رفتن به مطلب

چرا تحقيقات در ايران به حفاظت منتهي نمي‌شود؟


ارسال های توصیه شده

[h=4]چرا تحقيقات در ايران به حفاظت منتهي نمي‌شود؟ *

محمدصادق فرهادي نيا - آرش قدوسي

[/h]

چندي پيش حين سفر با دوستي که زماني مدير لايق و شايسته يکي از مناطق حفاظت شده ايران بود، صحبت از مقاله اي شد که در يکي از ژورنال‌هاي علمي معتبر به چاپ رسيده‌است. اين مقاله نتيجه يک پايان نامه تحصيلات تکميلي در همان منطقه و دقيقا در زمان حضور ايشان بود. اين پژوهش در منطقه مزبور بسيار اهميت داشت و ايشان با علاقه فراوان از محتويات مقاله و نتايج آن مي پرسيدند. عجب آنکه هيچگاه نويسندگان، حتي به خود زحمت نداده بودند که مقاله را براي ايشان و ساير همکارانشان ارسال نمايند. هرچند که ارسال نسخه انگليسي آن هم نمي‌توانست راهگشا باشد، زيرا اکثريت محيط‌بانان و مسئولان مناطق فرصت چنداني براي آموختن زبان انگليسي نداشته اند که بتوانند از منابع اصلي استفاده نمايند.

اخيرا رياست سازمان محيط زيست اعلام نمود که 800 مطالعه و پژوهش در سازمان انجام گرفته که همگي در کتابخانه ها خاک مي خورند. به عبارت ديگر، اگر هريک به طور ميانگين 15 ميليون تومان براي سازمان هزينه داشته اند، در مجموع حداقل حدود 12 ميليارد تومان در سالهاي اخير براي مطالعات محيط زيستي در کشور خرج شده است. البته برخي طرح ها و مطالعات ممکن است بيش از 100 ميليون تومان هم بودجه داشته باشند که اين هزينه کل را افزايش مي دهد. علاوه بر اين، سالانه ده ها – اگر نگوييم صدها- پايان نامه تحصيلات تکميلي در کشور با موضوعات مرتبط با منابع طبيعي به پايان مي رسد که هدف نهايي اکثر اين تحقيقات کمک به مديريت و حفاظت از محيط زيست عنوان شده است. ولي پرسش اينجاست که ارزش افزوده اين مطالعات براي «حفاظت» (Conservation) چقدر بوده است؟ قطعا بهره برداري از هر مطالعه اي دو سو دارد، يک سو مطالعه کننده و سوي ديگر بهره بردار/مدير که اين نوشتار به آسيب شناسي بخش نخست اين رابطه مي‌پردازد، با هدف آن که بتواند زمينه اي را براي بحث‌هاي آتي و تلفيق بيشتر ديدگاه هاي حفاظتي در مطالعات تنوع زيستي در ايران فراهم نمايد.

 

پرده نخست: چه کسي مسئول حفاظت از تنوع زيستي است؟

قطعا که همه مي دانيم متولي اصلي و قانوني حفاظت از تنوع زيستي در ايران سازمان حفاظت محيط زيست است. ولي آيا سايرين نبايد (يا نمي توانند) نقشي براي حفاظت ايفا نمايند؟ آيا محققان تنها وظيفه پژوهش را برعهده دارند و حفاظت فقط با سازمان محيط زيست است؟ البته که هميشه پژوهش، کاري زيبا، شيک و معمولاً بدون انتقاد است در حالي‌که اجرا، تصميم‌گيري، لابي کردن، مديريت و در يک کلام «حفاظت»، سخت و دشوار، نيازمند منابع مالي گسترده، پر انتقاد، معمولاً ديربازده و در عين حال گاه با دستاوردهاي نه‌چندان راضي کننده است. همين امر شايد باعث شود که محققان و دانشجويان ايراني کمتر به سراغ حفاظت بروند، چون در يک کلام، نسبت به انرژي‌اي که براي آن بايد صرف نمود، برايشان نمي ارزد!

