رفتن به مطلب

روان‌شناسی کیفری


ارسال های توصیه شده

روان‌شناسی جنایی ترجمه‌ای است از (C Criminalpsychology) که ضمناً روان شناسی کیفری نیز گفته می‌شود،بنا به تعریف عبارت است از مطالعه و تحقیق در باب علل و ماهیت جرم و همچنین شخصیت مجرم و مطالعه احساس و انگیزه و همچنین حالات روانی خاص که سبب ایجاد جرم می‌گردد.

بنابر این در روان‌شناسی جنایی یا کیفری تجزیه و تحلیل حالات روانی مجرم مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

 

روان‌شناسی جنایی در سال‌های اخیر مورد توجه واقع وهمراه با پیشرفت‌ سایر شعب روان شناسی بسط وتوسعه یافته است. سابقاً به هیچ وجه توجهی به علل جرم از نظر کیفیت روانی وحالات خاص مجرم مبذول نمی‌گردید و حتی جنون یا سایر عوارض شبیه آن نمی‌توانسته از موجبات معافیت از مجازات باشد. علت آن هم این بود که در آن دوران برای صدور احکام کیفری فقط خود نفس جرم مورد توجه قضات قرار می گرفته نه حالات و نفسانیات مجرم. خوشبختانه به تدریج مراجع قانونی و محاکم دادگستری به کیفیت روانی مجرم توجه نموده و مساله مسئولیت در قبال جرم مطرح گردید و در بسیاری از موارد شخصیت مجرم مورد نظر قرار گرفت. امروزه مطالعه روان‌شناسی کیفری اهمیت خاص یافته و نقش آن در شناخت مجرم کاملاً آشکار شده است.

 

شخصیت عبارت است از جمیع احساسات و عواطف و انگیزه‌ها و همچنین خلق و خوی که شخص را با محیط سازگار می‌سازد. بنابراین شخصیت در حقیقت کیفیتی است که سبب آشکار شدن خصوصیات خاص بشری شده و آنچه را که به نام صفات انسانی می‌خوانیم درحقیقت جزء شخصیت فرد به شمار می رود.

 

شاید بهترین فریضه و نظریه درباره شخصیت و رشد آن به وسیله دانشمند معروف اطریشی، پرفسور زیگموند فروید بیان گردیده که حتی نه تنها در مورد فشار عادی وشخصیت طبیعی مورد توجه است، بلکه از جهت شخصیت غیر عادی بخصوص در مسایل جنایی و پیشگیری از جرائم،‌جوابگوی بسیاری از نکات حساس است، مثلاً شخصیت افراد منحرف، افراد عصبی و افراد مجنون به وسیله فرضیات فروید بیان شده و به همین جهت علیرغم سپری شدن کم و بیش طولانی از زمان فروید ،‌نظریات او کماکان پابرجا بوده و بسیاری از کتب روان‌شناسی کیفری به این نظرات استناد می‌‌نمایند.

 

در سال 1895 فروید اولین الگوی سازمان شخصیتی را ارایه می‌دهد، بدین نحو که ضمیر بشر را به دو بخش خود آگاه و ناخودآگاه تقسیم می ‌کند. بخش خودآگاه، قسمتی از سازمان شخصیتی است که در هر لحظه با محیط خارج ارتباط دارد. احساس افراد درباره محیط شامل مشاهدات، ادراک، تماس و تکلم و نظایر آنها بخش خودآگاه است.

 

بخش ناخودآگاه درمقابل قسمتی از سازمان شخصیتی فرد است که ظاهراً با محیط خارج ارتباطی نداشته و شامل کلیه انگیزه‌ها، امیال و غرایز و احساس ابتدایی بشری است که جنبه حیوانی دارد. بین بخش خودآگاه و ناخودآگاه پرده‌ای قرار دارد که به صورت سانسور فعالیت می‌کند وامکان دخول اندیشه‌های ناخودآگاه را به خودآگاه نمی‌دهد، مگر آنکه شرایط خاصی ایجاد گردد.

 

این الگو تا حدود سال 1911 مورد پذیرش بود. پس از آن فروید مفاهیم جدیدتری ابداع نمود و درعقاید خود تغییراتی داد.

 

در مفهوم جدید،‌فروید ضمیر بشر را شامل سه قسمت می‌داند.

