رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 157
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

1984 رو بخونيد بعدشم فيلم V for Vendetta رو ببينيد لذت ببريد :4chsmu1:

 

سپاس اریون عزیز

عاشق این فیلمم

مثل پدرخوانده مثل کنستانتین عالیه عالی:icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

اینم برای کتاب اخرین وسوسه مسیح!

 

در آخرين وسوسه ی مسيح، نوشته ی نيکوس کازانتزاکيس، بحث جالبی ميان عيسی و پولس در می گيرد. عيسی به

پولس اعتراض می کند که مسيحی که شما بر ساخته ايد مسيح واقعی نيست. می گويد:"عيسی ناصری منم. هيچگاه مصلوب

نشدم و هيچگاه رستخيز نيافتم. من پسر مريم و يوسف نجار ناصری هستم. من پسر خدا نيستم، که مانند هر کس ديگری،

پسر انسانم". پولس پاسخ می گويد که:"در بطن پوسيدگی و ظلم و فقر اين دنيا، مسيحای مصلوب و رستخيز يافته تسلايی

ارزشمند برای انسان شريف، انسان مظلوم بوده است. حالا راست يا دروغ، من اهميت نمی دهم. برای نجات دنيا اين کافی

است".عيسی به او می گويد:"ويران شدن دنيا در اثر حقيقت بهتر از نجات يافتن آن توسط دروغ است".

پولس پاسخ میدهد:

"من درباره حقيقت و دروغ و اينکه او را ديدم يا نديدم، مصلوب شد يا نشد، پشيزی ارزش قائل نيستم.حقيقت را می

آفرينم...آن را می سازم...برای نجات دنيا مصلوب شدن تو ضروری است، و من به رغم ميل تو مصلوبت می کنم. رستاخيز

تو هم ضروری است و باز هم به رغم ميل تو من دوباره زنده ات می کنم... در روز سوم، تو را از گور می لغزانم، زيرا

نجاتی بدون رستاخيز وجود ندارد...مطايق ميل و دلخواه خودم داستان زندگی، تعاليم، تصليب و رستاخيز تو را بازآفرينی

.(451 - می کنم"(نيکوس کازانتزاکيس، آخرين وسوسه مسيح، ترجمه صالح حسينی،انتشارات نيلوفر، صص 453

لینک به دیدگاه

دانلود کتاب پایان زمین:icon_gol:

نوشته رابرت کاپلان

کتاب به زبان انگلیسی میباشد

 

اثر حاضر که به صورت سفرنامه نگارش یافته حاصل مسافرت و دیدار نویسنده از کشورهای غرب افریقا و سرزمین های مصر و ایران و اسیای مرکزی هند پاکستان و جنوب شرقی اسیا است .هدف نگارنده از این سفر تحقیق درباره عواقب ناشی از ازدحام جمعیت و تاثیر مخرب ان در محیط زیست و چگونگی رویارویی فرهنگ های مختلف با یک دیگر است .پژوهنده در اواسط دهه 1990میلادی به این سرزمین ها سفر کرده و در دیدار از هر کشور ابتدا تصویری از اوضاع و احوال ان به دست می دهد سپس به اختصار از پیشینه رویدادهای مهم همچنین موقعیت بین المللی ان سخن به میان می اورد .مطالب کتاب ذیل شش بخش با این عناوین گردامده است: 1ـ افریقای غربی 2ـ دره نیل 3ـ اناتولی و قفقاز 4ـ فلات ایران 5ـ اسیای مرکزی 6ـ شبه قاره هند و هندوچین.

کتاب رو انتشارات اطلاعات منتشر کرده به زبان فارسی وجدا اگه میتونید حتما مطالعه اش کنید

واقعا مطالب عمیق وجالبی توش مطرح میشه

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

*معرفی رمان محاکمه اثر کافکا*

 

درباره کافکا :

 

 

فرانتس کافکا (۳ ژوئیه، ۱۸۸۳ - ۳ ژوئن، ۱۹۲۴) یکی از بزرگترین نویسندگان آلمانی زبان در قرن بیستم بود.

آثار کافکا ـ که با وجود وصیت او مبنی بر نابود کردن همهٔ آنها، اکثراً پس از مرگش منتشر شدند ـ در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می آیند.

 

 

فعالیت های ادبی:

 

کافکا در طول زندگیش فقط چند داستان کوتاه منتشر کرد که بخش کوچکی از کارهایش را تشکیل می دادند و هیچ گاه هیچ یک از رمان هایش به پایان نرسید (به جز شاید مسخ که برخی آن را یک رمان کوتاه می دانند). نوشته های او تا پیش از مرگش چندان توجهی به خود جلب نکرد. کافکا به دوستش ماکس برود گفته بود که پس از مرگش همهٔ نوشته هایش را نابود کند. دوریا دیامانت معشوقهٔ او با پنهان کردن حدود ۲۰ دفترچه و ۳۵ نامهٔ کافکا، تا حدودی به وصیت کافکا عمل کرد، تا وقتی که در سال ۱۹۳۳ گشتاپو آنها را ضبط کرد. جستجو به دنبال این نوشته های مفقود هنوز ادامه دارد. برود بر خلاف وصیت کافکا عمل کرد و برعکس بر چاپ همهٔ کارهای کافکا که در اختیارش بود اهتمام ورزید. آثار کافکا خیلی زود توجه مردم و تحسین منتقدان را برانگیخت.

همهٔ آثار کافکا به جز چند نامه ای که به چکی برای میلنا ینسکا نوشته بود، به زبان آلمانی است.