 

پرده دوم: هدف چيست؟ هدف نهايي کدام است؟

مشکل ديگري که امروزه در ميان محققين به چشم مي خورد، تعويض جايگاه دو واژه و کارکرد است: «هدف» Objective و «هدف نهايي» Goal. گاهي فراموش مي شود که هدف نهايي اکثر مطالعات محيط زيستي، «مطالعه» نيست، بلکه «حفاظت» است. ما کمتر مي آموزيم که «هدف نهايي» بيشتر مطالعات/طرحها يا پايان نامه ها «حل نمودن يک مشکل» از ميان انبوه مشکلاتي است که محيط زيست با آن روبروست. از همين رو است که در يکي از مهمترين بخش هايي که ژورنال هاي معتبر دنيا براي پذيرفتن يک مقاله روي آن حساسيت ويژه اي دارند، مقالاتي که در ايران نوشته مي‌شوند چندان اهميت درخور خود را نمي يابد زيرا نگاهي کاربردي را از ابتدا در اهداف نهايي خود در نظر نمي گيرند. تمامي ژورنالها همواره به دنبال آن هستند که محققين از وراي مطالعات، بررسي هاي ميداني و آزمون هاي آماري خود قصد پاسخ دادن به چه معضلي را داشته اند و به عبارت ديگر، از خود مي پرسند که همه اين مطالعات، غير از اضافه کردن به دانش ما چه دردي از طبيعت را دوا مي کند؟! اين درحاليست که در اکثر مقالات ما در ايران به ذکر اين مضامين کليشه اي بسنده مي کنيم که «براساس يافته هاي ما، اين گونه/منطقه از اهميت زيادي برخوردار است و سازمان حفاظت محيط زيست بايد از آنها حفاظت کند، درغير اين صورت بقاي آنها با مشکل جدي روبرو خواهد بود». به نظر نمي رسد که امروزه کسي در داخل يا بيرون سازمان محيط زيست نسبت به اهميت و لزوم حفظ گونه ها/مناطق واقف نباشد که بخواهيم براي تکرار اين واقعيت، ميليونها تومان و ميزان زيادي نفر/ساعت تلاش هزينه کنيم. پرسش آنجاست که با خيل عظيم مشکلات، کمبودها و موانع، چطور مي توان بقاي بلندمدت اين ذخاير را تضمين نمود. مثال خوبي که در اين زمينه وجود دارد، مقاله اي است که در سال 2007 در ژورنال Biological Conservation درباره تأثير «اِل نينو» بر جمعيت پنگوئن ها منتشر شده1، بخوبي مي توان دريافت که براساس چنين ديدگاه حفاظت محوري، چگونه مي توان راهکارهاي منطقي براي پديده اي جهاني که کمتر دراختيار مديران حفاظت‌گر است، ارائه داد.

با پيشرفت علوم آماري و ورود نرم افزارهاي آماري متعدد در زمينه علوم طبيعي، اکثر مطالعات صورت گرفته در عرصه تنوع زيستي، از توصيفي به کمي بودن درحال گذار هستند که البته يک پيشرفت قابل توجه محسوب مي شود، به طوري که کاربرد انواع روشهاي آماري يکي از نقاط قوت مقالات علمي به شمار مي رود. دانشمندان همواره به دنبال «معني دار بودن آماري» پديده ها براي کشف واقعيت‌هاي جديد هستند، ولي امروزه در بسياري از کشورها محققان اين معني دار بودن آماري را اصل مي دانند، حال آنکه اگر به دنبال حفاظت از حيات وحش هستيم، بايد به «معني دار بودن بيولوژيک» هم همپاي «معني دار بودن آماري» توجه کنيم. اگر وقايعي را کشف کنيم که در طبيعت غيرمنطقي باشند، چگونه مي توان کمک به ساز و کارها و اکوسيستم‌هايي نمايد که بستر کشف اين حقايق علمي بوده اند؟! آمار نيز مي تواند چون شمشيري دو لبه به کشف حقايق علمي و يا سردرگمي بيشتر محققين بيانجامد که استفاده صحيح از اين وسيله تنها با روشن بودن هدف نهايي امکانپذير است.

پرده سوم: آيا مي توان روشهاي علمي موجود را براي حفظ محيط زيست بکار برد؟

يکي از بازخوردهاي اکثر کارشناسان و دانشجويان ايراني پس از هر کلاس يا کارگاه آموزشي «غير قابل اجرا بودن روشهاي علمي آموزش داده شده در شرايط محيطي ايران» مي باشد. عقيده رايج آنست که روشهاي ارائه شده توسط اساتيد، در شرايط ايران، قابل اعمال نيستند زيرا طبيعت ما در «شرايط خاصي» است که اين شيوه ها را برنمي تابد.

