رفتن به مطلب

منصور حلاج و حافظ ... بیت ناجوانمردانه


ارسال های توصیه شده

سلام

 

جرم در معناي كنايي به كار رفته و به اين مفهوم نيست كه حضرت حافظ با انديشه و ديدگاه حلاج عنادي مي داشته . مثل هنگامي كه مي گيم : " جرمش دانستن بود " يا " تنها گناهش بي گناهي بود " اينجا استفاده از لفظ گناه يا خطا متفاوت است با جايي كه ميگيم " جرمش سرقت بود " شايد چيزي شبيه افعال معكوس .

 

در باب تاييد انديشه هاي حلاج توسط حافظ هم علاوه بر تاييد و عدم ذكر مجدد اشارات afarin گرامي به چند بيت و مصرع اشاره مي كنم كه جايي براي ترديد نمونه .

 

اگر بخوام اشاره ي بارز داشته باشم ، نگاه كنيد به اين مصرع :

 

" چو منصور از حقیقت هرکه بردارند، بردارند "

 

 

بي ترديد اين مصرع تاييد كننده ي پيوند انديشه ي حافظ و حلاج هست و جاي بحثي نداره ؛ اما باز هم جهت تصديق بيشتر اشاره مي كنم به بيت

 

 

 

" سال ها دل طلب جام جم از ما مي كرد

وانچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد "

 

 

كه نشون دهنده ي مشي فكري حافظ و يگانگيش با انديشه ي حلاج هست .

و اين هم حسن ختام اين پست در همين موضوع :

 

" بدان مقام رسید اتحاد من با دوست

که باز می نشناسم که این منم یا او‌ "

:icon_gol:

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 54
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

حرف شما تا آنجایی که پررنگ کرده ام کاملا درست است، بله من میگویم به مردم اشاره ای نشده ولی دلیل اینکه شما میگویید چون از دید مردم... را متوجه نشدم

در تأييد فرمايش شما بود و در راستاي پست 7 و 8 ... ، كه از ديد مردم دوره حلاج، جرمش كفرگويي بوده، ولي اينجا هيچ حرفي از مردم نيست، فقط نظر حافظ نسبت به حلاج مطرحه

لینک به دیدگاه
سلام

 

جرم در معناي كنايي به كار رفته و به اين مفهوم نيست كه حضرت حافظ با انديشه و ديدگاه حلاج عنادي مي داشته . مثل هنگامي كه مي گيم : " جرمش دانستن بود " يا " تنها گناهش بي گناهي بود " اينجا استفاده از لفظ گناه يا خطا متفاوت است با جايي كه ميگيم " جرمش سرقت بود " شايد چيزي شبيه افعال معكوس .

 

در باب تاييد انديشه هاي حلاج توسط حافظ هم علاوه بر تاييد و عدم ذكر مجدد اشارات afarin گرامي به چند بيت و مصرع اشاره مي كنم كه جايي براي ترديد نمونه .

 

اگر بخوام اشاره ي بارز داشته باشم ، نگاه كنيد به اين مصرع :

 

" چو منصور از حقیقت هرکه بردارند، بردارند "

 

 

بي ترديد اين مصرع تاييد كننده ي پيوند انديشه ي حافظ و حلاج هست و جاي بحثي نداره ؛ اما باز هم جهت تصديق بيشتر اشاره مي كنم به بيت

 

 

 

" سال ها دل طلب جام جم از ما مي كرد

وانچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد "

 

 

كه نشون دهنده ي مشي فكري حافظ و يگانگيش با انديشه ي حلاج هست .

و اين هم حسن ختام اين پست در همين موضوع :

 

 

 

" بدان مقام رسید اتحاد من با دوست

 

که باز می نشناسم که این منم یا او‌ "

:icon_gol:

 

 

حتما همه بیت معروف حافظ که منصور حلاج را مخاطب قرار میدهد شنیده اید.