سبک نوشتاری:

کافکا که در پراگ به دنیا آمده بود زبان چکی را خوب می دانست، ولی برای نشتن زبان آلمانی پراگ (Prager Deutsch)، گویش مورد استفادهٔ اقلیت های آلمانی یهودی و مسیحی در پایتخت بوهم را انتخاب کرد. به نظر کافکا آلمانی پراگ «حقیقی تر» از زبان آلمانی رایج در آلمان بود و او توانست در کارهایش طوری از آن بهره بگیرد که قبل و بعد او کسی نتوانست.[۸]

با نوشتن به آلمانی کافکا قادر بود جملات بلند و تودرتویی بنویسد که سراسر صفحه را اشغال می کردند، و جملات کافکا اغلب قبل از نقطهٔ پایانی ضربه ای برای خواننده در چنته دارند ـ ضربه ای که مفهوم و منظور جمله را تکمیل می کند. خواننده در کلمهٔ قبل از نقطهٔ پایان جمله است که می فهمد چه اتفاقی برای گرگور سمسا افتاده، یعنی مسخ شده[9]

مشکل دیگر پیش روی مترجمان استفادهٔ عمدی نویسنده از کلمات یا عبارات ابهام آمیزی است که می توانند معانی مختلفی داشته باشند. مثلاً کلمهٔ Verkehr در جملهٔ آخر داستان «داوری»؛ این جمله را می توان این طور ترجمه کرد: «و در این لحظه، جریان بی پایان اتوموبیل ها از بالای پل می گذشت.» ولی کافکا به دوستش ماکس برود گفته بود که هنگام نگارش این جمله به «انزالی ناگهانی» فکر می کرده است.[۱۰] در حالی که ترجمهٔ رایج برای verkher همان ترافیک است.

 

آثار:

- قصر

- دیوار چین

- گروه محکومین

- مسخ

- طبیب دهکده

- امریکا

- آشکار

- نامه به فلیسه

- محاکمه

 

لینک به دیدگاه

*محاکمه*

 

محاکمه رمانی از فرانتس کافکا (1883-1924)، نویسنده آلمانی زبان اهل چکسلواکی ‌که پس از مرگ نویسنده، در 1925، در انتشارات «دی شاید» در برلین انتشار یافت. ماکس برود، دوست صمیمی و وصی او،‌ اطلاع می‌دهد که این رمان صورت دست‌نوشته بدون عنوانی داشت. ولی نویسنده (کافکا) هنگام سخن گفتن از آن، همواره آن را به نام محاکمه می‌خواند. اگر تقسیم فصلها و عناوین آنها از کافکا است،‌ترتیب و توزیع آنها کار ماکس برود است که ‌علاوه بر این،‌صلاح در آن دیده است که بعضی از فصول ناقص را کنار بگذارد. کافکا، که این رمان را ناتمام می‌دانست، ‌تصمیم داشت که پیش از فصل پایانی مطالبی برآن بیفزاید: با این همه، می‌توان این اثر را، با همه ناتمام بودن،‌کامل دانست. کافکا ‌از همان صفحه اول، با مهارت بی‌مانندی خواننده را به قلب ماجرا می‌برد.

صرف‌نظر از دید مابعدالطبیعی یا روان‌شناختیی که این اثر به خواننده القا می‌کند، و صرف نظر از ملاحظات اجتماعی یا ادبی، این رمان مانند همه آثار کافکا نوعی کوشش برای بازسازی تجربه‌ای عمیق است. و این بر خلاف روش معمول است. اگر مسئله‌ای کلی را مورد بحث قرار می‌دهد، به سبب زیاده دقیق شدن در شرایط خاص خویش است. از بس به سطح می‌پردازد به عمق دست می‌یابد، و از بس گودیها را می‌کاود برجستگیها را نمایان می‌سازد و این نتیجه نوعی طنز وارونه و وسیله دست یافتن به بداهت می‌شود. به این ترتیب ‌عنصر اساسی خود را از ابهام کلمات می‌رهاند و با عریانی و قوت خاصی واقعیت را جلوه‌گر می‌سازد.

 

جوزف کا. صبح بیدار می شود و بدون اینکه انتظار داشته باشد به جرم جنایتی که روحش هم از آن خبر ندارد، دستگیر می گردد. علیرغم این حقیقت که او توقیف شده است، به وی اجازه می دهند که مثل هر روز به سر کارش برود. جنایتی که «کا» را برای توضیح در مورد آن احضار کرده اند، در اطاق زیرشیروانی و تاریکخانه ای رخ داده که هیچ چیز در آن معین و قطعی نیست ولی همه کس از وجود «کا» آگاه است. «اگر سرت بشود این یک محاکمه است» این گفته رئیس پلیس در برابر جمعیت انبوهی از تماشاچیان است «کا» در خانه می فهمد که حتی دیدن دوست مستأجرش فرولین بورشتز کار ساده ای نیست و به شدت تحت مراقبت است. به زودی عمویش او را پیش وکیلی می برد که اتفاقاً هم مریض است و هم مشغول کار دختری به نام لنی است. وکیل دعاوی هیچ گونه کمک فوری به آنان نمی کند و فقط توصیه می نماید که «کا» تسلیم سرنوشت شود. ظاهراً سایر کوشش ها برای یافتن راه حلی مناسب، نیز بی ثمر می ماند. در کاتدرال «کا» کشیشی را ملاحظه می کند که برای وعظ آمده است. کشیش اظهار می دارد که به زندان فرستاده شده تا درباره این جریان با او صحبت کند و پس از آنکه مثال های گوناگونی از نگهبانان قانون و اهمیت حفظ آن در جامعه سخن می راند و آنقدر صحبت می کند که «کا» حتی فرصت تأیید گفته های او را ندارد، بالاخره به این نتیجه می رسد که تمام راه ها به روی او بسته شده و باید تسلیم عدالت شود. کشیش اضافه می کند: «این مهم نیست که هر چیز حقیقی را قبول کنیم، ما باید آنچه را که لازم است بپذیریم».

سرانجام دو مرد چاق که لباس رسمی به تن دارند به نزد «کا» می آیند و او را تا خارج شهر برده، در آنجا کاردی در قلبش فرو می کنند.