پيش از هرچيز بايد گفت که روشهاي علمي موجود در دنيا آنقدر عجيب نيستند که فقط خاص کشورهاي ديگر باشد، بلکه خيلي اوقات اگر فرضيات و نيازمندي هاي آنها به خوبي پيش از اجراي آنها مطالعه شوند، مي توان به خوبي آنها را براي مقاصد مختلف بکار گرفت. روشهاي برآورد جمعيت گونه هاي مختلف حيات وحش را بايد از مهمترين اين موضوعات دانست که امروزه مقالات و گزارشهاي علمي فراواني براي آنها منتشر مي شود. در ايران نيز در سالهاي اخير اين روشها به خصوص در مقاطع تحصيلات تکميلي به دانشجويان آموزش داده مي شود. با اين حال، اين روشها به ندرت در کشور مورداستفاده قرار گرفته اند. يکي از مشکلات استفاده از اين روشها در ايران، تراکم پايين گونه ها در مناطق مختلف ايران (به دليل شکار بي رويه يا توليد پايين زيستگاه ها) است. به طوري که براي روشي مانند «نمونه برداري فاصله اي (Distance Sampling) با استفاده از ترانسکت» در منابع مختلف گاهي حداقل 60 مشاهده موردنياز است تا نتيجه دقيق و صحيحي ارائه دهد که چنين حجم نمونه اي در بيشتر مناطق ايران دور از دسترس و غير محتمل است. از اين رو، نتايج چنين بررسي هايي در ايران در برخي موارد داراي انحراف معيار و حدود اطمينان بزرگي است، به طوري که نمي توان از آنها براي ارزيابي روند جمعيت يک گونه در يک منطقه در سالهاي مختلف استفاده نمود.

به عنوان مثال اگر جمعيت آهو در سال نخست (500±) 1200، در سال دوم (400±) 1000 و در سال سوم (400±) 800 بدست آيد، نمي توان گفت که جمعيت کاهش يافته است، بلکه ممکن است در تمامي اين سالها جمعيت ثابت و بدون تغيير بوده باشد. حال آنکه مديران بيشتر علاقمند به کسب اطلاع از افزايش/کاهش جمعيتها هستند. زماني اين مشکل در هندوستان نيز وجود داشت که براي برآورد جمعيت علفخواران و گوشتخواران با مشکلات متعدد روبرو بودند، ولي به جاي کنارگذاشتن آنها، درجهت کاليبره نمودن آنها براساس شرايط خود برآمدند، به طوري که هندوستان امروزه شايد قطب اصلي بکارگيري بسياري از چنين روشهاي علمي در آسيا و حتي دنيا باشد. مناطق خشک و کوهستاني از اکوسيستمهايي هستند که کمتر موردتوجه بوده اند و در واقع کم توجهي به اکوسيستم هاي خشک و کوهستاني به دليل عدم حضور محققين نظريه پرداز (عموما غربي) در اينگونه کشورها بوده است. اگر روش يا رويکردي از نمونه هاي کلاسيک بوم شناسي حيات وحش (در صورت اجراي صحيح و تکرار آن) به جواب قابل قبولي نيانجاميد، قطعا شرايط محيطي ايجاب مي کند که در فرضيات اوليه روش ها بازبيني صورت پذيرد و ازهمين رو اين وظيفه ما (فعالان حيات وحش، اعم از اساتيد، محققين و دانشجويان) است که روشهاي مختلف را بتوانيم براي چنين مناطقي سازگار نماييم. چاره کار سازگاري با روشهاي علمي نه اجتناب از آنها مي باشد و در اين مسير بايد با دستاوردهاي علمي مناسب، اعتماد مديران جلب شده تا از بکارگيري آنها حمايت نمايند.

