رفتن به مطلب

..:: اگر شما بودید چه کار میکردید ؟ ::..


ارسال های توصیه شده

هرچند ازدواج نکردم ولی وفتی دو نفر ازدواج میکنند چه زیر یک سقف باشند چه زیر سقف اسمون جایی براشون نباشه اونا باهم یک نفرن

اگه خانواده و فامیل من به همسر من تهین کنن به من تهین کردن که خیلی بد جوابشونو می گیرن و غید اون جمع رو میزنم

ولی چون تو یه خونه نرفتیم شده حلقه ی ازدواجمم می فروشم تا زودتر بریم زیر یک سقف

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 126
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سلام:icon_redface:

 

 

علیک سلام :icon_gol:

 

سلام:icon_redface:

شما به عنوان یک دختر اگر جای اون عروس خانوم باشید :

 

چه واکنشی در برابر رفتار زننده فامیلتون که زمانی همبازی شما بودند و حالا به همسرتون توهین میکنند میداشتید ؟

 

 

راستش من فکر می کنم اول به خودم و خانواده کوچیک خودم موضوع بر می گرده اگه ما طوری برخورد کنیم که فامیل بفهمه که حق اظهار نظر در مورد مسائل خصوصی ما رو نداره تو هر زمان و مکان و شرایطی

وقتی هم ازدواج کنیم و تو چنین شرایطی گیر کنیم حداقل به خودشون اجازه نمی دن مستقیم یا غیر مستقیم بمون چیزی بگن تهش می رن پشت سرمون غیبت می کنن که اصلا مهم نیست

 

اما حالا اگه این کار رو نکردیم یا اگه اونا انقدر پررو بودن که به مسائل خصوصی ما کار داشته باشن یا بخوان توهین کنن باید مستقیم بهشون بگیم که به خودمون ربط داره و نمی خوایم چنین حرف هایی رو بشنویم اگر ادامه می خواید بدید بای بای :ws37:

 

 

اگر همسرتون مخالف رفتو آمد با فامیلتون باشه چه میکردید ؟

 

[/color]

 

خب با اونایی که بعد از تذکر هم رفتارشون رو عوض نکردن قطع رابطه می کنم

 

لیاقت ندارن :w000:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

شما به عنوان یک دختر اگر جای اون عروس خانوم باشید :

 

چه واکنشی در برابر رفتار زننده فامیلتون که زمانی همبازی شما بودند و حالا به همسرتون توهین میکنند میداشتید ؟

 

با فامیل صحبت میکنم. دلیل رفتارشون رو میپرسم. چرا از همسرم خوششون نمیاد؟! همین طوری که نمیشه! درست نیست!

 

واکنش بدی نشون نمیدم که توهین و بی ادبی بشه. اما ناراحتیم رو به طریقی نشون میدم و میگم.

اگر همسرتون مخالف رفت و آمد با فامیلتون باشه چه میکردید ؟

 

اگه نتونم با فامیل منطقی صحبت کنم و یا ببینم دلایل درستی ندارن. ترجیح میدم،برای مدتی به حرف همسرم گوش بدم و رابطه ام رو کم کنم،نـه قطعِ قطع!

منتظر جواباتون هستم ........:flowerysmile:

 

 

من کلا با اصل جریـان مشکل دارم! این ازدواج از پایه درست نیست! مشکل داره! یه جـوریــه!

 

ولی چون دعوت کردین و خواستین نظرم رو بگم،میگم. :ws37:

 

 

  • Like 3
لینک به دیدگاه

 

شما به عنوان یک پسر اگر جای اون آقای داماد باشید :

 

در برابر این تیکه پرانی ها خصوصا در جمع چه کار میکردید ؟

 

خصوصا که این تیکه پرانی ها از جانب خانواده همسر هست و اگر هم اکراه داشته باشید در رفتن به جمع های خانواده همسرتون با مخالفت همسر و خانوادش رو به رو میشید ........

 

رفتارتون با همسرتون چگونه میشه و چه تلاشی در بهبود قضیه دارید ؟

 

 

اولا من طوری رفتار نمیکردم که کسی بتونه تیکه پرانی کنه مخصوص پسر ها ، یعنی گربه رو دم حجله میکشتم و هر تیکه رو با تیکه شدید تر جواب میدادم اگه طرف پررو بود یه جای خلوت که گیرش میاوردن مگفتم یابو من جنبه ندارما یه بار دیگه چت بزنی دهن مهنتو صاف کردما !

 

رفتارم با همسرم مثل همیشه و قبل بود و تفاوتی نمیکرد ، مگر اینکه رفتار غلط پسر ها رو محکوم نکنه

:icon_gol:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
amin 202 مهمان

بعنوان داماد!:w58:

اولاً من تمام تلاشمو میکنم که قبل از ازدواج اون استقلال لازم رو بدست بیارم...تا احدی متلک بارم نکنه...:ws38:

حالا به فرض محال که زود ازدباج کردیمو خانواده ی عروس هی لیچار بارم کردن،من تمام تلاشمو میکنم که اول استقلالمونو به دست بیارم(2 شیفت کار میکنم) و بعد از اینکه خودمو به جایی رسوندم اصلاً به روشون نمیارم که چه رفتاری باهام داشتن...

چون یجورایی تقصیر خودمه اگر اونا بهم سرکوفت میزدن...من کم کاری کردم و خودمم باید جبرانش کنم!:a030:

رفتارم با همسرمم خوب سعی میکنم عادی نگرش دارم...جوری که انگار اتفاقی نیوفتاده!

 

اگر بازم همون رفتار سابقو داشته باشن،پس ایراد تو حضور من تو اون جمع هستش نه قضیه ی استقلال!

اونوقت دیگه مشکل از سمت من نیست...میدونم که مشکل از اونطرفه و من دیگه برای حرفاشون اهمیتی قائل نمیشم...تو اینجور مواقع رابطمو با خانوادشون کم میکنم و میذارم زمان خودش این مساله رو حل کنه!

چون شاید حضور بیش از حد من تو جمعشون اونارو اذیت میکنه و تو ذهنشون فکر میکنن آدمی هستم که زودی میخواد باهاشون پسر خاله بشه و یا بهشون نیاز خاصی دارم!