 

لینک دانلود:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

رمز داوینچی (یا راز داوینچی یا کُد داوینچی) نام رُمانی کارآگاهی و ماجرایی است از نویسندهٔ آمریکایی، دن براون که از فروش و استقبال گسترده‌ای در سراسر جهان برخوردار بوده‌است و در فاصله چند سال پس از چاپ آن، یک فیلم سینمایی و یک بازی ویدئوئی هم بر اساس آن ساخته شده‌است.

 

این کتاب قسمت دوم از سه‌گانهٔ براون است. قسمت اول آن در سال ۲۰۰۰ با نام «فرشتگان و شیاطین» به چاپ رسید. قسمت سوم از سه‌گانهٔ براون نیز با نام «نماد گمشده» درسال ۲۰۰۹ به چاپ رسید.

 

در این کتاب (به خصوص در پاورقی‌های ترجمه فارسی آن) اطلاعاتی دربارهٔ خدای مؤنث، ادیان پگانی، دین یهودی و دیر صهیون وجود دارد.

 

این رمان در سال ۲۰۰۳ بازار را تسخیر کرد و فروشش حتی از مجموعه هری پاتر نیز پیشی گرفت. تا می ۲۰۰۶ بیش از ۶۰ میلیون نسخه از این کتاب به فروش رسیده است و به ۴۴ زبان (از جمله فارسی) ترجمه شده است. محبوبیت و شهرت این کتاب به جایی رسید که شرکت‌های مسافرتی در سرتاسر دنیا، تورهایی ایجاد کرده‌اند که حول وقایع این کتاب می‌گردد و شرکتهایی مثل شرکت «راوینچیز» مسابقاتی با استفاده از مفاهیم کتاب ایجاد کرده‌اند. در ضمن یک فیلم سینمایی و یک بازی ویدئوئی نیز بر اساس آن ساخته شده اند.

 

هم زمان, بخصوص بخاطر موضوع جنجالی کتاب, مخالفت‌های بسیار متنوع و مختلفی نیز با آن صورت گرفت. این کتاب شدیداً علیه کلیسای کاتولیک، واتیکان، پاپ و گروه مذهبی اپوس دئی است و از همین رو گروه‌های مختلف مسیحی و اسلامی علیه آن واکنش نشان داده‌اند.

 

«کلمبیا پیکچرز» (متعلق به سونی) سریعا فیلمی بر اساس این کتاب تهیه کرد که در اواخر می ۲۰۰۶ به نمایش عمومی درآمد. آکیوا گلدسمن فیلمنامه این فیلم را نوشته است و ران هاوارد کارگردانی آن را به عهده دارد. تام هنکس نقش رابرت لنگدان، آدری تاتو نقش سوفی نوو و ایان مک کلن نقش لی تیبینگ را بازی می‌کنند.

 

این کتاب توسط چند مترجم به فارسی برگردانده شده است. «رمز داوینچی» یا «راز داوینچی» یا «کد داوینچی» هر سه برای ترجمه عنوان کتاب به کار رفته‌اند. فروش کتاب بسیار موفق بود و بعضی ترجمه‌ها به چندین چاپ رسیدند اما در پی اعتراض شماری از روحانیون مسیحی ایران، مقامات ایران چاپ این کتاب را ممنوع کرده اند.

 

ماجرای داستان حول یک تئوری خاص در مورد تاریخ مسیحیت می‌گردد که پیش از این کتاب نیز در موردش صحبت شده است و تاریخ‌دانانی با آن موافقند. کتاب «خون مقدس، جام مقدس» منبع اصلی براون برای این تئوری‌ها بوده است. طبق این تئوری عیسی مسیح با مریم مجدلیه ازدواج کرده است و صاحب فرزند شده است و کلیسای کاتولیک و واتیکان با اطلاع از این قضایا قصد در پنهان کردن آن‌ها داشته‌اند. در ضمن «جام مقدس» نه یک شیئی بلکه خود مریم مجدلیه است.

 

تئوری‌های مختلف دیگری نیز در این کتاب وجود دارند؛ مثلاً این که لئوناردو داوینچی همجنسگرا بوده است و نقاشی معروف «مونالیزا» در واقع پرتره داوینچی از خودش به شکل یک زن است.

 

داستان کتاب در کشورهای فرانسه و بریتانیا و در بعضی اماکن مشهور این دو کشور اتفاق می افتد. (مثل موزهٔ لوور و صومعه‌ای که به صومعه برهنه موسوم است و همچون نقاشی مشهور داوینچی از آناتومی انسان ژست گرفته و پیغامی رمزی نیز در کنارش نوشته شده است).

 

پنج ماه پیش از شروع داستان، واتیکان به اسقف آرینگاروسا، رهبری یک فرقة مسیحی تندرو و مبتنی بر ریاضت های سنگین جسمانی موسوم به اپوس دئی (یعنی: کار خدا) اعلام می‌کند که می خواهد دست از حمایت از این فرقه بردارد و ۲۰ میلیون یوروی اهدایی فرقه را هم پس خواهد داد. فردی موسوم به استاد که در اصل قصد تخریب وجههٔ کلیسا و اپوس دئی را دارد، به اسقف پیشنهاد می‌دهد در ازای ۲۰ میلیون، جام مقدس گمشدهٔ عیسی را در اختیارش بگذارد تا اپوس دئی قدرت و محبوبیت زیادی پیدا کند. ولی در حقیقت با استفاده از یکی از نیروهای اسقف به قتل اعضای دیر صهیون که مخالفان قدیمی کلیسا و حافظان جام مقدس هستند، می‌پردازد تا خودش بتواند جام را به دست بیاورد.