 

پرده چهارم: حلقه مفقوده آموزش محققان چيست؟

امروزه بيش از 30 مرکز دانشگاهي در سراسر کشور به آموزش رشته محيط زيست و بيش از همين تعداد دانشگاه به تربيت دانشجويان زيست شناسي در مقاطع مختلف مشغول هستند که براي اخذ مدرک کارشناسي خود بايد حداقل 140 واحد دانشگاهي را بگذارنند. به نظر مي رسد که اکثر دانشجويان محيط زيست، «پيوستگي و ارتباط متقابل» واحدهاي در ظاهر مستقل و متعددي را که مي خوانند، به خوبي درنمي يابند و همين باعث مي شود که به عنوان مثال کاربرد واحدهاي پراهميتي مانند هواشناسي و اقليم شناسي را علاقمندان به حيات وحش کمتر دقت کنند، زيرا تنها واحدهاي مرتبط با حيات وحش براي علاقمندان به اين رشته مهم انگاشته مي شود. يا واحد بسيار حائز اهميتي مانند مرتع داري که امروزه يکي از چالشهاي اصلي مناطق حفاظت شده و نشده مي باشد، کمترين اهميت را درميان دانشجويان محيط زيست مي يابد و آنرا واحدي «اضافه و سربار» از سوي گروه بيابان‌زدايي براي دانشجويان محيط زيست مي دانند که بايد به نحوي آنرا پاس کرد.

يکي از تفاوتهاي اصلي رشته پزشکي با رشته هاي منابع طبيعي، فلاش‌بک زدن مکرر اساتيد پزشکي سرکلاسهاي مختلف به واحدهاي مختلف است، به طوري که دانشجويان همواره مجبور به «نگاه جامع نگر و سيستمي» به بدن و تلاش براي حل مشکلات آن «درقالب يک سيستم» مي باشند. واحدهاي متعدد و متنوع رشته محيط زيست خطوط موازي نبوده بلکه همه در يک نقطه با هم تلاقي مي يابند که آن يک درس 4-3 واحدي به نام «اکولوژي» مي باشد که خوشبختانه به لطف ترجمه ها و تأليفات استاد گرانقدر آقاي «وهاب زاده»، مجموعه اي از بهترين منابع علمي در اين زمينه دردسترس دانشجويان و محققين است. به طوري که يکي از آخرين ترجمه هاي ايشان با نام «اکولوژي» اثر «کربس» را شايد بايد کتاب مقدس محيط زيستي ها دانست، کتابي که هيچگاه تاريخ مصرف آن تمام نمي‌شود. محيط زيست يک رشته چند بعدي يا «Multi-disciplinary» است و درک محور مشترک اصلي ميان تمامي ابعاد مختلف تأثير به سزايي براي يافتن راهکارهاي مناسب و چندبعدي آن دارد.

به قول آقاي وهاب زاده، «ما مفهوم محوري اکوسيستم و يکپارچگي فرم و عملکرد آنرا به شيوه ي درخور به فرزندانمان آموزش نداه ايم و نمي دهيم. توجه ما در بسياري از موارد بيشتر به تکنيکها و نرم افزارهاي اندازه گيري يک پارامتر خاص به مراتب بيشتر از تفهيم دقيق مباني بوم شناسي است. دانشجويان ما با انديشه هاي بوم شناسان بزرگ جهان و اصول وحدت بخش بوم شناسي، به حيث يک پيکره ي معرفتي واحد و همبسته، آشنايي مقدماتي نيز ندارند چه رسد به اينکه کاملا بر آن مسلط باشند ... و اين خود آنان را در جهت تبديل شدن به يک افزارمند بوم شناختي، بجاي بار آمدن به عنوان يک بوم شناس، سوق مي دهد و علاقمندشان مي کند که هرچه زودتر به يک تکنيک يا ابزار خاص تسلط پيدا کنند بدون آنکه از اهميت و جايگاه آن در مجموعه نظامي که سوژه مورد نظر آنها فقط جز کوچکي از آن است اطلاعي داشته باشند.»