 

نهاد ID نهاد عبارت از مخزنی است که غرایز و انگیزه‌هایی را که جنبه ابتدایی دارند در خود جای می‌دهد بنابراین نهاد،‌شامل انگیزه‌های جنسی وپرخاشگری است، نیروهای نهاد به نام لیبید و معروف است که از اصل کسب لذت تبعیت می‌کند واین اصل در تمام افراد بشر وجود دارد و ما را به سوی کسب لذت و دوری از درد و الم سوق می‌دهد.

 

خود یا EGO دومین قسمت از شخصیت است که به تدریج در رشد و نمو کودک،وسایلی برای ارتباط با محیط در او به وجود می‌آورد که عبارتند از تحرک، تماس و تکلم، به جمیع این وسایل فروید نام (خود) گذاشت. باید گفت که وسایل ارتباطی با محیط که خود را تشکیل می‌دهند، تابع اصل یادگیری است و کیفیت تربیت و اجتماعی شدن در شکل دادن به این وسایل نقش اصلی را دارد.

 

فراخود یا من برتر بخشی از شخصیت است که نماینده اخلاق و صفات عالیه انسانی است.

 

بنابراین فراخود اکتسابی است وتحت تأثیر تعلیمات خود قرار می گیرد.

 

به منظور شناخت شخصیت مجرم و کیفیاتی که سبب ایجاد زمینه جرم می گردند الزاماً باید و اکنش‌های عصبی و روانی را به گروه‌های متعددی تقسیم نمود.

 

ناهنجاری‌های جنون، در این گروه از افراد واسطه فشارهای بسیار شدید روحی که جنبه‌های برونی یا درونی دارند، شخصیت فرد به کلی در هم شکسته شده و ضبط و کنترل رفتار، کردار و گفتار به کلی ساقط می‌گردد و این کیفیت در مورد فرد و حالات جنون یعنی جنون عضوی و جنون کنشی صادق است. به عبارت دیگر خواه علت ایجاد جنون، واکنش‌های خاص جسمانی بوده و خواه روانی به هر حال شخص نسبت به رفتار خود مسئولیت نداشته و طبق نظر پزشک از مسئولیت ومجازات مبری خواهد بود.

 

اختلالات منش گروهی از ناهنجاری‌های رفتار به واسطه رشد فراخود ظاهر می‌‌گردند و شخص توجهی به اخلاق وجدان و مقررات اجتماعی ندارد، از این جهت بسیاری از جرائم توسط این قبیل افراد ارتکاب می‌یابد. در عین آنکه فراخود رشد کافی ندارد، در غالب موارد این قبیل افراد را می‌توان مسئول رفتار و اعمال خوددانست، زیرا در قبال قوانین محیطی و اجتماعی تا حدی احساس مسئولیت دارند.

 

نقیصه‌های عقلی به سه گروه تقسیم می‌شود، کور ذهن‌ها، با بهره هوشی کمتر از 25 شدیدترین درجه کم هوشی را نشان می‌دهند اینها عقب مانده‌تر از آن هستند که حتی بتوانند از خود مواظبت کرده خود را در مقابل خطرات روزانه حفظ کنند ممکن است در آتش بسوزند، به روی خود آب جوش بریزند و یا خانه خود را گم کنند.

 

کند ذهن‌ها با بهره هوش بین 26تا 50 متوسط درجه کم هوشی رانشان می‌دهند، به طور کلی کند ذهن‌ها موجوداتی وابسته به دیگران، شاد و خوشحال و دوست داشتنی هستند.

 

افراد کودن با بهره‌هوشی بین 50 تا 70 قابلیت آموزشی بیشتری دارند، هر چند این افراد نیز قادر به حل مشکلات زندگی نیستند ولی با آموزش می‌توان آنها را آماده انجام کارهای ساده و پذیرش برخی مسئولیت‌ها نمود کسانی که عقب ماندگی عقلی دارند در دوران کودکی مستعد اختلالات رفتاری بوده ودر بزرگسالی رفتارهای عجیب و یا اعمال هیستریک شدیدی را که دربرخی از بیماری های روانی مانند اسکیزو و فرنی جنون جوانی مشاهده می شود از خود نشان می‌دهند.

 

به هر ترتیب عوامل روانی در ارتکاب جرائم تأثیر فروانی داشته و دارد وهمین امر موجب ارتباط هر چه بیشتر حقوق جزا با علم روان‌شناسی کیفری می‌گردد.

