رفتن به مطلب

مقدمه اي بر اين بخش ( اسطوره هاي ادبي )


ارسال های توصیه شده

ضمن عرض سلام ادب خدمت نوانديشان گرامي

 

در ابتدا بر خود لازم مي دانم تا قبل از پرداختن به داستان ها، حكايات شخصيت ها و ... در گستره ي اسطوره ها ابتدا تعاريفي دقيق از اين سيطره از ادبيات يعني " اسطوره شناسي " را خدمت بزرگواران ارائه دهم و پس از آن در بخش هاي تعيين شده به كمك دوستان گرامي به بيان اين اسطوره ها و افسانه هاي ملل مختلف بپردازيم .

 

 

همانطور كه بارها و بارها گفته شده است ، اسطوره هاي هر ملت نماينده ي باورها تفكر ها و به عبارتي فرهنگ آن ملت در طول اعصار مختلف مي باشد . پس از اين حيث اهميت پرداختن به اين گستره ي ادبي بيش از پيش معلوم مي گردد .

 

آنچه در ادامه خدمت نوانديشان گرامي تقديم خواهد گرديد، تعاريف و كليد واژه هاي پر كاربرد و مورد نياز در علم اسطوره شناسي مي باشد .

 

همچنين از تمام اعضا خواستارم تا در انجام اين مهم مرا بيش از پيش ياري رسانند .

 

 

 

و من الله توفيقا -- ارادتمند يكايكتان ايليا

:icon_gol:

لینک به دیدگاه

در اين قسمت در ابتدا به تعريف افسانه ، اسطوره و سپس تفاوت ميان اين دو به بحث خواهيم پرداخت .

 

 

 

تعریف افسانه

 

افسانه که در کتاب هاي لغت، مترادف واژه های قصه و اسطوره به کار رفته است، از لحاظ ادبی به سرگذشت یا رویدادی خیالی از زندگی انسانها، حیوانات، پرندگان یا موجودات وهمی چون دیو و پری و غول و اژدها اطلاق می شود که با رمز و رازها و گاه مقاصدی اخلاقی، آموزشی توأم است و نگارش آن بیشتر به قصد سرگرمی و تفریح خوانندگان انجام می گیرد.

 

 

تعريف اسطوره

 

اسطوره نقل‌کنندهٔ سرگذشت قدسی و مینوی است، راوی واقعه‌ایست که در زمان نخستین، زمان شگرف بدایت همه چیز رخ داده‌است.

به بیان دیگر اسطوره حکایت می‌کند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجستهٔ موجودات فراطبیعی، واقعیتی، چه کل واقعیت، یا تنها جزیی از آن پا به عرصهٔ وجود نهاده‌است. بنابراین، اسطوره همیشه متضمن روایت یک خلقت است، یعنی می‌گوید چگونه چیزی پدید آمده و هستی خود را آغاز کرده‌است. اسطوره فقط از چیزی که براستی روی داده و به تمامی پدیدار گشته، سخن می‌گوید. شخصیتهای اسطوره موجودات فراطبیعی اند و تنها بدلیل کارهایی که در زمان سرآغاز همه چیز انجام داده‌اند، شهرت دارند. اساطیر کار خلاق آنان را باز می‌نمایانند و قداست یا فراطبیعی بودن اعمالشان را عیان میسازند.

 

به بيان روان تر قصه ای است درباره خدایان و موجودات فوق طبیعی که ریشه اصلی آن ها اعتقادات دینی مردم قدیم است و خاستگاه و آغاز زندگی و معتقدات مذهبی و قدرت های مافوق طبیعی و اعمال قهرمان های آرمانی را بیان می کند. اسطوره، حقیقت تاریخی ندارد و پدید آورندگان اصلی آن ها ناشناخته اند.

اسطوره کمتر جنبه اخلاقی دارد و از این نظر از افسانه ها و حکایت ها متفاوت است. در اسطوره اغلب به مظاهر طبیعت و رویدادها و آفت های طبیعی ، شخصیتی انسانی داده شده و برای آن ها ماجراهایی آفریده شده است، مثلاً در اساطیر ایرانی، آناهیتا، ایزد بانوی جنگ و نگهدار آب است و ایزد تشتر نگهبان باران است.

 

تفاوت افسانه و اسطوره

 

میان افسانه با اسطوره و قصه تفاوتهایی وجود دارد.

اسطوره ها ریشه در " اندیشه مذهبی، خرافات، سحر و جادوگری و افسون کاری " دارند و جنبه های سمبولیک آنها باعث می شوند که در حال و هوای رویدادهایشان مافوق انسانها به وجود آیند و نیروی خدایی به آنان داده شود.

