رفتن به مطلب

محراب شکسته(ویژه نامه شهادت حضرت علی(ع)


sarevan

ارسال های توصیه شده

:icon_gol:در خانه مولا نیست، یك خاطر شاد امشب

آن قامت همچون سرو، از پاى فتاد امشب:icon_gol:

 

 

 

77219164111556916824521214863233669911224.jpg

 

بر فرق سر عالم، خاك غم و ماتم ریخت

 

از ضربت‏شمشیر فرزند مراد امشب

 

در كوفه زخم آلود، هر جا كه یتیمى بود

 

بارى ز غم و حسرت، بر دوش نهاد امشب

 

دلها همه محزون است، هر دیده پر از خون است

 

این محنت عظمى را بر كوفه كه داد امشب؟

 

محراب على از خون، رنگین شده، واویلا

 

در سوگ على چشمى، بى اشك مباد امشب

"فرارسیدن ایام سوگواری مولای متقیان حضرت علی علیه السلام

را خدمت تمام دوستان تسلیت عرض میکنیم"

:icon_gol:التماس دعا:icon_gol:

لینک به دیدگاه

اي دنيا کاش علي ديگري مي‎آوردي!:icon_gol:

نگاه بزرگان به امام علي(عليه‎السلام)

 

جبران جليل

 

«به عقيده من على بن ابيطالب(عليه‎السلام) نخستين مرد از قوم عرب است كه وجودش جامع همه فضائل كامله بوده، و روح فضيلت را در قوم خويش دميد و آهنگ آن را به گوش مردم رسانيد كه پيش از آن مانند آن را نشنيده بودند، به گونه‎اى كه آنها در بين تاريكى‎هاى جاهليّت از روش روشن او متحيّر ماندند، آن كس كه طريقه امام على(عليه‎السلام) را پسنديد به فطرت سليم بازگشت و از نهاد پاك خود راى گرفت، و آنكه از درِ خصومت وارد شد، جاهليّت را ترجيح داد، چه او فرزند جاهليّت بود.»

جبران خليل معتقد بود كه: دو طايفه شيفته روش على بودند؛

يكى خردمندان پاك دل،

و ديگرى نيكو سرشتان با ذوق .

على بن ابيطالب(عليه‎السلام) شهيد عظمت خويش گشت، او از دنيا رفت در حالى كه نماز بر زبانش جارى و دلش از شوق خدا لبريز بود، مردم عرب حقيقت مقام او را درك نكردند، تا گروهى از مردم كشور همسايه آنها "ايران" برخاسته اين گوهر گرانبها را از سنگ تشخيص داده و او را شناختند.

جبران خليل اضافه مى كند كه:

على(عليه‎السلام) مانند پيامبران درگذشت، مقام و شان او در بصيرت و بينائى مانند پيامبران بود، و اختصاص به شهر و بلد و قوم و زمان و مكان خاصّى نبوده است، بلكه شخصيت او بين المللى بود.

جبران هميشه نامِ على(عليه‎السلام) را در مجالس خاصّ و عامّ به زبان مى‎آورد و تعظيم مى‎كرد و مى‎گفت على از جهان رفت، اما هنوز رسالت خويش را، به كمال تبليغ نكرده بود.(1)

لینک به دیدگاه

شبلى شميل

 

شبلى شميل(2) درباره على(عليه‎السلام) مى‎گويد:

امام على(عليه‎السلام) شخصيتى است كه پس از چهارده قرن يك فرد مادى كه پيوند او با تمام مذاهب گسسته است و جز مادّه و انرژى چيزى را نمى‎پذيرد، درباره امام على(عليه‎السلام) چنين مى‎گويد:

