رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

حيفه اينو اينجا نذارم:

 

گر دروغ رنگ داشت؛ هر روز شاید؛ ده ها رنگین کمان

در دهان ما نطفه می بست و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود

اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت؛ عاشقان سکوت شب را ویران میکردند

اگر براستی خواستن توانستن بود؛ محال نبود وصال !

و عاشقان که همیشه خواهانند؛ همیشه میتوانستند تنها نباشند

 

دكتر شريعتي

  • Like 16
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

به رفیقم زنگ زدم میگم پاشسو بیا بریم بیرون یه بادی هم به کلت بخوره

برگشته میگه من حال ندارم شام خوردم سنگینم امروز هم روزه بودم کلا بیحالم خودت برو من نمیام

 

بعد من رفتم بیرون میبینم تو پارک نشسته!:banel_smiley_4:

 

خوب بگو نمیخوام با تو بیام دیگه چرا دروغ میگی؟مگه من هفتیر گذاشتم رو سرت که الا و بلا باید با من بیای!:whistles:

  • Like 23
لینک به دیدگاه

من ادمایی رو دیدم که بخاطر پول و مقام, شرف و روح انسانیشونو فروختن

دقت کنید فروختن

دقیقا دارم از کلمه درست و بجای فروختن استفاده می کنم

 

من ادمایی رو دیدم که جسم خودشونو قربانی هوسهای زودگذرو یه شبه کردن شاید به اسم عشق شاید به اسم دوست داشتن ولی درهر صورت قربانین

 

من ادمایی رو دیدم که انقدر درگیر فیلم سینمایی زندگی اجتماعی و هم رنگ جماعت شدن که خودشونو حتی اخر خط زندگی پیدا نکردن

من قیافه این ادما رو وقتی که مرا درچشم ساده و خود را درچشم زیرک و حیله گر دیده اند دیده ام بارها و

بارها دیده ام

....

 

 

نه شرافت و روح انسانیم رو فروختم نه جسم خود را قربانی هوسهای انها کرده ام و نه همرنگ این جماعت بوقلمون صفت شده ام که برای همه کس و همه چیز زندگی کردن و نقش بازی نمودن الا خودشان

الا دل خودشان

...

مطمئنا جایی در این دنیا , در این کره خاکی هس که بشود شریف زندگی کرد ولی با رفاه زندگی کرد و بخاطر نیازهای اولیه و اساسی بشری برای هر ارباب بی مروتی دم تکان نداد و لیس زن کفشای ادمای پست تر از سگ نشد

جایی که بشود به صورت طبیعی عاشق شد و دوست داشت و غریزه رو بی هیچ شرمی و ترسی و حقارتی درفضا رها کرد

آن سرزمینی که بشود فقط خود بود هم بیرون هم درون یکسانی داشت بی هیچ تناقضی و تضادی و خود را ...

خود را هرگز مسوول پاسخگویی به قضاوتهای دیگران ندانست

  • Like 23
لینک به دیدگاه

کاش میشد کسی را یر زمین آورد

تا نگاه کس به کس ناکس نیندازد

تا که هر کفتار پست، چهرهء معصومیت را چنگ میزد،

چهره از او میدرید،رسوا میکرد

کاش میشد کسی را یر زمین آورد..............

  • Like 8
لینک به دیدگاه

بالاخره 6 هفته انتظار به پایان رسید.. تو قهرمان کوچولوی منی عمه جون:a030:

الهی بگردم که جای بخیه ات اینقدر زیاده و بزرگه...:4564: و ترسناک

 

از اینکه دستت درست شده یه دنیا خوشحالم و آروم:hapydancsmil:

 

فعلا خواهش کرده کاری به دستش نداشته باشیم

  • Like 14
لینک به دیدگاه

بازم نقل قول

مي بخشين:icon_gol:

 

اگر گناه وزن داشت؛ هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛

تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ... و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم

 

دكتر شريعتي

 

 

  • Like 9
لینک به دیدگاه

یک محفلی هست در این انجمن جای گفته های دکتر شریعتی هست ... میشه اونجا کلامشو نوشت ...

 

 

بعضیها خیلی در حق احساسات آدم نامردی میکنند........ یعنی واقعا به هیچی اعتقاد ندارندهاااااااااااااا

  • Like 13
لینک به دیدگاه

خدایا من اعتراض دارم آخــــــــــــه :ws25:

مثل این که این انبار ضایعاتت رو بالا سر زندگی من ساختگی ؛ از اقبال بد هم سوراخه :w000:

برای همین هر چی آدم داغون و زبون نفهمه و عوضیه ........ دقیقا داره میاد وسط زندگی من :w74:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

این دفعه تو اتوبان اگه داشتین می رفتین دیدین یه 206 سفید پیچید جلوتون، پشتشم یکی از ماشینای

 

 

گشت نامحسوس داره تعقیبش می کنه، افسره تا کمر اومده بیرون، داره سعی می کنه به لاستیکش

 

شلیک کنه، سرنشینای 206 هم مرتب دارن یه سری چیز میز از پنجره می ریزن بیرون،

 

هول نکنین!

 

شما شاهد تعقیب و گریز قاچاقچی های مواد مخدر تو مکزیک نیستین، 206 داشته روزه خوری می کرده، اونایی هم که پرت می کنه بیرون چیپس و ماست موسیره نه ماری جوآنا!

 

:5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 15
لینک به دیدگاه

این پدر مادرایی که کل روز دخترشونو ول می کنن به امان خدا ،

بعد شب کلید می کنن شب باید خونه باشی !!!

 

همیشه برام سواله چرا فکر می کنن شب فقط اتفاق می افته ؟

 

مگه روز ملت عقیمن ؟

icon_exclaim.gificon_exclaim.gificon_exclaim.gif

 

 

:hanghead:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

تا حالا شده حستو ندونی..؟

یه جور سردر گمی و گنگی؟:ws38:

یه چیزی که عین خمیر سفالگری هی بهش ور میری...اما همین که میای بهش شکل بدی خراب میشه!

  • Like 19
لینک به دیدگاه

:sigh:

 

 

چقدر بده که از ماه رمضان....فقط و فقط.....گشنگیو تشنگیشو بفهمی......

 

چقدر امسال با سالای دیگه برام فرق داشت.....سالایی که قدرشونو ندونستم......ولی امسال اصلا نمیفهمم که دور و برم چی میگذره...فقط روزام میادو میره.....

 

 

:hanghead:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

گاهی خیلی خسته میشی وقتی

مجبوری همیشه توضیح بدی

مجبوری بخندی

مجبوری نگی چیه که اذیتت میکنه

مجبوری تو خودت بریزی:sad0:

  • Like 11
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...