 

استاد اعظم دیر صهیون که رئیس موزه لوور است پیش از مرگ، اسرار یافتن جام را به نوه اش (سوفی) منتقل می‌کند و از او می خواهد از دانشمندی آمریکایی (رابرت لنگدان) که در نمادشناسی مذهبی و دیرین‌شناسی متبحر است کمک بخواهد. این دو با وجود تعقیب بی امان پلیس و نیروهای استاد ، مرحله به مرحله به جام مقدس نزدیک می‌شوند و در این راه از یک تاریخ دان انگلیسی (تیبنیگ) هم کمک می‌گیرند که در نهایت معلوم می‌شود خود استاد است. نهایتا پرنسس سوفی خانواده گمشده اش را پیدا می‌کند و لنگدان هم جام مقدس را؛ و تازه، همدیگر را هم پیدا می‌کنند.

 

برای دانلود کتاب راز داوینچی نوشته دن براون روی لینک زیر کلیک کنید

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

پي معرفي كتاب راز داوينچي با تشكر از spow عزيز فك كردم خوبه با يه اثر ديگه از دن براون هم آشنا بشيم، كه به نظرم جالب بود و ارزش خوندن داره. :w16:

اين كتاب هم تقريبا توي همون سيستماي كتاباي قبليش يني راز داوينچي و شياطين و فرشتگان هست

يه توضيح مختصر در مورد كتاب:

 

خلاصه‌ی داستان:

 

کتاب «نماد گمشده» که در ابتدا بنا بود با عنوان «کلید سلیمان» منتشر شود، دنباله‌ای بر ماجراهای رابرت لنگدان است. این بار نیز فرقه ماسونی دستمایه اصلی رمز و رازهای کتاب هستند و شخصیت‌ها در تلاش برای دستیابی به دانش اسرارآمیز نیاکان خردمند بشریت، باید بکوشند تا رمزهای «هرم ماسونی» را تفسیر کنند. دانشی که به گفته متون کهن، قدرتی خدای‌گونه به انسان بخشیده و وی را همردیف خدایان قرار می‌دهد و در نهایت نیز سرشت این دانش، یا حداقل ماهیت آن برای خواننده روشن می‌شود.

شخصیت‌های اصلی در این کتاب عبارتند از :

 

- رابرت لنگدان: استاد نمادشناسی دانشگاه هاروارد و قهرمان بسیاری از داستان‌های قبلی

- پیتر سالمون: آخرین بازمانده ذکور خانواده ثروتمند و تاثیرگذار سالمون، یک فراماسون تاثیرگذار و مدیر بنیاد اسمیتسونیان؛ فردی که به حقانیت «خرد کهن» اعتقادی راسخ داشته و نگهبان کلید دستیابی به آن است.

- کاترین سالمون: خواهر پیتر سالمون و یکی از متخصصان تراز اول «علوم نوتیک»، دانشی جدید که به بررسی علمی پدیده‌های ماورایی و قدرت‌های ذهن و روح بشر می‌پردازد. کاترین و کارهای وی نماینده تلاش‌های جمعی متخصصان این حوزه بوده و بسیاری از کشفیاتی که در کتاب به کاترین نسبت داده می‌شود، در حقیقت توسط متخصصان متعدد این علم نوین مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

- اینو ساتو: رییس اداره امنیت سیا. که به دنبال کشف و حنثی کردن توطئه‌ای است که می‌تواند امنیت ایالات متحده را بر هم زده و سران آن را نزد اذهان عمومی بی‌اعتبار کند.

- مَلَک: شخصیت منفی داستان که در پی تصاحب «خرد کهن» بوده و در این راه از هیچ کاری ابا ندارد. وی سال‌ها برای نقشه خود تلاش کرده و برخلاف دیگر شخصیت‌های منفی کتاب‌های براون، این بار خواننده با پیشینه و دیدگاه‌های وی تا حدود زیادی آشنا شده و بخش‌های بیشتری از داستان از دید وی روایت می‌شود.

 

 

بررسی ژانر و محتوای کتاب:

 

نماد گمشده نیز همچون دیگر کتاب‌های براون مملو از اطلاعات جدید، رمزگشایی نمادهای آشنا و زاویه‌ای تازه برای نگاه کردن به حقایق مسلم پنداشته در خصوص مذهب، انسان، معنویت، ادیان، سیاست، فرقه‌های مخفی و... است، که در قالبی معماوار و در بستر ماجرایی جنایی روایت می‌شود. بسیاری از مطالب طرح شده در کتاب مابه‌ازای عینی در جهان خارجی دارند. مهم‌ترین و جذاب‌ترین آن‌ها کشفیات کاترین سالمون در حوزه «علوم نوتیک» است؛ جالب است بدانیم در صفحه‌ای از

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
که در کتاب نیز به آن اشاره شده، حقایق علمی مرتبط با مطالب مطروحه در کتاب به بحث و بررسی گذاشته شده‌اند. همچنین اشارات کتاب به آثار هنری و میراث مکتوب نیز از همین قاعده پیروی می‌کنند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

«نماد گمشده» هم مثل «راز داوینچی» یک معمای کلی دارد که باید حل شود و کنارش یک عالم نماد و رمز و راز هست که همه باید رازگشایی شوند و مثل دو سه رمان دیگر، رابرت لنگدان، استاد نماد‌شناسیِ دانشگاه هاروارد برای همین در داستان حضور دارد.

برای این که معماهای سربه مهر تاریخی را یکی بعد از دیگری برای خواننده‌گان رمزگشایی کند.

دن براون را منتقدان از نظر سطح نگارش و ادبیات خیلی قبول ندارند و این طور گفته می‌شود که داستان‌هایش سرشار از غلط‌های نگارشی و املایی هستند. اما براون در کار خودش استاد است.