لینک به دیدگاه

سوال خوبیه . باید بگم البته در ایران چندان به این مسائل اهمیتی نمیدن یعنی در حقوق کیفری ایران همه ی این چیزها فقط در حد تئوری و تحصیلات دانشگاهیه . مثلاً در همین رشته ی خودم ( حقوق جزا و جرم شناسی ) ما فقط به صورت تئوری درباره ی جرم شناسی و این چیزا خوندیم . ولی در عمل به روان شناسی کیفری که یکی از شاخه های علم جرم شناسی هست در ایران چیز قابل ذکری وجود نداره . و باید بگم در حقوق کیفری و قانون مجازات ما اصلاً به جرم شناسی و روان شناسی کیفری اهمیتی داده نشده و چون مربوط به مسائل فقهی بوده که مربوط به گذشته است الان کارآیی نداره . ولی در آمریکا و هم اروپا بسیار بیشتر به این مسائل اهمیت داده میشه هرچند کلاً روان شناسی کیفری بیشتر در حد یک سری نظریات تئوریه که البته در برخی موارد هم به عمل اومده . امید هست که در آینده بیشتر در قانون و عمل منعکس بشه .

لینک به دیدگاه
دقیقا کجا؟

تو مرحله تحقیقه یا واقعا جایی این کار رو می کنن؟

یعنی با توجه به تمام علل و عوامل حکم کیفری رو صادر می کنن؟

 

ما تو دانشگاه 3 واحد این درس رو پاس کردیم(البته اختیاری بود)

شبیه به رشته اش به طور دقیق اگه اشتباه نکنم وجود نداره اما یه سری از دکترای روانشناس می تونن تخصص این دوره رو ببینن

دو تا از استادای ما که خوب تو این زمینه کار می کردن!

البته بیشتر حالت آسیب شناسی و علت شناسی جرم و جنایاتیه که شکل می گیره

و صد البته در ایران عمرا برای همه کیس ها مطرح نمیشه! مگه یه کیس خیلی خاصی باشه مثل قضیه خفاش شب که همین استاد ما (دکتر گلزاری) روانشناسش بود

یا اخیرا قضیه قتل میدون کاج!

در واقع وقتی جنبه مطبوعاتی پیدا کنه تو ایران!

لینک به دیدگاه
سوال خوبیه . باید بگم البته در ایران چندان به این مسائل اهمیتی نمیدن یعنی در حقوق کیفری ایران همه ی این چیزها فقط در حد تئوری و تحصیلات دانشگاهیه . مثلاً در همین رشته ی خودم ( حقوق جزا و جرم شناسی ) ما فقط به صورت تئوری درباره ی جرم شناسی و این چیزا خوندیم . ولی در عمل به روان شناسی کیفری که یکی از شاخه های علم جرم شناسی هست در ایران چیز قابل ذکری وجود نداره . و باید بگم در حقوق کیفری و قانون مجازات ما اصلاً به جرم شناسی و روان شناسی کیفری اهمیتی داده نشده و چون مربوط به مسائل فقهی بوده که مربوط به گذشته است الان کارآیی نداره . ولی در آمریکا و هم اروپا بسیار بیشتر به این مسائل اهمیت داده میشه هرچند کلاً روان شناسی کیفری بیشتر در حد یک سری نظریات تئوریه که البته در برخی موارد هم به عمل اومده . امید هست که در آینده بیشتر در قانون و عمل منعکس بشه .

 

بله در ایران که قابل حدسه.

می خواستم بدونم واقعا جایی عملی انجام می شه که انگار در حد تحقیقه.

 

ما تو دانشگاه 3 واحد این درس رو پاس کردیم(البته اختیاری بود)

شبیه به رشته اش به طور دقیق اگه اشتباه نکنم وجود نداره اما یه سری از دکترای روانشناس می تونن تخصص این دوره رو ببینن

دو تا از استادای ما که خوب تو این زمینه کار می کردن!

البته بیشتر حالت آسیب شناسی و علت شناسی جرم و جنایاتیه که شکل می گیره

و صد البته در ایران عمرا برای همه کیس ها مطرح نمیشه! مگه یه کیس خیلی خاصی باشه مثل قضیه خفاش شب که همین استاد ما (دکتر گلزاری) روانشناسش بود

یا اخیرا قضیه قتل میدون کاج!

