رفتن به مطلب

★ღ☆ زیـبـا ؛کوتاه؛ عـاشـقـا نــه ★ღ☆


saba mn

ارسال های توصیه شده

ای قهرمان خسته تن و خسته جان من !

دانم تو کیستی

دانم تو چیستی

یک عمر در سراچه دلتنگ زندگی ـ

مردانه زیستی

در پیش خلق، خنده به لب داشتی ولی ـ

پنهان گریستی .

در چشم من مسیح بزرگ زمانه ای

ای مرد پاکزاد

بر جان پاک تو ـ

از من درود باد ـ

از من درود باد

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 960
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

عشق من به تو

مانند رود كوهستاني است

پيوسته و پايدار

عشق من به تو

شبيه تابش ابدي خورشيد است

يا مانند دريا كه هرگز نمي آسايد

امواج قوي و نجيبش

كه از آغوش بازش پيوسته مي گذرد

عشق من به تو

مانند درختي است

كه در قلب ريشه كرده است

عشقي بي قيد و شرط

حقيقي و ابدي

و خاموش نشدني ...

لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

از غم خبری نبود اگر عشق نبود

دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود

 

بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود

این دایره کبود اگر عشق نبود

از آینه ها غبار خاموشی را

عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود

در سینه ی هر سنگ، دلی در تپش است

از این همه دل چه سود اگر عشق نبود

بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟

دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود

از دست تو در این همه سرگردانی

تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

یارا دلم کسی به غیر رخت را نظر نکرد

غم ها بدیدم و غم زدگان ر ا خبر نکرد

 

گفتم به رسم دلبری امشب مرا تو مهمان باش

افسوس دمی به کلبه فقیرانه قلبم گذر نکرد

 

 

 

هر دم خیال روی چو ماهت به جان افتاد

صبر از کفم ربود و ز جانم حذر نکرد

 

دلدار من شدی و به خوابم نیامدی

گویی شب وصال دلم را سحر نکرد

لینک به دیدگاه

اي يار من، دلدار من، اي مونس و غمخوار منتا كــي تمنايت كنم، اي غايت افكــار من از هر كه پرسيدم نشان، دادم نشاني بي نشان رحمـي نما بر حال من اي دلبـر و دلدار من ترسـم نيائي سوي من آشفتـه گردد روي من اي خسرو دور از نظر اين حال و اين احوال منهر جمعـه مي آئي ز در بر من نما يك دم نظرآشفتــه روي توام فالي بزن در كــار منشايد نبيــنم روي تو، ره مي برم بر كوي توفرمان بده جانم ستان اي سرور و سالار مـنديدم كه مي آيي زدر، كردي دمي بر من نظردر خواب چون اين ديده ام اي بهترين ابرار من دور از خيالم نيستــي، جانم فداي جـان تواي صاحـب تيغ دو سر اي مخزن اسـرار من

لینک به دیدگاه

گل عشق را در دست ميگيرم

 

و هي زير لب زمزمه ميکنم

 

دوسم داره .... دوسم نداره...

 

با ترس تک تک گلبرگهارا يواش يواش ميکنم

 

و همچنان زمزمه ميکنم ...

 

براي ادامه دادن مردد هستم ، ولي نه

 

ميترسم!! چشمهايم را بسته نيت ميکنم "دوسم داره"

 

و همه ي گلبرگ ها رو يهو ميکنم

لینک به دیدگاه

هر وقت خواستی بفهمی کسی چه‌قدر عمیق دوستت دارد، و ارزشت برایش را محک بزنی، وقتی تو دلگیری و ناراحت، مخصوصا از چیزی مربوط به او، ببین آیا رضایت می‌دهد به لبخند لب‌هایت، و یا، می‌کوشد چشم‌هایت را بخنداند؟…

لینک به دیدگاه

دلـــم سَختــ مــیگیرد...

 

از ایــن روزهـــا...

 

از ثــانیه های تــکراریـــ...

 

از خاطــرات تــُهــی..

 

از دود هـــای بی هــدف سیگــار..

 

... و

 

از نگاهیـــ که مَــرا میبینـــد...

 

امــــا مَــرا، نمیبیـــند...

لینک به دیدگاه

سکوت و صبوری م را به حسابِ ضعف و بی کسی ام نگذار

دلم به چیزهایی پای بند است

که تو یادت نمی آید...!

تلنگری بزنی، آوار می شوم....

شکستنی تر از آنم که محتاجِ سنگی باشم...

لینک به دیدگاه

گل من !

 

تو ، یک بار دنیا آمدی

اما، یک بار هم با عشق

شروع می شوی

و این هجرتِ تا عشق؛

سالِ میلادیِ توست

و تازه

در چند سالگی است که می دانی:

آتش، عشق است

باد، عشق است

آب، عشق است

خاک، عشق است

« ... و عشق، خاصیتِ خاک است .»

لینک به دیدگاه

راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی

هر که را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم

راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی

عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم

لینک به دیدگاه

هرچه را دوست بداری همان خواهی شد

عشق کیمیاگری است!

هرگز دوست دار چیزهای نادرست مباش چون وجود

تو را تغییر می دهند زیرا هیچ چیز چون

عشق توانایی تغییر ندارد!

عشق چیزی است که می تواند تو را بالا ببرد و به

عروجت برساند!

پس چیزی فراتر از خودت را دوست بدار!!!

لینک به دیدگاه

یادم باشد قلب کسی را نشکنم

یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد

یادم باشد پلهای پشت سرم را ویران نکنم

یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزیست که دارد

یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست

لینک به دیدگاه

در خواب ناز بودم شبی

دیدم کسی در می زند

در را گشودم روی او

دیدم غم است در می زند

ای دوستان بی وفا

از غم بیاموزید وفا

غم با آن همه بیگانگی

هر شب به من سر می زند

لینک به دیدگاه

دلخوشم با غزلی تازه همین هم کافیست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست

قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...