 

بنابراین از جمله فرقهای بین افسانه و اسطوره این است که افسانه ها هیچگاه مرجع ایمان و اعتقاد ملتی نیستند و صرفاً زائیده ي خیالند و اغلب برای مشغول کردن و مسرت خاطر خواننده و شنونده ساخته شده اند، در حالی که اساطیر توام با معجزات، معتقدان مذهبی بوده و مضامینی را در بردارند که از اتفاقات و حوادث واقعی سرچشمه گرفته است. به تعبیری دیگر: اساطیر، شامل روایاتی از اعمال فوق العاده انسانها یا موجوداتی آرمانی است که زاده تخیل افراد یا اقوام بوده و خود از حوادث تاریخی و واقعی که در بستر زمان تغییر شکل یافته است نشأت گرفته اند.

 

 

* فرق میان افسانه با قصه نیز در این است که افسانه قالبی است که کلیه ویژگیهای لفظی قصه را داراست با این تفاوت که عناصر خیالی و امور خارق العاده در آن زیادتر و قوی تر است.

 

 

 

keta.jpg

سهراب هادی. شناخت اسطوره‌های ملل. نشر تندیس: ۱۳۷۷.

کراپ، الکساندر. جهان اسطوره‌شناسی جلد اول.گردآورنده جلال ستاری. نشر مرکز۱۳۷۷

والتر اودانیک، ولودیمیر. یونگ و سیاست. ترجمهٔ علیرضا طیب. نشر نی. ۱۳۷۹. [isbn 964-312-47-5]

سايت آينرنتي رشد

لینک به دیدگاه

انواع افسانه های فارسی

افسانه های موجود در زبان و ادب فارسی- همانند قصه های آن بسته به موضوع، سبک نگارش و تیپ قهرمانانشان، به انواع مختلف: عامیانه، ادبی، حماسی، عشقی، اخلاقی، مذهبی، ملی و با نامهای: کودکان، پریان، حیوانات و غیره تقسیم می شوند.

 

 

افسانه تمثیلی

 

اغلب قصه کوتاهی است درباره حیوانات که از آن با عنوان افسانه حیوانات نیز یاد شده است. در افسانه تمثیلی گاهی انسان و اشیاء نیز شخصیت های اصلی هستند. افسانه تمثیلی به علت خصوصیت تمثیلی آن دارای دو سطح است، سطحی حقیقی و سطحی مجازی.

 

در سطح حقیقی قصه ای درباره موضوعی نقل می شود و در سطح مجازی دورنمایه قصه یا خصلت و سیرت شخصیت قصه اشاره به موضوع دیگری دارد. سطح حقیقی اغلب با حیوانات سروکار دارد و در آنها حیوانات چون انسان رفتار می کنند و سخن می گویند و سطح مجازی همیشه جنبه ای از رفتار و کردار انسان را نشان می دهد؛ مثلاً قهرمانان به صورت حیواناتی با خصوصیات ممتاز و پسندیده یا شخصیت های شریر با صفاتی ناپسند و نکوهیده ظاهر می شوند، دوشیزگان معصوم به هیأت کبوتر و قو و خرگوش در می آیند و آدم های بی رحم و حیله گر به شکل لاشخور و روباه و گرگ. از نمونه های ممتاز و معروف افسانه های تمثیلی کتاب کلیله و دمنه است.

 

 

حکایت اخلاقی

 

حکایت اخلاقی نیز مثل افسانه تمثیلی گاهی از خصوصیت های تمثیلی برخوردار است اما شخصیت های آن مردمانند. حکایت اخلاقی که برای ترویج اصول مذهبی و درس های اخلاقی نوشته شده؛ قصه ساده و کوتاهی است که حقیقت های کلی و عام را تصویر می کند و ساختار آن نه به مقتضیات عناصر درونی خود بلکه در جهت تحکیم و تأیید مقاصد اخلاقی گسترش می یابد و این قصد و غرض معمولاً صریح و آشکار است.

بیشتر حکایت های قابوس نامه و گلستان سعدی و بعضی از قصه های "کلیه و دمنه" و "مرزبان نامه" و "جوامع الحکایات" از نوع حکایت های اخلاقی است.

 

افسانه پریان

 

قصه هایی است درباره پریان، دیوها، جن ها، غول ها، اژدها و دیگر موجودات مافوق طبیعی و جادوگرانی که حوادثی شگفت آور و خارق العاده را می آفرینند و در زندگی افراد بشر اغلب از بدجنسی و گاه از مهربانی تغییراتی به وجود می آورند. افسانه پریان اغلب پایانی خوش دارد و بخشی از ادبیات عامیانه است و از سنت شفاهی قصه گویی ملت ها، سینه به سینه به ما رسیده است. بعضی منشاء قصه های پریان را کتاب "هزار و یک شب" دانسته اند.