در واقع وقتی جنبه مطبوعاتی پیدا کنه تو ایران!

 

خیلی خوبه که کار می کنن روش.

ولی نتیجه ش چی می شه؟ مثلا همین م کاج که طرف 3 سوته اعدام شد، این که نتیجه این آسیب شناسی چی شده خدا می دونه.

و در ثانی اگر کسی در نتیجه آسیب شناسی بفهمه که عوامل و کسان دیگه هم در این جرم مستقیم یا غیر مستقیم نقش داشتن، مجازات اون ها چی می شه؟

این جا که فقط یک نفر رو دیدیم ضجه می زد و ناله می کرد بردنش تو گردی طناب دار:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
بله در ایران که قابل حدسه.

می خواستم بدونم واقعا جایی عملی انجام می شه که انگار در حد تحقیقه.

 

 

 

خیلی خوبه که کار می کنن روش.

ولی نتیجه ش چی می شه؟ مثلا همین م کاج که طرف 3 سوته اعدام شد، این که نتیجه این آسیب شناسی چی شده خدا می دونه.

و در ثانی اگر کسی در نتیجه آسیب شناسی بفهمه که عوامل و کسان دیگه هم در این جرم مستقیم یا غیر مستقیم نقش داشتن، مجازات اون ها چی می شه؟

این جا که فقط یک نفر رو دیدیم ضجه می زد و ناله می کرد بردنش تو گردی طناب دار:banel_smiley_4:

در نتیجه هیچ فرقی نمی کنه نه اینکه اینکارا رو می کنن که به یارو (مجرم کمکی کنن) نه اینکار رو می کنن که ببین علت این حادثه چی بوده مثلا واسه مردم عبرت شه یا بقیه درس بگیرن

یا مثلا به قول خودشون پیشگیری کنن و گرنه اینکه بخوان کمکی به مجرم بکنن این فقط در صورتیه که بتونن با بدبختی ثابت کنن یارو از قبل از حین ارتکاب جرم کاملا روانی بوده (کنترل اعمالش رو کامل از دست داده به طور کلی) وگرنه که اعدام سر جاشه!!:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
بله در ایران که قابل حدسه.

می خواستم بدونم واقعا جایی عملی انجام می شه که انگار در حد تحقیقه.

 

 

 

خیلی خوبه که کار می کنن روش.

ولی نتیجه ش چی می شه؟ مثلا همین م کاج که طرف 3 سوته اعدام شد، این که نتیجه این آسیب شناسی چی شده خدا می دونه.

و در ثانی اگر کسی در نتیجه آسیب شناسی بفهمه که عوامل و کسان دیگه هم در این جرم مستقیم یا غیر مستقیم نقش داشتن، مجازات اون ها چی می شه؟

این جا که فقط یک نفر رو دیدیم ضجه می زد و ناله می کرد بردنش تو گردی طناب دار:banel_smiley_4:

