رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

استاد جليل شهناز

 

 

Shahnaz-1.jpg

جلیل شهناز كه در اصفهان متولد شده، خود و خانواده اش همه اهل هنر بودند و در رشته های مختلف هنر از جمله تار و سه تار و سنتور و كمانچه به مقام استادى رسیدند. جلیل شهناز در سال ۱۳۰۰ شمسى در خانواده اى هنرمند در اصفهان متولد شد.

جلیل شهناز (زاده ۱۳۰۰ در اصفهان)، از بزرگ‌ترین و سرشناس‌ترین نوازندگان تار سدهٔ اخیر در ایران است

 

وی در سال ۱۳۰۰ در قریه دستگرد خیار در جنوب غربی اصفهان به دنیا آمد. تقریباً همه اعضای خانواده وی با موسیقی آشنایی داشتند و به همین دلیل او از کودکی با این هنر آشنا شد.

وی در دههٔ ۱۳۶۰ به سرپرستی فرامرز پایور (سنتور) و همراهی محمد موسوی (نی)، علی اصغر بهاری (کمانچه) و محمد اسماعیلی (تنبک) «گروه اساتید» را تشکیل داد و با این گروه، مسافرت‌های متعددی به کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکا داشت.

وی همچنین در سال ۱۳۸۳ به عنوان چهره ماندگار برگزیده شد.

در سال ۱۳۸۷، محمدرضا شجریان، گروهی که با آن کار می‌کرد را به افتخار جلیل شهناز، گروه شهناز نام گذاشت.

جلیل شهناز
كه در اصفهان متولد شده، خود و خانواده اش همه اهل هنر بودند و در رشته های مختلف هنر از جمله تار و سه تار و سنتور و كمانچه به مقام استادى رسیدند. جلیل شهناز در سال ۱۳۰۰ شمسى در خانواده اى هنرمند در اصفهان متولد شد. پدرش علاوه بر تار كه ساز اختصاصى او بود، سه تار و سنتور هم مى نواخت و نواى شیرین سازها و آهنگ ها همیشه از خانه آنها به گوش مى رسید. عموى او غلامرضا سارنج بهترین كمانچه كش به شمار مى رفت. در چنین خانواده اى جلیل شهناز پرورده شد و جوانه هاى هنر در دل و جانش پرورش یافت.

پدر و برادرانش در تعلیم او نقش مهمى داشتند. حسین برادرش در سال ۱۳۱۸ درگذشت. تعلیم جلیل از ۱۴ سالگى شروع شد و هر روز پدرش چند ساعت به او آموزش مى داد. از حسن تصادف این كه جلیل شهناز با حسن كسائى استاد نى در كنار هم قرار گرفتند. پدر كسائى حاج جواد كسائى مدیر كارخانه ریسباف اصفهان بود كه از شیفتگان موسیقى به شمار مى رفت. دوستى خانواده شهناز و كسائى موجب گردید كه جلیل و حسن در موسیقى همنواز گردند. جلیل شهناز از سال ۱۳۲۴ مقیم تهران شد و از همان ابتدا با رادیو تهران شروع به كار كرد و در بسیارى از برنامه ها به عنوان تك نواز شركت مى نمود.

اوج درخشش هنر شهناز از سال ۱۳۳۶ شروع شد كه برنامه گل ها به همت داوود پیرنیا طرح ریزى و در رادیو اجرا گردید. در مدت كوتاهى موسیقى ما تجدید حیات یافت كه در همه ادوار تاریخ ایران بى سابقه است. در این برنامه شهناز با معروف ترین خواننده ها و نوازنده هاى زمان همكارى داشت. ساز شهناز در بیان آوازها و گوشه ها و تحریرها واقعاً به سرحد اعجاز مى رسید. بى تردید نغمه هائى كه با سر پنجه سحار او نواخته مى شد ریشه در اندیشه هاى تابناك عرفانى و تاریخ و جامعه و ادبیات غنى ایران داشته، به همین جهت ساز او به راحتى مى تواند با شنوندگان رابطه برقرار كند.

در آرشیو رادیو ایران آثار او با همكارى خوانندگان بلند آوازه اى نظیر تاج اصفهانى، ادیب خوانسارى، عبدالوهاب شهیدى و اكبر گلپایگانى، گنجینه فوق العاده اى است. بعد از بهمن ۵۷ كه محدودیت های بی شماری بر موسیقی ایران زمین روا شد، دولت براى احیاى موسیقى تلاشى نكرد و هنرمندان هر یك به گوشه اى رفتند. ولى شهناز برنامه هائى داشته است كه نمى توان آنها را با برنامه گل هاى جاویدان و گل هاى رنگارنگ مقایسه كرد.

از كارهاى جالب استاد شهناز حدود ۶ ساعت نوار او با استاد همایون خرم است كه تاكنون نسبت به نشر آن اقدامى نشده است. شهناز نیز با استفاده از تكنیك هاى برجسته در شیوه تارنوازى توانست بسیارى از ردیف هاى موسیقى سنتى ایران را با تار بنوازد كه از جمله نواختن در مایه دشتى و دشتستانى است كه بسیار با ارزش است.

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...
  • پاسخ 55
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

زندگی نامه ابی (ابراهيم حامدي )7.bmp

ابی يکی از ماندگارترين خوانندگان ايرانی می باشد كه از صدایی فوق العاده خوب و استثنایی برخوردار می باشد. ابراهيم حامدي ملقب به ابي در سال 1328 در تهران به دنيا آمده ولي مادرش و خانواده مادری او اهل كرج هستند. در سال 1353 ازدواج كرده ( اولين ازدواج رسمي ) وسه فرزند دختر حاصل اولين ازدواج او می باشد ؛ اولین فرزند خاتون متولد 1354 و دندانپزشك ودومين فرزند سايه متولد 1355 و سومين فرزند او عسل متولد 1357 كه همگي تحصيلات دانشگاهی دارند. در مورد دومين ازدواج , ابی در مصاحبه25/8/1375 با برنامه روزهفتم راديو BBC تكذيب كرد كه دوباره ازدواج كرده اما بعدها معلوم شد كه قبل از اينكه اين موضوع را تكذيب كند اين امر خير اتفاق افتاده ( تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها ) و از ازدواج دوم با خانم « مهشيد » صاحب يك پسر به نام « فرشيد » شده است. ابي خيلي دوست داشته خلبان شود اما در سال 1348 ودر سن بيست سالگي از وادي هنر سردرآورده است. شروع كار هنری او با گروه بلك كتز Black Cats بوده كه ترانه هاي انگليسي مي خواندند بعداز جدايي از بلك كتز اولين ترانه اي كه اجرا كرد « عطش » بود اما با ترانهء « شب » با آهنگ محمد شمس و شعر اردلان سرفراز در شويي به نام ميخك نقره اي مرحوم فريدون فرخزاد معروف شد. با شهرام شب پره نيز ترانه های دو صدايي اجرا كرده مثل « چليپم » . اكثر كارهايی كه قبل از انقلاب اجرا كرده از بابك بيات و ايرج جنتي عطایی است . ابي در طول سالها فعاليت هنري خود چندين آلبوم موفق ازجمله كوه يخ , معلم بد , خليج فارس , اتل متل , عطر تو , ستاره هاي سربی , طلوع و... و يك آلبوم بازخواني از ترانه هاي ماندگار شاه ماهي موسيقي ايران « گوگوش » را به بازار عرضه كرده است و از ماندگارترين ترانه هاي او مي توان از هزارويك شب , همدم , سبدسبد , ستاره دنباله دار , محتاج , مست چشات , آخرقصه , گريه نكن , غربت , كی اشكات و پاك مي كنه , قبله و...و...و... نام برد.

ابی در این سالها در یزرگترین سالنهای بین المللی جهان کنسرت اجرا کرده است از جمله :

یونیورسال آمفی نئاتر (لوس آنجلس) . شراین آدوتوریوم (محل برگزاری اسکار) . سالن سلطنتی نوبل ( استکهلم) . کریک تئاتر (لوس آنجلس) . گلف دوبی و ......

*****************************************

ShowLetter.jpg

 

*****************************************

 

 

*****************************************

ebi.bmp

لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

:::::::::: بيوگرافي اکبر گلپايگاني ::::::::::

Golpa%2012..jpg

سال 1312در تهران ديده به جهان گشود . تحت توجهات پدرش با اصول اول موسيقي تا حدودي آشنا شد

، تا اين که گذرش به منزل (حسن يکرنگي) که مردي پاک طينت و داراي صدايي خوش بود مي افتد او که

به خوبي به گوشه ها و رديفهاي موسيقي ايراني وارد بود گلپاي جوان را مورد تشويق قرار مي دهد .

مدت زيادي از آمد و شد نمي گذارد که او يک شب با استاد ((نور علي برومند)) در آن منزل آشنا مي

شود ... استاد (( نور علي برومند)) از صداي او خيلي خو شش مي آيد و تصميم به تعليم وي مي گيرد و

حدود 8 سال و 9 ماه به طور مداوم وي را تحت تعليم قرار ميدهد. تا اين که ((داوود پير نيا)) مبتکر برنامه

گلهاي جاويدان براي شرکت در برنامه گلها از وي دعوت مي کند ... اکبرجوان و با استعداد به زودى

خواننده اصلى ارکستر گل ها و گل هاى جاويدان شد .... و شد گلپا . گلپا آواز را هم طورى خواند که ورد

زبان ها شد و بعد از اين دوره موفق به ترانه خوانى روى آورد و از آنجا که از ريشه محکمى برخوردار بود

بسيارى از آثارش خيلى سريع مشهور شد .

 

گلپا از محضر استاداني نظير : ((حاج آقا محمد ايراني)) ، ((اديب خوانساري)) و صفحات ((طاهر زاده))

بهره مي گيرد ولي به هيچ وجه کوششي به عمل نمي آورد که از آنها تقليد نمايد.

 

گلپا در سال 1956 ميلادي ( 1334-35 ش ) به همراه ((علي اصغر بهاري استاد کمانچه)) و (( نورعلي

برومند رديف دان و استاد تار )) در سازمان بين المللي ((يونسکو)) دو تصنيف يکي در دسگاه سه گاه و

ديگري در مايه اصفهان با اشعار سعدي و حافظ اجرا نمود و بدين ترتيب مي توان گفت گلپايگاني و برومند

و بهاري از پيشروان معرفي آواز و موسيقي ايراني در سطح جهان هستند .

 

سال 1961 ميلادي بنا به دعوت دانشکده "ميوزيک بيلدينگ" يو.اس.ال.ا کاليفرنيا با استاد ((فرهنگ

شريف)) و توني که از استاد تار مي باشد 18 جلسه تدريس کرد و اولين ايراني است که در 21 نوامبر

1995 موفق به دريافت دکتراي افتخاري در رشته آواز از دانشگاه کلمبياي آمريکا شده است.

 

چند سال پيش در منزل ((عبدالرزاق وحدت)) مراسمي براي بزرگداشت از استاد گلپايگاني برگزار شد . در

اين بزرگداشت خودماني اساتيدي مثل ((فرهاد فخرالديني)) و ((استاد جليل شهناز)) و ((مرحوم استاد

علي تجويدي)) و ((استاد اسدالله ملک)) و ((استاد محمد رضا شجريان)) و همچنين همايون خرم و ميلاد

کيايي و بيژن ترقي و فريدون حافظي و ..... حضور داشتند . اين بزرگداشت به همت هنرمندان و به پاس

قدرداني چند دهه فعاليت ارزشمند استاد گلپا در عرصه آواز ايران ترتيب داده شده بود .

 

:::: افتخارات و پاداش هاي کسب شده ::::

 

● اجراي آواز در سازمان يونسکو در سال 1335 ، به دعوت اين سازمان و اولين خواننده ايراني که در خارج

از ايران کنسرت داشته است .

 

● اجراي بيشترين آواز در برنامه گلها . همچنين ايشان تنها خواننده اي است که در تمام سلسله برنامه

گلها شرکت داشته است . ( 298 آواز بصورت رسمي و بيش از 700 آواز خصوصي و بزم)

 

● تدريس موسيقي ايراني و آواز بنا به دعوت دانشکده ميوزيک بيلدينگ دانشگاه USLA کاليفرنيا در سال

1340.

 

● اجراي برنامه در ( رويال دايان لندن ) در سال 1352 در اين برنامه از هر کشور برترين خواننده ها براي

اجراي برنامه اعزام شده بودند که از ايران نيز استاد گلپايگاني دعوت شده بودند .

 

● دريافت دکتراي افتخاري هنر در رشته آواز از دانشگاه کلمبياي آمريکا (( استاد گلپا اولين ايراني است

که موفق به دريافت دکتراي افتخاري هنر در زمينه موسيقي شده اند))

 

● استاد اکبر گلپايگاني از ( رويال فستيوال هال لندن ) نيز نشان صد سال هنر معاصر را دريافت کرده

است .

 

● دريافت دکتراي افتخاري اقتصاد و هنر از سازمان يونسکو در سال 1381.

 

● در 25 آذر سال 1383 نيز از طرف آکادمي نخبگان جوان دانشگاه تهران به سرپرستي پروفسور صحرائيان

، دکتراي افتخاري را دريافت کرد . ((در ۲۵ آذر در دانشگاه تهران غوغايي بود . استاد هنگام دريافت دکترا

با استقبالي حيرت انگيز دانشجويان مواجه شد . دانشجويان با فريادهاي گلپا دوستت داريم علاقه خود را

به آوازه خوان بزرگ کشور نشان ميدادند ... ))

 

● دريافت دکتراي افتخاري و اسکار هنر موسيقي در سال 1384 از دانشگاه بوداپست مجارستان

((همانطور که ميدانيد اين مراسم يکي از بزرگترين مراسم موسيقي هست که در جهان برگزار ميشه و

در اين مراسم غير از استاد گلپا کساني مثل ابراهيم تاتليس و جيبسي کينگ و سلن ديون و ... شرکت

مي کنند. ))

● دريافت دکتراي افتخاري و مدال هنر در سال 1384 از سازمان ملل متحد و نماينده اين سازمان .

 

● قرار دادن آواي آواز استاد گلپايگاني در يک فيلم جهاني به نام " مده آ " ، ساخته کارگردان مشهور

ايتاليايي " پازوليني" . استاد گلپا تنها خواننده ايراني است که صدايش در يک فيلم جهاني گنجانده شده

است . (( استاد گلپا بخاطر اين آهنگ يک ميليون دلار از تهيه کننده اين فيلم دريافت کرد ))

 

● انتخاب به عنوان محبوبترين خواننده سال 1382در بين تمام خوانندگان ايراني داخل و خارج از کشور و

انتخاب ترانه عشق پاک (من تو را آسان نياوردم بدست) از ساخته هاي استاد جهانبخش پازوکي به

عنوان برترين آهنگ سال . ( به نظر من که آهنگ عشق پاک در top ten کارهاي استاد گلپايگاني قرار

داره ) . خبر برگشت استاد گلپا بعد از 25 سال تيتر تمام روزنامه ها و مجلات ايران شد ... در مجله وزين

"موسيقي قرن بيست و يکم" تيتر زدند ، (( حنجره طلايي برگشت و رکورد شکست )) _______________________________________

 

اکبر گلپايگاني ، مرد حنجره طلايي ، از سوي يونسکو به عنوان برترين خواننده و آوازه خوان کلاسيک

جهان در 100 سال اخير انتخاب شد . اين جايزه با نظر خواهي از موسيقيدانان و خوانندگان کلاسيک برتر

جهان و از طرف يونسکو به او تعلق گرفت و قرار است در 25 اسفند امسال مدال (( رساترين صدا )) را از

ژاک شيراک ، رئیس جمهور فرانسه در حضور بزرگان موسیقی کلاسیک جهان در ساختمان سنای

فرانسه دریافت کند .

_______________________________________

 

وی در سال گذشته نیز در مجارستان یک شیر طلایی به همراه دکترای افتخاری موسیقی از طرف

آکادمی هنر بوداپست دريافت کرد . در اين مراسم بزرگ بين المللي هر خواننده اي که دکتراي موسيقي

دريافت مي کند ميتواند 5 دقيقه ( مثل مراسم اسکار ) صحبت کند . استاد گلپا در اين 5 دقيقه که به

طور مستقيم از CNN پخش ميشد درباره لزوم توجه بيشتر جهان به تخت جمشيد صحبت کردند .

 

اکبر گلپايگاني که به تازگی از سفر فرانسه و ترکیه به ایران بازگشته است هم اکنون منتظر مجوز انتشار

از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی برای انتشار کاست جدیدش است و مثل اينکه هنوز

مجوز ندادند و اين در حالي است که متاسفانه ما شاهد دادن مجوز به کاستهای بی هویت و بی نشانی

هستیم که نه خواننده آن دارای صدای مناسبی است و نه شعر و آهنگ مناسبی دارند و با زور

دستگاههای پیشرفته صدای خود را تغییر میدهند و از سازهای کامپیوتری و ... استفاده میکنند.