 

آن یار کزو گشت سر دار بلند

........................ جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد

 

 

حالا سوال این جاست که کلمه ی جرم به چه معنی است؟؟

 

 

 

احتمالا وقتي حافظ از حلاج به عنوان يار ياد كرده به معني دوست حتما كاملا مورد قبولش بوده پس اين جرم به نظر من از نظر حافظ نبوده....منظور جو حاكم بر آن زمان بوده....

همون طور كه ميبينيم گفته كه جرمش اين بوده كه اسرار هويدا ميكرده......وقتي اين جمله به كار برده شده يعني از نظر حافظ اين كار(هويدا كردن اسرار.....نا گفته ها...نا انديشه ها) مورد قبول و ستايشه حافظه و حقش اعدامش نبوده....به نظر من كلمه ي جرك نوعي كنايه هست

و اعتراض به دليل كشتن حلاج...

 

حالا مشكل اينجاست كه اين يك استدلال سادست كه احتمالا منظور شما نيست

گفتين كه جواي هاي ادبي پاسخ دهنده ي سوالاي فلسفي نيست

اگه اين سوال ها بيان بشه احتمالا بهتره....

 

ممنون از شروع اين بحث

 

درود:icon_gol:

نسبت به شخصيت حلاج دو ديدگاه متفاوت وجود داره، دسته اول كسايي كه حلاج رو بعنوان يه عارف ميشناسن كه مراتب عرفان رو طي كرده تا به لقاء الله رسيده و دسته دوم كسايي كه اين نظرو ندارن (و در اينجا باهاشون كاري نداريم)... و حافظ جزو دسته اول هست، به دليل اينكه بجز اين بيت، بازم در مورد حلاج شعر داره

رموز سر أناالحق چه داند آن غافل / كه منجذب نشد از جذبه هاي سبحاني

أناالحق >> انجذاب در جذبه هاي سبحاني

تحصيل عشق و رندي آسان نمود اول / آخر بسوخت جانم در كسب اين فضايل

حلاج بر سر دار اين نكته خوش سرايد / از شافعي نپرسند امثال اين مسائل

معني عشق رو بايد از عاشق جانسوخته اي چون حلاج پرسيد

همينجا هم ازش به عنوان "يار" اسم برده

پس ميدونه كه حلاج كفر نميگه، و اينجا هم گفته نشده كه "جرمش اين بود كه كفر ميگفت"

جرم حلاج از ديد حافظ و از نگاه عرفاني اين بوده كه اسرار و رموز الهي رو براي مردمي كه توانايي درك و فهمش رو نداشتن، بيان و يا بعبارتي افشا ميكرده؛ به قول خود حافظ : با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي...

و همونطور كه فرمودين در اين شعر به مردم اشاره اي نشده، چون از ديد مردم زمانش و به فتواي متشرعين زمانش به جرم كفرگويي كشته و مثله و سوزونده ميشه و خاكسترشم به دجله ريخته ميشه، كشتن به فجيع ترين شكل ممكن

ديگه اينكه وقتي تو مصرع اول از دار ميگه، در ادامه بايد بگه به چه جرمي! و فكر ميكنم بار كنايي داره

 

 

برخلاف عرف و شرع......

 

جرم به عملي گفته ميشه كه حرام باشه و ترك واجب الهي رو شامل بشه يا باعث برهم خوردن نظم اجتماعي بشه...........

 

قانون شرع و عرفه ...

 

..مجموعه اي بايد و نبايداي تببين شده كه روي اون اساس يه جامعه اداره ميشه.....

 

و اما برخلاف عر ف .... حتي اين گفته ي حلاج كه "انا الحق".........درست باشه چون ...خارج از باور عام مردمه ...برخلاف قانونه نانوشته س....پس جرم محسوب ميشه ...از اين منظر.....

 

 

 

انالحق که جرم یا کفر نیست ، البته بستگی داره از کدوم طرف بهش نگاه کنی !