همونطور که گفتیم و پری دریایی هم گفت در ایران اهمیتی به موارد آسیب شناسی و روان شناسی اینگونه جرائم داده نمیشه و البته در موارد خاص ممکنه یه سری تحقیقاتی از سوی برخی انجام بگیره ولی این تحقیقات فقط جنبه ی تئوریک دارن و در قانون ما اثری ندارن . و درباره ی اون نکته ی دوم که گفتین ممکنه کسان دیگه ای هم در اون جنایت نقش داشته باشن خوب البته که در قانون جزای ما دو نوع همدستی در جنایت یا عمل مجرمانه پیش بینی شده یکی معاونت در جرم و دومی مشارکت در جرم . در اولی میزان مجازات معاون جرم حداقل مجازات درنظر گرفته شده برای مجرم اصلیه و در دومی یعنی مشارکت در جرم ، مجازت مجرم اصلی و شریکش هردوتا یکیه . ولی درباره ی اینکه ممکنه کسان دیگه ای هم بوده باشن که تاثیرات غیر مستقیم در مجرم داشتن قانون ما مجازاتی در نظر نگرفته و علتش هم اینه که اگه قرار باشه همه ی علل ارتکاب جرم رو در نظر بگیریم یه سلسله ی بینهایت از عواملی کشف میشه که نمیشه همه رو مجازات کرد . پس نزدیک ترین عوامل ارتکابی جرم که میتونه یا معاون باشه یا شریک جرم در نظر کرفته میشه . البته که در ارتکاب برخی جرائم عوامل متعددی نقش دارند . مثلاً در اعتیاد به مواد مخدر که در قانون ما یک جرمه . بله میتونه برخی عللی چون شکست عشقی سبب این بشه که یک فردی دست به این جرم بزنه و معتاد بشه . ولی آیا شما می تونید برید کسی رو که شاید باعث اون شکست عشقی شده رو مجازات کنید ؟ این غیر منطقیه . درکل باید بگم که ما نمی توانیم همه ی عواملی که سبب ارتکاب یک جرم یا جنایتی میشن رو به پای میز محاکمه بکشیم و مجازات کنیم اما می تونیم با درنظر گرفت عوامل مختلف اجتماعی و روانی در مجازات مرتکب جرم تجدید نظر کرده یا تخفیف قائل بشیم و یا به جای حبس بلند مدت یا اعدام مجازات دیگری چون بازپروری و از این دست رو در نظر بگیریم که در کشورهای غربی همین طور داره اعمال میشه . یه نکته ی دیگه هم بگم اینکه در حقوق ما هم یه قانونی داریم به نام قانون اقدامات تامینی و تربیتی که این قانون به جای برخی مجازات های سخت چون حبس و شلاق و اعدام میاد واسه مجرم کار در کارگاه و مزرعه و یا از این دست در نظر می گیره که البته دامنه ی اعمالش خیلی نیست .

لینک به دیدگاه
همونطور که گفتیم و پری دریایی هم گفت در ایران اهمیتی به موارد آسیب شناسی و روان شناسی اینگونه جرائم داده نمیشه و البته در موارد خاص ممکنه یه سری تحقیقاتی از سوی برخی انجام بگیره ولی این تحقیقات فقط جنبه ی تئوریک دارن و در قانون ما اثری ندارن . و درباره ی اون نکته ی دوم که گفتین ممکنه کسان دیگه ای هم در اون جنایت نقش داشته باشن خوب البته که در قانون جزای ما دو نوع همدستی در جنایت یا عمل مجرمانه پیش بینی شده یکی معاونت در جرم و دومی مشارکت در جرم . در اولی میزان مجازات معاون جرم حداقل مجازات درنظر گرفته شده برای مجرم اصلیه و در دومی یعنی مشارکت در جرم ، مجازت مجرم اصلی و شریکش هردوتا یکیه . ولی درباره ی اینکه ممکنه کسان دیگه ای هم بوده باشن که تاثیرات غیر مستقیم در مجرم داشتن قانون ما مجازاتی در نظر نگرفته و علتش هم اینه که اگه قرار باشه همه ی علل ارتکاب جرم رو در نظر بگیریم یه سلسله ی بینهایت از عواملی کشف میشه که نمیشه همه رو مجازات کرد . پس نزدیک ترین عوامل ارتکابی جرم که میتونه یا معاون باشه یا شریک جرم در نظر کرفته میشه . البته که در ارتکاب برخی جرائم عوامل متعددی نقش دارند . مثلاً در اعتیاد به مواد مخدر که در قانون ما یک جرمه . بله میتونه برخی عللی چون شکست عشقی سبب این بشه که یک فردی دست به این جرم بزنه و معتاد بشه . ولی آیا شما می تونید برید کسی رو که شاید باعث اون شکست عشقی شده رو مجازات کنید ؟ این غیر منطقیه . درکل باید بگم که ما نمی توانیم همه ی عواملی که سبب ارتکاب یک جرم یا جنایتی میشن رو به پای میز محاکمه بکشیم و مجازات کنیم اما می تونیم با درنظر گرفت عوامل مختلف اجتماعی و روانی در مجازات مرتکب جرم تجدید نظر کرده یا تخفیف قائل بشیم و یا به جای حبس بلند مدت یا اعدام مجازات دیگری چون بازپروری و از این دست رو در نظر بگیریم که در کشورهای غربی همین طور داره اعمال میشه . یه نکته ی دیگه هم بگم اینکه در حقوق ما هم یه قانونی داریم به نام قانون اقدامات تامینی و تربیتی که این قانون به جای برخی مجازات های سخت چون حبس و شلاق و اعدام میاد واسه مجرم کار در کارگاه و مزرعه و یا از این دست در نظر می گیره که البته دامنه ی اعمالش خیلی نیست .