 

وی در پاییز امسال کنسرتی را در استرالیا و در شهرهای سيدني و ملبورن برگزار خواهد کرد .

canada.jpg

 

نکته : ......

 

● معین خواننده معروف ایرانی ساکن لس آنجلس مدتی را نزد استاد به یادگیری آواز پرداخته است .

 

● استاد شجريان در کتاب زندگي نامه خود و همچنين مصاحبه سال (شرمنده حافظه جواب نميده) گفته

است که الگو و مشوق من در موسيقي استاد گلپا است و من وقتي صداي استاد گلپايگاني را شنيدم

واقعا عاشق موسيقي شدم ...

 

● استاد گلپا به دعوت از ابراهيم تاتليس براي حضور در يک کنسرت مشترک در کشور ترکيه دعوت شده

است . (( البته من زياد از ابراهيم تاتليس خوشم نمي آيد ولي خب به هر حال غول صنعت موسيقي

ترکيه به حساب مي آيد ))

 

● دو تن از نزديک ترين دوستان استاد گلپا نيز ((مرحوم فردین)) و ((مرحوم تختي)) بودند .

 

● (( مرد حنجره طلايي علاقه خيلي زيادي به مايکل جکسون دارد و ميگويد وقتي مايکل جکسون شروع

به خواندن مي کند من واقعا لذت مي برم ))

 

● چندي پيش نيز روزنامه خبر ورزشي ( پرتيراژ ترين روزنامه ورزشي در ايران ) گفتگوي مفصلي را با

استاد گلپايگاني انجام داد ( به نظر من خيلي جالب بود) .

 

● هم اکنون استاد گلپا يک هتل به نام شاهين در شهر اشتوتگارت آلمان دارد .

 

● هم اکنون محل زندگي استاد گلپا در فرمانيه است و بهترين تفريح اش نيز رفتن به پارک جمشيديه

براي ورزش همراه با همسرشان است .

لینک به دیدگاه

نظرات تني چند از بزرگان موسيقي ايران درباره گلپا :

 

استاد علی تجویدی:

 

ایجاد سبک و شیوه ای نوین در اجرای آوازهای اصیل ایرانی همراه با صدایی رسا و تحریرهایی بدیع و

استادانه در قالب ردیفها و گوشه های آن توسط شما از چنان جذابیت و دلنشینی برخوردار بود که لاجرم

بر گوش دلها نشسته و آواز ایرانی را که تا آن زمان عامه مردم کمتر بدان توجه می کردند مورد توجه و

اقبال عمومی قرار داد. بنابراین لازم می دانم مراتب قدر شناسی و سپاس خود و دیگر هنرمندانی که

همراه با شما در بوجود آوردن گلهای جاویدان و رنگارنگ شعر و موسیقی ما سعی داشته اند به حضورتان

تقدیم و سعادت و نیکبختی شما را از خداوند آرزو مینمایم.

 

استاد جلیل شهناز :

 

آقای اکبر گلپایگانی از جمله هنرمندانی هستند که دوستش دارم و علاوه بر صدای کم نظیری که دارند

زحمت زیادی در راه اعتلای آواز ایران کشیده است و به طور خلاصه می توانم بگویم گلپا هنرمندی واقف و

وارد مانند آقایان بنان و قوامی و تاج اصفهانی و ادیب خوانساری صاحب سبک است.

 

استاد فضل الله توکل :

 

اکبر گلپا سلطان آواز ایران است.

 

استاد پرویز یاحقی:

 

گلپا هنرمندی صاحب سبک و مردمی و به خاطر صاحب سبک بودن گلپا بود که مردم بهترین لقبها مانند

((سلطان آواز ایران)) و ((مرد حنجره طلایی)) و ((گل سرسبد آواز ایران)) را به او دادند .

 

استاد منصور نریمان:

 

شهر خلوت است امشب گلپا می خواند.

 

استاد فرهنگ شریف:

 

صدای اکبر گلپا صدای جاویدانی است که همواره باقی خواهد ماند.

 

استاد بیژن ترقی(شاعر):

 

صدای گلپا بواقع تحولی عظیم و چشم گیر در سبک خوانندگی کشور ایجاد کرد. در ایامی که همه مردم

اعم از پیر و جوان بیشتر به ترانه های رادیو دل بسته بودند و چندان توجهی به موسیقی آوازی نداشتند

صدای گلپا با چنان استقبال و شور و حالی روبه رو شد که از هر خیابان و جلوی هر میدان و مغازه ای که

رد میشدیم طنین صدای او عابرین را از حرکت باز میداشت . امید است قدر چنین هنرمندان بزرگی را

بیشتر بدانیم که ارزش هر کشوری به بزرگان و هنرمندان آن کشور است.

 

همچنين خوانندگان بزرگي نيز مثل تیمور مصطفی اف (اذربایجان) ، حاج بابا (اذر بایجان) ، ابراهیم

تاتلیس (ترکيه) ، ام کلثوم (مصر) ، شالاز ناوور (فرانسه) ، فرانک سیناترا ، سلن ديون ، خولیوو

ایگلسیاس و ... از اکبر گلپایگانی به عنوان یکی از خوانندگان بزرگ موسیقی کلاسیک در دنیا نام برده

اند و همچنين بزرگترين نوازنده گان و موسیقیدانهای کشور نيز مثل مرحوم علی تجویدی و جلیل شهناز

ومرحوم اسدالله ملک و مرحوم حبیب الله بدیعی و پرویز یاحقی و فرهنگ شریف و منصور نریمان و

انوشیروان روحانی و فضل الله توکل و .... يکصدا استاد گلپايگاني را به عنوان بهترین آوازه خوان تاریخ ایران

مي نامند .

 

((( کنسرت بزرگ تخت جمشيد )))

 

حرف کنسرت بزرگ استاد گلپايگاني در تخت جمشيد چندي هست که در محافل خبري سر زبانها افتاده

است و استاد گلپا مي خواهد بعد از 27 سال در وطنش کنسرت بگذارد . ولي خب اينطور که معلومه

هنوز مجوز دريافت نکرده البته صحبت هايي با آقای حسین صفار هرندی شده و ايشان نيز قول مجوز را

دادند ولي هنوز که خبري نيست ... ضمنا کلیه درآمد این کنسرت زیر نظر آکادمی نخبگان جوان و

همچنین پرفسور صحرائیان به دانشجویانی که از عهده مخارج دانشگاه برنمی آیند اختصاص خواهد

یافت . این کنسرت به احتمال ۹۰درصد در شیراز و در تخت جمشید برگزار خواهد شد و اينطور که قبلا

گفته شده بود قراره به اين کنسرت مجوزه 20000 نفري داده شود ولي خب فعلا که هيچ خبري از مجوز

نيست .

لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

حسن کسائی از استادان برجستهٔ موسیقی ایرانی و نوازندهٔ سرشناس نِی است.او به گفته خود در تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۰۷ در خانواده‌ای تاجرپیشه به دنیا آمد. پدرش ، «حاج سید جواد کسائی» از تاجران به نام آن زمان اصفهان بود که با اساتید و بزرگان آن زمان مانند سید حسین طاهرزاده، جلال‌الدین تاج اصفهانی ، اکبر خان نوروزی ، خاندان شهناز (شعبان خان ، حسین آقا ، علی آقا و جلیل شهناز)، غلامحسین سارنج و ادیب خوانساری رفت و آمد می‌نمود. این آمد و شدها موجب شد حسن کسائی از کودکی با موسیقی آشنا شود و به مرور زمان، علاقه زیادی خصوصاً به ساز نِی پیدا کرد (بعد از دیدن یک نوازنده دوره‌گرد) و بر آن شد تا پدر، وی را نزد مهدی نوایی ببرد. وی مدتی آواز و گوشه‌های موسیقی ایران را نزد استاد تاج اصفهانی و ادیب خوانساری آموخته و نِی را از مهدی نوایی فرا گرفت.

وی هر زمان که به تهران می‌رفت از محضر استاد ابوالحسن صبا استفاده می‌نمود.پس از فوت مهدی نوایی ، کسایی همچنان از همنشینی با نوازندگان اصفهانی در جهت تسلط بر نوازندگی نی استفاده کرد. مخصوصاً از همنوازی با جلیل شهناز که به نوعی حق استادی بر گردن او دارد بهره برد. همنوازی با سازهای پرده‌داری مثل تار و سه‌تار او را بیش از پیش با گام‌های مختلف موسیقی ایرانی آشنا کرد ، به صورتی که برای اولین بار دستگاه‌های چهارگاه ، اصفهان ، نوا و راست پنجگاه را با کوک دقیق و به صورت کامل اجرا کرد. کسایی همچنین از محضر ابوالحسن صبا بهره‌های فراوان برد که می‌توان گفت هنر نوازندگی سه‌تار کسائی، یادگار انس با این هنرمند یگانه‌است. سه‌تار نوازی کسائی تلفیقی زیبا از ترکیب نوازندگی تار جلیل شهناز و سه‌تار ابوالحسن صبا است.حسن کسائی در اصفهان سال‌ها مکتب‌دار موسیقی اصفهان در رشته‌های نی ، سه‌تار و آواز بوده‌است. اگرچه بیشتر آثار حسن کسایی بداهه‌نوازی است تا موسیقی پیش ساخته، ولی امروز بخش زیادی از ضربی‌ها و حتی آوازی‌های نوازندگان نی ، بهره گرفته از نوازندگی‌های ایشان است.کسائی امروز در نواختن نِی ایرانی همانند ندارد و در اوقات فراغت به تکمیل سه‌تار می‌پردازد. وی در زندگی هیچ دلبستگی‌ای به جز موسیقی ندار د. وی اکنون در شهر زادگاه خود ، اصفهان در کوی عباس آباد زندگی می‌کند. دیده شده که استاد حتی با لوله کردن کاغذی ساده و سوراخ کردن آن اقدام به نواختن نی می‌کند که این در یکی از نوارهای صوتی آموزشی استاد نیز بیان گردیده‌است ایشان هم اکنون در اصفهان به سر می‌برند. استاد کسائی به طور مستقیم نتوانست از محضر نایب استفاده کند، ولی در دوره‌ای بسیار کوتاه نزد یکی از شاگردان ایشان به نام مهدی نوایی ، تمام اندوخته‌های نوایی را فراگرفت . این موضوع از جهتی دلیل بر استعداد فراوان کسائی و از جهتی دیگر ، نشان از محدودیت و سادگی تکنیک نوازندگی نی در آن زمان می‌باشد . از این رو حسن کسایی مانند تهرانی در تنبک ، احمد عبادی در سه‌تار ، بهاری در کمانچه و پایور در سنتور به نوعی از ابتدا شروع به ابداع تکنیک و پیاده کردن تمام دستگاه‌ها در ساز نی نمود. شاگردان زیادی از محضر او درس گرفته‌اند که امروز جزو چهره‌های برجسته موسیقی ایران شمرده می‌شوند، از جمله:حسین عمومی ، حسن ناهید ، محمد موسوی ، منوچهر غیور (منبع مطالب:سایت ویکی پدیا)

لینک به دیدگاه

نسل جوان امروز کمتر ممکن است سید جواد ذبیحی را به خاطر بیاورند، اما در بین بزرگترها، ذبیحی به عنوان صدای آشنای سفره افطار و سحر در خاطره ها مانده است. ذبیحی یگانه مناجات خوان فارسی در لحن آواز ودستگاههای آوازی بود.

سید جواد ذبیحی از خواننده های اشعار مذهبی بود که از اواخر دهه 1320 کار خود را با رادیو ایران شروع کرد و همه مردم ان زمان مناجات ها و اذان زیبای او را بیاد دارند و کلاً سید جواد ذبیحی تا سال 1357 بدون هیچ رقیب هم طرازی در زمینه خواندن اشعار مذهبی اول بود و همیشه صدای وی از رادیو پخش می شد. سید جواد ذبیحی دارای آثار فروانی است که بسیاری از انها بخاطر اینکه از رادیو پخش شده کمیاب هستند سید جواد ذبیحی همچنین در برنامه گلها در شماره های اولی حضوری فعال داشته و بیش از 60 برنامه گلها را اجرا کرده.

داود پیرنیا برنامه برگ سبز را به خاطر سید جواد ذبیحی ایجاد کرد و علت اینکه نام برنامه را برگ سبز نامید به این خاطر بود که سید جواد ذبیحی "سید" بود.

11 برنامه اول برگ سبز را مرحوم ذبیحی اجرا کرده است و دکتر پیرنیا برای جلوگیری از انحصاری و تکراری شدن این برنامه از خوانندگان بنام دیگری در این مجموعه برنامه استفاده کرده است .سید جواد ذبیحی در سال ۱۳۵۸ از خانه ربوده می شود و به بیابانهای تهران برده می شود و به طرز فجیعی به قتل می رسد وبعد از ظهر آن روز عاملین قتل عکس جنازه و خبر قتل را به روزنامه اطلاعات می فرستند

لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

غلامحسین بنان، (اردیبهشت ۱۲۹۰ قلهک تهران - ۸ اسفند ۱۳۶۴) خواننده ایرانی است که از سالهای ۱۳۲۱ تا دهه ۵۰ در زمینه موسیقی ملی ایران فعالیت داشت. او عضو شورای موسیقی رادیو، استاد آواز هنرستان موسیقی تهران و بنیان‌گذار انجمن موسیقی ایران بوده‌است.

پدرش کریم خان بنان الدوله نوری و مادرش دختر شاهزاده رکن‌الدوله (برادر ناصرالدین شاه) بود. از شش سالگی به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از راهنمایی های مادرش که پیانو را بسیار خوب می نواخت بهره ها گرفت، اولین استاد او پدرش بود و دومین استاد، مرحوم میرزا طاهر ضیاءذاکرین رثایی و سومین استادش مرحوم ناصر سیف بوده‌اند.از سال ۱۳۲۱ صدای غلامحسین بنان، همراه با همکاری عده‌ای از هنرمندان دیگر از رادیو تهران به گوش مردم ایران رسید و دیری نگذشت که نام بنان زبانزد همه شد. روح‌الله خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری را شروع کرد و از بدو شروع برنامه همیشه جاوید «گلهای رنگارنگ» بنا به دعوت استاد داود پیرنیا همکاری داشت.بنان در طول فعالیت هنری خود، حدود 350 اهنگ را اجرا کرد و انچه که امتیاز مسلم صدای او را پدید می اورد، زیر و بم ها و تحریرات صدای او است که مخصوص به خودش می باشد. بنان نه تنها در اواز قدیمی و کلاسیک ایران استاد بود، بلکه در نغمات جدید و مدرن ایران نیز تسلط کامل داشت. تصنیف زیبا و روح پرور «الهه ناز» او بهترین معرف این ادعا می باشد. بنان را می توان به حق بزرگترین اجرا کننده آهنگ های سبک وزیری-خالقی دانست. او همچنین در کنار ادیب خوانساری از بهترین اجرا کنندگان آثار صبا و محجوبی محسوب می شود. استعداد شگرف او در مرکب خوانی و تلفیق شعر و موسیقی بارها ستایش موسیقی دانان معاصرش را بر انگیخته است.

در سال ۱۳۳۲ به پیشنهاد شادروان خالقی به اداره کل هنرهای زیبای کشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول گردید و در سال ۱۳۳۴ ریئس شورای موسیقی رادیو شد. غلامحسین بنان از ابتدا در برنامه های گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشته و برنامه های متعدد و گوناگون دیگری که از این خواننده بزرگ و هنرمند به یادگار مانده است.در این برنامه ها، استادان تراز اول موسیقی سنتی چون روح الله خالقی، ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، احمد عبادی، حسین تهرانی، علی تجویدی،و ... با او همکاری داشته‌اند. وی در سال ۱۳۳۶ در اثر یک سانحه رانندگی در جاده کرج یک چشم خود را از دست داد.محل دفن او در امامزاده طاهر کرج است. کتاب "از نور تا نوا" به کوشش دکتر داریوش صبور در مورد زندگی این خوانننده بزرگ موسیقی سنتی ایران منتشر شده است.از ماندگارترین ترانه های بنان می توان به: آهنگ آذربایجان،آمدی جانم به قربانت،یار رمیده،الهه ناز،می ناب،خاموش،مراعاشقی شیدا،من روز ازل، نوای نی و سرود همیشه جاوید ای ایران اشاره کرد. مجموعه آثار استادبنان به نام"رویای هستی" به کوشش شهرام آقایی پور درسال1381 درتهران منتشر شدده است.آواز ماهور با غزل سعدی به مطلع " همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی" و آواز دیلمان با شعر سعدی به مطلع " چنان در قید مهرت پایبندم که گوئی آهوی سر در کمندم" و همچنین آواز اصفهان بر روی غزل " آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود" از کار های ماندگار استاد هستند. (منبع مطالب سایت ویکی پدیا)

لینک به دیدگاه

حسن گل نراقی

270px-Golnaraghi.jpg

حسن گل نراقی متولد ۱۳۰۰ خوانندهٔ ایرانی است. که بیشتر به‌خاطر ترانه «مرا ببوس»ساخته مجید وفادار معروف است........