من یه انالحق میگم و تفسیر خودمو دارم !!! تفسیرم هم رو حساب دین و مسلک و اعتقادم و چیزای دیگه ای که تو وجود خودم هست بنا میشه ، وجود آدما همیشه و به طور مطلق با دین و مسلکش یکی نیس ( البته باشه که شاید بهتر ، ولی یکی نیس برا دست پیدا کردن و تفکر و رسیدن به بهترینی که بیشتر از هر چیزی بهش معتقد میشی )

 

 

 

 

و اما قانون ، قانون برا یه جامعه ، یه ملت و آدم ها تعیین میشه در سطح جامعه ،

همینطور برا دو تا فرد (منصور و حافظ ) ، یا دو تا تفکر

یا خود آدم با چیزی که خود آدم می خواد ! ( حافظ و حافظ )

جرم کاریست که درست به نظر نرسد ( 51% )

 

 

 

 

 

درود

 

قبول دارم که حافظ با اندیشه ی اناالحق موافق است ولی به یقین گفتن این جمله را قبول نداشته و آنرا جرم به معنای خود جرم یعنی خطا میدانسته

همان طور که قبلا گفتم هیچ اشاره ای به مردم نمیشود پس این کار ( بیان کردن اناالحق ) از نظر خود حافظ اشتباه است.

 

با دلیلی که آوردم موافق این برداشت هستید؟

لینک به دیدگاه

به به چه تاپیک خوبی! :icon_gol:

 

راستش ادبیات من خیلی قوی نیست ولی راجع به موضوع منصور ابن حلاج خیلی فکر کردم. حلاج تنها صوفی در طول تاریخه که تفکراتش رو آزادانه به زبان آورد.

 

عده ای میگن این نشات گرفته از شهامت منصوره ولی عده ای دیگه معتقدن منصور ظرفیت درک حقایق رو نداشت و نتونست با درون خودش و این مرتبه از تصوف کنار بیاد یا به قولی در ظرف منصور نگنجید.

 

از این منظر برای من شدیدا قابل تامله. چون تو هر یک از فرض ها به تناقاضات و پرسش های بی پاسخ زیادی میرسیم.

 

و خوشحالم که این تاپیک رو زدید. نظرات دوستان رو مشتاقانه پیگیری میکنم. شاید بتونم خلاء موجود در ذهنم رو توسط شما دوستان پر کنم.

لینک به دیدگاه
درود

 

قبول دارم که حافظ با اندیشه ی اناالحق موافق است ولی به یقین گفتن این جمله را قبول نداشته و آنرا جرم به معنای خود جرم یعنی خطا میدانسته

همان طور که قبلا گفتم هیچ اشاره ای به مردم نمیشود پس این کار ( بیان کردن اناالحق ) از نظر خود حافظ اشتباه است.

 

با دلیلی که آوردم موافق این برداشت هستید؟

 

خير .

 

اولا كه مقصود از " اسرار " صرفا و مطلقا " جمله ي اناالحق نبوده و مقصود مجموعه ي افكار و عقايد و نگاه منصور حلاج به هستي و انسان بوده .

 

ثانيا همونطور كه در بالا مصداق آوردم ،‌ خود حضرت حافظ هم چنين انديشه اي داشته و بيان كرده

 

" سالها دل طلب جام جم از ما مي كرد

 

و آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد "

 

البته اگر مقصود شما نوع بيان هست ، اينكه حافظ مانند حلاج بيان نكرده دليلي بر اينكه مخالف بيان اين موضوع باشه نيست . شايد به هر دليلي صلاح رو بر فرياد زدن و استفاده از نوع بيان منصور نديده .

 

مثلا اگر كسي معلم نميشه به اين معناست كه يقينا اين فرد معلم شدن رو جايز نمي دونه ؟

 

يا از اين موضوع كه فلاني كار خير نمي كنه ميشه به اين نتيجه رسيد كه فلاني با كار خير كردن مخالفه ؟

لینک به دیدگاه

و اما منظور بیت از نظر من دو تا پیام کاملا جدا داره که باز هم من قادر به تشخیصش نیستم. یکی در نفی منصور و دیگری در دفاع از منصور.

 

در نفی منصور همونطور که گفتم از منظر تصوف جاری کردن کلمات عرفانی و صوفی گری بر زبان در برابر مردم عادی جرم به حساب میاد.