علاوه بر اين، دانشجويان رشته هاي منابع طبيعي و زيست شناسي در طول دوران تحصيل خود – گاه تا دوره دکترا – در ايران کمتر واحد آموزشي در زمينه «حفاظت» دريافت کرده و اين مقوله بسيار حياتي در کشور (در حال توسعه) مان در اکثر مواقع با راهکار هاي عملي و کاراي افراد تحصيلکرده در اين زمينه نيز توأم نمي شود. متاسفانه تعداد زيادي از محققين و دانشجويان در ايران با وجود داشتن اهدافي متعالي در زمينه حفاظت، تنها به انجام تحقيقي در زمينه مفاهيم ابتدايي بسنده کرده و حلقه مفقوده تاثير جوامع انساني بر حيات وحش و زيستگاه ها و وابستگي اين جوامع به چنين منابعي را در نظر نمي گيرند. امروزه در اکثر دانشگاه هاي دنيا رشته «علوم (و يا زيست شناسي) حفاظت» در مقاطع تحصيلات تکميلي جزو رشته هاي منابع طبيعي و زيست شناسي است، که دانشجويان با مرتبط کردن علوم پايه و مطالعات اقتصادي-اجتماعي راه حل هايي پايدار در حفاظت مي آموزند. متاسفانه با وجود مشکلات عديده محيط زيستي در کشور، نه تنها دانشجويان با مفاهيم عميق بوم شناسي در دوران تحصيل عجين نشده، بلکه با راهکار هاي رايج در دنيا در شناسايي و مقابله با خطرات روز افزون انقراض نيز آشنا نشده و تصميم گيري هاي حياتي در زمينه نجات گونه ها و زيستگاه ها تنها به عهده مديراني است که توسط جامعه آکادميک به صورت علمي تغذيه نمي شوند.

 

پرده پنجم: پايان يک تحقيق پايان کار محقق نيست!

همانطور که در مقدمه مثالي در اين باره زده شد، دفاع از پايان نامه يا انتشار يک مقاله، نقطه پايان کار ما نيست، بلکه سرآغاز تلاشها خواهد بود براي به کرسي نشاندن و حفظ آن چيزي که قطعا خود محقق جدي ترين علاقمند به آن موضوع مي باشد، همان علاقه اي که سبب شده شبها و روزها سختي را در طبيعت براي جمع آوري اطلاعات تحمل نمايد. به عنوان يک دانشجو و/يا محقق، اين تعهد را در خود ايجاد کنيم که در پايان کار، يک نسخه از يافته ها از قبيل پايان نامه، گزارش يا مقاله را در اختيار الف) اداره کل حفاظت محيط زيست استان مربوطه، ب) اداره حفاظت محيط زيست شهرستان مربوطه و ج) پاسگاه (هاي) محيط باني قرار دهند. البته پر واضح است که ارسال مقالات انگليسي راهگشا نخواهد بود و ترجمه آنها به فارسي پيش از ارسال ضروري است.

گاهي اوقات شايد ما از تسهيم نتايج مطالعه خود با کارشناسان و محيط بانان اجتناب کنيم و درخوشبينانه ترين حالت، آنرا به بعد از انتشار مقاله خود موکول نماييم. در صورتي که چنين پروسه اي در خوشبينانه ترين حالت بيش از يک سال به طول مي انجامد، در حالي که شايد الان مشکلي در آن منطقه باشد که نتايج مطالعه ما بتواند راهگشا باشد. درعين حال، بخش عمده پايان نامه ها و مطالعات به انتشار مقاله اي منتج نمي شود که بتوان آنرا به اشتراک گذاشت. در واقع شايد بهتر باشد گفته شود که بيش از سازمان محيط زيست، اين محققين هستند که نياز دارند نتايج مطالعاتشان بکار گرفته شود، زيرا در غير اين صورت ممکن است زماني که مقاله شان منتشر شود، شرايط منطقه تحت مطالعه آنها کاملاً تغيير کرده باشد و مقاله منتشرشده آنها امروزه از مفاهيمي صحبت کند که در زماني نه چندان دور وجود داشته اند، ولي امروزه بيشتر مفاهيمي مجازي مي نمايند. به علاوه، عدم انتشار نتايج تحقيقات، ساير محققين را از انجام پژوهش هاي تکراري باز نمي دارد و به جاي ايجاد يک سير تکاملي علمي به تلاش هايي موازي و کم بازده بدل مي گردد. شايان ذکر است، کمبود نشريات علمي (و يا غير علمي) فارسي در زمينه حفاظت و حيات وحش باعث شده است که اکثر طرح هاي تحقيقاتي و پاياننامه هاي دانشجويي بدون اينکه براي مخاطبان خود يا دست اندر کاران حفاظت در کشور، راهکاري داشته باشند، در کتابخانه هاي سازمان محيط زيست و يا دانشگاه ها خاک بخورند. ضمنا به دليل دشواري هاي خاص انتشار در ژورنال هاي علمي (مشکلات چاپ مقالات به زبان انگليسي و فرآيند طولاني بازبيني مقالات) و عدم وجود مجله اي تخصصي در اين زمينه به فارسي، اکثر دانشجويان منابع طبيعي و حيات وحشهرگز فرصت اين را نمي يابند تا با نحوه به اشتراک گذاشتن بافته هايشان را با مجامع علمي بين المللي آشنا شوند.

 

و پرده آخر: مربع حفاظت در ايران

در اين ميان، سازمانهاي مختلف در سرتاسر دنيا تلاش مي کنند تا در قالب چارچوبي با نام «مربع حفاظت»2 حرکت نمايند که شامل مراحل زير است:

1. تحقيق و پژوهش براي درک مشکل و مواجهه با ابعاد آن

2. آموزش براي باز نمودن ابعاد مختلف اين مشکل

3. درگير نمودن جوامع (محلي) براي تضمين مشارکت و پذيرش آنها

4. اجراي راه حلهاي بلندمدت.

در واقع اکثر محققين در ايران تنها تا گام نخست جلو آمده، حال آنکه مجريان حفاظت در پله چهارم هستند و همين عدم طي نمودن گام هاي دوم و سوم از سوي محققين و شکل نگرفتن اين ارتباط حرفه اي يکي از دلايل ريشه اي است که باعث شده مطالعات در ايران به سمت و سوي حفاظت کمتر پيش رود. طي يک دهه گذشته در عصر نوين حيات سازمانهاي غيردولتي زيست محيطي «حرفه اي»، گروه هايي تلاش داشته اند تا خوانهاي مياني را طي نموده و پس از انجام مطالعات و پژوهشهاي درخور و مناسب، به سمت آموزش جوامع محلي و درگير نمودن آنها حرکت نمايند. درعين حال آنها فعاليتهاي گسترده اي در جهت ارائه دستاوردها و نتايج پژوهش هاي خود به کارشناسان و محيط بانان که مجريان حفاظت هستند، انجام داده اند و حتي در مواردي اقدام به انتشار در مجامع بين المللي نموده و تلاش نموده اند تا در کنار سازمان حفاظت محيط زيست، «حفاظت» را از مهمترين اهداف سازماني خود ببينند و تلاش نمايند براساس علايق، حضوري مستمرتر از يک دانشجو براي حفظ گونه ها/ مناطق مختلف داشته باشند. اين همان مسيري است که بيش از بيست سال است اکثر مراکز تحقيقاتي و حفاظتي دنيا به آن روي آورده اند و اگر ما هم در ايران همچنان علاقمند به اثربخشي نتايج مطالعات خود هستيم، چاره اي جز حرکت در اين چارچوب منطقي نداريم. نياز است، دانشگاه ها با سوق دادن تحقيقاتشان به سمت حفاظت، با آموزش نسل آينده، مديراني کارآمد را پرورش دهتد که بتوانند با بکارگيري روش هاي علمي و پشتوانه پژوهشي موجود در کشور راهکار هاي صحيح را انتخاب نمايند. بدين منظور و با توجه به نرخ خطرناک انقراض ها، لزوم توجه و حضور دانشگاه ها در تحقيقات کاربردي و حفاظتي، بيش از پيش ضروري مي نمايد. ما همواره بايد بخاطر داشته باشيم که مطالعه مي کنيم براي يافتن راهکارهايي براي حفاظت مؤثرتر، زيرا «هدف نهايي زندگي نه علم، بلکه عمل است».

تشکر و قدرداني

در پايان از آقايان عبدالحسين وهاب زاده، رجبعلي کارگر، مرتضي اسلامي دهکردي و احسان محمدي مقانکي بابت خواندن مقاله و ارائه نقطه نظرات ارزشمند خود تشکر و قدرداني مي گردد.

 

پی نوشت:

1- Modelling the effect of El Nino on the persistence of small populations: The Galapagos penguin as a case study, Biological Conservation 137 (2007) 138-148.

2-

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

* این مقاله در شماره 16 «یوزنامه» (خبرنامه داخلی انجمن یوزپلنگ ایرانی) منتشر شده است.

محمد صادق فرهادی نیا، کارشناس حیات وحش، انجمن یوزپلنگ ایرانی

آرش قدوسی، کارشناس حیات وحش – انجمن طرح سرزمین

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...