 

 

 

اودر کوچه آبشار خیابان ری در تهران به‌دنیا آمد. بعد از تحصیلات متوسطه، به کار پدری خود که خرید و فروش بلور و چینی عتیقه بود پرداخت. او در حرفه عتیقه‌شناسی مهارت پیدا کرد.

گل‌نراقی بیشتر به عنوان یک خواننده معروف است. ترانهٔ «مرا ببوس»، یکی از دو ترانه‌ای است که خوانده‌است. این ترانه از خاطره‌انگیزترین و پرشنونده‌ترین ترانه‌های ایرانی بوده‌است. یکی از علت‌های شهرت این ترانه تقارن آن با وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که شعر غم‌انگیز آن را بر سر زبان میلیون‌های ایرانی آزرده از کودتا انداخت. دلیل دیگر سروده شدن شعر آن به وسیله حیدر رقابی است که از فعالان سیاسی دهه ۱۳۳۰ ایران بود.

موسیقی ترانه مراببوس را مجید وفادار ساخته و اجرای آن با ویلیون پرویز یاحقی همراه بوده‌است. این ترانه ابتدا در فیلمی با هنرمندی ژاله علو استفاده شده و سپس به رادیو راه یافت.

گلنراقی در پایان عمر خود، گرفتار بیماری فراموشی آلزایمر و تومور مغزی شد، و در مهر ماه سال ۱۳۷۲ در تهران درگذشت و در گورستان قدیمی امامزاده طاهر واقع در مهرشهر کرج به خاک سپرده شد.روحش شاد.

لینک به دیدگاه

استاد حسين قوامي

 

100932560960.jpg

نام حسين قوامي هنرمندي كه بيش از نيم قرن در خدمت موسيقي ايراني بود ، نامي آشناي صاحبدلان است و مقام والاي او بر كسي پوشيده نيست مردي فروتن و بي ادعا كه آواي دلنشين او در دلها جاي دارد و صفحات يا نوارهاي آواي جاوداني اش را در هر خانه اي مي توان سراغ گرفت . قوامي نه تنها خدمتگزار موسيقي بلكه مروج شعر و ادبيات نيز بود . شعر ها را چنان واضح و آشكار مي خواند كه هر شنونده اي مي فهميد ، احساس مي كرد و بدان گوش مي سپرد . با قوامي " رضي الدين آرتيماني " را شناختيم و به حال و هواي اشعار سعدي و حافظ و مولانا نزديك شديم . صداي نرم و بي مانندش ، درك فوق العاده اش از شعر و آگاهي ژرف اش از موسيقي ايراني ، نام وياد او را هرگز از قلب دوستدارانش نخواهد زدود .

gavami-golpa.jpg

سال 1288 خورشيدي در تهران زاده شد ، مادرش آواي گرمي داشت و به گفته ي استاد " ..... هنگام تلاوت قرآن متوجه صداي گيرا و جذابش مي شديم ...." از ده – دوازده سالگي با صفحاتي كه در دسترس بود به تقليد از صداي خوانندگان پرداخت ، هر چند كه كار آساني نبود و مخالفت پدر را نمي توانست سرسري بگيرد .

مرحوم حسين خان اسماعيل زاده استاد بزرگ موسيقي نزديك خانه ي قوامي كلاس تعليم داشت . استادي كه هنرمند اني مانند : صبا - مرتضي محجوبي - رضا محجوبي - حسين يا حقي - حسين تهرانيو .... از شاگردان او بودند . رفت و آمد خانوادگي سبب شد تا مرحوم اسماعيل زاده به قدرت صداي حسين پي ببرد و به او پيشنهاد تعليم بدهد اما پدر تسليم نا پذير مي نمود . همسايگان و اهل محل چون ديدند حسين ضمن علاقمندي به آداب مذهبي صداي خوشي دارد ، شبهاي ماه رمضان دنبالش مي رفتند و او را به مسجد سپهسالار مي بردند و از روي دفترچه اي كه به دستش مي دادند نزديك به نيم ساعت در گلدسته ها مناجات خواني مي كرد . اين نيز چندان نپاييد و با ممنوعيت پدر رو برو شد . از آن پس حسين تنها مي توانست در خانه و دور از چشم پدر با استفاده از صفحه به تمرين آواز سرگرم شود .

پس از در گذشت پدر ، مادر روشنفكر فرمان آزادي حسين را صادر كرد و چون برادرش مشغول ياد گيري تار بود به كمك وي با استاداني چون احمد عبادي و حسين يا حقي آشنا شد . سال 1308 تصادف به ياري او شتافت و مرحوم " ظلي " را شناخت . شناختي كه به دوستي نزديك انجاميد و تا پايان عمر " ظلي " ادامه يافت . سال 1312 نخست با برادران وفادار و به دنبال آن با يكي از خوانندگان مشهور و سطح بالاي آن دوران " مرحوم عبدالله حجازي " آشنا شد و مدت 6 سال نزد او به تعليم آواز و شناخت رديفهاي موسيقي ايراني گذراند . همزمان از محضر ديگر استادان كسب فيض كرد و به مقامي رسيد كه اساتيد موسيقي معتقد شدند كه او دستگاههاي و مقام ها را به كمال مي شناسد و اجرا مي كند .

سال 1325 شادروان حسينقلي مستعان نويسنده ي مشهور كه رياست راديو را داشت از او خواست تا همراه برادران وفادار برنامه اي در راديو اجرا كند . او خود در اين مورد گفته " .... شب قول دادم اما صبح پشيمان شدم . مي خواستم تلفني انصراف خودرا اطلاع دهم اما مستعان شبانه خبر را به راديو داده بود .كار از كار گذشته بود . ساعت 5/1 همراه با برادران وفادار و مرحوم همدانيان برنامه اجرا شد و بدنبال آن تلفن هاي راديو براي شناختن اين خوانند ه به صدا در آمد . اما كسي جواب قانع كننده اي نگرفت ، قوامي افسر ارتش بود و خوانندگي براي نظاميان ممنوع . اين برنامه آوازي در مايه ي ابوعطا بود و او خود احساسش را چنين بيان كرده " بار اول كه مي خواستم اجراي برنامه كنم ، وحشت كرده بودم و حتي در شروع برنامه از فكر اينكه ميليون ها نفر صداي مرا مي شنوند و اگر وسط كار ، برنامه خراب شود ، چه آبرو ريزي خواهد شد ، بدنم به لرزه افتاد . ولي بعدها اين مسئله عادي شد " .

او شش ماه با نام ( نا شناس ) آواز خواند و پس از آن به پيشنهاد مرحوم روح الله خالقي نام مستعار ( فاخته اي ) را برگزيد و تا سال 1341 كه باز نشسته شد ، توانست با نام واقعي خودش برنامه اجرا كند . شادروان قوامي از سال 1325 تا سال 1331 هر هفته روز هاي جمعه در راديو برنامه داشت و نزديك به 300 برنامه اجرا كرد كه متاسفانه به دليل كمبود امكان ضبط و پخش مستقيم اثري از آنها بر جاي نمانده .

از سال 1331 تا 1337 به علت ماموريت هاي نظامي خارج از تهران ، از راديو كناره گيري كرد . نگارنده در سال 1337 افتخار آن را يافتم تا در اراك با استاد آشنا شوم .

سال 1337 مرحوم داوود پيرنيا باني برنامه ي " گلها " استاد را به همكاري دعوت كرد ، او كه شش سال در راديو برنامه اجرا نكرده بود ، ابتدا نپذيرفت . اما وقتي دانست چگونگي برنامه هاي موسيقي راديو تغييراتي كرده و به خصوص برنامه ي گلها وضع آبرومندانه و فرهنگي دارد ، و اركستر بزرگ گلها را زا نزديك ديد ، با شرط موافقت ارتش پذيرفت . مرحوم پير نيا هم با نفوذ و اعتباري كه داشت اين موافقت را كسب كرد ، و چنين بود كه استاد بين سالهاي ( 45- 1337 ) يكي از پركارترين خوانندگان برنامه ي گلها بود .

دست آورد اين دوران نزديك به 400 برنامه در ( گلهاي رنگارنگ 162 برنامه ، گلهاي جاويدان 44 برنامه ، برگ سبز 87 برنامه ، شاخه گل 39 برنامه ، گلهاي تازه 27 برنامه و متفرقه 18 برنامه است .)

استاد قوامي در تلويزيون نيز فعاليت داشت و شاگرداني تعليم داد ، او خود گفته " در سالهاي آغازين كار تلويزيون ، كلاسي در ساختمان تلويزيون تاسيس شد و از بين گروهي داوطلب 18 نفر براي تمرين آواز انتخاب شدند . حدود يك سال به همراهي استاد حنانه ، زرين پنجه و استاد بهاري به تعليم شاگردان پرداختيم و هر كدام از ما آموزش يكي از رشته هاي موسيقي را بر عهده داشتيم " .

سال 1346 به دعوت سازمان يونسكو ، همراه با گروهي از هنرمندان برنامه هايي در آلمان و فرانسه اجرا كرد . برنامه ي او چنان مورد توجه مردم قرار گرفت كه قوامي و يارانش را گلباران كردند . برنامه اي نيز به مدت يك هفته با همراهي 17 تن از هنرمندان ايراني در ( كابل ) اجرا كرد كه بي نهايت چشمگير بود و مورد تشويق مردم افغانستان قرار گرفتند .

در همين سال به همراهي استادان ( جليل شهناز و كسايي ) برنامه اي در سالن دانشكده ي ادبيات براي گروهي از بزرگان موسيقي جهان ، اجرا كرد كه بسيار جالب بود و يكي از استادان خارجي طي مصاحبه اي مطبوعاتي گفت " من تصور مي كردم كه آواز ايراني داراي ريتم نمي باشد ولي در اجراي برنامه هاي قوامي متوجه شدم كه اين خواننده ريتمرا در آواز رعايت ميكند و به نوازندگانش توجه ندارد و حاكم برنامه است . درست موقعي كه بايد آواز شروع كند شروع ميكند و همين امر باعث شد كه متوجه شوم ريتم آواز ايراني ، چهار ضربي است و تنها قوامي اين را رعايت ميكند و من اين رعايت ريتم را در خوانندگان ديگر نديدم و نشنيدم . قوامي در آواز ايراني در سطح عالي و بالاتر از ديگر خوانندگان قرار دارد .

استاد نورعلي برومند نيز نظري همانند اين داشت و معتقد بود كه در آن شرايط و برهه از زمان در بين خوانندگان ، قوامي در سطح بالاتري قرار دارد و خواننده اي ندا شتيم كه بتواند همپايه ي او بخواند .

مرحوم قوامي با هنرمندان معاصر خود روابطي دوستانه داشت و با همكاري استاداني مانند : مرحوم خالقي ، مرحوم بديعي ، و عزيزاني چون : تجويدي ، پرويز ياحقي و مهندس همايون خرم آهنگ هاي به ياد ماندني اجرا كرد ، ترانه هاي گيتي افروز ( داد از دل ) ساخته ي استاد تجويدي ، سرگشته ( تواي پري كجايي ) ساخته ي همايون خرم ، جواني از پرويز ياحقي ، ( ساقي نامه ) از مرحوم بديعي ، آهنگ بختياري شوشتري ( محلي دو صدايي ) از مرحوم خالقي ، بخشي از اين همكاري هاست .

شادروان قوامي ، حال وهواي شعر و آهنگ را درك ميكرد و همواره چنان مي خواند كه شاعر و آهنگ ساز را به شگفتي وامي داشت . در سال 1366 نواري با عنوان ( آواي فاخته ) با آهنگي از عماد رام و صداي قوامي با اشعار حافظ و نيما و سال 1367 نيز (بهار عاشقان ) كه شاهكاري از قوامي و همايون خرم است با اشعار مولانا منتشر شد كه شگفتي آفرين است و بيانگر آنكه اين هنرمند در مرز 80 سالگي هم همان صداي گرم گيرا و دلنشين را داشت و چنين مردي هرگز نخواهد مرد .

مرحوم قوامي در اواخر عمر به دليل بيماري گوشه گيري گزيد و خانه نشين بود ، ضعف چشمان توان خواندن و نوشتن را از او گرفته بود . تنها ياران نزديكي چون عبدالعلي وزيري و مهندس گلشن ابراهيمي ، گاهي به ديدارش مي رفتند و از ميان موسيقي دانان ، شهرام ناظري شايد تنها كسي بود كه لحظه اي اورا فراموش نكرد . همه اورا دوست داشتند ، حتي جوانان كم سن و سال كه با دسته هاي گل به خانه اش ميرفتند ، چهره ي تكيده و مهربانش را مي بوسيدند و او با لبخند به اين بوسه هاي لبريز از صفا و محبت پاسخ مي داد ، شگفت زده مي شد از اينكه مي ديد بر خلاف تصور ، جوانان اورا مي شناسند و دوستش دارند . افسوس كه ( فاخته ) ي خوشخوان و هنر مند ، ديگر آن حال و حوصله ي گذشته را نداشت ، مي توانست بخواند و خود مي گفت " اين چشمه در من خشك نشده ، شوق خواندن نمانده " .

سرانجام ، غروب روز پنجشنبه هفدم اسفند ماه 1368 جهان را بدرود گفت و پرنده ي روح ( فاخته ) به آسمانها پر كشيد . مراسم تشييع شكوهمندي برگزار شد و پيكر آن روانشاد از برابرتالار وحدت ( رودكي ) با بدرقه ي هزاران تن شيفتگان موسيقي ملي ودوستان به امامزاده طاهر كرج منتقل و در كنار دوست ديرين و همنواي هنر آفرينش ، سلطان آواز شادروان غلامحسين بنان به خاك سپرده شد.

لینک به دیدگاه
ممنون اینجوری بهتر شد

ولی اگر بشه اون بیوگرافی قبل از نوازنده و آهنگساز و اینها رو هم بردارید و فقط یک دونه باشه بازم جای بیشتری باز میشه برای نوشتن اسمهای دیگر عزیزان

ممنون

نه نيازي نيست الان اسم همه هست كسي از قلم نيفتاده :ws2:

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

استاد جلال ذوالفنون

 

 

sadbarg.jpg

 

متولد ۱۳۱۶‎/۱۲‎/۱۶ ، آباده فارس

نوازنده و مدرس سه تار، نواساز، مسلط به نواختن تار و ويلن

تحصيل در هنرستان موسيقى ملى

ورود به دانشكده هنرهاى زيبا و اخذ مدرك ليسانس موسيقى

حضور در مركز حفظ و اشاعه موسيقى ايران و بهره مندى از محضر استادان مركز و مكتب برومند

برخى از آثار او عبارتند از:

گل صد برگ، آتش در نيستان (با صداى شهرام ناظرى) ، پرند، پيوند، تكنوازى سه تار و...

 

 

اشاره: جلال ذوالفنون، تنها يك استاد موسيقى نيست. مجموعه اى است از دانش، تسلط به فن اجرا و جهان بينى خاص كه هنرمندانى چون او دارند. واقع بينى آميخته به تخيلى كنترل شده، خيالى آزاد و درعين حال مقيد به انگاره هاى فرهنگ اصيلى كه در آن رشد كرده، قلندرى و شوريدگى وسلوكى كه انگار پايانى ندارد. صداى سه تار او، هنگامى هم كه ديگر سه تار نمى نوازد، در گوش و هوش مخاطب هايش طنين انداز است.

 

طرفداران پرشور ساز او، معتقدند كه ذوالفنون در ساحت ناخودآگاه آنها موسيقى مى نوازد. واقعيت اين است كه به تعبير استاد زنده ياد اميرحسن يزد گردى: " ساز عرفانى ذوالفنون" ، براى آنها كه دوستدار اين نوع برخورد با سه تار وبا موسيقى ايرانى هستند، جذبه اى هوش ربا دارد.

 

تمام اينها، در هاله اى ظريف از طنز و ايهام و بداهه گويى هاى آنى كه مشخصه هنرمندان خلاق و رندان خلوت نشينى چون اوست،ديده مى شود.

 

به قول قدما: "او را كلماتى عالى است" . از جمله: "تابه خود آمدم، ديدم تار سنگينى در آغوش دارم و بار گرانى بر دوش" . در هنرستان موسيقى ملى، زمان تصدى استاد روح الله خالقى، سه تار جزو سازهاى اصلى نبود. حتى براى آن دستور (متد) مستقلى ننوشته بودند و عنوان "دستور مقدماتى تار و سه تار" ، بر كتابى بود كه زنده يادان، خالقى، موسى معروفى، زرين پنجه و... نوشته بودند و در هنرستان تدريس مى شد. برادر بزرگ او، محمود (متولد ۱۳۰۰) كه هم اكنون در آمريكا اقامت دارد، از شاگردان كلاس ويولون استاد صبا بود و از معروف ترين نوازندگان عصر خود شناخته مى شد. جلال ذوالفنون كوچك، جزو اولين گروه شاگردانى بود كه در نخستين دوره فعاليت هنرستان موسيقى ملى، با سرپرستى مستقيم استاد روح الله خالقى (در سالهاى ۱۳۳۸ ـ ۱۳۲۸) وارد شد. هم دوره هاى او نيز بعدها هنرمندان مشهورى شدند، ازجمله هوشنگ ظريف، افليا پرتو، سمين آقارضى، ارفع اطرايى ، نصرت الله گلپايگانى و فرهاد ارژنگى كه اين دو نفر آخر، جوان از جهان رفتند. علاقه ذوالفنون به سه تار بود ولى طبق برنامه درسى هنرستان مجبور شد ويولون و تار بنوازد. هم اكنون نيز وى در نواختن اين دو ساز دستى گرم دارد ولى بدان تظاهرى ندارد. تنها يك بار در سال گذشته، خرق عادت كرد و برنامه اى جمع و جور ترتيب داد و با تار قطعاتى را به اجرا گذاشت و نشان داد كه "هنوز دود از كنده بر مى خيزد" .

