رفتن به مطلب

بنی قریظه


hamed_063

ارسال های توصیه شده

با سلام خدمت دوستان .

داستان این است که در جریان جنگ خندق ، بنی قریظه که همپیمانان مسلمانان بودند قصد خیانت به سپاه اسلام را داشته اما موفق به چنین کاری نمی شوند . بعد از پایان یافتن قائله خندق پیامبر به سعد بن معاذ حکمیت می دهد که با این قوم هر آنچه که خواهد کند . سعد بن معاذ هم دستور قتل آنان را صادر می کند و به روایتی 600 یا 700 نفر و به روایتی دیگر تعداد بنی قریظه به 900 نفر می رسیدند البته تنها مردان بالغ آن . بنابراین گویا به توسط حضرت علی و زبیر همه ی این تعداد گردن زده می شوند . سوال این است که چگونه توجیهی می توان برای این ماجرا آورد ؟

در این ماجرا 2 شق وارد است :

1- یا اینکه اینچنین اتفاقی افتاده - در اینصورت حتی اگر در جریان بنی قریظه تنها یک نفر هم گردن زده شده باشد بازهم نفس این عمل رد و غیرقابل توجیه می باشد چه آنکه پیامبر برای این نیامده بود که همان سنن و عرف معمول را که در عرب جاهلی بود به منصه ی ظهور برساند و همچنان به گردن زنی ادامه دهد بلکه همچنان که بت پرستی و زنده بگور کردن دختران را نهی کرد همچنان این انتظار می رفت که سایر سنن و آداب جاهلی را هم مردود اعلام دارد . بنابراین اگر بنی قریظه آنچنان که در تاریخ طبری و روایات ابن هشام و ابن اسحاق آمده است در جریان جنگ خندق نسبت به مسلمانان قصد خیانتی کرده باشند ( که البته این قصد توسط حیله ای جنگی توسط پیامبر رفع می شود ) بازهم گردن زدن ولو یک نفر از آنان به خاطر قصد خیانت توجیه پذیر نبوده و وارد نیست حال آنکه روایات مختلف است بعضی به 600 نفر و بعضی به 700 و بعضی هم 900 نفر را منظور می دارند . نکته ی دیگر اینکه اگر چنین داستانی صحت داشته باشد چگونه است که هیچگونه وحی و پیغامی از ناحیه ی خداوند در خصوص چگونگی تصمیم گیری بابت نحوه ی برخورد با بنی قریظه نشده است ؟ می دانیم که پیامبر ، سعد بن معاذ را طبق روایات حکم قرار داده و قضاوت درباره ی بنی قریظه را به او واگذار می کند . در اینصورت خدایی که بابت کوچکترین مسائل به پیامبر وحی میکند و حتی درباره ی مسائل زناشویی به او مشاوره می دهد چگونه درباره ی چنین اقدام هولناکی هیچ پیامی یا دستوری ارائه نمیدهد ؟ دراینصورت به نظر می رسد که سکوت علامت رضاست و خداوند هم با این کشتار توافق داشته است . اما اگر غیر این بوده و خداوند بدو وحی کرده و دستور داده تا آنان را قتل عام کند پس در اینصورت اصل مساله زیر سوال است که این چگونه خدایی است که تا بدین حد دیکتاتور مآب بوده که رضایت به چنین حکمی می دهد . پس اگر چنین داستانی صحت داشته باشد از اساس نه تنها محمد و دینش بلکه خدای این دین هم زیر سوال و مواخذه است .

اما شق دوم این است که :

