رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره ها!

یک طرف پنجره ها!

در همه آوازها! حرف آخر زیباست!

آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست

لینک به دیدگاه

من اگر شادمانم، اگر خندانم

همه از بودن توست،

تو که در قلب منی

لحظه لحظه با منی

بودنت بودن من

رفتنت مردن من

همیشه

دوستت

دارم...:icon_gol:

لینک به دیدگاه

ای الهه اساطیری

ای سرچشمه نورهای دور

ای مادر بادهای مهربان

با تو از کدامین نسیم سخن بگویم

با کدامین زبان مرده

با کدامین حس پژمرده

تا آلام قلب های خسته ما را تسکین ببخشی

و دست نوازشت

گندم های عطش زده ما را آرام کند

ای الهه سرزمین های قصه

با من از افسانه هایی بگو

که جز تو

کسی در آن نیست

تو خود افسانه ای

رویا ...

لینک به دیدگاه

برایت مینویسم از دل تنگ

برایت می نویسم قصه تلخ

برایت حرفها دارم صمیمی

کنارم باش تا عشقم ببینی

برایت مینویسم تا که باشه

همیشه یاد من در خاطر تو

برایت می نویسم تا که هستم

کنارم جا بمونه واسه تو

برایت می نویسم می نویسم. . . .

لینک به دیدگاه

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود

یه غریب آشنا

دل و جونمو ربود

اینجوری نگام نکن گل یاس مهربون

اون غریبه خودتی

همیشه باهام بمون.

لینک به دیدگاه

دیگر اکنون نه تویی مانده نه من

من و تو زادۀ مفهوم خیالش بودیم

من؟! من همان عاشق دلدادۀ تو

تو؟! تو همان لیلی افسانۀ او

او؟! او همان شاعر منظومۀ ما

دیگر اکنون نه تویی مانده نه من

جز کتابی زیبا، کنج دیوار کهن

لینک به دیدگاه

به خودت می آیی،

 

 

یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند،

 

 

نه دستی که شانه هایت را بگیرد،

 

 

نه صدای که قشنگ تر از باد باشد

 

 

تنهایی یعنی این...

لینک به دیدگاه

بمان وقتی...

التماس می کند چشمانش....

نه برای همیشه....

بمان برای دیدن آن چه که بعد ها....

نخواهی دید...

 

نخواهی دید که بر چشمانش...

چه می گذرد در نبودت...

لینک به دیدگاه

دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی

لحظه های بی تو بودن میگذره،

اما به سختی...

دل تنها و غریبم داره این گوشه می میره

ولی حتی وقت مردن باز سراغ تو رو میگیره.:icon_gol:

لینک به دیدگاه

گفته بودم که باهات قهرمو آشتی ندارم

حرفمو پس میگرم ، میشه بیایی باز کنارم

من برات نامه نوشتمو جوابش نیومد

لااقل زنگ میزنم جواب بده کارت دارم

من آخه شاکی ام از فاصله ها تو رابطه ام

تو میگی که روی این رابطه سرپوش بزارم !؟

تو برام مثل ستاره ای بودی اون دوردورا

که تو شبهای سیاه نور چشاتو میشمارم

باشه انگار تو میخوای هرچی که هست تموم بشه

اما اینو خوب بدون همیشه یادت میارم

لینک به دیدگاه

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

 

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

 

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

 

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست

 

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

 

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

 

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن

 

من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست

 

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

 

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

 

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

 

که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...

لینک به دیدگاه

چه زیباست زندگی را با تو پرواز کردن

 

چه زیباست شوق هستی را با تو سر دادن

 

و چون مرغ خوش آهنگی بر شاخه لرزان حیات آشیان ساختن

 

چه زیباست هستی را از نگاه تو دیدن

 

و چون نیایش از لبان تو جاری شدن

 

در موسیقی آب با تو نواختن

 

در چشمه با تو جوشیدن

 

ترس ها را شستن

 

در پی محو نقش ها

 

و بی رنگی رنگ ها رفتن

 

و زندگی را چون شعری نو

 

دوباره سرودن

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...