 

ذوالفنون در دوره هنرستان از راهنمايى هاى استاد موسوى معروفى در نوازندگى سه تار استفاده مى كرد.استاد معروفى در آن زمان به تدريس قرآن و شرعيات در هنرستان مشغول بود و ديگر با موسيقى سروكار آشكار نداشت. درآن سالها، بعد از مدتى كوتاه كه استاد ابوالحسن صبا با هنر درخشان سه تار نوازى خود در راديو تهران جلوه اى تازه كرده و علاقه مندان را به صداى اين ساز مشتاق ساخته بود، به خواهش فرزند استادش، احمدعبادى پسر ميرزا عبدالله، از سه تار زدن در راديو كناره گرفته بود و عبادى، سلطان بلامنازع سه تار نوازى در موسيقى ايران شناخته مى شد.

 

از نوا در ايام اين كه ذوالفنون جوان به دنبال سبك و سياق نوازندگى عبادى نرفت و گويى از همان اول به دنبال راهى ديگر بود. راهى دور از بدعت هاى فردى و نزديك تر به اصالت هاى هنرى قديم.موسيقى ايران در صد سال گذشته، دوران رونق و رواج چند ساز را گذرانده است كه از ميان آنها، دو ساز "تار" و "ويولون" از همه پر رونق تر بودند. زمان ميرزا حسينقلى تا على نقى وزيرى ، عصر "تار" بود و زمان تأسيس راديو تأسيس مركز حفظ و اشاعه ، يعنى مدتى كمتر از سى سال، عصر "ويولون" در موسيقى شهرى ايرانى حكمفرمايى داشت. رواج مجدد سازهاى مهجور ايرانى از قبيل سه تار و كمانچه، از اواسط دهه ۱۳۰۴ بود كه مقارن شد با تأسيس اولين دپارتمان موسيقى در دانشكده هنرهاى زيبا دانشگاه تهران (۱۳۴۴) و مركز حفظ واشاعه موسيقى (۱۳۳۷) . جلال ذوالفنون جوان جزو اولين گروه دانشجويانى بود كه به اين دپارتمان وارد شد. در حالى كه پيش از آن نيز به عنوان يك موسيقيدان معتبر شناخته شده بود ودر برنامه هاى متعددى در اركسترهاى رسمى حضور داشت. جلال ذوالفنون در اين مراكز با استادان بزرگى چون نورعلى برومند، يوسف فروتن و سعيد هرمزى آشنا شد و از آنها درس گرفت.

 

او با اين كه در همان زمان تحصيلات هنرستانى كاملى داشت و از مهارت عمل خوبى برخوردار بود، و با اين كه بين محققان موسيقى نيز به عنوان موسيقيدانى اهل تحقيق شناخته شده بود( هرمز فرهت در سال ۱۳۳۶ به راهنمايى او با استاد صبا آشنا شد و رساله دانشگاهى خود را نوشت)، با وجود اين، در ارتباط با استادان سالخورده اى كه آخرين نسل شاگردان درويش خان درآن سال ها بودند، دنياى تازه اى به رويش باز شد كه تا پيش از آن قابل تصور نبود. آشنايى با مطالب وتكنيك ها و شگردهاى قديمى و معاشرت با موسيقيدانانى كه حال و هوايى بسيار متفاوت با موسيقى هنرستان و موسيقى راديو داشتند، سير و سلوك او را در جهان اصوات، كامل كرد.

 

برخلاف آنچه كه تصور مى شود، نظام آموزش شفاهى در موسيقى سنتى، در عين اينكه انگاره هاى ثابتى را به هنرجو آموزش مى دهد، به طرزى نهانى، خلاقيت او را تقويت مى كند تا بعدها با گذر از مراحل تكنيك و تمرين، به بيان و لحن فردى خود دست پيدا كند و شبيه به استادش نشود. جلال ذوالفنون، محمدرضا لطفى، داريوش طلايى، حسين عليزاده، چهارهنرجوى مكتب استادان برومند، هرمزى و فروتن بوده اند اما هيچ كدام مثل يكديگر ساز نمى نوازند. از اين ميان، ذوالفنون تنها كسى بود كه سه تار را به عنوان اولين و آخرين ساز تخصصى خود برگزيد و بر آن وفادار ماند. با توجه به اينكه هيچ كدام از نوازندگان شناخته شده قديم تا امروز به استثناى احمد عبادى سه تار را به عنوان تنها ساز خود برنگرفته بودند، شهامت و ايمان ذوالفنون را در اين تصميم مى توان سنجيد.

 

با نوازندگى او بود كه سه تار به عنوان سازى مستقل، از بين جمع نخبگان موسيقى به ميان توده مردم راه يافت و ؟ سه تار او در نوارهاى گل صد برگ و آتش در نيستان و شيدايى و...در ذهن و زبان مردم علاقه مند به موسيقى، زمزمه گر شد. به قول يكى از موسيقيدانان، عصر سه تار در زمانه ما را بيش از همه با صداى سه تار ذوالفنون مى شناسند چرا كه هيچ كس بيش از او بر نواختن اين ساز پافشارى نكرده است.

 

استاد ذوالفنون : موسيقي براي تعالي ذهن انسان است

 

موسيقي براي تعالي ذهن انسان است و بايد براي آن از جان مايه گذاشت لذابه دنبال حركتي نو در موسيقي ايران هستيم. موسيقي ظرافت و لطافتهاي وجود انسان را به وي يادآوري ميكند و در پرتو آن توجه به حقايق زندگي بوجود ميآيد. تمام انواع موسيقي در تعالي ذهن انسان نقش ندارند بلكه بخشي از آن به اين مطلب مرتبط است و بخشي از موسيقي جنبه سرگرمي دارد و معني در آن نيست.

 

چون نفوذ موسيقي زياد است وقتي بيمعني شود باعث اختلال و آشفتگي ذهن ميشود و انسان را از حقايق دور ميكند لذا اين نوع موسيقي آلوده و مسموم است.

 

كوشش ما حركت به سوي موسيقي از نوع متعالي آن است زيرا موسيقي در تقويت ذهن و هدايت به معيارهاي انسانساز نقش دارد و اكنون نياز جامعه و فرهنگ به آن است.

 

بايد هرچه نيروي انساني و جوان داريم با خود همراه كنيم و به كمك اساتيد جوان موسيقي، نوعي موسيقي بسازيم كه جوانپسند و جهانپسند باشد. آن نوع موسيقي متعالي است كه در آن معيارهاي انساني و يادآوريهاي زيبايي وجود داشته باشد و علاوه بر آن احساس شود كه موسيقي وظيفهاي دارد.

 

اگر نگاه به موسيقي بسته به نقشي كه در ساختن فرهنگ دارد باشد طبعا حركت ما هم از جهت موسيقيدان و هم از جهت مخاطب متفاوت خواهد شد. آنچه به عنوان موسيقي در جامعه رايج است بخش بسيار كوچكي از موسيقي اصيل است و بايد به مدد سرمايهاي كه از موسيقي داريم آثار جوان پسندانه و به روز ارايه كنيم كه حاوي پيام انسان دوستي باشد.

 

تقسيم بندي موسيقي را به پاپ و غيرپاپ درست نميدانم بلكه موسيقي بايد به دو دسته كلي خوب و بد تقسيم شود. براي پيشرفت موسيقي بايد اميدمان را از ارگانهاي دولتي قطع كنيم زيرا اين مردم بودهاند كه در تمام ادوار فرهنگ و هنر را ساخته و حفظ كردهاند.

 
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

استاد جلال تاج اصفهانی

 

Taaj%20Esfahani.jpg

در سال ۱۲۸۲ شمسی (برابر با شناسنامه) خداوند به شیخ اصفهانی واعظ اصفهانی که به "تاج الواعظین" معروف بود فرزندی عطا کرد که نامش را جلال گذاشت. شیخ اسماعیل پدر جلال علاوه بر منبر گرم و گیرایی که داشت از حنجره ای داوودی و صدایی دلنشین نیز برخوردار بود و طبق مرسوم زمان بر اثر حشر و نشر با مردم اهل ذوق زمانش با گوشه ها و ردیف های آوازی ایران نیز آشنایی پیدا کرده بود.جلال فرزند شیخ اسماعیل هم ، صدا و حنجره را از پدرش به ارث برده بود. این موضوع را اهل خانواده همه می دانستند ولی چون جلال به احترام پدر هرگز جلوی او دهان باز نکرده بود پدر از صدای خوش فرزندش خبری نداشت. عاقبت زمان مدرسه رفتن جلال رسید. پدر او را به مدرسه ی "علمیه" سپرد. این مدرسه در بازارچهء رحیم خان نزدیک مسجد رحیم خان واقع بود با منزل شان فاصلهء چندانی نداشت.در مدرسه بخاطر صوت خوشی که جلال داشت مکبری و موذنی و قرائت کلام الله مجید را به او واگزار کرده بودند. یک روز عصر وقتی جلال نه ساله از مدرسه برمی گشت با خود اندک اندک زمزمه می کرد و این زمزمه تا نزدیک در منرل ایشان ادامه داشت. غافل از اینکه پدر بر خلاف معمول ، آن روز در منزل بود و صدای او را شنید. وقتی جلال پایش را از هشتی به داخل حیاط گذاشت پدرش او را صدا کرد. رنگ از روی جلال پرید و به لکنت افتاد. در این هنگام پدر با چهره ای گشاده و ملاطفت آمیز به فرزند گفت : «جان پدر! تو صدایت خوب است و قشنگ آواز می خوانی. من صدایت را شنیدم. حالا هم کمی برای من بخوان.» وقتی جلال با صدای لرزان اندکی برای پدرش خواند پدر دستی به سرش کشید و بوسه ای از مهر بر پیشانی اش زد و گفت : «برای آواز خواندن تنها صدای خوب کافی نیست. تو باید تعلیم ببینی آن روزها به جلال چون فرزند شیخ اسماعیل تاج الواعظین بود "تاج زاده" می گفتند. جلال تاج زاده از نه سالگی تعلیم آواز را شروع کرد. ابتدا پیش پدرش با مقدمات و اصول ردیف ها آشنا شد و سپس پدر او را به مرحوم سید عبدالرحیم اصفهانی استاد آواز آن زمان سپرد و تاج مدتی نزد این استاد گوشه ها را یاد گرفت. پس از مرحوم سید عبدالرحیم ، پدر تاج برای اینکه او را با گوشه های سازی در ردیف نیز آشنا کند به خدمت شادروان نایب اسدالله نی زن معروف برد. تاج زمانی نسبتا طولانی در خدمت نایب اسدالله نکته ها و ظرایف آواز ایرانی را فرا گرفت. آخرین استادی که تاج بنا به توصیه ی پدر برای تکمیل گوشه ها و ردیف ها به خدمتش رفت مرحوم شادروان میرزا حسین ساعت ساز معروف به "خضوعی" بود و تاج پس از اتمام فراگیری نزد این استاد، دیگر در آواز سرآمد شده بود و اندک اندک در محافل می خواند و این جا و انجا همه از صوت خوش و تسلط او بر آواز سخن می گفتند.

اولین تجربه ی آواز خوانی با ساز

تاج در نوجوانی با مرحوم حسین خان اسماعیل زاده استاد معروف و مسلم کمانچه (دایی استاد اصغر بهاری) آشنا می شود و اولین باری که قرار بود بهمراه ساز حسین خان اواز بخواند حسین خان ساز را کوک می کند و هنوز جمله ی اول را نزده ، تاج با عجله درآمد آواز می کند.حسین خان با لبخندی می گوید : «پسرم ، در خواندن اینقدر عجله نکن. صبر داشته باش تا من درآمد بکنم. بعد کمی بیشتر صبر کن تا چهارمضرابی هم بزنم. وقتیکه مجلس سرحال آمد و خودت هم کاملا سر ذوق آمدی شروع کن به خواندن. تازه آن وقت هم با حوصله و طمانینه بخوانتا مردم فرصت شنیدن و لذت بردن از ریزه کاریهای آوازت را داشته باشند

هم آوازهای تاج

تاج همیشه از آواز مرحوم سید عبدالرحیم اصفهانی و مرحوم میرزا حسین ساعت ساز (حضوعی) با تجلیل و گرامیداشت فراوان یاد می کرد و به خصوص می گفت : «صوت داوود نبی در حنجره و صدای استادم مرحوم سید رحیم تجلی می کرد و ممکن نیست کسی دیگر بتواند مانند او به این خوبی بخواند.» جز این دو نفر تاج با سعه ی صدر و مناعتی که داشت و اصولا هر خواننده ای را تشویق می کرد ، از خوانندگان همزمانش نیز از جمله به این استادان ارادت داشت و از آنان و آوازشان به نیکی یاد می کرد (این اسامی را تاج در گفتگویی که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ داشت بر زبان آورد) : سید حسین طاهر زاده ، سید اسماعیل خان قراب ، قربان خان شاهی ، تجلی ، حاج محمد علی ، حبیب شاطر حاجی و شهاب (معروف به شهاب چشم دریده ، شاگرد حبیب شاطر حاجی که گوشه ی شهابی در دستگاه زند یا ترک به او منسوب است.)

کسانی که با تاج ساز نواخته اند

بی تردید بسیاری از اساتید مسلم موسیقی و نوازندگان چیره دست سازهای ایرانی با شادروان تاج اصفهانی ساز نواخته اند ، ولی می توان نام ای هنرمندان را در ردیف نام کسانی که با تاج هم نوازی داشته اند ثبت کرد :

مرحوم نایب اسدالله نی زن معروف (این استاد زمانی که تاج نزدش تلمذ می کرده به عنوان آموزش همراه آواز تاج اصهانی نی هم می زده) مرحوم شکری ادیب السلطنه استاد تار ، مرحوم رضا محجوبی (ویولن) ، مرحوم حسین یاحقی (ویولن) ، مرحوم ارسلان خان درگاهی (تار و سه تار) ، مرحوم اکبر خان نوروزی (تار) ، مرحوم رضا خان باشی (تار) ، مرحوم سلیمان خان اصفهانی (نی) ، مرحوم علی خان شهناز (تار) ، مرحوم حسین خان شهناز (تار) ، استاد حسن کسائی (خداوندگار نی و جانشین بحق نایب اسدالله) ، استاد جلیل شهناز (نوازنده ی چیره دست تار) ، استاد علی تجویدی و ...

شاگردان تاج

تاج برخلاف اینکه استادان انگشت شماری داشت شاگردانش فراوان بودند. او در تعلیم ، با لطف پدرانه ای که داشت با اصرار هر کسی را که حتی دو دانگ صدایی داشت تشویق به خواندن می کرد و اغلب خودش نیز محض ترغیب شاگردان جوان و تازه کار بی هیچ ناز و افاده ای چند بیتی مناسب زمزمه می کرد. تاج با خضوع و خشوع فراوان تعلیم می داد و با روحیه ای که داشت اکثرا از شاگردانش به عنوان شاگرد نام نمی برد و از آنها به نام دوست و رفیق یاد می برد. شاگردان تاج فراوان اند و من [=استاد شجریان] بیشتر آنها را ندیده و نمی شناسم ولی در آن میان فقط با دو نفر انان آشنایی پیدا کردم : یکی آقای مرتضی شریف (قاضی دادگستری) ، از شاگردان قدیمی تاج که شیوه ی تاج را خیلی خوب دریافت کرده و به کار می گیرد ، حنجره ی توانایی دارد و پخته می خواند و شعر را بجا در آواز بکار می گیرد. یکی هم که بیش از همه و تا آخرین روزهای زندگی با تاج و در خدمت او بوده آقا علی اصغر شاه زیدی خواننده ی جوان اصفهانیست که خود به تعلیم آواز هنرجویان مشغول است و در یکی از آزمون های باربد نیز رتبه ی اول شده است.

taaj-shajarian.jpg

عده ی زیادی هم غیر مستقیم شاگرد تاج بوده اند. این عده از راه صفحات و نوارهای تاج با سبک آواز او آشنا و روش او را در آواز تعقیب کرده اند که از این میان می توان به خواننده ی خوش صدای معاصر آقای حسین خواجه امیری (معروف به ایرج) اشاره کرد.