2- چنین اتفاق نیافتاده و داستان بنی قریظه دروغی بیش نیست . در اینصورت مساله ی غامضی که به وجود می آید این است که آیا روش شناسی ما در تحقیقات تاریخی اشتباه است یا اساساً تاریخ در ارائه ی برخی اخبار دروغ می زند ؟ این دو مساله ی جدا از هم اند . یا ما در اشتباهیم و تاریخ درست است و یا تاریخ دروغ می گوید . اگر فرض را بر این بگیریم که تاریخ اشتباه میکند یا این حوادث دروغین است و تقصیرش را هم به عهده ی یهودیان بیاندازیم در اینصورت باید پرسید آیا می توان به سایر اخبار تاریخی اعتماد کرد ؟ اگر در این زمینه تاریخ اشتباه می کند یا دروغ می زند پس ممکن است در زمینه های دیگر هم تاریخ اشتباه کرده یا دروغ بزند . بنابراین با این روش و متدولوژی ما به جایی نمی رسیم جز آنکه در نهایت خود اساس مسائل و حوادث تاریخی زیر سوال رفته و حتی آنوقت می توانیم هم بگوییم بسیاری از اتفاقاتی که در دین اسلام افتاده هم معتبر نبوده و جای تردید است . می توانیم هم بگوییم علی خلیفه ی اول نبوده ، یا آنکه محمد شخصی بیسواد و عامی نبوده ، یا آنکه چه تضمینی داریم برای آنکه ثابت کنیم وحی اتفاق افتاده ؟ و یا آنکه چگونه اسلام توانست با آنهمه مخالفان خودش اینگونه به قدرت برسد ؟ آیا پشت این قدرت و حکومت نمی توانیم خونریزی ها و چپاول ها را ببینیم ؟ یا آنکه باید بگوییم اسلام کاملاً بصورت وجدانی و اخلاقی و درست به قدرت رسیده ؟

نتیجه گیری این است که اگر ماجرای بنی قریظه درست باشد اسلام و شخصیت محمد و خدای او هر سه دچار چالشی بس بزرگ شده بلکه مطرود و غیرقابل قبول خواهند بود و اگر درست نباشد یا اینکه باید دلایلی معتبر داشته باشیم و در غیر اینصورت کلیت تاریخ زیر سوال خواهد بود . بنابراین باید بی غرضانه و بی طرفانه تحقیق کرد و البته بسیار حائز اهمیت است که بدانیم در چنین بلبشوی وحشتناک بهترین تکیه گاه خرد انسانی است و انسان با خرد خویش می تواند راه حقیقت را از باطل تشخیص داده و در طول زندگی انسانیت خویش را حفظ و ترویج نماید .

لینک به دیدگاه

با منطقی و غیرماورایی دیدن پیامبری محمد قضیه کاملا توجیه پذیره. با قتل عام یهودیان بنی قریظه نه امکان داشت پیروان محمد ازش جدا بشن و نه اتفاقی برای نفوذ و گسترش دینش میفتاد. برعکس سران مکه ...

لینک به دیدگاه

سوره مبارکه مائده آیات 33 و 34.

 

 

إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (33)

 

إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (34)

 

 

سزاى كسانى كه با الله و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. (33)

 

مگر كسانى كه پيش از آنكه بر ايشان دست‏يابيد توبه كرده باشند پس بدانيد كه خدا آمرزنده مهربان است (34)

لینک به دیدگاه
سوره مبارکه مائده آیات 33 و 34.

 

 

إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (33)

 

إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (34)

 

 

سزاى كسانى كه با الله و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. (33)

 

مگر كسانى كه پيش از آنكه بر ايشان دست‏يابيد توبه كرده باشند پس بدانيد كه خدا آمرزنده مهربان است (34)

 

1 - منظور از محاربه با خدا و پيامبر آنچنان كه در احاديث اهل بيت وارد شده و شان نزول آيه نيز كم و بيش به آن گواهى ميدهد اين است كه : كسى با تهديد به اسلحه به جان يا مال مردم تجاوز كند، اعم از اينكه به صورت دزدان گردنه ها در بيرون شهرها چنين كارى كند و يا در داخل شهر، بنا بر اين افراد چاقوكشى كه حمله به جان و مال و نواميس مردم ميكنند نيز مشمول آن هستند.

ضمنا جالب توجه است كه محاربه و ستيز با بندگان خدا در اين آيه به عنوان محاربه با خدا معرفى شده و اين تاكيد فوق العاده اسلام را درباره حقوق انسانها و رعايت امنيت آنان ثابت مى كند.

2 - منظور از قطع دست و پا طبق آنچه در كتب فقهى اشاره شده همان مقدارى است كه در مورد سرقت بيان گرديده يعنى تنها بريدن چهار انگشت از دست يا پا مى باشد.

