رفتن به مطلب

اخلاق اسلامی


Hossein.B

ارسال های توصیه شده

ارزش اخلاقی هر عمل، از طریق معلوم ساختن تأثیر آن در تحقق غایت وجودی انسان تعیین می شود.

اگر بپذیریم كه هر رابطه ای دو طرف می خواهد، ناگزیر باید برای روابط انسان با خویش توضیحی داشته باشیم. پس می گوییم اگر بخواهیم به رابطه ای میان انسان و خودش قایل شویم، باید نوعی تعدد وجوه و ابعاد را در او بپذیریم. در این صورت مقصود از رابطه انسان با خود، روابطی است كه میان ابعاد مختلف وجود او برقرار می شود. آشكارترین ابعاد وجودی انسان كه از یكدیگر تمیز داده می شو، نفس و بدن اوست. آیا مقصود از رابطه انسان با خود، رابطه نفس و بدن است؟ با در نظر آوردن افعال اختیاری انسان نسبت به بدن خویش رابطه نفس و بدن یكی از روابطی است كه می توان درباره ارزش اخلاقی آن سخن گفت، ولی آیا رابطه انسان با خود منحصر به همین رابطه است؟

بدون شك اینگونه نیست. برای نمونه، انسان خود را می شناسد. شناخت نوعی رابطه است كه میان عالم و معلوم برقرار است. آیا مقصود از اینكه انسان خود را می شناسد این است كه نفس انسان به وجود بدنش آگاه است؟ بی شك چنین نیست. انسان علاوه بر آگاهی از بدن خود نسبت به افعال و احوال خویش نیز آگاه است. انسان به اراده، شادمانی، اندوه و... دیگر احوال خود آگاه است و هیچ یك از افعال و احوال او، بدنِ او نیستند.

ممكن است زمانی انسان خود را فریب دهد و به خود خیانت كند. آیا می توان فریبكار و خائن را نفس و فریب خورده و خیانت شده را بدن دانست؟ قطعاً پاسخ منفی است.

بنابراین باید ابعاد دیگری را نیز در این رابطه در نظر گرفت. برای مشخص شدن این ابعاد، باید خود را شناخت.

تصدیق اینكه انسان با خود روابطی دارد با رجوع به خود امكان پذیر است. هر كس با تأمل در خویشتن تأیید می كند روابطی را در درون خود با خود دارد. بنابراین اصلِ وجود رابطه با خود نیازمند اثبات نیست، ولی برای آنكه هم تصوری واضحتر از این رابطه پدید آید و هم تصدیق به وجود این رابطه از اطمینان بیشتری برخوردار باشد.

روابط انسان با خود را به دو گروه «روابط شناختی» می نامیم. روابط شناختی، در بر گیرنده معرفت انسان به خود و داوریهای او درباره خود می شود. گروه دوم «روابط عملی» را شامل می شود. در گروه دوم عملكردهای انسان نسبت به خود جای دارد.

روابط شناختی

ریشه ای ترین شكل رابطه شناختی، خودشناسی است. در ادبیات گذشته ما از این رابطه به معرفه النفس یاد كرده اند.

امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در دانش انسان همین بس كه خود را بشناسد و در جهل انسان همین بس كه به خود جاهل باشد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در این روایت در مقابل معرفت به نفس، جهل به نفس ذكر شده است. در قرآن كریم فراموش كردن نفس، معادل جهل به نفس است و همراه با عامل آن در این آیه ذكر شده است:

ولاتكونوا كالذین نسوااللَّه فانسهم انفسهم؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و چون كسانی مباشید كه خدا را فراموش كردند و او نیز آنان را دچار خود فراموشی كرده است.

انسان به نفس خویش آگاه است:

در آیه دیگر از خود آگاهی انسان نسبت به نفسش یاد شده است:

بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در نتیجه خود می تواند درباره خود داوری كند. خداوند در روز قیامت به او چنین خطاب می كند:

اقرأ كتابك كفی بنفسك الیوم علیك حسیباً؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

نامه ات را بخوان، كافی است كه امروز خودت حسابرس خود باشی.

و چون خود را حسابرسی می كند بر علیه خویش حكم می كند و به گناهش اقرار می نماید: «فاعترفوا بذنوبهم»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. گاه انسانی كه از خود غفلت نموده درباره خود داوری خطا می كند و خویشتن را به گونه ای خلاف آنچه هست می شمارد.

الم تر الی الذین یزكون انفسهم؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

آیا به كسانی كه خویشتن را پاك می شمارند ننگریسته ای.

محاسبه، داوری، اعتراف، تزكیه و... همگی حكایت از شناختهایی دارند كه انسان از خویشتن پیدا می كند؛ در حالی كه فاعل شناسایی و متعلق شناسایی یك چیز است. پس چنانكه گفتیم باید طرفین این رابطه را دو وجه و دو بعد از «خود» دانست.

روابط عملی

روابط عملی انسان با خویشتن همه فعالیتهای او را دربر می گیرد. انسان در روابط خود با خود، محیط و دیگران، در حقیقت به رابطه ای با خود تحقق می بخشد. هر چه با دیگران می كند، در واقع با خود می كند،

انسان در آنچه كه انجام می دهد بر خود ستم و یا بر خود احسان می كند:

و من ذریتهما محسنٌ و ظالم لنفسه؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

از نسل آن دو برخی نیكوكارو برخی به خود ستمكار بودند.

خروج از اعتدال، ظلم به نفس است:

فمنهم ظالم و منهم مقتصد؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برخی از آنان بر خود ستمكارند و برخی از ایشان میانه رو.

ظلم بر نفس، از طرق خیانت به خویشتن، خود فریبی، دشمنی با خود، گمراه كردن خویش و... صورت می گیرد و احسان به خویش از طرق نیكی به دیگران، شكر گزاری، تزكیه خود، استغفار و... انجام می شود. درباره هر یك از این كارها كه ظلم یا احسان بر خویشتن محسوب می شود، آیاتی در قرآن كریم و نیز احادیثی در كلمات معصومین(ع) وجود دارد.

ظلم بر خویش به هر طریق كه انجام گیرد به خسارت می انجامد و احسان به هر شیوه كه باشد به سود و پیروزی كه همان فلاح و رستگاری خاتمه می یابد. هر یك از روابط انسان كه ظلم به خویشتن است و به خسارت می انجامد، ضایع كننده سرمایه های انسان است. یعنی سرمایه عمر و استعداد آدمی را مصرف می كند، ولی نتیجه مطلوب را كه نجات و رستگاری و قرب خداوند است پدید نمی آورد. روابط ظالمانه انسان با خویشتن، روابطی با ارزش اخلاقی منفی هستند و در نقطه مقابل، احسان به خود كه تقرب به خداوند و تحقق غایت هستی آدمی را در پی دارد، ارزش مثبت اخلاقی دارد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. كفی بالمرء معرفه ان یعرف نفسه، و كفی بالمرء جهلاً ان یجهل نفسه.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. غرر الحكم و دررالكلم،الفصل الخامس و الستون

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. حشر / 19.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. قیامه / 14.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اسراء / 14.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. ملك / 11.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. طور / 21.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. صافات / 113.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. فاطر / 32.

محمد فتحعلي خاني - آموزه هاي بنيادين علم اخلاق

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 81
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

قوای نفس

نفس دارای قوای سه گانه شهویه، غضبیه و عاقله است که هر یک تأمین بخشی از نیازهای انسان را بر عهده دارند. همه ی قوای بشری برای حکمت و غرض و هدفی آفریده شده اند و هر کدام سهم بسزایی برای رساندن انسان به کمال مطلوبش دارند؛ آن چه مهم است جهت دادن و تربیت کردن و شکوفا نمودن این قواست، به گونه ای که هر کدام نقش خود را به شکل بایسته و شایسته در ترقی و تعالی انسان ایفا کنند. در زیر به تعریف و نیز بیان حالت اعتدال و افراط و تفریط هر یک از این قوا می پردازیم.

قوه ی شهویه

در حقیقت، این قوه، عهده دار جلب منافع برای انسان است که به آن نفس بهیمی نیز گفته می شود و مبدأ امور شهوانی است و اشتیاق لذت بردن از خوردنی ها و آشامیدنی ها و امور جنسی را دارد.

فایده ی این قوه، حفظ و ادامه حیات بدن است که وسیله ی تحصیل کمال برای نفس است و در صورتی که به درستی از این قوه استفاده شود و افراط و تفریط در آن صورت نگیرد، فضیلتی به نام عفّت از آن به وجود می آید که به تعبیر فیلسوفان و عالمان اخلاقی، یکی از چهار جنس فضیلت شمرده می شود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

قوه ی غضبیه

وظیفه و مسئولیت این قوه، دفع ضرر از انسان است و به اعتباری، به آن نفس سَبُعی نیز می گویند که مبدأ غضب و دلیری و اقدام بر اعمال و شوق تسلّط و تصرّف، برتری و رسیدن به جاه بیش تر است. فایده ی این قوه این است که زیاده روی، تندی قوای شهوی و شیطانی را در هم می شکند و در صورتی که در جای خود از آن استفاده گردد و افراط و تفریطی در آن صورت نپذیرد، فضیلت شجاعت از آن پدید می آید و اگر به شکل افراط و زیاده روی مورد بهره برداری قرار گیرد رذیلت تهوّر و درنده خویی از آن به وجود می آید و اگر هیچ کارکردی نداشته باشد و در آن تفریط شود، رذیلت «جبن» از آن پدید می آید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

قوای عاقله

همان قوه ی تفکر و ادراک است که به آن نفس ملکی و فرشته ای نیز می گویند که مبدأ ادراک حقایق و جدایی بین نیکی ها و بدی هاست، و نیز انسان را به نیکی فرمان می دهد و از زشتی بر حذر می دارد و در صورتی انسان به سمت ترقی و تعالی پیش می رود که به امر و نهی عقل عمل نماید. فایده ی این قوه این است که حقایق را ادراک می کند و آدمی را به کارهای نیک فرمان می دهد و از صفات زشت باز می دارد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در صورتی که از این قوه به صورت صحیح و معتدل بهره برداری شود فضیلت حکمت از آن به وجود می آید؛ اما هنگامی که افراط و زیاده روی در آن صورت گیرد، رذیلت جربزه و سفسطه را به دنبال خواهد داشت. چنین شخصی در این حالت در تمام امور، حتی یقینیات و امور ضروری نیز شک و تردید می کند و در شک خود باقی می ماند؛ چنان که در تفریط و کوتاهی نسبت به آن قوه، رذیلت دیگری به نام «غباوت» و جهل مرکب پدید خواهد آمد که اساس و پایه ی بسیاری از زشتی ها، نزاع ها و اختلافات می گردد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در برابر آن قوه ی عامله وجود دارد که از عقل عملی به دست می آید به هر حال از قوه ی عامله نیز، مانند عاقله، در صورتی که به اعتدال از آن بهره گرفته شود، فضیلت عدالت، و افراط و تفریط در آن، دو رذیلت ظلم و انظلام (ظلم پذیری) را به وجود می آورد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

راه ایجاد اعتدال در قوا

برای اعتدال این قوا باید همه ی آن ها را تحت تدبیر و کنترل عقل و شرع در آورد. در روایات معتبری که از امامان معصوم ـ علیه السلام ـ رسیده است، مطالب ارزنده ای در این خصوص وجود دارد.

شیوه های عملی ایجاد اعتدال

مراعات اموری که در ذیل آورده می شود، برای کمک به عقل و ایجاد بستر مناسب برای تعدیل قوا مفید است:

1. هم نشینی با نیکان و معاشرت با کسانی که از فضایل اخلاقی برخوردارند و نیز اجتناب و پرهیز از هم نشینی با بدکاران و کسانی که دارای اخلاق زشت و ناپسند هستند؛ زیرا معاشرت با هر کس قوی ترین انگیزه برای خوگرفتن به صفات و اخلاق اوست.

2. به کار بردن قوا در راه کسب صفات شریف و مواظبت و مداومت بر اعمال و افعالی که آثار و نتایج آن، تحصیل فضایل است؛ هم چنان که اگر کسی بخواهد ملکه ی جود و سخاوت را در خود حفظ کند، باید انفاق مال و بذل و بخشش را همواره ادامه دهد و بر نفس خویش، در زمانی که به طرف بخل و امساک می رود، تسلط داشته باشد.

3. باید هنگام اقدام بر هر عملی، تفکّر و تأمل نماید و مواظب باشد که هیچ کاری را بدون توجّه به آثار آن انجام ندهد و در صورت روی آوردن به رذایل، خود را تنبیه و تأدیب نماید.

4. از دیدن و شنیدن و تخیل آن چه شهوت و غضب را بر می انگیزد به شدت پرهیز نماید و زمانی که بالطبع آن دو قوه به جنبش در آمدند، در بهره گیری از آن به اندازه ای که طبیعت بشری اقتضا می کند اکتفا نماید و از آن چه به سلامت تن و روان او صدمه وارد می کند پرهیز نماید؛ البته ملاک و معیار بهره گیری معتدل از این قوا، عقل و شرع است.

5. باید عیب های پنهانی خود را با جست و جو و بررسی و محاسبه به دست آورد و پس از آگاهی، در ریشه کن ساختن آن کوشش فراوان نماید.

در مجموع، باید با تمرین و تکرار عمل اخلاقی، از این قوا برای تحقق فضیلت بهره گیرد و زمینه ی رذیلت را فراهم نسازد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
عظیمی 1024

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. ملا مهدی نراقی، گزیده ی کتاب جامع السعادات، ترجمه ی سید جلال الدین مجتبوی، ص 174 ـ 244.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 103ـ 173.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 71ـ 101.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 71ـ 101.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. ملا مهدی نراقی، هان، ص 52ـ 63.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. برای مطالعه بیشتر ر.ک: همان، ص 67 به بعد؛

جمعی از نویسندگان، روش خودسازی؛ ومهدوی کنی، اخلاق عملی، ج1، و محمد شجاعی، مقالات، ج2و3. رضا رمضاني - اخلاق و عرفان، ص 74 - 78

لینک به دیدگاه

انسان شناسی

انسان شناسی، بحثی پر دامنه و گسترده است، چرا که «انسان» محور بسیاری از بررسی ها و سنگ بنای مباحث علومی چون: زیست شناسی، روان شناسی، علوم اجتماعی، علوم تربیتی، فلسفه، عرفان، اخلاق و شاخه های وابسته به آن ها می باشد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

آن چه در این گفتار خواهد آمد بررسی مختصری درباره ویژگی های انسان از دیدگاه اسلام است. جوان از راه خود شناسی، پیش از هر کار باید به شناخت «خود» به عنوان یک انسان بپردازد. و دریابد که کیست و دارای چه ویژگی هایی است تا خود را از سایر موجودات باز شناسد.

ویژگی های انسان

ویژگی های اصلی انسان ها عبارت است از:

ـ علم و آگاهی

ـ میل یا گرایش

ـ اختیار یا آزادی

ـ تحوّل پذیری شخصیت

الف) علم یا آگاهی

انسان می تواند با داشتن این ویژگی برجسته نسبت به ماهیت اشیاء پیرامون خود و ماوراء محیط زیست خویش، علم پیدا کند. حلقه های گمشده در تاریخ گذشته خود و جهان را بیابد و برای آینده خود برنامه ریزی کند. بخلاف حیوان که قلمرو شناخت و آگاهی او از جهان، از محدوده تنگ حواس ظاهری اش فراتر نمی رود. بنابر این، گستره علم حیوان، محدوده به محیط زیست او خواهد بود و هیچ گاه به گذشته و آینده تعلّق نخواهد گرفت. از این رو، جوان با دریافت این ویژگی برجسته، در راه فراگیری علوم و فنون مختلف به تلاش و کوشش می پردازد و سطح آگاهی هایش را درباره خود و جهان هستی روز به روز گسترش می دهد.

ب) میل یا گرایش

یکی دیگر از ویژگی های روحی انسان، تمایلات و گرایش های متنوع اوست. اگر تمایل و گرایش در انسان نباشد صرف آگاهی به کمال و خوبی، هیچ گونه تحریک و تشویقی را به سوی اقدامی عملی در پی نخواهد داشت.

این گرایش ها بر دو گونه است:

1ـ گرایش های حیوانی

این نوع گرایش ها میان حیوان و انسان مشترک است، مانند غریزه خود دوستی و محافظت از خویش، که تمایلاتی نظیر میل به تغذیه و دفاع نیز، بدان ها باز می گردد. این گونه تمایلات به طور عمده به بدن با عضوی از آن مربوط است.

2ـ گرایش های انسانی

این گونه گرایش ها در حیوانات دیده نمی شود، چرا که به بدن یا عضوی از آن وابسته نیست، به خلاف نوع اول از این رو می توان همه گرایش های نوع دوم را به «گرایش انسان به کمال» باز گرداند. مهم ترین این دسته از گرایش ها عبارتند از:

1ـ حقیقت جویی یا گرایش به شناخت حقایق و اسرار نهفته در جهان.

2ـ فضیلت خواهی یا گرایش به ارزش های اخلاقی مانند عدالت، صداقت و ....

3ـ زیبا خواهی (زیبایی دوستی) و علاقه به هنر.

4ـ گرایش به خدا و پرستش او.

5ـ جامعه گرایی و میل به زندگی اجتماعی.

6ـ قدرت طلبی و گرایش به قدرت افزایی.

از آن جا که این گونه گرایش ها ریشه در فطرت انسانی دارند، هرگز از بین نمی روند، هر چند ممکن است در هنگام تزاحم با گرایش های دیگر، بسیار ضعیف یا حتّی بی تأثیر گردند. به عنوان مثال ممکن است در موقعیت خاصّی بین گرایش «حقیقت خواهی و علم دوستی» و گرایش «خدمت به خلق» تعارض ایجاد شود و جمع آن دو برای شخص، ناممکن نماید. جوانی که واقف به گرایش های اصیل انسانی باشد، می تواند به تمایلات خود جهتی اصیل و انسانی بدهد. آن ها را تقویت کند و زندگی خویش را بر اساس این گرایش ها، نیک بسازد، و گرنه او خواهد بود و تمایلات حیوانی صرف که در این میان، تنها نام انسان را یدک خواهد کشید!

ج) اختیار و آزادی

یکی از ویژگی های بشر، اختیار، آزادی و قدرت انتخاب گری اوست. پایه تکلیف، ثواب و عقاب، زشتی و زیبایی اخلاقی و مسؤولیت انسان، به این ویژگی ارزنده وابسته است. بنابر این، انسان با داشتن اراده، اختیار و آزادی می تواند نسبت به هر گونه تربیتی واکنش نشان دهد مثلاً خود را در پرتو تعالیم الهی قرار دهد یا به سوی ضد ارزش ها روان گردد.

باید توجّه داشت که این ویژگی انسانی، هیچ گونه تعارضی با تأثیر علل و عوامل ژنتیکی اجتماعی ندارد. تاثیر علل و عوامل وراثتی و محیطی تردید ناپذیر است. اما نه در آن حدکه جبر را بر انسان تحمیل کند و انسان را دست بسته به سمت خاصّی سوق دهد، این امر، بدیهی و مورد تصدیق وجدان است و بهترین نشانه این اختیار، آن است که انسان در هنگام تعارض انگیزه ها و گرایش ها، در خویشتن بوضوح امکان انتخاب هر یک از دو جانب خیر یا شر را احساس می کند.

هم چنین باید دانست که اختیار و آزادی انسان، مطلق نیست، بلکه انسان در موارد و محور خاصی دارای اختیار و آزادی عمل است، و البته در همان محور، مسؤول و مکلف است زیرا انسان هنگامی می تواند چیزی را اختیار و انتخاب کند که نسبت بدان آگاهی، تمایل، و انگیزه قدرت و توانایی داشته باشد و زمینه های خارجی ضروری نیز حاصل یا قابل تحصیل باشد.

بنابر این انسان نسبت به کاری که بدان آگاهی، تمایل یا توانایی بدنی ندارد یا شرایط و زمینه های خارجی فراهم نیست، اراده ای نخواهد داشت.

با توجه به آن چه گفته شد جوان باید ویژگی های اصیل انسانی را در وجود خود تقویت کند و با استحکام آن ها در شخصیت خویش توانایی ایستادگی در برابر انگیزه های حیوانی، شیطانی و شهوانی را فراهم نماید.

د) تحول پذیری شخصیت

انسان، به گونه ای آفریده شده است که می تواند با آگاهی و آزادی در محدوده ای نسبتاً گسترده راه خویش را بر گزیند، و در همان راه منتخب خود، «شخصیت» و هویت فکری، اخلاقی و فرهنگی خویش را شکل و تکامل ببخشد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. ر.ک: فلسفه تعلیم و تربیت، ج1، ص 369ـ395.

سيد علي جعفري - تبليغ و جوانان

لینک به دیدگاه

لذت

انسان برای انجام هر عملی نیازمند آگاهی و انگیزه است آگاهی انسان مراتب مختلفی دارد. مراتب نازل آگاهی در گیاهان و حیوانات نیز وجود دارد هر موجودی به استعدادهای درونی خود و کمال آن ها آگاهی اجمالی یا تفصیلی دارد به همین دلیل گیاهان و حیوانات به طور غریزی اسباب کمال خویش را فراهم می کنند. قوای شهوانی و غضبی انسان نیز هر یک به کمال خاص خود آگاهی اجمالی دارند. قوه شهوی ادراک لذات حسی را کمال خود می شناسد و قوه غضبی از قهر و غلبه بر دیگران لذت می برد و آن را کمال خویش می داند. به عبارت دیگر هر یک از این قوه کمالی واقعی دارند که در مورد انسان نیز چنین است؛ ما بسیاری از چیزها را دوست داریم ولی این چیزها وقتی برای ما مطلوب است که خود ما باشیم که از آن ها لذت ببریم. اگر خودمان نباشیم چه لذتی از آن ها برای ما حاصل می شود؟ بنابر این، حیات، سلامتی و تکامل وجود از هر چیزی مطلوب تر است. لذا، می بینیم که اگر به کسی توهین کنند، که مثلاً، «فهم نداری» یا «شعور نداری» یا مانند آن، گاهی چنان دچار ناراحتی می شودکه ممکن است برای مقابله با این حرف، جنگ به پا کند و خون ها بریزد. این به دلیل آن است که انسان کمال خود را دوست دارد. بنابر این، اگر در مقام اثبات، کسی به او بگوید که «کمال نداری» ناراحت می شود. حتی اگر به جاهلی بگویند که «علم نداری» ناراحت می شود، با این که خودش هم می داند که جاهل است؛ ولی از این که نقص او ظهور پیدا کند رنج می برد؛ زیرا فطرتا نقص برای انسان نا مطلوب است و از آن تنفر دارد.

از این رو، آنچه که به انسان مربوط می شود جهات عدمی اش برای او مذموم و منفور و جهات وجودی اش برای او مطلوب است. بنابراین، انسان از علم، جمال، سلامتی و مانند آن لذت می برد و از جهل، زشتی، مرض و نظیر آن گریزان است. اما این که ما با وجود آن که سالم هستیم، چرا از سلامتی خود احساس لذت نمی کنیم به دلیل آن است که بدان توجه نداریم؛ وقتی مریض شویم قدر لذت از دست رفته خود را می فهمیم؛ چون فقدان آن را احساس می کنیم. لذا، وقتی انسان به کمال وجودی خود توجه می کند به گونه ای احساس لذت می کند که چنین لذتی از هیچ چیز دیگری به او دست نمی دهد. این گونه لذتها اصیل اند؛ اما چیزهای دیگر، با واسطه برای انسان ایجاد لذت می کنند؛ مانند عشق های مجازی. در آن جا، آن چه را انسان دوست دارد لذت او از معشوقش می باشد تا با او انس بگیرد و با او سخن بگوید. بنابر این، برای نیل به این مقصود، حاضر به فداکاری هم می شود تا جایی که ممکن است در این راه، جان خود را هم از دست بدهد.

پس انسان یا هر موجود ذی حیات دیگری، اول، حیاتش را دوست دارد سپس کمالات خود را، چه کمالات ظاهری باشد و چه کمالات باطنی. هر قدر هم انسان کمالش بیشتر باشد خود را بیشتر دوست دارد. لذا، آنان که در عنفوان جوانی و طراوت هستند نگاه کردن در آینه را بسیار دوست دارند. همه این ها در اصطلاح فلسفی، به کمال وجود بازگشت دارد. از اینرو، می گوییم وقتی کمال برای انسان حاصل شود بالاترین لذت ها را به دست آورده است.

سعادت

سعادت همان لذت است، اما قوی تر و پایدار تر. اگر انسان کمال پیدا کند از آن لذت می برد. چنان چه این کمال ثابت و قوی باشد لذتش بیشتر خواهد بود. خداوند در توصیف حال مردمان، آن هنگام که به جهان آخرت وارد می شوند، می فرماید: « أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَكِنِ الظَّلِمُونَ الْیَوْمَ فِى ضَلَلٍ مُّبِینٍ »(مریم: 38) آنان وقتی بر ما وارد می شوند چقدر شنوا و بینا هستند! به عبارت دیگر، با آوردن «اسمع» و «ابصر» می خواهد بگوید که وقتی از این عالم می روند سراپا ادارک می شوند، تمام وجودشان چشم و گوش می شود و غفلت در آن جا معنایی نخواهد داشت. بنابر این، در چنان عالمی، اگر انسان به مرحله توجه دایمی رسیده باشد بالاترین لذت ها را از نعمت های اخروی خواهد برد.

ارتباط بین اعمال نیک و سعادت نفس

تا آن جا که از آیات و روایات به دست می آید، رابطه بین تزکیه و فلاح یا بین ارزش های اخلاقی، سعادت حقیقی و کمال نهایی انسان تنها یک رابطه قراردادی محض نیست، بلکه خدای متعال روابط علی و معلولی را به طور تکوینی، جعل کرده و این امر غیر از قرار داد اعتباری محض است. خداوند معلول ها را به دنبال علت به وجود می آورد و علت ها وسایطی برای تحقق آن ها هستند. این رابطه را خود او ایجاد کرده است. ولی معنای این سخن وجود سنخیت بین علت و معلول و بین وسیله و ذی الوسیله است، نه این که صرف قرار داد بدون ارتباط واقعی باشد.

آن چه مسلم است و ما از کتاب و سنت به دست می آوریم این است که چنین رابطه ای وجود دارد؛ مثلا، کارهای خداپسندانه یا به اصطلاح، ارزشهای اخلاقی در بینش اسلامی، موجب سعادت و کمال انسان می شود. اما تحلیل و تبیین این رابطه مساله ای دیگر است.

ما حقیقت این رابطه را به درستی نمی توانیم درک کنیم؛ زیرا روابط خاص بین اشیا را از طریق تجربه به دست می آوریم؛ مثلاً اگر بخواهیم بدانیم که علت فلان چیز چیست یا بین چه چیزهایی رابطه علی و معلولی وجود دارد باید آن ها را تجربه کنیم. به طور ذهنی، پیش از تجربه، نمی توان روابط علی و معلولی بین پدیده ها را به دست آورد، مگر در چارچوب های کلی؛ مثلاً، در این حدکه علت موجده باید کاملتر از معلول باشد. عقل ممکن است این اندازه بفهمد؛ اما این که چه علتی موجب پیدایش چه معلول خاصی می شود برای فهم آن، به تجربه نیاز است. و چون ما از عالم آخرت تجربه ای نداریم، حتی تجربه آگاهانه ای نسبت به امور معنوی و روحانی خودمان هم نداریم ـ و تجربه باید آگاهانه باشد ـ نمی توان این موضوع را درک کرد که عملی که انجام می دهیم، حتی در این دنیا، چه تأثیری بر روح ما دارد. این تأثیر بواقع، وجود دارد و کسانی که چشم بصیرت داشته باشند رابطه بین عملی را که انجام می دهند و تأثیری را که بر روحشان می گذارد، می بینند؛ اگر کار خوبی کرده باشند نورانیتی در دلشان ایجاد می شود و در روحشان، صفایی به وجود می آورد، ولی امثال ما، که از چنین نورانیتی محروم هستیم، این آثار را مشاهده نمی کنیم. به این دلیل است که گفته می شود ما تجربه آگاهانه ای از تأثیر افعال در روحیات خود نداریم و این موجب شرمندگی انسان است که از دل و باطن خود خبری نداشته باشد. ولی واقعیت این است که اعمالی که ما انجام می دهیم با سایر چیزها ارتباط دارد. دراین زمینه، شواهد فراوانی وجود دارد، چه از حضرات معصومین ـ علیهم السلام ـ و چه از تربیت شدگان مکتب آنان. آن ها گاهی فقط با توجه به ظاهر کسی، آثار اعمال او را در وجودش می یافتند و از سعادت یا شقاوت روحی او آگاهی می گشتند؛ یعنی می فهمیدند که او کار خوبی انجام داده یا مرتکب خطا و لغزش شده است.

اگر ما نمی توانیم این گونه مسائل را تجربه کنیم نباید آن ها را انکار نماییم. این ها واقعیت هایی است که شواهد نقلی و تعبدی فراوانی بر آن ها وجود دارد و تجربه هایی که از اولیای خدا در این زمینه ها به ما رسیده شاهد خوبی بر این مدعاست. بنابر این، چون ما این رابطه را نمی توانیم به درستی کشف کنیم به عالم آخرت راه پیدا نکرده ایم که ببینیم در آن جا چه می گذرد و باطن خود را هم نشناخته ایم تا ببینیم که اعمال ما چه تأثیری در باطن ما می گذارد. لذا، چون ما نمی توانیم این رابطه را آن گونه که هست بیابیم باید آن را تعبدا بپذیریم. این راه برای همه مؤمنان باز است که آن چه را خدا، پیامبر و ائمه ـ علیهم السلام ـ فرموده اند، بپذیرند.

از آیات و روایات و بیانات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و شاگردان واقعی آنها به خوبی استفاده می شود که بین کارهای نیک و بین کمالات نفس و سعادت اخروی رابطه ای حقیقی وجود دارد. اگر بخواهیم از این نیز جلوتر برویم راه مسدود نیست و شاید این کار مطلوب هم باشد که انسان تفکر کند و از راه تعقل، تا آن جا که ممکن است، حقایق را درک نماید. بر اساس همین غریزه خدادادی است که انسان ها دوست دارند تا آن جا که ممکن است عقل خود را به کار گیرند و تا جایی که عقلشان یاری می کند حقایق را بفهمند. این کار مطلوبی است، به شرط آن که آدمی مرز خود را بشناسد و بلند پروازی نکند.

سعادت و کمال و ارتباط آن ها با یکدیگر

بین سعادت و کمال اتحاد مصداقی وجود دارد؛ گاهی می گوییم؛ تزکیه، موجب کمال نفس می گردد و گاهی نیز می گوییم؛ تزکیه، موجب سعادت نفس می شود. بین سعادت و کمال چه رابطه ای وجود دارد؟ این دو گرچه دو مفهوم اند، اما با یکدیگر متلازمند. محور سعادت لذّت است، لکن لذتی بیشتر و پایدارتر از دیگر لذتها. به کسی سعادتمند می گوییم که از زندگی خویش لذت بیشتری ببرد و این لذتش پایدار باشد. بنابر این، به کسانی که در آخرت اهل نعمت و رحمت الهی هستند، با اختلاف مراتبی که دارند، چون لذتشان بیشتر و پایدار تر است «سعید» می گویند.

سعادت واقعی در آخرت تحقق پیدا می کند؛ «فَمِنْهُمْ شَقِىٌّ وَ سَعِیدٌ فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِى النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ خَالِدِینَ فِیهَا مَادَامَتِ السَّمَاوَتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِى الْجَنَّهِ» (هود: 105 ـ 108) تزکیه ملازم با سعادت و سعادت نیز ملازم با خلود در بهشت است. آیات خاصی نیز در مورد برخی از مراتب تزکیه وارد شده است؛ مثلاً، خداوند درباره سحر خیزی در قرآن می فرماید: « فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّآ أُخْفِىَ لَهُم مِّن قُرَّهِ أَعْیُنٍ » (سجده: 17) یا درباره مؤمنانی که در بهشت اند، می فرماید: « فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ » (زخرف؛ 71) همان گونه که پیداست، لفظ «لذت» در متن آیه اخیر نیز آمده است.

از نظر قرآن، جای شبهه ای نیست که کسانی که اهل تزکیه باشند به این گونه لذت ها خواهند رسید. اما آیا منطقا و عقلاً بین این دو، رابطه ای وجود دارد؟ یعنی آیا کسی که کاملتر باشد ضرورتا باید سعادت و لذت بیشتری داشته باشد؟یا ممکن است کسی به کمال والایی دست پیدا کند ولی هیچ گاه به لذتی نرسد؟ آیا چنین چیزی ممکن است یا نه؟ می توان گفت که اصولا لذت وقتی حاصل می شود که انسان به چیزی که ملایم با آن قوه خاصش می باشد، نایل گردد.

به عنوان مثال، انسان با قوه لامسه خود، از لمس کردن شیء نرمی که از نظر گرما و سرما نیز، با حرارت بدنش سازگاری داشته باشد، لذت می برد. اما اگر سردتر یا گرمتر از آن باشد با آن ملایمت ندارد و از آن احساس لذت نمی کند. در مورد سایر قوانین نیز چنین است. ما از هر آن چه که به گونه ای با نفس مان ملایمت دارد، لذت می بریم و هر آن چه که لذتی برای ما ایجاد نکند ملایمتی با نفس مان ندارد. پس حقیقت لذت، ادراک ملایم است. ادراک نیز، هم به معنای «نایل شدن به چیزی» و هم به معنای «ترک کردن و آگاه شدن از چیزی» است. به تعبیر ساده، می توان گفت: لذت، حالتی نفسانی و روانی است که در هنگام نایل شدن و وصول انسان به چیزی که مطلوب اوست، برایش حاصل می شود.

بنابر این، هر یک از اعضای ما لذتش با دیگری متفاوت است و لذت هر یک از قوا غیر از دیگری است. عقل و سایر قوای باطن انسان نیز لذتی خاص خود دارند. اگر به درک حقایقی که مطابق با واقع است نایل شویم این موضوع موجب لذت عقلانی ما می شود. گاهی، برخی آن چنان از درک حقایق لذت می برند که همه لذت های دیگر را فراموش می کنند. درباره زندگی بسیاری از دانشمندان نقل شده است که آنها همه لذت های زندگی خود را فدای لذت های عقلانی خود کرده بودند. لذتی که آنان از کشف حقایق می بردند بیش از لذات دیگر بود. از این رو بی خوابی، گرسنگی و سایر مشکلات را به راحتی تحمل می کردند.

این مطلب نیاز به تفصیل دارد؛ اما اجمالا، وقتی حیثیت وجود را از حیثیت کمال تفکیک کنیم هر موجودی کامل تر شدن وجودش برایش ملایم ترین چیزهاست. این مطلب با قدری تامل روشن می شود.

هر موجود ذی حیاتی را در نظر بگیرید اولا، تا آن جا که توان دارد تلاش می کند که حیات خود را حفظ کند. اگر هر یک از حیوانات، حتی حشرات، را ملاحظه کنید وقتی آسیبی به آن ها وارد شود ساعت ها برای زنده ماندن فعالیت می کنند تا جسم نیمه جان خود را حفظ نمایند. مثلا حیوانی که در دامی گرفتار می شود تا وقتی امیدی برای زنده ماندن دارد از تلاش برای رهایی دست بر نمی دارد. این شاهدی است بر این مطلب که هر موجود زنده ای حیات خود را بیش از همه چیز دوست دارد.

نسبت به آن آگاه هستند رسیدن هر کمالی در انسان احساسی خرسند کننده پدید می آورد که آن را لذت می نامیم. تصور لذت حاصل از کمال انگیزه لازم برای عمل را پدید می آورد بنابراین شناخت کمال آگاهی لازم برای عمل را پدید می آورد و لذت رسیدن به کمال انگیزه عمل را ایجاد می کند. درباره همه قوای نفس این دو عنصر یعنی آگاهی و انگیزه وجود دارد لذاتی که قوه شهوی و قوه غضبی ادارک می کنند و گذرا و زوال پذیرند این لذات دوام ندارند و معمولا پس از احساس رنج، حاصل می شود. اگر کسی دچار رنج گرسنگی نشود، خوردن غدا برای او لذتی نخواهد داشت و بسیاری از اوقات ادراک این لذات موجب پدید آمدن رنج هایی دیگر است مثلا افراط در خوردن و آشامیدن موجب بیماری است و افراط در سلطه جویی بر دیگران موجب تحمل رنج شکست و ناکامی است.

زوال پذیری این لذات و همراهی آن ها با رنج و ناخرسندی موجب می شود که انسان لذات پایدار و بدون رنجی را جستجو کند به عبارت دیگر انسان در جستجوی کمالی است که با رسیدن به آن خرسندی پایدار و بی زوال داشته باشد. این خرسندی پایدار و مطلوب انسان را سعادت می نامیم. سعادت خرسندی یا لذت پایداری است که از رسیدن به غایت و کمال حقیقی برای انسان پدید می آید سعادت چیزی است که قوه عاقله آن را تصور می کند و در نتیجه برای عمل انگیزه می یابد؛ در واقع سعادت خواهی انسان همان کمال خواهی اوست.

قوه عاقله برای رسیدن به سعادت در جست و جوی مقدمات و لوازم آن بر می آید. قوه عاقله تشخیص می دهدکه بقای جسم در دنیا و سلامت آن یکی از مقدمات ضروری برای رسیدن به سعادت است در نتیجه ارضاء قوه شهویه و غضبیه را به منظور حفظ سلامت جسم لازم می داند. برای آن که این دو قوه مانع دیگر کمالات انسان نشود قوه عاقله مصالح و مفاسد افعال را شناسایی می کند و حد اعتدال اعمال قوه شهویه و غضبیه را تعیین می کند.

آيت الله مصباح يزدي - سايت بلاغ

لینک به دیدگاه

اخلاق فردی

غرائز

امیال و خواسته های نفس را می توان به دو بخش کاملاً متمایز تقسیم نمود:

1ـ مشتهیات نفسانی غیر ریشه دار که هوی و هوس نام دارد و انسان موظّف به مخالفت با آنهاست.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

2ـ تمایلات ریشه دار و ثابت موجود در نفس که منشأ رفتارها و فعالیت ها و واکنش های انسان در طول حیات است.

نظر به این که انگیزه های ذاتی و تعداد حدّ و حدود گرایش های نفس آن گونه که شایسته است شناخته نگردیده و در این باره نظریه قاطعی وجود ندارد، طبعاً تعریف دقیقی از غرائز در دست نیست.

از این رو به خوبی روشن نیست که آیا عامل جمیع رفتارهای انسان غرائز است یا خیر؟ و آیا تعریف هایی که تاکنون مطرح گردیده، همه فعالیت های انسان را تبیین می کند یا نه؟ در هر صورت منظور ما از غرائز عبارت از آن دسته گرایش های نفسانی و تمایلات انسانی است که حفظ و بقای زندگی فردی و نیازهای حیاتی آدمی را تأمین می نماید. به عبارت دیگر؛ غرائز، رفتارها و حرکت ها و تلاش های انسانی را که در مسیر رفع نیازهای فردی انجام می گیرد تفسیر و توجیه می نماید و طبیعتاً بخشی از آن ها مشترک بین انسان و سایر حیوانات خواهد بود.

احتیاجات غریزی اکتسابی و آموختنی نیست، بلکه با ادراک درونی به صورت نیاز احساس می شود، به نژاد یا منطقه یا عصر خاصی اختصاص ندارد. گرچه در سنین مختلف از شدّت و ضعف برخوردار است امّا همواره ثابت بوده، اصالت خود را حفظ می نماید. همین ثبات و حفظ اصالت غرائز و فطریات است که امکان ارائه طرحی جامع و همیشگی برای تربیت انسان را فراهم نموده و به دین اسلام جاودانگی بخشیده است.

غرائز هدف را می شناسد اما با چگونگی ارضا و مصادیق آن آشنا نیست. مثلاً انسان ذاتاً طالب کمال است و پیوسته در جستجوی راهی است که با حرکت در آن به سوی کمال خویش پرواز نماید، اما به درستی نمی داند که کمال حقیقی او در چیست و راه وصول به آن کدام است. همچنین نیاز بدن به مواد غذایی، به او می فهماند که گرسنه است ولی انتخاب نوع غذایی که تأمین کننده سلامتی اوست بر عهده غریزه گرسنگی نمی باشد. این مربّی و فرهنگ محیط است که او را در شناخت کمال حقیقی و گزینش راه صحیح و انتخاب غذای سالم یاری می کند.

از این رو انسان برای جهت دادن و هدایت غرائز نیازمند معلّم و فرهنگی سالم است تا فکر و اندیشه او را در مسیر ارضای صحیح غرائز راهنمایی و ارشاد نماید.