روحیه و خلقیات تاج

شادروان مردی سلیم النفس و با مناعت طبع بود . هرگز در طول مدت زندگی اش به خاطر مال دنیا و زندگی اش به کسی کرنش نکرد و این خاطر مدح کسی را نگفت. او از همه تعریف و تمجید می کرد و همه را با نام خیر یاد می کرد. شاید کسی به خاطر نداشته باشد که او حتی یکبار از کسی گلایه ای بکند و از کسی بد بگوید. او حتی اگر از کسی رنجش می دید و خاطرش آزرده می شد این رنج و آزردگی را با سکوت بزرگوارانه ای تحمل می کرد.تاج از استادانش با احترام فراوانی یاد می کرد و با دوستانش به مهربانی و عطوفت رفتار می کرد.

خانواده ی تاج

شادروان تاح در زندگی یک همسر اختیار کرد و همیشه از او به عنوان کدبانو ای خانه دار ، مهربان و دلسوز که موجب گرمی کانون خانوادگی است نام می برد. خداوند به تاج شش فرزند عطا کرد. چهار دختر به نامهای تاجی ، پروین ، هما ، پروانه و دو پسر به نامهای همایون و جمشید.

سرانجام در روز ۱۴/۹/۱۳۶۰ دار فانی را وداع گفت و به دیدار حق رفت. در شب سومین روز فوت او عده ی کثیری از مردم هنر دوست و هنرمند اصفهان شرکت داشتند طوری که فضای مسجد به طور مداوم پر و خالی می شد.در آن شب کسایی نی می زد و گریه می کرد. همراه ناله های نی همه شیون می کردند.در همان حال استاد دکتر شفیعی به مناسب حال حضار مجلس خطاب به تاج گفت :

 

سلک جمعیت ما بی تو گسسته ست زهم

ما که جمعیم چنینیم تو تنها چونی

تاج اصفهاني خواننده نامدار مكتب اصفهان، تجربه ديگري را باز هم در بیات ترک به ثبت رساند** تا اينكه در سال ۱۳۳۴ خورشيدي، جوان ۳۰ ساله اي به نام رحيم مؤذن زاده در استوديوي شماره ۶ راديو پس از چند بار سعي و تلاش در گوشه هاي مختلف موسيقي ايراني، سرانجام اذان معروفش را در گوشه «روح الارواح» بر زبان جاري ساخت.

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

استاد احمد عبادی

 

m-ebadi2.jpg

 

استاد احمد عبادی (۱۲۸۳-۱۳۷۱) از استادان موسیقی ایرانی و نوازنده سه تار و فرزند میرزا عبدا... فراهانی بود. میرزا عبدا... رديف امروزي ما را جمع اوري کردند و به شاگردان اموزش دادند که اگر ميرزا عبدالله نبود موسيقي ما از بين رفته بود. احمد عبادی از هشت سالگی با موسیقی آشنا شد و اصول نوازندگی را از خواهران خود مولود و ملوک، که از تعلیمات پدر برخوردار بودند فرا گرفت.

استاد احمد عبادی مدتها در وزارت پیشه وهنر به تدریس و تحقیق در موسیقی ایرانی و سه تار پرداخت ودر جهت معرفی موسیقی ملی ایران کنسرت‌های متعددی در داخل و خارج از کشور از جمله فرانسه، ایتالیا، آلمان و اتریش داشت که مورد استقبال هنردوستان واقع شده است.

استاد عبادی در نواختن سه تار دارای سبک و شیوه‌ای مخصوص به خود بود که کمتر کسی توانسته از عهده تقلید آن بر آید. عده‌ای سبک خاص ساز زدن او را مربوط به امکانات و وسایل صدا برداری زمان وی می‌دانند. مضرابهای تک سیم و دومضراب‌ها از مشخصه‌های بارز سبک وی هستند.

از کارهایی که او در نوازندگی سه تار ایجاد کرد، ابداع کوکهای مختلف در سه تار است که در آلبوم کوک سه تار آنها راعرضه کرده است.

عبادی شاگردان بسیاری تربیت کرد از جمله مهربانو توفیق، بهرام وادانی، بهداد پایانی و ....

او در رادیو نیز فعالیت می‌کرد و صفحه‌ها و کاستهای زیادی ضبط کرده از جمله صفحه آواز شور همراه رضا ظلی و همچنین تکنوازی‌ها و بداهه نوازی‌ها و همراهی با نوازندگان و خوانندگان مختلف. همنوازی‌های او با استاد بنان و استاد شجریان آثاری شنیدنی و ماندگار در قالب برنامهٔ گل‌ها به جا گذاشته است.

آنطور که اهل موسیقی از مرحوم عبادی به خاطر دارند، عبادی فردی معتقد و متدین بود، قبل از ساز زدن وضو می‌گرفت و در روزهای عزا داری و شهادت ائمه اطهار دست به ساز نمی‌زد.

 

 

استاد احمد عبادی وارث و یادگار نسلی از بزرگان و راویان فرهنگ شفاهی موسیقی سنتی ایران بود كه به خاندان هنر معروف بودند. شاه ولی فراهانی سرسلسله این خاندان است كه می گویند از شاگردان و سرسپردگان به مشتاق علیشاه اصفهانی بوده و فرزندش آقاعلی اكبرفراهانی از نوازندگان تار دوره ناصری و از دست پروردگان مكتب پدر بوده است همو كه می گویند عارفی دلسوخته بود كه یكشب بر بام خانه اش در حال راز و نیاز و نواختن سازش كه قلندر نامیده می شد به جوار حضرت حق می شتابد. فرزندانش میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی بعدها آنچه را كه از پدر و بعدها از شاگردان پدرآموخته بودند به شكل مدون و منسجمی درآورده و ردیف موسیقی را بدین شكلی كه امروزه وجوددارد ونواخته می شود تدوین می كنند. تقسیم بندیهای دستگاهی موسیقی سنتی ایران نیز مبنی بر هفت دستگاه و پنج آواز از این زمان رواج پیدامی كند. فرزندان میرزا حسینقلی، علی اكبرخان شهنازی و عبدالحسین خان شهنازی بودند كه هر كدام نیز در نوازندگی تار دارای سبك و سیاقی خاص بودند. فرزندان میرزا عبدالله دودختر به نامهای مولود و ملوك و دوپسر به نامهای جواد واحمد بودند. جواد در جوانی فوت می كند. مولود وملوك محضر پدر را درك كردند و از او نوازندگی سه تار را آموختند ولی احمد كه كوچكترین فرزند بود در هنگام مرگ پدر حدودهفت یا هشت سال بیشتر نداشت و بیش از یك یا دو جلسه بیشتر نتوانست از محضر پدر استفاده كند و از این نعمت محروم ماند ولی بعدها نوازندگی سه تار را از خواهران خود خصوصاً «ملوك» كه سه تار را به شیوه پدر می نواخت فراگرفت. احمدعبادی مدتی را در مشاغل دولتی و در خدمت شهربانی كل كشور گذراند و بعد از سال۱۳۲۰ به وزارت اقتصاد ملی انتقال یافت. نخستین اثری كه از استاد احمد عبادی ضبط شده، صفحاتی است كه در سال۱۳۱۰ توسط كمپانی پولیفون تهیه شده است. یكی تكنوازی سه تار در دستگاه ماهور و دیگری در دستگاه شور كه توسط رضاقلی ظلی خوانده شد. (رضاقلی ظلی خواننده در سال۱۳۲۴ براثر بیماری سل درگذشت)

 

kasai4.gif

در سال۱۳۲۷ نیز عبادی توسط شاعر وترانه سرای نامدار استاد اسماعیل نواب صفا به رادیو دعوت می شود و برای اولین بار در مردادماه۱۳۲۷ صدای روح نواز سه تار عبادی از رادیو به گوش همه می رسد. نواب صفا در این باره می گوید: از افتخارات من همین بس كه توانستم صدای ساز استاد احمد عبادی را از طریق رادیو به گوش مردم برسانم. چه بسا در آن دوران مردمانی بودند كه هنوز صدای این ساز را نشنیده بودند و از آن پس تماس مردم با رادیو بیشتر شد واز ما می خواستند كه از ساز استاد عبادی بیشتر استفاده كنیم.

شیوه نوازندگی احمد عبادی پس از نواختن در رادیو به گفته خود او تحت تأثیر قرار می گیرد. چرا كه تا آن وقت سه تار به شیوه قدما نواخته می شد وهمه سیمها با هم به صدا درمی آمد وچون حس می كرد این شیوه نوازندگی در رادیو واضح به گوش مردم نمی رسد، با كم كردن فاصله سیم تا صفحه ساز و نیز با تغییری كه در فاصله سیمها با یكدیگر می داد و همچنین نوع سازهایی كه برای تكنوازی انتخاب می كرد، به شیوه و سبك جدیدی درنوازندگی سه تار دست یافت كه منحصر به فرد بود.

 

 

عبادی بداهه نوازی بسیار چیره دست بودچنانكه خاصیت و روج هنر موسیقی شرق است كه هنرمند همان لحظه و همان آن، آن را با توجه به احساس و نوع نگرش خود با نغمه هایی كه به وجود می آورد حكایتی تازه سر می كند و استاد عبادی از این حیث بسیار چیره دست و متبحر بود، چنانكه حتی در برخی از گوشه های كوچك از دستگاهی خاص، زمان زیادی را به تكنوازی می پرداخت بطوری كه جمله ها و ملودیها شبیه یكدیگر نبودند وهر جمله از طراوت و تازگی خاصی برخوردار بود. از دیگر ویژگی های سبك استاد می توان به تك مضرابهای واضح و خوش صدا به سكوتهای عمیق و بجا در بین فواصل جمله ها و چهارمضرابها و قطعاتی كه در اكثر گوشه های دستگاهها گردش می كرد ونیز استفاده از تمامی امكانات صدایی ساز اشاره كرد. از او آثار بسیاری در زمینه تكنوازی و یا گروه نوازی بجا مانده است عبادی تغییراتی در كوكهای سه تار به وجود آورد وكوكهای جدیدی را برای این ساز ابداع كرد كه در دوكاست به نام «كوكهای سه تار» به دوستداران و علاقه مندان به هنرنوازندگی سه تار تقدیم شد.

 

 

8%203.jpg

 

عبادی در روزگار خویش تنها زیست و اما امروزه می بینیم كه بسیارند كسانی كه می خواهند عبادی وار بنوازند. استاد احمدعبادی در هفدهم اسفندماه هزار و سیصدو هفتاد و یك به جوار حضرت حق شتافت.

لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...

استاد هوشنگ ظریف

 

houshang-zarif.jpg

 

هوشنگ ظريف، متولد تهران ـ ۱۳۱۷ نوازنده و مدرس تار، رديف شناس.

ـ شاگرد على اكبر شهنازى، حسين تهرانى و جواد معروفى در هنرستان موسيقى ملى.

ـ فارغ التحصيل هنرستان و هنركده موسيقى ملى؛ داراى بيش از ۴۵ سال سابقه كار حرفه اى.

ـ داراى اجراهاى فراوان در صحنه هاى داخل و خارج از ايران؛ همراه اركسترها و خوانندگان مختلف. همكار دائم گروه همنوازان سازهاى ملى به سرپرستى استاد فرامرز پايور

ـ همكار استاد حسين تهرانى در تدوين كتاب آموزش تنبك؛ و دكتر محمدتقى مسعوديه در بازبينى نت هاى كتاب رديف موسيقى آوازى ايران (روايت محمود كريمى).

از تك نوازى ها: نوار «اصفهان ـ دشتى» و اجراى قطعاتى از استاد علينقى وزيرى.

مدرس رديف و تار نوازى در هنرستان، گروه موسيقى دانشگاههاى مختلف و …

 

اگر موسيقى پنجاه سال گذشته مان را در مقولاتى تفكيك شده بررسى كنيم، و اگر براى بررسى هركدام از آنها (تك نوازى، بداهه سرايى خلاق، آهنگسازى، آموزش، ساختن ساز، تحقيق، مديريت و …) شاخص هايى مجزا در نظر بگيريم، آنگاه مى توانيم ارزشها و فضايل چهره هاى نامدار موسيقى مان را بهتر بشناسيم. در جامعه موسيقى ايران، كمتر كسى است كه انحصاراً متعلق به يك حوزه و فقط متعلق به يك مقوله از موسيقى باشد. معمولاً يك موسيقيدان نامدار، در حوزه هاى مجاور هم فعاليت دارد ولى با يكى از آن مقولات، بيش از ساير آنها، موجب شهرت او مى شود.

هوشنگ ظريف، نوازنده تواناى «تار» و يكى از برجسته ترين هنرآموختگان هنرستان موسيقى ملى در دوره رياست استاد روح الله خالقى، گذشته از اعتبارى كه در تك نوازى و نيز در همنوازى با گروههاى معتبر موسيقى دارد، آموزگارى درجه اول و تأثير گذار بوده است. نقش او در آموزش تكنيك هاى صحيح تارنوازى و تربيت هنرجويانش به حدى است كه مى توان درباره آن يك مجموعه مقاله فراهم كرد. درحالى كه شخصيت هنرى و مقام اخلاقى او در هنر، در هيچ زمانى، به طرز شايسته اى معرفى و شرح نشده است. علت اصلى آن، فروتنى او و حجب و حيايى است كه در هنرمندانى اصيل ديده مى شود، و نيز گريزان بدون ايشان از هر فضايى كه رنگى از سطحى گرى و يا جنجال دارد. اما علت ديگرى هم هست، هوشنگ ظريف، به خاطر خصوصيات فطرى و محيط هاى آموزشى اصيلى كه در سالهاى شكل گيرى شخصيت وى نقش حياتى و تعيين كننده داشته اند، از اين كه خود را به هر قيمتى مطرح كند و مانند برخى ستارگان سينما و فوتبال، با انتخاب نوع زندگى غيرعادى، امثال جنجال آفرين و يا هنجارشكنى، بخواهد نوعى «مغناطيس شخصيتى» و يا «كاريزما» را براى خود ايجاد كند، گريزان و بيزار است. اين نوع شخصيت و زندگى پيش هنرمندان كمياب است و علت آن، بيشتر به ريشه هاى تربيت خانوادگى برمى گردد. هوشنگ ظريف نه تنها در زندگى بلكه در تارنوازى نيز چنين عمل كرده است. نواختن او بى تكلف، سليس، دقيق، مقيد به آموزشهاى كلاسيك و داراى روحيه اى سالم و عقلانى است. فضاهاى نامتعارف، هنجارگريزى در ملودى ها و ريتم ها و تزئين ها و جمله بندى ها، آنچنان كه در ساز عده اى ديگر هست، در ساز او شنيده نمى شود. تكنيك او نيز ظاهراً سهل و باطناً ممتنع است و از چنان استوارى و سلامتى برخوردار كه تنها آنها كه سالها با جديت تارنواخته اند ارزش آن را درك مى كنند.

هوشنگ ظريف، از اولين هنرجويان هنرستان موسيقى ملى است كه در سال ۱۳۲۸ به كوشش و پايدارى استاد روح الله خالقى تأسيس شد. استاد خالقى، هنرآموزان خردسال را گاه از شاگردان دبستانها انتخاب مى كرد و گاه، خانواده هاى با فرهنگى كه مستقيم يا به واسطه با خانواده هاى خالقى و ملاح و معروفى و … آشنا بودند، فرزندشان را براى آموختن موسيقى به «هنرستان آقاى خالقى» مى آوردند. به محلى كه در آن روزگار، تنها محيط آموزشى سالم و مطمئن و معتبر براى يادگيرى موسيقى ايران، شناخته مى شد. برادران ظريف (محمد و هوشنگ) هر دو در آن تحصيل كردند، از آنجا فارغ التحصيل شدند و هركدام با يكى از شاگردان همان هنرستان ازدواج كردند. محمد، با خانم گيتى وزيرى تبار ـ دختر استاد حسينعلى وزيرى تبار نوازنده برجسته كلارينت ـ پيوند بست و هوشنگ با خانم پروين صالح، كه هنوز هم همسر و مادر فرزندان او است. از هنرمندان نامدارى كه همدوره آنها بودند، جلال ذوالفنون، ارفع اخرايى، افليا پرتو، انوشيروان روحانى و … نصرت الله گلپايگانى (۱۳۴۱ـ۱۳۱۷) بود كه از استعدادهاى برجسته به شمار مى آمد و در جوانى درگذشت. گلپايگانى (كه هيچ نسبتى با اكبر گلپايگانى خواننده معروف نداشت) ويولون و تار و تنبك مى نواخت. هوشنگ ظريف خردسال، در هنرستانى درس خواند كه هنرمندانى چون ابوالحسن صبا، على اكبر شهنازى، حسين تهرانى، جواد معروفى، وزيرى تبار، موسى معروفى، حسينعلى ملاح و نصرالله زرين پنجه در آن تدريس مى كردند.