 

اگر کشیدن اون افراد غیر مستقیم به پای میز محاکمه غیر منطقیه، به همون میزان محاکمه اون فردی که فقط دایره آخر این زنجیره بلنده هم غیر منطقیه.

دقیقا حرف من همینه. و شما خوب بهش اشاره کردی.

ولی اگه یکن بیشتر منظورم رو باز کنم فکر کنم لازم الاعدام شم.:banel_smiley_52:

لینک به دیدگاه
در نتیجه هیچ فرقی نمی کنه نه اینکه اینکارا رو می کنن که به یارو (مجرم کمکی کنن) نه اینکار رو می کنن که ببین علت این حادثه چی بوده مثلا واسه مردم عبرت شه یا بقیه درس بگیرن

یا مثلا به قول خودشون پیشگیری کنن و گرنه اینکه بخوان کمکی به مجرم بکنن این فقط در صورتیه که بتونن با بدبختی ثابت کنن یارو از قبل از حین ارتکاب جرم کاملا روانی بوده (کنترل اعمالش رو کامل از دست داده به طور کلی) وگرنه که اعدام سر جاشه!!:banel_smiley_4:

 

زنده باد خودمون

زنده باد کشورمون

زنده باد کشورشون

زنده باد انسانیت

زنده باد قضاوت

:icon_pf (34):

لینک به دیدگاه
اگر کشیدن اون افراد غیر مستقیم به پای میز محاکمه غیر منطقیه، به همون میزان محاکمه اون فردی که فقط دایره آخر این زنجیره بلنده هم غیر منطقیه.

 

دقیقا حرف من همینه. و شما خوب بهش اشاره کردی.

ولی اگه یکن بیشتر منظورم رو باز کنم فکر کنم لازم الاعدام شم.:banel_smiley_52:

ببین مریم جان نکته این جاست که این مساله ی فلسفیه . یعنی مربوط میشه به فلسفه ی حق . اینکه الان حق با کیه و کی رو بالاخره باید مجازات کنیم یه مساله ی کاملاً فلسفیه و البته نظریات حقوقدانان هم در این زمینه مختلفه . اینطور نیست که بگ حقوقدانان در نظام های مختلف حقوقی همه اینو می گن که ما فقط باید دایره ی آخر این زنجیره ی بلند رو اعدام کنیم . بعضی می گن ما باید همه ی عوامل و علل رو در نظر بگیریم و بعضی می گن فقط علل نزدیک و بی واسطه ی جرم رو . اونایی که می گن باید همه ی علل رو در نظر بگیریم از نظر منطقی یک سلسله علل بینهایت به وجود میاد . که در اونصورت نباید هیشکی مجازات بشه و اصلاً دیگه مجرمی باقی نمی مونه . ما بالاخره باید یقعه ی کیو بگیریم ؟ فرض کن . یکی داره از یه جایی رد میشه . قبلاً تو خونه دعواش شده با پدرش . به همین خاطر میره بیرون که یه هوایی بخوره . بعد اعصابش خورده یه سیگاری هم روشن میکنه . باد میزنه و یه مقدار از خاکستر سیگارشو می بره تو مزرعه ی همسایه . بعد مزرعه آتیش می گیره . بعد کشاورزی که تو خونش بود در اثر آتیش سوزی میمیره . به نظر شما اینجا کی مقصره ؟ آیا درسته که علت مرگ اون کشاورز رو و تقصیرشو بندازیم گردن پدری که بچه شو دعوا کرده و بچه هم رفته بیرون سیگار کشیده و در اثر باد ته سیگار به مزرعه میره و اونجا آتیش می گیره و کشاورز میمیره ؟ حالا فرض کن پدری که بچه شو دعوا می کنه از قبل از دست شریکش تو شرکت عصبانی بوده و علت اینکه با پسرش دعوا می کنه ، دعوایی بود که روز قبلش با شریکش کرده . حالا آیا شریک این پدر هم تو مرگ اون کشاورز مسئوله ؟ حالا فرض کن شریک پدر این پسر هم به خاطر بدهی که بابت بهره ی وام های بانکی بالا آورده عصبانی بوده و با پدر این پسر دعوا کرده . آیا بانک هم به خاطر بهره دادن در مرگ اون کشاورز مقصره ؟

همونطور که می بینی این سلسله ادامه داره و به آخر نمیرسه . پس به نظر من منطقی نیست که این سلسله رو ادامه بدیم . ولی لازمه که نزدیک ترین عوامل به جرم رو بررسی کنیم.