 

ولی از منظر دیگر طرف حساب منصور رو نفی میکنه و اصطلاحا از کلمه جرم استفاده میشه. یه مثال بزنم متوجه میشید. داستان زنبوری که در دهان الاغ گیر کرده بود رو باید شنیده باشید. وقتی الاغ از ملکه زنبورها میخواست زنبور رو به الاغ تحویل بده تا اونو به سزای عملش که همون گزیدن زبان الاغ بود برسونه زنبور که برای حفاظت از جان خودش زبان الاغ رو گزیده بود به ملکه میگفت گناه من چیه که تو دهن الاغ گیر کرده بودم و اگر اونو نیش نمیزدم میمردم. ملکه در جواب میگه گناهت اینه که طرف حسابت خره. شاید حافظ هم جرم منصور رو به کنایه بکار برده و منظورش همینه. در واقع میخواد بگه گناه از منصور نبوده.

لینک به دیدگاه
خير .

 

اولا كه مقصود از " اسرار " صرفا و مطلقا " جمله ي اناالحق نبوده و مقصود مجموعه ي افكار و عقايد و نگاه منصور حلاج به هستي و زندگاني بوده .

 

ثانيا همونطور كه در بالا مصداق آوردم ،‌ خود حضرت حافظ هم چنين انديشه اي داشته و بيان كرده

 

" سالها دل طلب جام جم از ما مي كرد

 

و آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد "

 

البته اگر مقصود شما نوع بيان هست ، اينكه حافظ مانند حلاج بيان نكرده دليلي بر اينكه مخالف بيان اين موضوع باشه نيست . شايد به هر دليلي صلاح رو بر فرياد زدن و استفاده از نوع بيان منصور نديده .

 

مثلا اگر كسي معلم نميشه به اين معناست كه يقينا اين فرد معلم شدن رو جايز نمي دونه ؟

 

يا از اين موضوع كه فلاني كار خير نمي كنه ميشه به اين نتيجه رسيد كه فلاني با كار خير كردن مخالفه ؟

 

 

منصور جهان بینی خود را داشته و حرفایش (بجز اناالحق)حتا از نظر شبلی قابل قبول بوده و هیچ کدام از آنها باعث اعدام شدن منصور نشد، پس تنها حرفی که باعث شد اعدام بشود همان اناالحق است بنابراین میشود گفت که در این بیت مقصود تنها به بیان جمله ی اناالحق بوده است (نه اندیشه ی منصور)

شما در واقع حرف مرا تائید کردید که حافظ با گفتن جمله ی اناالحق موافق نبوده است

(دقت کنید که با بیان کردن جمله موافق نبوده نه با خود جمله)

لینک به دیدگاه
و اما منظور بیت از نظر من دو تا پیام کاملا جدا داره که باز هم من قادر به تشخیصش نیستم. یکی در نفی منصور و دیگری در دفاع از منصور.

 

در نفی منصور همونطور که گفتم از منظر تصوف جاری کردن کلمات عرفانی و صوفی گری بر زبان در برابر مردم عادی جرم به حساب میاد.

 

ولی از منظر دیگر طرف حساب منصور رو نفی میکنه و اصطلاحا از کلمه جرم استفاده میشه. یه مثال بزنم متوجه میشید. داستان زنبوری که در دهان الاغ گیر کرده بود رو باید شنیده باشید. وقتی الاغ از ملکه زنبورها میخواست زنبور رو به الاغ تحویل بده تا اونو به سزای عملش که همون گزیدن زبان الاغ بود برسونه زنبور که برای حفاظت از جان خودش زبان الاغ رو گزیده بود به ملکه میگفت گناه من چیه که تو دهن الاغ گیر کرده بودم و اگر اونو نیش نمیزدم میمردم. ملکه در جواب میگه گناهت اینه که طرف حسابت خره. شاید حافظ هم جرم منصور رو به کنایه بکار برده و منظورش همینه. در واقع میخواد بگه گناه از منصور نبوده.

 

پس شما هم با دوستان دیگر هم عقیده هستید!