لینک به دیدگاه
خب منم گفتم طوری که ناراحت نشه. :w888:

خب من میگم اصلا به زنت چه !

 

اون مسبب تیکه پرنی ها نیست که :banel_smiley_4:

 

حالا من نمیدونم اون بنده خدا کیه،ولی من معمولا در مواقع حساس یک حرف هایی میزنم که طرف مقابلم فقط مجبور میشه سکوت کنه،حتی اگر علامه باشه !!!!!

 

بهترین راه اینست که اونجا اعلام کنم به دلیل توهین های مکرر شما،بنده تا اطلاع ثانوی کوچکترین رفت و آمدی با شما نخواهم داشت.

 

حالا اون خانم اگر خودش مقصر نباشه که برخورد خاصی هم باهاش رخ نمیده،اما در کل بی محلی و عدم حضور در اون جمع بهترین راه است.....

 

ببین اسی حرفی که تو میزنی زمانی که خودتو چند نفر دیگه حداقل تو رنج سنی خودت و همسرت باشند مشکلی پیش پیش نمیاره ولی وقتی تو جمعی که همه فامیل ها هستند و در نهایت جواب تند تو داره جلوی جمعی از بزرگان داده میشه روی خوشی نداره و بد میشه قضیه !

 

ذکر این نکته که گفتم هنوز عقد هستند این زوج برای این بود که شما حساسیت دیگه ای رو که هنوز مستقل نشدید و هنوزم دختر تو خانواده خودشه و بخشی از تصمیم گیری ها به عهده خانواده دختر هست مثل کم شدن روابط رو در نظر بگیرید .......

 

 

بستیگی به طرف مقابلم داره که چجور شخصیتی باشه. ولی در هر صورت ابتدا باهاش نرم برخورد میکنم، سعی میکنم یجوری توجیهش کنم تا دست ازین کاراش برداره. ممکنه طرف دلسوز دختر

 

عموش باشه، به من شک داشته باشه، یعنی پشت حرفاش یه منطقی باشه، به سوالاش و شکیاتش جواب میدم، یکم اعتماد سازی میکنم. این برای وقتی بود که طرفم آدم حسابی باشه.

 

اگه طرفم تیکه پرونی برای تخریب و تمسخر انجام بده وضعیت فرق داره. البته اون نرمی و اون چیزا هستا ولی کوتاهه و اگه جواب نده ، جور دیگه برخورد میکنم. جَدَل نمیکنم باهاش. یه تیکه

 

انداخت ، یه سر تکون میدم، منم میخندم، یه جوری حق رو بهشون میدم، یعنی جوری برخورد میکنم که فکر کنن حق با اوناس. چون اون فرد با همچون شخصیتی برام اهمیتی نداره، خودم رو

 

هم کوچیک نمیکنم که جوابشو بدم. اون کسایی که باید حقیقت رو بدونن، میدونن، همچین افرادی لیاقت دونستن رو ندارن، بذار هرجور که میخوان فکر کنن. اگر که یارو واقعا آدم بی شخصیتی

 

باشه و زیاده روی کنه و کس دیگه مثلا پدر و مادرش یا سایر افراد جمع بهش هیچی نگن، همون لحظه دست زنمو میگیرم و از مجلس بیرون میام و دیگه اونجا نمیرم، شاید طرف با این کار

 

شرمسار بشه، نشد هم به درک. انقدر مشکل جلو روم هست که نمیدونم این فرد عتیقه رو کجای دلم بذارم! به قول معروف جواب ابلهان خاموشیست.

 

 

خانم من هم خودش تصمیم میگیره که چیکار کنه، خواست میره، نخواست نمیره. فکر نمیکنم در جمعی که همچین شخص یا اشخاص بی شخصیتی هستند و بقیه هم مانند سیب زمینی نظاره گر هستند، ورود پیدا کنه.

 

ببین یه بار میگی دست زنمو میگیرمو میرم ( که در جواب بالا و در جواب پستی اسی گفتم که هنوز مستقل نیستید و هنوز برخی تصمیم گیری ها به عهده خانواده دختر هست ) و از طرفی میگی به عهده خودشه

 

اولش به نظرم کاملا منطقی بود آخرشو نمیدونم دقیقا چی میخواد بشه ....

 

آدمهایی که معمولا مزه پرونی و تیکه انداز هستند و بالاخره یه عمره که میشناسمشون وقتی هم کسی به عنوان عضو جدیدی و همسره من بخواد وارد جمع خانوادگیمون بشه خودم قبلش یجوری بهش میگم که مثلا فلانی اینجور آدمی هست و یجورههایی از قبل آمادهش میکنم که اگر برخورد بدی دید خیلی اذیت نشه.....

ولی چون تحملم کمه شاید نتونم رفتارهای رو تحمل کنم و ترجیحا روابطو کم میکنم تا کمتر عذاب بکشیم جفتمون

هرچقدرم اون فامیل عزیز و نزدیک باشه ولی نمی تونم همسرمو توی عذاب بذارم و بخاطرش حاضرم حتی رابطه رو قطع کنم اینجوری یه عمر با آرامش زندگی میکنیم

 

مرسی که گفتی ولی اگر خانوادت نذاشتند روابط کم شه و دلیلشون اینه که هنوز شوهرت نتونسته یه خونه زندگی برات درست کنه که بری پس هنوز دلیلی نداره انقدر تو تصمیم گیری ها دخالت کنه چی؟

 

خب به دختره ميگم تا وقتي مستقل نشديم نريم خونه فك و فاميل :ws52:

جواب تو هم جواب بالایی هاست چون هنوز مستقل نشدید عملا نمیشه خیلی تو تصمیم گیری ها دخالت کرد چون تو زنت رو که نمیتونی هر دقیقه ببینی که

 

چون تو خونه پدرشه هنوز ......