 

 

افسانه پهلوانان

 

قصه هایی است که در آن ها از نبرد میان پهلوانان و قهرمانان واقعی و تاریخی و افسانه ای صحبت می شود. این نوع افسانه ها در میان جهان اسطوره و جهان علم، جهان خیال و وهم و جهان واقعی معلق هستند.

 

بعضی از پهلوانان و قهرمانان این افسانه ها از نظری واقعی هستند و در حوادث واقعی تاریخی شرکت دارند اما اعمالی که از آن ها سر می زند چنان مبالغه آمیز است که گاهی پهلو به اسطوره و حماسه می زند و امروز نمی توان باور کرد که آن ها شخصیت های معمولی اند. از نمونه های افسانه پهلوانان می توان از پهلوانان قصه های بلند عامیانه مثل «سمک عیار»، «اسکندرنامه»، «ابومسلم نامه» و غیره نام برد.

 

بعضی ها گفته اند که شاهنامه فردوسی به سه دوره تقسیم شده، دوره نخست به پهلوانان اسطوره ای و دوره دوم به پهلوانان افسانه ای و دوره سوم به پهلوانان تاریخی اختصاص یافته است و از این لحاظ مثلاً کیومرث پهلوانی اسطوره ای، رستم پهلوانی افسانه ای و بهرام گور، پهلوانی تاریخی است.

 

دانشنامه

لینک به دیدگاه

اسطوره يا هيستوري ( در یونانی Historia ، در فرانسه(فرانسوی) Histoire ، در انگلیسی به دو صورت ( Story & History )

 

 

اسطوره کلمه ای معرب است که از واژه ی یونانی هیستوریا به معنی « جستجو ،آگاهی ،داستان» گرفته شده است. برای بیان مفهوم اسطوره درزبان های اروپایی ازبازمانده ی واژه یونانی میتوس به معنی شرح، خبر و قصه استفاده شده است . در برخی فرهنگ ها اسطوره به معنی آنچه خیالی و غـیر واقعی است و جنبه افسانه ای محض دارد اما باید اسطوره را داستان و سر گذشتی ( مینوی) دانست که معمولا اصل آن معلوم نیست و شرح عمل ، عـقـیـده ، نهاد یا پدیده ای است به صورت فـراسویی که دست کم بخشی از آن سنت ها و روایت ها گرفته شده است و با آیین ها و عـــقاید دینی پــیوند نا گسستنی دارد .

 

در زبان مرسوم قرن نوزذهم به هر آنچه که با واقعیت تضاد داشت اطلاق می شد: خلقت آدم یا مرد نامرئی تاریخ جهان به توصیف زولوس zolos یا نسب نامه خدایان theoqony هزیود همه اسطوره بودند و مانند بسیاری دیگر از کـلیشه های روشن و مثبت گرای سر منشاء و ساختار آن از مسیحیت گرفته شد زیرا بنابر مسیحیت ابتدایی هر آنچه که با تورات و انجیل توجیه پذیر نبود نمی توانست راست باشد و افسانه تلقی می شد ؛ اما پژوهش های قوم شناسانه ما را وادار ساخته که به پس این میراث معاد شناسانه از موضع جدلیون مسیحی عـلیه جهان غـیر مسیحی بنگریم ، ما سرانجام شناخت و درک ارزش اسـطوره را چنان چه درجوامـع ابتدایی و بـا سخنانی تدویــن یافته آغاز نموده ایم که بلادرنگ حـقـیقـتـی به چشم می آید: چنین پنداشته می شودکه در این چوامع اسطوره بیانگر حقیقت مطلق است زیرا تاریخ مقدس را بازگو می کند یعنی الهامی ورا انسانی که در طلوع زمان بزرگExeattime در زمان مقدس سرانجام inillotomporeروی داده است.

 

