رفتن به مطلب

تو می‌خندی! حواست نیست ...


MEMOLI

ارسال های توصیه شده

اینجا دایره است

دایرۀ ما

من و تو

و

"و"

قطری است که دایره را به دو نیم می کند !

حرف ربطِ بی ربطی

در این میان

تا باور نکنیم دایره را ...

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 323
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سوال نكرده بودی و پنهان شدی

پشت كلماتی كه چیزی برای گفتن ندارند ...

حالا هر روز می‌چرخد

اتفاقی كه هیچ كس از من نمی‌پرسد ...

.

.

.

دست من

از تمام اتفاق‌های دنیا كوتاه‌تر است ...!

لینک به دیدگاه

در باران که می آمد

و

در برف که می نشست

چتری جمع کردم

و

لرزان و خیس

شعر گفتم

اما آشنایان به خانه هایشان دویدند ...

 

تنها او بود که

لرزان و خیس شعرم را نم خورده

در کوچه پس کوچه های این شهر

بارها خواند ...

 

من تنها در انتظار تو

و

باد

تورا برده بود ...

لینک به دیدگاه

کمی شراب می نوشيم

کمی سيگار می کشيم

کمی قدم می زنيم

کمی صحبت می کنيم

کمی می خنديم

کمی ناسزا می گوييم

کمی می دويم

کمی همديگر را قانع می کنيم

سپس کمی همديگر را در آغوش می کشيم

" من و خودم را می گويم " ...

و تصميم می گيريم کمی با هم زندگی کنيم !

.

.

.

فقط کمی ...

لینک به دیدگاه

کی می گه عاشقی مرده؟

اونقدر غم زمونه رو خورده

نمی تونه غم،اونو از پا دربیاره

عشق،ارزش زندگی این دیاره

مرگ عشق بهونه ی دلای بی اونه

اگه نباشه دنیا بی اون زندونه

بیا دل به هم بدیم تو این زمون

تا شاد کنیم دل لیلی و مجنون

بگیم یاد عشقتون هنوزم پا برجاست

لحظه عاشق شدن چه با صفاست

اونایی که حریم عشق رو شکستن

آخرش به خاک سیاه نشستن

بیا تا از تپش دلای ما

ذره دره بشکنه رنگ و ریا

اگه توی دلامون یه عشق پاکه

کی می گه جدایی خیلی دردناکه

همدیگه رو دوباره پیدا می کنیم

روی جدایی رو سیاه می کنیم

لینک به دیدگاه

اتفاق تو از همان اول نباید می افتاد !

و حالا که افتاده است دیگر نمی توان آن را پاک کرد یا فراموش کرد ...

.

.

.

اما شاید پاک کنی باشد تا مرا برای همیشه پاک کند ...!

 

لینک به دیدگاه

می چرخم

می چرخی

سرمان گیج می رود

راهمان گم می شود

خودمان هم ...

و تو آغوش دگری

و من ... هیچ می یابیم !

و میان این همه چرخیدن

تنها تنهایی است که هنوز دور من می چرخد ...!

 

لینک به دیدگاه

می دانی که من دلواپس فردای خود هستم

مبادا گم کنم راه قشنگ آرزو ها را...

مبادا گم کنم اهداف زیبا را...

مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت...

دلم بین امید و نامیدی میزند پرسه

میکند فریاد ...

میشود خسته...

مرا تنها تو نگذاری...

لینک به دیدگاه

غروب بود

که صدای پاهایت

بین خش خش برگهای رنگی

گم شد ...

 

هنوز هم که هنوز است

غروب است ...

 

نمیدانم خورشید راه روزها را گم کرده

یا من

معانی را در جای خالی ات

از یاد برده ام ...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...