از مشخصه‌های کلیدیِ سه اثر «راز داوینچی»، «فرشتگان و شیاطین» و «نماد گمشده» این است که نویسنده در کتاب، خواننده را با تعداد زیادی از ابنیه و آثار تاریخی و هنری و پیشنه‌ی آن‌ها و پدید آورندگانِ آن‌ها آشنا می‌سازد.

در «راز داوینچی» از پاریس و لوور و لئوناردو داوینچی و بسیاری دیگراز هنرمندانِ فرانسه نوشت.

در «فرشتگان و شیاطین» همراه با کاراکترها به واتیکان سفر کردیم و با ده‌ها نقاشی، مجسمه، بنای تاریخی و هنرمندان پدیدآورنده‌ی این آثار، در آن شهر آشنا شدیم. حداقل برای من یک نفر، خواندنِ این دو کتاب مانند یک تور مجازی لذت بخش بود.

به خصوص که با در دسترس بودنِ اینترنت، می‌شود خیلی راحت تک به تک آثار را در اینترنت جستجو کرد و تصاویرشان را دید و تاریخچه‌شان را بیشتر مطالعه کرد.

در «نماد گمشده» دن براون قدری حس ناسیونالیستی‌اش گُل کرده و سراغ میهنِ خودش، یعنی آمریکا رفته. بخش اعظمی از ماجرای داستان در ساختمانِ کپیتول(ساختمان کنگره) اتفاق میافتد و حینِ داستان، با پیشینه‌ی این بنا و آثار هنری و تاریخیِ داخل آن آشنا می‌شویم.

یک جایی از کتاب رابرت لنگدان به دانشجوهایش تصویری از ساختمان کپیتول نشان می‌دهد و می‌پرسد: «می‌دونید این کجاست؟»

و خب همه می‌دانند که کجاست.

بعد او می‌پرسد:«چند نفرتون تا حالا به واشینگتن رفته؟»

و فقط چند تایی دست بالا می‌رود.

بعد می‌پرسد: «چند نفر به رم و پاریس و..رفته‌اند؟»

و همه‌ی دست‌ها بالا می‌رود.

و بعد لنگدان ناامیدانه از این که چقدر ساختمون کپیتول ارزش تاریخی دارد و چرا دانشجوها از ارزش‌های تاریخیِ کشور خودشان غافل هستند صحبت می‌کنند.

حقیقت این است که من هم به عنوانِ یک خواننده اصلن خیال نمی‌کردم، ساختمان‌هایی در آمریکا باشند که ارزش تاریخی و هنری داشته باشند(نه تا این حد) که با این کتاب با آن‌ها آشنا شدم.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

از اونجايي كه علاقه اي به گذاشتن لينك كتاباي فارسي ندارم نسخه ي انگليسيشو ميذارم :4chsmu1:خودمم اينو خوندم. قابل خوندنه. اعتراضم نداريم :167:

لينك دانلود:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

لینک به دیدگاه
پي معرفي كتاب راز داوينچي با تشكر از spow عزيز فك كردم خوبه با يه اثر ديگه از دن براون هم آشنا بشيم، كه به نظرم جالب بود و ارزش خوندن داره. :w16:

اين كتاب هم تقريبا توي همون سيستماي كتاباي قبليش يني راز داوينچي و شياطين و فرشتگان هست

يه توضيح مختصر در مورد كتاب:

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

از اونجايي كه علاقه اي به گذاشتن لينك كتاباي فارسي ندارم نسخه ي انگليسيشو ميذارم :4chsmu1:خودمم اينو خوندم. قابل خوندنه. اعتراضم نداريم :167:

لينك دانلود:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

 

من فارسیشو میخوام:ws44::icon_gol:

لینک به دیدگاه
من فارسیشو میخوام:ws44::icon_gol:

كمكي از دست من بر نمياد :ws3:

مي تونيد تون نت بسرچيد احتمالا هست ولي به نظرم وقتي در دسترسه گذاشتنش خيلي درست نيست. البته من نميدونم درست چيه ولي خب...

اگه بقيه هم با لينك فارسي موافقن من ديگه توي اين تاپيك لينك دانلود نميذارم. :icon_gol:

 

من اسپم نكردما :ws3:

لینک به دیدگاه

دانلود کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

ترفند كتابخانه ي انگليس

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ساختمان کتابخانه انگلستان قدیمی است و تعمیر آن نیز فایده ای ندارد. قرار بر این شد کتابخانه جدیدی ساخته شود.

اما وقتی ساخت بنا به پایان رسید، کارمندان کتابخانه برای انتقال میلیون ها جلد کتاب دچار مشکلات دیگر شدند.

یک شرکت انتقال اثاثیه از دفتر کتابخانه خواست که برای این کار سه میلیون و پانصد هزار پوند بپردازد تا این کار را انجام دهد.

اما به دلیل فقدان سرمایه کافی، این درخواست از سوی کتابخانه رد شد.

فصل باران فرا رسید، اگر کتاب ها به زودی منتقل نمی شد، خسارات سنگین فرهنگی و مادی متوجه انگلیس می گردید.

رئیس کتابخانه بیشتر نگران شد و بیمار گردید.

روزی، کارمند جوانی از دفتر رئیس کتابخانه عبور کرد.

با دیدن صورت سفید و رنگ پریده رئیس، بسیار تعجب کرد و از او پرسید که چرا این قدر ناراحت است.

رئیس کتابخانه مشکل کتابخانه را برای کارمند جوان تشریح کرد، اما برخلاف توقع وی،

جوان پاسخ داد: سعی می کنم مسئله را حل کنم.

روز بعد، در همه شبکه های تلویزیونی و روزنامه ها آگهی منتشر شد به این مضمون:

همه شهروندان می توانند به رایگان و بدون محدودیت کتاب های کتابخانه انگلستان را امانت بگیرند

و بعد از بازگرداندن آن را به نشانی جدید تحویل دهند.