 

اگر حتی نخواد بره ممکنه اونا بیاند خونشون که :icon_redface:

 

هرچند ازدواج نکردم ولی وفتی دو نفر ازدواج میکنند چه زیر یک سقف باشند چه زیر سقف اسمون جایی براشون نباشه اونا باهم یک نفرن

اگه خانواده و فامیل من به همسر من تهین کنن به من تهین کردن که خیلی بد جوابشونو می گیرن و غید اون جمع رو میزنم

ولی چون تو یه خونه نرفتیم شده حلقه ی ازدواجمم می فروشم تا زودتر بریم زیر یک سقف

 

حرفت کاملا درسته ولی دقیقا جواب منم برای پست شما همون جواب بالایی هاست :icon_gol:

علیک سلام :icon_gol:

 

 

 

راستش من فکر می کنم اول به خودم و خانواده کوچیک خودم موضوع بر می گرده اگه ما طوری برخورد کنیم که فامیل بفهمه که حق اظهار نظر در مورد مسائل خصوصی ما رو نداره تو هر زمان و مکان و شرایطی

وقتی هم ازدواج کنیم و تو چنین شرایطی گیر کنیم حداقل به خودشون اجازه نمی دن مستقیم یا غیر مستقیم بمون چیزی بگن تهش می رن پشت سرمون غیبت می کنن که اصلا مهم نیست

 

اما حالا اگه این کار رو نکردیم یا اگه اونا انقدر پررو بودن که به مسائل خصوصی ما کار داشته باشن یا بخوان توهین کنن باید مستقیم بهشون بگیم که به خودمون ربط داره و نمی خوایم چنین حرف هایی رو بشنویم اگر ادامه می خواید بدید بای بای :ws37:

 

 

 

خب با اونایی که بعد از تذکر هم رفتارشون رو عوض نکردن قطع رابطه می کنم

 

لیاقت ندارن :w000:

 

مرسی از اومدنت همون جواب بالایی ها رو در مورد کم کردن روابط میدم بهت :

 

ذکر این نکته که گفتم هنوز عقد هستند این زوج برای این بود که شما حساسیت دیگه ای رو که هنوز مستقل نشدید و هنوزم دختر تو خانواده خودشه و بخشی از تصمیم گیری ها به عهده خانواده دختر هست مثل کم شدن روابط رو در نظر بگیرید .......

 

ادم باید در مقابل حرف مردم بیخیال باشه تا همیشه موفق باشه

 

همیشه اینطور نیست وقتی خیلی زیاد باشه حرف ها و تو واکنشی نداشته باشی یه مقدار دور از منطقه .....

 

من کلا با اصل جریـان مشکل دارم! این ازدواج از پایه درست نیست! مشکل داره! یه جـوریــه!

 

ولی چون دعوت کردین و خواستین نظرم رو بگم،میگم. :ws37:

 

 

 

 

آخرین خط های این پستو بخون جوابتو میگیری :دی

 

اولا من طوری رفتار نمیکردم که کسی بتونه تیکه پرانی کنه مخصوص پسر ها ، یعنی گربه رو دم حجله میکشتم و هر تیکه رو با تیکه شدید تر جواب میدادم اگه طرف پررو بود یه جای خلوت که گیرش میاوردن مگفتم یابو من جنبه ندارما یه بار دیگه چت بزنی دهن مهنتو صاف کردما !

 

رفتارم با همسرم مثل همیشه و قبل بود و تفاوتی نمیکرد ، مگر اینکه رفتار غلط پسر ها رو محکوم نکنه

:icon_gol:

 

حامد اصلا به نظرم امکان پذیر نیست انجام این حرفی که زدی !

 

بدتر خودت خراب میشی به نظرم ......

 

بعنوان داماد!:w58:

اولاً من تمام تلاشمو میکنم که قبل از ازدواج اون استقلال لازم رو بدست بیارم...تا احدی متلک بارم نکنه...:ws38:

حالا به فرض محال که زود ازدباج کردیمو خانواده ی عروس هی لیچار بارم کردن،من تمام تلاشمو میکنم که اول استقلالمونو به دست بیارم(2 شیفت کار میکنم) و بعد از اینکه خودمو به جایی رسوندم اصلاً به روشون نمیارم که چه رفتاری باهام داشتن...

چون یجورایی تقصیر خودمه اگر اونا بهم سرکوفت میزدن...من کم کاری کردم و خودمم باید جبرانش کنم!:a030:

رفتارم با همسرمم خوب سعی میکنم عادی نگرش دارم...جوری که انگار اتفاقی نیوفتاده!

 

اگر بازم همون رفتار سابقو داشته باشن،پس ایراد تو حضور من تو اون جمع هستش نه قضیه ی استقلال!

اونوقت دیگه مشکل از سمت من نیست...میدونم که مشکل از اونطرفه و من دیگه برای حرفاشون اهمیتی قائل نمیشم...تو اینجور مواقع رابطمو با خانوادشون کم میکنم و میذارم زمان خودش این مساله رو حل کنه!

چون شاید حضور بیش از حد من تو جمعشون اونارو اذیت میکنه و تو ذهنشون فکر میکنن آدمی هستم که زودی میخواد باهاشون پسر خاله بشه و یا بهشون نیاز خاصی دارم!

 

به نظرم بالاخره تاثیر میذاره نمیشه خیلی عادی نگه داشت رابطه رو ....

 

 

_____________________________

 

داستانی که گفته شد متاسفانه یک داستان واقعی هستش و از مدتی پیش میخواستم این تاپیکو با موضوعات دیگه ای بزنم ولی رخ دادن این اتفاق منو به این سمت برد که این موضوع رو بیان کنم

 

تمام دوستان حرف هاشون اینطور بود که روابطو کم میکنند ولی متاسفانه این امکان پذیر نیست خیلی ...

 

احتمالا همتون دوران عقد یکی از نزدیکانتون رو دیدید و دیدید که چه دعواهایی ممکنه بر اثر حرف های کوچیک رخ بده

 

این جریان هم از این قاعده مستثنی نیست

 

دختر این داستان چون هنوز وارد خونه خودش نشده خانوادش خیلی بهش اجازه نمیدند که روابطو خصوصا که تا الان انقدر پررنگ بوده کم کنند به این شدت و خصوصا مشکل مالی هم مزید بر علت شده ......

 

شاید دختر و پسر رابطشونو کم کنند و نرن به مهمانی ها ولی آیا میشه مهمونی هایی که خونه خود دختر هست هم حضور نداشته باشه ؟(تعداد مهمانی ها هم کم نیست متاسفانه ....)