خطوط اصلی زندگی به وسیله غرائز ترسیم می شود لذا اطلاع از کمّ و کیف غرائز به ما امکان می دهد تا رفتار خود را در جریانات زندگی ریشه یابی کرده، برای حال و آینده خویش برنامه ای دقیق تر و متناسب با شأن انسانی خود تنظیم نماییم.

تحقیق در این زمینه را با طرح چند عنوان دنبال می کنیم:

تفاوت غرائز و انگیزه های فطری:

هر یک از تعریف هایی که برای غرائز مطرح گردیده، تنها بخشی از فعالیت های انسان را توجیه می نماید. از سوی دیگر برخی از حرکت ها و رفتارهای انسان را ممکن است مبتنی بر وجود گرایش هایی غیر از غرائز دانسته، ریشه آن ها را در فطرت آدمی جستجو نماییم. بنابر این انگیزه های فطری و غریزی را می توان در موارد زیر متفاوت دانست:

* گرایش های فطری از اختصاصات انسان است در حالی که حیوانات در بخشی از غرائز با انسان اشتراک دارند. بر همین اساس است که فطریات را بُعد انسانی نامیده، و از غرائز به بُعد حیوانی یاد کرده اند.

* تمایلات غریزی بسیار زودتر از فطریات ظهور می یابد، و فعلیت آن ها نیازمند تلاش و کوشش آدمی نیست در حالی که فطریات به صورت توان و قوّه است و شکوفایی آنها شدیداً به سعی و همّت انسان نیاز دارد.

* فطرت بر اساس محبّت خداوند متعال آفریده شده،

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
اما غرائز ریشه در حبّ نفس دارد.

ریشه غرائز:

اصلی ترین انگیزه ه و کششی که از نفس آدمی سرچشمه می گیرد و ریشه و اساس جمیع گرایش ها و خصلت های موجود در ذات نفس است عشق و محبّت است. هم چنان که عشق به خدای متعال و پرستش او از گرایش های فطری انسان بوده، ریشه در ذات نفس دارد، خود دوستی و حبّ نفس را نیز می توان به عنوان اصلی ترین غریزه از غرائز آدمی بر شمرد.

شور و نشاط حیات، فعالیت های حیرت انگیز شبانه روزی، حس رقابت، تنازع بقا، تلاش های خستگی ناپذیر و چرخش و رونق زندگی بر وجود غریزه حب نفس استوار می باشد، به گونه ای که اگر این غرایز از او گرفته می شد، بسیاری از حرکت ها و تلاش های آدمی متوقّف می گشت.

انسان خود را دوست دارد و آن چنان غرق در این دوستی است که نا خود آگاه برای خویشتن ـ که تبلور آن به صورت «من» است ـ نسبت به همه موجودات عالم مرکزیت قائل است. به هر چیزی که به گونه ای در ارتباط با او و به شکلی وابسته به او باشد، احساس تعلّق و مالکیت می کند. و در واقع مالکیت از پرتو غریزه حبّ ذات به وجود می آید.

هم چنان که غریزه حبّ نفس و خود دوستی ریشه جمیع غرائز انسانی بوده، هدایت و ارضای صحیح آن، منشأ اصلاح سایر غرائز گشته، زمینه شایستگی فرد و جامعه را فراهم می آورد، انحراف آن نیز سرچشمه بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی و باعث پیدایش و ظهور صفات ناپسند زیادی در نفس خواهد گشت.

تکبّر و خود بزرگ بینی، خود پسندی، خود خواهی، انتقاد ناپذیری، زود رنجی، خود را شایسته هر کاری پنداشتن و انکار تخصّص ها و مهارت های دیگران، نا دیده گرفتن ارزش های واقعی، تن دادن به کارهای نامشروع و ضدّ اخلاقی برای دستیابی به موقعیت های اجتماعی، حفظ تشخّص و شخصیت کاذب و صدها مفسده و پیامدهای ضدّ ارزشی دیگر از آثار و عواقب شوم انحراف این کشش ذاتی به حساب می آید.

«حبّ نفس خود به سه شاخه اصلی که بسترهای اصلی ظهور فعالیت های انسان است تقسیم می گردد: حبّ بقا، حبّ کمال، حبّ لذّت.

از هر یک از این سه غریزه، شاخه ها و فروع متعدّدی منشعب می شود که هر کدام منشأ بخشی از افعال و تلاش های انسان می باشد».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برخی از غرائز مهم:

حبّ بقاء:

انسان ذاتاً میل دارد که همیشه باقی باشد. حرص و آز، علاقه شدید به عمر دراز، آرزوهای طولانی و تنفّر از مرگ از یک سو، و تحمّل ریاضت های دشوار، مجاهدت ها، فداکاری ها، زهد و تقوا، و بالاخره تلاش های خستگی ناپذیر معنوی از سوی دیگر، هر کدام جلوه هایی از علاقه انسان به جاودانگی و بقا است که به خاطر انحراف یا هدایت این غریزه ذاتی، به صورت رفتارهای گوناگونی از انسان ظاهر می گردد. و از همین جا نیز به اهمیت هدایت این غریزه، و نیازمندی انسان به مربّی حاذق و فرهنگی جامع و سالم پی می بریم.

آیات قرآنی هر یک از این دو جلوه را به گونه ای خاص متعرّض گردیده است. آن جا که دلبستگی به همیشه ماندن در عالم دنیا و مخلّد ماندن در جهان مادی را به عنوان میل و خواسته یهودیان مطرح نموده، چنین می فرماید:

«وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَوهٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَكُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَ مَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرً بِمَا یَعْمَلُونَ»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

«(ای پیامبر) یهودیان را از همه مردم و حتّی از مشرکان نسبت به زندگی مادی دنیا حریص تر می یابی (به طوری که) هر یک از آنان آرزومند هزار سال عمر می باشد، اما این عمر طولانی نیز او را از عذاب نجات نخواهد بخشید، و خدا از کارها و اعمال آنان آگاه است».

این جلوه ای از غریزه حبّ بقا است که در اثر پشت کردن به دعوت مربیان آسمانی و عدم پذیرش مکتب و فرهنگ آنان، از مسیر درست منحرف گشته، به شکل آرزوی ماندن در دنیا و عمر هزار ساله ظاهر گشته است.

وعده های قرآنی به نعمت های جاودانه و بقای همیشگی در بهشت نیز پاسخی است به مؤمنین درباره همین خواسته طبیعی و آرزوی بقا و جاودانگی که به گونه ای صحیح از رفتار آنان ظاهر می گردد.

« وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهاَرُ خَالِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا لَّهُمْ فِیهَآ أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَهٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِیلاً؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی آنان را در بهشتی در آوریم که نهر ها از زیر درختانش جاری است، برای همیشه در آن جا خواهند ماند، و برای آن ها همسرانی پاکیزه است و آنان را در رفاه دائمی وارد می کنیم».

صیانت نفس:

انسان خود را دوست می دارد و میل دارد که زندگیش همیشه باقی باشد. حبّ نفس و علاقه به جاودانگی، هر یک او را وا می دارد که از جان و کیان و ارزش های خویش دفاع نماید. تلاش آدمی برای حفظ خود که از آن به صیانت نفس نام می برند یکی دیگر از غرائز مهم او است که از غریزه حبّ بقا سرچشمه می گیرد و چه بسا بتوان آن را مستقلاً منشعب از غریزه حبّ ذات دانست.

انگیزه صیانت نفس مانند سایر غرائز منشأ بسیاری از فعالیت های انسان است تا جایی که برخی، تلاش در جهت تهیه مسکن و سرپناه، غذا و لباس و سایر نیازمندی های آدمی را پاسخی برای این غریزه دانسته اند، گرچه به نظر می رسد این تلاش ها از انگیزه لذّت جویی سرچشمه می گیرد.

انسان موجودی است اجتماعی و به اصطلاح مدنی بالطّبع. زندگی گروهی و غریزه صیانت نفس، سرچشمه تلاش های وسیعی در جهت حفظ و حراست منافع فردی و جمعی است. تضاد و اصطکاک منافع افراد اجتماع که در بسیاری از موارد، لازمه طبیعی زندگی اجتماعی بوده و در برخی اوقات باعث بروز برخوردهای فیزیکی و جنگ های تدافعی ـ که هم مشروع است و هم معقول ـ می گردد، این غریزه را از حساسیت ویژه ای برخوردار نموده و به شدت آن را در معرض خطر انحراف از مجرای طبیعی قرار داده است.

با یک نگاه، بسیاری از ظلم ها، تجاوزها، جنایات، جرایم اجتماعی، و در سطحی وسیع تر، استثمار و استکبار را می توان زاییده انحراف غریزه صیانت نفس از مسیر طبیعی خود دانست. از همین جاست که قسمت قابل توجّهی از فرمان های الهی و ادیان آسمانی در راستای هدایت این غریزه صادر گردیده تا انسان برای پاسداری از خود و ارزش های خود، دیگران را قربانی نکند و به اصول همزیستی و رعایت حقوق همنوعان خویش پای بند باشد.

از این رو می توان گفت: ارضای غریزه صیانت نفس در چارچوب مکتب وحی یکی از ارکان مهم تحقّق عدالت اجتماعی به شمار می رود. اسلام با ارائه برنامه عملی جهاد با نفس، ضمن کنترل و هدایت این غریزه، آدمی را در جهت تأمین نیازهای واقعی و حرکت در مسیر اصلاح سایر غرائز و سیر معنوی او ارشاد و هدایت فرموده است.

حبّ کمال:

کمال عبارت از به ثمر رسیدن و شکوفا شدن نیروها و استعدادهای خفته و بالمآل، نوعی فزونی، وسعت و فراخی ـ کمّی یا کیفی ـ است. از این رو انسان پیوسته در پی افزایش و توسعه است و می کوشد خویشتن را از مظاهر گوناگون آن بهره مند ساخته، بهره وجودی ـ معنوی و مادی ـ خویش را بیشتر سازد.

کمال خواهی از غرائز اصلی آدمی است و تحت تأثیر همین غریزه است که انسان در مسیر آنچه که به تناسب معرفت و شناخت خود کمال پنداشته و آن را در قلمرو قدرت و توان خویش می یابد قرار گرفته، دشوارترین تلاش ها را متحمّل شده، خود را در معرض خطرات گوناگون قرار داده، برای دستیابی و نیل به آن سر از پا نشناخته، آنی از حرکت باز نمی ایستد.

رمز بسیاری از تلاش های خستگی ناپذیر شبانه روزی، پا فشاری برخواسته ها، قانع نشدن به رفع نیازهای روزمره، غبطه و حسرت بر آنچه به حسب ظاهر، دسترسی به آن میسر نیست و بالاخره راز آمال و آرزوهای دور و دراز، وجود غریزه کمال خواهی و کمال جویی است. و از آن جا که غریزه ای است ذاتی و انگیزه و گرایشی است که ریشه در ذات نفس آدمی دارد، انسان بدون نیاز به کمترین ترغیب و تشویقی در مسیر کمال مورد نظر خود حرکت کرده، موانع را یکی پس از دیگری پشت سر گذارده، تا رسیدن به مطلوب خویش از پای نمی ایستد.

همان گونه که پیشتر نیز یادآور شدیم غرائز انسانی نیازمند کنترل و هدایت است. انحراف هر یک از غرائز به تناسب نقش آن ها در رفتارهای آدمی، زیان های جبران ناپذیری را بر فرد و جامعه تحمیل خواهد نمود.

آرزوی انباشتن مال، دستیابی به پست و مقام، نشستن بر کرسی ریاست، نیل به مقامات مختلف دنیوی و صدها مورد از مظاهر و جلوه های فریبنده زندگی دنیا که هزاران هزار نفوس آدمیان را مجذوب خویش ساخته، آنان را تا سر حدّ جنون به اقداماتی همچون تباه کردن مال و حیثیت و حقوق و جان دیگران واداشته، همه و همه از انحراف این سرمایه ارزشمند یعنی غریزه کمال جویی سرچشمه می گیرد. و از همین جا بیش از پیش به نقش الگوها، جاذبه ها، فرهنگ ها و مربیان پی خواهیم برد.

دانشمندان، عالمان و مربیان امور تربیتی باید بکوشند با بالا بردن سطح معرفت و شناخت امت اسلامی، آنان را با کمال حقیقی که چیزی جز ذات واحد بی همتای الهی و تقرّب به ساحت اقدسش نیست آشنا نموده، از بیراهه رفتن این موهبت گرانبار و این سرمایه بزرگ الهی که سقوط در ورطه انواع و اقسام تباهی ها را در پی خواهد داشت جلو گیری نمایند.

کنجکاوی:

علاقه به علم و آگاهی و حقیقت جویی که از آن به نام کنجکاوی یاد می کنند و از انگیزه کمال جویی سرچشمه می گیرد یکی از غرائز مهم آدمی است که ریشه و منشأ بسیاری از فعالیت های فکری و فرهنگی انسان بوده، هدایت یا انحراف آن، نقش تعیین کننده ای در سرنوشت او ایفا می کند.

غریزه کنجکاوی از کودکی، انسان را به فعالیت و جستجو و سؤال و تحقیق وا می دارد. و هر قدر قوی تر باشد پی گیری انسان در کشف مجهولات و دستیابی به حقایق و واقعیات عالم شدیدتر خواهد بود.

پیشرفت های شگفت انگیز علم و دانش، اختراعات و اکتشافات فراوان دانشمندان، تحقیقات گسترده در زمینه های مختلف برای شناخت اسرار عالم خلقت، تعمیق علوم دینی و صدها نمونه از این قبیل امور مرهون وجود غریزه علم جویی و حقیقت خواهی انسان می باشد.

حقیقت جویی از امتیازات انسان است. وجود این غریزه منشأ بسیاری از سؤالات علمی، فکری، فرهنگی، دینی و معنوی است. انسان همین که با خود و جهان پیرامونش آشنا شد، چنان چه به خاطر تعلقات مادی، دچار روزمرگی نشده، از دریچه اندیشه و تفکّر با آن ها برخورد نماید، می خواهد بداند کیست؟ از کجا آمده؟ به چه منظور آمده؟ سرانجام به کجا خواهد رفت؟ می پرسد: این جا کجاست؟ نظام این عالم در دست کیست؟ چه باید کرد؟ و چنان چه پاسخ مناسبی نیابد آرامش از او سلب خواهد شد.

کنجکاوی و حقیقت جویی، انسان را تشنه و شیفته کشف واقع می نماید. قناعت به پاسخ های تردید آمیز و اکتفا کردن به بافته ها و ساخته های ذهنی و دور از حقیقت، حاکی از انحراف و کم نور شدن این سرمایه عظیم و این نیروی خداداد حقیقت جو است.

رهبران آسمانی بیش از هر چیز نسبت به احیای این غریزه انسانی در مردم اهتمام داشته اند. قرآن، این کتاب انسان ساز نیز با شدیدترین لحن از کسانی که این انگیزه را به کار نینداخته و به خاطر عدم تفکّر به افرادی نابینا و ناشنوا مبدّل شده، همچون چارپایان بلکه بدتر از آن ها گشته اند، مذّمت نموده، می فرماید:

«أُوْلَئِِكَ كَالأَْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
«آنان همچون چارپایانند، بلکه گمراه تر (زیرا قوّه ادراک دارند ولی تحقیق و سؤال نمی کنند) آن ها همانند غافلانند».

و برای جهت دادن و هدایت صحیح این غریزه و حراست آن از انحراف و دریافت اطلاعات غیر واقعی، پیروان خود را از پی گیری و حقیقت انگاشتن مورد گمان و ظنّ بر حذر داشته،

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
به پرسش از «اهل ذکر» که مبین حقایق و واقعیات هستند ترغیب فرموده است:

«فَسَْلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

قدرت دوستی و قدرت طلبی:

قدرت خواهی و میل به داشتن قدرت یکی دیگر از غرائز مهم آدمی است که از غریزه کمال جویی منشعب می شود.

انسان ذاتاً طوری خلق شده که دوست دارد قدرتی داشته باشد که او را در مسیر رفع نیازهای زندگی و فراهم آوردن امکانات و زمینه حیاتی متناسب با شأن انسانی او بر جمیع مشکلات فایق گرداند.

هنگامی که خود را فاقد چیزی می بیند و از فقدان آن رنج می برد و یا انجام کاری را ضروری و لازم می پندارد و طبعاً دستیابی به آن چیز و تحقّق آن کار، مستلزم داشتن قدرتی متناسب با بزرگی و ارزش آن است، میل به قدرت طلبی، او را به حرکت، تلاش و فعالیت وا می دارد. و چنان چه خود را از نیل به مقصودش ناتوان بیابد، در اندیشه فراهم آوردن اسباب و لوازمی خواهد افتاد که او را قادر بر انجام کار مورد نظرش نماید. و از این طریق، در سایه تلاش فکری و بهره گیری از دانش و تجربه، به توسعه قلمرو قدرت خویش می پردازد. و هر قدر دایره معلومات او توسعه می یابد، بر تمایل و علاقه اش نسبت به دستیابی به قدرت بیشتر افزوده می گردد، تا آن جا که مایل است همه چیز و همه کس را تحت سیطره و قدرت خود در آورد.

قرآن نیز از زبان شیطان به این غریزه ذاتی اشاره می کند، آن جا که برای فریفتن حضرت آدم ـ علیه السلام ـ با توجّه به این میل ذاتی خطاب به او می گوید:

«یََا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَهِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لَّا یَبْلَى؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ای آدم، آیا تو را به درخت زندگی جاوید و حکومت همیشگی راهنمایی کنم؟».

در واقع شیطان دست روی دو انگیزه از کشش های نفس آدمی گذارده: یکی میل به بقا، و دیگر علاقه به قدرت که بالاترین شکل آن سلطنت دائمی است.

قدرت طلبی نیز خود منشأ تعدادی از غرائز دیگر است که استقلال طلبی و میل به خود کفایی را می توان از آن جمله نام برد.

انحراف یا عدم کنترل این غریزه نیز مفاسد عظیمی را به همراه دارد که جاه طلبی و دستیابی به پست و مقام و حکومت جابرانه بر جان و مال مردم و به خاک و خون کشیدن آنان در این مسیر را به عنوان نمونه می توان یاد آور گردید.

حبّ لذّت:

یکی دیگر از غرائز اصلی که از حبّ ذات سرچشمه می گیرد و خود منشأ بسیاری از انگیزه ها و گرایش های نفس است غریزه لذت طلبی است.

انسان ذاتاً موجودی است لذّت جو و رفاه طلب، و با توجّه به این که لذّت بردن جز در سایه وجود شرایطی ملایم با طبع انسانی امکان پذیر نیست، بسیاری از تلاش های شبانه روزی آدمی در جهت فراهم آوردن زمینه هایی است که با طبع او سازگار بوده، تزاحمی با آن نداشته، به او امکان کامجویی و لذّت بردن را ارزانی دارد.

از آن جا که ارضای هر یک از غرائز انسانی ـ به نوعی بر آوردن خواسته ای از خواسته های آدمی و برطرف کننده نیازی از احتیاجات او و طبیعتاً فراهم نمودن زمینه ای ملایم با طبیعت وی و ـ نهایتاً در بر دارنده شرایطی است که امکان لذت بردن را برای او فراهم می سازد، گستردگی قلمرو و دامنه این غریزه را آن چنان وسیع نموده که به فعلیت رسیدن و ارضای جمیع غرائز را می توان در راستای میل این غریزه و این گرایش ذاتی دانست.

ابتلای قشرهای عظیمی از مردم دنیا به خصوص جوانان و نوجوانان به بسیاری از مفاسد اجتماعی، از انحرافات جنسی گرفته تا مبتلا شدن به مشروبات غیر مجاز و مواد خانمان سوز مخدّر و صدها مفسده زیان بار دیگر که همه بر ارضای غریزه لذت جویی مبتنی است، اهمیت بیش از اندازه کنترل این کشش نفسانی را یادآور می گردد.

زیبا دوستی:

علاقه به زیبایی و حبّ زینت و جمال یکی دیگر از انگیزه های ذاتی نفس است، که از غریزه حبّ لذّت منشعب می گردد.

انسان ذاتاً طالب زیبایی است و از دیدن مناظر زیبا و صاحبان جمال لذت می برد. هیچ کس را لازم نیست آموزش دهند که چیز زیبایی مثل گل را دوست بدارد. ساختار روحی و خمیره نفس آدمی به گونه ای است که موجودات زیبا را دوست می دارد و همین که چیز زیبایی را دید به طور خاص، متوجّه آن شده، آتش محبّتش شعله ور گشته، نهایتاً مجذوب آن می گردد.

زیبایی تنها در دیدنی ها خلاصه نمی شود؛ صدای خوب و لذّت بخش نیز از مصادیق مهم اشیای زیباست. علاوه بر آن که بخش بزرگی از زیبایی ها را باید خارج از قلمرو حواس پنجگانه جستجو نمود که زیبایی معانی و مفاهیم همچون فصاحت و بلاغت، و حسن فضایل و کمالات روحی و اخلاقی، مانند عدالت و انصاف را از آن جمله می توان نام برد.

بلکه اگر حقیقت زیبایی را بنا بر برخی از تعریف ها، عبارت از موزون بودن و تناسب اجزای یک چیز بدانیم، همه موجودات عالم حقیقتاً زیبا هستند و بنا بر همین برداشت، حذف زیبایی از زندگی به معنای درهم ریختن و متلاشی شدن حیات انسانی، بلکه به مثابه از هم پاشیدگی کلّ نظام عالم خواهد بود.

انسان نه تنها طالب زیبایی است بلکه زیبا آفرین است. بسیاری از رفتارها و فعالیت های آدمی در صحنه های مختلف زندگی ناشی از کشش و تأثیر همین غریزه است قسمت قابل توجّهی از عمر آدمی صرف زیبایی، زیبا کردن زندگی، و ضمیمه زیبایی ها به خود و متعلقات خویش می گردد و اگر برداشت مذکور را از حقیقت زیبایی صحیح بدانیم، بخشی از این تلاش ها را می توان متأثر از غریزه کمال دوستی دانست. زیرا که زیبا کردن، خود نوعی کمال جویی است.

زیبا پسندی در جلب دوستی و محبّت بسیار مؤثّر است، به گونه ای که حتی اگر عشق را روانکاوی کنیم، یکی از ریشه های مهم آن زیبا پسندی است. زیبا پسندی در سیر معنوی و رشد شخصیت نیز مؤثر است. هنگامی که انسان به پدیده زیبایی برخورد می کند، چنان چه به طریقی صحیح، معقول، منطقی و بر اساس موازین شرع از آن بهره مند گردد، بهره وجودیش توسعه می یابد، و با انضمام زیبایی به وجود خویش، نه تنها غریزه لذّت جویی او ارضا گشته، بلکه به نوعی شخصیتش رشد می یابد. جامعه نیز نظر به این که شخصیت افراد را با متعلّقات زیبایی آن ها اندازه گیری می کند، این قضاوت را تأیید می نماید.

زیبا دوستی در تشکیل خانواده نیز ایفای نقش می کند. گرچه ازدواج و تشکیل خانواده، ریشه های متعدّدی همچون غرائز جنسی، انس طلبی و مهر خواهی دارد، اما زیبا پسندی مجرای ازدواج است. بسیاری از همسران، یکدیگر را از این طریق انتخاب می نمایند.

از نظر اسلام بهره گیری از زیبایی و استفاده از زینت امری است مطلوب و کاری است پسندیده، چنان که قرآن کریم مردم را به برگرفتن زینت در وقت حضور در مساجد دعوت فرموده است:

«یَابَنِى ءَادَمَ خُذُوا زِینَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ ....»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و نیز می فرماید:

«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
(ای پیامبر) بگو زیورهایی که خدا برای بندگانش پدید آورده و روزی های پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است؟».

هیچ کس حق ندارد انسان را از خواسته های طبیعی و سازگار با طبیعت که زیبایی ها بخش بزرگی از آن را تشکیل می دهد و خداوند آن ها را برای پاسخ به نیازهای واقعی آدمیان فراهم نموده، محروم گرداند.

رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از زیبایی های مشروع بهره مند می شدند. در احادیث وارد شده که آن حضرت هنگامی که در محافل مسلمین شرکت می کردند و یا مثلاً برای دیدار کسی می رفتند، به آرایش سر و صورت خویش می پرداختند و چنان چه آینه ای فراهم نبود در آب صاف نگاه می کردند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در میان غرائز، زیبا پسندی از حساسیت ویژه ای برخوردار است. دشواری تشخیص مجاز یا ممنوع بودن مجاری ارضای آن، این غریزه را به شدت در معرض انحراف قرار داده است. بسیاری از مفاسد و جرایم و گرفتاری هایی که دامن گیر جوامع انسانی است، ریشه در ارضای غیر مجاز این غریزه دارد. سوداگران و پول پرستانی که حیات ضدّ انسانی آنان در گرو چپاول منابع و ثروت های ملّت های محروم است برای قبضه کردن سرمایه ها و بازارهای آنان، بیش از هر چیز از غریزه زیبا پسندی سود می جویند.

رونق شدن بازار تجمّلات و استقبال جنون آمیز مردم به خصوص بانوان از مد در امور زندگی، از شکل آرایش گرفته تا انتخاب نوع لباس و ماشین و دکور منازل و محل کار، به طوری که بخش عظیمی از هزینه های زندگی و کسب و کار آنان را مخارج غیر منطقی تزیینات و پیروی از فرهنگ خانمان سوز مدیسم تشکیل داده، از خطرناک ترین آفت های تمدّن بشری است که همچون سرطان، سلامت زندگی، دین و ایمان، و کانون های خانوادگی را به گونه ای جدّی به مخاطره انداخته است.

اسلام عزیز برای ارضای صحیح غریزه زیبا پسندی، ضمن دستور مؤکّد به مراقبت دائمی در استفاده از مواهب الهی به خصوص حفظ و حراست دیدگان از نگاه کردن به مناظری که شرع مقدّس برای تأمین سلامت جوامع انسانی مجاز نشمرده، پیروان خود را به توجّه دائمی و یاد همیشگی خداوند متعال که ذات مستجمع جمیع زیبایی ها و کمالات، و خالق و آفریننده همه ظرافت ها و زیبایی ها است دعوت فرموده، تا علاوه بر بهره مند شدن از عالی ترین مظاهر زیبائی ها، خود آیینه و مظهر جلوه های زیبای انسانیت گردند.

مهر طلبی و محبّت خواهی:

محبّت خواهی یکی دیگر از گرایش های ذاتی و مهم آدمی است که از غریزه لذت دوستی سرچشمه می گیرد.

بخش قابل توجّهی از نیازهای روحی انسان در سایه همین غریزه تأمین می گردد. مهر و محبّت که از نیازهای طبیعی و ذاتی انسان است در تأمین سلامت روحی و حتی جسمی آدمی نقش به سزایی ایفا می نماید. هم چنان که صحت و سلامت زندگی اجتماعی و ارتباطات جمعی تنها در سایه مهرورزی و محبّت امکان پذیر است.

محبت در زندگی خانوادگی نیز تأثیر فراوان دارد. محبت و مهر مادری در جسم و روان کودک تأثیر می بخشد. روابط صمیمانه و شادابی محیط خانواده هنگامی از استحکام لازم برخوردار می گردد که سایه مهر پدر را بر سر داشته باشد. کودکی که از محبت و مهر پدر و مادر خویش برخوردار نیست عواطف انسانیش رشد نکرده، فردی خشن، افسرده، بی رحم بار می آید.

احساس تنهایی و غربت دوران نوجوانی را محبت رفیقی پاکدل و عشق خالص دوستی صمیمی می تواند پاسخگو باشد.

طغیان پر طلاتم نفس جوان در ساحل وجود همسری لنگر می اندازد که دل او سرشار از مهر شوهرش باشد.

گوهر گرانبهای محبت، اکسیر خوشبختی، مایه حلاوت و شیرینی زندگی و داروی شفابخش بسیاری از بیماری های اجتماعی ناشی از اختلافات خانوادگی است.

روابط خشک، بی روح و عاری از فروغ محبت و مهر قابل دوام نیست. قوام حیات فرد و اجتماع و تأمین سعادت دنیا و آخرت و حفظ و حراست از دین و ایمان آدمی در گرو محبت ورزی و دوستی برای خدا است. از این رو اسلام عزیز بر محبت به یکدیگر تأکید فراوان فرموده تا جایی که رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرمایند:

«سوگند به آن که جانم در دست اوست، وارد بهشت نخواهید شد مگر آن که ایمان بیاورید و ایمان نخواهید آورد مگر این که به یکدیگر دوستی و محبّت کنید».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

گرسنگی و تشنگی:

از جمله کشش های ذاتی نفس که از غریزه لذّت جویی سرچشمه می گیرد میل به خوردن و آشامیدن است که خداوند رزّاق برای حفظ سلامتی و بقای حیات آدمی، آن را در سرشت و نهاد او قرار داده است.

هنگامی که انسان گرسنه یا تشنه است، حالتی پیدا می کند که از آن حالت رنج می برد. آدمی از نخستین ساعات تولّد، این رنجش را در خود احساس می کند و با گریه کردن که رفتاری است نشأت گرفته از غریزه گرسنگی و تشنگی، در واقع برای رفع آن تلاش می نماید.

خوردن و آشامیدن پاسخی است طبیعی به این احساس نیاز. از این رو هیچ کس حق ندارد آدمی را از برآورده شدن این خواسته طبیعی منع نماید. همچنان که خود نیز نباید با پرهیز بیش از حدّ، شادابی، سلامتی و نشاط زندگی خویش را به مخاطره اندازد.

از سوی دیگر، زیاده روی در خوردن و آشامیدن و برآوردن خارج از اعتدال این خواسته طبیعی، خسارات فراوانی را بر روح و جسم آدمی در پی خواهد داشت.

اسلام با توجّه به آثار منفی پرخوری، مسلمانان را به اعتدال و میانه روی در خوردن و آشامیدن دعوت کرده است.

«بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرمایند:

«با خوردنی و آشامیدنی زیاد (و بیش از نیاز) دل ها را نمیرانید....»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

امام باقر ـ علیه السلام ـ نیز فرموده اند:

«هیچ چیز در نزد خدا مبغوض تر از شکم پر نیست».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

هم چنین مراقبت در پاکیزگی خوراکی ها و آشامیدنی ها چه از نظر جنس و چه از لحاظ رعایت حقوقی که ممکن است دیگران در آن ها داشته باشند، مورد تأکید شرع مقدس واقع گردیده است:

«(پیامبر به امر خداوند) آنچه پاکیزه و گوارا است حلال، و هر آن چه که پلید و ناسازگار است بر آنان تحریم می نماید».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

آمیزش خواهی:

این غریزه یکی دیگر از کشش های مهم نفس آدمی است که ریشه در غریزه لذّت جویی دارد و دارای قدرت محرکه ای است بسیار قوی، و از کششی فوق العاده نیرومند برخوردار است و مانند سایر گرایش های ذاتی نفس، منشأ بروز برخی از رفتارهای آدمی است.

غریزه جنسی عامل و انگیزه ای است برای پاسخگویی به یک نیاز طبیعی که با هدف ابقای نسل آدمی و به جریان افتادن طبیعی تولید مثل و تشکیل خانواده به دست توانای خدای متعال با نفس انسان عجین گردیده است.

علاقه به همسرداری و میل به بهره مندی از لذایذ جنسی، لازمه ساختمان وجودی انسان و جزء لا ینفک آن است. از این رو تلاش های گروهای منحرف ـ که فرهنگ آنان در ستیز با این واقعیت طبیعی است ـ در مسیر نابودی یا تضعیف غیر معقول آن نمی تواند برای همیشه خیال آنان را از وجود این کشش ذاتی آسوده سازد.

از سوی دیگر رها کردن بی قید و شرط این محرّک پر نیرو به منزله غفلت از حرکت سیل خروشانی است که دیر یا زود همه چیز را از جای کنده، به همراه خویش خواهد بود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

غریزه جنسی هم چون آتشی است در زیر خاکستر، و اگر لحظه ای از آن غفلت شود طغیانش، خرمن دین و ایمان و آبرو و حیثیت آدمی را طعمه شعله های ویرانگر خود خواهد نمود.

آن جا که امواج سهمگین این غریزه، تار و پود وجود زلیخا را هدف حملات کوبنده خود قرار می دهد، هیچ نیرویی به جز امداد و اعانت الهی نخواهد توانست حتی هم چون یوسف صدیق، آن قهرمان عفت و پاکدامنی را از شرّ فتنه بنیان برانداز آن حراست نماید. قرآن با اشاره لطیفی از این خطر عظیم خبر می دهد:

«وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَآ أَن رَّءَا بُرْهَانَ رَبِّهِ‏كَذَ لِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَآءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

«آن زن آهنگ یوسف کرد (و در وصال او اهتمام و اصرار ورزید) و اگر یوسف برهان پروردگارش را نمی دید (و لطف خاص خدا نگهبان او نمی گشت) او نیز آهنگ زلیخا می کرد. ما این چنین بدی و عمل زشت را از او بگردانیدیم، چرا که او از بندگان خالص ماست».

در جای دیگر نگرانی و وحشت آن بزرگوار را از عصیان نفس، و انتظار وجود شریفش را از حمایت و لطف پروردگار خویش برای مهار این نیروی سرکش چنین بیان می فرماید:

«وَ مَآ أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّى إِنَّ رَبِّى غَفُورٌ رَّحِیمٌ »

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

«من نفس خود را (از عیب و تقصیر) تبرئه نمی کنم چرا که نفس، آدمی را قطعاً به بدی و کار ناروا امر می کند مگر این که پروردگارم رحم نماید (و از خطرات آن حفظ کند) حقیقتاً پروردگار من بسیار آمرزنده و مهربان است».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

نظر به حسّاسیت این غریزه، حفظ و حراست آن و پیشگیری از خطرات بیشماری که بر سر راه آدمی قرار می دهد، نیازمند برنامه ای جامع، کامل و منطبق بر خواسته ها و نیازهای طبیعی انسان است، و چنان چه پاسخ درست و مناسبی به آن داده نشود بازتاب آن بسی نامطلوب، و پی آمدهای آن بسیار مخاطره آمیز است. تا آن جا که بسیاری از مفاسد اجتماعی و انحرافات اخلاقی را می توان ناشی از عدم تعدیل و فقدان کنترل این غریزه دانست.

جهان امروز به خوبی فساد و بطلان عقیده فروید و امثال او را دریافته است، آنان معتقد بودند که مولد ممانعت از ارضای بی قید و شرط غریزه جنسی عقده هایی است که سلامت روانی جامعه را از بین خواهد برد. اما از مفاسد نکبت بار ناشی از رها کردن این غریزه که جهان را به زشت ترین شکلی به انحطاط و سقوط کشانده غافل بوده اند. و چه انحطاطی خطرناک تر و کدام بیماری کشنده تر از این که با زیر پا قرار دادن شرف و حیثیت زن، او را به صورت متاعی دست به دست بگردانند و دل پاک و گوهر عشق و نیروی جوانی و کمال انسانی را قربانی آزادی غیر معقول غریزه جنسی و امیال حیوانی و هوس های نامشروع خویش نمایند و جهان را در جهنم سوزان بی بند و باری، هرزه گی و دوری از عفت و پاکدامنی بیفکنند!

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

انسان نمی تواند تنها زندگی کند. خواسته ها و نیازهای وی نیز به لذّت های جنسی محدود نمی گردد. هرگز نباید مصالح عالی انسانی و منافع و حقوق جمعی انسان ها را به خاطر بهره مند شدن از لذایذ زودگذر و آنی ـ که نه تنها حیات معنوی و سلامت فردی را تهدید می کند، بلکه کلّ جامعه را در معرض تباهی و سقوط اختلافی قرار می دهد ـ به مخاطره انداخت.

اسلام با در نظر گرفتن نیازهای واقعی و فطری و با توجّه به همه مصالح فردی و اجتماعی، برای ارضای صحیح، معقول و منطقی میل جنسی، و هدایت و کنترل درست آن در جهت برآورده شدن نیاز طبیعی انسان، برنامه های متنوع و جامعی را ارائه فرموده که علاوه بر پیش گیری از مفاسد و پی آمدهای محدودیت ها و عقده های ناشی از آن، از نتایج نکبت بار بی بند و باری و آزادی های رذالت آمیزی که دامن گیر جهان غرب گشته به دور است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّیهَا». «به تحقیق رستگار شد آنکه نفس را پاک گردانید». سوره شمس: آیه10.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. این نکته را از انضمام حدیث قدسی: «کُنتُ کَنزاً مَخفِیاً فَأَجبَبتُ أَن أُعرَفَ، فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَفَ». «من گنجی نهان بودم، دوست داشتم که شناخته گردم، از این رو انسان را آفریدم تا شناخته شوم». (بحار الانوار، 78/119، بیان ح6) به احادیثی که در ذیل آیه شریفه: « فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا » (سوره روم، آیه 30) با مضمون: (فَطَرَهُم جَمِیعاً عَلَی التَّوحِید) وارد شده، می توان دریافت.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اقتباس از کتاب (اخلاق در قرآن).

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بقره / 96.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره نساء، آیه 57.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره اعراف، آیه 179.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. « یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ » و « وَ إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِى مِنَ الْحَقِّ شَیًْا » (سوره حجرات، آیه 12 و سوره نجم، آیه 27).

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره نحل، آیه43.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره طه، آیه 120.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره اعراف، آیه 31.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره اعراف، آیه 32.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. مکارم الاخلاق، 34، ب1، ف5.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. «وَ الَّذِی نَفسِی بِیدِهِ لا تَدخُلُونَ الجَنَّهَ حَتّی تؤمنوا ولا تؤمنون حتّی تحابّوا» مستدرک: 12/222، باب 14، از ابواب امر و نهی، ح16، و ج 8/362، باب 32، از ابواب احکام العشره، ح5.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. «كُلُوا وَاشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا» سوره اعراف، آیه 31.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. «لا تُمِیتُوا القُلُوبَ بِکَثرَهِ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ....» بحار، 66/ 331، ح7.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. «ما مِن شَیءٍ أَبغَضَ إِلَی اللهِ مِن بَطنٍ مَملُوءِ». بحار، 66/331، ح5.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. « وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ» سوره اعراف، آیه 157.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. مشتهیات آدمی دو گونه است: برخی مانند خوردن و خوابیدن که محدود است و پس از برآورده شدن، رغبت انسان نسبت به آن ها از بین می رود، و بعضی دیگر مانند پول پرستی و جاه طلبی که نامحدود و مرزناشناس است. در این میان میل جنسی گرچه به خاطر محدودیت توان جنسی، به خواسته های نوع اوّل مشابه است، اما از سوی دیگر می تواند به صورت یک هوس و عطش روحی در آمده، سیر ناشدنی باشد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره یوسف، آیه 24.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره یوسف، آیه 53.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بعضی از مفسرین این قسمت از آیه را از گفته های زلیخا دانسته اند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. البته پیدایش عقیده امثال فروید و افراط غیر منطقی آنان در جریان ریشه یابی و تبیین امور انسانی و پی آمدهای بنیان برانداز آن، عکس العمل کجروی ها و تفریطی است که از سوی گروه های منحرف در خلال سالیان دراز در مقابله با این کشش طبیعی آدمی صورت پذیرفته است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. البته دست های پلید جهان خواران و سردمداران خبیث صهیونیزم را نیز در پشت پرده نباید از نظر دور داشت. شگفت آنکه برخی از آنان در تشریح و ترسیم نقشه های شوم خود تصریح کرده اند:

«بر ما لازم است که در راه گسترش فساد اخلاق در همه جا سعی بیشتری نماییم تا بهتر بتوانیم قدرت به دست آوریم... فروید از ماست و او پیوسته مطالب جنسی را آشکارا نشر می دهد تا در نظر جوانان چیز مقدسی باقی نمانده، و یگانه اندیشه آن ها این باشد که غرائز جنسی خود را اشباع کنند و سرانجام، انسانیت خود را از دست بدهند!» (نشریه در راه حق، به نقل از «کتاب آسمانی کدام است» ص 2).

عباس اسماعيلي يزدي - فرهنگ و تربيت، ص 200

لینک به دیدگاه

مقدمه:

عواطف، گرایش ها و احساساتی است که توجّه انسان را از خود به نفع غیر معطوف می دارد.

عواطف، استعدادی است فطری و از سرمایه های مهم آدمی است که در تربیت و کسب فضایل، نقشی اساسی ایفا می کند.

زندگی انسان از حرارت عواطف گرم می گردد. احساسات و عواطف انسانی، زندگی را غنی و پربار ساخته، آن را قابل تحمّل نموده، از یک نواختی بیرون می آورد.

فداکاری ها، از خود گذشتگی ها، نوازش یتیمان، دستگیری بینوایان، مهر و محبّت، عشق و دلسوزی، قدردانی و سپاسگزاری، صله رحم و .... همه و همه از احساسات و عواطف پاک انسانی سرچشمه می گیرد.