اَلاِْمامُ عَلِىُّ بْنَ ابيطالِبٍ عَظيمُ الْعُظَماءِ نُسْخَةٌ مُفْرَدَةٌ لَمْ يَرَلَها الشَّرقُ وَ لاالغَرْبُ صُورةً طِبَقَ الاصْلَ لا قَديما وَ لا حِديثا؛ امام و پيشواى انسانها على بن ابيطالب(عليه‎السلام) بزرگ و يگانه نسخه‎ايست با اصل خود (پيامبر عاليقدر اسلام) مطابق است، هرگز اهل شرق و غرب، نسخه‎اى مطابق او، در گذشته و حال نديده است.(3)

لینک به دیدگاه

ميخائيل نعيمه

 

ميخائيل نعيمه، يكى از دانشمندان ملت مسيح است، در مقدمه و تقريظى كه بر كتاب "صوت العدالة الانسانيّه" نوشته، درباره حضرت على(عليه‎السلام) چنين مى‎گويد:

پهلوانى امام(عليه‎السلام) نه تنها در ميدان نبرد بود، بلكه در روشن‎بينى و پاكدلى و بلاغت و سحر بيان و اخلاق فاضله و شور ايمان و بلندى همّت و يارى ستمديدگان و نااميدان و متابعت حق و راستى و بالجمله در همه صفات حسنه، پهلوان بود.

هر چند مدت‎ها بر آن گذشته است، اما هنوز سودهاى بسيارى از آن مى‎توان برد،

هرگاه بخواهيم بنياد زندگى نيكو و سعادتمندى را بگذاريم، بايد به روش او رجوع كرده و دستور و نقشه را از او بگيريم.(4)

جوح جرداق

جُرج جرداق مسيحى، نويسنده معروف لبنانى در كتاب «صوت العدالة الاسلاميّة» درباره على (عليه‎السلام) چنين مى‎نويسد:

ماذا عَلَيْكِ يا دُنْيا لَوْ حَشَدْتِ قُواكِ فَاَعْطَيْتِ فى كُلِّ زَمَنٍ عَلِيّا بِعَقْلِهِ وَ قَلْبِهِ وَ لِسانِهِ وَ ذى فِقارِهِ؛ اى دنيا چه مى‎شد اگر همه نيروهايت را در هم مى‎فشردى و در دوران ما شخصيتى مانند على(عليه‎السلام) را با آن عقل و دل و زبان و شمشير، نمودار مى‎كردى؟(5)

لینک به دیدگاه

كارليل فيلسوف انگليسى

 

فيلسوف انگليسى، كارليل، در بخش‎هاى اسلامى هرگاه به نام على(عليه‎السلام) مى‎رسيد، بزرگى على چنان او را به وجد مى‎آورد و نيروى عظمت آن حضرت چنان تحريكش مى‎كرد كه از بحث علمى بيرون مى‎شد و بى اختيار شروع به مديحه سرائى او مى‎كرد و چنين مى‎گفت:

«ما نمى‎توانيم على را دوست نداشته باشيم و به وى عشق نورزيم زيرا هر چه خوبى هست كه ما آن را دوست داريم، همه در على جمع بوده است، او جوانمرد شريف و بزرگوارى بود كه دلش سرشار از مهر و عطوفت و دليرى بود، از شير شجاع‎تر، اما شجاعتش آميخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.

پيش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظرخواهى كردند، فرمود:

اگر زنده ماندم خود مى‎دانم چه كنم و اگر درگذشتم اختيار با شماست، اگر او را خواستيد قصاص كنيد به جاى يك ضربت، يك ضربت بيش نزنيد، و اگر عفو نماييد به تقوا نزديكتر است.»(6)

لینک به دیدگاه

لامنس، مستشرق معروف مى‎گويد:

 

براى عظمت على بن ابيطالب اين بس كه تمام اخبار و تواريخ علمى اسلامى، از او سرچشمه مى‎گيرد، او حافظه و قوّه شگفت انگيزى داشته كه همه علماء و دانشمندان، اخبار و احاديث خود را براى وثوق و اعتبار به او مى‎رسانند.