لینک به دیدگاه
درود

قبول دارم که حافظ با اندیشه ی اناالحق موافق است ولی به یقین گفتن این جمله را قبول نداشته و آنرا جرم به معنای خود جرم یعنی خطا میدانسته

همان طور که قبلا گفتم هیچ اشاره ای به مردم نمیشود پس این کار ( بیان کردن اناالحق ) از نظر خود حافظ اشتباه است.

با دلیلی که آوردم موافق این برداشت هستید؟

بله موافقم، بيانش رو جرم ميدونسته

در نفی منصور همونطور که گفتم از منظر تصوف جاری کردن کلمات عرفانی و صوفی گری بر زبان در برابر مردم عادی جرم به حساب میاد.

:icon_gol:

لینک به دیدگاه
منصور جهان بینی خود را داشته و حرفایش (بجز اناالحق)حتا از نظر شبلی قابل قبول بوده و هیچ کدام از آنها باعث اعدام شدن منصور نشد، پس تنها حرفی که باعث شد اعدام بشود همان اناالحق است بنابراین میشود گفت که در این بیت مقصود تنها به بیان جمله ی اناالحق بوده است (نه اندیشه ی منصور)

 

شما در واقع حرف مرا تائید کردید که حافظ با گفتن جمله ی اناالحق موافق نبوده است

(دقت کنید که با بیان کردن جمله موافق نبوده نه با خود جمله)

 

 

شايد من متوجه استناد شما در مورد اينكه استفاده از كلمه ي جرم حاكي از مخالفت حضرت حافظ با بيان اين انديشه بوده نميشم ؟ ممكنه كمي دقيق تر توضيح بديد ؟

لینک به دیدگاه
پس شما هم با دوستان دیگر هم عقیده هستید!

 

با کدام دوستان؟

 

من که میگم خودم نتونستم موضوع رو تحلیل کنم و به نتیجه برسم و بین این دوراهی گیر کردم. حالا پست های دوستان رو میخونم تا ببینم منظورتون کیه و عقیده من با کی سنخیت داره.

لینک به دیدگاه
شايد من متوجه استناد شما در مورد اينكه استفاده از كلمه ي جرم حاكي از مخالفت حضرت حافظ با بيان اين انديشه بوده نميشم ؟ ممكنه كمي دقيق تر توضيح بديد ؟

 

 

دوست من اگر مخالف بیان کردن این اندیشه نبود نمیگفت آن جرم است و بخاطر آن جرم سرش بالای دار رفت.

حافظ خودش بیان نمیکند که اناالحق ولی همانطور که خودتان اشاره کردید ابیاتی دارد که با این اندیشه (رسیدن به خدا از خود) موافق است...

و اگر میخواهید بگویید مردم توان فهمیدن آن جمله را نداشتندو بخاطر آن از جرم استفاده کرده، باز هم باید تکرار کنم در این بیت هرچه هست بین حافظ و منصور است و به مردم هیچ ربطی ندارد!

 

نبوغ و رندی حافظ در همین است!

 

بایزید قبل از دوره ی منصور به مردم گفت: من خدا هستم!

و از بیان خود چنان دفاع میکند که کسی تا کنون نتوانسته آنرا رد کند....

 

ابن عربی بزرگترین مخالف این اندیشه است، جالب است که بیانیه ی او هم آنچنان قویست که کسی قادر به رد کردنش نیست

 

در باره ی این اندیشه هرچه بوده یا موافق 100% بوده و یا مخالف 100% که اصلا اناالحق دروغی بیش نیست...

ولی شاعر رند ما جناب حافظ اولین موضع گیری 2جانبه به این ماجرا را از خود نشان میدهد.

 

همانطور که خودتان هم گفتید حافظ با این اندیشه موافق ولی همانطور که ثابت شد با بیان کردنش مخالف است...

 

توانستم شما را قانع کنم؟

لینک به دیدگاه
قول میدهم در هنگان نتیجه گیری همه اتفاق نظر داشته باشیم که این بیت ناجوانمردانه است.

درواقع جرم نه نماد و نه کنایه است. احتمالا منظور شما از نماد چیز جز خود نماد است

معنی لغوی جرم : گناه، خطا، بزه...