بسیاری از جنبش های مهم اجتماعی و حتّی صلح و جنگ از عواطف و احساسات نشأت می گیرد.

عواطف و احساسات مجموعه ای از انفعالات، انجذابات و حالات ظاهراً متضاد با منافع شخصی است که اگر بر اساس منطق و روی میزان صحیح از آنها استقبال و پیروی گردد، نقش تعیین کننده ای در رشد و تعالی انسان خواهد داشت.

اگر نوازش یتیمی دل سوخته و محبت به بینوایی درمانده، آتش قهر الهی را فرو می نشاند، و اگر طوفان خروش و امواج سهمگین غضب، و خشم اعتراض مردان بزرگ و قهرمانان توحید در دفاع از حقوق ستم دیدگان و اعتلای شرافت و مجد انسانها، آتش انقلاب را در توده های عظیم انسانی برای احقاق حق و در هم کوبیدن بینان ظلم و فساد و تبهکاری شعله ور می سازد، و اگر پرواز معنوی انسان به یمن بال عشق و به برکت شور محبّت میسّر می گردد، تنها به خاطر وجود عواطف انسانی است که خالق مهربان در وجود انسان به ودیعه گذارده است.

بررسی بیشتر این مبحث را نیز ضمن چند عنوان پی می گیریم:

تفاوت عواطف و عقل:

همانطور که گذشت تأمین سعادت انسان و سلامت و تحرّک جامعه مستلزم هماهنگی، همدلی، همکاری و همیاری عقل با عواطف و احساسات است، و ضعف یا فقدان هر یک پویایی بلکه اصل حرکت فرد و جامعه را در مسیر تربیت و رشد و تعالی به مخاطره انداخته، موجب خسارات عظیم و جبران ناپذیری خواهد شد. در عین حال هر یک از این دو نیرو دارای ویژگی ها و خصایصی متمایز از دیگری است:

* عقل هادی و راهنمای انسان به سوی کمال است.

* حکم عقل بر استدلال و برهان مبتنی، و بر محاسبه و منطق استوار است.

* عقل چراغی فروزان و حسابگر تواناست که انسان را از دیگر حیوانات متمایز ساخته، به یمن وجودش او را فرمانروای زمین قرار داده است.

* و بالاخره عقل به منزله عالمی دقیق و قاضی عادلی است که در محیطی آرام و دور از هرگونه حبّ و بغض و شور و هیجان، در خدمت انسان قرار گرفته خوب و بد را به او نشان می دهد.

در مقابل:

* عواطف و احساسات؛ محرّکی توانمند، قوّه و بازویی پر تحرّک، ترمزی قوی و عاملی بازدارنده و ملامت کننده ای پرخاشگر است.

* عاطفه با محاسبه سر و کار ندارد، منطق نمی شناسد و با استدلال و برهان و مصلحت بیگانه است.

* عاطفه نیرویی است برخاسته از کشش های محیط و واکنشی است نشأت گرفته از جاذبه های پیرامون انسان، که او را برای پاسخ گویی به این کشش ها و جاذبه تهییج کرده، بر انجام عکس العمل مناسب وا می دارد و کوتاهی و قصور او را در این امر مورد سرزنش و ملامت قرار می دهد.

* و سرانجام، عاطفه سرشار از جنبش، هیجان، حرارت، و دوستی و لبریز از عشق و مهر و شفقت است.

دل مادر آکنده از محبّت فرزند است، و این علاقه تا اعماق وجودش نفوذ کرده، امّا این علاقه و مهر او مبتنی بر منطق و محاسبه نبوده، برای این محبّت وافر برهانی عقلی و استدلالی علمی در دست ندارد.

عاشق دلباخته، با برهان عاشق نگردیده، صغری و کبری و براهین عقلی نمی فهمد. او عاشق است و مجذوب، و سخن از مصلحت و منطق و استدلال با او به مثابه سنگ بر دیوار است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ظهور عواطف در کودکان:

احساسات و عواطف کودکان قبل از عقل آنان شروع به رشد کرده، از حدود سه ماهگی که غنچه لب هایشان به لبخند شکوفا می گردد، ظهور می یابد.

در تمام جهان اطفال نوعاً از شش تا هفت سالگی به دبستان رفته، تدریجاً شکوفه های عقل در آنان شکفته می گردد، درحالی که عواطف سالها قبل از آن، پیش از آن که آنان کوچک ترین درکی از مسائل علمی و استدلالی داشته باشند رشد نموده، بسیاری از حالات والدین مثل اقبال و توجّه را که شعبه هایی از عواطف و احساسات است درک می کنند.

از این رو خشونت و تندی، نرمی و ملاطفت، نوازش و مهربانی و بسیاری از برخوردهای عاطفی مثبت و منفی در آنان آثار مطلوب و یا نامطلوبی به بار خواهد آورد که برخی از آنها از واکنش آنان در همان کودکی ظاهر می گردد.

عواطف و احساسات در روایات:

درباره رعایت لوازم دوستی و اهتمام به اقداماتی که منبعث از احساسات و عواطف انسانی است، روایات زیادی وارد شده که در اینجا به چند مورد اشاره می کنیم:

امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند:

«با هم در ارتباط باشید، به یکدیگر نیکی کنید. و نسبت به هم مهربان بوده، با مهر و عطوفت رفتار نمایید.»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و نیز می فرمایند:

«مسلمانان موظّف اند در راه پیوند و ارتباط تلاش نمایند و بر عطوفت و مهرورزی، یکدیگر را کمک کنند، با نیازمندان مواسات کرده، آن ها را یاری نمایند، و از توجّه محبت آمیز به یکدیگر، دریغ نورزند. (آری، باید چنین کنید) تا آن چنان باشید که خداوند بزرگ دستور فرموده که: «با یکدیگر مهربان اند»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
»
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

جایگاه محبّت و دوستی در میان عواطف انسانی:

امام باقر ـ علیه السلام ـ از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل فرموده اند:

«دوستی مؤمن با مؤمن برای خدا از بزرگ ترین شعبه های ایمان است. آگاه باشید که هر کس برای خدا دوستی کند و برای خدا (با کسانی که نسبت به خدا و مؤمنین از در بغض و کینه توزی، عناد ورزیده و با حقّ و حقیقت در ستیزند) دشمنی نماید و منع و عطایش برای خدا باشد از برگزیدگان خداست».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

نیل به کمال و دستیابی به مدارج عالی ایمان جز در سایه عمل به واجبات (به عنوان اساسی ترین راه کارهای حیاتی حرکت در مسیر تکامل) و پرهیز از محرّمات (به عنوان بزرگ ترین موانع این سیر معنوی) میسّر نیست. و آشنایی با وظیفه و شناخت صحیح تکلیف، از شروط اساسی تحقّق این مهم محسوب می گردد.

در میان وظایف و تکالیف دینی، برخی از آن ها از جایگاه ویژه و اهمیت خاصی برخوردار است، به طوری که ترک آن ها باعث تخریب بنیاد ایمان و تزلزل در ارکان اصول اعتقادی انسان می گردد، و پای بندی و عمل به آن ها نیز در بردارنده آثاری شگفت و بس فوق العاده و عظیم است.

محبّت و دوستی خالصانه مؤمنین نسبت به یکدیگر را با توجّه به اثر و منزلتی که در این حدیث شریف از آن یاد شده، می توان به عنوان نمونه ای از این تکالیف مهم بر شمرد.

آری دوستی و محبّت برای خدا نشانه ایمان است و از چنان منزلت و جایگاهی برخوردار است که پای بندی به آن، انسان را به قلّه های شرف و آسمان افتخار نایل گردانیده، او را از برگزیدگان خدای متعال قرار داده و خلعت اصفیاء اللّهی بر تن او خواهد نمود.

ابو بصیر از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل می کند که فرمودند:

«کسانی که برای خدا با یکدیگر دوستی می کنند، روز قیامت بر منبرهایی از نورند، نور چهره ها و نور اجساد و نور منبرهایشان همه چیز را روشن می کند به طوری که بدین وسیله شناخته می شوند و گفته می شود: اینان محبّت کنندگان در راه خدایند.»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند:

«دو مسلمان که با هم برخورد می کنند، هر کدام دیگری را بیشتر دوست دارد برتر و بهتر است».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

حضرت رضا ـ علیه السلام ـ از پدران خود نقل می کنند که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودند:

«پیروان من مادامی که یکدیگر را دوست داشته، به هم هدیه بدهند، امانت دار بوده، از حرام دوری نمایند، مهمان نوازی کرده، نماز بر پا دارند و زکات بدهند، همواره در خیر و خوبی می باشند. هرگاه چنین نکنند خداوند آنان را به قحطی مبتلا نماید».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

جایگاه سپاسگزاری:

نمونه دیگری از تکالیف ویژه تربیتی که در میان عواطف انسانی از جایگاه و منزلتی بس عظیم برخوردار است قدردانی و سپاسگزاری است به گونه ای که بنابر آنچه در مباحث اعتقادی مورد نظر دانشمندان علوم دینی و معارف اسلامی است رکن و اساس ایمان به خدا و پذیرش فرمان های الهی و پیروی از مکتب انبیاء عظام، سپاسگزاری در مقابل نعمت های بزرگ خداوند متعال است.

شکر و سپاس، خود یکی از اقسام عبادت و وسیله ای برای تکامل انسان است. خداوند همه نعمت ها را در اختیار انسان قرار داده تا با استفاده از آن ها، در نهایت به کمال معنوی و ابدی خود برسد و یکی از راه های وصول انسان به کمالات معنوی، شکر منعم و سپاسگزاری اوست.

انگیزه سپاسگزاری به هنگامی در انسان پیدا می شود که از کسی بهره ای ببرد، یا نیازی از نیازهای او تأمین گردد. به عبارت دیگر؛ سپاسگزاری بازتاب عاطفی مهر و محبت در روان انسان است. انسان فطرتاً دوست دارد محبت و احسان دیگران را ارج نهاده، از نیکی و مهر آنان قدردانی نماید، و هر اندازه که بیشتر از رشد عواطف انسانی برخوردار باشد، انگیزه سپاسگزاری در او نیرومندتر است به گونه ای که با مشاهده کوچک ترین احسانی از دیگران، خود را موظّف به انجام تکلیفی می داند که از اعماق وجودش احساس می نماید و تا زمانی که از عهده آن بر نیامده، ناراحت است و از آن رنج می برد.

سپاسگزاری در حیوانات نیز به صورت یک واکنش غریزی وجود دارد. به عنوان نمونه می توان سگ را مورد مطالعه قرار داد که در مقابل لقمه نان یا پاره استخوانی، تمام عمر قدردان نیکی انسان بوده و برای جبران آن حتی از جان خود دریغ نمی ورزد.

سپاسگزاری، عملی است واقع گرایانه، و حرکتی است در مسیر شناخت واقعیات که انسان را از انکار حقایق دور کرده، حقّ شناسی را در او تقویت می نماید. از همین روست که آن را یکی از بزرگترین راه کارهای سیر معنوی و بازتاب آن را رفع گرفتاری ها و دفع عذاب اخروی دانسته اند.

مرحوم نراقی می نویسند:

«شکر، افضل منازل سعادت و عمده توشه مسافرین به عالم نور و بهجت است، سبب رفع بلا و باعث زیادتی نعمت ها است.»

خداوند می فرماید:

«ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِن شَكَرْتُمْ وَآمَنتُمْ؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
خداوند به مجازات شما چه نیازی دارد، اگر شکرگزاری کنید و ایمان آورید؟!»

و نیز می فرماید:

«لَئِِن شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
اگر شکر گزاری کنید، البته (شما را رشد داده، نعمت خود را) بر شما خواهم افزود».
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

کنترل عواطف و احساسات

هر یک از تمایلات گوناگونی که در مجموعه جسم و جان بشر نهفته است در تأمین خوشبختی و سعادت او سهمی داشته و نقش ایفا می کند. احساسات تا آن جا که یک انفعال طبیعی است، ارزش مثبت یا منفی ندارد ولی عکس العمل هایی که انسان به تناسب این حالات از خود بروز می دهد، نظر به اختیاری بودن آن ها دارای ارزش مثبت یا منفی است.

از آن جا که برخی از مظاهر احساسات مانند یأس و نومیدی، قساوت قلب، ترس ذلّت بار و خشم غیر منطقی طبیعتاً نیازمند مقابله و مبارزه جدّی است و همچون دلبستگی بی مورد و دوستی بیش از حدّ که مراقبت دائمی را می طلبد، لازم است با محاسبه منطقی و رعایت اصول و ضوابط تربیتی و اندازه گیری صحیح علمی و واقع بینانه، ضمن تعدیل آن ها هر یک را در جهت صحیح و در حدّ ضرورت ارضا نمود تا از پی آمدهای افراط و تفریط و عوارض زیان بار آن پیشگیری کرده و آدمی از جمیع جهات به کمال شایسته خویش نایل گردد.

به عنوان مثال اگر لازمه برخورداری از عواطف و احساسات پاک انسانی، اظهار دوستی و محبّت است، و اگر محبّت و دوستی، لازمه انسانیت است در عین حال زیاده روی و افراط در موارد غیر ضروری موجب خسارات و ضایعات فراوانی می گردد.

زود رنجی، خود بزرگ بینی، پر توقّعی و از خود راضی بودن از تبعات منفی محبّت بیش از حدّ است. کودکی که از مهر و محبت دور از اعتدال برخوردار گردد، فردی لوس، غیر منضبط و مسئولیت ناپذیر خواهد شد.

همچنین است آثار سوء و پی آمدهای ناگوار محبّتی که در جهت صحیح و بر اساس استحقاق و میزان درست انجام نپذیرد. کودکی که به خاطر شکستن شیشه و یا ضرب و شتم کودکان دیگر مورد تشویق قرار می گیرد هرگز انسانی معتدل، خردمند و حقّ شناس بار نخواهد آمد. بسیاری از مفاسد اجتماعی و بزه کاری های کودکان و نوجوانان از همین جا سرچشمه می گیرد.

اختلافات قومی، کینه توزی های دامنه دار و حتی درگیری های فیزیکی که در برخی موارد منجر به کشت و کشتار نیز می گردد، ریشه در افراط و عدم گزینش جهت معقول نسبت به ارضای تمایلات و عواطف دارد.

از همین جاست که در روایات «فِی الله» بودن و «لِلّه» بودن اعمال و به خصوص حبّ و بغض مورد تأکید فراوان قرار گرفته است.

امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل می فرمایند: (روزی) رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به یاران خود فرمودند:

«کدام یک از دستاویزهای ایمان محکم تر است؟ عرض کردند: خدا و رسولش داناترند، و بعضی از آنها گفتند: نماز، برخی عرض کردند: زکات، عدّه ای روزه، گروهی حجّ و عمره، و تعدادی جهاد را مطرح کردند.»

رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودند: هر یک از این ها که گفتید فضیلتی دارد، ولی پاسخ پرسش من نیست.

«محکم ترین دستاویز ایمان؛ دوستی برای خدا، دشمنی برای خدا، دوستی و پیروی اولیای خداوند، و بیزاری از دشمنان خداست».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ از پدران بزرگوار خود نقل می کنند که روزی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به یکی از یاران خود فرمودند:

«ای بنده خدا! دوست بدار در راه خدا، دشمنی کن در راه خدا، مهرورزی کن در راه خدا و خصومت نما در راه خداوند، زیرا جز از این طریق به ولایت خدا نخواهی رسید، و آدمی تا چنین نباشد طعم ایمان را نمی یابد، هر چند نماز و روزه اش بسیار باشد...»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. از همین جا به این واقعیت عینی پی می بریم که با نوع زنان که سرشار از احساس و عاطفه هستند با دلیل و برهان و منطق مواجه شدن، کاری است نادرست، و انتظار کارآیی از این روش، توقّعی است بی مورد و غیر واقع بینانه. بسیاری از اختلافات کور خانوادگی نیز از نادیده گرفتن همین امر سرچشمه می گیرد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تَواصَلُوا وَ تَبارُّوا وَ تَراحَمُوا وَ تَعاطَفُوا. کافی، 2/140 باب تراحم، ح3.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره فتح: آیه 29.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. یحِقُّ عَلَی المُسلِمِینَ الإجتِهادُ فِی التَّواصُلِ وَ التَّعاوُنُ عَلَی التَّعاطُفِ وَ المُواساهُ لأِهلِ الحاجَهِ وَ تَعاطُفُ بَعضِهِم عَلی بَعضٍ حَتّی تَکُونُوا کَما أَمَرَکُمُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ (رُحَماءُ بَینَهُم).....کافی: 2/140، ح 4.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. وَدُّ المُؤمِنِ لِلمُؤمِنِ فِی اللهِ مِن أَعظَمِ شُعَبِ الإِیمانِ. أَلا وَ مَن أَحَبَّ فِی اللهَ وَ أَبغَضَ فِی اللهِ وَ أَعطی فِی اللهِ وَ مَنَعَ فِی اللهَ فَهُوَ مِن أَصفِیاءِ اللهِ. کافی: 2/102، باب الحبّ فی الله، ح3.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. إِنَّ المُتَحابِّینَ فِی اللهِ یومَ القِیامَهِ عَلی مَنابِرَ مِن نُورٍ، قَد أَضاءَ نُورُ وُجُوهِهِم وَ نُورُ أَجسادِهِم وَ نُورُ مَنابِرِهِم کُلَّ شَیءٍ حَتّی یعرَفُوا بِهِ، فَیقالُ: هؤُلاءِ المُتَحابُّونَ فِی اللهِ کافی، 2/102، ح4.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. إِنَّ المُسلِمَینِ یلتَقِیانِ، فَأَفضَلُهُما أَشَدُّهُما حُبّاً لِصاحِبِهِ.. کافی، ج2/104، ح14.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. لا تَزالُ أُمَّتِی بَخَیرِ ما تَحابُّوا وَ تَهادَوا وَ أَدُّوا الأَمانَهَ، وَ اجتَنَبُوا الحَرامَ، وَ قَرَوُا الضَّیفَ، وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ، فَإِذا لَم یفعَلُوا ذلِکَ ابتَلَوا بِالقَحطِ وَ السِّنِینَ. عیون الأخبار، 2/28، ب31، ح25، بحار: 74/392، باب التراحم، ح10.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره نساء، آیه147.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره ابراهیم، آیه 7.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. معراج السعاده، 597.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. وَلکِن أَوثَقُ عُرَی الإِیمانِ الحُبُّ فِی اللهِ وَ البُغضُ فِی اللهِ وَ تَوالِی أَولِیاءِ اللهِ وَ التَّبَرِّی مِن أَعداءِ اللهِ. کافی، 2/102، باب الحبّ فی الله، ح6.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
.یا عَبدَ اللهِ! أَحبِب فِی اللهِ وَ أبغِض فِی اللهِ وَ والِ فِی اللهِ وَ عادِ فِی اللهِ، فَإِنَّهُ لا تَنالُ وِلایهَ اللهِ إِلاّ بِذلِکَ، وَ لا یجِدُ رَجُلٌ طَعمَ الإِیمانِ وَ إِن کَثُرَت صَلاتُهُ وَ صِیامُهُ حَتّی یکُونَ کَذالِکَ... ینابیع الحکمه: 2/47، ب 31، ف3، ح11، امالی صدوق/11، م3، ح7، علل الشرایع: 1/140، عیون الأخبار: 1/226، ب28، ح41.

عباس اسماعيلي يزدي - فرهنگ تربيت، ص 186 - 199

لینک به دیدگاه

1. گناه و شرمساری

انسان خود فراموش، بر اثر این بیماری، دچار فرو مایگی و پستی می شود. انسانیت را از یاد می برد. به ندای وجدان اخلاقی بی اعتنا می گردد. به آسانی تن به گناه و ناپاکی می دهد و پیوسته در مسیر سقوط حرکت می کند. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:

«قبیح بذی العقل أن یکون بهیمه قد أمکنه أن یکون انساناً؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برای انسان خردمند و عاقل ناپسند است که دارای اخلاقی حیوانی باشد، با آن که می تواند بحقیقت انسان باشد».

2. خود باختگی

انسانی که هویت واقعی خویش را بدست فراموشی می سپارد، در حقیقت به نوعی خود باختگی دچار می گردد، زیرا در این حال، تمام فکر و اندیشه اش، در اختیار دشمنان انسانیت قرار خواهد گرفت، و او خود، کم کم مهره ای می شود برای اجرای نقشه های شیطانی آنان، مولوی در این باره تعبیر زیبایی دارد:

ای که در پیکار، خود را باخته دیگران را تو، ز خود نشناخته

تو به هر صورت، که آیی بیستی که منم این، و الله آن تو نیستی

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

اگر بیگانگان، پی به استعدادها و لیاقت های ذاتی انسان خود باخته ببرند، بی تردید او را به تاریکی و ظلمت رهنمون خواهند ساخت و تمام توانش را در خدمت خویش به کار خواهند گرفت، و «جوان» خوشحال و سرمست از این که کاری دارد و درسی خوانده و پولی بدست آورده است! ولی این را نمی داند که در تمام این مدت در خدمت دشمن دوست نما بوده است! مگر لطف الهی شامل حالش شود و دریابد که جوانی، تلاش، تحصیلات و تمام زندگیش را در کام بیگانه بیرون و درون فرو ریخته. استاد مطهری در این زمینه می فرماید: «آن که برایش کار نکرده خودش است و آن که برایش کار کرده او نبوده».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

مولوی در این زمینه نیز تمثیل لطیف و دلنشینی دارد:

شخصی قصد آن دارد تا در زمینی که متعلق به خود اوست. و شاید در بیابانی وسیع قرار دارد خانه ای بسازد به هر دلیل شب را برای ساختن خانه انتخاب می کند. او هر شب بدان زمین می رود و مشغول ساختن می شود. سرانجام ساخت خانه به پایان می رسد. صبح روز بعد که به منظور اسکان در خانه نو ساز به طرف آن حرکت می کند، زمین خود را خالی می بیند و با تحیر در می یابد که خانه را در زمین دیگری ساخته است!

در زمین دیگران، خانه مکن کار خود کن، کار بیگانه مکن

کیست بیگانه، تن خاکی تو کز برای اوست، غمناکی تو

تا تو تن را چرب و شیرین می دهی گوهر جان را، نیابی فربهی

گر میان مشک، تن را جا شود وقت مردن، گند آن پیدا شود

مشک را بر تن مزن، بر جان بمال مشک چبود؟ نام پاک ذوالجلال

3. سرگردانی و احساس پوچی

اکنون شخص خود فراموش و خود باخته، که گفتار، کردار و پندارش بویی از انسانیت نمی دهد و خود را به همه چیز جز خودش مشغول داشته، در این دنیای بزرگ، مات و مبهوت مانده است. در این جاست که زندگی برای او، بی معنا، پوچ و بی حاصل جلوه می کند و براستی خود را تنهای تنها می پندارد:

سید مصطفی حسینی در مجموعه شعر حماسه شهادت چه زیبا سروده است که:

«در این صحرای وحشت زا جوان تنهاست.

... غریق دست و پا گم کرده، در دریای طوفان زا است.

جوان تنهاست.

به دورش، صد هزاران اژدها باشد.

و هر یک را، برای صید او اکنون،

هزاران حیله در سر، مکر در خاطر،

جوان مات است و مبهوت است.

دگر در او نشاطی نیست

جوان، مغروق اندر تحفه غرب است.

جوان، مغرور در عیش است.

جوان، مغرور در نوش است.

جوان، کانون نیرو، مظهر زیبایی و قدرت، کنون تنهاست.

جوان آواره در صحرای وحشتزاست. جوان تنهاست، جوان تنهاست».

و از حضرت علی ـ علیه السلام ـ نقل شده که حضرت فرمودند: «من شغل نفسه بغیر نفسه تحیر فی الظلمات و أرتبک فی الهلکات؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
هر کس خویش را به غیر خویشتن سرگرم سازد، در تاریکی ها سرگردان می ماند و به هلاکت ها می افتد».

خود فراموشی نتیجه خدا فرموشی

خداوند تعالی فرماید: «وَلَا تَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و هم چون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آن ها را به خود فراموشی گرفتار کرد، آن ها فاسقانند».

آری فراموش کردن خدا سبب خود فراموشی می شود، دلیل آن نیز روشن است زیرا:

1. فراموش کردن پروردگار سبب می شود که انسان در لذّات مادی و شهوات حیوانی فرو غلتد و هدف آفرینش خود را بدست فراموشی بسپارد و در غیر مسیر فطرت خود قدم بردارد و در نتیجه، از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند.

2. فراموش کردن خدا همواره با فراموش کردن صفات جمال و جلال اوست. از این رو انسانی که خود را فراموش کند، خود را مستقل و غنی و بی نیاز خواهد شمرد و بدین ترتیب، واقعیت و هویت انسانی خویش را از یاد خواهد برد.

حضرت علی ـ علیه السلام ـ فرمودند: «من نسی الله سبحانه أنساه الله نفسه و أعمی قلبه؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
کسی که خدا را فراموش کند، خدا هم او را دچار خود فراموشی می کند و چشم بصیرتش را نابینا می سازد».

از آن چه که گفته شد بر می آید که باید آستین خود را بالا بزند و با شناخت از آسیب های «جوان» و با توجه به روح حساس «جوان» با لطافت خاص و بذل سعی و تلاش جلو این آسیب ها را بگیرد و جوان و جامعه جوان را مصون از هر گونه آسیب اعم از خود فراموشی بحران هویت عدم درک درست از زمان احساس درون گرایی شدید، هویت منفی، خود باختگی، سر گردانی و احساس پوچی نگه دارد و وسائل رشد و بالندگی و هدفمند بودن آنان فراهم نموده آن ها را به زندگی واقعی همراه با سعادت رهنمون باشد. از آن جا که خود فراموشی نتیجه خدا فراموشی است و خدا فراموشی باعث هلاکت انسان می گردد، برای جلوگیری از این هلاکت به درمان خود فراموشی اشاره می نماییم.

درمان خود فراموشی

انسان در راه درمان این بیماری و بازگشت به خویشتن باید:

1. همواره به یاد خدا باشد و همیشه و همه جا او را حاضر و ناظر بداند، چرا؛ که در پرتو یاد خداوند است که انسان خود را آن چنان که هست، می بیند، به نقص ها و کم بود های خود آگاه می گردد و از بالا به هستی و حیات و زمان و مکان می نگرد.

قرآن می فرماید: «فَاذْکرُونِی أَذْکرْکمْ وَاشْکرُواْ لِی وَلاَ تَکفُرُونِ؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
پس من را یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکر نعمت بجای آرید و کفران نعمت نکنید».

2. بخشی از اوقات خود را به عبادت، راز و نیاز و دعا بپردازد، زیرا، به همان نسبت که وابستگی و غرق شدن در مادّیات، انسان را از خود جدا می کند عبادت، انسان را به خویشتن باز می گرداند. عبادت به هوش آورنده انسان و بیدار کننده انسان است. عبادت، انسان غرق شده و محو شده در اشیاء را مانند نجات غریق، از اعماق دریای غفلت ها بیرون می آورد. و در عبادت است که انسان به حقارت و پستی آمال و آرزوهای محدود مادی پی می برد و می خواهد خود را به قلب هستی برساند.

3. پیوسته در مقابل هر عملی که منجر به شرمساری او می گردد، توقف و از هر گفتار و کردار و پندار ناروا به معنای واقعی کلمه توبه کند تا مورد محبت خداوند واقع شود. چرا که هیچ چیز در پیشگاه خداوند محبوب تر از جوان توبه کار نیست حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرمایند: «ما من شی أحبّ الی الله من شاب تائب؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
هیچ چیز در پیشگاه خداوند محبوب تر از جوان توبه کار نیست».

«گویند جوانی از بنی اسرائیل به مدت بیست سال عبادت خدا را انجام داد و سپس بیست سال از عمرش را در نافرمانی خداوند گذراند. روزی موی سپید خود را در آینه دید، به خود آمد و گفت: ای وای بر من که دوران پیری فرا رسید و جوانی سپری شد! خدایا! سالیان به یاد تو بودم و چند سالی از تو روی بر تافتم، اینک اگر به سویت باز گردم، آیا مرا می پذیری؟

در این هنگام ندایی شنید که ای مرد! تو مدتی عبادت کردی ما با تو بودیم آن گاه ما را فراموش کردی ما هم تو را به خود واگذاشتیم. ولی تو را مهلت دادیم. اینک اگر به سوی ما باز گردی تو را می پذیرم.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

4. علاوه بر موارد یاد شده سعی در شناخت خویش داشته باشد، زیرا هر شخصی با شناخت خود به عنوان یک انسان که گنجینه آفرینش است، و دریافت خود به عنوان خصوصاً یک شخصیت برتر و یک جوان که زیباترین و با نشاط ترین دوران زندگی خود را می گذراند، می تواند این درد را درمان کند. انسان باید به خود بیاید و ارزش خود را بشناسد تا گوهر خود را بیاید.

حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «کفی بالمرء جهلاً أن لا یعرف قدره؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برای انسان از نظر جهالت کافی است که قدر و قیمت خود را نداند».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، 10: 406.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. مثنوی مولوی.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. شهید مطهری، فلسفه اخلاق، ص179.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. غرر الحکم، فصل 77، حدیث 1371.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره حشر / 19.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. غرر الحکم، فصل 77، حدیث 1214.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بقره / 152.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. میزان الحکمه، حدیث 9091.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. جامع السعادات 3: 68.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ره توشه راهیان نور ویژه جوانان. سيد علي جعفري - تبليغ و جوانان

لینک به دیدگاه

اختیاری بودن اجتماعی زیستن:

پرسش:

آیا اجتماعی زیستن در برابر گوشه گیری و مردم گریزی از نظر اسلام دارای ارزش اخلاقی و امری پسندیده است؟

در بخش اخلاق اجتماعی، كه در آن ارزش های اخلاقی در حوزه رابطه انسان با انسان های دیگر بررسی می شود، نخستین مسأله ارزیابی اخلاقی نفس اجتماعی زیستن در برابر گوشه گیری و مردم گریزی است.

پاسخ: ابتدا باید ببینیم كه آیا انسان مجبور است كه در جامعه زندگی كند، یا آنكه با اختیار و انتخاب حیات اجتماعی را بر می گزیند؛ زیرا اگر انسان چاره ای جز اجتماعی زیستن نداشته باشد، طبعا از قلمرو اخلاق نیز خارج خواهد بود.

گروهی از دانشمندان بر این باورند كه اجتماعی زیستن یك امر جبری است و زندگی اجتماعی برای انسان یك ضرورت طبیعی است.برخی نیز تا آن جا پیش رفته اند كه اساسا وجود فرد را به مانند سلولی در پیكر اجتماع می بینند.

این نظریه با مبانی بینش اسلامی ناسازگار است.زندگی كردن اجتماعی برای هر فرد اختیاری است و هر فرد یك موجود مستقلی است، روح مستقلی دارد، اراده دارد، فكر دارد، شناخت دارد و می تواند زندگی خودش را با افرادی پیوند دهد و یا بگسلد،

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
بنابر این جمعی زیستن ارادی و اختیاری است نه جبری و ضروری.

عوامل رویكرد به حیات اجتماعی

ارزش اخلاقی اجتماعی زیستن یا گوشه گیری و اعتزال بسته به عواملی است كه موجب رویكرد انسان به حیات اجتماعی یا انزوا طلبی می شود. به دیگر سخن، این دو شیوه زیستن به خودی خود و با قطع نظر از عوامل و انگیزه های آن، به لحاظ اخلاقی خنثا است و مفاهیم خوب یا بد، بدان راه ندارد.

عواملی كه موجب اجتماعی زیستن می شوند عبارتند از:

الف: غریزه جنسی؛ این غریزه موجب می گردد هر فردی به جنس مخالف تمایل یافته به او نزدیك شود و با وی معاشرت كرده زندگی اش را با او پیوند دهد هسته خانواده كه اساس زندگی اجتماعی انسان را تشكیل می دهد از همین جا شكل می گیرد.

ب: عواطف انسان؛ انسان بالطبع مایل است به دیگر انسان ها نزدیك شده با آنان انس بگیرد.

ج: خرد انسان؛ مهم ترین عامل رویكرد انسان به حیات اجتماعی آن است كه انسان با عقل خویش در می یابد كه بر آوردن نیازمندی هایش، اعم از مادی و معنوی، بدون كمك و همیاری دیگران مسیر نیست.از این رو، عقل حكم می كند كه فرد باید با دیگران معاشرت كرده زندگی خود را با آنان بپیوندد.

ارزش های اخلاقی در حیات اجتماعی

ارزش گذاری درباره اجتماعی زیستن تابع عوامل و انگیزه هایی است كه انسان را به برگزیدن این شیوه زندگی بر می انگیزاند.مشوق برخی، تنها برآوردن نیازهای مادی و دستیابی به رفاه هر چه بیشتر است و برخی به تكامل معنوی خویش می اندیشند و رویكردشان به اجتماع از آن رو است كه می دانند بسیاری از فضایل انسانی در اجتماع به فعلیت می رسد.از این رو است كه تعیین ارزش اخلاقی نفس زندگی اجتماعی چندان آسان نیست و باید تأثیر عوامل و انگیزه های گوناگونی در آن را بررسی نمود و در این زمینه مهم ترین عامل ارزش گذاری نیت و انگیزه انسان است.

حاصل آن كه نه می توان گفت اجتماعی زیستن به هر شكل و در هر شرایطی مطلوب و دارای ارزش مثبت است، و نه می توان گفت اعتزال و گریز از دیگران همیشه و در همه شرایط پسندیده است. هر یك از این دو در شرایط خاص خود، مرغوبیت می یابد.قرآن كریم در سه مورد كناره گیری از اجتماع را به دلیل شرایط خاصی كه وجود داشته است ستوده است: یكی در داستان اصحاب كهف كه گروهی از جوانان با ایمان از اجتماع فاسد زمان خود كناره گرفتند و به غاری پناه آوردند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

دیگری در داستان حضرت ابراهیم علیه السلام است كه از جامعه شرك آلود نمرودی گریخت

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و سومی در گزارش رهبانیت اصحاب حضرت عیسی.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

بنابراین ممكن است گوشه گیری در شرایط خاصی برای فرد یا گروهی مطلوب باشد، و همین امر نشان می دهد كه اجتماع از آن جهت كه اجتماع است، ارزش مطلق ندارد. آنچه ارزش مثبت دارد هم زیستی افراد و گروه های خاصی بر اساسی خاص و با انگیزه ای خاص است. از این رو است كه قرآن كریم به همان اندازه كه به محبت كردن مردم به یكدیگر اهمیت می دهد، تبری از برخی از انسان ها را نیز مهم شمرده است، و به همان اندازه كه درباره صلح و اصلاح سخن می گوید، جنگ و جهاد را نیز توصیه كرده است، آری؛ برای حفظ یك زندگی اجتماعی مطلوب باید از برخی دیگر از اجتماع ها برید: «قطعا برای شما در (پیروی از) ابراهیم و كسانی كه با اویند سرمشقی نیكو است؛ آنگاه كه به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه به جای خدا می پرستید بیزاریم، به شما كفر می ورزیم و میان ما و شما دشمنی و كینه همیشگی پدیدار شده تا وقتی كه فقط به خدا ایمان آورید».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

نقش عامل عقلانی در ارزش یابی

در ارزیابی كارها، چه فردی و چه اجتماعی، بیش از هر چه باید روی عامل عقلانی تكیه كرد .میل های طبیعی و عواطف، هر چند در تشكیل زندگی اجتماعی دخالت دارند، ولی ارزش اخلاقی بستگی به عامل عقلانی دارد.عامل عقلانی در این جا آن است كه دستیابی انسان به مطلوب های مادی و معنویش در گرو زندگی اجتماعی است. در زندگی فردی نه قادر به تأمین مصالح مادی انسان است و نه مصالح معنوی او.از این رو، زندگی اجتماعی به حكم عقل مطلوب است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. برای پژوهش بیشتر در این باره نگاه كنید به: مصباح، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، صص 111 .23

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. و اذا اعتزلتموهم و ما یعبدون الا الله فأوا الی الكهف ینشر لكم ربكم من رحمته و یهیی ء لكم من امركم مرفقا، و چون از آنها و آنچه جز خدا می پرستند كناره گرفتید، پس به غار پناه جویید، تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگستراند و برای شما در كارتان گشایشی فراهم سازد. (سوره كهف، آیه 16)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. فلما اعتزلهم و ما یعبدون من دون الله وهبنا له اسحاق و یعقوب و كلا جعلنا نبیا، پس چون از آنها و از آنچه به جای خدا می پرستیدند كناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او عطا كردیم و همه را پیامبر گردانیدیم. (سوره مریم، آیه 49)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. و جعلنا فی قلوب الذین اتبعوه رأفه و رحمه و رهبانیه ابتدعوها ما كتبناها علیهم الا ابتغاء رضوان الله ؛ و در دل های كسانی كه از او پیروی كردند رأفت و رحمت نهادیم و گوشه گیری كه از پیش خود ساختند، ما آن را بر آنان ننوشتیم، مگر برای آن كه خشنودی خدا را كسب كنند. (سوره حدید، آیه 27)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. قد كانت لكم أسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه اذ قالوا لقومهم أنا برءاؤا منكم و مما تعبدون من دون الله كفرنا بكم و بدا بیننا و بینكم العداوه و البغضاء ابدا حتی تؤمنوا بالله وحده . (سوره ممتحنه، آیه 4)

علي شيرواني - اخلاق اسلامي و مباني نظري آن، ص 193

لینک به دیدگاه

برای ارزیابی و فعالیت‌های اجتماعی، باید اصولی را در نظر بگیریم كه مبتنی بر بینش عقلانی و توجه به واقعیاتی باشد كه در زندگی اجتماعی وجود دارد؛ این اصول عبارتند از:

1. عدل و قسط

عقل، زندگی اجتماعی را فقط وسیله‌ای برای آن كه فرد به كمال خویش دست یابد، نمی‌داند، بلكه آن را مقدمه‌ای برای تكامل همه افراد می‌داند. مقتضای حكم عقل آن است كه هر فردی به اندازه‌ای كه در زندگی اجتماعی و تحصیل مصالح جامعه مؤثر است، به همان اندازه هم از نتایج كار و نتایج زندگی اجتماعی بهره‌مند شود. و این همان اصل عدل است. حقیقت عدل و قسط آن است كه افراد به اندازه‌ای كه بار دیگران را بر دوش می‌كشند، باری بر دوش دیگران بگذارند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

2. احسان

در جوامع به طور طبیعی افرادی وجود دارند كه دچار محرومیت‌هایی می‌شوند؛ مانند كسانی كه از بدو تولد نقص عضو دارند، یا آنانی كه بهره هوشی و یا جسمانی پایین‌تر از حد نصاب دارند. نیازهای چنین افرادی غالبا بیش از خدماتی است كه می‌توانند داشته باشند و در این جا است كه لزوم رعایت اصل احسان در روابط اجتماعی و كافی نبودن اصل عدل روشن می‌شود. اصل احسان برای جبران كمبودهایی است كه در هر جامعه‌ای پدید می‌آید: «قطعا خداوند به عدل و احسان فرمان می‌دهد».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

3. تقدم مصالح معنوی بر منافع مادی

هر چند عقب ماندگی مادی ممكن است زمینه ضعف معنوی را فراهم آورد و از آن سو، رشد و توسعه مادی بستر مناسبی را برای تكامل معنوی جامعه فراهم آورد، اما این وضعیت نیز قابل انكار نیست كه گاهی میان این دو تزاحم واقع می‌شود. در چنین هنگامه‌هایی باید مصالح معنوی را بر منافع مادی مقدم داشت؛ زیرا در بینش اسلامی منافع مادی، وسیله‌ای برای تحقق مصالح معنوی، و دنیا مقدمه‌ای برای آخرت است.

تأكید قرآن كریم بر تبری از كفار بر همین اصل مبتنی است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

بنا بر این، اگر رابطه اقتصادی با جامعه‌ای موجب گردد كه استقلال و عزت و عظمت مسلمانان در خطر افتد، آن رابطه باید قطع شود: «مؤمنان نباید كافران را به جای مؤمنان دوست بگیرند؛ و هر كه چنین كند بهره‌ای از دوستی خدا ندارد؛ مگر این كه از آنان به نوعی تقیه كند».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
.در قرآن كریم عدل و قسط گاهی به طور مطلق مطرح شده ( به طور عام دعوت به عدالت‌ورزی شده است) و گاهی در موارد خاص بر عدالت تأكید شده است. برخی از آیات دسته نخست عبارتند از:

اذا حكمتم بین الناس ان تحكموا بالعدل؛ «و چون میان مردم داوری می‌كنید، به عدالت داوری كنید». (سوره نساء، آیه 58) و لا یجرمنكم شنئان قوم علی ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی؛ «البته نباید دشمنی گروهی، شما را بر آن دارد كه عدالت نكنید. عدالت كنید كه آن به تقوا نزدیكتر است». (سوره مائده، آیه 8)از جمله آیات مربوط به دسته دوم آیه سوم از سوره نساء است كه درباره رعایت عدالت میان همسران است. و نیز آیه 282 از سوره بقره.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
.ان الله یأمر بالعدل و الاحسان. (سوره نحل، آیه 90).