اسطوره واقعی و مقدس است و به همین سبب سرمشق می شود در نتیجه تکرار نا پذیر می گرددزیرابه مانند الگو عمل می کندو شاعران نیز طبعا از اسطوره های" خاصی " استفاده می کنند که بعضا به" عام " می گرایند . فردوسی ،شاعر حماسه سرای کشورمان ، از اسطوره ها یا بهتر بگویم از چهره های ایران باستان به اشکال فراوانـی استـفاده کرد و از این چهره ها اسـطوره هایی فراموش شدنـی را در شاهـنامه به وجـود آورد . اسـطوره هایی که در حماسه ی واقعـی شاهـنامه ثبـت می شوند.حماسه واقعی شاهنامه ای که با سلسله پیش دادیان « پردات در اوستا » آغاز می شود و نخستین چهره اسطوره را که تصویر می شودکیومرث(نخستین انسان،گیومرتن یا گیومرداوستا) است. وی در شاهنامه سرور جهان و فرمان روایی است که تخت و کلاه را پدید می آورد، او در کوه ها زندگی می کند و بر همه موجودات اعم از اهلی و وحشی فرمان می راند و لباسی از پوست ببربر تن دارد که بر دلیری و مردانگی اودلالت می کند.مردمی که ازسرزمین های دوربه جستجوی ارزشهای معنوی ودینی می آیند و در دربار او با دین آشنا می شوند ؛ اما هنگامی که ضربه ی تراژدی وارد می شود این هماهنگی کامل از هم می گسلد ،مانند بسیاری از داستانهای دیگر فردوسی واقعه ی تراژیک یک مرگ یک فرزند محبوب است . در این داستان به خصوص فرزند کیومرث به دست یکی از بچه های اهریمن ( دیو سیاه ) کشته می شود. جریان های دیگر اسطوره ای درشاهنامه به کرات دیده می شودکه مهمترین آنها عبارت است از:ضحاک فرمانروای ماردوش، پیروزی خیربرشر؛ اما بزرگترین اسطوره و در واقع اصلی ترین آن درشاهنامه به اسطوره رستم و خانواده آن بر می گردد که نام نیای رستم ،سام و پدر سام ، نریمان و در رابطه باکرساسپه(گرشاسب)افسانه ای در متون متاخر زرتشتی آمده است. اما در اوستا نه از رستم سخن رفته و ازپسرش سهراب که درشاهنامه به عنوان شاهان سیستان درمشرق ایران توصیف شده اندوغالبا خود رستم سگزی (سکا)نموده شده است .

 

بعضی ازپژوهندگان معتقدندکه رستم مربوط به دوره ی پارتیان درقرن اول میلادی است . صرف نظر از اینکه جایگاه تاریخی منشااو چگونه بوده ٬ رستم به یکی از بزرگترین پهلوانان اسطوره ای ایران و نمادی از قدرت بدنی و معنوی عظیم و ایثار در راه کشورش تبدیل شد.در شاهنامه موجوداتی اسطوره ای هم به چشم می خورد مانندرخش٬اسب رستم٬ و پرنده افسانه ای سیمرغ و یا دیو و اژدها که هر کدام مفهوم خودشان را داراست.به راستی که این شاعر با اسطوره ها خوب توانسته خود و شعرش را –هر دو با هم- خوب وفق بدهد . اساطیر در ملل گوناگون همیشه وجود داشته و چه بسیار اسطوره هایی که به نام مانده اند و چه بسیار اسطوره هایی که هنوز در موزه ها هستند . وقتی ما بخواهیم در مورد آنها بیشتر درنگ کنیم طبعا آنان نیز می خواهند توجه انسان را به سوی خود جلب کنند.مثلا در نمایشگاه های یک موزه ی مصر هیچ کس نیست که پس از مشاهده انبوه ایزدان متوجه و مبهوت آنان نشود ٬ تندیس های بزرگ سنگی از سنگ خارا و مرمر سیاه ٬ تندیسه های براق مفرغی ، حتی زرین ایزدان و ایزد بانوان برساخته از گل رس به ترتیب سلسله مراتبی نشسته یا ایستاده به چشم می خوردند .گاه پیکر های مونث یا مذکر سر انسان گونه دارند و ببشتر دارای پوزه ی حیوان یا منقار پرنده اند .شکل مومیایی شده ی آنان را در تصاویر نگاریده شده بر پا پیروی های کتاب مردگان می توان یافت .در زبان مصری واژه آسمان مونث است بنابراین مصریان آسمان را ایزد بانو می پنداشتند.نوت یا هاثور که در جلوه زمینی آنان ماده گاوی ایستاده برچهار پا بود یا به گونه زنی با پیکر خمیده تصویر شده بود چنانکه نوک دستها وپاهایش با زمین تماس داشت گویی که مردمان ناف ستاره گون ودرخشان این ایزد بانو را می توانستند در شب بر فراز سر خویش مشاهده کنند . گاهی آنان آسمان را همچون سر شاهین ایزدی می پنداشتند که چشمانش را به نوبت باز و بسته می کرد و چشمان او به گونه ی خورشید و ماه می درخشید . زمین نیز در زبان مصری برعکس ٬ واژه ای مذکر است . پس به مردی تشبیه می شد که به صورت دمر روی زمین دراز کشیده و از پشتش همه ی روئیدنی های جهان جوانه زده است .

