رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 74
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

اعتراف میکنم تو یه سنینی بر سر حق و حقوقم با مردم خیلی جنگیدم و خیلی ها رو آزرده خاطر کردم. در حالی که ارزش اینهمه چالش و کشمکش رو نداشت.

لینک به دیدگاه

از دوستا که اعتراف کردن و باعث شدن این ذهن منم باز بشه. ممنون.

ماشالا تقریباً باید یه کپی از همه بگیرم و واسه خودمم بذارم :ws3:

تو بی فرهنگی از رد شدن تو خیابون که تبحری دارم :ws3:

اعتماد به نفسم جاهای مهم پایین بوده و الان یه کمی بهتر شده ولی هنوز پایینه :icon_pf (34):

شوخیای نابجا زیاد کردم و میکنم.

غیبت میکنم :icon_pf (34):

دروغم که گفتم و الان البته دیگه کمتر اینکارو میکنم.

زیادی گیرم. و بعضی وقتا لجبازیم میکنم.

 

-----------

یکی از داغون ترین کارایی که کردم و الان یادم اومد. :hanghead:

یه سری نمایشگاه کتاب، نمیدونم رو چه حسابی با یکی از دوستام دوتا کتاب برداشتیم و پولشو ندادیم. اما اونقدر عذاب وجدان گرفتیم که چند روز بعدش کتابا رو به همون انتشاراتی پست کردیم یه نامه معذرت خواهی اینام توش نوشتیم. هنوزم که یادم میفته، هنگ میکنم که چی شد که اونکارو کردیم و کلی عذاب وجدان میگیرم :ws44:

لینک به دیدگاه

مردم همیشه برای اعتراف پیش کشیش ها میروند،برام خیلی جالب بود که بدانم کشیش ها پیش کسی میروند......

 

اما معمولا دوستان مذهبی و مخصوصا از نوع متعصبش از من ناراحت میشن،حق هم بهشون میدم.

 

برای همین تصمیم گرفتم دیگه پامو تو تالار ادیان و اسلام و..... نذارم.

 

اما خدا رو شکر کار بی فرهنگی مثل آشغال ریختن و رد شدن از چراغ و..... تا حالا در سطح جامعه نداشتم.

 

ولی خوب تو دوران دبیرستان وقتی مثل گوسفند مجبور میشدم سوار اتوبوس بشم پول نمیدادم و از در عقب پیاده میشدم.

لینک به دیدگاه
از دوستا که اعتراف کردن و باعث شدن این ذهن منم باز بشه. ممنون.

ماشالا تقریباً باید یه کپی از همه بگیرم و واسه خودمم بذارم :ws3:

تو بی فرهنگی از رد شدن تو خیابون که تبحری دارم :ws3:

اعتماد به نفسم جاهای مهم پایین بوده و الان یه کمی بهتر شده ولی هنوز پایینه :icon_pf (34):

شوخیای نابجا زیاد کردم و میکنم.

غیبت میکنم :icon_pf (34):

دروغم که گفتم و الان البته دیگه کمتر اینکارو میکنم.

زیادی گیرم. و بعضی وقتا لجبازیم میکنم.

 

-----------

یکی از داغون ترین کارایی که کردم و الان یادم اومد. :hanghead:

یه سری نمایشگاه کتاب، نمیدونم رو چه حسابی با یکی از دوستام دوتا کتاب برداشتیم و پولشو ندادیم. اما اونقدر عذاب وجدان گرفتیم که چند روز بعدش کتابا رو به همون انتشاراتی پست کردیم یه نامه معذرت خواهی اینام توش نوشتیم. هنوزم که یادم میفته، هنگ میکنم که چی شد که اونکارو کردیم و کلی عذاب وجدان میگیرم :ws44:

محمد :w58::w58::w58:

:w74:

لینک به دیدگاه

برنداشتن دست از روی بوق هنگام ترافیک و یا دیدن دختر خوشگل!!

(مطمئنا همتون یک بار این کارو کردین ولی اعتراف نمیکنین، از گذشته ی خودتون خجالت زده نباشید)

لینک به دیدگاه
برنداشتن دست از روی بوق هنگام ترافیک و یا دیدن دختر خوشگل!!

(مطمئنا همتون یک بار این کارو کردین ولی اعتراف نمیکنین، از گذشته ی خودتون خجالت زده نباشید)

:whistle:

لینک به دیدگاه

من هم اعتراف میکنم که سوم دبستان که بودم یه کتاب از کتابخونه مدرسه گرفتم،خوب امانتداری نکردم و پاره و خیس شد.خجالت کشیدم پسش بدم و تا سال تموم شد.ولی اسم کتاب همیشه یادمه (قصه های خوب برای بچه های خوب،مهدی آذر یزدی)و تصمیم دارم یک روز چند تا کتاب بخرم و برم مدرسه مون اعتراف کنم،ولی متاسفانه من در حال حاضر در آن شهر نیستم.

لینک به دیدگاه

تو امانت متاسفانه زياد خوب نيستم....نه در گذشته و نه در حالا....خيلي سعي ميكنم كه اين عادت زشتمو تغيير بدم...ولي باز هم دچارشم.....كتاب و سي دي زياد گرفتم و پس ندادم...