 

 

02.jpg

 

)هوشنگ ظريف و هنرآموزان در مکتب موسي خان معروفي)

او شاگرد ممتاز كلاس تار استاد على اكبر خان شهنازى بود. در بعضى مراجع او را شاگرد موسى خان معروفى معرفى كرده اند. در آن سالها (۱۳۳۸ـ۱۳۲۸) استاد موسى معروفى سالخورده بود و به خاطر اعتقادات مذهبى، بسيار كم تار به دست مى گرفت. كار او در هنرستان تدريس قرآن و شرعيات بود. سيستم تربيتى استاد روح الله خالقى كه از درسهاى دكتر اسدالله بيژن و سيستم آمريكايى تدريس در دارالمعلمين عالى تهران مايه گرفته بود، نمرات خود را داد و شمارى از هنرمندان جوان دهه هاى ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ از همان دوره رياست خالقى بر هنرستان، فارغ التحصيل شدند. هوشنگ ظريف نيز يكى از آنها بوده است. يكى از روزهاى تيرماه ۱۳۷۱ كه به مناسبت درگذشت استاد محقق، زنده ياد حسينعلى ملاح مجلسى برپا شده بود، هوشنگ ظريف، به ياد ملاح سخنانى كوتاه گفت و ياد كرد از جديت و مهربانى او در يكى از ساعات تمرين، كه ظريف نوجوان را با حرارت، تشويق به كار و تمرين بيشتر و بيشتر كرده بود. نوارى نيز به يادگار است از دوره تحصيل در هنرستان و اجراى يك قطعه دونوازى تار، كه دو هنرمند نوجوان در آن سالها اجرا كرده اند؛ اوئت در بيات اصفهان، با نوازندگى هوشنگ ظريف و جلال ذوالفنون (كه آن روزها فقط تار مى نواخت و گاهى ويولون). گويا اين قطعه از ساخته هاى ظريف است و انجام تكليفى از تكاليف ويژه اى كه استاد خالقى به آن سفارش داد. هوشنگ ظريف، اكنون در ۶۵سالگى با كمى تأسف از آن دوران ياد مى كندو مى گويد: «سطح كار در هنرستان خيلى بالا بود و در سالهاى بعد از آن، نوشتن و اجرا كردن چنين قطعاتى ديگر دور از دسترس شدند. اين قطعه اگر امروز هم اجرا شود زيبايى و جذابيت خود را خواهد داشت.»

هوشنگ ظريف ، همراه افليا پرتو و ارفع اخرايى و ذوالفنون و... در مراسم جشن فارغ التحصيلى، ديپلم خود را از دست استاد علينقى وزيرى گرفت، در بيست سالگى او تارنواز چيره دستى بود كه به راحتى در هر اركسترى مى توانست عضو شود. همچنين با نواختن سه تار و نيز با نوازندگى تنبك استاد حسين تهرانى به خوبى آشنا شده بود. براى فارغ التحصيلان ممتاز هنرستان موسيقى ملى، واردشدن در كار حرفه اى و استخدام در سازمانهاى معتبر هنرى وابسته به دولت كار مشكلى نبود. هوشنگ ظريف جوان به عنوان نوازنده اى مسلط و توانا، در اركسترهاى بزرگ، شروع به كار كرد. (سابقه حرفه اى او تا امروز بالغ بر ۴۵سال است) و همزمان به تدريس موسيقى در مدارس و در هنرستان نيز پرداخت. حسين عليزاده، تارنواز و آهنگساز نامدار روزگار ما، تعريف مى كند از سالهاى ۱۳۴۱ ـ ۱۳۳۶ كه در دبستان «حافظ»، شاگرد درس سرود آقاى ظريف بود و در هنرستان، بار ديگر با او روبرو شد: «...استاد عزيز، آقاى ظريف با مهربانى و جديت به من گفتند: ببين! اينجا ديگر دبستان حافظ نيست و بايد شيطنت و بازيگوشى را كنار بگذارى و حسابى كار كنى...» و پايه قوى نوازندگى عليزاده را قبل از استاد شهنازى، هوشنگ ظريف ساخت. محمدرضا لطفى، هنرمندى ديگر از بزرگان تارنوازى، از نخستين خاطره ديدارش با استاد جوان، آقاى هوشنگ ظريف، به احترام و حرمت يادكرده است. بدين ترتيب، نقش پراهميت و سرنوشت ساز ظريف در موسيقى چهاردهه گذشته روشن تر مى شود؛ استاد على اكبر خان شهنازى در نيمه اول قرن شمسى حاضر و هوشنگ ظريف در نيمه دوم، از لحاظ تربيت شاگردان درجه اول و انتقال تكنيكهاى درست درتارنوازى، صاحب بالاترين رتبه و جايگاه هستند و از اين بابت، كمتر كسى را قابل بررسى و مقايسه مى توان پيدا كرد.

زندگى حرفه اى هوشنگ ظريف، در تدريس تار و در همكارى با اركسترهاى وزارت فرهنگ و هنر، تا سال۱۳۵۷ (چهل سالگى) گذشت. در آن زمان، فارغ التحصيلان هنرستان و شاغلين در وزارت فرهنگ و هنر، فضاى مجزاى خود را داشتند و با برنامه هاى راديو همكارى نمى كردند. نوع موسيقى، فضاهاى زيستى، شخصيت و طرز زندگى اين موسيقيدانان ـ به اصطلاح راديويى ها و فرهنگ و هنرى ها ـ با هم متفاوت بود. گويا وزير وقت و رئيس اداره كل هنرهاى زيباى كشور، اين تفكيك و جدا سازى را خوش داشت و اصرار بر آن مى كرد. در آن زمان، بسيارى از هنرمندان خلاق و بااستعدادى كه در راديو حضور داشتند، از برخى ابتلائات و آلودگى ها بركنار نبودند، در حالى كه موسيقيدانان متعلق به جناح مقابل ـ كه از آنها گاه به عنوان «بچه هاى آقاى خالقى» نام برده مى شد ـ زندگى هاى سالمى داشتند و با طبقات فرهيخته اجتماع نيز معاشر بودند. تأسيس هنركده موسيقى ملى براى تربيت هنرجويان فارغ التحصيل هنرستان در مقطع ليسانس (با حضور جدى هوشنگ ظريف به عنوان استاد) بر اين جدايى مى افزود: در مقابل، راديو، مركز خلاقيتهاى پرشور، خبرسازى و ارتباط با مردم از طريق قوى ترين رسانه موسيقايى كشور بود و جاذبه قدرتمندى براى نوازندگان جوان داشت؛ هر چند كه از دسته بندى هاى مافيايى اشباع بود و اكثر هنرمندانش ازنابسامانى هاى متعددى رنج مى بردند. ظريف نيز مانند على اكبر خان شهنارى (از نسل قبل) و داريوش طلايى (از نسل بعد) به راديو نرفت و شايد همين باعث شد كه توده مردم، او را ديرتر و كمتر بشناسند. در عوض اعتبار خود را به عنوان نوازنده اى توانا و مطلع، داراى شخصيتى والا و با پرنسيپى عقلانى، حفظ كرد و تاكنون نيز حفظ كرده است. حتى بعدها نهاد واحدى با عنوان سازمان راديو تلويزيون ملى ايران تشكيل شد و امكان پخش برنامه هاى او و موسيقيدانهاى همرتبه او فراهم آمد، باز هم در خط مشى هنرى خود تغييرى نداد . صحنه هاى متعدد در گوشه و كنار جهان، جايگاه هنرنمايى هاى او بود. از شركت در فستيوال اينسبروك در بيست سالگى (۱۳۳۷) تا ديگر برنامه ها و جشنواره هايى كه خود يك فهرست مفصل است.

اولين نواخته هاى ضبط شده او در سالهاى اوايل دهه ۱۳۵۰ در كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان در قالب صفحات ۳۳ دور (گرام) در دسترس قرار گرفت. در سلسله صفحات «آشنايى با موسيقى ايرانى» كه به همت والاى كامبيز روشن روان تهيه شد. همچنين در اجراهاى گروه همنوازان سازهاى ملى به سرپرستى هنرمند بزرگ، فرامرز پايور (نوازنده سنتور در همان گروه) و در كنار رحمت الله بديعى (ويولون و كمانچه)، محمد اسماعيلى (تنبك) و حسن ناهيد(نى) كه ذيل نظارت دقيق و نظم آهنين پايور، اجراهايى عالى را به يادگار گذاشتند. در سال،۱۳۵۶ تلاش مسؤولين كانون پرورش فكرى و در رأس آنها احمدرضا احمدى (شاعر و مسؤول موسيقى كانون) كه به ضبط آثار ممتاز موسيقى ايران اهتمام داشت، نوارى حاوى تك نوازى او تهيه شد: «اصفهان و دشتى» و ظريف در اين نوار، دو قطعه «دخترك ژوليده» و «ژيمناستيك موزيكال » اثر استاد علينقى وزيرى را با اجرايى درخشان و بى نقص ارائه داد.

اجراى ساخته هاى استاد وزيرى، اگر بخواهد در حد عالى و با صدادهى مطلوب باشد، كار ساده اى نيست و هنوز هيچ نوازنده اى نتوانسته است به حد شفافيت و سلامت بيان تارنوازى هوشنگ ظريف در ارائه اين قطعات، دست پيدا كند. دو سال پيش از اين مراسم باشكوهى كه به مناسبت نودمين سالگرد تولد استاد وزيرى در هتل هيلتون برگزار شده بود، موسيقيدان سالخورده كه به عذر ناتوانى و درد دستهايش، از برخاستن پيش پاى نخست وزير و وزير دربار مقتدر پهلوى خوددارى كرده بود، بعد از تارنوازى درخشان ظريف و شنيدن قطعاتش از مضراب و پنجه او، با شوق و شعف از جاى جسته بود و روى صحنه، دستهاى نوازنده جوان را به گرمى فشرده و شيفتگى او را تحسين كرده بود . نمونه اى از غرور شكوهمند موسيقيدان عصر تجدد درمقابل ارباب قدرت، و او به اهل هنر در آن شب نمايان شد. اين خاطره را سالها بعد، زنده ياد حسينعلى ملاح و اقوامشان نقل مى كردند و هنرنمايى هوشنگ ظريف را ( كه در آن زمان ۳۷ سال بيش نداشت ) مى ستودند. در همان سال ۱۳۵۶ كه تك نوازى تار او در نوار كاست منتشر شد، كار سنگين استاد زنده ياد محمدتقى مسعوديه نيز با نظارت و مشاورت او به انجام رسيد: بازبينى نت نويسى هاى مسعوديه از رديف آوازى موسيقى ايران به روايت روانشاد محمود كريمى (استاد آواز در هنرستان) و پيش از ظريف، دوست هنرمند او رحمت الله بديعى نيز آن راوارسى كرده بود. زنده ياد مسعوديه در مقدمه كتاب خود، از اين دو هنرمند به عنوان «دوتن از بهترين نوازندگان و رديف شناسان» نام برده و اهميت كارشان را يادآور شده است.

درسالهاى بعداز انقلاب نيز فعاليت هاى هوشنگ ظريف تعطيل نشد . اجرا در صحنه هاى ايران وجهان، تدريس در هنرستان وكلاس خصوصى و دانشگاهها ادامه داشته و دارد و از توانايى هاى او چيزى كم نشده است . اتفاقاً آثار اصلى او در همين سالها منتشر شده اند: مجموعه چهار نوازى آموزش تار (با همكارى حسين عليزاده) ، نت قطعات مختلف از او (در جزوه «همساز») ، نت نويسى هاى او از دستگاه نوا به روايت استاد شهنازى وقطعاتى از بداهه نوازى هاى هنرمند خلاق و تارنواز برجسته، فرهنگ شريف (متولد تهران ـ ۱۳۱۲ ) و همنوازى در چند نوار كاست همراه صداى محمدرضا شجريان ، شهرام ناظرى و عليرضا افتخارى ، در تمام اين سالها ، پيوسته و بى صدا كار كرده وهرگز از خود سخنى نگفته است ، گفت وگوهاى مطبوعاتى او تعداد بسيار اندكى هستند و متأسفانه قدردانى جامعه موسيقى دوستان نيز از او ، هيچ وقت به اندازه و در خور او نبوده است . اگرچه خود او از اين مسائل واقعاً بى نياز است و همچنان با اعتقاد به اصول هنرى و اخلاقى خود زندگى مى كند . دراين جا بايد تكريم كرد مقام انسانى او را كه غيراز آموزش صحيح موسيقى ايرانى ، اخلاق و رفتار و طرز زيست و نحوه برخورد او با موسيقيدانان و مردم و… روحيه سالم و هوشمندى او (كه از هرگونه رندى هاى معمول موسيقيدانهاى ايرانى عارى است )، الگو و مرجع و نمونه مجسم براى هنرجويان جوان، واقع شده است. تأثير عميق و نيكويى كه شخصيت انسانى استاد هوشنگ ظريف در روحيه و اخلاق جوانان ( از سه نسل متوالى) داشته است به هيچ وجه كم از تأثير شخصيت هنرى او نيست و شايد حتى مهم تر هم باشد زيرا در موسيقى ايرانى مجموعه اخلاق وباورها و طرز زندگى موسيقيدان است كه جوهره درونى هنر او را مى سازد وشكل مى دهد.

هوشنگ ظريف در جدالى با گروه تنبك به سرپرستى استاد حسين تهرانى همكارى داشت و با نواختن تنبك به خوبى آشناست درتدوين كتاب آموزش تنبك نيز سهم بسزا داشته است. از محضر درس جواد معروفى نيز استفاده كرده و در شناخت انواع شيوه هاى تارنوازى تخصص دارد. به آهنگسازى ، و بويژه به ساخت قطعاتى براى فرم ترانه وتصنيف، كمتر رغبتى نشان داده است. ساخته هاى موسيقايى او از حيث تكنيك تار اهميت دارند و بيشتر در رده هاى عالى آموزش جاى مى گيرند نه در مجموعه ملودى هاى مردم پسندى كه ورد زبان خاص وعام است. مطالبى كه در نوازندگى او شنيده مى شود ، به تعبير هنرمند ارجمند، محمدرضا لطفى «رديفى» است ، نه «رديف» و منظور اين است كه طابق الفعل بالفعل رديف نيست و قرار هم نبوده كه باشد ولى در چارچوب وسيع سنت رديفى جاى مى گيرد و از حدود اصالت موسيقى ايرانى پيروى مى كند. صدادهى شفاف، مضراب هاى شمرده و سليس، پرده بندى و كوك دقيق رعايت دقيق متر درونى قطعات و داشتن حس ريتميك قوى، جمله بندى هاى منطقى و بهنجار، استفاده از مضرابهاى چپ بطور پيوسته، فشار متعادل روى خرك به تناسب نت يا جمله نواخته شده، «پوشيده و باز» نواختن (با جلو و عقب بردن دست راست روى مضراب خورهاى مختلف سيم)، مالش هاى طولى، سكوتهاى سنجيده بين جمله ها و مهم تر از همه، روشن و سليس نواختن، از خصوصيات تارنوارى هوشنگ ظريف است . متأسفانه ، امروز با پيدايش انواع واقسام شيوه هاى ساختگى وحركتهاى بى پايه در تارنوازى، و عادتمندى بيمارگونه قشر وسيعى از موسيقى نوازان به ايجاد فضاهاى غيرطبيعى و استفاده هاى عجيب و غريب از امكانات صوتى تار واستخراج صداهاى ناخوشاهنگ و دوركردن اين ساز از هويت فرهنگى و شخصيت حقيقى خود، ارزشهاى نوازندگى هنرمندانى چون او و رحمت الله بديعى كه ساز را با تكيه به اصول كلاسيك مى نوازند و نه با ذهن گرايى هاى انتزاعى، در پرده ابهام افتاده است. در حالى كه نوازندگانى از اين دست كه در هرفرهنگى وجود دارند، به جاى ابراز فرديت مشخص خود از طريق برگزيدن تكنيك ها ولحن كاملاً اختصاصى ، ترجيح مى دهند حامل مجموعه اى از تكنيك رپراتور كلاسيك باشند و از اين جهت نقش فرهنگى آنها بسيار مهم است . شايد در دنياى موسيقى كلاسيك اروپايى بتوان نوازندگانى مثل ناتان ميلشتاين (ويولون) و پى يرفورنيه (ويولونسل) را مثال آورد.

 

از همنوازى هاى ظريف، برنامه بسيار زيبايى كه درمايه سه گاه همراه آواز على اكبر گلپايگانى در دهه ۱۳۴۰ ضبط كرده است ، نمونه اى مثال زدنى و شنيدنى است . اين اثر در دسترس عموم نيست. تارنوازى او كه هميشه با جزئى تغييرات، درچارچوب موسيقى كلاسيك ايرانى بوده گاه به اقتضاى برنامه اى اجرايى، اندك چرخشى به سوى نوع نوازندگى موسوم به «راديويى» داشته است.نظير برنامه اى كه در آلبوم «گلبانگ شجريان » از او ضبط شد و يا همنوازى با صداى عليرضا افتخارى در نوار «آتش دل» كه آن هم نمونه خوبى از قدرت وانعطاف لحن نوازندگى اوست. مهمترين خدمت فرهنگى كه تنها و تنها از هوشنگ ظريف ساخته است و طبيعتاً از او انتظار مى رود، نواختن رديف هاى موسيقى ايرانى (روايت موسى خان معروفى) است . اين رديف يك بار با نوازندگى مرحوم سليمان روح افزا ضبط شده و اكنون ضبط مجدد آن با اجرايى سليس تر، خواناتر و دور از سبك وسياق فردى ، بسيار لازم مى نمايد. استاد ظريف با صلاحيت ترين هنرمند دراين امر است و نزديك ترين نوازنده به فضاى رديف موسى خان، اگرچه تا به حال با حجب و فروتنى و اشتغال به كارهاى متعدد تدريس واجرا، اين كار مهم را به عهده نگرفته است . او از فرهنگسازان پركار و بى ادعاست كه موسيقى ما مى تواند به وجود او افتخار كند.

لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

استاد علی اکبرخان شهنازی

 

shahnazi.jpg

به سال 1276 شمسی در تهران خیابان ایران كوچه نصیر حضور ، در خانواده یی هنرمند دیده به جهان گشود . و چون روز عید قربان به دنیا آمده بود به او حاجی علی یا حاجی مطلق می گفتند . پدر بزرگش علی اكبر فراهانی یكی از نوازندگان به نام و استاد دوران ناصری بود و كنت دو گو بینوی فرانسوی كه در زمان حیات آقا علی اكبر فراهانی در تهران می زیست می نویسد :

«در میان طبقات متوسط معروفترین نوازندگان تار ، علی اكبر است كه خیلی خوب تار می زند و من دیده ام اروپاییانی كه هیچ به موسیقی مشرق زمین توجه نداشته اند در موقع شنیدن ساز او دچار تاثر شده اند » .

 

پدرش آقا حسینقلی معروف به جناب میرزا ، یكی از اساتید زبردست تار ، عمویش آقا میرزا عبدالله ، پدر موسیقی سنتی ایران كه ردیف موسیقی ایرانی را در هفت دستگاه : « شور ، ماهور ، چهارگاه ، همایون ، نوا و راست پنجگاه »، تنظیم كرد و به شاگردان خود آموخت كه میراثی گرانبها است برای ما .

 

 

 

پسر عمویش استاد احمد عبادی ، استاد سه تار و دو برادر كوچكتر از او محمد حسن خان و عبدالحسین شهنازی نوازنده تار ، همسران دو خواهرش باقرخان نوازنده كمانچه و رضا خان نوازنده تار و عده یی دیگر از افراد این خانواده كه در موسیقی سنتی و اصیل ایرانی شهرت دارند می باشند .علی اكبر شهنازی در میان خانواده هنرمند خود ، از سن پنج سالگی زیر نظر پدر هنرمندش آقا حسینقلی مشغول نواختن تار شد و مدت شش سال ردیفها را از پدرش آموخت و با استعداد زیادی كه در این خانواده ارثی بود توانست در مدت كوتاهی از نوازندگان خوب گردد به طوری كه از سن 14 سالگی كلاس موسیقی پدرش را به تنهایی اداره می كرد و درسها و ردیف هایی را كه از پدر آموخته بود به شاگردان تعلیم می داد .

پس از فوت پدر ، علی اكبر غالبا با عموی خود میرزا عبدالله دو به دو و ساعتی را تار می زدند اما بعدها كه آقا میرزا عبدالله به رحمت ایزدی پیوست او شاگردان كلاس‌های پدر و عموی خود را به تنهایی تحت تعلیم قرار داد و به راستی هم به شایستگی توانست جانشین پدر و عموی خود گردد ، به طوری كه از شاگردان قدیمی او می توان از : میرزا حسن خان مشار ، میرزا عیسی خان خاتم ، باصرالدوله ، منتظم الحكماء و حاج محمد آقا .

و از جدیدی ها : حمید وفا ، لطفی ، دلنوازی ، فرهنگ شریف و ناصرآذر نام برد . استاد علی اكبر شهنازی نغمات و آهنگهای فراوانی ساخت كه از جمله بهترین پیش در آمدها محسوب می شد . از جمله : پیش در آمدها « شور » ی است به وزن 4/2 در

( لا ) كه بسیار زیبا است ، ولی چون نوار و صفحه در آن زمان در ایران موجود نبود از بین رفت .ستاد علی اكبر خان شهنازی در سال 1345 مدت پنج سال تمام دستگاههای موسیقی ایرانی را كه از قدیم به ارث رسیده بود اجرا و همه را به صورتی كاملا مرتب آماده كرد ، استاد بیشتر روی اشعار شعرایی نظیر :

ملك الشعرا بهار ، حسین مسرور ، وحید دستگردی و امیر جاهد آهنگ گذاشته و با خوانندگانی نظیر :

اقبال السلطان ، حسینعلی خان نكیسا ، رضا قلی ظلی ، طاهر زاده و ادیب خوانساری همكاری داشته و در اوائل در رادیو با اعضاء اركستری كه عبارت بودند از :

ابراهیم منصوری ، یگانه ، یوسف زاده كار می كرده ولی بعدا به طور تكنواز با رادیو همكاری داشته .

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

یكی از خاطرات خوش استاد شهنازی كه همیشه از آن با افتخار یاد می كرد این بوده كه در ساعت 5 بعد از ظهر روز 21 آبان ماه 1353 موزه صبا در خیابان ظهیر الاسلام به دست او گشایش یافت و می گفت این برای اولین بار در خاورمیانه است كه یك چنین كار فرهنگی صورت تحقق به خود گرفته است . با گشایش « خانه صبا » نه تنها نسل معاصر بلكه نسل های آینده فرصت آن را خواهند داشت تا از مجرای صحیح ، یادگارهای صبا را كه بر جای مانده ، مشاهده و حضور او را در وجود خویش زنده تر احساس كنند و آن همه زحماتی را كه در جهت فرهنگ و تعالی موسیقی ملی و سنتی ایران متحمل گشت ارج گذارند .

استاد شهنازی یكی از دوستان نزدیك عارف بود و همراه با صدای او آهنگهای بسیاری نواخت و درباره او می گفت : « عارف دارای دو دانگ صدا بود ولی خیلی با حالت و گرم می خواند به طوری كه شنونده را به سوی خود جذب می كرد .

وی انسانی بود عصبی و زود رنج و به پول و ثروت اصلا نمی اندیشید آزاده یی بود كه بیشتر كوشش خود را جهت آرمان آزادی خواهی خود می كرد . »

استاد علی اكبر خان شهنازی غیر از تار به سازهای دیگری مانند :

 

سه تار ، پیانو نیز آشنایی كامل داشت و در سال 1332 عازم آبسرد دماوند شد و در آنجا مشغول كشاورزی شد ولی كم و بیش با شاگردان و طرفدارانش همكاری داشت و به كارهای هنری نیز می پرداخت تا در سن هشتاد و هفت سالگی بدرود حیات گفت . روانش شاد .

در فرهنگسرای هنر(ارسباران) جلسه نقد ردیف میرزاحسینقلی فراهانی نوشته داریوش پیرنیاکان، توسط سید علیرضا میرعلینقی برگزار شد.

 

در شروع این برنامه پیرنیاکان با اشاره به اینکه اینگونه برنامه ها می تواند زمینه تحقیق موسیقی و فرهنگ نوشتاری موسیقی را فراهم کند از دست اندرکاران این برنامه تشکر کرد و ایندست برنامه ها را موجب انتخاب صحیح هنرجویان دانست.

 

میرعلی نقی برنامه را با مقدمه ای در مورد ردیف آغاز کرد و گفت، تلاشهایی برای نگارش ردیف حدود 90 سال پیش توسط کلنل علینقی وزیری شروع شده و ایشان پیش آقا حسینقلی رفته بودند که ایشان هم طبق معمول موسیقیدانان قدیم طفره رفته بود و گفته بود بهتر است پیش برادرم بروید که مضرابهای شمرده تری دارد... ایشان هم پیش میرزاعبدا... میروند و بعد از یکسال و نیم برمی گردند و شرط این می شود که یک سال به علی اکبرخان شهنازی نت درس بدهند تا میرزاحسینقلی به ایشان ردیف درس دهند؛ از این ردیف فقط دستگاه چهارگاه باقی مانده !

 

البته قبل از ردیف آقای پیرنیاکان ردیفهای دیگری بوده، مثل ردیفی که نوا و راست پنجگاه هست و آقای هوشنگ ظریف که خودشون سالها شاگرد علی اکبرخان شهنازی بودند نوشتند...

 

علی اکبرخان شهنازی شاگردان زیادی داشته اند که می توان گفت فقط آقای داریوش پیرنیاکان مکتبدار این سبک مانده اند و با گذشت از علایق شخصی سعی در اشاعه این سبک داشته اند.

 

در یادبود محمود کریمی که هنوز هم می تواند یک مرجع باشد در مورد مفهوم مکتب زیاد صحبت شده؛ مثلا" سبک مرتضی محجوبی یا احمد عبادی با اینکه بسیار متفاوت و شیرین است، ولی فقط یک شیوه فردی است! اما سبک نوازندگی ابوالحسن صبا، سید جلال تاج اصفهانی، علی اکبرخان شهنازی قابلیت تعلیم بصورت یک مکتب را دارد، از استادان معاصر که دارای مکتب هستند می توان به فرامرز پایور اشاره کرد. معمولا" کسانی مکتبدار هستند که فانتزی شخصی خود را کنار می گذارند و حافظ اصالت این مکتب و سنت می شوند.

 

پس از این توضیحات میرعلینقی از داریوش پیرنیاکان پرسید، "فرق اساسی این رپرتوار با دیگران چیست؟"

 

پیر نیاکان : ردیف میرزاحسینقلی یکی از معتبرترین ردیفهاست که از نظر کمیت و کیفیت ممتازتر از ردیف میرزاعبدا... ی است که امروزه مرسوم است؛ البته سلایق شخصیم را اصلا" در نظر نمی گیرم! از نظر کیفیت این ردیف بسیار پرکار و پرریزه کاری است، از نظر کمیت هم مفصل تر است، مثلا" آوازهای شور در ردیف میرزا عبدالله فراهانی بصورت اشاره نیست و بطور کامل گوشه ها اجرا می شود. از نظر تکنیک هم چون خیلی میرزا حسینقلی نوازنده توانایی بوده،ردیفش خیلی تکنیکی هست و خیلی خلاقیت و زیبا شناختی در تصنیف آن بکار رفته، ولی ردیف میرزاعبدالله خیلی شناخته شده تر است و بیشتر مورد استفاده بوده...!

 

میر علی نقی : من فکر می کنم یکی از علتهای استفاده زیاد از این ردیف، بخاطر وجود نورعلی خان برومند، که مجری اصلی و اول ردیف میرزا عبدالله فراهانی بوده و همچنین احترام زیادی که موسیقیدانان بعنوان یک مرجع به او می گذاشتند باعث این مسئله شده که متاسفانه کم لطفی زیادی به علی اکبرخان و ردیفش شد و فقط در خانه صبا و هنرستان موسیقی ملی از ایشان به عنوان مدرس استفاده شد؛ در صورتی که با وجود اهمیت تار در موسیقی ایرانی ردیف جامع علی اکبرخان شهنازی جایگاه بهتری نسبت به دیگر ردیفها دارد.

 

پیرنیاکان: من 10 سال پیش استاد علی اکبرخان شهنازی بودم و در محضر اساتید دیگری هم کار کردم که ردیفهایی که تدریس می کردند 70 تا 80 درصد منطبق بود با ردیف علی اکبرخان و این سوال همیشه برای من مطرح بود که در قدیم چه ردیفهایی بوده! من از اسمائیل قهرامانی پرسیدم که گفت: من از میرزاعبدا... پرسیدم چند ردیف وجود دارد؟ ایشان گفتند که فقط یک ردیف وجود دارد! و ردیفها با هم منطبق بوده... مثلا" بیدادی که درویش خان زده دقیقا" بیدادیست که میرزاحسینقلی زده!

 

من از استاد احمد عبادی پرسیدم: کدام ردیف، ردیف اصلی است؟ ایشان گفتند ردیف پسرعمویم حاج علی اکبرخان شهنازی. من به حافظه شهنازی اصلا" شک نداشتم... آقای حبیب ا... صالحی می گفت یک مضراب چپ و راست علی اکبرخان از وقتی که به ما درس می داد تا حالا تغییر نکرده!. نورعلی برومند هم در نواری گفته، من در در ردیفی که قهرمانی به من درس داد دست بردم! که البته این از اعتبار ردیف نورعلی خان برومند چیزی کم نمی کند، چون او از بهترین کارشناسان بود.

 

ردیف شهنازی را هر کسی که تار کار می کند باید بزند، زمان ما هم همه کسانی که تار می زدند با شهنازی این ردیف را کار می کردند. این ردیف بسیار سازی است، بر خلاف اکثر تکنوازیهای امروز که آوازی است...!

 

شیوه علی اکبرخان شهنازی با پدرش فرقی ندارد، فقط علی اکبرخان بخاطر شنیدن موسیقی غربی ،خیلی از امکانات صدایی تار استفاده می کند و او می خواهد از تار صدای بیشتری خارج کند، برای همین مضرابش بزرگتر است ولی در کل فرقی با ردیف پدرش ندارد؛ چون شهنازی پیانو هم می زد، در کارهای قدیمی اش در ردیف از آکورد هم استفاده کرده است.

 

میرعلینقی : آموختن این ردیف برای یک مبتدی به طور میانگین چند سال طول می کشد؟

 

پیرنیاکان:اگر با تمام ظرایف کامل بزند 4،5 سال طول می کشد. ردیف عالی با تار خوب اجرا می شود ولی میرزا عبدا... با کمانچه و سنتور هم خوب است.

 

در این قسمت برنامه دو تن از شاگردان آقای داریوش پیرنیاکان، خانم مریم تجژده و آقای امیر شریفی به اجرای قسمتهایی از ردیف علی اکبرخان شهنازی پرداختند که اجرای زیبای آنها مورد تشویق حضار قرار گرفت؛ سپس آخرین قسمت برنامه که پرسش و پاسخ بود با این پرسش آغاز شد: " آقای یوسف فروتن سبک سه تار نوازیشان شبیه به تارنوازی علی اکبرخان شهنازی بود! دلیل این مسئله را در چه می بینید؟

پیرنیاکان : این شباهت بخاطر شاگردی ایشان پیش میرزا حسینقلی بود

سئوال: آیا ردیف میرزاحسینقلی با سه تار هم قابل اجراست؟

پیرنیاکان :من با سه تار هم می زنم؛ ابوالحسن صبا هم می زد

سئوال: آیا برای پیشرفت تکنیک ردیف کافی است؟

 

پیرنیاکان : مگر درویش خان، مرتضی نی داوود ... اتود زده بودند؟ همه اینها با ردیف به این تکنیک رسیدند! مثلا" دریک ردیف می توانید با 4 ،5 تکنیک آشنا شوید، گذشته از این ذهن را اتود خلاق بار نمی آورد! در صورتی که ردیف نوازنده را خلاق می کند؛ اینقدر باید نوازنده ردیف زده باشد که وقتی جمله ای از خودش هم می زند استحکام ردیف را دارا باشد. البته من نمی گویم که نوازنده فقط باید ردیف بزند ... از صبا پرسیدند شما چگونه تمرین می کردید؟ می گوید 20 سال فقط ردیف زدم! ولی ردیف صبا منصوب به خودش است!

 

ما هنوز از نظر تکنیک به قدرت دوره جوانی علی اکبرخان نرسیدیم! مثلا" جلیل شهناز از تکنیک خاصی برخوردار هست که نوازندگان بسیار باید تلاش کنند که به آن تکنیک برسند...

 

امروزه معنی تکنیک مخشوش شده، مردم فکر می کنند یک حرکت سریع روی دسته یا یک پاساژ سریع فقط تکنیک است! در صورتی که درست صدا درآوردن از ساز خود یک تکنیک است.

 

سئوال: یکی از مشکلات تعدد کتب آموزشی است ...

 

پیرنیاکان: ... من با آقایان هوشنگ ظریف ، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده ... صحبت کردم؛ آنها هنوز اعتقاد دارند بهترین کتاب آموزشی کتاب هنرستان ملی از روح الله خالقی است، با اینکه بعضی از درسها جابجا است و جایی که باید تمرینی باشد نیست و جای دیگری است... ولی با این حال هنوز کتاب خوبی برای تدریس است. ما در خانه موسیقی از تمام کسانی که کتاب آموزشی نوشتند دعوت کردیم و نظر خواهی کردیم برای یکی شدن کتابهای آموزشی... مثلا" کتاب دستور سنتور آقای فرامرز پایور برای آموزش مرجع شناخته شد... حتی در تلاش هستیم که علامتها ی موسیقی را هم یکی کنیم.

 

سئوال: این موضوع باعث یکنواخت شدن سبکهای نوازندگی نمی شود؟

 

بهترین متد آموزشی برای تار را علی اکبرخان تدریس می کرد و روش او باعث شد ما هر کدام به شیوه شخصی خودمان ساز بزنیم ... داریوش طلایی، عطا جنگوک، ظریف، لطفی، علیزاده ... هر کدام با روش شخصی خود ساز می زنیم با اینکه در ابتدا همه تقلید می کردیم؛ یک راه حل پیشرفت شاگرد تقلید است.