3 - آيا مجازاتهاى چهارگانه فوق جنبه تخييرى دارد يعنى حكومت اسلام هر كدام از آنها را درباره هر كسى صلاح ببيند اجراء ميكند، و يا متناسب با چگونگى جرم و جنايتى است كه از آنها انجام گرفته ! يعنى اگر افراد محارب دست به كشتن انسانهاى بيگناهى زده اند مجازات قتل براى آنها انتخاب ميشود و اگر اموال مردم را با تهديد به اسلحه ببرند انگشتان دست و پاى آنها قطع ميشود و اگر هم دست به آدمكشى و هم سرقت اموال زده باشند اعدام ميشوند و جسد آنها براى عبرت مردم مقدارى به دار آويخته ميشود و اگر تنها اسلحه به روى مردم كشيده اند بدون اينكه خونى ريخته شود و يا سرقتى انجام گيرد به شهر ديگرى تبعيد خواهند شد، شك نيست كه معنى دوم به حقيقت نزديكتر است

 

 

در شأن نزول اين آيه چنين نقل کرده‏اند که: جمعي از مشرکان خدمت پيامبر آمدند و مسلمان شدند امّا آب و هواي مدينه به آنها نساخت، رنگ آنها زرد و بدنشان بيمار شد، پيامبر (صلّي الله عليه و آله) براي بهبودي آنها دستور داد به خارج مدينه در نقطه خوش آب و هوائي از صحرا که شتران زکات را در آنجا به چرا مي‏بردند بروند و ضمن استفاده از آب و هواي آنجا از شير تازه شتران به حد کافي استفاده کنند، آنها چنين کردند و بهبودي يافتند امّا به جاي تشکر از پيامبر (صلّي الله عليه و آله) چوپانهاي مسلمان را دست و پا بريده و چشمان آنها را از بين بردند و سپس دست به کشتار آنها زدند و شتران زکوة را غارت کرده و از اسلام بيرون رفتند. پيامبر (صلّي الله عليه و آله) دستور داد آنها را دستگير کردند و همان کاري که با چوپانها انجام داده بودند به عنوان مجازات درباره آنها انجام يافت، يعني چشم آنها را کور کردند و دست و پاي آنها را بريدند و کشتند تا ديگران عبرت بگيرند و مرتکب اين اعمال ضد انساني نشوند، آيه فوق درباره اين گونه اشخاص نازل گرديد و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.

 

خواهشا این آیه رو از آرشیو آیاتت در بیار چون جوابش بارها داده شده البته برای افراد چشم و گوش بسته و آماده خور فکر کنم جواب بگیری!!:w16:

لینک به دیدگاه

خواهشا این آیه رو از آرشیو آیاتت در بیار چون جوابش بارها داده شده البته برای افراد چشم و گوش بسته و آماده خور فکر کنم جواب بگیری!!:w16:

 

 

حالت خوبه؟

مطمئنی خوبی؟ :ws52:

 

فکر کنم فقط یک آیه گذاشته شد و نه نظری دادم و نه تفسیری ارائه دادم.

 

گویا بعضی چیزها اینقدر واضح هست که ما نظر هم ندیم،شما قاط میزنین.

دیگه این مدلیش رو ندیده بودیم !!!!!!!!!!!!!

 

نکنه خبری بود که اینجور آشفته شدی؟ :ws37:

لینک به دیدگاه
حالت خوبه؟

مطمئنی خوبی؟ :ws52:

 

فکر کنم فقط یک آیه گذاشته شد و نه نظری دادم و نه تفسیری ارائه دادم.

 

گویا بعضی چیزها اینقدر واضح هست که ما نظر هم ندیم،شما قاط میزنین.

دیگه این مدلیش رو ندیده بودیم !!!!!!!!!!!!!

 

نکنه خبری بود که اینجور آشفته شدی؟ :ws37:

شما معمولا تفسیرت تو کلمات قرمز خلاصه میشه ضمن اینکه علاقه وافرت به اسلام البته از نوع عکسش شده جزو بدیهیات عالم:a030:

لینک به دیدگاه
شما معمولا تفسیرت تو کلمات قرمز خلاصه میشه ضمن اینکه علاقه وافرت به اسلام البته از نوع عکسش شده جزو بدیهیات عالم:a030:

 

فکر کنم توبه و مهربان رو هم قرمز کردم،یعنی کسیکه توبه کنه مورد محبت و بخشندگی قرار میگیره.