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
.استاد مطهری در این باره می‌نویسد: قرآن كریم، مسلمانان را از این كه دوستی و سرپرستی غیر مسلمانان را بپذیرند سخت بر حذر داشته است، نه از باب این كه دوست داشتن انسان‌های دیگر را بد بداند و طرفدار بغض مسلم نسبت به غیر مسلم در هر حال و مخالف نیكی با آنها باشد... ولی یك مطلب هست و آن این كه مسلمانان نباید از دشمن غافل شوند. دیگران در باطن جور دیگری درباره آنان فكر می‌كنند. تظاهر دشمن به دوستی با مسلمانان آنان را غافل نكند و موجب نگردد كه آنان دشمن را دوست پندارند و به او اطمینان كنند...در اسلام حب و بغض هست اما حب و بغض عقلی و منطقی نه احساسی و بی‌قاعده و ضابطه دوستی و دشمنی كه صرفا از احساس برخیزد منطق ندارد، احساسی است كور و كر كه بر درون انسانی مسلط می‌گردد و او را هر طرف كه بخواهد می‌كشد، اما حب و بغض عقلی ناشی از یك نوع درك، و در حقیقت ناشی از علاقه به سرنوشت انسان دیگری است كه مورد علاقه واقع شده است... اسلام در مورد یك جامعه فاسد و اصلاح نشده كه در آن كفر و نادانی حكومت می‌كند، از طرفی دستور جهاد می‌دهد تا ریشه فساد را بر كند: و قاتلوهم حتی لا تكون فتنه؛ آنان را بكشید تا فتنه از میان برود. (سوره بقره، آیه 193) و از طرف دیگر دستور احتیاط و اجتناب می‌دهد كه مردم روی دلشان را به روی آنان باز نكنند تا جامعه و بشریت سالم بماند و این با بشر دوستی كوچك‌ترین منافاتی ندارد و طبیعت انسان دزد است و ضبط و گیرندگی از جمله خواص انسانی است و چه بسا ناخودآگاه افكار و اندیشه‌های دیگران را در لوح خویش ثبت كند. (مجموعه آثار، ج 3، ص 258 ـ 262)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
.لا یتخذ المؤمنون الكافرین اؤلیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذلك فلیس من الله فی شیء الا ان تتقوا منهم تقاه. (سوره آل عمران؛ آیه 28) همچنین ر.ك: سوره نساء آیه 139 و 144؛ سوره مائده، آیه 105 و سوره توبه، آیه 230.

علي شيرواني - سايت بلاغ

لینک به دیدگاه

خانواده كوچك ترین اجتماع انسانی است كه روابط اعضای آن در درجه نخست از پیوندی عاطفی و خونی برخوردار است كه این رابطه تكالیف و حقوق خاصی را ایجاد می كنند. نقش همسری، پدری، مادری، فرزندی، برادری و خواهری نقش هایی هستند كه در خانواده وجود دارد. این نقش ها رابطه ای حقوقی را میان اعضای خانواده پدید می آورد. این روابط حقوقی در بخش هایی از حقوق مدنی و فقه همچون كتاب نكاح، طلاق، ارث و... بررسی می شوند.اجرای احكام حقوقی در خانواده حافظ نظم خانواده به عنوان جزئی از جامعه است. این نظم كمك می كند كه اعضای خانواده از حمایت های رسمی حكومت در برابر تعدی برخی دیگر از اعضای خانواده برخوردار شوند. ولی در برقراری نظم خانوادگی اصل قانون نیست؛ آن چه روابط خانوادگی را مستحكم می كند محبتی است كه میان اعضای خانواده برقرار می شود. شناخت احكام اخلاقی خانواده و عمل به آنها محبت خانوادگی را سالم و بارور نگاه می دارد و در سایه باروری نهال محبت، نظم خانوادگی استوار می ماند؛ بی آن كه نیازمند حمایت دستگاه قضایی باشد.

كاركردهای خانواده

برای آن كه ارزش اخلاقی روابط خانوادگی را بشناسیم باید به دو مسئله توجه كنیم نخست مانند هر ارزشگذاری اخلاقی دیگری باید هدف غایی انسان را معیار اصلی و اصیل ارزش رفتارهای اختیاری قرار دهیم و دوم آن كه باید اهداف اختصاصی خانواده و كاركردهای آن را شناسایی كنیم.

به نظر می رسد خانواده كاركردهای زیرا را داراست:

- پاسداری از امنیت اخلاقی جامعه؛

- تأمین آرامش زن و مرد، این دو هدف از طریق ازدواج به عنوان سنگ بنای خانواده تأمین می شود.

- تولید نسل

- تأمین غذا، بهداشت، پوشاك و مسكن فرزندان و پرورش جسمی آن ها

- حمایت های اجتماعی و حقوقی از فرزندان

- پرورش روحی و معنوی فرزندان

- انتقال فرهنگ جامعه به فرزندان و زمینه سازی برای جامعه پذیری آنها

با توجه به این كاركردها، به خوبی معلوم می شود كه بیشترین مسئولیت اخلاقی متوجه پدر و مادر است از این پس وظایف اخلاقی اعضای خانواده را با توجه به نقش آنها بیان خواهیم كرد.

پیش از بیان نقش ها و وظایف اخلاقی اعضای خانواده، لازم است یادآوری كنیم كه احكام حقوقی اسلامی درباره خانواده بنابر مصالح واقعی وضع شده است در نتیجه رعایت آنها شرط لازم رسیدن به كمال واقعی و هدف غایی انسان است. به همین دلیل رعایت قوانین فقهی به نیت درك آثار واقعی آن، در تقرب به خداوند دارای ارزش اخلاقی مثبت است. این نكته درباره همه احكام شرعی و در همه ابواب فقه صادق است.

ازدواج

ازدواج نخستین گام برای تشكیل خانواده است و به سبب همه كاركردها و نتایجی كه خانواده داراست، عملی ارزشمند و ستوده است.

ازدواج مایه آرامش زن و مرد است: «و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم موده و رحمه»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و از نشان های او این كه از نوع خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان ها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد.

آین آرامش نتیجه ارضاء صحیح گرایش های انسان است.

در روایات ترغیب بسیاری به ازدواج شده است. زیرا آرامش انسان مقدمه حركت او به سوی كمال است. و آرامش و سلامت اخلاقی جامعه نیز در گرو آرامش و سلامت آحاد آن است. آسایش روانی فرد و امنیت اخلاقی اجتماع، از طریق ازدواج تأمین می گردد.

پیامبر اكرم(ص) فرموده اند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در اسلام هیچ بنایی در نزد خداوند محبوب تر از ازدواج نیست.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ترغیب به ازدواج و تأكید بر آن، حكایت از تأثیر مثبت آن در حركت تكاملی انسان دارد؛ همچنان كه ترك ازدواج آثاری منفی در این خصوص دارد. هدف اصلی از ازدواج تسهیل تقرب به خداست. برخی از روایات ترك ازدواج را موجب كم بهرگی از عبادات و یا عذاب اخروی دانسته اند: از امام صادق(ع) روایت شده است:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

دو ركعت نماز كه انسان صاحب همسر به جای آورد از هفتاد ركعت كه بی همسر به جا آورد برتر است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و از پیامبر اكرم(ص) نقل كرده اند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

بیتشر اهل آتش بی همسرانند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

انتخاب همسر

چنین بنای مباركی در صورتی می تواند آرامش زن و مرد و فرزندان آنان را پدید آورد كه از گام نخست با اندیشه و سنجش صحیح انجام گیرد. ازدواج صرفا ارضاء كننده غریزه جنسی نیست، بلكه مقدمه تأسیس نهاد خانواده است. در درون این نهاد علاوه بر تمتع جنسی همسران از یكدیگر، بسیاری از نتایج دیگر به دست می آید كه همگی وابسته به پایداری خانواده و محبت آمیز بودن روابط اعضای آن است. برای آن كه خانواده از آغاز به شكلی مطمئن پایه ریزی شود، انتخاب همسر باید به شیوه ای صحیح باشد؛ یعنی به گونه ای كه احتمال تأمین اهداف خانواده را بالا ببرد. بنابراین معیارهای گزینش همسر نمی تواند یكسویه باشد. مثلا تاكید بر زیبایی همسر، یكسویه نگری است. كسی كه زیبایی همسر و یا ثروت او را یگانه معیار انتخاب قرار می دهد به فرزندان خانواده نیاندیشیده و به تأثیر اخلاقی و دینی همسران بر یكدیگر توجه نكرده است.

شخصی به امام صادق(ع) عرض كرد قصد ازدواج دارم. ایشان فرمودند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

بنگر كه خویشتن را كجا می نهی.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

پیامبر اكرم(ص) فرمودند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

از سبزی روییده در پهن زار بپرهیزید. پرسیدند: روییده در پهن زار چیست؟ فرمود: زن زیبا كه در خانواده بد باشد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

امام صادق(ع) فرمودند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

زن همچون گردن آویز است، پس بنگر كه چه چیز را به گردن می آویزی.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در احادیث اهل بیت همچنین سخنانی درباره معیارهای انتخاب شوهر آمده است. در این احادیث معیار انتخاب، اخلاق نیكو و دین صحیح معرفی شده است از پیامبر اكرم(ص) روایت شده است:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

اگر مردی كه اخلاق و دینش را می پسندید درخواست ازدواج كرد او را همسر دهید اگر چنین نكنید در زمین فتنه و فساد بزرگ پدید آید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

این جملات و روایات معیارهای انتخاب همسر را بیان می كنند و با دقت در آنها می توان دریافت این معیارها به گونه ای است كه خانواده را محیطی مناسب برای رشد معنوی اعضای آن می سازد.

همسران

پس از انعقاد پیمان همسری، خانواده تشكیل می شود و اولین رابطه ای كه پدید می آید رابطه زوجیت است. این رابطه پدید آورنده دو نقش برای شوهر و زن است هر یك از این دو نقش حقوق و تكالیفی را ایجاب می كند. این حقوق و تكالیف وضع شده اند تا اهداف ازدواج به بهترین شكل ممكن تحقق یابد. جنبه های اخلاقی ادای حقوق و انجام تكالیف همسری بسیار است اگر هدایت كننده روابط همسری، اخلاق باشد، نتایج بهتری از ازدواج حاصل می آید.

شوهر

تأمین عذا، بهداشت، پوشاك، مسكن و لوازم ضروری زندگی زن بر عهده شوهر است این وظایف برای مرد واجب است. علاوه بر وظایف واجب مرد به لحاظ اخلاقی موظف است با همسر خود با اخلاق نیكو رفتار كند و اسباب آرامش او را با رفتار مناسب خود فراهم آورد:

و عاشروهن بالمعروف؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

با همسران خود به نیكی رفتار كنید.

پیامبراكرم(ص) فرمودند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

بهترین شما كسی است كه نسبت به همسرش بیشتر نیكی كند و من بهترین شما نسبت به همسرم هستم.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و نیز فرمودند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

كامل ترین ایمان از آن مؤمنی است كه خوش خلق ترین مؤمن است و به خانواده اش از همه مهربان تر است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

بردباری در مقابل زن، علاوه بر حفظ رابطه همسری از خطر سردی و جدایی، نوعی عمل تربیتی است و ثواب اخروی دارد.

پیامبر اكرم(ص) فرمودند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

مردی كه بر بداخلاقی همسرش شكیبایی كند خداوند پاداشی همچون پاداش ایوب كه بر بلا شكیبا بود خواهد داد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

حفاظت زن از آلوده شدن به گناه و باز داشتن او از اختلاط غیر لازم با مردان، از تكالیف شوهر است كه محیط خانواده را سالم و محیط اجتماع را امن می سازد مرد در انجام این وظیفه باید حد اعتدال را رعایت كند.

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

از غیرت نابجا پرهیز كن كه درستكار را به نادرستی كشاند و پاكدامن را به بدگمانی خواند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و نیز فرمودند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

غیرت درباره همسرت را بسیار مكن كه برای خود بد می آوری.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

همچنین بر شوهر لازم است مقدمات لازم برای آموختن هر امر لازم برای زندگی را فراهم آورد تا همسر او بتواند با اطلاع از وظایف و حقوق خود زندگی سالمی را در خانه و اجتماع بگذراند.

هر یك از وظایف اخلاقی كه برای شوهر گفته شد در شرایط گوناگون اجتماعی به شكل خاصی اجرا می شود. برای مثال اگر در گذشته تعلیم همسر در حد آشنا ساختن او با احكام فقهی مورد نیاز بود، اكنون نمی توان به این میزان اكتفا نمود. برای وضوع بیشتر مطلب تصور كنید زنی در خانه وظیفه همسری و مادری را عهده دار است و سواد خواندن و نوشتن ندارد، ولی همسر و فرزندان او دارای تحصیلات عالیه هستند. زن در چنین خانه ای دچار مشكلات روحی و عملی بسیاری می شود. او احساس عقب ماندگی خواهد كرد. در گفتگوهای خانوادگی در موارد مشاوه اعضای خانواده نظرات او مورد بی توجهی واقع خواهد شد؛ علایق او و دیگر اعضای خانواده متفاوت خواهد بود و او از این فاصله رنج خواهد برد. بنابراین تلاش مرد برای باسواد كردن زن و یا ارتقاء سطح آگاهی های او رفتاری با ارزش اخلاقی مثبت است. در شرایط اجتماعی قرون گذشته، این كار یك وظیفه اخلاقی محسوب نمی شد، ولی امروز یك وظیفه اخلاقی مهم است. درباره آداب معاشرت با همسر نیز توجه به شرایط زمان و مكان مهم است و تطبیق وظایف اخلاقی با شرایط زمان یك ضرورت است.

زن

زن همچو مرد وظیفه دارد به همسر خود وفادار باشد. زنان اگر از شوهران خود اطاعت كنند و پاكدامنی كنند و بر حفظ اموال و منافع شوهر خود كوشا باشند از نعمت بهشت برخوردار خواهند بود زیرا رضایت شوهر در كمال زن بسیار مؤثر و شرط بهره مندی او از آخرت نیكوست.

پیامبر اكرم(ص) فرمودند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

هر زنی كه بمیرد و شوهرش از او راضی باشد به بهشت وارد می شود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و نیز فرمودند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

چون زن نماز و روزه واجب خود را انجام دهد و پاكدامنی و شوهرش را اطاعت نماید، به بهشت پروردگارش وارد خواهد شد.

مدارا با شوهر و تحمل بدرفتاری او، اجری بسیار دارد و مقام زن را بالا می برد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

پیامبر اكرم(ص) فرمودند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

زنی كه بر بدخلقی شوهرش شكیبایی كند خداوند پاداشی همچون پاداش آسیه همسر فرعون به او خواهد داد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

والدین

پدر و مادر مسئول سلامت و رشد جسمی و روحی فرزندان خود هستند. والدین اگر خود به فضایل اخلاقی آراسته باشند و محیط خانه را از رذایل اخلاقی بپیرایند مهم ترین شرط تربیت اخلاقی فرزند را فراهم كرده اند. فرزند چنین خانواده ای به رستگاری نزدیك تر است و آرامش روحی لازم را برای تقرب به سوی خدا داراست.

امام صادق(ع) فرمود:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

خداوند با رستگاری مرد مؤمن، فرزندان و فرزند زادگان او را رستگار می كند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

پدر و مادر باید فرزندان را همچون موهبتی الهی پذیرا شوند و شكرگزار خداوندی باشند كه به آنان شرف پدر بودن و مادر بودن را عطا فرمود و نیز از خدا بخواهند كه توفیق انجام وظایف خویش را داشته باشند.

بنابراین پدر و مادر با تولد فرزند خویش خدا را سپس می گویند و برای آنان دختر یا پسر بودن فرزند تفاوتی نخواهد داست.

امام صادق(ع) فرمود:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

پسران نعمت خدایند و دختران نیكی هایند و خداوند از نعمت ها سؤال می كند و بر نیكی ها پاداش می دهد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

به نظر می رسد این روایت و روایاتی مشابه آن، به منظور زدودن افكار جاهلی است. در زمان معصومین هنوز رسوبات افكار جاهلی در اذهان باقی بود و برخی از مردم، فرزند دختر را خوش نمی داشتند. پیامبر و ائمه معصومین با این افكار مبارزه می كردند.

پیامبر اكرم(ص) می فرمایند:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

هر كس فرزند دختری داشته باشد و او را به ادب نیكو تأدیب نماید و تغذیه نیكو كند و نعمتی را كه خدا به او ارزانی كرده بر آن فرزند تمام نماید آن دختر از راست و چپ او را از آتش محافظت می كند تا به بهشت در آید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

این سخنان به وضوح مبارزه با افكار جاهلی را نشان می دهد. بنابراین والدین باید از افكار جاهلی فاصله گیرند و بدانند كه فرزند نیكو مایه سعادت آنان خواهد بود:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

فرزند صالح از سعادتمندی مرد است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و با داشتن چنین نگرشی نسبت به فرزند به انجام وظایف خود درباره او بپردازند.

نام گذاری

نامگذاری فرزند تحت تأثیر عقیده والدین، ارزش های حاكم بر جامعه، آرزوهای والدین درباره آینده او و زیبایی های لفظی و آوایی صورت می گیرد هر گاه والدین همه این عناصر را در نظر بگیرند و در نامگذاری فرزند خود عقاید الهی و ارزش های اسلامی را در نظر گیرند و آرزوهای خود را برای فرزند مطابق الگوهای شرعی و بافضیلت قرار دهند و زیبایی ظاهری و آوایی نام او را رعایت كنند نامگذاری خوبی انجام داده اند. نام نیكو تأثیر فراوانی بر شخصیت فرزند دارد و نامگذاری نامناسب تأثیر سویی بر آرامش روانی او خواهد گذارد:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

نخستین نیكی پدر به فرزند نامگذاری نیكوی اوست، پس هر یك از شما باید نام فرزندش را نیكو بر دارد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

نامگذاری فرزند به نام های مبارك اهل بیت بسیار پسندیده و موجب بركت زندگی است: از امام رضا روایت شده است:

در خانه ای كه در آن نام محمد یا احمد یا علی یا حسن یا حسین یا جعفر یا طالب یا عبداللَّه یا فاطمه باشد، تنگدستی وارد نمی شود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

تربیت فرزند

تربیت فرزند به معنای فراهم آوردن مقدمات لازم برای به فعلیت رسیدن قوای او در راه تقرب به خداوند است. این عمل نیازمند آگاهی و تمرین عملی است. اگر پدر و مادر در جهت انتقال عقاید صحیح و ایجاد رفتار درست در فرزند خود کوشا باشند، خیر او را فراهم کرده اند و خداوند بر آنان رحمت خواهد نمود.

درباره عقیده صحیح و انتقال به فرزندان، تکلیف بزرگی بر عهده والدین گذاشته شده است؛ زیرا تأثیر عقایدی که در خانواده رواج دارد و به فرزند القاء می شود در آینده او غیر قابل انکار است. «کل مولود یولد علی الفطره حتی یکون ابواه یهوادنه او ینصرانه او یمجسانه».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

عمل تربیتی در خانواده به منزله پاسداری از فطرت توحیدی فرزند است. این پاسداری یک وظیفه بزرگ تربیتی و اخلاقی است که عمل به آن مهمترین کارکرد خانواده را فعلیت می بخشد. امام سجاد ـ علیه السلام ـ در رساله الحقوق فرمودند: «حق فرزندی تو این است که بدانی او از توست و هرگونه که باشد چه نیک و چه بد در دنیای گذرا به تو منسوب است و تو در آن چه به او سرپرستی داری مسئول هستی در ادب نیکو و راهنمایی به سوی پروردگار و یاری او بر طاعت خداوند درباره تو و خودش. پس بر این کار پاداش می گیرید. اگر درست عمل کنی و کیفر می بینی اگر نادرست عمل نمایی پس او را چنان تربیت کن که با اثری که بر او می گذاری در دنیا زیبایی بیافرینی و با قیام شایسته به وظیفه ای که نسبت به او داری در نزد خداوند معذور باشی که هیچ قوتی نیست مگر از خداوند».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

محیط خانواده اولین محیط اجتماعی است که فرزند تجربه می کند او از اعضای خانواده به ویژه پدر و مادر بیشترین تأثیر را می پذیرد؛ زیرا حمایت پدر و مادر خود را تجربه کرده است و همواره دیده است که ضعف های جسمی او را پدر و مادر جبران می کنند و تغذیه و پرورش او را از روی مهر و شفقت انجام می دهند. این تجربه ها موجب اطمینان او نسبت به آنها می شود و این اطمینان باعث پذیرندگی فرزند از پدر و مادر می گردد. اگر پدر و مادر در این زمان عقاید صحیح را به او بیاموزند، قلب نیالوده او آن را می پذیرد و عادات لازم و متناسب با عقاید صحیح را می یابد.

در تربیت فرزند نیز همچون سایر قلمروهای زندگی، باید اصول ثابت را از امور متغیر جدا ساخت و به این حقیقت توجه کرد که برخی از آداب و ظواهر زندگی تغییر می کند و روابط اخلاقی و نیازمندی های زندگی اجتماعی دگرگون می شود.

تربیت فرزند را باید با آگاهی از تفاوت های خود و فرزندان از حیث فضای فرهنگی و مناسبات اجتماعی صورت داد. باید فرزند را آماده ساخت تا اصول ثابت و نامتغیر اخلاق را متناسب با ظرف زمانی و مکانی زندگی خود رعایت کند. این آمادگی او را برای مقابله با تلقینات مسموم توانا می سازد و امنیت اخلاقی او را در دوران جوانی و بعد از آن تضمین می نماید.

امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ فرمودند: «فرزندان خود را به اخلاق متناسب با روزگارشان مؤدب سازید، فرزندان خود را به اخلاق خودتان تربیت نکنید زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

سرپرست خانواده

از نظر فقهی سرپرستی خانواده با شوهر و پدر است یعنی با کسی که معمولاً دو نقش پدری و شوهری را داراست، سرپرستی خانواده حقوق و تکالیف زیادی را برای پدر در پی دارد.

مسئولیت مالی خانواده بر عهده اوست و باید نفقه همسر و فرزندان را تأمین کند و وسایل زندگی و آسایش آنها را فراهم آورد. این تکلیف شرعی و حقوقی را می توان به اشکال گوناگون انجام داد ولی رعایت برخی چیزها ارزش اخلاقی آنها را بالا می برد. سرپرست خانواده می تواند به اعضای خانواده نفقه ای کمتر از حد توانایی اش بدهد و آنان را دچار سختی معیشت کند و نیز می تواند به آنها نفقه زیادی بدهد و زندگی را مرفه سازد. تعیین حد میانه نفقه که برای فرزندان و همسر ایجاد سختی نکند و در عین حال به رفاه غفلت زا بدل نگردد. به سطح اقتصادی جامعه و خانواده بستگی دارد. برای هر جامعه و خانواده ای، سطح متوسط و مطلوب زندگی متفاوت است؛ ولی به هر حال این سطح را اعضای هر جامعه و خانواده می شناسد و درستی یا نادرستی انتظارات خود را با آن سطح می سنجند.

با معلوم بودن سطح زندگی و در نظر گرفتن سطح توانایی سرپرست خانواده لازم است در تأمین امکانات زندگی تنگ نظری و سختگیری نشود.

امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرموده اند: «هر که از شما بر عیال خود بخشنده تر باشد خدا از او راضی تر است».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

تأمین زندگی مناسب موجب تقویت روابط اعضای خانواده است. اگر اعضای خانواده احساس کنند سرپرست خانواده علیرغم توانایی مالی از تأمین زندگی بهتر خودداری می کند، نسبت به عواطف او دچار تردید می شوند و روابط آنها سرد می شود. پس بهتر است هر کس در حد توان خود به زندگی همسر و فرزندان توسعه دهد تا سلامت عاطفی خانواده محفوظ باشد و فرزندان در محیطی گرم تر تربیت شوند.

گشایش و فراخی زندگی فقط به کم و زیادی امکانات وابسته نیست؛ اعمال سلیقه ها و در نظر نگرفتن خواست و سلیقه خانواده نیز اهمیت دارد. سرپرست خانواده می تواند بر خواسته ها و سلیقه های خود اصرار کند و از خواهش های شرعی زن و فرزند خود بی تفاوت بگذرد این عمل نیز علاقه مندی او به خانواده را مورد تردید قرار می دهد.

فرزند

یکی دیگر از نقش هایی که در خانواده شکل می گیرد نقش فرزندی است. هر گاه نام فرزند را بر سکی اطلاق می کنیم به او به عنوان شخصی دارای رابطه با پدر و مادر نگاه می کنیم و سایر روابط او را در نظر نمی آوریم.

در این جا نیز رابطه فرزند با والدین مورد نظر است؛ البته آن بخش از روابط که به فعل اختیاری فرزند مربوط است.

پیش از بیان وظایف اخلاقی فرزند، لازم است چند نکته را تذکر دهیم:

1. مسئولیت اخلاقی فقط متوجه کسی می شود که به سن رشد و قوه تمییز نیک و بد رسیده باشد، زیرا ارزش گذاری افعال تابع عواملی است که از جمله آنها نیت فاعل است. نیت یکی از ارکان فعل اخلاقی است و بدون توجه به آن نمی توان فعل اختیاری را ارزش گذاری اخلاقی نمود. فرد فاقد قوه تمییز، درک درستی از نیک و بد افعال خود ندارد و نیت کسی که ارزش واقعی افعال را نمی شناسد در ارزش گذاری عمل او دخالت داده نمی شود. بنابراین فعل فرزند غیر ممیز، فاقد هر گونه ارزش مثبت یا منفی اخلاقی است و او را نمی توان به لحاظ اخلاقی مسئول دانست.

2. با توجه به مسئول نبودن کودکان، تربیت اخلاقی آنها نیز مفهوم متفاوتی با تربیت اخلاقی فرزندان ممیز خواهد داشت. تربیت اخلاقی کودک به معنای آماده سازی ذهنی او و ایجاد عادت هایی است که پذیرش دستورات اخلاقی را در سن رشد برای او تسهیل می نماید. در حالی که مقصود از تربیت اخلاقی در بزرگ سالان انتقال مفاهیم و قضایای مربوط به مصالح و مفاسد افعال اختیاری و ارزش های مربوط به آنهاست.

وقتی این مفاهیم و قضایا به بزرگسال انتقال یابد و او آنها را درک و تصدیق نماید، تربیت اخلاقی صورت پذیرفته است. در کودکی که تحت تربیت یک خانواده سالم و متخلق است، هنگام ورود به دوره تمییز و بزرگسالی، انس ذهنی کافی با مفاهیم اخاقی دارد و قضایای نظری و ارزشی مربوط به اخلاق را تصور کرده و آمادگی پذیرش آنها را دارد. از سوی دیگر عادات او مطابق با الگوی رفتاری اخلاقی شکل گرفته و پس از پذیرش قواعد و دستورات اخلاقی، نیازمند تغییر عادت خود نخواهد بود.

3. قدرت تمییز ارزش های اخلاقی، در یک مقطع سنی به طور دفعی ایجاد نمی شود. کودک به تدریج حسن و قبح برخی از افعال را درک می کند و در حدود سنی تکلیف شرعی، میزان درک او از ارزش ها در حدی است که می تواند مسئول شمرده شود. حتی پس از سن تکلیف، درک فرد از مفاهیم و ارزش های اخلاقی متوقف نمی شود؛ بلکه درک او رفته رفته عمیق تر می گردد. رشد درک اخلاقی در سال های نوجوانی و بزرگسالی به سبب دو چیز است: نخست این که درک بزرگسال از مقصد حرکت کمالی خود به تدریج روشن تر و عمیق تر می شود؛ یعنی معرفت انسان به خداوند در اثر عمل به فرامین الهی و انجام عبادات شرعی رشد می کند. دیگر این که تأثیر بسیاری از رفتارها در تحقق کمال انسان، در طول زمان بر او آشکارتر می شود.

4. با توجه به نکات مذکور، بیان وظایف اخلاقی فرزندان در واقع به دو هدف صورت می گیرد: هدف نخست آشنا شدن والدین با الگوی رفتاری مناسب فرزندان است تا تربیت اخلاقی کودکان خود را مطابق آن سامان دهند و هدف دوم آشنایی فرزندان بزرگسال با تکالیف اخلاقی خود را در برابر والدین است. به این ترتیب والدین به این عنون که خود نیز فرزند هستند باز هم مخاطب تکالیف اخلاقی می باشند.

وظایف اخلاقی فرزند

فرزند به صورت طبیعی محبت خالصانه و بی چشم داشت والدین را درک می کند و به اقتضای فطرت خویش، به پدر و مادر تعلق عاطفی پیدا می کند. او زمانی که به سن تمییز اخلاقی می رسد، احساس سپاس از والدین را دارا است. با رشد فرزند و همزمان با ایجاد درک اخلاقی، درک سایر امور نیز رشد می کند. در سایه این رشد فکری و به سبب افزایش توانایی ها، فرزند به تدریج از پدر و مادر خود فاصله می گیرد و به سوی زندگی مستقل حرکت می کند. احساس توانمندی و درک بیشتر و گرایش به استقلال، او را از تابعیت والدین به سمت اظهار و اعمال آراء مستقل متمایل می کند. تفاوت آراء سلیقه ها و عملکردها، در محیط خانه منشاء برخوردهایی میان اعضای خانواده می شود. این برخوردها در سنن رشد فرزندان با برخوردهای کودکانه تفاوت دارد. در دوره کودکی رفتارهای کودک هیچ گونه ارزش اخلاقی مثبت یا منفی ندارد، ولی افعال فرزند، در سن رشد دارای ارزش اخلاقی است.

اهمیت شناخت وظایف اخلاقی فرزند، مربوط به سنین رشد و بزرگسالی است. اطلاع از وظایف اخلاقی، فرزندان نوجوان خانواده را قادر می سازد و در عین تلاش برای استقلال فکری و عملی از خانواده حدود اخلاقی را نیز رعایت کنند.

فرزند باید از پدر خود در همه چیز جز معصیت خدا اطاعت کند و علاوه بر آن به والدین خود نیکی نماید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. روم، 21.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. ما بنی فی الاسلام احب الی اللَّه عزوجل من التزویج.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. وسایل الشیعه، ج 7: كتاب النكاح، ابواب مقدمات النكاح و آدابه، باب استحبابه.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. ركعتان یصلیهما المتزوج افضل من سبعین ركعه یصلیها اعزب.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، باب كراهه العزوبه.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اكثر اهل النار العزاب.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. انظر این تضع نفسك.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. المحجه البیضاء، ج 3، ص 86.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. ایاكم و خضراء الدمن، قیل یا رسول اللَّه ما خضراء الدمن؟ قال المرأه الحسناء فی منبت سوء.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. وسایل الشیعه، كتاب النكاح، باب جمله مما یستحب اجتنابه من صفات النساء.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. انما المرأه قلاده فانظر ما تتقلد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اذا جاءكم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه الا تفعلوه تكن فتنه فی الارض و فساد كبیر.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، باب انه یستحب للمرأه و اهلها اختیار الزوج الذی یرضی خلقه و دینه و...

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نساء، 19.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. خیاركم خیركم لنسائه و انا خیركم لنسائی.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. المحجه البیضاء، ج 3، ص 98.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اكمل المؤمنین ایماناً احسنهم خلقا و الطفهم باهله.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. من صبر علی سوء خلق امرأته اعطاه اللَّه من الاجر مثل من اعطی ایوب علی بلائه.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 97.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. ایاك و التغایر فی غیر موضع غیره فان ذلك یدعو الصحیحه الی السقم و البرئیه الی الریب.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج البلاغه، الكتاب، 31.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. لا تكثر الغیره علی اهلك فترمی بالسوء من اجلك.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. المحجه البیضاء، ج 3، ص 103.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. ایما امرأه ماتت و زوجها عنها راض دخلت الجنه.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. المحجه البیضاء، ج 3، ص 131.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اذا صلت المرأه خمسها و صامت شهرها و حفظت فرجها و اطاعت زوجها دخلت جنه ربها.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. و من صبرت علی سوء خلق زوجها اعطاها اللَّه مثل ثواب آسیه امرأه فرعون.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 97.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. ان اللَّه لیفلح بفلاح الرجل المؤمن ولده و ولد ولده.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحارالانوار، ج 71، ص 326.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. البنون نعم و البنات حسنات واللَّه یسأل عن النعیم و یثیت علی الحسنات.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. المحجه البیضاء، ج 3، ص 119.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. من كان له ابته فادبها و احسن ادبها و غذاها فاحسن غذها واسبغ علیها من النعمه التی اسبغ اللَّه علیه، كانت له میمنه و میسره من النار الی الجنه.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 119.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. من سعاده المرء... الولد الصالح.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحارالانوار، ج 76، ص 154.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اول ما یبر الرجل ولده ان یسمیه باسم حسن فلیحسن احدكم اسم ولده.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. المحجهالبیضاء، ج 3، ص 123.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. وسایل الشیعه، ج 14، ص 128.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سفینه البحار، ماده فطر.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تحف العقول، ص263. «و اما حق ولدک فتعلم انه منک و مضاف الیک فی عاجل الدنیا بخیره و شره و انک مسئول عما ولیته من حسب الادب و الدلاله علی ربه و المعونه له علی طاعته فیک و فی نفسه، فمثاب علی ذلک و معاقب فاعمل فی امره عمل المتزین بحسن اثره علیه فی عاجل الدنیا، المعذر الی ربه فیما بینک و بینه بحسن القیام علیه، و الاخذله منه و لا قوه الا بالله».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. درباره سند این جمله: ر.ک: اسلام و مقتضیات زمان، ج1، ص274ـ275. «لا تؤدبوا اولادکم باخلاقکم لانهم خلقوا لزمان غیر زمانکم».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص249. «ارضاکم عندالله اسبقکم علی عیاله».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج البلاغه، قصار الحکم، ص399. «حق الوالد علی الولد ان یطیعه فی کل شیی الا فی معصیه الله سبحانه».

مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه

لینک به دیدگاه

حق مرد نسبت به زن تنها در مورد استمتاع است و وظایفی، همچون پختن و شستن و ...، كه عرفا متداول شده است، از وظایف اخلاقی زنان است نه حقوق مردان. از این رو نخستین روزی كه پیامبر گرامی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای تبریك گفتن به منزل حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ رفتند، كارها را بین آن دو بزرگوار تقسیم كردند و فرمودند:

«زهرا جان، كارهای داخل خانه، مثل نان پختن، گندم یا جو آسیاب كردن، نظافت محیط خانه، بچّه‌داری و...، با شما است، و تهیه هیزم، آب آوردن، لوازم و ما یحتاج منزل را تهیّه كردن و.... بر عهده امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ است.»

سپس، حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ این جمله را فرمودند:

لایعلم الا الله ما داخلنی من السرور فی هذا الامر.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

كسی جز خداوند نمی‌داند كه چقدر از این امر خوشحال شدم.

حقوق و عاطفه

زن و شوی علاوه بر نسبت زوجیّت باید دو رفیق دلسوز برای یكدیگر باشند. اگر در امر زناشویی رفاقت نباشد زندگی زناشوئی سخت می‌شود. به طور كلّی، اگر در هر جایی، بویژه محیط خانواده، صرفا قانون حكمفرما باشد، آثار مطلوبی در پی نخواهد داشت. همین طور نباید عاطفه بتنهایی بر زندگی زناشویی حاكم باشد. زیرا، چنین حاكمیتی مفسده می‌آورد. قانون و عاطفه و محبّت و صمیمیّت باید همراه یكدیگر باشند.

انّ الله یأمر بالعدل و الاحسان

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

بدرستی كه خداوند (مردم را) دستور به عدل و احسان می‌دهد.

زن و مرد در حالی كه موظف به رعایت قوانین اسلام هستند، باید رفیق و دلسوز یكدیگر، نیز، باشند.

همكاری

رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روزی به منزل امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ تشریف بردند و ایشان را در حال پاك كردن عدس یافتند، ازاین كار خیلی شاد شدند و به او فرمودند: «یا علی، كسی كه در كار منزل به زنش كمك كند، ثواب حج عمره دارد.»

جهاد زنان

زنی خدمت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رسید و عرض كرد:‌ از طرف تمام زنهای عالم چه آنهایی كه امروز هستند و چه آنهایی كه بعد از این تا قیامت می‌آیند این سؤال را دارم كه چرا شما بین زن و مرد اختلاف قائل شده‌اید. ثوابها و اعمالی برای مردان قرار داده‌اید كه زنان از آن محروم هستند مثل جهاد در راه خدا كه تنها برای مردان است. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودند:

جهاد المراه حسن التبعل

جهاد زنان، همسرداری نیكو است.

از این رو، زن در خانه باید به بهترین وجه ممكن به نظافت، تهیه‌ی غذا، لباس، تربیت فرزندان و همسرداری بپردازد تا همواره در خطّ مقدّم جبهه مشغول جهاد فی سبیل الله باشد.

حقوق مردان

پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ حقوق مرد بر زن را در پاسخ سؤال زنی چنین بیان فرمود:

1ـ مرد حق هر نوع استمتاع از زن را در هر زمان دارد.

2ـ زن بدون اجازه شوی حق استفاده كردن از اموال او را ندارد.

3ـ زن، مرد را ناراحت نكند، و اگر او را آزرد تا او را خشنود نكند، نباید به خواب برود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

آن زن از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پرسید: حتیّ اگر مرد ظالم باشد، این حقوق را داراست؟

فرمود: آری، در هر حال زن باید در برابر شوهر خود متواضع باشد و حق قهر نمودن ندارد.

مرد، نیز همانطور كه قبلا بیان شد، حق ندارد از زن خود غیر از استمتاع چیز دیگری را طلب كند، امّا زن از نظر اخلاقی و روابط انسانی و عاطفی باید به تمام امور خانه به بهترین وجه ممكن رسیدگی كند.

هم چنین، زن باید با گذشت باشد. به طوری كه اگر مرد با ناراحتی از خانه بیرون رفت، بر زن است كه خود را آماده سازد تا هنگام بازگشت همسرش، ناراحتی را از او زایل كند، و هنگام ورود به خانه باید با گشاده‌رویی و تبسّم از او استقبال كند. و به او سلام دهد و بدین وسیله شادی را به او باز گرداند.

هم چنین، زن باید در مقابل شوهر با كمال تواضع و خوشرویی ظاهر شود، و با تواضع و تبسّم و حوصله كانون گرم خانه را گرمتر نماید، با محبّت و صمیمیّت ریشه اختلافات و نزاع را بر كند و به هر نحو ممكن در هنگام ناراحتی دل همسرش را به دست بیاورد. این یك وظیفه است.

همسر ابو ایوب انصاری

«ابو ایّوب انصاری» فرزندی 2 یا 3 ساله داشت كه از دنیا رفت. كودك هنگامی از دنیا رفت كه «ابو ایّوب» در منزل نبود. مادر فرزند بالای سر او گریه می‌كرد. ولی، وقتی متوجّه شد كه هنگام بازگشتن همسرش است، فرزند را به كناری گذاشت، سپس خود را آماده پذیرایی از شوی كرد و مثل همیشه با چهره بشّاش و مسرور با همسرش روبرو شد. سحرگاه كه ابو ایّوب برای نماز صبح به مسجد می‌رفت به او گفت: اگر كسی به تو امانتی بدهد و سپس آن را طلب كند، آیا آن را پس می‌دهی یا نه؟ ابو ایّوب جواب داد: آری پس می‌دهم. آنگاه زن اضافه كرد: «3 سال قبل خداوند امانتی به ما داد، و دیروز هم او را از ما گرفت!! پس از نماز بیا تا فرزندمان را به خاك بسپاریم». ابو ایّوب گفت: «الحمد للّه رب العالمین» و سپس به مسجد رفت، و به خدمت رسول گرامی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رسید و ماجرا را عرض كرد. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به او فرمود: «مبارك باد دیشب تو». اتفاقا همان شب همسر او آبستن شد و آن گونه كه عرفا آورده‌اند فرزند بسیار صالحی نصیب آنان گردید.

رفتار مرد

البتّه، مرد هم وظیفه دارد كه هنگام ورود به منزل با نشاط باشد. غم و غصّه و خستگی‌ها را كنار نهد. اگر از كار یا از دوستان و یا وظایف اجتماعی ناراحتی و گرفتاری داشته باشد، آن را به محیط خانه انتقال ندهد و محیط خانه را سرد نكند.