 

 

اینو گذاشتم واسه جالب بودنش!منم کتابامو میارم.:icon_pf (44):

 

لینک به دیدگاه

*مرشد و مارگریتا*

 

مرشد و مارگاریتا[Master I Margarita].رمانی از میخائیل بولگاکف (1)(1891- 1940)، نویسنده روس. این اثر از 1928 تا 1940 نوشته شد و در سال 1966-1967 انتشار یافت. مرشد و مارگاریتا شاهکار بولگاکوف و یکی از متنهای مهم ادبیات جهان در قرن بیستم است. شیطان، که در سالهای 1930 در ظاهر وولاند(2)،‌ معلم آلمانی و متخصص جادوی سیاه،‌ به مسکو آمده است،‌ خود را به برلیوز(3) و بیزدومنی(4)، ادبایی که نه به خدا معتقدند و نه به شیطان، می‌نمایاند. طی مکالمه‌ای بر یک نیمکت، شیطان- وولاند به آنها تأکید می‌کند که در اشتباه‌اند: لحن بیگانه‌اش محو می‌شود و به جادوی کلام مخاطبان خود را به پیش پونتیوس پیلاتوس(5)،‌ پنجمین والی یهودا می‌برد، که در آن لحظه قصد دارد حکم مرگ یوشع، پیش‌گوی سرگردان، را تصویب کند که اصل و نسب نامعلومی دارد و به ایراد سخنان خرابکارانه در مورد قدرت دولت و فراخواندن مردم به تخریب معبد متهم شده است. یوشع اظهار می‌دارد که قلمرو حقیقت و عدالت پدیدار خواهد شد؛ جایی که هیچ قدرتی ضرورت نخواهد داشت، زیرا که قدرت همیشه خشونتی تحمیل شده بر انسان است. وولاند در این وقت «هفتمین دلیل» وجود خداوند را به آن نویسندگان واخورده نشان می‌دهد: پیش‌گوییهای او تحقق می‌یابد. در واقع، برلیوز بر روی روغنی سر می‌خورد که زنی به نام آنوشکا بر زمین ریخته است و سرش در برخورد با تراموایی که دختری از جوانان کمونیست هدایت می‌کند قطع می‌شود.

بیزدومنی، که درگیر هذیانی بحرانی می‌شود،‌ دیوانه‌وار به هر جا می‌دود. سرانجام با غریب در ام. آ. اس. اس. اُ. ال. تی، سازمان نویسندگان مسکو، سر درمی‌آورد و تقاضا می‌کند که بیگانه‌ای را که «با قدرتهای ظلمانی ارتباط دارد و برلیوز را کشته است» دستگیر کنند. پس او را به کلینیک روانی دکتر استاوینسکی(6) می‌برند و آنجا تجسم اعدام یوشع را در خواب می‌بیند. وولاند و گروهش(اهریمنان عزازیل و کوروویف فاهوت و بهموت گربه در رکاب اویند) شهر مسکو را مغشوش می‌کنند و نقاب از چهره همه «محافظه‌کاران» برمی‌دارند و شرارتهای نهان را افشا می‌کنند. رسواییها و آتش‌سوزیها و دعواها و رویدادهای «توضیح‌ناپذیر» به آهنگی جنون‌آمیز در پی هم می‌آیند. در این حال،‌ در کلینیک استراوینسکی،‌ بیزدومنی از اتفاق با فرد ناشناسی، ملاقات کرده است که در اتاقی بی‌در به سر می برد. بیزدومنی به او می‌گویند که «به سبب پونتیوس پیلاتوس»بستری شده است و مرد ناشناس نیز، در پی ضربه این اعتراف،‌ ماجرای خود را شرح می‌دهد. او که نویسنده کتابی درباره پونتیوس پیلاتوس بود که کسی نشر آن را به عهده نگرفت،‌ دیوانه شده و خانه‌اش را ترک کرده است تا در کلینیک زمین‌گیر شود و زنی را که همیشه دوست داشته بی‌خبر گذاشته است. این زن، به نام مارگاریتا که بدون عشق با شخص معروفی ازدواج کرده بود، مخفیانه به همسری او درآمده است. « آن زن او را به پیش می‌راند و برایش افتخار پیش‌گویی می‌کرد و، بدین ترتیب،‌ او را ’ مرشد‘ نامید.»

در بخش دوم رمان، خواننده با مارگاریتا آشنا می‌شود که از مرشد بی‌خبر است و عذاب می‌کشد. اما رؤیایی به او اعتماد می‌بخشد. پس از آن، چگونگی رویدادها حس پیش از وقوع او را تأیید می‌کند. با عزازیل آشنا می‌شود و عزازیل به او پیشنهاد می‌کند که با شیطان رو‌به‌رو شود. مارگاریتا می‌پذیرد و بدین ترتیب، ساحره و ملکه شب‌نشینی بزرگ ماه بدر در بهار می‌شود که هر سال آنجا شیطان نفرین‌شدگان را به مدت یک شب، بار دیگر زنده می‌کند.

چون صبح می‌شود، وولاند در عوض معشوق را به مارگاریتا باز می‌دهد و او همزمان با رمانی که گمان می‌کردند سوخته است، بار دیگر هویدا می‌شود.« دست‌نوشته‌ها نمی‌سوزد!» مدتی بعد، در حالی که توفان بر مسکو فرود می‌آید،‌ مارگاریتا دو فصل از رمان مرشد را می‌خواند که قتل یهودا را به دست پونتیوس پیلاتوس و تدفین یوشع را شرح می‌دهد. متی لاوی حواری بر وولاند ظاهر می‌شود تا از او بخواهد که مرشد و مارگاریتا را با خود ببرد و به آنها آرامش بخشد. مرشد،‌ در این پونتیوس پیلاتوس محکوم، می‌تواند سرانجام کتاب خود را با این جمله به پایان برساند:« او آزاد است!‌ آزاد! منتظر تو است»: با ادای این کلمات، شکنجه پایان می‌گیرد و پیلاتوس به یوشع می‌پیوندد، مرشد و همدمش خا نه ابدی خود را می‌بینند که پیش می‌آید،«کسی مرشد را آزاد می‌کند، همان‌گونه که او خود به قهرمان آفریده خویش آزادی بخشید»

چرا مرشد به نور نرسید؟ بی‌شک بدان سبب که به قدر کافی حاکی از آن نوری نبود که بر او آشکار شد، شاید از سر بزدلی، که به گفته بولگاکوف «بدترین عیب روح » است، به قدر کافی به خود اعتقاد نداشت و بیش از حد به قدرت مطلق وولاند اعتماد کرد ، شیطان حیرت‌انگیزی «که تا ابد بدی می‌خواهد و تا ابد خوبی صورت می‌دهد...»

