا بتونی‌ بگی‌ تو تنت‌ چیزی‌ به‌ اسم‌ِ عقل‌ وجود داره‌ که‌ دوس‌ داری‌ به‌ صداش‌ گوش‌ بِدی‌!

:girl_in_dreams:

 

سه تا کتاب دیگه هم تو این هفته خوندم ولی خب اینجا اونایی که به نظرم از همه بهتر بودن رو معرفی میکنم :ws37:

لینک به دیدگاه

از شوربختی تا اقتدار/سرگذشت ملکه الیزابت اول/لانتیاک/ترجمه ذبیح الله منصوری

یه رمان تاریخی نکات خیلی جالبی داشت...کتابای منصوری یکی از یکی بهتر...

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

احمق محله////کریستین بوبن فرانسوی

کتاب خیلی کوچیک و یه داستان بسیار زیبا و تفکرامیز در مورد یه ادمی که بقیه فکر میکنن احمقه اما در اصل انسانی دانا و پر از معرفته...

اینم چندتا جمله زیبا:

*این یک قانون قدیمی دنیاست،قانونی نامکتوب:هرکسی که چیزی بیشتر دارد در همان لحظه چیزی هم کمتر دارد.این قانون را برعکس نیز میتوان خواند.

*مرده ها آنقدرها هم نمرده اند،در مورد زنده ها نیز همین طور،زنده ها هم آنقدر ها زنده نیستند.

*همه همزمان با هم حرف میزنند،هیچکس به هیچکس گوش نمیدهد....

لینک به دیدگاه

حکایت دولت و فرزانگی///مارک فیشر

چه جوری میشه دولتمند شد و از زندگی لذت برد...کتاب کوتاهیه...خوندنشو توصیه میکنم چون پند و اندرز تئوری گونه نیست...

لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

مسخ ( فرانتس کافکا )

 

سرگذشت انسانی است که جامعه او را از خود طرد می کند و او به گوشه انزوا و تاریکی تنهایی خود پناه می برد و بدون اینکه کاری به دیگران داشته باشد؛ این دیگران اند که حتی وجود بی آزار او نمی توانند تحمل کنند تا جایی که آرزوی مرگ به او روی می آورد...

لینک به دیدگاه

جاناتان مرغ دریایی...نوشته ریچارد باخ..نویسنده آمریکایی

در مورد پرنده ای که تصمیم داره راههای جدید تو زندگیش تجربه کنه...پرواز کنه به عشق پرواز نه به خاطر این که میتونه پرواز کنه...

چرا دشوارترین کار در جهان این است که به پرنده ای اموخت که آزاد است؟باخ

لینک به دیدگاه

من تازگیا 2تا کتاب خوندم که توصیه میکنم نخونین...چون رمانهای خیلی بی محتوان که هیچی برا گفتن ندارن...اما من تعریفشونو خیلی شنیده بودم با این حال با روحیه من اصلا سازگاری نداشتن:

*غرور و تعصب.نوشته جین اوستین..انگلیسی....در مورد ماجراهای عشقی آبکی....

*گل صحرا..واریس دیری...سومالی...در مورد واریس که مدل لباسی..داستان واقعی خیلی بیمزه...

نمیدونم شاید کسی خونده باشه این کتابارو و با من مخالف باشه اما این نظر من بود که وقت تلف کردنه فقط...ببخشید اگه تند رفتم...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...