 

مصریان او را گب ایزد زمین می خواندند . آنان خورشید را نیز به چند نام می خواندند به عنوان « قرص مدور خورشیدی » آتن نام داشت . وقتی بر می خواست یا از سمت الواس بالا می رفت یا غروب می کرد ٬ نام هایی چون خپری ٬ رع ٬ آتوم به خود می گرفت . بعدها با نام « رع – حرخت » به سراسر مصر فرمانروایی داشت چنین می پنداشتند که خورشید همانند گوساله ای شیرخوار یا همانند نوازده ی ایزده بانوی آسمان زاده می شود . ماه نیزچند نام گوناگون داشت _ آه،توث، خونس گاه فرزند نوت ، ایزد بانوی آسمان ، خوانده می شد . گاه شکل میمونی با سر سگ یا لک لک به خود می گرفت.گاه چشمان چپ باز شکاری آسمان بودکه خورشید چشم راست او به شمار می رفت. مصریان همانند همه انسانهای دیرین پیدایش هر چیز را به دخالت یک خدا نسبت می دادند در نتیجه شمار ایزدانی که در دره نیل پرستیده می شدند قابل توجه بود و فهرست زیادی از آنان در آرامگاه توتموسیسسوم یافت شده است که شمار ایزدان را به 740 می رساند. در مورد یونان باستان و اساطیر آن گفتنی ست که پیش ازاینکه یونانیان قومی بربرو بدوی باشند، تمدنی مدیترانه ای در حوضه دریای اژه وجود داشته که مرکزش در کرت واقع بوده است و تمدن اژه ای که درهزاره سوم پیشینه ای شکوهمند داشت درسده ی 16 پ.م به اوج خودرسیدو این زمان بود که تمدن مزبور تا سرزمین یونان که از آرگولیس ( موکنه ) آغاز می شد، گسترش یافت.مهاجمان دوری درسده دوازدهم پ.م آن را نابود کردند. در تمدن اژه ای نیز دین جایگاه خود را داشت ؛ دین اژه ای همانند دیگر ادیان باستان ابتدا به گونه ای بت پرستی بود در نزد آنان . ستون ها ، سلام ها ، به ویژه تبر دو سر ، درختان و جانوران هر کدام آیین ویژه ای داشتند .در در روزگار بد که مفهوم انسان گونه انگاری ایزدان پدید آمد ایزدستان کرت شکل گرفت اسطوره ها آفریده شدند.بازمانـده های این اساطیر را در بسیاری از افسانه های یونـان می یابیـم از جـمله زایـش زئوس درکـرت( اورپ) و ورزای سپید ، باز اوردن کرتی ها به دست آپولن به دلفی برای آنکه کاهنان آیین وی باشند (مینوتور ) وغیره. به هر حال هنگامی که کرتی ها به یونان کوچیدند ایزدان اژه ای شکل هلن به خود گرفتند و سیما شناسی اصلی آنان دگرگون شد .

 

با وجود این تعاریف و تحقیقات که در مورد اساطیر در ملل مختلف و شکل پیدایش آنان به عمل آمد همان گونه که در سطور بالا نقش اسطوره های ایران باستان را در شاهنامه تشریح کردیم و درسطور بعدی نیز می خواهیم نقش اسطوره را درشعر شاعر بزرگ غربی _ تی. اس. الیو ت _مشخص کنیم و بدین شکل بحث اسطوره ها را خاتمه دهیم . وقتی الیوت در شعر « دفن مردگان» از مجموعه « دشت سترون » می گوید: نخستین بار سال پیش گل سنبل به من دادی/ وز آن پس دخترسنبل مرا خواندند / (دفن مردگان _ مجموعه دشت سترون ) ؛ما باید بدانیم ابتدا گل سنبل نشانه و نماد چیست.در اساطیر یونان وقتی " هایاسینتوس" کشته شد آپولو خون وی را در ریشه برگ گل سنبل به جریان انداخت و ما به کمک همین نماد سنبل متوجه می شویم منظور الیوت چه بوده است . [ مقایسه شود با ماجرای خون سیاوش در شاهنامه فردوسی ] یا این نمونه : دگرگونی فیلومل به دست پادشاه وحشی خونخوار / که گستاخانه بر وی کرد تحمیل آن جنایت را / ولی آنجا هنوز آوای بی پروای بلبل در میان دشت می پیچد / و بلبل همچنان از درد می نالید ! ( بازی شطرنج _ مجموعه دشت سترون ) دراینجا ما باید ابتدا بدانیم " فیلومل " که بوده چرا گستاخانه آن جنایت شکل می گیرد و یا اصلا بلبل نماد چیست و چرا به کار برده شده ؛ پس اینجاست که بار دیگر ما به سراغ اساطیر می رویم .فیلومل در افسانه های یونان خواهر پروکنه ، همسر پادشاه آتن ترئوس بود ، پادشاه که دلباخته فیلومل بود به او تجاوز کرد و برای پنهان کردن جنایت زبان او را برید و او را زندانی کرد. ملکه آتن برای انتقام گرفتن از پادشاه فرزند خود را می کشدو گوشت وی را به خورد شوهرش می دهد و همراه خواهر خود فیلومل متواری می گردد. زئوس خدای خدایان به حال دو خواهر رحم می آورد و پروکنه ، ملکه آتن را به صورت پرستو و فیلومل را به صورت بلبل در آوردودردشت سترون الیوت آوای بلبلان ستمدیده است که همچنان به گوش می رسد.

