رفتن به مطلب

★ღ☆ زیـبـا ؛کوتاه؛ عـاشـقـا نــه ★ღ☆


saba mn

ارسال های توصیه شده

تو کجایی سهراب؟

 

آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند

 

...

 

وای سهراب کجایی آخر؟

 

...

 

زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند !

 

تو کجایی سهراب؟

 

که همین نزدیکی عشق را دار زدند,

 

همه جا سایه ی دیوار زدن !

 

وای سهراب دلم را کشتند ..

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 960
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

روشنایی نگاهت را

 

به پهنه ی چشمانم هدایت که می کنی

 

آسمان با اشک شیرین فرشته ها

 

به وصال زمین می رسد

 

چترت را زمین بگذار

 

گاه آرمیدن است ...

لینک به دیدگاه

بیا برای من بگو که زندگی سراب نیست

که زندگی برای تو تجسم حباب نیست

 

بیا بگو برای من که زندگی گناه نیست

که زندگی فقط همان شکار یک نگاه نیست

 

بیا بگو که زندگی شهامت است

که زندگی شهامت شنیدن صداقت است

لینک به دیدگاه

باز خودم را به عشق مبتلا کردم .باز با واژه هایم عاشق شدم

من از عشق سرشار پنجره را می گشایم تا برای کسانی که دوستشان می دارم دعا کنم.

خدایا جز عشق در قلبشان چیزی نگذار ،

جز خوشی در جام زندگانیشان چیزی نریز

و سعادت را قرین زندگانی در هر دو سرایشان ساز .

امشب آرزوهای ناگفته ام را با خدا در میان می گذارم

و جام باران را مستانه سر می کشم.

لینک به دیدگاه

من از طرح زیبای هر خاطره،

سلامی غزل گونه خواهم نوشت،

 

که باور کنی گرچه دور از توام

فراموش هرگز نکردم تو را.

 

در این رخوت بی مجال زمان،

که احساس پژمرده همچون خزان،

 

به یاد تو من مانده ام آشنا،

که شاید، که من یاد باشم تو را!

لینک به دیدگاه

هر چه بیشتر می گریزم

به تو نزدیکتر می شوم

هر چه رو برمیگردانم

تو را بیشتر می بینم

جزیره ای هستم

در آب های شیدایی

از همه سو

به تو محدودم !

 

هزار و یک آینه

تصویرت را می چرخانند

از تو آغاز می شوم

در تو پایان می گیرم

لینک به دیدگاه

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن

من در کنار توست اگر چشم وا کنی

خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن

بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود

تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن

امشب برای ماندنمان استخاره کن

اما به آیه های بدش اعتنا نکن...

لینک به دیدگاه

در من ترانه های قشنگی نشسته اند

انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند

انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت

امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند

ازشور و مستی ِ پدران ِ گذ شته مان

حالا به من رسیده و در من نشسته اند ...

من باز گیج می شوم از موج واژه ها

این بغضهای تازه که در من شکسته اند

من گیج گیج گیج ، تورا شعر می پرم

اما تمام پنــــجره ها ی تــو بستـــه اند

لینک به دیدگاه

وقتي سكوت ِ دهكده فرياد مي شود

تاريخ ، از انحصار ِ تو آزاد مي شود

تاريخ ، يك كتاب ِ قديمي ست كه در آن

از زخم هاي كهنه ي من ياد مي شود

از من گرفت دخترِ ِخان هرچه داشتم

تا كي به اهل ِ دهكده بيداد مي شود؟

خاتون! به رودخانه ي قصرت سري بزن

موسي ، دل ِ من است كه نوزاد مي شود

با اين غزل ، به مـُلك ِ سليمان رسيده ام

اين مرد ِ خسته ، همسفر ِ باد مي شود

اي ابروان ِوحشــي ِتو لشكر ِ مغول!‏

پس كي دل ِ خراب ِ من ، آباد مي شود؟

در تو هزار مزرعه ، خشخاش ِ تازه است

آدم به چشـــــــــــــم هاي تو معتاد مي شود

لینک به دیدگاه

بار ِ دلــتـنگـیـت ُ بستی ، دیگه وقت رفتنه
داری میری و فقط خاطره هات سهم منه
دلم از حادثه خونه ، چشام از خاطره خیس
دوس داری برو ولی نامه برامون بنویس
*
به تو می رسم اگه موج ِ مسافر بذاره