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

استاد سید عبدالرحیم اصفهانی

 

00000029.jpg

 

در راس استادان آواز ایرانی قرار دارد و امروزه هر چه که از آواز اصیل ایرانی می شنویم و به جای مانده از این استاد درویش مسلک است. سید عبدالرحیم اصفهانی در سال ۱۲۳۲ خورشیدی در محله دربکوشک اصفهان به دنیا آمد. اشعار بسیاری از حفظ داشت و در خواندن آواز با اصول و تئوری موسیقی همچنان تا به امروز بی همتاست. جلال الدین همایی از نام آوران ادبیات فارسی در کتاب هنر و هنرمندان در مورد سیدرحیم می نویسد: به گفته همه ارباب فن ، خاتم موسیقیدانان ایران بود. آوازش در ملاحت و رسایی و گیرایی از مواهب آسمانی شمرده می‌شد و موسیقی شرقی را هیچ‌کس بهتر از او نمی‌دانست. از خود نیز ابتکاراتی تازه داشت و گوشه‌های مخصوصی ابداع کرده بود و آواز شهرتش از اصفهان به اقصی بلاد ایران رسیده عموم خوانندگان و نوازندگان ایران به استادیش می‌ستودند و بشاگردی وی مباهات می‌کردند. »سید رحیم در کنار« نایب اسدالله» نی زن چرب دست، قطعاتی بسیار در محافل آنزمان اجرا کرد که یادگارهای متعددی از آن دوره بر جای مانده است. از شاگردان برجسته آواز این استاد می‌توان به «تاج اصفهانی »، « ادیب »،«حبیب شاطرحاجی» و .... اشاره کرد. ولی شاگرد برجسته و بزرگ ایشان میرزا علی قاری بورد. سید رحیم اصفهانی در ۱۳۱۴خورشیدی چشم از جهان بست و مقبره وی در تخت پولاد اصفهان، واقع است. آیین بزرگداشت وی پس از هفتاد سال انزوا و غربت توسط انجمن اصفهان پژوهان و دوستداران میراث فرهنگی مورخ ۳۰/۱۰/۱۳۸۴برگزار شد.

 

 

 

 

 

00000023.jpg

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

حسن گلنراقی، خواننده‌ی ایرانی که نامش با اثر زیبای مراببوس جاودانه شد.

 

 

گلنراقی سال ۱۳۰۰ در تهران به‌دنیا آمد. بعد از تحصیلات متوسطه، به کار پدری خود که خرید و فروش بلور و چینی عتیقه بود پرداخت. او در حرفه عتیقه‌شناسی مهارت پیدا کرد.

 

در واقع تنها ۲ اثر از گلنراقی (یا به روایتی ۳ اثر) بر جای مانده است!

گلنراقی به دلایلی بصورت جدی وارد حرفه موسیقی نشد. در جواب سوال یکی از دوستان که پرسیده بود چرا دیگر نمی‌خواند؟ گفته بود می‌خواهم با همان مرا ببوس جاودانه شوم.

 

2 اثری که نام برده شد در واقع متن کامل ترانه مرا ببوس است. اثر سوم هم گویا در مورد صدایی از آواز گلنراقی است که در فیلمی پخش شده است.

 

ترانهٔ مرا ببوس اثری با صدای حسن گلنراقی، شعر از حیدر رقابی، ساخت آهنگ مجید وفادار در دستگاه اصفهان، همراه با ویلون پرویز یاحقی و پیانوی مشیر همایون شهردار از ترانه‌های موسیقی ایرانی است. شعر مرا ببوس در مجموعه شعری از حیدر رقابی به نام آسمان اشک در سال ۱۳۲۹ در انتشارات امیرکبیر به چاپ رسید. در سال ۱۳۳۵ در فیلمی با صدای خواننده نه چندان مشهوری به نام پروانه به اجرا در آمد که چندان مورد توجه قرار نگرفت. سپس در در سال‌های سیاه پس از کودتای ۲۸ مرداد، که نهضت ملی مردم ایران را برای مدتی متوقف کرد و امیدها را به یاسی فراگیر بدل ساخت، و در ایامی که در میدان‌های اعدام، قهرمانان، مرگ را به سینهٔ مردم‌دوستی و شجاعت سپر می‌کردند، ترانهٔ مرا ببوس برای نخستین بار از رادیو ایران پخش شد. اینبار این ترانه و آهنگ بسیار مورد استقبال قرار گرفت و سال‌ها و نسل‌ها ذهن و زبان مردم به‌ویژه جوانان را به زمزمهٔ مکرر خود واداشت.

 

در واقع قسمت اول ترانه همان است که با نام مرا ببوس معروف گشته است و قسمت دوم ترانه که با نام ستاره مُرد پخش شد، همچون قسمت اول ترانه محبوبیت زیادی پیدا نکرد اما برای نراقی گران تمام شد و او را با حکومت آن زمان درگیر ساخت.

در جریان کودتای ۲۸ مرداد شایعه شده بود که ترانه مرا ببوس را سرهنگی شب قبل از اعدامش برای دختر خود سروده است!

هر چند این شایعه بطور کامل دروغ بود و همانطور که گفته شد، ترانه سرای مرا ببوس، حیدر رقابی بوده است اما اثر این شایعه آنقدر زیاد بود که دولت وقت پخش ترانه از رادیو ممنوع کرد و صفحه هایش را از بازار جمع آوری نمود.

چند سال بعد بعضی از خوانندگان همچون ویگن و… اجازه یافتند قسمت اول این ترانه را بازخوانی کنند اما پخش قسمت دوم ترانه همچنان ممنوع بود.

 

 

گل‌نراقی در پایان عمر خود، گرفتار بیماری فراموشی (آلزایمر) و تومور مغزی شد، و سرانجام در مهر ماه سال ۱۳۷۲ در تهران درگذشت و در گورستان قدیمی امامزاده طاهر واقع در مهرشهر کرج به خاک سپرده شد.

 

یادش گرامی و روحش شاد.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

استاد میرزا علی قاری

اطلاعات زیادی از زندگی شخصی ایشان در حال حاضر وجود ندارد. از شاگردان سید رحیم، بسیاری از آنان را شما می شناسید و صدای آنها را بر روی صفحات و نوارهای مختلف شنیده اید مانند آقای تاج اصفهانی و ادیب خوانساری و ... ولی فرق عمده و اساسی این شاگردان با آقای میرزا علی قاری این بوده است که آنها ردیف سید رحیم را با تغییرات و دست کاری هایی که شاید به خاطر سخت بودن و عدم درک کامل گوشه ها بوده است، در دوره های بعدی انتقال و آموزش دادند. ولی میرزا علی قاری بدون هیچ گونه تحریف ، ردیف ها و گوشه های آوازی را ، دست نخورده و کامل به شاگردان خود آموزش دادند. که علت برجسته بودن ایشان نسبت به دیگر شاگردان سیدرحیم همین مطلب است. میرزا علی قاری تنها کسی بود که تا آخرین لحظه ها دوش به دوش سید رحیم بود و از ایشان جدا نشد.

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

استاد عباس کاظمی

 

abas%20kazemi.jpg

 

 

استاد عباس کاظمی، شاعر و استاد و بزرگ مرد آواز و نی ایران در قرن معاصر بوده است. فردی که بی شک، اگر شرایط زمانه و رنج های زندگی به او امان می داد ، شاید بسیاری از شما او را به عنوان نماد آواز و موسیقی ایرانی می شناختید.

 

 

شرح حال استاد عباس کاظمی از زبان خود

 

در سال ۱۳۱۴ وقتی پنج ساله بودم پدرم “صادق” فوت کرد. ما در دهکده ای به نام “کبوتر آباد” در” برآن ” واقع در ۲۰ کیلومتری جنوب شرقی اصفهان سکونت داشتیم. از آنجا به اتفاق خانواده به اصفهان آمدیم و من به شغل نانوایی مشغول شدم. تحصیل را از بچه های توی کوچه، از بزرگتر ها و از هرکس که امکان داشت، یاد گرفتم و آموختم. در آن زمان استاد “بصیر” در همسایگی ما بود. خدمت ایشان علم بدیع، عروض و قافیه را یاد گرفتم و به شعر و شاعری روی آوردم، مدارج تحصیلی را تا سطح فوق دیپلم ادبیات قدیم ادامه دادم و به محافل ادبی راه پیدا کردم و چون لحن خوشی داشتم به تشویق استاد “متین” استاد شعر و ادب به نزد استاد “حسین یاوری” استاد نی و آواز آن زمان و استاد “میرزا علی قاری” یکی از بهترین شاگردان ” سید رحیم اصفهانی” اولین استاد مکتب آوازی اصفهان رفتم. تا اینکه بعد از گذراندن رنج ها و سختی های زیاد، سال ۱۳۴۱ در شعر و موسیقی به توانایی رسیدم. در این سال به خراسان سفر کردم و به محفل استاد “فرخ” راه یافتم و با شعرای نامی مشهد از جمله آقایان قدسی، کمال، قهرمان، صحیح، دکتر یوسفی، بینش و دکتر رجا آشنا شدم. و در تهران نیز با ” رهی معیری” و ” امیری فیروزکوهی” و ذکایی بیضایی آشنا و دوست شدم.

 

از سال ۶۲ به بعد، در اثر سکته قلبی توان جسمی خود را تقریبا از دست دادم سپس به توصیه مرحوم استاد متین کلاس خصوصی در منزل تشکیل دادم و شاگردان خوبی تربیت کردم که از جمله در رشته آواز آقایان: ۱- هاشمی ۲-حسین سرکوب ۳- رسائیان و … و در رشته نی: ۱- آقای نعمت اللهی ۲- سرهنگ فراهانی و ۳- پسرم محمد صادق کاظمی که از سرآمدان رشته خود هستند. هدف از تدریس ، تنها حفظ و بقای مکتب اصفهان بوده تا از این میراث فرهنگی حراست شود. با تلاش و با طی کردن مراتبی، سعی کردم مکتب سید رحیم اصفهانی را که همان مکتب آوازی اصفهان است بیاموزم. اکنون مجموعه ای به تعداد ۴۱۲ ( چهارصد و دوازده ) گوشه و نغمه همراه با شعر مخصوص آنها جمع آوری کرده ام.

کتابی از اشعار من در دست چاپ است که از سوز درون من و اجتماع من است. نوارهای ردیف من ۱۹ نوار شده که ۱ نوار شامل نغمه ها، ۶ نوار مرکب خوانی، ۱۲ نوار هم مقام است. (نوار های اشاره شده قبل از فوت استاد نزد شخصی به نام آقای قاسمی که دوست استاد کاظمی بودند، به امانت سپرده شده است تا منتشر شود و در اختیار علاقمندان قرار گیرد ولی متاسفانه آقای قاسمی قبل از استاد فوت کردند و نوارها و جای آنها مشخص نیست. ولی … سایر نوارهای آموزشی و درسی استاد کاظمی از جمله ردیف های آموزشی و مجلسی و درس های دور عالی در اختیار هنرجویان مورد اعتماد ایشان موجود است.)

[TABLE=width: 80%]

[TR]

[TD] آن که پیوند من ونخل وفا محکم از اوست

[/TD]

[TD] پیر عشق است که گلگشت صفا خرم از اوست

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD] افتخار من درویش نه تنها به علی است

[/TD]

[TD] از ازل تا به ابد فخر بنی آدم از اوست

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

شعراز استاد عباس کاظمی

 

 

نحوه آشنایی و دیدار آقای شجریان با استاد عباس کاظمی

درآن سال وقتی آقای شجریان همراه با گروه خود برای اجرای کنسرت به اصفهان می آید ، در یک شب قبل از برگزاری کنسرت در هتل کوثر اصفهان، مشکلی برای اعضای گروه آقای

شجریان به وجود می آید که ممکن بود منجر به لغو کنسرت شود و …

پس از مشکل به وجود آمده در گروه و احتمال لغو کنسرت، آقای شجریان به فکر چاره می افتد. از آنجایی که خبرهای مربوط به هنرمندان اول به گوش خودشان می رسد، در روز برگزاری کنسرت آقای نعمت اللهی، شاگرد استاد عباس کاظمی در نی، نزد آقای شجریان رفته و به ایشان اطمینان خاطر می دهد که برنامه به هم نخورد و خود قادر است به تنهایی و با یک نی، برنامه را همراه با ایشون اجرا کرده و به پایان برساند … پس از اجرای بسیار قوی آقای نعمت اللهی و پایان کنسرت، آقای شجریان از ایشون درباره نام استادشون سوال می کنند و آقای نعمت اللهی، نام و خانه استاد عباس کاظمی را به

آقای شجریان معرفی می کنند…

بدین ترتیب آقای شجریان به خانه درویشی استاد عباس کاظمی در کوچه پس کوچه های قدیمی و خاک خورده اصفهان می رود و در آنجا … پس از شنیدن صدای استاد و پس از تقریبا یک ساعت مرکب خوانی استاد عباس کاظمی و پی بردن به دانش والای استاد کاظمی و شیوایی و رسایی صدای ایشان، متاثر می شوند و می گریند و می گویند ( نقل قول از خود آقای شجریان ): ” کار شما حاصل زحمت و دسترنج ۵۰ سال کار مداوم در آواز و موسیقی است که از عهده من خارج است…به راستی که حق مطلب را ادا کردید و کاش من شما را خیلی زودتر از این ها می دیدم. “

بعد از این دیدار آقای شجریان نوار دستگاه شور را از استاد دریافت کرد و خود استاد کاظمی نوار را در اختیار ایشان قرار داد ( که البته در یک ملاقات دوباره بعد از این جریان ، آقای شجریان نزد استاد آمده و نوار دیگری دریافت کردند) که تفاوت و زیبایی این آثار متعلق به دستگاه شور در کارهای آقای شجریان دیده می شود.

اگرچه سکته نیز به مهجور ماندن کاظمی کمک شایانی! کرد، اما اگر کسی هم سراغی از او می گرفت، نام آشنایان موسیقی خطه اصفهان یا می گفتند چنین اسمی در موسیقی ما نیست یا از مرگ! او

سخن می گفتند یا اصلا آدرسی به کسی نمی دادند. کاظمی رنج شکوفایی اش را برچید و با همه خاطرات خود و همه فصل هایش به خواب ابد فرو رفت. این اواخر مضیقه مالی اش آنچنان بود که حتی آب منزلش را قطع کرده بودند

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

استاد اصغر شاه زیدی

 

shahzeydi1.jpg

 

علی اصغر شاهزيدی به سال ۱۳۲۷خورشيدی در اصفهان و در خاندانی پا به عرصه وجود گذاشت كه اكثرا از هنر موسيقی بهره داشتند. پدر با آنكه رديف موسيقی نمی‌دانست اما آواز خوب می خواند و نی هم می‌زد، عمو نيز در آواز دستی داشت. علی اصغر از همان كودكي شيفته موسيقی و آواز بود و با شوق و ولع به برنامه های موسيقی راديو گوش می داد. استعداد ذاتی و اخلاق و فروتنی او موجب جلب توجه ويژه زنده ياد استاد جلال تاج اصفهانی به او شد (سال هزار و سيصد و چهل و نه). شاهزيدی خود می گويد: بزرگترين موهبت زندگانی من درك محضر پر بركت اين استاد سترگ اخلاق و هنر است و بزرگترين افتخار من اين است كه شاگرد كوچك مكتب انسان پرور اين استاد بزرگ بوده‌ام… . شاه زيدی ضمن بهره مندی های فراوانی كه از محضر اساتيدی بزرگ چون: استاد جليل شهناز، استاد حسن كسايی، استاد سيد محمد طاهرپور و استاد علی تجويدی يافته، از راهنمايی های عزيزان گرانقدر و صاحب نظری چون آقايان رضا كسايی و دكتر حسين عمويی نيز برخوردار بوده است. او در سال پنجاه و هفت در آزمون سراسری باربد شركت كرد و در رشته آواز رتبه اول را احراز نمود و به دريافت لوحه درجه يك باربد نايل شد. سبك آواز خواني شاهزيدی در مكتب اصفهان همان سبك زنده ياد جلال تاج است، در حالی كه از پيشكسوتانی چون روان شاد: سيد حسين طاهرزاده، سيد رحيم و اديب خوانساری نيز سود جسته و ملاحت هايی از آواز آنان را چاشنی شيوه آوازی خود نموده است. از مختصات شيوه او، درك صحيح شعر، تلفيق متناسب و دلپذير شعر با گوشه های آوازی، بيان درست شعر و تلفظ صحيح كلمات است كه همه اينها در قالب اصل مهم و انكار ناپذير مناسب خوانی شكل می گيرند. شاه زيدی از سال پنجاه و هشت در هنرستان اصفهان به تربيت هنرجويان رشته آواز پرداخته و از سال هزار و سيصد و شصت، كه ستاره درخشان هنر، استاد جلال تاج اصفهانی افول كرد؛ او همچنان نگاهبان و چراغدار مكتب استاد خود است.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...