 

 

keta.jpg

 

تاریخ اساطیری ایران _ دکتر ژاله آموزگار

اسطوره ، رویا ، راز _ میرجا الیاده ،ترجمه رویا منجم

اسطوره های ایرانی_وستا سرخوش کرتیسی،ترجمه عباس مخبر

فرهنگ اساطیر مصر _ ژ.ویو، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور

فرهنگ اساطیریونان _ ف. ژِران،ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور

مجموعه دشت سترون _ تی.اس.الیوت

سايت اينرنتي ويكي پديا

لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

ریشه واژه اسطوره :

 

واژه ی (( اسطوره)) در زبان فارسی وام دار واژه ای است بر گرفته از زبان عربی ((اسطوره)) و الاسطیره ودرزبان عرب به معنای روایت و حدیثی است که اصلی ندارد اما این واژه ی عربی خود نیز وامواژه ای است از اصل یونانی ((historia )) به معنی جستجو و آگاهی و شرح و تاریخ که از دو جزء ترکیب یافته است یکی واژه ی ((histor)) به معنای داور و دیگری با مصور یونانی ((idein)) به معنی دیدن و خویشاوند است .

 

این واژه از اصل یونانی ((muthos)) به معنی سخن و افسانه گرفته شده است .

 

کلمه اسطوره به صورت جمع ((اساطیر )) نه بار در قرآن کریم آمده است و همه جا به ((الاولین)) اضافه شده است .(( وقالوااساطیر الاولین اکتبها فهی تملی علیه بکره واصیلا )) (سوره فرقان آیه پنج)

 

در ترجمه ی تفسیر المیزان چنین آمده است : (( اساطیر و جمع اسطوره، بنا بر آنچه از نامبرده نقل شده ، به معنی دروغ و خدعه است و گویا ریشه ی این لغت (سطر) بوده که به معنی صفی از نوشته و یا از درخت و یا از انسان است ، آنگاه در مجموعه و منظومه ای از اخبار کاذبه غلبه استعمال پیدا کرده است )) (تفسیرالمیزان / ج13 / ص 78 ).

لینک به دیدگاه

ساختار اسطوره :

 

الیاده ساختار اسطوره را چنین جمع بندی می کند :

 

1) اسطوره تاریخ کارهای موجودات فوق طبیعی را تشکیل میدهد .

2) این تاریخ وسرگذشت مطلقاً درست و راست و قدسی است .

3) اسطوره همیشه به آفرینش و تکوین مربوط می شود، حکایت می کند که چگونه چیزی به عرصه ی وجود آمده است .

4) شناخت اسطوره به معنی شناخت اصل اشیاء و دانستن چگونگی پیدایش آنهاست ،معرفتی و بیرونی نیست .

5) اسطوره همیشه به نوعی زنده است و با آن زندگی می کنند .

 

از آنجا که انسان ها همواره به دنبال این بوده اند که جهان و طبیعت را بشناسند و رازهای پیرامون خود را کشف کنند مظاهر طبیعت چون ماه و خورشید ، زمین و آسمان همواره مورد توجه اقوام مختلف بشر بوده است و از آنجا که برای این مظاهر ایزدی قائل بودند اعتقاد به نوعی ارتباط و پیوستگی بین این ایزدان و رابطه ی آنها با بشر بوده اند از این رو به قولی در باب ساختار اسطوره باید گفت : تاریخ اسطوره شناسی عبارت بوده است از فرود آمدن تدریجی ایزدان از عرش به فرش و جستجوی ریشه ی توهمات اساطیری در قلب انسان (روژ باستید ، دانش اساطیری . ص 16 ).