علماى اسلام از مخالف و موافق، از دوست و دشمن مفتخرند كه گفتار خود را به على(عليه‎السلام) مستند دارند.

چه گفتار او حجيّت قطعى داشت و او باب مدينه علم بود و با "روح كلّى" پيوند تامّ داشته است.(7)

بولس سلامه

 

وي يكى از شخصيت‎هاى ادبى و از مفاخر شعراى مسيحى عرب به شمار مى‎رود، او ديوان اشعارش را به هدف مقدّس تعريف و توصيف على(عليه‎السلام) مشحون ساخته است.(8)

نظر بارون كارديفو، در مورد على(عليه‎السلام)

 

عالِمِ فرانسوى "بارون كارديفو" در اسباب و علل حوادث اسلام تفحّص كامل نموده و حقايق بسيارى در اين موضوع كشف كرده و آن را با اُسلوب شيرين مربوط به يكديگر قرار داده و از پهلوانى و شجاعت على (عليه‎السلام) در جنگ‎هاى مسلمانان با قريش بسيار سخن گفته و دليرى او را مى‎ستايد و مى‎گويد:

على(عليه‎السلام) پهلوانى بود كه در عين دليرى دلسوز و رقيق القلب بود، شهسوارى بود كه در هنگام رزم آزمايى زاهد بود او از دنيا صرف نظر نموده و به مقام و منصب بى اعتنائى بود، او در راه حقيقت جان خويش را فدا كرد، روح او بسيار عميق، و انتهاى آن ناپديد و در هر جايى خوف الهى او را فرو گرفته بود.(9)

لینک به دیدگاه

:icon_gol:آیا سحری به رنگ خون دیدی تو

 

محراب و تو منبری چنین دیدی تو

 

خون بر در و دیوار و جماعت سر و رو

 

فرقی که به سجده لاله گون دیدی تو

 

آن زاده کعبه و امین حرمین

 

افتاده میان خاک و خون دیدی تو

 

آن کس که ستیز خیبر و بدر و احد

 

چون شیر بغرید چنین دیدی تو

 

ایا تو درون ظلمت شام سیاه

 

نان اور کودک یتیم دیدی تو

 

آیا دل پرز خون و گریان چشمی

 

از جور زمانه و زمان دیدی تو

 

او زخم تن و زبان که در طول زمان

 

با جان به خرید و دم نزد دیدی تو

 

آیا زمیان مردم کوفه و شام

 

مظلوم تر از علی کسی دیدی تو:icon_gol:

لینک به دیدگاه

سید محمد خسرو نژاد(خسرو)

پي‎نوشت‎ها:

1- صوت العدالة الانسانيه، ج 1، ص 416، ترجمه شعرانى .

2- شبلى دانشمندى است مادّى كه در سال 1335 هجرى درگذشت، وِى شاگرد برجسته مكتب داروين بوده و نخستين كسى است كه نظريّه تحوّل را در شرق منتشر ساخت سپس برخلاف مكتب استاد خود، كه يك فرد الهى بود، به انكار مقدّسات و جهان ماوراء طبيعت برخاست و تا لحظه مرگ از مكتب مادّى گرى پيروى نمود.

وى با اصرارى كه در انكار توحيد داشت، دلايل روشن و واضح وجود صانع را نديده مى‎گرفت، ولى در برابر شخصيّت فرزند ابيطالب(عليه‎السلام) سر تعظيم فرود آورده و عظمت پيشواى موحّدان را پس از چهارده قرن از لابلاى تاريخ و آثار فكرى و علمى او لمس مى‎نمود.

3- كتاب پژوهش عميق، ص 6 - 7، و الامام على، ج 1، ص 4 .

4- صوت العدالة الانسانيّه، ج 1، ص 2 – 3، مقدّمه شعرانى .

5- صوت العدالة .

6- ترجمه صوت العدالة الانسانيّه، ج 1، ص 424 .

