رفتن به مطلب

شعرهای لعنتی ...!


خاله

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 353
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

  • 2 هفته بعد...

من از روزهای مکروه

از روزهای مستحب

از شبهای حرام می آیم

من حاصل هم آغوشی باد و آتشم

حاصل یک معاشقه

یک وسوسه برای گناه

یا شاید

خلوتی دلخواه

پرم از عصیان

عاصی از هرچه غیر تو

یاغیم

پر از طغیان.

من از تبار بیکسان جهانم

لینک به دیدگاه

گاهی صداهایی می‌شنوم

مثل صدای باد، مثل صدای خاک

گاهی هم با من حرف می‌زنند... و

 

یکی با روپوش سفید می‌گوید :

اینجا همه همین را می‌گویند !

لینک به دیدگاه

من اگر دفتر نفرین شده ی اندوهم

اگر از نسل گلی هرزه به روی کوهم

اگر از کل جهان وارث یک احساسم

تو همان آدمک چوبی پیمان شکنی که فقط لایق آتش زدنی

لینک به دیدگاه

نیامدنش را باور نمی کنم

غیر ممکن است

او نیامده باشد

حتما، حالا

زیر باران مانده است

و نا امید و خسته

در خیابان ها قدم می زند

من به باز بودن درها...

مشکوکم..

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...