 

توجه کنید که داستان شاید خیلی حساس باشه و خیلی غیر منطقی باشند برخی افرادش ولی واقعا هستند اطراف ما

 

یکی از دلایل زدن این تاپیکمم این بود که چطور با آدمایی که واقعا گاهی کارایی میکنند که حتی نمیتونی دهنت رو باز کنی و چیزی بهشون بگی از حماقتشون، رفتار کنیم که سود برای ما باشه ......

  • Like 11
لینک به دیدگاه
شما به عنوان یک پسر اگر جای اون آقای داماد باشید :

 

در برابر این تیکه پرانی ها خصوصا در جمع چه کار میکردید ؟

 

خصوصا که این تیکه پرانی ها از جانب خانواده همسر هست و اگر هم اکراه داشته باشید در رفتن به جمع های خانواده همسرتون با مخالفت همسر و خانوادش رو به رو میشید ........

 

رفتارتون با همسرتون چگونه میشه و چه تلاشی در بهبود قضیه دارید ؟

 

خب اولش که باید سعی خودمو بیشتر کنم تا بتونم زودتر وضع مالی رو درست کنم.

در مقابل تیکه ها هم یا با تیکه جواب میدم اگه با جنبه باشن یا سکوت میکنم میگم ولشون کن بابا. بذار خوش باشن. کلاً به حرفای بقیه نباید زیاد اهمیت داد. اگه ادم بخواد به حرف مردم زندگی کنه که نابود میشه. :banel_smiley_4:

در مورد همسر هم سعی میکنم قانعش کنم که بیخیال حرفاشون باشه. اگه ناراحت شده باشه دلداری میدم و اینا. و بعدشم که ازش میخوام تا وقتی مستقل نشدیم زیاد خونه فامیل پامیلا نریم.

  • Like 7
لینک به دیدگاه

 

ببین یه بار میگی دست زنمو میگیرمو میرم ( که در جواب بالا و در جواب پستی اسی گفتم که هنوز مستقل نیستید و هنوز برخی تصمیم گیری ها به عهده خانواده دختر هست ) و از طرفی میگی به عهده خودشه

 

اولش به نظرم کاملا منطقی بود آخرشو نمیدونم دقیقا چی میخواد بشه ....

یعنی چی مستقل نیستید؟! ما عقد همدیگه هستیم. منظورت اینه که اگه من در اون مجلس به همسرم بگم که اینجا دیگه جای ما نیست، پدرش میگه که نه دخترم میشینی اینجا تکون نمیخوری؟!!!!

 

 

من در اون مجلس گفتم که میایم بیرون! اینکه همسرم تصمیم بگیره، برای دفعات بعدی هست که بخواد بره یا نره، چونکه من نمیرم اونجا!

 

 

چطور با آدمایی که واقعا گاهی کارایی میکنند که حتی نمیتونی دهنت رو باز کنی و چیزی بهشون بگی از حماقتشون، رفتار کنیم که سود برای ما باشه ......

 

من نظرم اینه که اول ملایمت و این چیزا، کم کم یکم موضع بگیری در مقابل حرفاش، چمیدونم بگی که به شما ربط نداره که در مسائا خصوصی ما دخالت کنی و از این جنس حرفا، نه حرف های مثل خودش که بهش تیکه بندازی و این چیزا، دیگه نشد و یارو ول کن نبود،دیگه خدا بهش رحم کنه، چون من رحمی بهش ندارم!!!

  • Like 2
لینک به دیدگاه
خواهش میکنم:icon_gol:

 

گفتم که این فامیل همون پسر عمو ها و این جور نسبت ها و هستند

 

به نظرت میشه یهو روابطو تا این حد کم کرد ؟ این قضیه فرار از موضوع هستش یا نه به نظرت تنها راهه برای بقای زندگیت ؟

تنها راه نیست من هم منظورم قطع رابطه نبود ،بلکه به نظرم بهتره ادم تو هر موردی حد و حدود دیگران رو مشخص کنه.یه مدتی رابطه کم میشه تا متوجه بشن که باید چطور برخورد کنن وقتی که متوجه اشتباهشون شدن کم کم رابطه به حالت اولش برمیگرده.

اما بازم میگم صمیمیت خوبه منتها اینکه ادم سپر دفاعی داشته باشه هیچ ایرادی نداره،گاهی باید به بقیه فهموند که مزاحمند،که دارن دخالت بیجا میکنند و حتا باید گاهی برخورد کرد .یکی دوبار که صریح ناتراحتیو رو از رفتار دیگراننشون داد همه میفهمن که چیکار باید کنن.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

شما به عنوان یک دختر اگر جای اون عروس خانوم باشید :

 

چه واکنشی در برابر رفتار زننده فامیلتون که زمانی همبازی شما بودند و حالا به همسرتون توهین میکنند میداشتید ؟

 

اگر همسرتون مخالف رفتو آمد با فامیلتون باشه چه میکردید ؟

چه واکنشی در برابر رفتار زننده فامیلتون که زمانی همبازی شما بودند و حالا به همسرتون توهین میکنند میداشتید ؟

 

اگر همسرتون مخالف رفتو آمد با فامیلتون باشه چه میکردید ؟

 

ببین عزیزم من قبلا هم گفتم تابع شدید این جمله ام:

هیچ وقت آدم های بزرگ رو با معیار آدم های کوچیک نسنجید!

 

وقتی من تصمیم رو گرفتم و از بین این همه مرد یکی رو لایق تر دونستم پس تا تهش پای انتخابم وای میسم

جاهایی که مجبورم برم رو می رم احترام رو نگه می دارم اما اجازه نمیدم کسی به من یا به انتخابم توهین کنه

به محض دیدن هر نوع توهینی خیلی مودبانه جوابش رو می دم

لازم باشه ببینم داره زیادی پاشو تو کفش من می کنه از دید و بازدیدم حذفش می کنم!

اگر این وضع واقعا برای خودم هم آزارنده باشه و ببینم فامیلم همسرم رو آزار می دن خودم رفت و آمدم رو کم می کنم که اون لطمه ای نبینه!

