Hanaaneh 28,167 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۳ روز پاییزی میلاد تو در یادم هست، روز خاکستری سرد سفر یادت نیست ناله ی ناخوش از شاخه جدا ماندن من، در شب آخر پرواز خطر یادت نیست تلخی فاصله ها نیز به یادت مانده ست ، نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست یادم هست، یادت نیست، یادم هست ، یادت نیست خواب روزانه اگر درخور تقدیر نبود، پس چرا گشت شبانه در به در یادت نیست من به خط و خبری از تو قناعت کردم، قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست یادم هست، یادت نیست، یادم هست ، یادت نیست عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید، کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست تو که خودسوزی هر شب پره را می فهمی، باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست تو به دلریختگان چشم نداری بی دل، آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست یادم هست، یادت نیست، یادم هست ، یادت نیست خواب روزانه اگر درخور تقدیر نبود، پس چرا گشت شبانه در به در یادت نیست من به خط و خبری از تو قناعت کردم، قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست یادم هست، یادت نیست، یادم هست ، یادت نیست نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .