رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

حرف های کوچکی در زندگی هست

که حسرت های بزرگی بر دلت می گذارند،

جملات ساده ای در زندگی هست، که آرزوی دوباره شنیدنشان،

که حسرتِ یک بار دیگر تکرار شدنشان

اشکت را در می آورد.

دلت می خواهد بشنوی شان، از زبانِ همان کس که میخواهی، بشنوی شان...

اما آن کس نیست که دوباره برایت بگوید:

"صبح بخیر عزیزم"

بگوید : "کجایی؟ چرا دیر کردی؟"

بگوید : "بخور، غذایت سرد شد! "

یا اینکه بگوید : "این رنگی بهم می آید؟!"

حرف های ساده ای هست که آرزوهای بزرگت میشوند.

دوس داری یک بارِ دیگر، فقط یک بارِ دیگر بگوید:

"تابستان برویم سفر؟"

"صدای تلویزیون را کم کن"

بگوید: "با خودت سبزی بیاور"

بگوید: "نان هم فراموش نکنی"

"گلدان ها را آب بده"

بگوید: "راستی امروز کمی دیرتر برمیگردم، گفتم نگران نشوی"

خیلی حرف های ساده را دیگر نمی شنوی،

و حسرت دوباره شنیدن شان، جانت را می گیرد.

دلت می خواهد

در عمق خواب باشی،

نصفه شب با آرنج به پهلویت بزند

و با صدای گرفته بگوید:

"یک لیوان آب برایم میاوری؟"

:hanghead:

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

تا دیروز فکر می کردم

تمام قله های جهان را

می توانم فتح کنم.

تازه امروز فهمیدم

چه نفس گیر است

بالا رفتن از پله های خانه ای که

تو

دیگر در آن نیستی!

لینک به دیدگاه

رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر است

بین ما این فاصله "بسیار" باشد بهتر است

 

من به دنبال کس‍ی بودم که "دلسوزی" کند

همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است:icon_gol:

لینک به دیدگاه

دلم برایت تنگ می شود .

آواز هایم را ،

به پای سکوتت قربانی میکنم .

ای کاش قربانی دیگری ،

بجز صبر داشتم

تاتمامی تاریخ وجودم را ،

به پای خیره گی چشمان تو قربانی می کردم .....: فاصله

 

فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk

لینک به دیدگاه

چقدر دلم میخواست دوستم داشتی

چقدر دلم میخواست انقدر تنها نبودم

چقدر دلم میخواست منم باتو بیرون برم

چقدر حرفم تو دلمه اما تنهام وهیچکس نیست بتونم باهاش حرف بزنم

دلم قد تمام دنیا گرفته عشقم

لینک به دیدگاه

می چسبی به من

شبیهِ چاییِ بعد از خواب

سیگار بعد از غذا

یا عطرِ بازمانده بر لباسی که پارسال می پوشیدی ...

می چسبی

به اندازه ی تمامِ فالوده های تابستان

تمامِ گوجه سبز های نمک زده ی سیدخندان ..

به اندازه ی باران وقتی کولر روشن است!

 

تو آخرین لذتِ دنیایی

که اشتباها اینجا به دنیا آمده

لینک به دیدگاه

‌اشک‌ها که آپلود نمی‌شوند

آدم‌ها غمگین‌تر از عکس‌های‌شان هستند. غمگین‌تر از اینستاگرام و تلگرام...

آدم‌های دورانِ عکس‌های کاغذی هم همین بودند.

لبخند‌های هیچ آلبومی راست‌راستکی نبود.

چه کسی از گریه‌های خودش، از اشک‌های خودش عکس می‌گیرد؟!

چه کسی پیدا می‌شود که عکس قلبِ‌شکسته‌اش را برای پروفایل تلگرام انتخاب کند؟!

روزهای بد توی آلبوم نمی‌آیند.

روزهای بد توی اینستاگرام و تلگرام نمی‌آیند...

لینک به دیدگاه

زن های نجیب فریب کارترینند

همه چیزشان را پنهان می کنند

تنهایی را

دلتنگی را

گریه ها را

دوست داشتن را

 

زن های نجیب قوی ترینند

هنگام شکستن صدایشان در نمی آید

درد که دارند به خود نمی پیچند

 

نهایتا تسکین درد یک زن

گریه های یواشکی ست...

لینک به دیدگاه

امشب غزل مرا به هوایی دگر ببر

تا هر کجا که میبردت بال و پر ببر

تا ناکجا ببر که هنوزم نبرده ای

این بارم از زمین و زمان دورتر ببر

اینجا برای گم شدن از خویش کوچک است

جایی که گم شوم دگر از هر نظر ببر

آرامشی دوباره مرا رنج میدهد

مگذار در عذابمو سوی خطر ببر

دارد دهان زخم دلم بسته میشود

بازش به میهمانی آن نیشتر ببر

خود را غزل ! به بال تو دیگر سپرده ام

هرجا که دوست داری ام امشب ببر ببر

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...