اگه دلبستگیــا لحظــه ی آخـــر بذاره

به تو می رسم به تو پولک نقره کوب ماه !
به تو می رسم به تو طلای این شب سیاه !
به تو می رسم به چشم ِ انتظاری که داری
به تو می رسم به آغوش ِ بهاری که داری
به تو که آینه ها محو تماشات می شدن
شبای تیره چراغونی ِ چشمات می شدن
*
می تونی دل بـِکــنـــی تا ته ِ دنیا برسی
امروزُ رها کنی تا خود ِ فردا برسی
می تونی همسفر ِ خاطره های بد باشی
می تونی راه رسیدن به شبُ بلد باشی
می تونی تو چار دیوار ِ غربت ِ دنیا بری
می تونی هر جا بمونی ، می تونی هرجا بری
امّا هرگـــز نمی تونی غمُ تنها بذاری
تو مســــافری نمی شه غربتُ جا بذاری
خاطرت هرجا که باشی بازم اینجا می مونه
تا ابد غصه ی غربت ، تو دلت جا می مونه
لینک به دیدگاه

روزگار غريبی است ...

 

 

سه نقطه هاي تو گاهي هزار واژه ومن

هنوز در تب يك نقطه از لبت بي تاب

 

هميشه معني صد اضطراب ... من، بي تو

هميشه ديدن بي پرده ی شما در خواب

 

چه عاشقانه ی پوچي! تو خوب مي داني

ميان اين همه رويا ، فقط تويي كمياب

 

و من چه خسته تو را چون سراب مي جويم

چه فصل خالي و تلخي ست سهم من زين خواب!

...

لینک به دیدگاه

کاش میدیدم چیست انچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست

اه وقتی تولبخند نگاهت را میتابانی

بال مژگان بلندت را میخوابانی...

من در ان لحظه که چشم تو به من مینگرد

برگ خشکیده ی ایمان را در پنجه ی باد

رقص شیطانی خواهش را در اتش سبز

نور پنهانی بخشش را در چشمه ی مهر

اهتزاز ابدیت را میبینم

بیش ار این سوی نکاهت نتوانم نگریست

اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست

کاش میگقتی چیست

انچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست

لینک به دیدگاه

همین که تو اینجا کنار منی همین که کنارت نفس میکشم

همین که تو میخندی و من فقط کنار تو از غصه دس میکشم

همین که تو چشمای من زل زدی نگاهت پناه دل خستمه

نمیخوام که دنیا بهم رو کنه همین که کنار منی بسمه

من حتی به این حدشم راضیم که باشی کنارم بمونی فقط

واسه من فقط بودنت کافیه دیگه هیچی جز این نمیخوام ازت

واسه من فقط بودنت کافیه که هستی کنارم قدم میزنی

بهم حس دلداگی میدی و داری لحظه هامو رقم میزنی

من حتی به این حدشم راضیم که باشی کنارم بمونی فقط

واسه من فقط بودنت کافیه دیگه هیچی جز این نمیخوام ازت

لینک به دیدگاه

منم آن شعله آتش که از هر شمع برخیزم... تمام هستی خود را فقط به پای تو ریزم... درون قلب من فرمانروایی کن... که از موی تو برخیزد همه عطر دل انگیزم...

لینک به دیدگاه

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند

قاب عکس توست ولی شیشه عمر من است

بوسه بر مویت زنم ترسم که مویت بشکند

رشته موی توست ولی ریشه عمر من است

لینک به دیدگاه

اجازه هست عشق تو رو تو كوچه ها داد بزنم؟

 

 

رو پشـت بـــــوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؟

 

اجازه هست كه قلـبمو برات چراغونی كنم؟

لینک به دیدگاه

کاش میدانستی که درون قلبم خانه ای داری تو که همیشه آنرا با شفق می شویم

 

و با آن میگویم که تویی مونس شبهای دلم

 

کاش میدانستی باغ غمگین دلم بی تو تنها شده است

 

و گل غم به دلم وا شده است

 

کاش میدانستی که درون قلبم با تبشهای عشق هم صدا هستی تو

 

.کاش میدانستی که وجود تو و گرمای صدایت به من خسته و آشفته حال زندگی می بخشد

 

کاش میدانستی.......

 

کاش می دانستی........

لینک به دیدگاه

بهترین روز دیدن تو بهترین حرف گفتن از تو

زندگی هستی و بودن یعنی خواستن خواستن تو

بهترین خاطره از تو یادگار عمر من تو

دورترین راه واسه من کمترین فاصله از تو

پرسیدی از عشق اول فقط از رو بچگی بود

چی بگم از عشق دوم اون هم از رو سادگی بود

دلم عادت غریبی به هوای عاشقی داشت

عشق سوم اومد از راه رو هوا زد دلم رو برد

عشق بعد از سر لج بود چند صباحی بو د و بس بود

وقتی از سرم بدر شد دفع صد بلا و شر شد

اما تو، تو آخرینی عزیزم عزیزترینی

همه دنیا یه طرف تو یه طرف که بهترینی

خواستنی ترین وجودی زندگی بود و نبودی

میمیرم اگه یه روزی بگی عاشقم نبودی

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...