 

 

زیاد مطمئن نباش ، خیر، منظورم همان است که نوشتم .

 

فکر کنم جمله ای رو که نوشتم درست متوجه نشدی ، اونجا نوشتم

منظور حافظ از واژه جرم ؛ نماد آشکار کردن یک راز یا یک نماد سرکشی است .

توضیح بنده در مورد منظور شاعر در بکار بردن واژه جرم بود نه معنی لغوی آن .

 

 

لینک به دیدگاه
زیاد مطمئن نباش ، خیر، منظورم همان است که نوشتم .

 

فکر کنم جمله ای رو که نوشتم درست متوجه نشدی ، اونجا نوشتم

 

توضیح بنده در مورد منظور شاعر در بکار بردن واژه جرم بود نه معنی لغوی آن .

 

 

 

دوست عزیز شما براستی معنی نماد را نمیدانید، نماد را به چیزی میگویند که بیانگر یک صفت بارز باشد و در همه جا صادق باشد، من تا بحال نه دیده و نه شنیده ام که جرم نماد چیزی باشد!!

برای مثال

کوه نماد ایستادگی

سنگ نماد سختی

دریا نماد وسعت

جرم نماد فاش کردن راز؟؟ محال است!!

اگر میخواهید بگویید چون مردم نمیدانستند ..... اگر دوست داشتی تاپیک را بخوان، بیشتر از حرف هایی که زدم توضیحی ندارم و اگر قانع نشدید ایراد از من است...

شاد و سربلند باشید

لینک به دیدگاه
دوست من اگر مخالف بیان کردن این اندیشه نبود نمیگفت آن جرم است و بخاطر آن جرم سرش بالای دار رفت.

...

همانطور که خودتان هم گفتید حافظ با این اندیشه موافق ولی همانطور که ثابت شد با بیان کردنش مخالف است...

 

توانستم شما را قانع کنم؟

 

آنارشيست جان شما تمام فرضت اين هست كه جرم به معناي جرم به كار رفته و بعد از اين فرضيه مي خواي به اثبات برسي و بعد مي خواي من رو قانع كني . آخر شما چرا احتمال نمي دهي كه جرم در معناي كنايي به كار رفته باشد دوست من ؟

 

 

شما اگر بتوني دليلي براي رد ادعاي ما ( يعني بگويي به اين دليل و به آن دليل جرم كنايه نيست ) بياري ميتوني ما رو هم عقيده با خودت بكني نه اينكه تنها با فرضيه خودت پيش بري .

 

و گذشته از تمام اين ها جمله ي " جرمش آن بود كه اسرار هويدا مي كرد " از زبان پير راهنماست و نه شخص حافظ .

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش

 

کو به تایید نظر حل معما می‌کرد

دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست

 

و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد

 

 

گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم

 

گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد

لینک به دیدگاه
آنارشيست جان شما تمام فرضت اين هست كه جرم به معناي جرم به كار رفته و بعد از اين فرضيه مي خواي به اثبات برسي و بعد مي خواي من رو قانع كني . آخر شما چرا احتمال نمي دهي كه جرم در معناي كنايي به كار رفته باشد دوست من ؟

 

 

شما اگر بتوني دليلي براي رد ادعاي ما ( يعني بگويي به اين دليل و به آن دليل جرم كنايه نيست ) بياري ميتوني ما رو هم عقيده با خودت بكني نه اينكه تنها با فرضيه خودت پيش بري .

 

و گذشته از تمام اين ها جمله ي " جرمش آن بود كه اسرار هويدا مي كرد " از زبان پير راهنماست و نه شخص حافظ .