7- زندگانى اميرالمؤمنين، ج 1 ص 8، لامنس يكى از كشيشان بلژيك است كه در زبان عربى و تاريخ عرب مهارت تامّ داشت، امّا به سبب تعصّب دينى، مقدّسات اسلامى را زشت جلوه داده ، وى در سال 1937 ميلادى وفات يافت .

8- زندگانى اميرالمؤمنين، ج 1، ص 9 .

9- صوت العدالة الانسانيّه، ج 1، ص 426 .

10- سفرنامه ديالافوا، ص 683، تاليف ديالافوا و ترجمه فرموشى چاپ دوّم ، مادام ديالافوا يك زن مسيحى اهل فرانسه بوده و در سال 1881 ميلادى به همراه شوهر خود به ايران مسافرت كرده است. 11- مقدّمه تفسير نهج البلاغه، استاد محمّد تقى جعفرى، ج 1، ص 210 .

 

برگرفته از کتاب الگوهاى رفتارى امام على(عليه‎السّلام)، ج 13، (امام على (عليه‎السلام) و مباحث تربيتي)، مرحوم محمّد دشتى .

گروه دين و انديشه تبيان، هدهدي .

لینک به دیدگاه

با اجازه از گلنار عزیز و تشکر از محمد جونم که این کدفلش رو بهم داد :icon_gol:

 

 

 

[flash=quality='high' width='160' height='160']

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

1_Www.Pix98.CoM_Mazhabi_004.jpg

لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

 

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَاِلاّمَنْ اَتَى اللَّهَ

خدایا از تو امان خواهم در آن روزى که سود ندهد کسى را نه مال و نه فرزندان مگر آن کس که

 

بِقَلْبٍ سَلیمٍ وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا

دلى پاک به نزد خدا آورد و از تو امان خواهم در آن روزى که بگزد شخص ستمکار هر دو دست خود را و گوید اى

 

لَیْتِنىِ اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یُعْرَفُ

کاش گرفته بودم با پیامبر راهى و از تو امان خواهم در روزى که شناخته شوند

 

الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصى وَالاَْقْدامِ وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ

جنایتکاران به سیما و رخساره شان و بگیرندشان به پیشانیها و قدمها و از تو امان خواهم

 

یَوْمَ لا یَجْزى والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً اِنَّ

در آن روزى که کیفر نبیند پدرى بجاى فرزندش و نه فرزندى کیفر شود بجاى پدرش براستى

 

وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظّالِمینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ

وعده خدا حق است و از تو امان خواهم در آن روزى که سود ندهد ستمکاران را عذرخواهیشان و بر ایشان است

 

اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوَّءُ الدّارِ وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ

لعنت و ایشان را است بدى آن سراى و از تو امان خواهم در روزى که مالک نیست کسى براى کسى دیگر

 

شَیْئاً وَالاَْمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخیهِ وَاُمِّهِ

چیزى را و کار در آن روز بدست خدا است و از تو خواهم امان در آن روزى که بگریزد انسان از برادر و مادر

 

وَاَبیهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَاءْنٌ یُغْنیهِ

و پدر و همسر و فرزندانش براى هرکس از ایشان در آن روز کارى است که (فقط) بدان پردازد

 

وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدى مِنْ عَذابِ یَوْمَئِذٍ بِبَنیهِ

و از تو خواهم امان در آن روزى که شخص جنایتکار دوست دارد که فدا دهد از عذاب آن روز پسرانش

 

وَصاحِبَتِهِ وَاَخیهِ وَفَصیلَتِهِ الَّتى تُؤْویهِ وَمَنْ فِى الاَْرْضِ جَمیعاً ثُمَّ

و همسرش و برادرش و خویشاوندانش که او را در پناه گیرند و هر که در زمین هست یکسره که بلکه

 

یُنْجیهِ کَلاّ اِنَّها لَظى نَزّاعَةً لِلشَّوى مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمَوْلى

او را نجات دهد، هرگز که جهنم آتشى است سوزان که پوست از سر بکند مولاى من ... تویى سرور

 

وَاَ نَا الْعَبْدُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلى مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ

و منم بنده و آیا رحم کند بر بنده جز سرور او مولاى من اى مولاى من تویى

 

الْمالِکُ وَاَ نَا الْمَمْلُوکُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ اِلا الْمالِکُ مَوْلاىَ یا

مالک و منم مملوک و آیا رحم کند بر مملوک جز مالک مولاى من اى

 

مَوْلاىَ اَنْتَ الْعَزیزُ وَاَ نَا الذَّلیلُ وَهَلْ یَرْحَمُ الذَّلیلَ اِلا الْعَزیزُ

مولایم تویى عزتمند و منم خوار و ذلیل و آیا رحم کند بر شخص خوار جز عزیز

 

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْخالِقُ وَاَ نَا الْمَخْلُوقُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ

مولاى من اى مولاى من تویى آفریدگار و منم آفریده و آیا رحم کند بر آفریده

 

اِلا الْخالِقُ مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْعَظیمُ وَاَ نَا الْحَقیرُ وَهَلْ یَرْحَمُ

جز آفریدگار مولاى من اى مولاى من تویى بزرگ و منم ناچیز و آیا رحم کند بر

 

الْحَقیرَ اِلا الْعَظیمُ مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْقَوِىُّ وَاَ نَا الضَّعیفُ وَهَلْ

ناچیز جز بزرگ مولاى من اى مولاى من تویى نیرومند و منم ناتوان و آیا

 

یَرْحَمُ الضَّعیفَ اِلا الْقَوِىُّ مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْغَنِىُّ وَاَ نَا الْفَقیرُ

رحم کند بر ناتوان جز نیرومند مولاى من اى مولاى من تویى بى نیاز و منم نیازمند

 

وَهَلْ یَرْحَمُ الْفَقیرَ اِلا الْغَنِىُّ مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمُعْطى وَاَنَا

و آیا رحم کند بر نیازمند جز بى نیاز مولاى من اى مولاى من تویى عطابخش و منم

 

السّاَّئِلُ وَهَلْ یَرْحَمُ السّاَّئِلَ اِلا الْمُعْطى مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ

سائل و آیا رحم کند بر سائل جز عطاکننده مولاى من اى مولاى من تویى

 

الْحَىُّ وَاَ نَا الْمَیِّتُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَیِّتَ اِلا الْحَىُّ مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ

زنده و منم مرده و آیا رحم کند مرده را جز زنده مولاى من اى مولاى من

 

اَنْتَ الْباقى وَاَ نَا الْفانى وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفانىَ اِلا الْباقى مَوْلاىَ یا

تویى باقى و منم فانى و آیا رحم کند بر فانى جز خداى باقى مولاى من اى

 

مَوْلاىَ اَنْتَ الدّاَّئِمُ وَاَ نَا الزّاَّئِلُ وَهَلْ یَرْحَمُ الزّآئِلَ اِلا الدَّّائِمُ مَوْلا ىَ

مولاى من تویى همیشگى و منم زوال پذیر و آیا رحم کند بر زوال پذیر جز خداى همیشگى مولاى من

 

یا مَوْلاىَ اَنْتَ الرّازِقُ وَاَ نَا الْمَرْزُوقُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ اِلا

اى مولاى من تویى روزى ده و منم روزى خور و آیا رحم کند روزى خور را جز

 

الرّازِقُ مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَالْجَوادُ وَاَ نَاالْبَخیلُ وَهَلْ یَرْحَمُ

روزى ده مولاى من اى مولاى من تویى سخاوتمند و منم بخیل و آیا رحم کند

 