علاقه یا عدم علاقه هم ربطی به این نوشته حداقل نداشت.

گویا قصاص قبل از جنایت ویژگی مشترک همه شماست. :icon_gol:

لینک به دیدگاه
فکر کنم توبه و مهربان رو هم قرمز کردم،یعنی کسیکه توبه کنه مورد محبت و بخشندگی قرار میگیره.

علاقه یا عدم علاقه هم ربطی به این نوشته حداقل نداشت.

گویا قصاص قبل از جنایت ویژگی مشترک همه شماست. :icon_gol:

:a030:

لینک به دیدگاه

درباره ی مساله ی تاریخ و روش تحقیق در آن می توانیم بگوییم : ما هرآنچه که از گذشته و تاریخ می دانیم به توسط همین منابع می باشد و در صورتی که صحت و اعتبار این منابع از بین برود قطعاً دچار شک و تردید بلکه فروپاشی اساسی در همه ی زمینه های تاریخی خواهیم شد . برخی از وقایع تاریخی که بصورت مستند از چندین منبع معتبر نقل می شود قابل انکار نیست چه درصورت انکار مشکلی که به وجود می آید این است که باقی اسناد تاریخی هم به زیر سوال رفته و درباره ی آنها هم نمی توانیم نظری درست ارائه دهیم . درباره ی همین مساله ی بنی قریظه طبق تحقیقاتی که به عمل آمده نشانگر آن است که برخی از دوستان معتقدند چنین داستانی واقعیت ندارد و آنچه هم که در منابع تاریخی است ساخته و پرداخته ی یهودیانی است که در صدد مظلوم نمایی برای خود هستند . اما برخی دیگر از دوستان معتقدند که اصل این واقعه صحت دارد اما نه به این شوری که گفته اند . آنها معتقدند که قتل عام بنی قریظه به توسط مسلمانان اتفاق افتاده اما تعداد کشته شدگان 700 یا 800 نفر نبوده بلکه کمتر بوده اند . برخی هم معتقدند که چنین واقعه ای به همان نحو که روایت شده کلاً درست است . به هرحال آنچه در اینجا حائز اهمیت است اینکه اگر ما چنین حادثه ی تاریخی را منکر شویم و یا به قول برخی از دوستان بگوییم اینها داستانپردازیهای یهودیان است دراینصورت سوال این است که از کجا معلوم سایر داستانهای تاریخی که برایمان نقل کرده اند درست باشد ؟ اگر یک چنین واقعه ای به همین سادگی نفی و انکار می شود پس می توان درباره ی مابقی وقایع تاریخی هم به همین ترتیب قضاوت نمود و در آنها هم مشکوک شد . در اینصورت علم تاریخ بسیار چالش پذیر بلکه بی پایه و اساس خواهد بود . و جالب این است که کسانی که این قبیل وقایع را منکر می شوند از خودشان سوال نمی کنند که اگر این اتفاقاتی که در منابع معتبر هم نقل شده اند اشتباه و نادرستند پس ممکن است مسائل ظریفتری که هیچ شاهد تاریخی بر آنها نیست هم نادرست و مشکوک باشند . مانند مساله ی وحی که این مورد که در واقع اصل مذهبی شدن مکتب دین است به توسط هیچ ادله ی تاریخی قابل توضیح نمی باشد . جز شخص پیامبر هیچ مورخی نمی تواند بگوید من شاهد بودم که فرشته ی وحی آمد و چیزهایی بر او نازل کرد . اما می بینیم که اینگونه مسائل به راحتی باور می شود و هیچ تلاشی برای تحقیق بیشتر در این زمینه نمی شود در مقابل وقایع تاریخی چون حادثه ی بنی قریظه بدون دلایل معتبر رد می شود . مساله این است که اگر اینگونه وقایع تاریخی قابل رد اند پس مسائلی چون معجزه و وحی و الهام و ادعاهایی که در ادیان آمده است هم به طریقه ی اولی می تواند قابل شک و رد باشد زیرا هیچ مورخی به واقع از دنیای درون کسانی که مدعی چنین مسائلی شده اند باخبر نبوده است .