بنا بر این، یك سپاهی در منزل نباید اخلاق تند و خشن داشته باشد، خشونت و تندی برای خط مقدم جبهه است آن هم تا هنگامی كه اسیری نگرفته باشد و اگر سربازی از دشمن به دست او افتد باید خشونت را كنار بگذارد.

سخت گیری بر زن و فرزند و بد اخلاقی در منزل بر مسلمان جایز نیست و تكبّر باید تنها در مقابل دشمنان دین خدا باشد نه در مقابل دوستان آنهم همسر!

عوامل مهم در نظام خانواده

بنا بر این، در نظام خانه و روابط مرد با همسرش دو مسأله مهمّ وجود دارد:

مسأله اوّل، قوانین حاكم بین آن دو، یعنی: حقوق زن نسبت به شوی و حقوق مرد نسبت به زن.

مسأله دوم، كه مهمتر و لطیفتر است، تفاهم و مهربانی و صفا و صمیمیّت است.

اگر در خانه، «من» و«تو» به میان آمد، دستور و فرمان، حساب و كتاب و بگو مگو به میان آمد، نقطه سیاهی در زندگی ایجاد می‌شود و این نقاط سیاه زندگی را تاریك می‌كند.

تیره شدن دل

امام صادق ـ علیه السلام ـ‌ می‌فرمود: اگر كسی مرتكب یك گناه بشود یك نقطه سیاه در قلبش به وجود می‌آید. با ارتكاب گناه دوّم نقاط سیاه در قلبش بیشتر می‌شود و سر انجام سیاهی همه قلب را فرا می‌گیرد كه در این صورت رستگار نخواهد شد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ثمّ كان عاقبه الّذین اساؤا السّوای ان كذّبوا بایات الله و كانوا بها یستهزئون

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

سر انجام كسانی كه به اعمال زشت و كردار بد پرداختند (یعنی مرتكب گناه و معصیت و نافرمانی خداوند شدند) كافر شدند و آیات خدا را تكذیب و مسخره كردند علّت تكذیب آیات الهی و تمسخر آنها تاریك و سیاه شدن دل در اثر معصیت پروردگار است.

تیره شدن كانون خانواده

مسأله مزبور در محیط خانواده هم مصداق دارد، اگر نقطه سیاهی در روابط خانوادگی سایه افكند، زن و مرد مسئول هستند كه این نقطه سیاه را بزدایند. از این رو در روایات ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ می‌خوانیم كه اگر اختلافی در خانواده پیدا شد، بی درنگ اختلاف را رفع كنید و شب را به صبح نرسانید مگر این كه از دست یكدیگر راضی باشید و نزاع پایان پذیرفته باشد. اختلافات جزئی دست به دست یكدیگر می‌دهند و اختلافات بزرگ خانوادگی را به وجود می‌آورند كه یا به طلاق می‌انجامد یا به زندگی نكبت بار یا سوزش و سازش. اگر فرجام كار طلاق باشد كه مبغوضترین امور نزد خداوند است،

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
اگر زندگی به سوزش و سازش بگذرد از هر زندان و شكنجه‌ای برای انسان بدتر و خرد كننده‌تر است و در هر دو حالت به خطر افتادن آینده فرزندان قطعی است. فرزندانی كه در چنین محیطی بزرگ شوند، دچار عقده‌های روانی خواهند شد، و معمولا بزهكار خواهند شد.

دخترانی كه توان شوهرداری، زندگی مشترك، فرزند بزرگ كردن و خانه‌داری را ندارند و پسرانی كه عصبانی، بد اخلاق، تند و خشن هستند معمولا در چنین خانواده‌هایی بزرگ شده‌اند.

صفات پسندیده زنان

زنان باید دارای سه صفت «بخل» و «ترس» و«تكبّر» باشند. امام علی ـ علیه السلام ـ درباره صفات پسندیده‌ای كه زنان باید بدان متّصف باشند فرموده‌اند: «بهترین صفات زن بدترین صفات مرد است و آن صفات عبارتند از: «كبر»، «بخل» و «ترس».

اگر زن متكبّر باشد، هیچگاه تسلیم غیر همسر خود نمی‌شود. همچنین اگر زن بخیل باشد، در حفظ و نگهداری اموال خود و همسرش كوشا خواهد بود. چنانچه زن ترسو باشد، از هر پیش آمدی بیمناك است و قهرا بدام شیادان نخواهد افتاد. در حالی كه این صفات هر سه از صفات ناپسندیده مردان به شمار می‌رود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

تكبّر زن، تكبّر در مقابل نامحرم است هم چنان مرد نیز باید در مقابل دشمن متكبّر باشد.

اساسا معنی ندارد كه زن در مقابل نامحرم متواضع باشد، بلكه باید نهایت غرور و تكبّر را داشته باشد. چه بسا تبسّم و تواضع در مقابل نامحرم باعث سوء‌استفاده شود.

زنان باید تا جایی كه ممكن است با نامحرم برخورد نكنند. امّا، اگر لازم شد كه با نامحرم روبرو شوند و سخن بگویند، با تكبّر باشند و هرگز به نرمی سخن نگویند تا مردان شهوت‌ران به طمع نیفتند.

«ترس» از دیگر صفات پسندیده زنان است. نباید زنی وانمود كند كه شجاع است و مثلا شب هنگام به تنهایی از منزل خارج شود. زیرا، چه بسا به دام شیّاد و نامردی بیفتد و بدبختی و آبروریزی را برای خود در پی آورد.

البتّه، روحیّه داشتن در مقابل مصائب و ناملایمات با ترس تفاوت دارد و ترس زن تنها برای نگاهداری عفت و ناموسش پسندیده است.

«بخل» نیز از دیگر صفات پسندیده زن است. زیرا، این صفت باعث می‌شود كه در حفظ اموال شوهر كوشا باشد و اسراف نكند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحار الانوار، ج 10، ص 24 و 25، با اندكی تفاوت.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره نحل آیه 90.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودند: « بهترین زنان شما زنی است كه هرگاه شوهرش را خشمناك دید بگوید: «در برابر خواسته‌های تو تسلیم هستم و تا از من راضی نشوی چشمم به خواب نخواهد رفت. (مضمون حدیثی از بحار الانوار ج 103).

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اصول كافی ج 3 ص 373.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره روم، آیه 10.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. وسائل الشیعه ج 14 ص 266.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحار الانوار ج 103 ص 238.

آيت الله مظاهري - خانواده در اسلام، ص 57 - 66

لینک به دیدگاه

رابطه دوستی یكی از روابط عام اجتماعی است كه به نقش های اجتماعی وابسته نیست. دوستی دو نفر با هم به معنای مصاحبت اختیاری آنان با یكدیگر است؛ در حالی كه به هم علاقه دارند. هر كس به اختیار خود دوست می گزیند و در میان انسان های بسیاری كه با او در ارتباط هستند برخی از آنها را برای دوستی و مصاحبت انتخاب می كند.

اقسام دوستی

رابطه دوستی دو جزء مهم دارد: نخست محبت و دیگر مصاحبت پایدار. جزء دوم رفتاری است كه فرد خود اتنخاب می كند و از این رو دارای ارزش اخلاقی مثبت یا منفی است. ولی جزء اول به خودی خود یك فعل ارادی نیست؛ محبت حالتی نفسانی است كه به اختیار انسان محقق نمی شود ولی مقدمات تحقق آن اختیاری هستند. شناخت، مهم ترین مقدمه به وجود آمدن محبت است و تحصیل آن به اختیار انسان و افعال اختیاری او بستگی دارد.

مصاحبت دوستان با یكدیگر ریشه در محبت های متنوعی دارد. بر حسب تفاوت محبت ها، دوستی اقسامی می یابد.

محبت دو انسان به یكدیگر از سه حالت خارج نیست؛ بنابراین دوستی نیز سه قسم است:

1 - دو نفر ممكن است یكدیگر را دوست داشته باشند و از ملاقات و گفتگوی یكدیگر لذت ببرند و هیچ مطلوب دیگری را جستجو نكنند. به عبارت دیگر ممكن است مصاحبت دو نفر به غرض رسیدن به هیچ چیز دیگری جز لذتی كه از مصاحبت با هم می برند نباشد.

لذت حاصل از مصاحبت می تواند ناشی از كمال باشد كه دو دوست در هم می شناسند. خواه كمال، ظاهری باشد و خواه عقلی و معنوی، مانند: اخلاق نیكو به هر حال اگر التذاذ حاصل از این مصاحبت، مذموم باشد مصاحبت از نظر اخلاقی ارزش منفی خواهد داشت.

2 - ممكن است دوستی دو نفر برای رسیدن به لذتی نباشد كه در نفس دوستی حاصل می شود؛ بلكه دوستی وسیله ای باشد كه رسیدن به یك امر محبوب را ممكن می كند. در این رابطه دوستی جزء اول دوستی یعنی محبت اصیل نیست. با این حال همین محبت موجب اقدام به مصاحبت می شود. اگر غرض از مصاحبت رسیدن به مطلوبی همچون مال و جاه و علم باشد ارزش اخلاقی مصاحبت وابسته به غرضی است كه فرد از كسب مال و جاه و علم دارد.

3 - نوع دیگری از دوستی وجود دارد كه ناشی از محبت انسان به خداست. یكی از آثار محبت بنده به خداوند، محبت به دوستان خداست. اگر كسی را به سبب بندگی خدا و اخلاص و اعمال صالحش دوست داشته باشد دوستی او ادامه دوستی خداست و آن را حب فی اللَّه می خوانیم. مصاحبت فرد با كسی كه او را برای خدا دوست دارد فعلی با ارزش اخلاقی مثبت است. دوستی به خاطر خدا بسیار ارزشمند است. به طوری كه اگر كسی به خاطر خدا شخصی را دوست داشته باشد ولی آن شخص در واقع اهل آتش باشد، خداوند به این دوستی و محبت پاداش خواهد داد.

از امام باقر(ع) روایت شده است: لو ان رجلا احب رجلا للَّه لاثابه اللَّه علی حبه ایاه و ان كان المحبوب فی علم اللَّه من اهل النار و لو ان رجلا ابغض رجلا للَّه لا صابه اللَّه علی بغضه ایاه و ان كان المبغض فی علم اللَّه من اهل الجنه؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

اگر كسی دیگری را برای خدا دوست داشته باشد خداوند او را برای دوستیش پاداش می دهد، حتی اگر محبوب او در علم خداوند اهل آتش باشد و اگر كسی را برای خدا دشمن دارد خداوند به او به سبب این دشمنی صواب می دهد، حتی اگر آن كه دشمن داشته است در علم خدا اهل بهشت باشد.

به نظر می رسد این روایت و برخی دیگر از روایات، به جزء نخست دوستی، یعنی محبت اشاره دارند و علت این كه به یك حالت قلبی و غیر اختیاری ثواب داده می شود این است كه مقدمات محبت به وسیله اعمال اختیاری فراهم می شود.

جزء دوم دوستی یعنی مصاحبت با محبوب، عملی اختیاری است. بنابراین حتی اگر كسی در قلب خود محبت اهل معصیت و گمراهان را می یابد باید از دوستی با او بپرهیزد زیرا مصاحبت با او موجب گمراهی و هلاكت است. از پیامبر اكرم(ص) روایت شده است: والمرء علی دین خلیله فلینظر احدكم من یخالل؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
آدمی بر دین دوست خود است پس همه باید بنگرند كه با چه كسی دوستی می كنند.

قرآن كریم نیز بر این تأكید می كند: یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا* یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا* لقد اضلنی عن الذكر بعد اذجاءنی و كان الشیطان للانسان خذولا

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و روزی است كه ستمكار دست های خود را می گزد و می گوید ای كاش با پیامبر راهی را بر می گرفتم* ای وای كاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم او بود كه مرا به گمراهی كشانید پس از آن كه قرآن به من رسیده بود و شیطان همواره خوار كننده انسان است.

انتخاب دوست باید با دقت و بررسی صورت پذیرد. نباید به سبب محبتی كه در قلب خود می یابیم با كسی دوستی كنیم؛ بلكه نخست باید منشأ محبت را جستجو كرد و پس از اطمینان از الهی بودن آن محبت، رفتار و صلاحیت های فرد محبوب را بررسی نمود و در صورتی كه او انسانی مؤمن و صالح بود با او دوستی كرد. اگر این گونه عمل شود دوستی پایداری پدید خواهد آمد.

از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است: من اتخذ اخا بعد حسن الاختبار دامت صحبته و تأكدت مودته؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كسی كه پس از بررسی دقیق كسی را دوست خود گیرد، مصاحبت آن دو دوام خواهد یافت و دوستی آنان محكم می شود.

ولی اگر برگزیدن دوست بدون بررسی باشد، منشأ فساد و گمراهی است.

امام علی فرمودند: من اتخذ اخا من غیر اختبار الجاه الاضطرار الی مرافقه الاشرار؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كسی كه بدون بررسی دوستی برگزیند اضطرار او را به همراهی با بدكاران وادار می كند.

دوست خوب و دوست بد

1. نشانه ها و شرایط دوست خوب

دوست خوب كسی است كه در حركت انسان به سوی كمال تأثیر مثبت داشته باشد. دوست خوب باید پیش از هر چیز انسانی مؤمن و صالح باشد. علاوه بر این در روایات شرایطی برای دوست خوب بیان شده است، امام صادق(ع) فرمودند: لا تكون الصداقه الا بحدودها فمن كانت فیه هذه الحدود ای شی منها فانسبه الی الصداقه: فاولها ان یكون سریرته و علانیته لك واحده و الثانیه ان یری زینك زینه و شینك شینه و الثالثه ان لا تغیره علیك ولایه و لا مال، و الرابعه ان لا یمنعك شیئا تناله مقدرته، و الخامسه و هی تجمع هذه الخصال ان لا یسلمك عند النكبات؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
دوستی مشروط به حدودی است كسی كه او در این حدود یا بعضی از آن هست او را دوست خود قرار ده: اول آن كه پنهان و آشكارش در نزد تو یكی باشد دوم آن كه نیكوی (آبروی) تو را نیكوی خود و عیب (بی ابرویی) تو را عیب خود بداند سوم آن كه هیچ مقام و مالی او را در برابر تو دگرگون نسازد، چهارم آن كه از چیزی كه توان آن را دارد برای تو فروگذار نكند و پنجم آن كه همه این ویژگی ها را داشته باشد و تو را در بیچارگی رها نكند.

2. نشانه های دوست بد:

دوست بد كسی است كه از نظر عقیده و اخلاق گمراه است یا انسان را از خدا و حركت به سوی او غافل می سازد. در روایات دوستی برخی انسان ها منع شده است. با توجه به این روایات اوصاف دوست بد معلوم می شود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

شایسته است كه انسان مسلمان از دوستی با سه گروه بپرهیزد: بی پروا، احمق و دروغگو.

اما شخص بی پروا عمل خویش را نزد خود جلوه می دهد خوش دارد كه مانند او باشی و در كار دین و معاد تو را یاری نمی دهد، نزدیكی با او جفا و سنگدلی است، رفت و آمد با او برایت ننگ است.

اما احمق او تو را به خیر و صواب راهنمایی نمی كند در باز داشتن بدی از تو به او امیدی نیست، حتی اگر بكوشد. بسا كه سود تو را خواهد ولی به تو زیان رساند. پس مرگش بهتر از حیات و سكوتش بهتر از سخن گفتن و دوریش بهتر از نزدیكی است.

و اما دروغگو با او هیچ خوشی ای تو را گوارا نیست، سخن تو را نزد دیگران می برد و سخن دیگران را نزد تو می آورد. هر گاه سخنی را نقل كند آن را با چیزهای دیگر پر و بال دهد. چنان كه حتی وقتی راست گوید تصدیق نمی شود. مردم را به دشمنی بر انگیزد و در سینه ها كینه رویاند. پس از خدا بترسید و مراقب خود باشید. روایت دیگری هم پنج گروه (دروغگو، فاسق، بخیل، احمق و تارك صله رحم) را شایسته دوستی نمی داند.

حقوق دوستان

دوستان ایمانی همچون برادر هستند و مانند برادر باید پاس آنها را داشت باید خیرخواه و حامی دوستان بود همان گونه كه خیرخواهی و حمایت برادر واجب است. رابطه در راه خدا و برادری ایمانی، رابطه ای مقدس است و حفظ آن بر دوستان واجب است.

الف) محبت بدون قید و شرط:

امیرالمؤمنین(ع) در نامه 31 نهج البلاغه خطاب به فرزند خود امام حسن می فرمایند:

چون برادر تو از تو برید خود را به پیوند با او وادار و چون روی برگرداند با او مهربانی و نزدیكی كن و چون بخل ورزید بخشش نما و چون دوری كرد به او نزدیك شو چون سختگیری كرد نرمی كن چون خطا نمود پوزش پذیر چنان كه گویی تو بنده اویی و او به تو نعمت داده است. و مبادا این كار در نابجا و درباره آن كس كه شایسته نیست انجام دهی.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در این بند اهمیت پیوند برادری و دوستی آشكار است، زیرا حفظ رابطه دوستی بسیار با اهمیت تلقی شده است و تلاش برای نگهداری این پیوند توصیه شده است. در ادامه نیز رعایت اموری لازم دانسته شده است:

ب) دوستی نكردن با دشمن او

دشمن دوستت را به دوستی مگیر تا به او دشمنی نكرده باشی.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ج) پند دادن و ملاطفت

پند گفتن دوستان وظیفه ای مهم است، زیرا مؤمنان همچون آینه نیك و بد یكدیگر را می گویند تا نیكی ها افزایش یابد و بدی ها رفع گردد. در نصیحت گویی باید به نرمی و از سر خیر خواهی عمل كرد تا نتیجه بهتری حاصل شود، حضرت علی - علیه السلام - در این باره نیز می فرمایند:

برادرت را خالصانه پند ده خواه نیك یا زشت و خشم خود را اندك اندك بیاشام كه جرعه ای شیرین تر از آن ننوشیدم و پایانی گواراتر از آن ندیدم با كسی كه با تو درشتی كند نرمی كن، باشد كه به زودی نرم شود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

د) نیكی به او

با نیكی به برادرت او را برای عمل بدش سرزنش كن و آزار او را با بخشش به او باز گردان.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و) وفاداری

وفاداری به دوست، شرط دوستی است. كسی كه وفادار نباشد دوست نیست: و از عهده دوستی بر نیاید تا آن كه در سه جا با او وفاداری كند: در بیچارگی و بلا، هنگامی كه حاضر نیست و چون در گذرد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

5) صمیمیت و صداقت

صمیمیت و یكرنگی كردن نیز از وظایف دوستان نسبت به یكدیگر است؛ چرا كه دوری از تكلف، مجالست را آسان و پایداری آن را ممكن می سازد:

بدترین برادران كسی است كه برای او به تكلف گرفتار آیی.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

به هر روی حقوق برادری بسیار و ادای آنها بسیار مهم و گاه دشوار است. بی توجهی به این حقوق، موجب از میان رفتن دوستی است. دوستان باید از صمیمیتی كه دارند سوء استفاده نكنند و به سبب مهربانی موجود میان آنها و دوستانشان، حقوق آنها را فرو نگذارند:

حق برادرت را به اعتماد دوستی ای كه با او داری ضایع مكن، زیرا آن كس كه حقش را ضایع كنی برادرت نیست.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. المحجه البیضاء، ج 3، ص 292.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 309.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. فرقان، 29 - 27.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. غرر الحكم و درر الكلم، ج 2، ص 695.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. المحجه البیضاء، ج 3، ص 316.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: ینبغی للمسلم این یجتنب مؤاخاه ثلاثه: الماجن و الحمق و الكذاب. فاما الماجن فیزین لك فعله و یحب ان تكون مثله، و لا یعینك علی امر دینك و معادك و مقاربته جفاه و قسوه و مدخله و مخرجه علیك عار و اما الاحمق فانه لا یشیر علیك بخیر و لا یرجی لصرف السوء عنك و لو اجهد نفسه و ربما اراد منفعتك فضرك فموته خیر من حیاته و سكوته خیر من نطقه و بعده خیر من قربه. و اما الكذاب فانه لا یهنئك معه عیش ینقل حدیثك و ینقل الیك الحدیث كلما افنی احدوثه مطها بأخری حتی انه یحدث بالصدق فلا یصدق و یغری بین الناس بالعداوه و ینبت الشحناء فی الصدور، فاتقوا اللَّه و انظروا لا نفسكم. المحجه البیضا، ج 3، ص 311.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. احمل نفسك من اخیك عند صرمه علی الصله و عند صدوده علی اللطف والمقاربه و عند جموده علی البذل، و عند تباعده علی الدنو، و عند شدته علی اللین و عند جرمه علی العذر حتی كانك له عبد و كانه ذو نعمه علیك و ایاك ان تضع ذلك فی غیر موضعه او ان تفعله بغیر اهله. نهج البلاغه، الكتاب 31.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. لا تتخذن عدو صدیقك صدیقا فتعادی صدیقك. همان.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. وامحض اخاك النصیحه حسنه كانت او قبیحه، و تجرع الغیظ فانی لم ار جرعه احلی منها عاقبه و لا الذ مغتبه، و لن لمن غالظك فانه یوشك ان یلین لك. همان.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. عاتب اخاك بالاحسان الیه و اردد شره بالانعام علیه. نهج البلاغه، قصار الحكم، 158.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. لا یكون الصدیق صدیقا حتی یحفظ اخاه فی ثلاث: فی نكبته و غیبته و وفاته. همان، قصار الحكم، 134.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. شرالاخوان من تكلف له. همان، قصار الحكم، 479.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. و لا تضیعن حق اخیك اتكالا علی ما بینك و بینه فانه لیس لك باخ من اضعت حقه. همان، الكتاب 31.

سايت بلاغ

لینک به دیدگاه

. آداب نشستن

از آداب معاشرتی که در قرآن کریم مورد تأکید واقع شده این است که در مجالس طوری بنشینند که اگر تازه واردی آمد، جای نشستنش باشد. معمولاً مجالس ظرفیت محدودی دارد و اگر همه افراد بخواهند آزاد و راحت بنشینند ممکن است جا برای دیگران تنگ بشود از این رو دستور داده شده که در مجالس وقتی به شما گفته می شود که جا باز کنید، تنگتر بنشینید و جا به دیگران بدهید که خدا هم به شما وسعت بدهد. خداوند در آیه 11 سوره مجادله می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ»

بعد می فرماید: «وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا» بعضی از مفسران گفته اند که منظور این است که اگر شخص محترمی وارد شد و به شما گفته شد بلند شوید و جای خود را به او بدهید این کار را انجام بدهید و در ذیل آیه دارد: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» این ذیل می تواند مؤیدی برای این تفسیر باشد که در بین شما کسانی هستند که مزایایی دارند و احترامشان برای شما لازم است از جمله مؤمنین خالص و علمای ربانی که نزد خدا محترمند و خدا آنها را بلند مرتبه قرار می دهد. «وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا» یعنی هنگامی که به شما گفتند برخیزید تا شخص محترمی بنشیند، برخیزید و به او جا بدهید و بی احترامی نکنید زیرا اشخاص متقی و عالم، نزد خدای متعال مقامی بلند دارند.

2. گوش سپردن به سخن

یکی دیگر از آدابی که از سیره پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ استفاده می شود و در قرآن کریم هم به آن اشاره شده نکته ای است که در باب مدیریت خیلی مهم است. کسانی که در جامعه، شاخصند و نوعی رهبری و پیشوایی دارند طبعاً دیگران به آنها مراجعه می کنند و انتقادها و پیشنهادهایی دارند و مسائلی را درباره مصالح و مفاسد جامعه مطرح می کنند که بسیاری از آنها صحیح و قابل قبول نیست اما شنونده در مقابل این سخنان باید چه عکس العملی نشان بدهد؟ آیه ای هست که از آن استفاده می شود که سیره پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ این بود که به همه حرفها درست گوش می دادند و اگر حرفش هم صحیح نبود به رویش نمی آوردند.

منافقان این مطلب را برای پیغمبر، عیب می دانستند و می گفتند: این شخص، فقط گوش و «اذن» است و هر کس هر چه می گوید گوش می کند. در آیه 61 سوره توبه می فرماید: «وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» منافقان درباره پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می گفتند «اذن» است یعنی فقط گوش است و همه سخنان را می شنود و نقض و ابرامی نمی کند.

خدای متعال در جواب ایشان می فرماید: «قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّكُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِّلَّذِینَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ».

وقتی شخص مؤمنی می آمد به پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ عرض می کرد که فلان مطلب چنان است، پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بعد از شنیدن نمی فرمود: تو دروغ می گویی یعنی می خواهی خلاف واقع بگویی، ولی اگر آن مطلب احتیاج به تحقیق داشت آن را تحقیق می کرد که آیا درست است یا نه. و از این آیه می توان استفاده کرد که سایر رهبران و کسانی که مرجع مردم هستند باید در برخوردشان با دیگران این طور باشند وقتی کسی حرفی به ایشان می زند درست گوش بدهند و قیافه شان قیافه کسی باشد که او را تصدیق می کند اما معنایش این نیست که ترتیب اثر هم به حرف طرف بدهند.

3. صحبت در گوشی (نجوا)

یکی دیگر از مسائلی که در معاشرت ها مطرح می شود و در چند مورد در قرآن کریم به آن اشاره شده نجوا و درگوشی صحبت کردن است. در جمعی که افراد مختلفی حضور دارند اگر دو نفر با هم خصوصی و درگوشی صحبت کنند طبعاً موجب رنجش دیگران می شود و در دلشان می گویند چرا مطلبی را می خواهند از ما پنهان کنند و ما را نامحرم حساب می کنند؟ اما گاهی موارد پیش می آید که این کار ضرورت پیدا می کند؛ مثلاً شخصی یک مساله خصوصی دارد و نمی خواهد دیگران بفهمند ناچار می بایست به طور خصوصی و نجوا مطرح بکند، البته اگر بتوند در جایی که دیگران نباشند بگوید خیلی بهتر است ولی گاهی وقت تنگ است و باید زودتر به طرف گفت. یا این که مطلبی مربوط به مصالح حکومتی است که فقط باید رهبران قوم بدانند یا مربوط به اسرار نظامی است که نباید دیگران مطلع شوند یا برای این که آبروی کس دیگری محفوظ باشد احتیاج پیدا می شود که مطلب خصوصی مطرح بوشد و اگر علنی مطرح کنند نقض غرض می شود.

4. حسن ظن به دیگران

یكی از عواملی كه زمینه مساعد برای ارتباط سازنده با دیگران را فراهم می كند خوش گمانی به دیگران است. بدگمان بودن عاملی مخرب در روابط است و موجب سردی روابط اعضای جامعه می شود. در قرآن كریم خداوند متعال بد گمانی نسبت به دیگران را نهی فرموده است:

یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا كثیرا من الظن ان بعض الظن اثم؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ای كسانی كه ایمان آورده اید، از بسیاری از گمان ها بپرهیزید كه پاره ای از گمان ها خطاست.

بدگمانی مانع ادای حقوق دیگران است. گمان بد مربوط به جایی است كه ظواهر رفتار كسی را با آن چه در باطن دارد متفاوت بدانیم ظاهر نیك او را نپذیریم و گمان كنیم باطن او علی رغم ظاهر صالحی كه دارد ناصالح است. چنین گمانی باعث می شود ادای حقوقی كه او به عنوان مسلمان، مؤمن برادر دینی دوست و... دارد دشوار شود؛ زیرا كسی كه معتقد باشد دیگری به اسلام و ایمان و یا به مستحبات تظاهر می كند نمی تواند با او همچون مسلمان، مؤمن و یا انسانی متقی رفتار كند و خواسته یا ناخواسته با او چنان رفتار می كند كه گویی مسلمان یا مؤمن واقعی نیست. بنابراین بدگمانی دو اثر نامطلوب خواهد داشت: نخست این كه شخص بدگمان از ادای تكلیف خود نسبت به دیگران باز می ماند و به این سبب از كمال انسانی خود دور می افتد و دوم آن كه روابط اجتماعی دشوار و سرد می شود. به دلیل آثار سویی كه بدگمانی دارد اسلام انسان ها را به حسن ظن دعوت می كند و اصل را در مورد افراد مسلمان بر درستی قرار دهد.

توصیه به حسن ظن و نهی از بدگمانی به معنای توصیه به ساده دلی و خود فریبی نیست. مؤمن زیرك است و باید رفتار خود را با هوشیاری انتخاب نماید.

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:

اذا استولی الصلاح علی الزمان واهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه خزیه فقد ظلم و اذا استولی الفساد علی الزمان و اهله فاحسن رجل برجل فقد غرر؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

چون نیكوكاری بر زمانه و مردم آن غالب آید و كسی به دیگری گمان بد برد كه از او فضیحتی آشكار نشده ستم كرده است و اگر بدكاری بر زمانه مردم آن غالب شود و كسی به دیگری گمان نیك برد خود را فریفته است.

برای جلوگیری از گسترش بدگمانی در جامعه باید از بدگویی دیگران پرهیز كرد، گفتار و رفتار خود را اصلاح و ظاهر و باطن خود را یكی كرد و از مواضع تهمت یعنی كارهایی كه بدگمانی دیگران را بر می انگیزد دوری نمود.

5. همدلی و خیرخواهی

كسی كه بدگمانی ها را از خود دور می كند، دیگران را همچون خود و یا بهتر از خود می داند و مؤمنان را انسان هایی می نگرد كه در نزد خدا محبوبند و نیكی كردن به آنها نیكی به محبوب حقیقی است. این احساس موجب می شود مؤمنان را به یكدیگر نزدیك شوند و خیرخواه هم باشند، از خوشحالی دیگران شادمان شوند و از بدحالی آنها اندوهگین گردند. انسان مؤمن دیگر مؤمنان همچون خود می داند و هر چه را بر خود نمی پسندد بر دیگران نیز نمی پسندد و آن چه را برای خود نیك می شمارد برای آنان نیز نیك می داند.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند:

یا بنی اجعل نفسك میزانا فیما بینك و بین غیرك فاحبب لغیرك ما تجب لنفسك و اكره له ما تكره لها و لا تظلم كمالا تحب ان تظلم، و احسن كما تحب ان یحسن الیك، و استقبح من نفسك ما تستقبح من غیرك و ارض من الناس بما ترضاه لهم من نفسك؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

پسر عزیزم! خود را میان خویش و دیگران میزانی بشمار پس آن چه برای خود دوست می داری برای جز خود دوست بدار و آن چه تو را خوش نیاید برای غیر ناخوش شمار و ستم مكن چنان كه دوست نداری بر تو ستم رود و نیكی كن چنان كه دوست می داری به تو نیكی كنند. آن چه را از جز خود زشت می داری برای خود زشت بدان و از مردم برای خود آن را بپسند كه از خود در حق انان می پسندی.

6. خوش خلقی و حسن سلوك با دیگران

اخلاق نیكو و حسن سلوك با مردم، روابط اجتماعی را تقویت می كند. در این حال محبت بر روابط حكومت خواهد كرد و نیاز به قانون و قاضی اندك خواهد شد. مؤمن خوشرو و خوش برخورد است:

المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
شادمانی مؤمن در رخسار اوست و اندوه وی در دلش.

مؤمن به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) «سهل الخلیقه» یعنی آرام خوی است و از پرخاش و تندی پرهیز می كند.

7. فروتنی و احترام به دیگران

تواضع حالتی درونی است كه نمی گذارد انسان خود را از دیگران برتر ببیند و احترام و به بزرگداشت دیگران می انجامد.

تواضع و فروتنی در برابر دیگران موجب خشنودی خداوند است و در دنیا بزرگی و عزت می آورد. كسی كه خویشتن را كوچك نمی شمارد و احساس ضعف و كمبود در برابر دیگران ندارد می تواند برای خدا در برابر بندگان او فروتنی كند و كسی كه معیار نیكی و بزرگی هر كسی را نزدیكی به خداوند می داند، در برابر هر مؤمن فروتن می شود و این فروتنی را مایه رفعت مقام خویش در نزد خداوند می شمارد.

پیامبر اكرم(ص) فرمودند:

ما تواضع احد لله الا رفعه الله؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
هیچ كس برای خدا فروتنی نكرد جز آن كه خداوند او را بلند مرتبه داشت.

خداوند بندگان خویش را به سبب فروتنی ستود آن گاه فرمود: و عبادالرحمان الذین یمشون علی الارض هوناً؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و بندگان خدای رحمان آنانند كه روی زمین به نرمی گام بر می دارند. و نیز خداوند پیامبر بزرگوارش را به این خلق نیكو امر فرمود: و احفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنین؛
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و برای مؤمنانی كه تو را پیروی كردند بال خود فرو گستروفروتنی كن.

آثار ارزشمند تواضع وابسته به نیت الهی تواضع كننده است. امیرالمؤمنین(ع) تواضع برای رسیدن به مطاع دنیایی را نكوهش كرده اند و آن را موجب تخریب دین دانسته اند: من اتی غنیا فتواضع له لغناه ذهب ثلثا دینه؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و آن كه نزد توانگر رفت و به خاطر مالداری وی در برابرش فروتنی كرد دو ثلث دینش را به باد داد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. حجرات، 12.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج البلاغه، قصار الحكم، 114.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، الكتاب 31.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج البلاغه، قصارالحكم، 333.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. جامع السعادات، ج 1، ص 395.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. فرقان، 63.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. شعرا، 215.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج البلاغه، قصار الحكم، 228.

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي - سايت بلاغ

لینک به دیدگاه

برای اینكه بتوانید فرزندان خود را به نماز و مسایل دینی علاقمند سازید، قبل از هر چیز باید بدانید كه ارتباط با نوجوان و جوان حساس است و در شیوه دعوت او به مسائل دینی باید بسیار دقیق بود، هرگز صفات خوب دیگران را با صفات بد آنان مقایسه نكنید و اخلاق خوب دیگران را تو سر آنها نكوبید و هرگز در مسایل دینی از در خشونت وارد نشوید كه این امر آنان را به دفاع باز می دارد و از شنیدن كلام شما بیزار می كند، حال با توجه به این مطالب به نكات ذیل توجه كنید:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

1. زبان دل: برای تربیت اخلاقی لازم است از زبان دل كمك گرفت و با «محبت» كه زمینه ساز تربیت اخلاقی است وارد میدان شد، در دعوت فرزندان به كار خیر به آنها بفهمانید كه من عاشق و دوستدار شما هستم نمی خواهم و نمی توانم ضرری را (چه دنیوی و چه اخروی) در مورد شما عزیزانم تصور كنم.

2. تحریک عواطف:

از شیوه های تحریك عواطف، تشویق، تهدید، تلقین، معرفی الگو، بیان غیرمستقیم كمك بگیرید:

الف. تحریك عواطف: برای تشویق آنان به مسائل دینی از زمان هایی استفاده كنید كه اخلاق آنها خوب است و احساس می كنید رابطه آنان با شما خوب است. اگر می دانید آنان نسبت به رضایت شما حساس هستند می توانید از حق خود بر آنها استفاده كنید، مثلاً بگوئید اگر این كار را نكنید من از دست شما راضی نیستم، یا اگر می دانید نسبت به امام حسین ـ علیه السّلام ـ علاقه نشان می دهند می توانید از نماز ظهر عاشورای ایشان سخن بگوئید و...

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ب. تشویق: آنان را تشویق كنید تا به مسائل دینی اهمیت دهند، مثلاً بگوئید اگر در نماز خود سستی نكردید شما را به زیارت امام یا امام زاده ـ علیه السّلام ـ و یا به سفر تفریحی و... می برم.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ج. تهدید: اگر زبان تشویق و محبت كارساز نبود می توانید از تهدید و تنبیه استفاده كنید، مثلاً به آنها بگوئید از پول توجیبی یا مهمانی خبری نیست یا من با شما تا زمانی كه به نماز اهمیت ندهید حرفی نمی زنم.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

د. تلقین: از صفات خوب آنها سخن بگوئید و سعی كنید با برجسته كردن صفات خوب آنها اعتماد آنان را به خود جلب كنید، وقتی كه مطمئن شدند شما واقعاً خیرخواه آنها هستید و با آنان رابطه صمیمی دارید در مقابل انتقاد شما ساكت می شوند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

هـ . الگو: جوان به الگو اهمیت می دهد، سعی دارد صفات او را در خود شبیه سازی كند، شما می توانید با افرادی رفت و آمد كنید كه دارای جذابیت باشند، با نشاط باشند و در عین حال اهل نماز و مسجد باشند تا فرزندان شما از اخلاق خوب آنان به طور ناخودآگاه درس بگیرند و تصورشان نسبت به افراد متدین بازسازی شود، چرا كه برخی فكر می كنند دین داری یعنی بی نشاطی، غم، غصه و ... .

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و. بیان غیرمستقیم: جوانان نسبت به انتقاد مستقیم به خاطر غرور دوره جوانیشان حساسیت نشان می دهند بنابراین باید با توجه به تغییرات روحی و جسمی كه برای جوانان حاصل می شود و با عنایت به نیازهای این دوره از عمر آنان سخن گفت، هرگز مقابل دیگران به نصیحت و اندرز آنان اقدام نكنید و زبان نصیحت و اندرز را بسیار كوتاه كنید و تا می توانید به شكل تك به تك با آنان سخن بگوئید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

3. خانواده سخت گیر: راستی آیا از خود پرسیده اید كه مدیر خانواده سخت گیری هستید یا نه؟ آیا شیوه های تربیتی شما صحیح بوده یا نه؟ آیا نماز نخواندن آنان نوعی اعتراض به سخت گیری های احتمالی شما نیست؟ برای اینكه نسبت به خانواده سخت گیر اطلاع بیشتری پیدا كنید لازم است بدانید كه این خانواده ها نسبت به درخواست های نوجوانان خود همیشه اگر چه صحیح باشد و مشروع، امتناع می ورزند این امر نوجوانان را وا می دارد تا عملاً رفتارهایی را كه مورد تنفر والدین است انجام دهند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
حال اگر احساس می كنید رفتار شما این گونه بوده است چه بهتر است كه نسبت به آن تجدیدنظر كنید و علناً از فرزندانت به خاطر سخت گیریهایتان عذرخواهی كنید و از آنان بخواهید كه با هم مشورت كنید و شیوه صحیحی كه مطابق نظر صحیح (تربیت اسلامی) باشد در خانه اجرا كنید.

گاهی والدین می خواهند فرزندان خود را به شیوه قدیم بار آورند و همیشه از كارهای خود و سختی های گذشته سخن به میان می آورند شما باید با توجه به نیازها و امكانات این زمان به تربیت آنها اقدام كنید.

4. اظهار محبت: انسان تشنه محبت است اگر به كسی محبت كنیم او را شیفته خود ساخته ایم.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
در روایت داریم كه محبت خود را ابراز كنید چرا که این امر باعث دوستی و محبت زیادتر و پایدارتر می شود. برخی از خانواده ها به خاطر مسائل مختلفی از ابراز محبت به هم ابا می ورزند و این باعث مشكل در روابط می شود.

5. محیط ناسالم: بسیاری از رفتارهای جوان و نوجوان ریشه محیطی (محل كار، مدرسه، اجتماع و...) دارد بنابر این برای از بین بردن آن حالات و رفتارهای او و ایجاد رفتار صحیح و مطلوب باید به محیط و شرائط آن توجه كرد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
به عنوان مثال اگر می دانید كه محیط او ناسالم است كمك كنید تا محیط كار یا تحصیلش را عوض كند و در محلی كار یا تحصیل كند كه افراد متدین وجود دارند.

6. کمک گرفتن از فرد مطّلع و خوش برخورد: شما می توانید از فردی آگاه كه با جوانان شما آشنائی دارد و مورد قبول فرزندانتان است بخواهید با آنان سخن بگوید و آنان را به فوائد نماز خواندن و ضررهای ترك نماز آشنا سازد.

7. اصل جایگزینی: یكی از اصول روان شناختی كه در تربیت مهم است، اصل جایگزینی است؛ یعنی اگر جوان را از كاری منع كردید، در مقابل آن به او كاری جذاب معرفی كنید، به عنوان مثال فقط نگوئید با این فرد و آن فرد همنشینی نكن، بلكه بگوئید با آن فرد رفت و آمد بكن، این فرد آدم شایسته ای است و لیاقت رفاقت با تو را دارد یا اگر او را از نوار مبتذل مثلاً منع می كنید در مقابل به او نوارهای موسیقی مجاز را معرفی كن.