مرشد و مارگاریتا، با وجود ساختاری به نهایت متکلف، رمانی است با قابلیت صریح سخن‌گفتن خطاب به تخیل و به قلب. بولگاکوف، مانند هوفمان(7) که یکی از نویسندگان باب طبع اوست، مرزهای میان روزمرگی و معنویت را از میان برمی‌دارد. ساحره‌ها و اهریمنان و خون‌آشامانی که از اعماق قرون وسطا آمده‌اند در کوچه‌های مسکو گردش می‌کنند؛ برخورد‌ دنیای وهم‌آلود و نامعقول شیطان و نوکران او تأثیراتی شفاف و سازنده و مضحک به وجود می‌آورد. بولگاکوف که هم نویسنده است و هم دلقک نابغه، با ما از فلسفه و دین و سیاست سخن می‌گوید. اما این کار را با آزاد اندیشی و ابداعی انجام می‌دهد که یادآور سیرک یا تئاتر است. و دیگر اینکه ماجرای عشق مرشد و مارگاریتا نیز هست؛ ماجرایی رمانتیک و سرشار از تغزل و شعر‌ و سرشار از مصیبت و خوشبختی. بولگاکوف نوشته است: «باید قهرمانان خود را دوست داشت»؛ و در واقع آن قدر اصلیت و حقیقت عمیق در حکایت شادیها و تشویشهای مرشد و مارگاریتا احساس می‌شود که آنها، دور از هر گونه متعارف بودن، خود به خود به عاشقان اسطوره‌ای ادیبات جهانی می‌پیوندند.

 

:icon_gol:

لینک به دیدگاه

رمان از سه داستان موازی تشکیل شدهاست که در نهایت یکپارچه میشوند :

 

 

-داستان حضور شيطان در مسكو: شيطان در قالب شعبده باز به نام "ولند" همراه سه دستيارش به مسكو مي آيند و مردم را وسوسه مي كند و در همان حال آنها را به خاطر گناهانشان مجازات ميكند. شيطان در داستان بولگاكف موجود شريري نيست بلكه در نقش ممتحني است كه از مردم امتحان مي گيرد و در ضمن سريعا هم پاداش و جزاي آنها را مي پردازد! و در پايان تنها مارگاريتا است كه روح خود را كاملا در اختيار شيطان مي گذارد و در امتحانات او قبول مي شود و به اين ترتيب رستگار شده و به آرامش ابدي ميرسد.

 

2-داستان مرشد و مارگاريتا: نويسنده اي كه مرشد ناميده مي شود داستاني درباره روز اعدام مسيح مي نويسد. داستان با عكس العمل شديد مجامع ادبي مسكو روبرو مي شود بطوريكه تمام نويسندگان بزرگ مسكو آن را يك افتضاح بزرگ مي دانند. در تمام اين مراحل زني شوهردار به نام مارگاريتا با او رابطه دارد و پشتيبان و همراه اوست. در آخر خسته از شرايط موجود، رمان خود را به آتش مي اندازد و خود را به تيمارستان تحويل مي دهد.

 

اين داستان خود به نوعي داستان زندگي بولگاكف است: او دوازده سال آخر عمرش را صرف نوشتن اين داستان كرد در اين مدت 8 بار اين داستان را بازنويسي كرد، مارگاريتا در نسخه هاي اوليه داستان در قصه وجود نداشت و بعد از ازدواج بولگاكف با معشوقه اش "النا" به داستان اضافه شد. بعد از اتمام داستان بولگاكف كه از انتشار كتاب در شوروي آن زمان( زمان حكومت استالين) نااميد شده بود كل كتاب را به درون آتش انداخت و تنها بعد از مرگ بولگاكف بود كه النا نسخه اي را كه پيش خود داشت براي چاپ آماده كرد و كتاب با حدود 30 صفحه سانسور اجازه انتشار يافت.

 

3- داستان به صليب كشيدن مسيح: اين داستان كه در زمان گذشته و در اورشليم مي گذرد در حقيقت همان داستاني است كه مرشد در حال نگارش آن است و آخر هم به پاداش نوشتن اين داستان سزاوار آرامش ابدي مي شود. اين داستان در حقيقت حديث نفس پونتيوس پيلاطس حاكم آن زمان اورشليم است كه عليرغم علاقه اي كه به مسيح داشت از ترس كاهنان و بخاطر حفظ مقام خود مسيح را به مسلخ فرستاد. بولگاكف سعي كرده با مطرح كردن داستان اورشليم در كنار مسكو به قياسي بين دو حكومت مستبد دست بزند.