 

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش

 

کو به تایید نظر حل معما می‌کرد

 

 

دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست

 

و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد

 

 

گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم

 

گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد

 

 

بله شما درست میگوید من قادر به قانع کردن شما نیستم

سپاس از شرکت شما در بحث

لینک به دیدگاه
بله شما درست میگوید من قادر به قانع کردن شما نیستم

 

 

سپاس از شرکت شما در بحث

 

آنارشيست عزيز من كاملا مشتاق شنيدن بحث شما و آموختن هستم منتهي تا قانع نشوم كه نميشود . باري ،‌ ادامه ي نظرات شما را دنبال مي كنم :icon_gol:

لینک به دیدگاه
دوست عزیز شما براستی معنی نماد را نمیدانید، نماد را به چیزی میگویند که بیانگر یک صفت بارز باشد و در همه جا صادق باشد، من تا بحال نه دیده و نه شنیده ام که جرم نماد چیزی باشد!!

 

برای مثال

 

کوه نماد ایستادگی

سنگ نماد سختی

دریا نماد وسعت

جرم نماد فاش کردن راز؟؟ محال است!!

 

اگر میخواهید بگویید چون مردم نمیدانستند ..... اگر دوست داشتی تاپیک را بخوان، بیشتر از حرف هایی که زدم توضیحی ندارم و اگر قانع نشدید ایراد از من است...

 

شاد و سربلند باشید

 

گفتگو و بحث دارای قوانین و مقرراتی است که بدون رعایت آنها ادامه گفتگو، نه تنها مفید نیست بلکه گاهی موجب اتلاف وقت نیزمی شود.

امروزه بیشتر کاربران برای ارتقا آگاهی های خود درتالارهای اینترنتی به رایزنی می پردازند.

رایزنی بدین مفهوم است که دو طرف دیدگاه خود را در مورد موضوع مشخص بیان می کنند و هرگز سعی نمی کنند تا نظر خود را تحمیل کنند ، بلکه به طرف مقابل اجازه می دهند تا پس از شنیدن دیدگاه طرف مقابل و بررسی کلی تصمیم بگیرد .

همانطوریکه پیشترهم توضیح دادم ، بنده نخواستم معنی واژه جرم را برای شما بیان کنم چرا که با یک مراجعه ساده به فرهنگ های لغت این معنی معلوم می گردد و پافشاری شما بدون توجه به توضیح اینجانب وسعی برای آموزش معنی این واژه ،اینطور می نماید که از موضوع گفتگو خارج شده باشیم .

در رایزنی هدف رسیدن به نتیجه درست است ، این نتیجه بر اساس صحبت ها و مستنداتی گرفته می شود که دو طرف ارایه می کنند؛ درست برخلاف گفتگوی سنتی که شخص مایل است نتیجه بحث مطابق با نظرش گرفته شود و بحث با قانع شدن طرف مقابل پایان پذیرد.:icon_gol:

لینک به دیدگاه
گفتگو و بحث دارای قوانین و مقرراتی است که بدون رعایت آنها ادامه گفتگو، نه تنها مفید نیست بلکه گاهی موجب اتلاف وقت نیزمی شود.

امروزه بیشتر کاربران برای ارتقا آگاهی های خود درتالارهای اینترنتی به رایزنی می پردازند.

رایزنی بدین مفهوم است که دو طرف دیدگاه خود را در مورد موضوع مشخص بیان می کنند و هرگز سعی نمی کنند تا نظر خود را تحمیل کنند ، بلکه به طرف مقابل اجازه می دهند تا پس از شنیدن دیدگاه طرف مقابل و بررسی کلی تصمیم بگیرد .

همانطوریکه پیشترهم توضیح دادم ، بنده نخواستم معنی واژه جرم را برای شما بیان کنم چرا که با یک مراجعه ساده به فرهنگ های لغت این معنی معلوم می گردد و پافشاری شما بدون توجه به توضیح اینجانب وسعی برای آموزش معنی این واژه ،اینطور می نماید که از موضوع گفتگو خارج شده باشیم .

در رایزنی هدف رسیدن به نتیجه درست است ، این نتیجه بر اساس صحبت ها و مستنداتی گرفته می شود که دو طرف ارایه می کنند؛ درست برخلاف گفتگوی سنتی که شخص مایل است نتیجه بحث مطابق با نظرش گرفته شود و بحث با قانع شدن طرف مقابل پایان پذیرد.

 

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...