8. هزینه کردن: برای امور معنوی آنها بیشتر هزینه كنید، مثلاً برای آنها كتب دینی بخرید، آنها را به زیارت ببرید و یا عالمی را به خانه دعوت كنید تا با آنان درباره اصول دینی سخن بگوید. اگر كسی به درستی با اصول دین آشنا شود دیگر خود به خود احكام دین را متوجه می شود. برخی افراد چون اصول دین را نمی دانند و به آن با تفكر نرسیده اند نماز نمی خوانند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. باید نسبت به كلیه نكات توجه داشته باشید و با توجه به زمان و شرائط و مقتضای حال آنها را به كار ببرید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. قرائتی، محسن، اقتباس از قرآن و تبلیغ، چاپ اول، 1372، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 158.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 166. (اقتباس)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 166. (اقتباس)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 174ـ220ـ228. (اقتباس)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 174ـ220ـ228. (اقتباس)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 174ـ220ـ228. (اقتباس)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. افضل السادات دهشیری، تربیت اخلاق، چاپ اول، 1370، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 216.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. عباس رحیمی، زندگی موفق، نشر جمال، چاپ اول، 1382، ص 189، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1366.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تربیت اخلاق، ص 227.

محمد حسين قديري - مرکز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه

لینک به دیدگاه

یكی دیگر از لغزشگاههای خطرناك برای مدیران كه می‏تواند مدیر و مدیریت‏یك نظام را به ضعف و تباهی بكشاند آن است كه مدیر به جای شایسته سالاری و انتخاب اصلح در انتخاب همكاران و مدیران زیر مجموعه، آگاهانه یا ناخودآگاه گرفتار روابط شخصی و باندی شود.

یكی از زمینه‏های این بلای مهلك كه از منافذ شیطان به شمار می‏آید این است كه انسان به طور طبیعی به افرادی كه با آنها وابستگی فامیلی، قبیله‏ای، باندی، حزبی، و...دارد به اندازه تعلق خاطر، شیفتگی و محبت نسبت‏به آنها، از دیدن واقعیات در مورد آنها كور می‏شود: «حب الشی‏ء یعمی و یصم‏» .

شیفتگی نسبت‏به هر كس باعث می‏شود كه انسان نواقص او را به طور طبیعی نبیند و كمالات او را فراتر از آنچه هست‏بپندارد و گاهی به آنجا می‏رسد كه حتی زشتی و نقص او را كمال و زیبایی می‏بیند و این رشته سر دراز دارد.

با مروری گذرا بر شیوه عملی حضرت امیرالمؤمنین (ع) در دوره خلافت و حكومت ظاهری می‏توان دریافت كرد كه آن حضرت برای پیشگیری از بلیه خانمان سوز قبیله گرایی، علیرغم این كه:

- در آن دوران ارتباطات قبیلگی و خویشاوندی نقش محوری را در روابط تشكیلاتی و حكومتی ایفاء می‏كرد و این وضعیت كاملا متعارف و جا افتاده بود.

- وابستگان حضرت امیر (ع) در اوج شایستگی و توانمندی بودند.

- دست آن حضرت از نیروهای قابل اعتماد و توانمند پر نبود و...

و این همه اقتضا می‏كرد كه حضرت امیرالمؤمنین (ع) از فرزندان و سایر خویشاوندانی كه به وفاداری و امانت داری آنها اطمینان داشت در كار حكومت‏بهره گیرد اما هرگز هیچ یك از آنان را در مسئولیتهای اجرایی و كارهایی كه شبهه بهره جویی از قدرت و امتیازات ظاهری در پی داشت نگمارد و آنان را به ولایت و امارت بر مردم منصوب نفرمود زیرا هر چند این كار می‏توانست‏به ظاهر پایه‏های حكومت او را اقتدار بخشد اما ولایت معنوی او را زیر سؤال می‏برد و می‏توانست در آینده برای دیگران راه را هموار سازد تا اصاغر خاندان خویش را بر اكابر امت اسلام حاكم سازند و به آنجا منتهی شود كه خود می‏فرمود:

«یستدل علی ادبار الدول باربعه: تضییع الاصول و التمسك بالفروع و تاخیر الافاضل و تقدیم الاراذل؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

چهار چیز نشانه واژگونی دولت ها است (اعم از دولت اسلامی یا غیر اسلامی):

1 و 2- واگذاردن اصول و پرداختن به فروع (در مقام برنامه‏ریزی و اولویت‏بندی كارها) 3 و 4- جلو انداختن فرومایگان و عقب راندن صاحبان فضل (در مقام اجرا و مدیریت)

آری اگر پیشوایان الهی در صحنه حكومت كمترین مجالی برای صدارت و وزارت خویشاوندان خود فراهم نساختند اما میدانهای جهاد و فداكاری را با عزیزترین عزیزان خویش می‏گشودند، اگر محبوب ترین فرزندان و برادران آنان در هنگامه قدرت و مكنت در آخر صف بودند اما در بحبوحه ایثار و شهادت در اول صف قرار داشتند، از لیله المبیت كه علی در بستر خطر بجای پیامبر خوابید و فداكاریهای بی‏نظیر امیرالمؤمنین در طول حیات پیامبر گرفته تا پیشتازی علی اكبر در روز عاشورا در شهادت قبل از بنی‏هاشم و بنی‏هاشم جلوتر از دیگران و حتی غلام سیاه، جلوه‏های روشنی از این فصل فروزان در كتاب مدیریت و رهبری اسلامی است.

بهر حال ضمن این كه ورع و اجتناب از مظان شبهه و تهمت و پیشگیری از فروغلتیدن نظام اسلامی در گرداب روابط خانوادگی و قبیله‏ای و باندی ایجاب می‏نماید كه حتی از خیر احتمالی خویشاوندان چشم پوشی شود، مساله شایسته سالاری و انتخاب اصلح از مهمترین و سرنوشت‏ساز ترین مسائل مدیریت است كه عقل و شرع بر آن حكم قطعی دارند.

تعهد یا تخصص؟

همواره یكی از مباحث جدال برانگیز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این بوده است كه از میان تخصص و تعهد كدام یك مقدم است؟ شاید عمده دلیل و ریشه این جدال بی‏فرجام را بتوانیم در ابهام معنی تعهد جستجو كنیم اگر معنی لغوی تعهد را پیمان بستن بدانیم با این اطلاق معلوم نیست تعهد به چه چیز و چه كس؟ تعهد به دنیا یا آخرت؟ تعهد به منافع شخصی یا تعهد نسبت‏به كار و مسئولیت؟ تعهد به این خط و آن خط یا...؟ پس یا باید برای كلمه تعهد معنی خاص و تعریف شده‏ای را معین كنیم یا آن كه برای تعهد پسوندی مانند الهی، دینی، مكتبی قرار دهیم یا آن كه از این كلمه بگذریم و به جای آن از تعبیر تقوی كه كلمه‏ای شناخته شده در ادبیات دینی است و صدها آیه و حدیث معتبر معنی و حدود و ثغور آن را تبیین كرده است استفاده كنیم.در این صورت موضوع این جدال منتفی می‏شود و مساله تخصص همچون بسیاری از مسائل دیگر در قبال تقوی جای خود را پیدا می‏كند و معلوم می‏شود كه اصولا تخصص در عرض تقوی نیست كه بحث تقدم و تاخر آن مطرح شود بلكه تخصص در طول و در دل تقوی نهفته است.زیرا از مهمترین معیارهای تقوی این است كه اگر انسان به خاطر فقدان تخصص و آمادگی همه جانبه، آمادگی و شایستگی لازم را برای به دوش گرفتن بار مسئولیتی نداشته باشد، هرگز نمی‏تواند آن مسئولیت را بپذیرد و در صورت پذیرفتن آن، فی الحال فاقد تقوی به حساب می‏آید و چنین مسئول و مدیری در این حالت كلا فاقد تقوی محسوب می‏شود و دیگر نوبت‏به بحث تقدم تقوی بر تخصص نمی‏رسد و به تعبیر دیگر در نظام شایسته سالار مدیریت اسلامی هیچگاه به چنین فردی نه به خاطر عدم تخصص بلكه به دلیل عدم تقوی نباید مسئولیتی سپرده شود.

انتخاب اصلح

از این بالاتر این كه حتی در فرض احراز شایستگی باید تحقیق شود تا از میان شایستگان برای مسئولیت مورد نظر بهترین و شایسته‏ترین آنها از جهت احراز شرائط برگزیده شود.

از پیغمبر اكرم (ص) نقل شده است كه فرموده:

«من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم اولی بذلك و اعلم بكتاب الله و سنه نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المؤمنین؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

كسی كه كارگزار و مدیری را به كار گمارد در حالی كه می‏داند در میان مسلمانان فردی وجود دارد كه برای آن سئولیت‏شایسته‏تر و به قرآن و سنت آگاه‏تر است در این صورت قطعا به خدا و رسول خدا و همه مؤمنان خیانت كرده است.»

در این حدیث اولا سخن از انتخاب فرد غیر شایسته نیست‏بلكه فرض بر شایستگی منتخب است در حالی كه شخص شایسته‏تری وجود دارد.

ثانیا اولویت و برتری را با اعلمیت‏به قرآن و سنت آمیخته كرده است زیرا كسی كه می‏خواهد مدیر نظام اسلامی باشد كسی است كه می‏خواهد اسلام را در حوزه مدیریتی خود پیاده كند و طبیعی است كه لازمه عمل به اسلام آگاهی هرچه بیشتر به اسلام است و مدیرانی كه از معارف واحكام و اخلاق اسلامی كم اطلاع و احیانا بیگانه هستند هرگز نخواهند توانست مجری اسلام باشند و همان چیزی اتفاق می‏افتد كه در بسیاری از حوزه‏های مدیریتی شاهد آن هستیم و متاسفانه عملكرد نامطلوب آنان گاهی به حساب خدا و پیامبر اسلام و نظام اسلامی ثبت می‏شود و نه به حساب جهل و بیگانگی این نوع مدیران از اسلام و..

ثالثا چنین گزینشی را خیانت‏به خدا و رسول خدا و مؤمنان برشمرده است آن هم نه فقط مؤمنان زیر مجموعه آن مدیریت‏یا بخشی از مؤمنان جامعه كه با آن حوزه مدیریتی سر و كار دارند بلكه به «جمیع المؤمنین‏» یعنی به همه مؤمنان خیانت كرده است زیرا هر گوشه از كشتی نظام اسلامی كه سوراخ شود تمام كشتی و همه سرنشینان آن را در معرض غرق شدن قرار می‏دهد.

رابعا اگر چه به نظر می‏رسد مرجع ضمیر «هو یعلم‏» و فاعل فعل «خان‏» هر دو همان مقام مافوق و صادركننده حكم است اما شخص انتخاب شده یعنی خود مدیر نیز اگر به برتری فرد یا افرادی بر خود آگاه باشد كه این بار مسئولیت را بهتر و سالمتر از او می‏توانند به سر منزل مقصود برسانند و در جهت انتخاب اصلح تلاش نكند معلوم نیست از دائره این خیانت‏خارج باشد.

خامسا مدیران مافوق مجاز نیستند كه خود را در جهل و عدم اطلاع از مجموعه شایستگان نگهدارند و به استناد «هو یعلم‏» در حدیث عدم علم خود را مبنای تصمیم گیری در انتصابات قرار دهند بلكه با توجه به ذیل روایت و اهمیت و ضرورت اداء امانت در مسئولیت، موظف به تلاش برای كسب علم و آگاهی نسبت‏به همه افرادی است كه شایستگی تصدی مسئولیت مورد نظر را دارند و در همین جا لزوم تشكیل بانك اطلاعات مدیریت متناسب با حوزه مسئولیت مدیر مافوق معلوم می‏شود.در این صورت مدیر هرگز مجبور نخواهد بود كه فقط به اطلاعات شخصی و توصیه‏ها و معرفی های موردی اتكاء و صرفا در دایره تنگ روابط شخصی و باندی تصمیم‏گیری كند و از راس هرم مدیریت نظام گرفته تا پایین‏ترین سطوح مدیریت تا برسد به آخرین مشاغل كارشناسی و كارمندی بدون استفاده از بانك اطلاعاتی متناسب، هرگز امكان دستیابی به انتخاب اصلح امكان‏پذیر نخواهد بود.البته چگونگی تشكیل بانك اطلاعات مدیریت و ضوابط و معیارها و ضریبهای مربوط به نمره هر یك از ویژگیهای لازم و جمعبندی و معدل‏گیری آنها از اهمیت زیادی برخوردار است كه در جای خود باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

در همین جا مناسب است‏به این نكته مهم نیز توجه كنیم كه در مدیریت غربی و مادیگرا همواره به بهانه این كه مفاهیمی مانند: ایمان، تقوی، ورع و...از كیفیات باطنی و درونی است و قابل اندازه‏گیری نیستند، از وارد ساختن آنها در شرائط احراز مدیریت طفره می‏روند اما از نظر اسلام ضمن این كه خود این مفاهیم، تعریفهای دقیقی دارند و به طور قطعی از معیارها و ملاكهای اساسی برای احراز مدیریت و رهبری به شمار می‏روند، با توجه به آثار برونی آنها از قابلیت اندازه‏گیری نیز برخوردارند.

زیرا اولا تمام باورها و صفات درونی، همواره منشا بروز رفتارهای برونی متناسب با خود می‏باشند و از كوزه همان برون تراود كه در او است و در همین راستا در قرآن و سخنان معصومین (ع) تمام آثار برونی هر یك از باورها و صفات احصاء و بیان شده است و به طور نمونه فقط در یك حدیث كه حضرت امیرالمؤمنین (ع) از پیغمبر اكرم (ع) نقل فرموده است، یكصد و سه خصوصیت و اثر برای ایمان شمارش شده است.

ثانیا گرچه باورها و صفات درونی نسبت‏به رفتارهای برونی علیت تامه ندارند و گاهی ممكن است‏با ریاء و نفاق و تصنع، رفتاری ناهمگون با درون به نمایش گذاشته شود اما با توجه به رابطه اقتضائی بین درون و برون و گستردگی و تعدد آثار و علامتهای برونی برای هر یك از كیفیتهای درونی، ریا و نفاق كارایی خود را از دست می‏دهد و خیلی زود به رسوایی می‏انجامد.ضمن آن كه در آیات و روایات، نشانه های برونی نفاق و ریا نیز با دقت تبیین گردیده است.اشكال اساسی اینجا است كه دیگران برای اجرایی كردن نگرشهای خود یك دنیا كار كرده‏اند ولی ما در عمده زمینه‏ها و از جمله در همین مورد كاری نكرده‏ایم.

سطح زندگی مدیران

مدیریت اسلامی اقتضا می‏كند كه مدیران از طبقه مرفه و ثروتمند انتخاب نشوند، زیرا معمولا افرادی كه در زندگی، رنج فقر و پا برهنگی را نچشیده باشند نمی‏توانند به طور جدی به فكر مردم فقیر و پابرهنه باشند كسی را تصور كنید كه وصف دندان درد را شنیده باشد، در قیاس با كسی كه فرزند دلبندش را نظاره می‏كند در حالی كه از دندان درد به خود می‏پیچد آیا این دو نفر برداشت‏یكسانی از دندان درد دارند؟ و همین شخص را مقایسه كنید با كسی كه خود گرفتار درد شدید دندان شود و این درد را از بن دندان به شدت احساس كند؛ حال فاصله مورد اخیر را با كسی كه از دور راجع به دندان درد مطلبی را شنیده یا خوانده است در نظر بگیرید؛ آن وقت فاصله بین مسئول مرفه و بی‏درد را با مسئولی كه خود و نزدیكانش رنج كشیده و درد آشنا هستند می‏توان تصور كرد.

با این حال، اگر در موردی فرض كنیم فرد متدینی را كه واجد همه شرایط لازم برای مدیریت‏باشد، اما خود با خانواده‏اش از طریق كاملا مشروع و در نتیجه كار و تلاش حلال به تمكن و ثروت مشروع رسیده باشند؛ در این صورت اگر چنین شخصی به مدیریت گمارده شود، این سؤال مطرح می‏شود كه آیا باتوجه به تمكن و عدم نیاز، او می‏تواند از بیت‏المال - آن هم در ازای كار واجب - حقوقی دریافت كند؟ البته چگونگی بهره‏مندی از اموال و سطح زندگی درحال مسئولیت او نیز جای بررسی و تامل دارد.

آنچه از احادیث و سیره معصومین به دست می‏آید آن است كه مدیر در دوره مدیریت و در حال پذیرفتن مسئولیت‏باید سطح زندگی خود را در هر صورت همسطح با زندگی مردم ضعیف تنظیم كند.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) می‏فرماید:

«ان الله فرض علی ائمه الحق ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس كیلا یتبیغ بالفقیر فقره؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

همانا خداوند بر پیشوایان حق واجب فرموده است كه خود را با مردم ضعیف هم اندازه كنند برای اینكه تهی‏دستی فقرا آنان را به هیجان و شورش نكشاند.»

در این سخن روشنگر، نكات ذیل قابل‏توجه و تامل است:

- فرض به معنی وجوب است، همان‏طور كه فریضه به معنی واجب است؛ در برابر نافله به معنی مستحب.

- فرض با «علی‏» متعدی شده نه با «لام‏» ، لذا همسوی با معنای فرض، بر صبغه تكلیفی سخن افزوده است.

- تعبیر پیشوایان، همه مدیران در سطوح مختلف را در برمی‏گیرد، زیرا هر مدیری متناسب با محدوده مدیریت و مسئولیت‏خود مرتبه‏ای از امامت و رهبری را به عهده دارد و جمعی از مردم - به عنوان كاركنان زیرمجموعه یا گیرندگان خدمت و حتی عامه مردم - چشم به او دوخته و به صورت مثبت‏یا منفی، تحت تاثیر روش و منش او قرار دارند.

- كلمه ائمه «پیشوایان‏» ، به «حق‏» اضافه شده است كه مشخصا مدیران در نظام حق اسلامی را موضوع حكم وجوب قرار داده است؛ با این وصف اگر مدیری به این امر واجب گردن ننهاد و سطح زندگی‏اش شبیه اغنیا و اقویای جامعه بود، آیا از مدار «ائمه‏الحق‏» خارج نشده است؟ و هر نقطه‏ای خارج از این مدار آیا جز باطل و ضلال چیزی می‏تواند باشد، در حالی كه قرآن می‏فرماید: «و ماذا بعدالحق الا الضلال؟»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و در نتیجه چنین مدیری می‏تواند مدیر نظام اسلامی و مجری اسلام باشد؟ ! ...

- هم اندازه كردن خود «یقدروا انفسهم‏» با ضعفا از چه جهت موردنظر است؟ سخن امام (ع) مطلق است و معیشت، وسایل زندگی، خانه، خوراك، پوشاك و...را شامل می‏شود.در عین حال، همه این موارد نمودهای بیرونی زندگی مدیر است.آنچه در باطن مدیر باید شكل گیرد و رفتارهای بیرونی، متاثر از آن شاكله درونی، به منصه ظهور برسد

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
آن است كه شخصیت‏حقیقی خود را در زمره ضعفا و مستمندان باور كند.خود را فراتر و بالاتر از آنها نبیند رنج آنها را در باطن وجودش لمس و آن را رنج‏خود احساس كند، خود را از فقرا و با آنها بداند، با آنها زندگی كند و همنشین باشد؛ همان‏گونه كه پیغمبر اكرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) این‏گونه بودند و ضمن اینكه زندگی آنها در سطح زندگی محروم‏ترین اقشار جامعه بود، انس و همنشینی آنها نیز با همین قشر بود.

یادآوری و بیان سطح زندگی و معاشرت و انس آنان با فقرا خود دو فصل جداگانه و مفصل را می‏طلبد كه در این مختصر فقط به گوشه كوچكی از این ویژگی باشكوه اشاره خواهیم كرد.

- همگونی زندگی مدیران با ضعفای جامعه، دستاوردهای فراوانی از قبیل تاثیر در سازندگی معنوی و شخصیت انسانی مدیران و رشد فضایل اخلاقی و محبوبیت نزد خدا و خلق خدا و پاداش اخروی و...را در پی‏دارد؛ همان‏گونه كه ترك این فریضه الهی پیامدهای منفی و خطرناكی را از جهات مختلف مادی و معنوی و دنیوی و اخروی به دنبال دارد، اما اینكه مولای متقیان در این سخن حكیمانه از نتایج مثبت معنوی این فریضه سخنی نگفته و از میان پیامدهای منفی هم به موردی خاص پرداخته و آن را برجسته كرده است، بیانگر اهمیت زیاد این مورد خاص می‏باشد؛ زیرا اگر فقیر زیرفشار طاقت‏فرسای فقر جانش به لب رسد و در عین حال زمامداران جامعه اسلامی را كه مدعی خدمت‏به مردم هستند در ناز و نعمت و در نتیجه بی‏خبری از ضعیفان مشاهده كند، از جا كنده می‏شود.بدین ترتیب آنگاه كه بخش عظیمی از جامعه در این وضعیت قرار گیرند و انبوهی از جمعیت و توده وسیعی از مردم با هم از جا كنده شوند و به هم بپیوندند، شورش فراگیر و سیل‏آسایی پدید می‏آید كه همه چیز را درهم می‏ریزد و تمام كاخ‏ها را بر سر كاخ‏نشینان خراب می‏كند.اگر فقر به تنهایی فقیر را در آستانه كفر قرار می‏دهد،

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
با مشاهده تبعیض و كاخهای برافراشته متمكنین بی‏درد و زمامداران مرفه در نظام اسلامی، ممكن است‏به نقطه‏ای خطرناك‏تر برسد.این درحالی است كه اصل نهضت و پیروزی انقلاب و قوام و دوام نظام اسلامی همواره بر دوش همین قشر بوده است و از دست دادن آنان یعنی از دست رفتن همه چیز، كه چنین مباد!

قابل توجه است كه در راستای همین توصیه ها و دستورالعمل‏های مؤكد پیشوایان معصوم و سیره عملی آنان تمام علمای راستین و مراجع بزرگ، همواره در اوج ساده زیستی و همگون با مردم عادی زندگی می‏كردند و بی‏گمان یكی از رموز محبوبیت آنان در بین توده‏های مردم همین ویژگی بود و خواهد بود كه نمونه آن زندگی امام بود.امام علاوه در زمان مرجعیتش در نجف اشرف از جهت‏خانه و سطح زندگی مثل مردم عادی و طلاب معمولی بود و در دوره رهبری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همانند توده مردم، با حداكثر رعایت صرفه‏جویی و قناعت زندگی كرد و علاوه بر آن، مرحوم شهید حاج آقا مصطفی و مرحوم حاج احمد آقا را نیز چنان تربیت كرده و بر زندگی آنها نظارت داشت كه آنان نیز به همین گونه زندگی كنند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

بررسی و تحریر این ویژگی در علماء بزرگ و مراجع دینی كتاب مفصلی را می‏طلبد و در اینجا به ذكر یك نمونه از قول مرحوم علامه شهید مطهری بسنده می‏كنیم:

در شرح احوال استاد الفقهاء وحید بهبهانی رضوان الله علیه می‏نویسند: كه روزی یكی از عروسهای خود را مشاهده كرد كه پیراهنی الوان از نوع پارچه‏هایی كه معمولا زنان اعیان و اشراف آن عصر می‏پوشیدند به تن كرده است.فرزندشان (مرحوم آقامحمد اسماعیل شوهر آن خانم) را مورد ملامت قرار دادند، او در جواب پدر این آیه قرآن را می‏خواند:

«قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؟» .

یعنی «بگو چه كسی زینت هایی كه خدا برای بندگانش آفریده و هم چنین روزیهای پاكیزه را تحریم كرده است؟» ، ایشان جواب دادند من نمی‏گویم خوب پوشیدن و خوب نوشیدن و از نعمتهای الهی استفاده كردن حرام است، خیر در اسلام چنین ممنوعیتهایی وجود ندارد، ولی یك مطلب دیگر هست و آن اینكه ما و خانواده ما به اعتبار اینكه پیشوای دینی مردم هستیم وظیفه خاصی داریم ، خانواده‏های فقیر وقتی كه اغنیا را می‏بینند كه از همه چیز برخوردارند طبعا ناراحت می‏شوند، یگانه مایه تسكین آلامشان اینست كه خانواده «آقا» در تیپ خودشان هستند؛ اگر ما هم در زندگی به شكل اغنیا درآئیم این یگانه مایه تسكین آلام هم از میان می‏رود.ما كه قادر نیستیم عملا وضع موجود را تغییر دهیم لااقل از این مقدار همدردی مضایقه نكنیم.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. غرر الحكم.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بیهقی، ج‏10، ص‏18.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج‏البلاغه دشتی/430

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. یونس/32

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. قل كل یعمل علی شاكلته (اسراء84)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. كادالفقران یكون كفرا.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. گوشه هایی از ویژگیهای امام در این زمینه، در كتاب «در سایه آفتاب‏» به قلم نویسنده این سطور، ذكر شده است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سیری در نهج البلاغه، ص‏229.

محمد حسن رحيميان - پاسداراسلام، ش 234

لینک به دیدگاه

بسیار واضح است كه انسان باید برخوردها و رفتارهای خود را بر اساس اصول مبانی انسان شناسی الهی كه مشتمل بر تعهد نسبت به خود، دیگران، خدا، طبیعت و احكام دینی است، تنظیم نماید و به آن ملتزم و پای بند باشد.

افزون بر آن رفتارهای عمومی اخلاقی، در هر جامعه، افراد به لحاظ موقعیت و جایگاه خاصّ خانوادگی، شغلی، تحصیلی و ... باید به الزامات و قوانین و ضوابط دیگری نیز ملتزم و پای بند باشند. طلبه ای را در نظر بگیرید كه وارد حوزه شده است و می خواهد درس بخواند و از تمام لحظات زندگی اش برای ترقی و تعالی خود بهره جوید و از جهت علمی و عملی پیشرفت لازم و شایسته را داشته باشد و از همه مهم تر، در امور معنوی و اخلاقی تقید بیشتری را در خود بوجود آورد. این طلبه به خاطر این جایگاه خاصّ و انتظاراتی كه جامعه از او دارد، باید علاوه بر رعایت اخلاق عمومی جامعه، روحیات، حالات و رفتارهای دیگری نیز داشته باشد؛ لذا هیچ گاه از او توقع و انتظار ندارند كه در حال راه رفتن در خیابان ساندویچ بخورد؛ البته ممكن است چنین انتظاری را از یك پزشك و یك مسئول نیز نداشته باشند.

مجموعه ی بایدهای رفتاری ای كه گروه و قشری خاص به خاطر قرار گرفتن در آن جایگاه باید به آن پای بند شوند اخلاق آن گروه و قشر خاصّ را شكل می دهدكه به اصطلاح به آن اخلاق صنفی می گویند.

اخلاق دانشجویی

به مجموعه ی رفتارها و اخلاقیاتی كه دانشجویان در فضا و محیط خاص دانشگاه و دانشجویی باید بدان پای بند باشند می گویند؛ مانند احترام به استاد، برخورد مناسب با دانشجویان دیگر، توقع و انتظارات به جا از مدیریت دانشگاه، نداشتن غرور ملی، پرورش روحیه ی خدمت به مردم، برخورد منصفانه و كارشناسانه و عالمانه با مسائل گوناگون، وقت شناسی، برنامه ریزی دقیق برای پیشرفت های علمی و عملی، بر پا ایستادن در برابر استاد، قطع نكردن سخن استاد، مشاوره با استادان، ادب نشستن در برابر استاد، توجّه به روح تعاون و همكاری میان دانشجویان و ...

اخلاق مدیریتی

به رفتارهایی گویند كه مدیر باید در بخش كلان و خرد، نسبت به مجموعه خود اعمال كند تا در چرخش اداره ی امور مجموعه ی خود با مشكل و معضلی مواجه نگردد؛ لذا رفتارهایی از قبیل: برخورد دوستانه با زیر مجموعه ی خود، ارتباط عاطفی با آنان در حدّ امكان، ایجاد انگیزه برای كار كردن، تشویق و سركشی به آنها، حل مشكلات اقتصادی و مالی آنها، حل مشكلات خانوادگی، توجّه به انتقادهای سازنده ای كه از طرف زیر مجموعه ارائه می گردد و حتی تشویق كردن آنان برای طرح این نوع انتقادهای سازنده و ... از اموری است كه یك مدیر موفق باید بدان توجّه نماید.

اخلاق پزشكی

به رفتارهایی گویند یك پزشك در انجام وظیفه ی خود باید بدان توجّه نماید؛ مانند حسّ امانت داری، دقت و سرعت در عمل، ایثار، یك پزشك باید اهل گذشت باشد و منافع دیگران را بر منافع خویش ترجیح دهد، باید قلبش برای بهبود حال بیمارش بتپد و برای معالجه آنها حتی گاهی از استراحت و خواب خود بگذرد، نباید حرفه طبابت را فدای مادّیات كند و ارزش معنوی انسان را با پول معامله كند، نباید با ناله های بیمار حلم و بردباری خود را از دست بدهد، باید توجه داشته باشد كه بیمار به خاطر اضطراب و شرایط بحرانی یك حالت ناهماهنگ دارد، باید صبر و حوصله، درست كاری، صداقت، عواطف و مهربانی، جلب اعتماد، اجتناب از غرور و علم زدگی داشته باشد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

اخلاق سیاسی

به رفتارها و كردارهایی گویند كه یك سیاستمدار باید در حوزه ی سیاست بدان پای بند باشد. در برخوردهای سیاسی، چالش های سیاسی و اختلافات طبیعی بین احزاب، گروه ها و جناح ها، نوع برخورد و اخلاق و رفتار هم باید به گونه ای باشد كه جامعه را تشنج، هرج و مرج و اختلاف و تفرقه نكشاند. در عین این كه ممكن است با هم اختلاف كلان و سلیقه ای در روش ها، رویكردها و راهكارها داشته باشند، ولی باید سعی كنند همدیگر را درك و تحمّل و احترام نمایند.چنین برخورد سزاوارانه می تواند در توسعه ی سیاسی جامعه ی دین دار و حلّ مسائل بزرگ سیاسی نقش بسیار مثبتی ایفا كند؛ اما اگر در این حوزه، نوع رفتارها نسبت به همدیگر تخریبی باشد، به گونه ای كه برای كنار زدن رقیب از هیچ حیله و مكری كوتاهی نكنند، بی شك جامعه به بحران سیاسی مبتلا خواهد شد. متأسفانه یكی از مشكلات دامن گیر بعضی از سیاست مداران، در این نظام مبتنی بر ارزش های اخلاقی و دینی، همین است.

چه مانعی دارد در عین این كه با یكدیگر اختلاف سلیقه دارند با هم ارتباط عاطفی و برخورد دین محورانه داشته باشند، لازم است به این نكته توجّه شود كه هیچ كس نمی تواند رأی و نظر خود را مصون و محفوظ از خطا و اشتباه بداند؛ از این رو احتمال می رود كه در دیدگاه و نگاه خود تا حدی اشتباه كرده باشد. همین نگاه باعث می شود به فكر و تأمل فرو رود، نظر و دیدگاه طرف مقابل را نیز كارشناسانه و منصفانه و عالمانه ارزیابی كند و در صورت نپذیرفتن آن، بدون این كه حالت تخریبی نسبت به رقیب داشته باشد، لااقل آن را تحمّل كند.

اخلاق اقتصادی

در حوزه ی اقتصاد، التزام و پای بند به اخلاق و رفتارهای خاص ، به خاطر گستردگی و وسعت نظر و عمل و اختلاف زیاد و مشكلات فراوان آن، باید بیش تر مدّ نظر قرار گیرد؛ باید در رقابت های اقتصادی، به اصول و مبانی انسان شناسی و كرامت ورزی، عزتمندی، و حكمت مداری بیش تر پایبند باشند. چنین حالتی باعث باعث می شود كه در صورت مشاهده ی ورشكستگی رقیب، در صدد حلّ مشكل و معضل وی برآید.

از جمله اموری كه در اخلاق اقتصاد در همه ی بخش ها باید به آن توجّه خاص شود، مبازره با اسراف، تبذیر، اتراف و مانند آنهاست؛ یعنی كسانی كه نسبت به اموال خود و دیگران بی قیدند و در تولید و مصرف، به هیچ اصولی پای بند نیستند جامعه را با بحران اقتصادی مواجه خواهند نمود؛ لذا توجّه به اخلاق در حوزه ی اقتصاد، چه در بخش نظر و چه در بخش عمل از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

اخلاق در حوزه ی مطبوعات، گفت و گوها، مناظره ها، پرسش و پاسخ ها، جامعه ی كوچك و بزرگ (اخلاق اجتماعی) و ابعاد دیگر، از ضرورت های جامعه ی دین دار شمرده می شود و با آموزش های مستمر و همه جانبه و فراگیر در بین همه ی اقشار و گروها می توان به آن دست یافت.

در جامعه ی دین دار كه همه از دین و داوری دینی سخن می گویند، نباید نوع برخوردها و رفتارها غیر متعارف و غیر متعادل باشد. این رنج آور است كه در جامعه ی مدّعی كرامت و عزت و حكمت و انسانیت با برخوردهای ناهنجار مواجه گردیم.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. محمد هادی عبد خدایی، اخلاق پزشكی، ص229 به بعد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. برای مطالعه بیش تر ر.ك: نجفعلی میرزایی،اخلاق دانشجویی در اسلام؛ حسین مظاهری، اخلاق فرماندهی؛ نصرت الله جمالی، اخلاق تبلیغی؛ محمد محمدی ری شهری، اخلاق در مدیریت اسلامی؛ محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، و علی اكبر بابازاده، آیین دوستی در اسلام.

رضا رمضاني، با تلخيص از كتاب اخلاق و عرفان، ص 82 ـ 87

لینک به دیدگاه

سیاست اسلام، سیاست خاصی است و اختلاف اساسی اسلام با فلسفه سیاسی غرب در مساله وحدت دین و سیاست در اسلام، آشكار می شود. در نظام سیاسی اسلام، اخلاق نه تنها از سیاست جدا نیست، بلكه سیاست اسلامی بر فلسفه اخلاق استوار است.

سیاست در ایدئولوژی غرب برای كسب قدرت است تجمع همه قدرتهانیز در یك شخص، قدرت دادگری و انصاف را از او می ستاند به قول:«لرداكتون » مورخ انگلیسی:

«قدرت فاسد كننده است و قدرت مطلق، فساد مطلق می آورد، خودكامگان تاریخ كه همه اموال، همه قدرتها و همه امور را در اختیار داشتند، مجالی برای عدالت برای آنها باقی نمانده بود، هرچه را می كردند، در ملك خودمی كردند نه در ملك دیگری و مگر تصرف در ملك خود خلاف عدالت است؟»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
.

یا به گفته «بیسمارك » «حق در لوله تانگ است »

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
.

بدین ترتیب قدرت هم ذاتا خبیث و ناپاك معرفی شده است.

ولی در مكتب اسلام، سیاست برای كسب قدرت نیست، بلكه قدرت وسیله ای است برای احقاق حق و گسترش دادگری و از بین بردن ظلم و فساد، هدف خدمت به مردم و آشنا ساختن آنها با فضائل و كمالات انسانی است و لذا هیچ وقت مرد سیاست در اسلام، در معرض این خطرقرار نمی گیرد كه به شر روی آورد و خویشتن را به گناه وپلیدیها آلوده سازد.

سیاستمدار اسلامی، می تواند با حفظ تقوی و فضائل انسانی درامور سیاسی مداخله كند و حتی در آن صورت تقوی و پاكیش بیشترارزش پیدا می كند و البته داشتن چنین اخلاقی به سیاست اسلامی كمك می نماید تا به هدف نهائی نزدیك شود زیرا هدف از آن،ترویج فضائل اخلاقی است و چون هدف سیاست اسلامی آن است كه درجامعه مكارم اخلاق و فضائل انسانی را به كمال نهائیش برساند وافراد جامعه را از عالیترین صفات انسانی برخوردار سازد. از این رو سیاستمداران اسلامی با مراعات مقررات اخلاقی عملا بالاترین احترام را به اخلاق می گذارند.

سیاستمدار مسلمان، طبق وظیفه دینی مكلف است تعالیم اخلاقی رادر اعمال خود بكار بندد و در اخلاق و رفتار، نمونه فضائل عالی انسانی باشد. سیاست اسلامی، حفظ شرف و عزت نفس وشرافت روح را از وظائف قطعی سیاستمدار شناخته و به هیچ سیاستمداری اجازه نداده است كه باعث ذلت و خواری خود شود و به حقارت و فرومایگی تن دردهد و برای جلب منافع مادی شرف انسانی خود را پایمال نماید. امام صادق(ع) فرمود:

«خداوند كارهای شخص مؤمن را به خودش واگذار نموده تا آن طوری كه میل دارد، عمل نماید ولی به وی اجازه نداده است كه خود را ذلیل نماید و موجبات پستی و خواری خویش را فراهم آورد».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

سیاستمدار مسلمان، مكر و فریب، دروغ و اغفال، خدعه و تدلیس وریا و تزویر و سایر رذائل اخلاقی را از عیوب اخلاقی می داند ونفعی كه از این راهها عاید شخص می گردد، ناپاك و پلید می خواند.

در سیاست اسلامی، هدف وسیله را توجیه نمی كند و برای وصول به هدف هر نوع وسیله را مجاز نمی داند، زیرا در یك نظام ارزشی، نه تنها هدفها ارزش دارند، بلكه انتخاب وسیله ها نیز دارای ارزش اند.

به عبارت دیگر؛ سؤال این كه: «هدف وسیله را مباح می كند یانه؟» سئوالی نیست كه بتوان جدا و بیرون از اعتبارات یك مكتب بدان پاسخ گفت، مكتب ها ممكن است اندیشه های متفاوت درباره آن داشته باشند، ممكن است در مكتبی انتخاب وسیله برای رسیدن به هدف مجاز شمرده شود ولی در مكتب دیگر نه.

اسلام از مكاتبی است كه خود معین می كند برای وصول به هدف چه وسائلی را می پسندد و كدام را مجاز نمی شمارد در نظام اسلام،معقول نیست روش هائی برای تامین هدف برگزیده شود و با آن اهدافی كه اسلام در نظر دارد، تناقض داشته باشد. مثلا اسلام كه تقوا، طهارت نفس، عدالت، پرهیز از دروغ و مكر و فریب و... رادر صدر اهداف خود قرار داده، معقول نیست در عین حال، هر روشی را برای رسیدن به این اهداف تجویز كند زیرا در این صورت به تناقض اساسی گرفتار می آید. به این معنی كه نمی توان هم از مردم دوستی دم زد و هم همین مردم را كه رفاه و آزادی شان مورد نظراست، به انواع قتل و شكنجه و فریب و تحمیق گرفتاركرد.

سیاست اسلام، مبتنی بر اصول و ارزشهای اخلاقی است و لذا موسس و بنیانگذار اسلام خود عملا در همه حال نمونه فضائل اخلاقی بود و او هرگز در دوران رسالت خود بر خلاف شرف انسانی و اصول اخلاقی قدمی برنداشت، مردم را اغفال نكرد و وعده دروغ به مردم نداد، حق و فضیلت را هیچ وقت نادیده نگرفت و از راه گول زدن وانواع حقه بازیها و دغل كاریها كه عادت سیاستمداران منفور تاریخ است، هدف خود را پیش نبرد او هرگز به مصلحت رنگ عوض نكرد و بر خلاف عقیده و ایمانش سخن نگفت.

سیاست و رعایت شرف انسانی

در مسیر زندگی پیامبر اسلام(ص) موارد زیادی پیش آمد كه به كاربستن تعالیم اسلام و عمل به وظائف اخلاقی مستلزم ضرر و در تزاحم با منافعش بود، ولی او ضرر را تحمل كرد و از منفعت چشم پوشید. به عنوان نمونه، رسول اكرم(ص) در سالهای قبل از هجرت از فرصت اجتماعات قبائل و عشائر عرب كه به مكه می آمدند، استفاده می نمود و با هرگروهی جداگانه در محل سكونتشان درباره رسالت خود گفتگو می كرد.

در یكی از سالها موقعی كه جمعیت در سرزمین منا متراكم بود، پیامبر(ص) دعوت خود را آغاز نمود، ابتداء به طرف خیمه های «بنی كلب » و سپس به جانب «بنی حنیفه » رفت و پیام خود را به آنان ابلاغ كرد و آنان را به اسلام دعوت نمود ولی آنها نپذیرفتند و جواب رد دادند. پس از آن به سوی منازل بنی عامر رفت و اسلام را به آنها عرضه كرد، یكی از بزرگان آن قبیله به نام «بیحره » متوجه قیافه جذاب و آهنگ گرم و نافذرسول اكرم(ص) شد و گفت: اگر می توانستم این جوانمرد را از قریش جدا كنم و به اختیار خود درآورم با قدرت نیروی او تمام عرب راقبضه می كردم و آنها را مطیع خود می ساختم سپس رو به آن حضرت كرد و گفت: «اگر امروز با شما به امر نبوت بیعت كردیم و ازآن پس خداوند موجبات پیروزی تو را بر مخالفان فراهم آورد، آیازمام امور، بعد از شما برای ما خواهد بود؟ در پاسخ با صراحت وصداقت فرمود: «اختیار امر بعد از من برای خداوند است و آن رادر موردی كه بخواهد، قرار خواهد داد».