الْبَخیلَ اِلا الْجَوادُ مَوْلاىَ یامَوْلاىَ اَنْتَ الْمُعافى وَاَ نَا الْمُبْتَلى وَهَلْ

بر بخیل جز سخاوتمند مولاى من اى مولاى من تویى عافیت بخش و منم گرفتار و آیا

 

یَرْحَمُ الْمُبْتَلى اِلا الْمُعافى مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْکَبیرُ وَاَ نَا

رحم کند بر شخص گرفتار جز عافیت بخش مولاى من اى مولاى من تویى بزرگ و منم

 

الصَّغیرُ وَهَلْ یَرْحَمُ الصَّغیرَ اِلا الْکَبیرُ مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ

کوچک و آیا رحم کند بر کوچک جز بزرگ مولاى من اى مولاى من تویى

 

الْهادى وَاَ نَا الضّاَّلُّ وَهَلْ یَرْحَمُ الضّاَّلَّ اِلا الْهادى مَوْلاىَ یامَوْلاىَ

راهنما و منم گمراه و آیا رحم کند بر گمراه جز راهنما مولاى من اى مولاى من

 

اَنْتَ الرَّحْمنُ وَاَ نَا الْمَرْحُومُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَرْحُومَ اِلا الرَّحْمنُ

تویى بخشاینده و منم بخشش پذیر و آیا رحم کند بخشش پذیر را جز بخشاینده

 

مَوْلاىَ یامَوْلاىَ اَنْتَ السُّلْطانُ وَاَ نَا الْمُمْتَحَنُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمُمْتَحَنَ

مولاى من اى مولاى من تویى سلطان و منم گرفتار آزمایش و آیا رحم کند به بنده گرفتار آزمایش

 

اِلا السُّلْطانُ مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الدَّلیلُ وَاَ نَا الْمُتَحَیِّرُ وَهَلْ یَرْحَمُ

جز سلطان مولاى من اى مولاى من تویى دلیل و راهنما و منم متحیر و سرگردان و آیا رحم کند

 

الْمُتَحَیِّرَ اِلا الدَّلیلُ مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْغَفُورُ وَاَ نَا الْمُذْنِبُ وَهَلْ

سرگردان را جز راهنما مولاى من اى مولاى من تویى آمرزنده و منم گنهکار و آیا

 

یَرْحَمُ الْمُذْنِبَ اِلا الْغَفُورُ مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْغالِبُ وَاَ نَا

رحم کند گنهکار را جز آمرزنده مولاى من اى مولاى من تویى غالب و منم

 

الْمَغْلُوبُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَغْلُوبَ اِلا الْغالِبُ مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ

مغلوب و آیا رحم کند بر مغلوب جز غالب مولاى من اى مولاى من تویى

 

الرَّبُّ وَاَ نَا الْمَرْبُوبُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَرْبُوبَ اِلا الرَّبُّ مَوْلاىَ یا

پروردگار و منم پروریده و آیا رحم کند پروریده را جز پروردگار مولاى من

 

مَوْلاىَ اَنْتَ الْمُتَکَبِّرُ وَاَ نَا الْخاشِعُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْخاشِعَ اِلا الْمُتَکَبِّرُ

اى مولاى من تویى خداى با کبریا و بزرگمنش و منم بنده فروتن و آیا رحم کند بر فروتن جز خداى بزرگمنش

 

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اِرْحَمْنى بِرَحْمَتِکَ وَارْضَ عَنّى بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ

مولاى من اى مولاى من به من رحم کن به رحمت خود و خوشنود شو از من به جود و کرم

 

وَفَضْلِکَ یا ذَاالْجُودِ وَالاِْحْسانِ وَالطَّوْلِ وَالاِْمْتِنانِ بِرَحْمَتِکَ یا

و فضل خود اى صاحب جود و احسان و نعمت و امتنان به رحمتت اى

 

اَرْحَمَ الرّاحِمینَ #

مهربانترین مهربانان

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...