 

لینک به دیدگاه

میخائیل آفانا سیویچ بولگاکف

میخائیل آفانا سیویچ بولگاکف نویسنده و نمایشنامه نویس روسی است که در پانزدهم مه سال 1891 در خانواده ای اصیل و فرهیخته به دنیا آمد و در 10 مارس 1940 برای همیشه چشم از این دار فانی فرو بست. در زمان حیات پدرش، اصول اخلاقی جدی و خشکی بر زندگی شان حکم فرما بود ولی علی رغم توجه بسیار خانواده ی بوگاکف بر تربیت فرزندانشان، میخائیل مرد سر به زیر و مقدسی نشد. در دوران تحصیل، علاقه ای به سیاست نشان نمی داد و عضو هیچ گروه یا انجمنی نبود. به علت علاقه ی پدرش به حرفه ی پزشکی، به این حرفه روی آورد. جالب است بدانید که او سه بار ازدواج کرد.

 

درباره نویسندگی و شروع آن خود، چنین می گوید:

  1. "شبی از شبهای سال 1919 در سکوت پاییزی، زیر نور شمع کوچک داخل یک بطری که قبلا در آن نفت سفید ریخته بودند ، اولین داستان کوتاهم را نوشتم و در شهری که قطار ، مرا با خود به آنجا می کشاند ، آن را برای چاپ به دفتر روزنامه بردم . پس از آن، چند مقاله ی فکاهی انتقادی مرا چاپ کردند. در اوایل سال 1920 ، از فعالیت‌های پزشکی دست کشیدم و به طور جدی به نوشتن پرداختم."

بولگاکف، نویسنده ای است که تمام عمرش را در نبرد با سانسور سپری کرد . باید بدانید که او، یک دهه و اندی سال از سالهای آخر عمرش را صرف نوشتن رمان مرشد و مارگاریتا کرد و رمان ربع قرن بعد مرگش اجازه انتشار پیدا کرد. لابد این سوال برایتان پیش می آید که چطور چنین چیزی ممکن است و یا چرا؟!

 

 

دهه ی 20 قرن بیستم از طرفی برای نویسنده سخت ترین دوران زندگی وی، و از طرف دیگر پربارترین سال های زندگی ادبی اش به حساب می آید. در این سال ها، او آثار ارزنده ای مانند مجموعه داستان های هجوی اهریمنی (1925)، مجموعه داستان های بذرهای شوم(1925)، قلب سگی (1925)، مجموعه داستانی یادداشت های یک پزشک جوان، رمان ارتش سفید (1927-1925)، نمایشنامه فرار (1926-1928)، آپارتمان زویا (1926) و نمایشنامه ی جزایر باگرووی (1928) را نوشت.

مهم ترین آثار او عبارتند از: مرشد و مارگاریتا ، دل سگ ، گارد سفید ، برف سیاه ، تخم مرغ‌های شوم.

سنت ادبیات قرن نوزده ی روسیه، شالوده ی آثار سال های 20 اوست. اندیشه ی منحصر به فرد بولگاکف نتیجه ی بهره گیری وی از تجارب ادبی پیشینیان برجسته ای مانند نیکلای گوگول، فئودور داستایفسکی، لئو تولستوی، میخاییل سالتیکوف شدرین و آنتوان چخوف است.

شهرت بولگاکف در روسیه و جهان، به خاطر رمان ارزنده ی او مرشد و مارگاریتا است که موضوع اصلی آن بررسی مسائل اخلاقی و مبارزه ی دائمی بین خیر و شر است، در این اثر است که می توان به همه ی انگیزه ها و عقاید بوگاکف دست یافت.

بولگاکف، نویسنده ای است که تمام عمرش را در نبرد با سانسور سپری کرد . باید بدانید که او، یک دهه و اندی سال از سالهای آخر عمرش را صرف نوشتن رمان مرشد و مارگاریتا کرد و رمان ربع قرن بعد مرگش اجازه انتشار پیدا کرد. لابد این سوال برایتان پیش می آید که چطور چنین چیزی ممکن است و یا چرا؟!

 

او راجع به اثرش مطمئن بود، می دانست که این رمان یکی برترین رمان های جهان خواهد شد، آخرین کتاب زندگی اش را که حاصل تمام تجارب زندگی و نویسندگی اش بود را با هزار امید و آرزو نوشت اما به هنگام چاپ آن با مانعی بزرگ که حکومت آن عصر بود رو به رو شد! تفتیش آنقدر آنجا ریشه دوانده بود که حتی خیال نیز ممنوع اعلام می شد .

تنها کاری که می توانست بکند، کرد و آن انداختن نسخه ی دستنویس کتابش از شدت عصبانیت به داخل بخاری دیواری بود، آن گاه نشست و به همه چیز دنیا از شیطان گرفته تا آدم خندید .او آخرین اثرش مرشد و مارگاریتا را که بعدها به اعتقاد خیلی از ادیبان و منتقدین به عنوان شگفت انگیزترین اثر ادبی جهان معرفی شد و همه ی زبان های مرده و زنده دنیا آنرا پذیرای ترجمه شدند ، داخل آتش انداخته بود. اما خوب این نویسنده ی روسی از پای ننشست و دوباره و سه باره به نوشتن آن پرداخت و حتی به هنگامی که در بستر بیماری بود از همسرش برای ادامه ی آن کمک خواست و نهایتا این نسخه که به دست همسر او بود پس از مرگش به چاپ رسید. و او هیچ گاه نتوانست محبوبیت اثرش را، نزد جهانیان به عینه ببیند.

آخرین رمان نویس کلاسیک روسی که می توان او را در خیل کسانی چون داستایفسکی قرار داد بولگاکف بود . او هیچ وقت تسلیم نشد و همیشه با سلاحی به تیزی چشمانش در پی شکار و کشف حقیقت بود.

 

:icon_gol:

لینک به دیدگاه

سلام:icon_gol:

 

دانلود کتاب جنگ وصلح شاهکار لئو تولستوی نویسنده نامدار روسی

 

کتاب جنگ وصلح دردوجلد تقدیم شما میشود که میتوانید از لینک های زیر دانلود فرمایید

 

دانلود جلد اول کتاب جنگ وصلح

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

دانلود جلد دوم کتاب جنگ وصلح

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

پسورد : spow

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...