«بیحره » گفت: «آیا امروز به یاری شما برخیزیم و گلوهای خودرا هدف سلاحهای عرب قرار دهیم و پس از آن كه پیروز شدید،زمامداری امور برای دیگران باشد؟ ما را به كار تو نیازی نیست » و از دعوت آن حضرت سر باز زد

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
.

هرگاه سیاست پیامبر برای این بود كه هرطوری شده به قدرت برسد،قبیله بنی عامر كه از قلب پیامبر آگاه نبودند و نمی دانستند امربعد از رسول خدا(ص) در اختیار خداست، آن روز با پیشنهاد قبیله بنی عامر موافقت می كرد و آنان را به آینده امیدوار می ساخت ولی پیامبر این كار را نكرد و وعده دروغ به آنان نداد.

او در عین این كه مرد سیاست و جنگ و قدرت بود، معنویت وپارسائی و محبت در سیمای او نمایان تر بود كشمكشهای مداوم نظامی و سیاسی كه زندگی او را در خود غرق كرده بود، مانع از آن نبودكه مردم در چهره او آرامش و صفائی را ببینند كه از یك پیامبر انتظارداشتند.

او بنیانگذار یك سازمان سیاسی بامشخصات كاملا تازه ای بود كه ازمتن اسلام برمی خاست او با تاسیس چنین سیاستی توانست سیستمهای سیاسی متداول آن عصر را براندازد.

پیامبر در زمان حكومت «شاه » یا «قیصر» یا«امپراطور» كه همواره در تاریخ مظهر قساوت و خشونت واستبداد و بی رحمی بوده اند «سیاست » خویش را بر آزادی،برابری، برادری، عدالت اجتماعی، خیرخواهی و خدمت به مردم وراهنمائی بنیاد نهاد و به افراد حق داد كه در برابر او از نظرخود دفاع كنند و در این كار كمترین احساس خطری از جانب اونكنند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. دانش و ارزش، ص 297 و 298.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان كتاب ص 30.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. «ان الله فوض الی المؤمن اموره كلها و لم یفوض الیه ان یذل نفسه »، وسائل الشیعه، ج 11، ص 424، باب 12 كراهه التعرض للذل.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سیره ابن هشام، ج 1، ص 424 .

داود الهامي - مجله درسهايي از مكتب اسلام، سال 78، ش 7

لینک به دیدگاه

اسلام تحصیل مال و معیشت و یا به تعبیر جامع تر «اقتصاد» را در زندگی بشر دارای اهمیت می داند ولی نه بسان جوامع سرمایه داری كه آن را اصیل دانسته و تمام فضائل اخلاقی و عواطف انسانی را فدای آن می نمایند. بلكه آن را یكی از امور مؤثر در زندگی قرار داده و نقش مهم اخلاق و فضیلت را هم نادیده نگرفته است و در هر شرائط اولویت را به اخلاق و فضیلت داده است.

و لذا در روایات زیادی مسلمانان را به اصلاح كار و معیشت یكدیگر موظف نموده و توانگران را به دستگیری از فقیران و درماندگان جامعه فرمان داده است و آنها كه از این وظیفه مقدس اخلاقی و اجتماعی شانه خالی كنند و در اثر دست زدن به راههای زیانبار بازرگانی انحصاری و زیاده طلبی، توازن اقتصادی را به خطر می افكنند، به شدت تهدید و نكوهش كرده است.

امام صادق - علیه السلام - می فرماید: هركس صبح كند بدون آنكه قصدش رسیدگی به امور مسلمانان باشد، از مسلمانان نیست و هركس صدای مردی را بشنود كه مسلمانان را به یاری می طلبد و به یاری او نشتابد، مسلمان نیست.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

كلینی از «سماعه » روایت كرده كه گفت: از امام صادق علیه السلام سئوال كردم: گروهی سیرند و اضافه بر لوازم و مخارج خود، ثروتی گردآورده اند، درحالی كه برادران مسلمانشان شدیدا به شدت محتاجند و زكات هم برای آنها كفاف نمی دهد، آیا رواست آنها سیر باشند درحالی كه برادرانشان در این روزگار سخت گرسنه هستند؟

امام در پاسخ فرمودند: «المسلم اخو المسلم لا یظلمه ولا یخذله ولا یحرمه، فیحق علی المسلمین الاجتهاد فیه والتواصل والتعاون علیه والمؤاساه لاهل الحاجه والعطف منكم تكونون علی ما امرالله فیهم رحماء بینكم متراحمین ».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است، نباید به او ستم كند و نباید او را تنها بگذارد و خوارش نماید (ونسبت به وضع او بی تفاوت باشد) و نباید او را محروم كند (وبا داشتن ثروت اضافی او را در فقر و فلاكت بگذارد) پس بر مسلمانان لازم است كه در برادری و برابری باهم كوشا باشند و بر كمك و رسیدگی به هم و بپا خواستن به یاری حاجتمندان اهتمام بورزند و طبق فرمان خدا

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
نسبت به هم مهربان و بخشاینده باشند.

كلینی از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت كرده كه فرمود:

«ایما رجل من شیعتنا اتی رجلا من اخوانه فاستعان به فی حاجته فلم یعنه و هو یقدر الا ابتلاه الله بان یقضی حوائج عده من اعدائنا یعذبه الله علیها یوم القیامه ».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ترجمه: هرگاه یكی از شیعیان ما نزد برادر مسلمانش برود و از او در انجام حاجتش یاری بخواهد واو با اینكه تواناست، كمكش نكند، خدا او را به قضای حاجتهایی گروهی از دشمنان ما، مبتلا می كند تا بر این كار او را در روز قیامت عذابش كند.

كلینی و صدوق از «فرات بن احنف » از امام صادق علیه السلام روایت كرده كه فرمود:

«ایما مؤمن منع مؤمنا شیئا مما یحتاج الیه وهو یقدر علیه من عنده او من عند غیره اقامه الله یوم القیامه مسودا وجهه مزرقه عیناه مغلوله یداه الی عنقه، فیقال: هذا الخائن الذی خان الله ورسوله، ثم یؤمر به الی النار».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ترجمه: هر مؤمنی برادر مؤمنش را از چیزی كه به آن احتیاج دارد و از خود یا از دیگری بتواند آن چیز را به او برساند، محروم كند، خداوند او را در روز قیامت با روی سیاه و چشمان برگشته و دستان به گردن آویخته، بازداشت می كند و اعلان می شود: این همان خائنی است كه به خدا و رسولش خیانت كرده، سپس امر می شود او را به آتش افكنند.

كلینی از مفضل بن قاسم روایت كرده كه گفت: امام صادق علیه السلام فرمود:

«من كانت له دار فاحتاج مؤمن الی سكناها فمنعه ایاها قال الله عزوجل: ملائكتی ابخل عبدی علی عبدی بسكنی الدار الدنیا و عزتی و جلالی لا یسكن جنانی ابدا».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ترجمه: هركس خانه ای داشته باشد و مؤمنی به سكنای آن محتاج باشد و او محرومش كند، خداوند می فرماید: فرشتگان من این بنده من در دنیا، از اسكان دادن بنده دیگرم در خانه اش، بخل نمود، به عزت خودم قسم هیچ گاه در بهشت من ساكن نمی شود.

قرآن مجید می فرماید:

ارایت الذی یكذب بالدین فذلك الذی یدع الیتیم و لا یحض علی طعام المسكین فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون والذین هم یراءون و یمنعون الماعون.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ترجمه: آیا كسی كه روز جزا را پیوسته انكار می كند، مشاهده كردی؟ او همان كسی است كه یتیم را با خشونت می راند. و دیگران را به اطعام مسكین تشویق نمی كند. پس وای بر نمازگزارانی كه نماز خود را به دست فراموشی می سپارند، آنها كه ریا می كنند و دیگران را از ضروریات زندگی منع می نمایند.

«ماعون » از ماده «معن » به معنی چیز كم است و بسیاری از مفسرین معتقدند كه منظور از آن در این جا اشیاء جزئی است كه مردم مخصوصا همسایه ها از یكدیگر به عنوان عاریه یا تملك می گیرند مانند مقداری نمك، آب، آتش(كبریت)، ظروف و مانند اینها.

بدیهی است كسی كه از دادن چنین اشیائی به دیگران خودداری می كند، آدم بسیار پست و بی ایمانی است یعنی آنها به قدری بخیلند كه حتی از دادن این اشیاء كوچك مضایفه دارند درحالی كه همین اشیاء كوچك گاه نیازهای بزرگی را برطرف می كنند و منع آن، مشكلات بزرگی در زندگی مردم ایجاد می نماید.

جمعی گفته اند: منظور از «ماعون » زكات است.

در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است كه در تفسیر ماعون فرمود:

هو القرض یقرضه والمتاع یعیره و المعروف یصنعه: ماعون وامی است كه انسان به دیگری می دهد و وسائل زندگی است كه به عنوان عاریه در اختیار دیگران می گذارد و كمكها و كارهای خیری كه انسان انجام می دهد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام این معنی نقل شده و در ذیل آن آمده است كه راوی گفت: ما همسایگانی داریم كه وقتی وسائلی را به آنها عاریه می دهیم آن را می شكنند و خراب می كنند، آیا گناه است به آنها ندهیم؟ فرمود: دراین صورت مانعی ندارد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

مرحوم صدوق از امام صادق از پدران بزرگوارش در حدیث مناهی رسول اكرم صلی الل.ه علیه وآله روایت كرده:

«نهی رسول الله صلی الله علیه وآله ان یمنع احد الماعون جاره ».: ترجمه: رسول خدا از ندادن لوازم خانگی (ازقبیل: دیگ، كاسه، سطل، آب، نمك، آتش و نظائر اینها) به همسایه نهی كرده.

و فرموده: «من منع الماعون جاره منعه الله خیره یوم القیامه و وكله الی نفسه و من وكله الی نفسه فما اسوء حاله... و من احتاج الیه اخوه المسلم فی قرض و هو یقدر علیه فلم یفعل حرم الله علیه ریح الجنه ... و من اكرم اخاه المسلم فانما یكرم الله عزوجل ».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ترجمه: هركس كه آنها را از همسایه اش دریغ دارد، خدا در روز قیامت خیرش را از او دریغ می دارد واو را به خود وامی گذارد و چه بسیار بد است حال كسی كه خدا او را به خود واگذارد و هركس برادر مسلمانش به او محتاج باشد و از او قرض بخواهد و او با وجود اینكه می تواند قضای حاجتش برآورد، كوتاهی نماید و حاجتش را برنیاورد خداوند نسیم بهشت را بر او حرام می گرداند، تا آنجا كه فرمود: وكسی كه به برادر مسلمانش احسان كند به خدا احسان كرده است.

صدوق از مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت كرده كه فرمود:

«ایما مؤمن حبس مؤمنا عن ماله و هو محتاج الیه لم یذقه الله من طعام الجنه ولا یشرب من الرحیق المختوم ».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ترجمه: هر مؤمنی كه از مؤمن دیگر مالش را مخفی كند (باوجود اینكه او محتاج است)، خداوند از طعام بهشت به او نمی چشاند و از شراب طهور بهشت هم محروم می سازد.

این نوع رسیدگی به امور مسلمین و دستگیری از درماندگان آنها یك وظیفه عمومی مسلمانان است، ولی برخی از آنان كه از لحاظ تقوی و انسانیت مراتب بالاتری دارند، دیگران را بر خویشتن مقدم می دارند و خود را برای آسایش دیگران به زحمت می اندازند به این معنی زندگی را بر خود تنگ می گیرند تا دیگران را به آسایش برسانند و آنچه دارند به نیازمندان می بخشند.

پس اقتصاد اسلامی هیچ گونه برخورد با اخلاق و فضیلت ندارد و در هر شرائط اولویت با اخلاق می باشد ولی در سایر مكتبهای اقتصادی دنیا، مساله درست بر عكس است یعنی همه جا اولویت با اقتصاد است و تا زمانی فضائل و سجایای انسانی را بكار می بندند كه سد راه منافعشان نشود واگر روزی مشاهده كردند كه بین اخلاق و اقتصادشان ناسازگاری وجود دارد، به ارزشهای انسانی و مكارم اخلاق پشت پا می زنند، رهبران این مكتبها اخلاق را تنها از دیدگاه مادی می نگرند و چگونگی آن را منحصرا وابسته به كیفیت روابط تولید و تابع خصوصیات اقتصادی می دانند.

رعایت اعتدال در انفاق و بخشش

آئین مقدس اسلام مسلمانان را به رعایت اعتدال و میانه روی دعوت می كند و حتی در انفاق و بخشش هم توصیه اش این است كه باید دور از هرگونه اسراف و سختگیری باشد.

چنانكه قرآن مجید به یكی از اوصاف ممتاز «عبادالرحمن » كه اعتدال و دوری از هرگونه افراط و تفریظ در كارها مخصوصا در مساله انفاق است، اشاره كرده می فرماید:

والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و كان بین ذلك قواما.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ترجمه: آنها كسانی هستند كه هرگاه انفاق كنند نه اسراف می كنند و نه سخت گیری، بلكه درمیان این دو حد اعتدالی دارند).

یعنی آنان انفاق عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سخت گیری دارند نه آنچنان بذل و بخششی كنند كه زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آنچنان سختگیر باشند كه دیگران از مواهب آنها بهره مند نشوند.

در تفسیر «اسراف » و «اقتار» كه نقطه مقابل یكدیگرند مفسران سخنان گوناگونی گفته اند كه روح همه آنها به یك موضوع برمی گردد و آن اینكه «اسراف » آن است كه بیش از حد و در غیر حق و بیجا مصرف گردد و «اقتار» آن است كه كمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.

امام صادق علیه السلام در روایتی تشبیه جالبی برای «اسراف » و «اقتار» و «حد اعتدال » به كار برده است، هنگامی كه آن حضرت ا ین آیه را تلاوت فرمود: مشتی سنگ ریزه از زمین برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود این همان «اقتار» و سخت گیری است، سپس مشت دیگری برداشت و چنان دست خود را گشود كه همه آن را به روی زمین ریخت و فرمود: این «اسراف » است بار سوم مشت دیگری برداشت و كمی دست خود را گشود به طوری كه مقداری فرو ریخت و مقداری در دستش باز ماند و فرمود این همان «قوام » و حد وسط است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

از آنجا كه رعایت اعتدال در همه چیز حتی در انفاق و كمك به دیگران، شرط است در آیه دیگر می فرماید:

و لا تجعل یدك مغلوله الی عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ترجمه: هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مكن (وترك انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری واز كار فرومانی.

این تعبیر كنایه لطیفی است از این كه دست دهنده داشته باش و همچون بخیلان كه گوئی دستهایشان به گردنشان با غل و زنجیر بسته اند و قادر به كمك وانفاق نیستند،مباش. واز سوی دیگر، دست خود را فوق العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بی حساب مكن تا سبب شود از كار بمانی و مورد ملامت این و آن قرار گیری.

در شان نزول این آیه آمده است كه پیامبرصلی الل.ه علیه وآله در خانه بود سائلی بر در خانه آمد چون چیزی برای بخشش آماده نبود، و او تقاضای پیراهن كرد، پیامبرصلی الل.ه علیه وآله پیراهن خود را به او داد و همین سبب شد كه پیامبر نتواند آن روز برای نماز به مسجد برود. این پیشامد زبان كفار را باز كرد گفتند: محمد خواب مانده و یا مشغول لهو و سرگرمی است و نمازش را به دست فراموشی سپرده است و به این ترتیب این كار هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پی داشت و مصداق «ملوم محسور» شد آیه فوق نازل گردید و به پیامبرصلی الل.ه علیه وآله هشدار داد كه این كار تكرار نشود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

امام صادق علیه السلام فرمود: «ان السرف یورث الفقر و ان القصد یورث الغنی ».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ترجمه: اسراف و ولخرجی موجب فقر و میانه روی باعث غنی می گردد.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «الكمال كل الكمال فی ثلاثه فذكر فی الثلاثه التقدیر فی المعیشه ».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ترجمه: كمال در سه چیز است: از جمله حساب در زندگی.

امام باقرعلیه السلام فرمود: «ما خیر فی رجل لا یقتصد فی معیشته ما یصلح لا لدیناه ولا لآخرته ».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ترجمه: خیر و خوبی در كسی كه در زندگی خود میانه رو نیست، وجود ندارد. زیرا این كار نه برای دنیای او فائده دارد و نه برای آخرتش.

علی علیه السلام فرمود: «من المروه ان تقتصد فلا تسرف ».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ترجمه: از كرامت انسانی است كه اسراف نكند و میانه رو باشد.

در روایتی آمده است كه مردی وارد خدمت امام صادق علیه السلام شد و تقاضای وام كرد و چون قدرت پرداخت نداشت از امام خواست تا هنگام توانائی مهلت دهد.

امام صادق علیه السلام از او پرسید آیا به هنگام برداشت محصول آن را پرداخت خواهی نمود؟

گفت: نه به خدا قسم. فرمود: از سود كسب و تجارت ادا خواهی كرد؟ گفت: نه به خدا قسم. فرمود: تا زمانی كه متاعی بفروشی؟ گفت: نه به خدا قسم. (یعنی متاع قابل فروش هم ندارم) امام همین كه دید كاملا نیازمند و مستحق است فرمود: «فانت اذا ممن جعل الله له فی اموالنا حقا» دراین صورت تو از كسانی هستی كه خداوند در اموال ما برای تو حقی قرار داده است.

امام مبلغی به او داد و توصیه فرمود كه:

«اتق الله ولا تسرف ولا تقتر و كن بین ذلك قواما ان التبذیر من الاسراف قال الله : ولا تبذر تبذیرا و قال ان الله لا یعذب علی القصد».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ترجمه: از خدا بترس نه اسراف كن و نه سختیگری و روشی میان این دو برگزین زیرا «اسراف » از «تبذیر» است خداوند فرموده: هرگز اسراف و تبذیر مكن. سپس امام فرمود: خداوند به خاطر میانه روی كسی را عذاب نمی دهد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم ».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. فروع كافی، ج 1، ص 176 - (نوادر الصدقه).

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اشاره به آیه 39 از سوره «الفتح »

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اصول كافی، ج 2، ص 366 -المحاسن، ص 99.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. كافی، ج 2، ص 367 - عقاب الاعمال، ص 23 - المحاسن، ص 100.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. كافی، ج 2، ص 367.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره ماعون.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 679.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 679.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. الفقیه، ج 2، ص 197 و 198 - وسائل، ج 11، ص 600.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. عقاب الاعمال، ص 23 - المحاسن، ص 100.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره فرقان، آیه 67.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 29 - وسائل، ج 12، ص 42.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره اسراء، آیه 29.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تفسیر نمونه، ج 12، ص 91 و 92.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. وسائل الشیعه، ج 12، ص 41.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. وسائل الشیعه، ج 12، ص 42.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. وسائل الشیعه، ج 12، ص 42.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 288.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 288.

داود الهامي - درسهايي ازمكتب اسلام، سال 76، ش 3

لینک به دیدگاه

مجموع روابط انسان را می‏توان در سه گروه تقسیم كرد: رابطه با خدا، رابطه با خود، رابطه با محیط، مقصود از محیط را توضیح دادیم و بیان كردیم كه مقصود از محیط همه پیرامون انسان می باشد. اطراف ما را محیط انسانی و محیط طبیعی فرا گرفته است. محیط انسانی مركب از انسان‏ها، جامعه انسانی، و محیط شهری و مصنوعات بشری است. در بحث‏های آینده می‏كوشیم انواع مناسبات انسان با محیط انسانی را بشناسیم و سپس حكم اخلاقی افعال اختیاری انسان را كه در ضمن این مناسبات انجام می‏گیرد معلوم نماییم.

پیش از مباحث اختصاصی محیط انسانی، لازم است رابطه انسان را با جهان مادی پیرامونش به طور كلی مورد توجه قرار دهیم. رابطه انسان با جهان مادی، جنبه‏های مشترك رابطه انسان با محیط طبیعی و محیط انسانی را در بر می‏گیرد.

یادآوری می‏كنیم كه رابطه انسان با جهان مادی، از رابطه با خدا و خود تأثیر می‏پذیرد و به ویژه از رابطه معرفتی انسان با خود و خدا بسیار متأثر می‏شود و در عین حال بر این دو رابطه اثر می‏گذارد. ضمنا باید در نظر داشت كه این رابطه نیز مانند دیگر روابط انسان، تحت تأثیر گرایش‏های مختلف غریزی و فطری است.

انسان و جهان مادی

جهان مادی پیرامون ما، مركب است از اعیان موجود در اطراف ما؛ زمین و هر چه بر اوست از كوه‏ها، دشت‏ها، رودها، معادن، جنگل‏ها، گیاهان، حیوانات، انسان‏ها و... این امور، مستقل از ما و در خارج از وجود ما موجودند. این حقایق مستقل از انسان، یگانه موجودات جهان هستی نیستند؛ جهان هستی بسیار عظیم‏تر است و عوالم بالاتر از جهان مادی نیز وجود دارند و به لحاظ پایین بودن رتبه وجودی جهان مادی است كه آن را دنیا نیز می‏خوانند.

ما با این جهان در رابطه‏ایم و در اثر این رابطه، گرایش‏های مختلف ما تحریك می‏شوندو قوای ما به فعلیت می‏رسند. انعكاس جهان مادی در ذهن و روح ما، تشكیل دهنده دنیای ماست. این دنیا، وجودی مستقل از انسان‏ها ندارد. هر انسانی در حیاتی كه پیش از مرگ دارد، دنیایی دارد و دنیای هر كس از هنگام تولد او آغاز می‏شود و همچون جهان متغیر خارجی، دگرگون می‏شود و تحول می‏پذیرد تا روزی كه مرگ انسان فرا رسد. با مرگ هر انسان، دنیای او نیز خاتمه می‏یابد.

تفاوت دنیای ما و جهان خارج

جهان خارجی كه طرف رابطه ماست بیش از یك جهان نیست و آفریده خداوند یگانه است. جهان مادی و عوالم بالاتر از آن همه آفریده خدایند: اللَّه خالق كل شی‏ء

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و خلق كل شی‏ء فقدره تقدیرا
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
این جهان و همه ذرات آن آفرینشی نیكو دارد: الذی احسن كل شی‏ء خلقه
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و در درون این جهان زیبا هر ذره‏ای به هدایت الهی، راهی را می‏پوید كه او خواسته است: ربنا الذی اعطی كل شی‏ء خلقه ثم هدی
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
جهان هستی را خالقی آفریده و هدایت فرموده كه احسن الخالقین
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
است و آفریده احسن الخالقین ناگزیر بهترین آفریده خواهد بود. این جهان مظهر اسمای حسنای الهی است و به هر سو كه بنگری مظاهر آن خالق حكیم نامتناهی را می‏بینی. خداوند هستی نامتناهی است و به هر سو كه نگاه و در هر چه تدبر شود، نشانه‏های او مشهود است:

اینما تولوا فثم وجه اللَّه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و جلوه‏های خداوندی كه بهترین آفریننده است، بهترین مخلوق ممكن خواهند بود یعنی نظام مخلوق او نیز بهترین نظام است همه اجزاء جهان مادی به عنوان پاره‏ای از جهان مخلوق آفریده اویند و به سوی مقصدی روان هستند: اللَّه الذی رفع السماوات بغیر عمد ترونها ثم استوی علی العرش و سخر الشمس و القمر كل یجری لا جل یدبر الامر یفصل الایات لعلكم بلقاء ربكم توقنون
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
این جهان هدف‏دار آكنده از نشانه‏هایی است كه اندیشه كنندگان را به سوی خداوند راهنمایی می‏كند.

و هو الذی مد الارض و جعل فیها رواسی انهرا و من كل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین یغشی اللیل النهار ان فی ذلك لایت لقوم یتفكرون؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و اوست كسی كه زمین را گسترانید و در آن كوه‏ها و رودها نهاد و از هر گونه میوه‏ای در آن جفت جفت قرار داد. روز را به شب می‏پوشاند. قطعا در این امور برای مردمی كه تفكر می‏كنند نشانه‏هایی وجود دارد.

این آیات در همه زوایای هستی گسترده‏اند: از درون انسان تا گوشه گوشه جهان آفرینش: سنریهم ءایتنا فی الافاق و الانفس

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
همه چیز نشانه اوست تا انسان‏ها با نگاه و تفكر در آن، از جهان مخلوق به خالق یگانه آن پی ببرند:

ان فی خلق السموات و الارض و اختلف اللیل و النهار و الفلك التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما انزل اللَّه من السماء من ماء فاحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من كل دابه و تصریف الریح و السحاب المسخر بین السماء و الارض لا یات لقوم یعقلون؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

راستی كه در آفرینش آسمان‏ها و زمین و در پی یكدیگر آمدن شب و روز و كشتی‏هایی كه در دریا روانند با آن چه به مردم سود می‏رساند و همچنین آبی كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانیده و در آن هر گونه جنبده‏ای پراكنده كرده و نیز در گردانیدن بادها و ابری كه میان آسمان و زمین آرمیده است، برای گروهی كه می‏اندیشند، واقعا نشانه‏هایی گویا وجود دارد.

خلاصه این كه جهان مخلوق، بهترین نظام ممكن را داراست و آفریده‏های خداوند نشانه‏های وجود كامل هستند و این نشانه‏ها ناگزیر همه خیرند. جهان اطراف ما نیز همه نیكی است و با زیبایی و نیكی خود اندیشه گران را به سوی خدا راهنمایی می‏كند. این وصف جهان پیرامون ماست، آن گونه كه هست ولی آیا تصویر این جهان در جان همه ما همین گونه منعكس می‏شود. آیا همه انسان‏ها جهان عینی را نیكو و خیر می‏بینند؟ آیا همه آدمیان از جهان عینی آینه‏ای می‏سازند كه در آن عكس رخ یار را ببینند؟ بی‏شك چنین نیست و چون این گونه نیست می‏گوییم جهان پیرامون انسان یك حقیقت زیباست كه خدا را می‏نمایاند. ولی دنیای ما به هر میزان كه فاقد این اوصاف باشد از جهان واقعی فاصله دارد؛ پس به تعداد دنیاهای دور و نزدیك به این جهان واقعی دنیا وجود دارد. دنیای مؤمنان، دنیای مخلصان، دنیای كافران، دنیای منافقان و... هر یك از این دنیاها تصویری است از جهان واقعی؛ بعضی تصویری صادق و برخی تصویری وارونه و تحریف شده جهان واقعی پیرامون ما مذموم نیست؛ چرا كه نظام احسن است و رو به سوی بالا دارد و خدا را نشان می‏دهد؛ ولی دنیای انسان‏ها به همان میزان كه از زیبایی و نكویی فاصله دارد و رو به سوی پایین دارد مذموم است.

انسان برای پاسخ گویی به گرایش‏های مختلف خود؛ به جهان پیرامون خود رو می‏آورد. هر گاه جهان این گرایش‏ها را به گونه‏ای پاسخ دهد كه انسان به زیبایی جهان واقف شود و خدا را ببیند دنیای درونی او عین جهان واقعی است و خیر است و مذموم نیست. چنین دنیایی همچون جهان بیرونی رو به سوی بالا دارد ولی اگر جهان گرایش‏های انسان را چنان پاسخ دهد كه زیباییش وارونه دیده شود و غفلت را بر دل و دیده او عارض كند، دیگر زیبا و آینه خدا نما نیست؛ دنیای وارونه و تحریف شده است و رو به سوی پایین دارد.

اگر گرایش حقیقت جویی و زیباطلبی كسی با مراجعه به جهان سیراب نشود و او به شناخت خدا نایل نگردد، دنیای او مذموم است و اگر گرایش آزادیخواهی خواست آزادی عمل كسی، او را به طغیان وا دارد و از تفكر و تدبر غافل سازد دنیای او دنیایی نیكو نیست. چنین دنیایی همان است كه در روایات نكوهش شده است. این دنیا دنیای وابستگی‏ها و دل بستگی‏هاست و همچون حجابی دل و دیده را كور می‏كند و مانند زنجیری انسان را در دام می‏اندازد.

جهان واقعی با مرگ انسان نمی‏میرد و برای انسان‏های دیگر ظرف آزمون و تكامل می‏شود؛ ولی دنیای انسان‏ها با مرگ آنها خاتمه می‏یابد و نابود می‏شود. پس اگر دنیا را در برابر آخرت قرار می‏دهند، از آن روست كه آغاز آخرت، پایان دنیاست.

دو معنای دنیا

كلمه دنیا دو معنا دارد: در یك معنا مقابل آخرت است و به دوره حیات این جهانی انسان‏ها گفته می‏شود و در معنای دوم به جهان پیرامون انسان گفته می‏شود و در بردارنده همه پدیده‏هاست؛ پدیده‏هایی كه خالق آنها خداست و اوصاف اصیل آن را برشمردیم. ربط میان این معنا با توضیحاتی كه ذكر شد معلوم می‏شود. دنیا در مرتبه پستی از عوالم هستی قرار دارد، ولی با عوالم بالا مرتبط است و با آن پیوندی اصیل دارد، زیرا مخلوق خدا و نشانه اوست دوره زندگی این جهان انسان نیز دنیا است؛ چرا كه این دنیای پست او را از عالم بالا جدا می‏كند و پیوندش با خالق جهان فراموش می‏شود.

دنیای مذموم، دنیای ممدوح

دنیایی كه مذمت شده است جهان وارونه است؛ جهان وارونه در درون انسان‏هاست و یك حقیقت عینی و خارجی نیست. فرصت حیات این دنیایی، هم می‏تواند وقف تحریف چهره جهان در درون انسان گردد و هم می‏تواند به مهلتی برای دریافت حقیقت جهان و اطلاع از باطن آن بدل شود. از همین رو دنیا به معنای حیات این جهانی نه مذموم است و نه ممدوح.

دنیایی كه به محیط پیرامون ما اطلاق می‏شود، مطلوب و محبوب است؛ چرا كه مسجد دوستان خدا و مصلای فرشتگان است و اولیاء خداوند در آن به تجارب پرسود خود می‏پردازند:

ان الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیه لمن فهم عنها و دار غنی لمن تزود منها و دار موعظه لمن اتعظ بها مسجد احباء اللَّه و مصلی ملائكه اللَّه و مهبط وحی اللَّه و متجر اولیاء اللَّه؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

دنیا خانه راستی است برای كسی كه آن را راستگو انگاشت و خانه تندرستی است آن را كه شناختش و باور داشت و خانه بی‏نیازی است برای كسی كه از آن توشه اندوخت و خانه پند است برای آن كه از آن پند آموخت. مسجد محبان خداست، و نمازگاه فرشتگان او و فرود آمدگاه وحی خدا و محل تجارت دوستان او.

دنیایی كه در برابر آخرت است نیز برای بندگان متقی خدا مغتنم و مبارك است:

و اعلموا عباداللَّه ان المتقین ذهبوا بعاجل الدنیا و آجل الاخره فشاركو اهل الدنیا فی دنیا هم و لم یشاركوهم اهل الدنیا آخرتهم. سكنوا الدنیا بافضل ما سكنت، واكلوها بافضل ما أكلت فحظوا من الدنیا بما حظی به المترفون و أخذوا منها ما اخذه الجبائره المتكبرون. ثم انقلبوا عنها بالزاد المبلغ و المتجر الرابح. اصابوا لذه زهد الدنیا فی دنیاهم و تیقنوا انهم جیران اللَّه غداً فی آخرتهم، لا ترد لهم دعوه و لا ینقص لهم نصیب من لذه؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و بندگان خدا! بدانید كه پرهیزكاران بهره دنیای گذرا و آخرت دیرپا را بردند. با مردم دنیا در دنیاشان شریك گشتند، و مردم دنیا در آخرت آنان شركت نداشتند در دنیا به بهترین زیستی زیستند و نعمت دنیا را خوردند، بهترین خوردن پس از دنیا چون نازپروردگان نصیب بردند، و سودایی كه سودشان دهد، در دنیا طعم لذت زهد چشیدند یقین كردند كه فردا در آخرت همسایه خدا هستند. دعایشان قبول شود و بهره‏شان از لذت كاهش نیابد.

اگر دنیای كسی این گونه باشد مذموم نیست چرا كه دنیا به خودی خود مذموم نیست. كافی است بدانی كه دنیا گذران است و در هنگام مرگ جهان را وا می‏گذاریم و نیز دنیایی كه درون خود ساخته‏ایم نابود می‏شود. نیكی و بدی دنیا به عمل ما بستگی دارد برای آن كه عمل خویش را اصلاح كنیم باید به ناپایداری دنیا توجه كنیم:

الدنیا دار ممر الی دار مقر و الناس فیها رجلان: رجل باع فیها نفسه فأوبقها و رجل ابتاع نفسه فأعتقها؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

دنیا سرایی است كه از آن گذر كنند به سوی خانه‏ای كه در آن بمانند و مردم در آن دو گونه‏اند: یكی آن كه خود را فروخت وخویش را به تباهی انداخت و دیگری آن كه خود را خرید و آزاد ساخت.

جهان پیرامون، انسان را به سوی خود می‏كشد تا پاسخ گوی گرایش‏های او شود:

زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القنطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و الانعم و الحرث ذلك متع الحیوه الدینا؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

دوستی خواستنی‏های گوناگون از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب‏های نشان‏دار و دام‏ها و كشتزارها برای مردم آراسته شده لیكن این جمله مایه تمتع زندگی دنیاست.

هر كس به سوی این جهان می‏رود خسارت نمی‏بیند، فقط در صورتی خسارت زده می‏شود كه از آن برای حیات زودگذر خویش برداشت كند از ظاهر آن نگذرد و از باطن آن بی خبر باشد، پیوند آن را با خالقش نبیند و در آیات آن اندیشه نكند. برای چنین انسانی، دنیا بازی است و از آن برای آخرت بهره‏ای نیست:

انما الحیوه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینكم و تكاثر فی الاموال و الاولد؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

بدانید كه زندگی دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی شما به یكدیگر و فزونی جویی در اموال و فرزندان است.

جاذبه‏های دنیا نیروهای ما را متوجه خود می‏كند تا بكوشیم عطش خواسته هایمان را بنشانیم. اگر خواسته ما درك لذات این جهانی باشد از دنیا چیزی را بر می‏داریم كه این زندگی را لذت بخش كند؛ ولی اگر به لذاتی چشم داشته باشیم كه این جهان ظرف رسیدن به آنها نیست، از دنیا برای آخرت برداشت خواهیم كرد. آن كس كه به دنیا (زندگی این جهان) قانع می‏شود دیگر نیازی به آخرت ندارد؛ به همین دلیل آخرت را امری بی‏ارزش و یا موهوم می‏پندارد و آن را می‏دهد تا دنیا را بگیرد:

اولئك الذین اشتروا والحیوه الدنیا بالاخره فلا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینصرون؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

همین كسانندكه زندگی دنیا را به بهای جهان دیگر خریدند؛ پس نه عذاب آنان سبك گردد و نه ایشان یاری شوند.

زدودن محبت دنیا

اكنون می‏دانیم دنیا دو گونه است: دنیای مذموم و دنیای ممدوح و نیز می‏دانیم كه جهان پیرامون ما مخلوق خداست و مخلوق او بهترین آفریده است كه نیكی و زیبایی وصف اوست و همه اجزاء آن آیه خداست. پس نتیجه می‏گیریم چنین جهانی مذموم نیست و نمی‏تواند مذموم باشد؛ آن چه مذموم است نسبتی است كه ما با آن برقرار می‏كنیم و و آن را كشتزار زندگی گذران خویش می‏گیریم نه آن چنان كه حاملان وحی آموختند كه الدنیا مزرع الاخره اگر می‏خواهیم محبت دنیای مذموم ما را نرباید، باید بدانیم كه این جا خانه ما نیست و این گاه زمانه ما نیست وطن ما جایی است كه آن را نام نیست و زمانه ما بسی درازتر از حیات گذران ماست:

ایها الناس انما الدنیا دار مجاز والاخره دار قرار فخذوا من ممركم لمقركم... و اخرجوا من الدنیا قلوبكم من قبل ان تخرج منها ابدانكم ففیها اختبرتم و لغیرها خلقتم؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

مردم !همانا دنیا خانه‏ای است رهگذر و آخرت سرایی است پایدار، پس از گذرگاه خود توشه بردارید برای جایی كه در آن پایدارید... دلهاتان را از دنیا بیرون كنید پیش از آن كه تن‏هاتان از آن بیرون رود. در دنیا آزمایش می‏شوید، ولی برای جز آن آفریده شدید.

فریبندگی دنیا

دنیا (جهان پیرامون) را همچون مزرعه‏ای برای آخرت دیدن و در آن تدبر كردن و به خدا رسیدن نیازمند هوشیاری است؛ زیرا روی آوردن ما به دنیا برای ارضاء گرایش‏های متنوعی است. تزاحم این گرایش‏ها، رابطه با دنیا را دشوار می‏كند. همسر و فرزند و اموال و زینت‏ها عوامل ارضاء خواسته‏های غریزی انسان هستند و هر مؤمن دل آگاهی برای گذر از این جهان نیازمند آنهاست و هر فاسق غفلت زده‏ای نیز خواسته‏های غریزی خود را با این‏ها برطرف می‏كند. همه ناگزیر از نزدیك شدن به این امور هستند و همه در خطرند كه غافل شوند و گمان كنند كه زندگی همین است و لذت‏های عالم در ارضاء همین خواهش‏ها خلاصه می‏شود. كسی كه خواهان گریختن از این خطر است باید هوشیار و از فریب‏كاری دنیا بیمناك باشد: و ما الحیوه الدنیا الا متع الغرور

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و بداند كه فرصت التذاذهای حیوانی تمام می‏شود و حیاتی دیگر آغاز خواهد شد و جزای عمل نیك و بد دیده خواهد شد:

یا ایها الناس ان وعد اللَّه حق فلا تغرنكم الحیوه الدنیا؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ای مردم! البته وعده خدا قیامت حق است پس مبادا كه زندگانی دنیا شما را مغرور سازد.

امیرالمؤمنین(ع) فریبندگی دنیا را این گونه وصف فرمودند:

مثل الدنیا كمثل الحیه لین مسها و السم الناقع فی جوفها، یهوی الیها الغر الجاهل و یحذرها ذو اللب العاقل؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

دنیا همانند مار است پوستش نرم و درون آن زهر كشنده است فریب خورده نادان به سوی آن می‏رود و خردمند دور اندیش است و از آن دوری می‏گزیند.

كسانی كه در آتش عذاب می‏سوزند فریب این مار خوش ظاهر را خورده و از حیات آخرت غافل شده‏اند به ظاهر جهان بسنده كرده در باطن آن خدا را ندیده‏اند و آیات الهی را در صفحات این جهان به ریشخند گرفته‏اند:

ذلكم بانكم اتخذكم ءایت اللَّه هزوا و غرتكم الحیوه الدنیا فالیوم لا یخرجون منها و لا یستعتبون؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

این عذاب برای شما كیفر آن است كه به آیات خدا تمسخر كردید و مغرور زندگانی دنیا شدید، پس امروز كافران از آتش دوزخ هیچ رهایی ندارند و هیچ عذر و توبه ایشان پذیرفته نمی‏شود.

فریبكاری دنیا به اشكال گوناگون صورت می‏پذیرد. فریب‏هایی كه انسان می‏خورد هر یك ریشه در گرایشی از گرایش‏های او دارد و در ضمن یكی از روابط او رخ می‏دهد. انسان فریب اموال دنیا را می‏خورد زیرا آن را وسیله‏ای برای ارضاء شهوات و ابزاری برای بسط آزادی عمل می‏داند. این دو گرایش طبیعی چون از حدود خود عبور كنند مانع كمال می‏شوند و انسان را در محبت دنیا غرقه می‏كنند. رابطه انسان با اموال، از جمله روابط او با محیط طبیعی و محیط انسانی است؛ زیرا اموال اعم از املاك و باغات و مصنوعات بشری مانند خانه و مركب و... است بنابراین بحث از محبت اموال را قبل از پرداختن به مباحث اختصاصی رابطه با محیط انسانی مطر ح می‏كنیم.