يه چيز ديگه هم اين كه با اوني كه بايد باشم و دوست دارم باشم تفاوت دارم.حالا بعد بيشتر توضيح ميدم.

لینک به دیدگاه

وقتی میخام صبا مترو سوار شم .... تا اون متروی معروف از اون سمت میاد... داد میزنم ک ... جی ها اومدن .... :w74:

خب خیلی بد میان دیگه ... ادم هی کوبیده میشه به درو دیوار تا بره تو.... اخرم ادم و میزنن زمین که بشینن خودشون ...:imoksmiley:

اصلاح شن منم اصلاح میشم بوخودا ...:hanghead:

لینک به دیدگاه

من بي فرهنگيم اينه كه خيلي زود عصباني ميشم و با همين اخلاقم چند نفري رو از خودم رنجوندم.خيلي سعي كردم خودمو درست كنم اما خداييش سخته به قول معروف ترك عادت موجب مرض است!

لینک به دیدگاه

بی فرهنگی؟:ws52:

بعضی وقتا با ماشین که هستم چراغ زرد رو قبل چهار راه میبینم ولی سعی میکنم زود رد بشم و یا اینکه پشت چراغ که می ایستم حواسم نیست روی خط کشی عابر می ایستم .البته جدیدا خیلی کمتر پیش میاد ...........

بعضی وقتا تو پارک که میرم از رو چمن ها رد میشم.........:icon_pf (34):

همیشه به موقع سر قرارام میرسم ولی یه بار با بچه ها قرار داشتیم دیر رسیدم خیلی اون روز ناراحت شدم.........

لینک به دیدگاه

بچه ها من اعترافات همه رو خوندم...ولی راستش من نه آشغال میریزم تو خیابون نه موقع سوار شدن اتوبوس کسی رو هل می دم نه چیزی از جایی برمیدارم بدون اجازه نه اینکه در مورد کسی قضاوت می کنم :icon_pf (34):

 

(البته شاید در گذشته های خیلی دور گاهی این رفتارهارو داشتم اما کلا اهلش نیستم)

 

شاید بی فرهنگی من این باشه که گاهی خیلی بی حوصله می شم و بداخلاق .که ممکنه (حتما) باعث رنجش اطرافیانم بشم...

آهان راستی گاهی زبونم خیلی تند می شه :icon_pf (34):

لینک به دیدگاه

توشغل مایه اصطلاح هست که میگن عیب یابی یه دستگاه مهمترازتوانایی درتعمیراون دستگاه.ماخودمون ادعامیکنیم بافرهنگیم.تکیه کلام مامحبت شده ودوستی.امابه وقت عمل فقط کافیه خطایی ازکسی سربزنه!بعضی وقتهاجابجایی یه ویرگول

خیلی اثرداره.من خودم بزرگترین بی فرهنگی رودربی احترامی به

والدین میدونم چقدربقیه روتوصیه

میکنیم اما خودمون سروالدین فریادمیکشیم!همه روآشتی میدیم خودمون بابرادرمون قهریم؟درجامعه منادی احقاق حقوق بشریم اماهرجابشه حق

دیگران راپایمال میکنیم.توصف اتوبوس.مترو،نانوایی.پشت چراغ قرمزفراموش میکنیم حق باماشین هایی هست که چراغ برای اوناسبزه.وبرعکس.چراهمیشه بدی روواسه همسایه میخوایم؟خلاصه این قصه سردرازداره.فقط کافیه کمی منصف باشیم وخودمون روجای کسی که حقش داره زیرپای ماله میشه بذاریم .ازامام صادق نقل آنچه برای خودمیپسندی برای دیگران هم بپسند-وآنچه برای خودنمیپسندی برای دیگران هم مپسند.

لینک به دیدگاه

اعتراف ها رو ديدم خيلي هم چندش اور نبود .من قتل زياد انجام دادم چند سال پيش فكر كنم يه چندصدتا گردان از زنبور و مورچه مگس و پشه از بين بردم مثال اگه يه زنبور بهم نيش ميزد معتقد بودم كل زنبورها بايد كشته شوند ديكتاتوري محض . زود قضاوت كردن يكي از كارهام بود افراط وتفريط فوقلاده بودم به طرف اينقدر محبت ميكردم كه گندش و درمي اوردم و دوباره اينقدر ميچزوندمش تا صداش به فلك مي رسيد اين كارم نميدونم عيبه يا نه به صدا و سيما خيلي فحاشي ميكنم

لینک به دیدگاه

من اشتباه زیاد داشتم قبلا همیشه آشغالها رو شوت میکردم تو خیابون ولی 7 سال مثل انسان میریزم تو کیسه قبلا سیزده بدر خدا بده برکت:ws18: ولی باور کنید الان دیگه انسان شدم:icon_redface: پوست درختا رو هم زیاد کندم:icon_pf (34): گل از باغچه هم چیدم:icon_pf (34): رو سیمان خیس هم یادگاری نوشتم:icon_pf (34): ولی هر چیزی دوره ای داره دیگه از این کارا نمیکنم:ws37:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...