 

الیاده ساختار اسطوره را به شکل منسجمی مشخص کرد و محور اساسی آنرا شناخت و روایت آفرینش دانست او آیین ها ونمادهای اساطیر را امری قدسی ومینوی می شمارد از این رو در کاروسازهای اسطوره ای دو روند و کنش بزرگ را می توان در نظر گرفت ( دکتر کزازی )

 

1) روند مینوی کردن گیتی

2) روند گیتیک کردن مینو .

لینک به دیدگاه

انواع اسطوره :

اسطوره دارای انواع متعددی است اما بر روی هم می توان دوگونه از اسطوره در میان اساطیر مورد نظر شاعران یافت ، نخست اسطوره های غنایی و دیگر اسطوره های قهرمانی و حماسی

به دو نوع دیگر نیز قابل تقسیم است : اساطیر سامی و اساطیر ایرانی .

 

درمیان اساطیر سامی تقسیم بندی ها ی دیگری میتوان ذکر کرد مثلا اساطیر برخاسته از محیط اسلامی ویا اساطیری که از دوره ی قبل از اسلام وجود داشته واز خصایص نژاد سامی است حتی در میان اساطیر اسلامی نیز تقسیم بندی هایی از نظر شیعه و سنی می توان در نظر گرفت.

 

کار کرد اسطوره :

اسطوره از کهن ترین ایام همواره با بشر وجود داشته است اما فایدة اسطوره چیست؟ در حقیقت بشر با مطالعه اسطوره های یک ملت از تاریخ گرفته تا فرهنگ و تمدن پیشرفت آن ملت را می شناسد در واقع می توان سنت ها وآیین ها و باورها ی کهن و باستانی را از درون این اسطوره ها بیرون کشید .

 

بارزترین کارکرد اساطیر توضیح و توجیه حقایق طبیعی و فرهنگی است برای نمونه یکی از اسطوره های سرخپوستان امریکا ی شمالی توضیح دهندة منشأ ذرت است ویا اسطوره های نوروز باستان ، اسطورة شبها ی چلٌه در ایران و یا صدها آیین و اسطوره باستانی دیگر .

 

در توضیح این بخش می توان گفت که با مطالعةاسطوره های باستانی می توان رفتارهای فرهنگی و اجتماعی یک جامعه را به خوبی تجزیه و تحلیل کرد از فواید دیگر اسطوره ها می توان به تاثیر انکار ناپذیری که در زمینة ادبیات و فرهنگ و هنر دارد اشاره کنیم تا آنجا که میشود به آثار بزرگ ادبی چون شاهنامه فردوسی و ایلیاد و ادیسة هومر که از بهترین آثار اساطیری کلاسیک هستند اشاره کنیم که در سایه اسطوره های باستانی شکل گرفته اند .

 

در عرصة هنر نیز باید گفت که آثار هنری از اسطوره های باستانی بی تاثیر نیستند غار لاسکو که مربوط به هفده هزار سال پیش است نشان می دهد که انسان در این هنر نیز برای بیان احساس خویش از اسطوره ها مدد یافته است چه بسا رقص های آّئینی نوروز ایرانی ، مراسم ، موسیقی همه وهمه بن مایة اساطیری دارند .

 

از فواید دیگر اسطوره ، تحلیل های قوم شناسی ومردم شناسی و حتی روانکاوی های درمانی است اسطوره های آفرینش نقش ویژه ای در درمان بیماران ایفا می کنند.

در میان سرخپوستان آمریکای شمالی این روایات اسطوره ای هنگامی بر زبان آورده می شود که هستی یک فرد به مخاطره افتد بدین گونه یکی از کاربرد های اسطوره عبارتست از درمان بیماران از طریق خوانش اسطورة آفرینش و تاثیر جادو وارش انجام میگرفته است .

 

البته در خاتمه این مطلب باید گفت و پذیرفت که یکی از کارکردهای ابتدایی هر اسطوره یافتن هویت خاص یک اجتماع است با این همه باید بگوییم که درست به همان شکل که زبان ها اصولاً به همدیگر ترجمه پذیرند اسطوره ها نیز افق جهان شمولی دارند که به آنها امکان می دهد تا از سو ی فرهنگ های دیگر فهمیده شوند .(پل ریکو ، زندگی در دنیای متن ص 105 ) .

لینک به دیدگاه

اسطوره و گونه های دیگر روایی

 

اسطوره و نماد

می توان برآن بود که نماد نمونةبرترین است آنچه آنرا به شیوه ای رمزی باز می تاباند و باز می نماید .از این روی ، نماد به ناگزیر در سرشت از گونه ای (همه سویگی )و (همه رویگی) برخوردار است به سخن دیگر نماد گویای همه فردهاست بی آنکه یکی از آنها به تنهایی باشد ،فردها که پراکنده اند و هر کدام به شیوه ای آنچه را که در نماد همه سویه و همه رویه شده است در خود دارند در هم می افشرند ، با هم در می آمیزند و از آن میان ،سر بر می آورد که همه آنهاست بی آنکه هر کدام از آنها به تنهایی باشد .