محبت مال

مال و ثروت، امكان برآوردن نیازهای غریزی را فراهم می‏كند. برآوردن نیازهای غریزی چنان كه در مبحث رابطه با خود مطرح شد در حد اعتدال لازم و پسندیده است. با توجه به این دو مطلب، همه انسان‏ها ناگزیرند كسب مال كنند. خطر نیز از همین جا آغاز می‏شود زیرا اگر موفقیتی در به دست آوردن مال به دست نیاید فقر و تندگستی پیش می‏آید و كادالفقر أن یكون كفرا

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و اگر موفقیتی به دست آید و در نتیجه تحصیل مال لذات گوناگون غریزی امكان‏پذیر شود زیاده روی در التذاذ ممكن است به غفلت و اشتیاق به كسب مال بیشتر بدل شود. آن گاه قلب انسان در اشغال محبتی جز محبت خدا در می‏آید و توان و زمان زندگی او صرف تلاش برای كسب مال و درك لذات خواهد شد. خطر از آن روست كه یك هدف میانجی، به هدف اصیل بدل شود. كسب مال به عنوان وسیله‏ای برای زندگی سالم، هدف میانجی مناسبی است كه صاحب مال را قادر می‏سازد به طاعت و عبادت بپردازد؛ ولی اگر كسی آن را هدف اصیل و غایی زندگی قرار دهد به كار اصلی خود كه طاعت و عبادت خداست نمی‏رسد و به كمال غایی خویش نایل نمی‏شود:

یا ایها الذین آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر اللَّه و من یفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ای كسانی كه ایمان آورده‏اید زنهار اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند و هر كس چنین كند، آنان خود زیانكارانند.

مال و ثروت به خودی خود نه خوب است و نه بد. آن چه مذموم است تعلق قلبی انسان به آنهاست. قلب انسان تا در تصرف محبت‏های غفلت زا نیست، انسان را به سوی خدا حركت می‏دهد و عمل او را برای رسیدن به كمال راهبری می‏كند؛ ولی اشغال قلب به وسیله محبتی غیر از محبت خدا همت انسان را متوجه محبوب‏های دروغین می‏سازد. بنابراین ثروت و حتی تحصیل آن ارزش اخلاقی مثبت و منفی ندارد و ارزش اخلاقی آنها وابسته‏به جهت‏گیری انسان به هنگام ثروتمندی یا زمان تحصیل ثروت است. اگر تحصیل ثروت برای فراهم كردن امكان انفاق و دستگیری از محرومان و یا برای توانا ساختن جامعه اسلامی در برابر جوامع دیگر باشد، جهت‏گیری الهی دارد. پیامبر كرم فرمودند:

یجاء بصاحب الدنیا الذی اطاع الله فیها و ماله بین یدیه، كلما تكفا به الصراط قاله ماله: امض أدیت حق اللَّه فی. ثم یجاء بصاحب الدنیا الذی لم یطع اللَّه فیها و ماله بین كتفیه، كلما تكفا به الصراط قال ماله: و یلك الا ادیت حق اللَّه فی فما یزال كذلك حتی یدعو بالثبور و الویل؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

فرد دنیاداری كه در دنیا خدا را فرمان برده است آورده می‏شود در حالی كه ثروت او در برابر اوست همین كه در مقابل صراط قرار گیرد ثروتش خطاب به او می‏گوید: گذر كن چرا كه حق خدا را درباره من ادا كردی سپس دنیا داری كه خدا را فرمان نبرده است آورده می‏شود در حالی كه ثروتش نزد اوست. چون در برابر صراط واقع شود ثروتش به او گوید: وای بر تو كه حق خدا را درباره من ادا نكردی و پیوسته این گونه است تا آن كه به عذاب و هلاك خوانند.

اما باید توجه داشت كه ظرفیت‏های انسان‏ها متفاوت است و بسا كسانی كه در آغاز نیت الهی دارند، ولی پس از رسیدن به ثروت طغیان می‏كنند و از ثروت خود در راه خدا بهره نمی‏گیرند و یا حتی در مسیر تحصیل مال از هدف اصلی غافل شده و قلب آنان آكنده از محبت ثروت می‏گردد. از پیامبر اكرم(ص) روایت شده است:

ان الدنیا و الدار هم هلكان من كان قبلكم و هما مهلكاكم؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

همانا دینار و در هم پیشینیان را هلاك كردند و هلاك كننده شما نیز می‏باشد.

و نیز فرموده‏اند:

لكل امه عجل و عجل هذه الامه الدینار و الدارهم؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

هر امتی عجل و خاتمه‏ای دارد و عجل این امت دینار و درهم است.

به بیان دیگر، گویی كار امتی كه به درهم و دینار مبتلا شود تمام است. توجه كردن به امكان غفلت زدایی تحصیل ثروت و جمع مال اقدامی پیش گیرانه است. هر كس باید ظرفیت و توانایی خود را بسنجد و اگر خود را در برابر فریب دنیا مقاوم نمی‏بیند از جمع مال و ثروت دوری كند. كسی كه در جمع مال سودی برای رسیدن به هدف اصلی زندگی می‏بیند و در خود توان پرهیز از محبت مال را نیز می‏یابد، می‏تواند با ثروت خود راه آخرت خویش را هموار كند؛ چرا كه مال و ثروت برای او مبارك و موجب سعادت دنیا و آخرت خواهد بود؛ مشروط بر آن كه بتوانداندوخته خود را به آخرت منتقل كند. رسول اللَّه می‏فرماید:

اخلاء ابن آدم ثلاثه: واحد یتبعه الی قبض روحه، و الثانی الی قبره و الثالث الی محشره فالذی یتبعه الی قبض روحه فماله، و الذی یتبعه الی قبره فاهله، و الذی یتبعه الی محشره فعمله؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

دوستان آدمی‏زاد سه چیزند: یكی او را تا هنگام قبض روح همراهی می‏كند و دیگری تا قبر و سومی تا محشر او را همراهی می‏كند. آن دوست كه تا قبض روح همراه است مال اوست و آن چه تا قبرش همراهیش می‏كند خانواده اویند و آن چه كه تا محشر با اوست عمل او می‏باشد.

پیامبر در این روایت می‏فرمایند: مال را نه تنها تا آخرت نمی‏توان همراه برد بلكه تا قبر انسان هم با او همراه نیست. پس چگونه می‏توان مال را به آخرت منتقل كرد؟ چاره را از روایتی دیگر در خواهیم یافت: مردی از پیامبر پرسید برای چه مرگ را خوش نمی‏دارم؟ فرمود: آیا ثروتی داری؟ پاسخ داد: آری ای پیامبر، فرمودند: اموالت را پیش فرست زیرا قلب مؤمن همراه مال اوست اگر آن را زودتر پیش فرستاد خوش دارد كه به آن ملحق شود و اگر آن را در پس خود نگاه دارد رو به عقب همراه او خواهد بود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

این روایت بسیار آموزنده است. درس‏های این روایت را می‏توان این گونه خلاصه كرد:

1 - مال قلب را اشغال می‏كند، حتی قلب مؤمن را.

2 - مال انسان را از مرگ گریزان می‏كند در حالی كه می‏دانیم اقبال به مرگ و یاد آن قلب را جلا می‏دهد و انسان را هوشیار می‏سازد گریز از مرگ غفلت زاست.

3 - مال و ثروت را می‏تون به عالم دیگر منتقل كرد. درباره درس سوم این سؤال مطرح می‏شود كه آیا این سخن با روایتی كه قبلا ذكر شد در تنافی نیست؟ به نظر می‏رسد توجه به این روایت و قسمت پایانی روایت قبل، مشكل را حل كند. مال را می‏توان به دنیای دیگر منتقل كرد، مشروط بر آن كه آن را تبدیل كنیم. همان طور كه پول رایج ممالك با یكدیگر متفاوت است و برای رفتن به كشوری دیگر باید پول خود رابه پول رایج آن كشور تبدیل نمود پول رایج ملك و ملكوت نیز یكسان نیست. برای سفر آخرت باید پول رایج دنیا را به صرافی عمل برد و آن را به عمل صالح تبدیل كرد.

بنابراین آن چه مهم است فراهم آوردن توشه آخرت است. اگر این توشه را بتوان با مال دنیا تهیه كرد پس مال دنیا خیر است و اگر نتوان چنین كرد مال دنیا زیان آور است. كسی كه می‏تواند مال دنیا را به عمل صالح بدل كند، می‏تواند با سرافرازی در پاسخ فرشتگان كارنامه عمل خویش را عرضه كند.

پیامبر اكرم(ص) فرمودند:

اذا مات العبد قالت الملائكه، ما قدم؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

بنده چون بمیرد فرشتگان می‏پرسند: چه پیش فرستاد؟

آثار ثروت و محبت آن

آثار مال دوستی را می‏توان در چند مورد برشمرد:

1 - محبت مال مثل هر وابستگی دیگری به دنیا همه توجه و توان انسان را برای مقصدی بیهوده صرف می‏كند. امام صادق(ع) فرمودند:

من تعلق قلبه بالدنیا، تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لا یفنی و أمل لا یدرك و رجاء لا ینال؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

كسی كه دلش به دنیا وابسته است، قلبش به سه چیز مبتلا می‏شود: اندوهی بی‏زوال، آرزویی نایافتنی و امیدی كه به آن نمی‏رسد.

2 - محبت مال دل را دچار نفاق می‏كند:

حب المال و الشرف ینبتان النقاق كما ینبت الماء البقل؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

دوستی مال و شرف نفاق را در دل می‏رویاند همان طور كه آب سبزی را.

3 - محبت مال، انسان را به ذلت پذیری در برابر دیگران برای كسب مال مبتلا می‏كند، در حالی كه عزت انسان در بی‏نیازی از مردم است.

عز المؤمن استغناءه عن الناس.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

4 - ابتلاء به حرام. ممكن است كسی كه رسیدن به مالی را از طریق حلال دشوار می‏بیند، از شدت محبت به آن، چاره را در فعل حرام بیابد. نیز كسی كه ثروتمند است، با گشوده بودن راه التذاذ از راه حرام، ممكن است مبتلا به لذات حرام گردد:

المال ماده الشهوات.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

5 - از میان رفتن اقبال و اشتیاق به مرگ، چنان كه در روایت نبوی گذشت.

6 - مال و ثروت اگر زیاد گردد، ممكن است احساس بی‏نیازی از خدا را در دل‏های ناتوان بپرورد و موجب طغیان شود:

كلا ان الانسان لیطغی* ان رآه استغنی؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

حقا كه انسان سركشی می‏كند همین كه خود را بی‏نیاز پندارد.

امیرالمؤمنین(ع) در شمار شگفتی‏های قلب انسان می‏فرمایند:

القلب و ان افاد مالا اطغاه الغنی؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و اگر مالی به دست آرد توانگری وی را به سركشی وا دارد.

7 - دارایی‏های انسان همه نعمت خداست و بر هر نعمتی شكری واجب است. شكر مال به صرف آن در مسیر خداست. محبت اموال و دارایی‏ها این كار را دشوار می‏كند و ترك شكر انسان را به هلاكت می‏اندازد: و لئن كفرتم ان عذابی لشدید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. زمر، 39.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. فرقان، 2.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سجده، 7.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. طه، 50.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. مؤمنون، 14.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بقره، 115.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. فتح، 28.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. رعد، 3.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. فصلت، 53.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بقره، 164.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج‏البلاغه، قصار الحكم، 131.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج‏البلاغه، الكتاب، 27.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، قصار الحكم، 133.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. آل عمران، 14.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. حدید، 20.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بقره، 86.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج‏البلاغه، الخطبه، 203.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. آل عمران، 185.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. فاطر، 5.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج‏البلاغه، قصار الحكم، 115.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. حاثیه، 35.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اصول كافی، ج 2، ص 307، حدیث 4.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. منافقون، 9.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. المحجه البیضاء، ج 6، ص 42.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اصول كافی، ج 2، باب حب الدنیا.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. المحجه البیضاء، ج 6، ص 42.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 42.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. همان، ص 43.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اصول كافی، ج 2، كتاب الایمان و الكفر، باب حب الدنیا حدیث 17.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. المحجه البیضاء، ج 6، ص 40 - 41.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحارالانوار، ج 76، ص 154.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج‏البلاغه، قصار الحكم.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. علق، 7 - 6.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج‏البلاغه، قصارالحكم، 108.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. ابراهیم، 7.

محمود فتحعلي خاني - آموزه هاي بنيادين علم ا خلاق، ج 2، ص 111

لینک به دیدگاه

با نگرش به خلقت انسان و زندگی او، ناگزیر و ناچار بودن او از ارتباط با طبیعت، بلكه عجین بودن زندگی طبیعی با هستی او به گونه ای كه بدون آن، امكان خلقت و ادامه حیات برای او نیست، روشن می شود.

وابستگی انسان به این جهان مادّی یك واقعیت غیر قابل انكار بوده و بدیهی است كه هیچ نقشی در اصل این وابستگی ندارد. ساختمان وجودی و ادامه حیات و رشد او چنین اقتضایی دارد. بر این اساس، یك بُعد وجودی انسان عبارت از بُعد مادّی و طبیعی است. به لحاظ جبری بودن این پیوند و ارتباط، از آن سخن نمی گوییم، زیرا بحث از آن در محدوده علوم طبیعی و تجربی است. آنچه مورد نظر ماست، جنبه اخلاقی مسأله می باشد، و توجّهمان به رابطه ای است كه در حوزه آگاهانه و اختیار انسان باشد. هر چند اصلِ این رابطه ضروری بوده و ما قادر به تغییر آن نیستیم، ولی نحوه و چگونگی رابطه در حیطه اختیار ماست. غذا، آب و لباس و ... را باید از طبیعت بگیریم و اراده ما دخالتی در این «باید» ندارد. لكن روش بهره برداری در حیطه اختیار ما قرار دارد.

آنچه در این بحث مورد نظر می باشد، ارتباط اخلاقی انسان با طبیعت، به عنوان رابطه یك طرفه است. اگر چه طبیعت رابطه جبری و ناآگاهانه با انسان دارد (رابطه غیر اخلاقی) ولی انسان با داشتن وابستگی جبری با طبیعت، به لحاظ روش بهره برداری و نحوه ارتباطش مختار بوده و رابطه ای آگاهانه با آن دارد.

طبیعت

«طبیعت» بر جهان مادّه اطلاق می شود؛ چنان كه عالم مجرّد «ماوراء الطبیعه» (جهان مافوق طبیعت) است.

طبیعت مجموعه ای از پدیده های مادّی است كه با پیوند و ارتباط با یكدیگر، جهان طبیعت را بوجود آورده اند. طبیعت، آیه ای از آیات حق و زبان گویای علم، قدرت، تدبیر و صحنه مشیّت و قضا و قدر الهی است.

«إنّ فی خَْلْقِ السَّمواتِ وَ الْأرضِ وَ اخْتِلافِ الْلَّیْلِ وَ النَّهارِ و لَآیات لِاُولِی الأَلْبابِ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ به حق، در آفرینش آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز آیات و نشانه هایی (بر وجود، وحدت، علم، قدرت و حكمت خالق و صانع متعال) برای صاحبان عقل است.

انسان در رابطه با « طبیعت» دو نوع بهره گیری می تواند داشته باشد

1-بهره گیری مادّی

2-بهره گیری معنوی

شرط صحیح بهره گیری ها در پرتو اخلاق حسنه امكان پذیر است، كه به توضیح آنها می پردازیم.

بهره گیری مادّی

انسان نیاز هایی دارد كه جز به وسیله طبیعت برطرف نمی گردد؛ برخی از نیاز های انسان به پدیده های مادّی به گونه ای است كه با چشم پوشی از آنها قادر به ادامه حیات نیست؛ مانند: هوا، آب، غذا، و احیانا‌ً لباس و مسكن. قرآن راجع به این رابطه مادّی سخن گفته و در برخی از آیات به صورت كلّی و در بعضی دیگر به منافع جزیی ـ كه انسان از زمین و آسمان می برد ـ اشاره فرموده است، مثلاً:

«هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ ما فی الأَرْضِ جَمِیعاً ...

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ او خدایی است كه آنچه در زمین است (از موجودات) همه را برای شما آفرید‌(تا آنها را به خدمت بگیرید و نیازهایتان را برطرف سازید).» «وَالْأَنْعامَ خَلَقَها لَكُمْ فیها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ وَ لَكُمْ فیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ ...
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ (خداوند) چهارپایان را برایتان بیافرید. در آنها برایتان چیزهایی است (پشم، كرك، پوست) كه شما را گرم و از سرما حفظ می كند. (و نیز) منافع دیگری در آنهاست (از گوشت، شیر و ... می خورید). و در آنها زینت و منظره نیكویی است؛ به هنگام برگشتن از چراگاه (درشب) و هنگام خروج آنها به چراگاه (در صبح).»

انسان همان گونه كه در چگونه اندیشیدن و داشتن اندیشه ای سالم باید تابع خدای متعالی باشد، در رفتار باید مطیع باشد. به همین جهت، این اصل اخلاقی در رابطه با پدیده های طبیعت، باید مورد توجّه هر فردی باشد كه تنها بهره مادّی در مواردی خواهد بود كه شارع مقدّس، آنها را تحت عنوان «حلال» قرار داده است.

«وَ كُلُوا مِمّا رَزَقكُمُ الله حًلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤمِنُونً

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ از آنچه خدای متعال روزی شما كرده و حلال و طیّب است. بخورید و از خدایی كه به او گرویده اید، بترسید.»

فقیه دین ـ كه بیانگر رفتار مكلّفین است ـ تمام موارد حلال و حرام را بیان فرموده و این، وظیفه هر مسلمانی است كه با آموختن آنها از حرام اجتناب كند و از حلال خدا در جهت رضای خدا استفاده نماید. انسان در هر زمان و در حدّ توانایی اش از نعمتهای زمین و آسمانِ بهره مند می گردد. چه آن روزی كه ابزار دستی اش سنگ نوك تیز بود و چه امروز كه وسایل عظیم صنعتی به دست او ساخته می شود. انسان در بهره گیری از موجودات در طبیعت ـ در هر حدّی كه باشد ـ لازم است نكاتی را در رابطه با آنها رعایت كند:

1-استفاده و بهره برداری از نعمتهای زمینی باید همراه با شكرگزاری صاحب نعمت(خداوند متعال) باشد. و شكرگزاری به این است كه از او غافل نباشیم و از اطاعتش خارج نشویم؛ همه نعمتها را از او بدانیم و آنها را در رضای او صرف كنیم.

«یاأَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا كُلُوا مِنْ طَیّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وً اشْكُرُو ِاللهِ إنْ كُنْتُمْ إیّاهُ تَعْبُدُونَ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ ای كسانی كه گرویدید! از طیّبات آنچه به شما روزی دادیم بهره گیرید. و شكرگزار خدا باشید، اگر فقط او را می پرستید.»

آیه فوق بیانگر آن است كه بهره برداری مادّی صرف از طبیعت، امری مذموم است. هر ذرّه ای از ذرّات این جهان در حال تسبیح خدای متعال است. و گویا چنین است كه طبیعت با زبان حال می گوید: «مرا وسیله جهت سپاس حق قرار داده و آن چنان كه من غافل از خالق و ربّ خود نیستیم، تو نیز غافل مباش، تا همگام من باشی؛ رابطه تو با من باید چنین باشد. و إلاّ رابطه ای منفی و انحرافی خواهی داشت و آنچه در ابن رابطه نصیب تو شود، احیاناً همان لذّات زودگذر و عمری هدر رفته و حیاتی بیهوده و پوچ خواهد بود و من چنین حیات و حركتی را نمی پذیرم. و اگر خواسته خدای بزرگ نبود كه به تو مهلت داده است تا ادامه حیات دهی شاید روزی بر سر عقل آیی و توبه كنی ...، یك لحظه تو را تحمّل نمی كردم و به حیات شهوی تو پایان می دادم.»

آیا دقّت كرده ایم چند نفر از مردم جهان شكرگزار این همه نعمت خدادی هستند و از آنانی كه شكرگزارند چند نفر مخلصند. راستی چه كم هستند آنان كه سر بر آستان قدس او بسایند و سپاس او را بجای آورند.

«وَ لَقَدْ مَكَّنّا كُمْ فی الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فیها مَعایِشَ قَلیلاً ما تَشْكُرُنَ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ شما را در زمین محكم و استوار گردانیدیم (و به شما اقتدار دادیم) و در آن برای شما وسایل گذران زندگی قرار دادیم و چقدر كم شكرگزاری می كنید.»

2-خداوند متعال معیشت ما را در زمین قرار داده كه در واقع، زمین، جایگاهی جهت پرورش ما بوده و وظیفه اخلاقی انسانی ماست كه از آن به خوبی استفاده می كنیم.

استفاده صحیح و درست، بستگی به اطلاعات و آگاهی لازم از پدیده ها و نیز به نحوه توجیه زندگی دارد. بر اساس بینش توحیدی برای ما مسلّم است كه باید زندگی عبادی در روی زمین داشته باشیم؛ به عبارت دیگر، زندگی می كنیم تا انسانیت را در خود، شكوفا سازیم؛ مانند گلی كه در طبیعت می شكفد و فضای اطراف خود را عطر آگین كرده و سبب خرّمی و شادی دیگران می شود و با شكفتن خود، آیه علم، حكمت و قدرت خدا ـ در حدّ ظرفیّتش ـ می گردد. چنین برداشتی از زندگی، ما را بر آن خواهد داشت كه تا از طبیعت به مقدار لازم جهت شكوفا شدن استفاده كنیم و بهره ببریم و با تمام وجود آیه قدرت، حكمت، تدبیر و علم او باشیم. بنابراین، هر چه اطلاعات ما از طبیعت بیشتر و آگهی ما به حیات انسانی و رابطه این حیات با طبیعت عالی تر باشد، نحوه بهره برداری ما از نعمتهای مادّی سالمتر و بهتر خواهد بود.

فرهنگ احساس گرایی غرب و شرق، اطلاعات جالب و در سطح عالی از پدیده های طبیعت دارد و لذا غربیها در به استخدام گرفتن آنها جهت احتیاجات مادّی و نیازهای غریزی بسیار موفّق بوده اند؛ امّا عدم آگهی آنها از رابطه حیات انسانی با طبیعت و محصور ساختن زندگی در جهات مادّی موجب شده كه استفاده درست و صحیح ـ كه عقل و دین بیانگر آن است ـ نكنند.

نمونه بارز بهره برداری غلط، بهره گیری هایی است كه محرّك شهوات و به افراط كشاندن خواسته های حیوانی و نیز ساختن طعامها و مشروباتی كه تخدیر كننده افكار و فعالیّتهای علمی و حقیقت یابی بشر است، می باشد. علاوه بر این، نحوه استفاده آنها از طبیعت به گونه ای است كه اگر ادامه یابد زمانی نخواهد گذشت كه بشر، شاهد نابودی جنگلها، زمینهای زراعی، آلوده شدن بیش از حدّ محیطهای زیست، بیماریهای ناشی از هوای آلوده و مشروبات شیمایی و ... خواهد بود. و اینك زمان چندانی از ظهور صنعت جدید نگذشته است كه انسان، نگران آینده این كره خاكی است.

اخلاق انسانی حكم می كند كه انسان در استفاده از طبیعت، توجّه به حیات انسانی داشته باشد. حیاتی كه مادّی محض نیست و آرمانهای او محصور در مادّیت نمی شود و راحتی و لذّت و رفاه در استفاده بی رویّه از پدیده های طبیعت و ایجاد تغییر در آنها جهت بهره برداری نیست. با توجّه به داشتن حیات پاكیزه و معقول، باید به صنعت و بكارگیری آن در فراورده های مادّی روی آورد وگرنه تنها حیات پاك انسانی را از انسان خواهد گرفت كه زندگی مادّی را ناامن خواهد ساخت. چنانكه تجربه نشان می دهد و در حال حاضر شاهد آن هستیم، وجود صفا و سلامت و امنیّت و رشد كمال معنوی تا حدودی بستگی به نحوه رابطه با طبیعت دارد. زیرا امكانات طبیعی و مادّی شرط لازم و زمینه ساز وصول به مقام انسانی است. این وابستگی ایجاب می كند كه بهره گیری از طبیعت به وسیله دین و عقل، كنترل شود. این تنها ما نیستیم كه باید از مادیّت جهت رشد معنویت استفاده كنیم و نیاز های مادّی را مرتفع سازیم بلكه نسلهای آینده نیز باید بهره لازم را از نعمتهای الهی در روی زمین ببرند. و شكی نیست كه افراط در بهره برداری از منابع و معادن و جنگلها وضع را بر نسل آینده بسیار سخت خواهد كرد و طبیعتی آلوده از موادّ زاید اتمی و شیمیایی به آنها تحویل خواهد داد.

3-شكیّ نیست كه روح و بدن تأثیر متقابل در یكدیگر دارند؛ همان گونه كه معنویّت روح یا شقاوت آن بر اعمال و نحوه استفاده از طعامها و آشامدنیها اثر مثبت یا منفی می گذارند؛ برخی از غذاها در شكل و زیبایی، و برخی در ذكاوت و خوشخویی و بعضی در جهات دیگر اثرات مثبت دارند.

امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «عَلَیْكُمْ بِالْهَرِیْسَهِ فَانَّها تُنَشِّطُ للعبادهِ...

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ بر شما باد به غذایی كه از گوشت و حبوبات ترتیب داده می شود. زیرا موجب نشاط در عبادت است.»

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «أُسْقُوا نِساءَ كُمْ الْحَوامِلَ الْأَلْبانَ فإنَّها تَزِیدُ فی عَقْلِ الصَّبیّ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ به زنان حامله خودتان شیر بخورانید، زیرا باعث زیادی عقل در كودك می شود.»

علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «أَطْعِمُوا الْمَرأهَ فی شَهْرِهَا الَّذی تَلِدُ فیهِ التَّمَر فَإنَّ وَلَدَها یًكُونُ حَلِیماً نقیّاً

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ در ماهی كه زن در آن وضع حمل می كند، به او خرما بخورانید زیرا فرزند او بردبار و پرهیزكار خواهد شد.»

این سه مورد، نمونه هایی از روایاتی است كه در مورد اثرات مثبت برخی خوراكیها و آشامیدنیها وارد شده است. و احیاناً علم پزشكی جدید نیز به اندكی از آن آثار پی برده است. بعضی دیگر از خوردنیها و آشامیدنی ها هستند كه احیاناً بر اخلاق و معنویت انسان اثر منفی می گذارند.

از امام باقرـ علیه السّلام ـ : خون بدان جهت حرام شده كه سبب قساوت قلب، كمی مهربانی، رحمت و بخشش

می شود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

از امام رضاـ علیه السّلام ـ : خون مانند میته «مردار» حرام شده زیرا سبب... بداخلاقی، قساوت قلب و كمی در مهربانی و بخشش می شود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و نیز فرمودند: خمر قساوت قلب را بجای می گذارد... و سبب دوری از خدا می شود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و نیز: هر چیزی را كه در آن ضرر، تلف، فساد وجود داشته، خداوند متعال حرام كرده است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

از آن جا كه اصل در رابطه با طبیعت، حاكمیت معنویت و رشد آن است، لازم است از طعام ها و آشامیدنی هایی استفاده كنیم كه تأثیر مثبت بر روی اخلاق و صفات انسانی دارد.

4- روزها و شبها از جمله پدیده های جهان مادّه هستند كه انسان بیشترین بهره را از آنها می برد. گذشتِ روزها و شبها موجب افزایش سن انسان شده و آدمی را به مرگ نزدیك تر می كند. اوقاتی هستند كه باید بیشترین بهره را از آنها گرفت، زیرا هر لحظه ای كه روز یا شب می گذرد قابل برگشت نبوده و سرمایه ای است كه در حقیقت آب می شود و از دستمان می رود. لذا داشتن رابطه سالم و عقلانی با روزها و شبها و گذراندن ساعات آنها با معنویّت، از جمله اخلاق انسانی است. خداوند شب را ساعات آرامش و روز را جهت تحصیل معاش قرار داده است، «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ لحظات شب جهت خلوت با خدای متعال بهترین اوقات هستند. لذا به نبی گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب شد: «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلْ، قُمِ اللَّیْلَ إلاّ قَلیلاً؛ نِصْفَهُ أّوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً؛ أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْانَ تَرْتیلاً...
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ای رسولی كه در جامه خفته ای! شب را به نماز قیام كن مگر اندكی، كه نصف باشد یا چیزی كمتر از نصف بیفزا و با توجّه كامل مشغول تلاوت قرآن باش...».

رابطه ما با روزها و شبها هنگامی مثبت و دارای ارزش معنوی و الهی بوده و فضیلت شمرده خواهد شد كه در آنها به اطاعت از خدای بزرگ بپردازیم و از مرتكب شدن امور حرام و گناهان دوری بجوییم.

امام سجّادـ علیه السّلام ـ در دعای روز پنجشنبه می فرمایند: «وَ صَلِّ الْنَبیّ مُحَمّدٍ وَالهِ وَ لا تَفْجَعْنی فِیه وَ فی غَیْرِهِ مِنَ اللَّیالی وَ الْأیّامِ بِإرْتِكابِ الْمَحارِم وَ اكْتِسابِ الْماثِمِ وَ ارْزُقنی خَیْرَهُ وَ خَیْرَ ما فیه وَ خَیْرَ ما بَعْدَهُ وَاصْرِفْ عَنّی شَرَّهُ ما فیهِ وَ شَرَّ ما بَعْدَهُ...

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و آلش درود فرست و مرا در این روز (پنجشنبه) و غیر از آن شبها و روزها به ارتكاب حرامها و كسب گناهان دردمند مكن. و خیر آن را و خیر آنچه در آن است و خیر ما بعدش را به من روزی فرما و از بدی اش و بدی آنچه در آن است و بدی مابعدش را دور گردان...».

به هر حال، برماست كه اوقات روز و شب را مغتنم شمرده و از آنها به درستی استفاده كنیم؛ استفاده ای كه بر علم و دانش ما و بر حسن خلق و معنویّت ما بیافزاید.

بهره گیری معنوی

یكی از مسائلی كه اسلام به آن توصیه فراوان می كند، تعقّل و تفكّر در آیات آفاقی است و از جمله وظایف اخلاقی عقلانی انسان اینست كه یك چنین رابطه فكری با جهان طبیعت داشته باشد.

رابطه فكری با طبیعت به دو منظور می تواند انجام شود:

1. با كشف قوانین و رابطه بین پدیده ها بتوانیم آنها را در رفع نیازهای مادّی به استخدام بگیریم.

2. با تفكّر در موجودات، با مبداء و معاد و ظرایف آفرینش آشنا شویم.

آیات قرآن عمدتاً ظهور در منظور دوم دارد. قرآن كتاب طبیعت نیست، كتاب ارشاد و هدایت است؛ هدایت انسان به جانب مبدأ و معاد. لذا توجّه دادن به موجودات طبیعی و دعوت به تفكّر و تعقّل واسطه در اثبات مبدأ و معاد می باشد؛ حصول علم به این كه علّت آفرینش خدای متعال است.

با اندیشیدن در موجودات مادّی، به وابستگی وجودی آنها آشنا می شوید و سپس به قضاوت نشسته از روی علم و واقع گرایی می گویید: «هر موجود وابسته، نیازمند است و هر نیازمندی محتاج به وجود خالق و ربّ است؛ پس عالم طبیعت، كه وجودی نیازمند است، محتاج به خالق یكتاست كه دارای وجود مستقلّ مطلق می باشد.» بنابراین، پی بردن به نیازمندی جهان، ما را به وجود مستقلّ مطلق (خدای متعال) آشنا می كند.

«وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْأَرضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسیَ وَ أنْهاراً وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِیها زَوْجَیْنِ اثْنَینِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ إنَّ فی ذلِكَ لَایاتٍ لِقَومٍ یَتَفَكَّرُونَ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ اوست كه زمین را بگسترد و در آن كوهها و نهرها قرار داد و از میوه جفت جفت پدید آورد. شب را در روز می پوشاند. در این پدیده ها نشانه هایی است برای گروهی كه می اندیشند.

در آیه 4 از سوره رعد پس از بیان مواردی در بهره گیری از زمین می فرماید: «إنَّ فی ذلِكَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ؛ در آن (موارد) نشانه هایی است برای گروهی كه تعقّل می كنند.»

از آیات فوق به خوبی استفاده می شود كه رابطه انسان با طبیعت باید رابطه ای فكری و عقلی باشد؛ با تفكّر در برخی از پدیده های طبیعت به وحدانیّت الهی پی ببرد و آن جا كه مطلق تفكرّ قادر نیست ما را به مقصود برساند ـ و لازم است از مقدّمات علمی و پیچیده استفاده شود ـ از نیروی عقل بهره گرفته و تعقّل نماید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

تفكر در آیات آفاقی (خواه تفكرّ حسّی، خیالی ـ البته به كمك عقل ـ و خواه تفكّر عقلانی) ما را با مبدأ هستی، وحدانیّت، تدبیر و حكمت خداوند آشنا می كند. رابطه ادراكی با طبیعت، برای درك خلق متعال، لازم نیست تفكّر عقلانی محض باشد؛ بلكه از طریق تجربه و تحلیل مسائل مادّی در ذهن (یا یاری جستن از عقل) نیز می توان با آفریننده هستی آشنا گردید. و شاید نظر قرآن در آن جا كه افراد را به تعقّل در پدیده های عالم مادّی فرا می خواند، تفكّر عقلی محض بدون بهره گیری از تجربه باشد.

«وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إنَّ فی ذلِكَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
.

بر اساس این آیه نیز كسانی قادرند از طریق «سخّر لكم» به وجود و یكتایی خداوند متعال آگاه شوند كه به تفكّر عقلانی بپردازد.

نعمتهای مختلف و گوناگونی انسان را احاطه كرده و اگر فطرت او بیدار باشد متوجّه می گردد كه این نعمتها از خالق رزاق یكتاست؛ ولی به لحاظ عوامل مادّی و شهوی حالت فراموشی به او دست می دهد و توانایی درك هستی مطلق را از او می گیرد. این جا لازم است كه فطرت بیدار شود و انسان نیز متذكّر گردد و آنچه را به فراموشی سپرده و از آن غافل گشته، به باد آورد. این یادآوری از تفكّر در آفاق خالی نیست؛ لازم است بیندیشد و متذكّر آیات الهی شود. به عبارت دیگر تفكّری متذكّرانه داشته باشد؛

«... إنَّ فی ذلِكَ لَایَهً لِقَومٍ یَذَّكَّرُونَ»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛

رابطه اندیشه ای با طبیعت، به تفكّر، تعقّل و تذكّر ختم نمی شود؛ انسان با كشف قوانین طبیعت آن را تسخیر كرده؛ به استخدام خویش درمی آورد و از نعمتهای بیشمار آن كه فضل خداست ـ استفاده كرده و بهره مند می شود. این جا لازم است سر تعظیم در برابر حق فرود آورده و خدای متعال را شكرگزار باشد و سپاس الهی را بجا آورد؛«... وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ از فضل خدا روزی طلب كنید؛ شاید كه شكر حق را بجا آورید.»

برخی از مفسرین در معنای «لعلّكم تشكرون» بیان داشته اند: «أی تعرفون نعمه الله فتَقُومونَ بحقّها

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ نعمت خدا را بشناسید و به حقّ آن و آنچه سزاوار آن است قیام كنید و بپاخیزید.»

شكر و سپاس الهی همراه با درك و فهم و تفكّر است؛ با تفكّر و كسب معرفت می توان سپاس فضل و روزی خدا را بجا آورد.

آشنایی با مبدأ هستی از طریق رابطه ادراكی با طبیعت از جمله فواید و بهره های عالی معنوی است كه انسان با مطلق تفكّر در برخی و تعقّل و در بعضی دیگر به آن نایل می گردد. تفكّر در هر پدیده و نعمتی موجب تعقّل و رابطه عقلانی با آن می شود. رابطه عقلانی با جهان مادّه، فطرت توحیدی ما را بیدار می كند و انسان را از حالت فراموشی حق به تذكّر منتقل می سازد و متذكّر شدن معرفتی همراه با عقد قلب، در ما بوجود می آورد كه به سپاس و شكر الهی منتهی می شود. پس رابطه ادراكی ما با طبیعت، باید به ستایش و خضوع و فرمانبری از خداوند متعال كشیده شود.

یكی دیگر از بهره گیری های معنوی انسان در رابطه ادراكی با پدیده های طبیعت، شناخت معاد است. از تحوّلات موجود در طبیعت و از عامل مرگ و حیات در پدیده ها می توان به وجود قیامت آگاه شد. برخی از آیات قرآن به این مطلب اشاره كرده و انسان را دعوت به تعقّل در آن فرموده است:

«وَ هُوَ الَّذی ذَرَأكُمْ فی الْأَرْضِ وَاِلَیْه تُحْشَرُونَ؛ وَ هُوَ الَّذی یُحْیی وَیُمیتُ وَلَهُ اخْتِلافُ اللَّیلِ وَالْنَّهارِ أَفَلاتَعْقِلُون

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ و اوست خدایی كه شما را در زمین بیافرید(از خاك خلق كرد) و به سوی او گرد آورده می شوید. و اوست خدایی كه زنده می كند و می میراند و آمد و شد شب و روز به (اراده) اوست؛ چرا تعقّل نمی كنید؟»

آفرینش انسان از مادّه جامد بی روح به نام خاك، نشانه و آیه ای است كه حكایت از خالق مدبّر دارد. خوب و با دقّت در اجزای طبیعت و مادّه و عناصر آن نظر كنید. آیا چه كسی مادّه بی جان خاك را متحوّل ساخت؟ این حركت را چه كسی پدید آورد؟ قطعاً با تعقّل در این امور به وجود خدا آشنا خواهید شد. امّا این تحول و حركت نمی تواند پایانی نداشته باشد. اگر او مبدأ و فاعل این تحول و حركت است غایت و نهایت آن هم اوست. پس، «إلیه تحشرون»، حشر شما به جانب اوست.

مرگ و زندگی در دست اوست و رفت و آمد شب و روز، آیه و نشانه مرگ و حیاتند. كیست كه با اختلاف شب و روز فصول را پدید می آورد و در هنگام بهار به تن بی جان طبیعت حیات می دهد؟ تعقّل كنید؛ آن كس كه به مادّه خاكی حیات بخشید و انسان را در آن بیافرید؛ همان كس، پس از مرگ در عالم دیگر او را محشور خواهد ساخت، زیرا حیات و مرگ در ید قدرت اوست. پس در تحوّلات طبیعی تعقّل كنید تا به این حقیقت كه معادی در پیش دارید، واقف شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

«و َهُوَ الَّذی أَحیاكُمْ ثُمَّ یُمیتُكُمْ إنَّ الْإنْسان لَكَفُورٌ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
؛ و او خدایی است كه شما را زندگی بخشید و سپس شما را می میراند و باز زنده می كند. براستی انسان ناسپاس است.»

«وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیی بِهِ الْارْضَ بَعْدَ مَوْتِها إنَّ فی ذلِك لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ؛

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و از آسمان آب را نازل می كند (باران می فرستد) و زمین را بعد از مرگ آن زنده می گرداند. همانا در آن نشانه هایی است برای گروهی كه اهل تعقّل و اندیشه هستند.»

رابطه فكری و تعقّلی با طبیعت به جهت یافتن حقیقت مبدأ و معاد، به علوم تجربی هدفی مقّدس بخشیده و آن را از بُعد مادّی صرف بیرون می آورد و معنویّتی خاص می بخشد. عالم طبیعی را از غروری كه ممكن است به آن مبتلا شود نجات می دهد و از این كه بخواهد دانش خویش را در جهت منفی به كار گیرد، باز می دارد. نیز از این كه مقهور قدرت طبیعت شود و آن را یگانه مدبّر در هستی بداند و تمام آرزوها در زندگی انسانی را به سوی آن معطوف دارد، رهایی می بخشد. بنابراین، عالم و دانشجوی علوم تجربی و نیز هر انسان علاقمند به شناخت پدیده های طبیعت، اضافه بر بهره گیری علمی باید هدف خود را شناخت مبدأ و معاد قرار دهد، تا:

1. به طبیعت نگاه استقلالی نداشته باشد.

2. آن را در طریق ارزشهای اخلاقی مثبت به خدمت بگیرد.

3. به ایمانش به حقیقت هستی، افزوده شود.

4. متذكّر نعمتهای الهی گشته و شكر گزار آن نعمتها باشد.

5. از طبیعت در جهت تأمین مصالح دنیوی به خوبی استفاده كند.

6. طبیعت را ملك خدا بداند و در ملك خدا معصیت نكند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره آل عمران، آیه190.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره بقره، آیه29.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره نحل،آیه 8-5.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره مائده،آیه88.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره بقره،آیه172.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره اعراف،آیه10.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحار،ج63،روایت3،روایت1و2و4نیز در همین مورد است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحار،ج59،ص294.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحار،ج63،ص141.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحار،65،ص166-164.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحار،65،ص166-164.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحار،65،ص166-164.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحار،65،ص166-164.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره نبأ، آیه11و10.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره مزمل، آیات4-1.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. مفاتیح الجنان.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره رعد،آیه3.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. المیزان،ج12،ص228.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره نحل،آیه12.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره نحل،آیه13.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره نحل،آیه14.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تفسیر صافی،ج1،ص918.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره مؤمنون،آیه80-79.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره مؤمنون،آیات 22-12.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره حج،آیه66.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. سوره روم،آیه24.

محمدرضا اميني زاده، اخلاق اسلامي، ص 101 ـ 113

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...