  • Like 7
لینک به دیدگاه
شما به عنوان یک دختر اگر جای اون عروس خانوم باشید :

 

چه واکنشی در برابر رفتار زننده فامیلتون که زمانی همبازی شما بودند و حالا به همسرتون توهین میکنند میداشتید ؟

 

اگر همسرتون مخالف رفتو آمد با فامیلتون باشه چه میکردید ؟

سحر جان ممنون از تاپیک خوبت....:icon_gol:

من نظر شخصی خودمه هااااااااااا.:icon_redface:

اولا به نظرمن ادم باید کسیو انتخاب کنه که از نظر اجتماعی و فرهنگ خونوادگی هم سطح یا یکم بالاتر از خودش باشه(نه زیاد)...خوب حالا راجع به این موضوع ...من به شخصه خودم زودتر از همسرم ناراحت خواهم شد...چون توهین و بی احترامی به اوون توهین به من محسوب میشه...و مطمئنا در زمان مناسبش به روشون میارم....و یا راجع به این موضوع با خونوادم(هر چند که مخالف باشند و با اوون سر ناسازگاری داشته باشن این موضوع رو در میون میزارم....)

از طرفی سعی میکنم متقاعدش کنم که کوتاه بیاد و به حرفای این و اوون اهمیت نده...

  • Like 8
لینک به دیدگاه

 

 

 

حامد اصلا به نظرم امکان پذیر نیست انجام این حرفی که زدی !

 

بدتر خودت خراب میشی به نظرم ......

 

 

ببین هرکس بنا به روابط خانوادگی خودش اینجا میگه چیکار میخواد بکنه

ما چون خانوادمون طوری هست که هرگز تعصب داماد رو به عنوان شریک زندگی دخترشون به پسر عموها نمیدن ، فکر میکنم اگه من جوابه تیکه انداختنارو بدم پدر عروس بیشتر از من خوشش میاد . البته اگه بخواد طرفداری اونارم بکنه من فکر نمیکنم بتونم بشینم توهین بشنومو چیزی نگم! شخصیت خودم بیشتر از همه چی مهمه برام

  • Like 6
لینک به دیدگاه

شما به عنوان یک پسر اگر جای اون آقای داماد باشید :

 

در برابر این تیکه پرانی ها خصوصا در جمع چه کار میکردید ؟

 

خصوصا که این تیکه پرانی ها از جانب خانواده همسر هست و اگر هم اکراه داشته باشید در رفتن به جمع های خانواده همسرتون با مخالفت همسر و خانوادش رو به رو میشید ........

 

رفتارتون با همسرتون چگونه میشه و چه تلاشی در بهبود قضیه دارید ؟

سلام.....

البته من که در حال حاضر در تجرد به سر میبرم ولی اگه جای ایشون بودم فکر کنم اینجوری برخورد میکردم:

 

تا جای ممکن جواب هیچ تیکه ای رو نمیدم چون معمولا کار خراب تر میشه ولی سکوت هم نمیکنم چون با این کار طرف به خودش حق میده که کارش رو ادامه بده. من کلا یه اخلاقی دارم که وقتی میبینم تو یه جمعی بحث داره به تیکه پرانی کشیده میشه سریع بحث رو عوض میکنم و بحث رو به سمتی میبرم که متکلم خودم باشم و بقیه بیشتر گوش بدن.یعنی وقتی کسی تیکه انداخت با بی محلی کامل یه حرفی که کاملا به اون تیکه بی ربطه میزنم و ادامش میدم ..........

به قول استاد شهریار: چو خروسی که محلی نشناسی ور نه.......من به هر عربده ای بی محلی ساخته ام

بعدشم که از اون مهمونی رفتیم به روی همسرم نمیارم تا خودش حرف بزنه. مطمئنا اون هم از این رفتار فامیلش دلگیره پس بهش میگم که کاملا میدونم که تقصیر اون نیست و خودش رو ناراحت نکنه.........

اگر بخوایم خودمون رو ناراحت کنیم اون جماعت به هدفشون میرسن پس نباید به روی خودمون بیاریم . ولی سعی میکنم اگه همسرم هم راضی باشه ارتباط رو تا جای ممکن کم کنیم.

در ضمن نهایت توانم رو به کار میگیرم تا مستقل بشم و دهن همه رو ببندم.........

  • Like 9
لینک به دیدگاه
شما به عنوان یک پسر اگر جای اون آقای داماد باشید :

 

در برابر این تیکه پرانی ها خصوصا در جمع چه کار میکردید ؟

 

خصوصا که این تیکه پرانی ها از جانب خانواده همسر هست و اگر هم اکراه داشته باشید در رفتن به جمع های خانواده همسرتون با مخالفت همسر و خانوادش رو به رو میشید ........

 

رفتارتون با همسرتون چگونه میشه و چه تلاشی در بهبود قضیه دارید ؟

 

سلام.

 

قبل از هر چیز لازم میدونم از استارتر یه تشکر ویژه بکنم بابت تاپیک فوق العاده مفیدشون.:icon_gol:

 

نظرات دوستان رو هم تا حدود زیادی مطالعه کردم. تقریبا با برخی از اونها موافقم. :a030:

 