 

به عنوان نمونه اگر به نمادهای شاهنامه بنگریم پهلوان سکایی که نام و نشان او در تاریخ کمابیش یافته شده است بخت آنرا یافته است که در جهان رنگ و افسون آمیز اسطوره به جاودانگی برسد ، این نمایه رستم است .

 

اسطوره و حماسه

حماسه واژه ای تازی است به معنی تندی و تفتی در کارودلاوری ، حماسه زادة اسطوره است ، اسطوره به مامی پرورنده می ماند که حماسه را می زاید و آنرادر دامان خویش می بالاند حماسة راستین و بنیادین جز از دل اسطوره بر نمی تواند آمد .

از این روی حماسه تنها در فرهنگ و ادب مردمانی پدید می آید که دارای تاریخی کهن و اسطوره ای دیرینه اند ،حماسه هایی که از دل اسطوره بر نیامده اند و بر نشکافته اند حماسه های راستین نیستند و تنها در ریخت و پیکرة برونی به حماسه می مانند از این روی به ناچار در دل اسطوره و چونان بازتاب و نمودی از آن می باید از حماسه سخن گفت و آن را ، چونان یکی از سوی ها و روی های اسطوره می باید کاوید و پژوهید ، زیرا بدان سان که در نوشته آمد اسطوره به مامی می ماند که حماسه کودک آن است، پس حماسه در سرشت و ساختار به یکبارگی با اسطوره یکسان است .

 

جدایی حماسه از اسطوره در سرشت و گوهر آن نیست ، تنها دراینست که حماسه بیش از دیگر بنیادها و مایه ها بخت آنرا یافته است که راه به قلمرو جاودانة هنر بکشد و جامه ای از شعر در بر کند و در سایة ادب و افسون های آن جاودانه شود .

 

اسطوره و تمثیل

استاد علامه همایی در کنار بیان معنای تمثیل به عنوان ارسال المثل به اصطلاح تمثیل در علم منطق اشاره کرده است و می گوید : ( در تمثیل منطقی آنست که مابین دو چیز به حسب ظاهر مشابهتی وجود داشته باشد و بدان سبب حال و حکم یکی را بر دیگری قیاس کنند ) .

 

دربارة فرق اسطوره و تمثیل باید چنین گفت که تفاوت اسطوره با تمثیل در ناخودآگاهی و خودآگاهی اسطوره است چنانچه گفته شد : با اسطوره سازی خصوصیات روان آدمی به اشیاء انتقال می یابد : دل سنگ خون می شود ، ابر سخن می گوید ، ستاره آدمیان را می نگرد ، به سوگ سیاوش همی جوشد آب ، کند چرخ نفرین بر افراسیاب .

 

و این کار شاعرانه بیش از هر چیز کار بشر نخستین است که برداشت خود را از زندگی به صورت اسطوره بیان می کند ، در موقع خسوف اژدهایی ماه را دهان می گیرد ،برای وزیدن باد فرشته ای گمارده شده !

از نظر بشر نخستین این فرشته واقعاً وجود دارد چنانچه اهریمن خدای بدیهاست ،و سهم اساطیر در تکوین ادیان (غیر توحیدی ) کم نیست اما برای ما اهریمن تمثیل بدی هاست بدین گونه تمثیل اسطوره ای است که از مرحلة ناخودآگاهی به جهان آگاهی آمده است بر عکس در مورد اساطیر آگاهی وجود ندارد .

 

توجه:منابع ذیل برای مطالب هست که از پست 5 به بعد زده شده

 

1) ادبیات چیست ؟ / ژان پل سارتر / ص137

2) اساطیر یونان و روم / ج 1 / ص 15

3) اسطوره بیان نمادین / ابوالقاسم اسماعیل پور

4) اسطورة زندگی زردشت / ژاله آموزگار _ احمد تفضلی / ص7

5) پژوهشی در اساطیر ایران / مهرداد بهار / ص 243

6) دانش اساطیری / ص 41

7) دایرة المعارف فارسی / ص 117

8) رویا، حماسه ،اسطوره / میر جلال الدین کزازی

9) شناخت اساطیر ایران / ژاله آموزگار _ احمد تفضلی / صص 9 و 24

10) صور خیال / دکتر شفیعی کدکنی / ص 185

11) فرهنگ اساطیر / دکتر محمد جعفر یاحقی / ص 5

12) فنون بلاغت و صناعات ادبی / جلا ل الدین همایی / ص299

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...