لینک به دیدگاه
ببین مریم جان نکته این جاست که این مساله ی فلسفیه . یعنی مربوط میشه به فلسفه ی حق . اینکه الان حق با کیه و کی رو بالاخره باید مجازات کنیم یه مساله ی کاملاً فلسفیه و البته نظریات حقوقدانان هم در این زمینه مختلفه . اینطور نیست که بگ حقوقدانان در نظام های مختلف حقوقی همه اینو می گن که ما فقط باید دایره ی آخر این زنجیره ی بلند رو اعدام کنیم . بعضی می گن ما باید همه ی عوامل و علل رو در نظر بگیریم و بعضی می گن فقط علل نزدیک و بی واسطه ی جرم رو . اونایی که می گن باید همه ی علل رو در نظر بگیریم از نظر منطقی یک سلسله علل بینهایت به وجود میاد . که در اونصورت نباید هیشکی مجازات بشه و اصلاً دیگه مجرمی باقی نمی مونه . ما بالاخره باید یقعه ی کیو بگیریم ؟ فرض کن . یکی داره از یه جایی رد میشه . قبلاً تو خونه دعواش شده با پدرش . به همین خاطر میره بیرون که یه هوایی بخوره . بعد اعصابش خورده یه سیگاری هم روشن میکنه . باد میزنه و یه مقدار از خاکستر سیگارشو می بره تو مزرعه ی همسایه . بعد مزرعه آتیش می گیره . بعد کشاورزی که تو خونش بود در اثر آتیش سوزی میمیره . به نظر شما اینجا کی مقصره ؟ آیا درسته که علت مرگ اون کشاورز رو و تقصیرشو بندازیم گردن پدری که بچه شو دعوا کرده و بچه هم رفته بیرون سیگار کشیده و در اثر باد ته سیگار به مزرعه میره و اونجا آتیش می گیره و کشاورز میمیره ؟ حالا فرض کن پدری که بچه شو دعوا می کنه از قبل از دست شریکش تو شرکت عصبانی بوده و علت اینکه با پسرش دعوا می کنه ، دعوایی بود که روز قبلش با شریکش کرده . حالا آیا شریک این پدر هم تو مرگ اون کشاورز مسئوله ؟ حالا فرض کن شریک پدر این پسر هم به خاطر بدهی که بابت بهره ی وام های بانکی بالا آورده عصبانی بوده و با پدر این پسر دعوا کرده . آیا بانک هم به خاطر بهره دادن در مرگ اون کشاورز مقصره ؟

همونطور که می بینی این سلسله ادامه داره و به آخر نمیرسه . پس به نظر من منطقی نیست که این سلسله رو ادامه بدیم . ولی لازمه که نزدیک ترین عوامل به جرم رو بررسی کنیم.

 

دقیقا به خاطر همین قضیه و همین مثالی که خوب بیانش کردی، اساسا با مفهومی به نام قضاوت مشکل دارم و فکر می کنم قضاوت همیشه و همیشه با درصدی خطا همراهه. که این درصد اتفاقا در اکثر موارد نه تنها کم نیست بلکه خیلی چشم گیر هم هست.

 

و همون قدر که قضاوت نکردن در سطح کلان مشکل ساز می تونه باشه، قضاوت کردن هم.

 

 

به علاوه این که زنجیره خیلی از جرایم اتفاقات کوچیک روزمره دو سه روزه مثل این مثال نیست. و ریشه در سال های دور و گذشته داره. ریشه در عللی داره که باعث می شه مرم به این حد جنون و ارتکاب جرم برسه. که متاسفانه و یا خوشبختانه برای عده ای پیگیری این عوامل و یا همون آسیب شناسی انجام نمی شه. و حتی در این موارد علی رغم این مثال شما، حتی اگر بشه این ریشه یابی رو کرد و زنجیره های دیگه رو هم در حد امکان شناسایی محکوم پیدا کرد، این کار انجام نمی شه. که چون یا به نفع عاملین اجرا کنندست و یا .....

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...