اما واکنش من نسبت به این مسئله تابع شرایط ممکنه خیلی متغیر باشه. من کلا آدم آرومی هستم. البته همیشه سعی میکنم آروم باشم. خیلی کارها میشه انجام داد و یه معضلیه که برای منم اوایل ازدواجم وجود داشت. برخی افراد حد و حدود خودشون رو رعایت نمیکنن و آدم به خاطر قیودی که اطرافش هست باید واکنش منطقی و عاقلانه ای از خودش نشون بده تا عواقبی در بر نداشته باشه. مثلا اگر رابطه ام با پدر خانمم خوب باشه بهترین گزینه برای تذکر دادن خود ایشون هست. البته در لفافه ای از ادب و احترام. به هر حال ایشون بهتر از هر شخص دیگه ای میتونن با فامیل خودشون برخورد کنن و به روحیات فامیل و واکنش های اونها آشنایی دارن. ضمن اینکه تاثیر حرف بزرگترها به واسطه احترامی که براشون قائل میشن نافذتره. بهشون میگم من برای دختر شما در فامیل و خانواده خودم احترام زیادی کسب کردم و احد الناسی حق کوچکترین بی حرمتی رو به ایشون و خانوادتون چه رو در رو چه پشت سر نداره. اما اینجا یه نکته مهمه. چون به قول معروف دستت زیر سنگه و هنوز مستقل نشدی باید بگی من همه این بی حرمتی ها رو یه گل میکنم میزنم گوشه سر دخترتون و خودتون. باید بگی ارزش و اعتبارتون برای من انقدر زیاده که من به خاطر شما همه اینها رو به جون میخرم. ولی اگر ازدواج کرده باشی همونا رو میگی ولی جای جمله آخر باید بگی من به احترام شما با خانوادتون برخورد نمیکنم. البته اینها همش تابع شرایطه. اول هم گفتم باید ببینم خود پدرخانمم با من رابطه خوبی داره یا نه. و اینکه چطور شخصیتی داره تو فامیل. حرفش تاثیرگزاره یا نه. آدم عصبی و حساس یا جوشی نیست که قاطی کنه. ناراحتی یا بیماری نداشته باشه که عنوان کردن این موضوع باعث رنجش خاطرش بشه. و همینطور باز هم باید ببینم عنوان کردن این موضوع باعث ایجاد اختلاف خانوادگی بینشون نشه یه وقت. و اما در جمع در وهله اول سکوت میکنم و بعد سعی میکنم خودم رو بیشتر بهشون نزدیک کنم. با یه لبخند دوستانه جوابشون رو میدم و ابدا مقابله با مثل نمیکنم. تا شاید بتونم فاصله ایجاد شده رو بردارم. شاید بتونم یه کاری کنم که از من خوششون بیاد. به خاطر همسرم حاضرم اینکارو بکنم و زندگی مشترک یعنی از خود گذشتن و یکی شدن. ولی اگه نشد همانطور که گفتم پدر خانمم گزینه خوبیه. این راه اول بود. کارهای زیادی تابع شرایط میشه انجام داد. یکی دیگه هم میگم. راه حل دوم میتونه صحبت کردن با همسرم باشه. بهش میگم من به خاطر تو. به خاطر اینکه به تو خوش بگذره حاضرم تو جمع فامیلتون حاضر بشم و این تیکه پرانی ها رو به جون بخرم. ولی اگر تو مشتاقی که شخصیت من لگدمال بشه. اگر شخصیت من واست مهم نیست اشکالی نداره. من با تو میام. ولی اگر یک درصد برای اعتبار و وجهه من برای زندگی آیندمون احترام قائل هستی ازت میخوام که منو لغو کنی از این مهمونی. حد اقل تا زمانی که مستقل بشیم. اگر همسرم منو خیلی دوست داشته باشه خودش نمیزاره کار به اینجا کشیده بشه. اگر یکم دوسم داشته باشه نه تنها نمیزاره من برم بلکه خودش هم نمیره. ولی اگه کمتر دوسم داشته باشه میگه هر طور راحتی. خودش میره و منو لغو میکنه. ولی اگه بازم کمتر دوسم داشته باشه در جواب میگه پس منم پامو خونه فامیلت نمیزارم. در جوابش دو جمله میگم: 1 - فامیل من حق بی احترامی به تو رو ندارن. 2 - من برای اومدنت به جایی اصرار نمیکنم. دوست دارم هرجا که بهت خوش میگذره باشی. دیگه خیلی باید این خانم ... تشریف داشته باشه که مشکلم حل نشه. مطلب بعدی اینکه نوع برخورد خانمم با من در جمع روی برخورد و رفتار سایرین قطعا تاثیرگزاره. اگه همسرم یا خانوادش حرمت منو بشکنه قطعا بقیه راحت تر از این مرزها رد میشن. میگم من آدم آرومیم و تا آخرین ذره از توانم سعی میکنم با شرایط کنار بیام و مدارا کنم. ولی امان از روزی که راجع به چیزی تصمیم بگیرم. دیگه هیچ چیزی باعث نمیشه از تصمیم برگردم.

در خصوص تلاش هم که پرواضحه برای عبور از این جریان باید تلاش خودم رو دوچندان بکنم.

باز هم میگم که تابع شرایط کارهای زیادی میشه انجام داد که بهترین نتیجه رو با کمترین عواقب دردسرساز بگیریم. هرچقدر که راجع به شرایط و افراد و روحیاتشون شناخت بیشتری داشته باشم میتونم تصمیم بهتری رو با کمترین ضریب خطا اتخاذ کنم. سعی کردم کوتاه بگم ولی خیلی حرف زدم؟ :ws3:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

سلام.....

البته من که در حال حاضر در تجرد به سر میبرم ولی اگه جای ایشون بودم فکر کنم اینجوری برخورد میکردم:

 

تا جای ممکن جواب هیچ تیکه ای رو نمیدم چون معمولا کار خراب تر میشه ولی سکوت هم نمیکنم چون با این کار طرف به خودش حق میده که کارش رو ادامه بده. من کلا یه اخلاقی دارم که وقتی میبینم تو یه جمعی بحث داره به تیکه پرانی کشیده میشه سریع بحث رو عوض میکنم و بحث رو به سمتی میبرم که متکلم خودم باشم و بقیه بیشتر گوش بدن.یعنی وقتی کسی تیکه انداخت با بی محلی کامل یه حرفی که کاملا به اون تیکه بی ربطه میزنم و ادامش میدم ..........

به قول استاد شهریار: چو خروسی که محلی نشناسی ور نه.......من به هر عربده ای بی محلی ساخته ام

 

بعدشم که از اون مهمونی رفتیم به روی همسرم نمیارم تا خودش حرف بزنه. مطمئنا اون هم از این رفتار فامیلش دلگیره پس بهش میگم که کاملا میدونم که تقصیر اون نیست و خودش رو ناراحت نکنه.........

اگر بخوایم خودمون رو ناراحت کنیم اون جماعت به هدفشون میرسن پس نباید به روی خودمون بیاریم . ولی سعی میکنم اگه همسرم هم راضی باشه ارتباط رو تا جای ممکن کم کنیم.

در ضمن نهایت توانم رو به کار میگیرم تا مستقل بشم و دهن همه رو ببندم.........

 

مرسی از نظرت :icon_redface::flowerysmile:

 

سلام.

 

قبل از هر چیز لازم میدونم از استارتر یه تشکر ویژه بکنم بابت تاپیک فوق العاده مفیدشون.:icon_gol:

 

نظرات دوستان رو هم تا حدود زیادی مطالعه کردم. تقریبا با برخی از اونها موافقم. :a030:

 

اما واکنش من نسبت به این مسئله تابع شرایط ممکنه خیلی متغیر باشه. من کلا آدم آرومی هستم. البته همیشه سعی میکنم آروم باشم. خیلی کارها میشه انجام داد و یه معضلیه که برای منم اوایل ازدواجم وجود داشت. برخی افراد حد و حدود خودشون رو رعایت نمیکنن و آدم به خاطر قیودی که اطرافش هست باید واکنش منطقی و عاقلانه ای از خودش نشون بده تا عواقبی در بر نداشته باشه. مثلا اگر رابطه ام با پدر خانمم خوب باشه بهترین گزینه برای تذکر دادن خود ایشون هست. البته در لفافه ای از ادب و احترام. به هر حال ایشون بهتر از هر شخص دیگه ای میتونن با فامیل خودشون برخورد کنن و به روحیات فامیل و واکنش های اونها آشنایی دارن. ضمن اینکه تاثیر حرف بزرگترها به واسطه احترامی که براشون قائل میشن نافذتره. بهشون میگم من برای دختر شما در فامیل و خانواده خودم احترام زیادی کسب کردم و احد الناسی حق کوچکترین بی حرمتی رو به ایشون و خانوادتون چه رو در رو چه پشت سر نداره. اما اینجا یه نکته مهمه. چون به قول معروف دستت زیر سنگه و هنوز مستقل نشدی باید بگی من همه این بی حرمتی ها رو یه گل میکنم میزنم گوشه سر دخترتون و خودتون. باید بگی ارزش و اعتبارتون برای من انقدر زیاده که من به خاطر شما همه اینها رو به جون میخرم. ولی اگر ازدواج کرده باشی همونا رو میگی ولی جای جمله آخر باید بگی من به احترام شما با خانوادتون برخورد نمیکنم. البته اینها همش تابع شرایطه. اول هم گفتم باید ببینم خود پدرخانمم با من رابطه خوبی داره یا نه. و اینکه چطور شخصیتی داره تو فامیل. حرفش تاثیرگزاره یا نه. آدم عصبی و حساس یا جوشی نیست که قاطی کنه. ناراحتی یا بیماری نداشته باشه که عنوان کردن این موضوع باعث رنجش خاطرش بشه. و همینطور باز هم باید ببینم عنوان کردن این موضوع باعث ایجاد اختلاف خانوادگی بینشون نشه یه وقت. و اما در جمع در وهله اول سکوت میکنم و بعد سعی میکنم خودم رو بیشتر بهشون نزدیک کنم. با یه لبخند دوستانه جوابشون رو میدم و ابدا مقابله با مثل نمیکنم. تا شاید بتونم فاصله ایجاد شده رو بردارم. شاید بتونم یه کاری کنم که از من خوششون بیاد. به خاطر همسرم حاضرم اینکارو بکنم و زندگی مشترک یعنی از خود گذشتن و یکی شدن. ولی اگه نشد همانطور که گفتم پدر خانمم گزینه خوبیه. این راه اول بود. کارهای زیادی تابع شرایط میشه انجام داد. یکی دیگه هم میگم. راه حل دوم میتونه صحبت کردن با همسرم باشه. بهش میگم من به خاطر تو. به خاطر اینکه به تو خوش بگذره حاضرم تو جمع فامیلتون حاضر بشم و این تیکه پرانی ها رو به جون بخرم. ولی اگر تو مشتاقی که شخصیت من لگدمال بشه. اگر شخصیت من واست مهم نیست اشکالی نداره. من با تو میام. ولی اگر یک درصد برای اعتبار و وجهه من برای زندگی آیندمون احترام قائل هستی ازت میخوام که منو لغو کنی از این مهمونی. حد اقل تا زمانی که مستقل بشیم. اگر همسرم منو خیلی دوست داشته باشه خودش نمیزاره کار به اینجا کشیده بشه. اگر یکم دوسم داشته باشه نه تنها نمیزاره من برم بلکه خودش هم نمیره. ولی اگه کمتر دوسم داشته باشه میگه هر طور راحتی. خودش میره و منو لغو میکنه. ولی اگه بازم کمتر دوسم داشته باشه در جواب میگه پس منم پامو خونه فامیلت نمیزارم. در جوابش دو جمله میگم: 1 - فامیل من حق بی احترامی به تو رو ندارن. 2 - من برای اومدنت به جایی اصرار نمیکنم. دوست دارم هرجا که بهت خوش میگذره باشی. دیگه خیلی باید این خانم ... تشریف داشته باشه که مشکلم حل نشه. مطلب بعدی اینکه نوع برخورد خانمم با من در جمع روی برخورد و رفتار سایرین قطعا تاثیرگزاره. اگه همسرم یا خانوادش حرمت منو بشکنه قطعا بقیه راحت تر از این مرزها رد میشن. میگم من آدم آرومیم و تا آخرین ذره از توانم سعی میکنم با شرایط کنار بیام و مدارا کنم. ولی امان از روزی که راجع به چیزی تصمیم بگیرم. دیگه هیچ چیزی باعث نمیشه از تصمیم برگردم.

در خصوص تلاش هم که پرواضحه برای عبور از این جریان باید تلاش خودم رو دوچندان بکنم.

باز هم میگم که تابع شرایط کارهای زیادی میشه انجام داد که بهترین نتیجه رو با کمترین عواقب دردسرساز بگیریم. هرچقدر که راجع به شرایط و افراد و روحیاتشون شناخت بیشتری داشته باشم میتونم تصمیم بهتری رو با کمترین ضریب خطا اتخاذ کنم. سعی کردم کوتاه بگم ولی خیلی حرف زدم؟ :ws3:

 

خواهش میکنم :icon_redface:

 

مرسی از نظرت منتها قسمتی که بولد کردم یه کم بیشتر شبیه خودش تیکه پرانیه.

 

صد در صد که همسرت هم نمیخواد اینو ولی گفتن این حرف اونو تحت فشار میذاره ...

 

البته منظورت رو کاملا متوجه شدم که قصدی نداری منتها نوع بیانت همسرت رو بیشتر تحت فشار میذاره که هر چه سریع تر رابطه کم شه ولی شاید یهویی نشه و نتونه این کارو بکنه و بدتر خراب تر شه قضیه درست میگم ؟

 

:flowerysmile:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
شما به عنوان یک دختر اگر جای اون عروس خانوم باشید :

 

چه واکنشی در برابر رفتار زننده فامیلتون که زمانی همبازی شما بودند و حالا به همسرتون توهین میکنند میداشتید ؟

 

اگر همسرتون مخالف رفتو آمد با فامیلتون باشه چه میکردید ؟

 

معمولا شروع هر زندگی مشترکی با مشکلاتی از قبیل مسائل مالی ، اختلافات خانوادگی و تفاوت سلیقه ها و فرهنگ دو خانواده همراه است .....

 

من اگه جای این خانوم باشم اجازه نمیدم کسی در زندگی من دخالت داشته باشه هر کسی مسئول زندگی خودشه ....

 

اجازه نخواهم داد کسی به همسرم توهین کنه ( چه از طریق تذکر و حتی قطع رابطه با فامیل ) سلامت و ارامش زندگیم مهمتره

و اینکه تمام تلاشم رو میکنم که بتونیم مستقل بشیم

  • Like 4
لینک به دیدگاه
تصور کنید شما و همسرتون حدود 2 سال هست که عقد کردید و هنوز به دلیل یک سری مشکلات مالی سر خونه زندگی خودتون نرفتید

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی !؟

 

 

خانواده دختر ( خصوصا پسر های مجرد فامیل و نزدیک مثل پسر عمو ها و ... ) با داماد جدید مشکل دارند و چندان علاقه ای به این شخص نداشته و عدم رضایتشون رو هم نشون میدند با تیکه پرانی های در جمع مثل مهمانی ها

معمولا خانواده ها رو میشه قبیله فرض کرد که می شه با راضی کردن ریش سفید همه رو راضی کرد .

راه حل : پول

 

 

 

در برابر این تیکه پرانی ها خصوصا در جمع چه کار میکردید ؟

اگه حق ه و به جاست . که خوب هیچی . حقیقت تلخه .

 

اگه نا حق ه و نا بجاست .

اولین بار در جمع هیچی .

و بعدش تنهایی جواب درست و حسابی. ( که البته بستگی داره کی باشه . مثلا پدر . برادر و... )

دومین بار همون فرد و تبکه نا حق. جواب در جمع :banel_smiley_4:

 

تناقض

خصوصا که این تیکه پرانی ها از جانب خانواده همسر هست و اگر هم اکراه داشته باشید در رفتن به جمع های خانواده همسرتون با مخالفت همسر و خانوادش رو به رو میشید .......

و

ز طرفی تیکه پرانی ها شما و همسرتون رو بسیار آزار میده و از طرفی دیگه تاخیر در مستقل شدنتون بهتون بسیار فشار اورده ..........

خوب کاری رو که ادم و اذیت می کنه . ادم انجام نمی ده دیگه .!

 

رفتارتون با همسرتون چگونه میشه و چه تلاشی در بهبود قضیه دارید ؟

 

هیچی . مث قبل . مگه مشکل همسره .؟!

 

راه حل : پول .!

 

نتیجه اخلاقی : پول حل کننده تمام مشکلات ادم هاست !

  • Like 4
لینک به دیدگاه

روال تاپیک اینطور هست که برای مثال یک فردی میاد و یک موضوع ویا مشکلیو بیان میکنه، دیگر دوستان با قرار دادن فرضی خودشون جای این شخص میتونند بگند واکنششون چطور هستش .............

 

 

مهم ترین فایده این تاپیک بیان کردن مشکلات خودمون و یا نزدیکانمون به صورت داستان هست و دونستن نظر دیگر افراد در مواجه با این مشکل و فهمیدن عکس العملشون در برابر این موضوع هست که به ما بیشتر کمک میکنه در تصمیم گیری هامون ...........:icon_gol:

اگر دوستان کمی از روال شوخی و اسپم گونه رواج در بقیه تاپیک ها کم کنند، این تاپیک میشه بهترین مشاور شما برای حل مشکلاتتون و دونستن واکنش بقیه نسبت به دوراهی هایی که تو زندگی باهاش برخورد کردید و نمیدونید چه کار باید بکنید ...........:icon_gol:

 

حتی ممکنه مشکلاتی که بیان میشند مشکلات شخصی نباشه و فقط دونستن نظر بقیه باشه در مورد موضوعی .....

 

توجه :

1. هر موضوع باید یک هفته مورد بحث قرار بگیره

2. از گفتگوی سیـــاسی و معضلات جامعه که هممون میدونیم پرهیز کنید چون اینجا قرار هست فقط راهکار بدیم

3. فعلا موضوعات اولیه رو خودم میگم تا روال تاپیک دستتون بیاد بعدش شما هم میتونید موضوع بگید

4. لطفا فقط واکنشتون رو بگید و نه حرف های دیگه ایه که به موضوع ربطی نداره flowerysmile.gif

___________________________________

موضوع دوم :

 

تصور کنید پدر یا مادری هستید که فرزندتون ساعت های طولانی رو پشت کامپیوتر و اینترنت سپری میکنه

 

فرزند شما حدودا 15-18 ساله هست و ارتباطش با شما هر روز کمترو کمتر میشه به دلیل نشتن طولانی مدت پشت سیستم

 

سوال :

 

در ابتدا چه فکری میکنید در رابطه با فرزندتون و آیا نگران هم میشید به دلیل طولانی شدن زمان نشستن پشت سیستم و ادامه دار شدن این قضیه ؟

 

در صورتی که ازش بپرسید که چی کار میکنه جوابی سر بالا و کمی با خشونت بده که به شما ربطی نداره واکنشتون چیه ؟

 

کلا چه رفتاری با فرزندتون خواهید داشت و واکنش های احتمالی فرزندتون رو هم بگید و عکس العمل خودتون رو در این رابطه

 

خصوصا که خودتون جزو افرادی هستید که نت میایید و از چندو چون قضیه آگاه هستید .....

 

 

  • Like 29
لینک به دیدگاه

از همه دوستانی که در این تاپیک پست زدند ممنونم ...........

 

تمامی حرف هاتون رو خوندم و تمامی نظرات برام با ارزش و راه گشا بود :icon_gol:

 

این تاپیک توسط مدیر بسته میشه و موضوع جدید در تاپیک دوم ارسال میشه :icon_gol:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...