لینک به دیدگاه
دوستان لطفاً در چارچوب موضوع بحث کنید . متشکر ... :5c6ipag2mnshmsf5ju3

 

در چار چوب موضوع اینست که

شما خودت میبری و خوت میدوزی

و چون عقل شما به بن بست رسیده فکر میکنی تاریخ به بن بست رسیده و لاغیر

اینکه درعبارت زیر از کجا نتیجه گرفته ای فقط خودت باید پاسخ بدی

تیجه گیری این است که اگر ماجرای بنی قریظه درست باشد اسلام و شخصیت محمد و خدای او هر سه دچار چالشی بس بزرگ شده بلکه مطرود و غیرقابل قبول خواهند بود و اگر درست نباشد یا اینکه باید دلایلی معتبر داشته باشیم و در غیر اینصورت کلیت تاریخ زیر سوال خواهد بود .

 

:ws3:
لینک به دیدگاه

آقای هیملر مثل اینکه شما متوجه منظور بنده نشدی یا اینکه دچار یک نوع تعصب خاصی هستی که همون باعث شده اینطوری جوش بیاری :whistle:

فکر کنم توضیحات بنده روشن بود . مساله بر سر یک واقعه ی تاریخی هست و اینکه آیا مسلمانان آن قوم بنی قریظه را قتل عام کردند یا خیر . طبق تاریخ طبری و سیره ی ابن هشام و ابن اسحاق که ( ابن اسحاق 150 سال پس از واقعه ی بنی قریظه می زیسته ) از معتبرترین مورخانی هستند که خود علمای اسلام هم از آنها نقل می کنند بعد از پایان یافتن قائله جنگ خندق پیامبر درباره ی قوم بنی قریظه حکمی صادر می کند مبنی بر حکمیت آقای سعد بن معاذ در خصوص صدور رای مناسب برای این قوم . گویا بنی قریظه قصد خیانت نسبت به مسلمانان داشتند که چنین قصدی به عمل در نیامد . سعد بن معاذ هم به عنوان حکم دستور قتل عام تمام مردان بالغ آن قوم را می دهد . و بعد اینها گردن زده می شوند که برخی تعداد کشته شدگان را 700 یا 800 ذکر می کنند .

بحث ما بحثی متعصبانه نیست و اگر شما تاب تحمل این مسائلی را که فکر می کنید بر ضد باورها و معتقداتان است ندارید لطفاً وارد این تاپیک نشوید و اگر حرف و ادله ای دارید لطفاً رو کنید چون ما به دنبال حقیقت هستیم . بالاخره اگر چنین اتفاقی افتاده باشد فکر میکنم برای اسلام مشکلاتی به وجود بیاید که البته قضاوت با خودتان است :ws52:

اما اگر چنین اتفاقی نیافتاده باشد باز هم باید اسناد تاریخی معتبری باشد که وقوع آن را انکار کند اما می بینیم که همه جا همین داستان نقل می شود با کمی اختلاف نظر آنهم در تعداد کشته شدگان .

و اما درباره ی اینکه کلیت تاریخ زیر سوال می رود مثل اینکه توضیحات بنده رو به درستی و دقت نخواندید . دوست عزیز لازم است قبل از هر چیز به شما توصیه کنم که عینک تعصب را از چشمان خود بردارید تا بهتر بتوانید حقایق را ببینید . درباره ی توضیحات بنده لازم نبود موضع گیری آنچنانی داشته باشید می توانستید معقول و منطقی انتقاد کنید . به درستی باید گفت که اگر به سادگی بتوان برخی حوادث و اتفاقات تاریخی را که از منابع معتبر هم و به کررات هم نقل شده اند منکر شد پس باید گفت فاتحه ی تاریخ خوانده است زیرا وقتی به سادگی از آنچه که به مذاقتان خوش نمی آید می گذرید و رد می کنید و درغش می پندارید پس از کجا معلوم مابقی حوادث تاریخی هم دروغ یا مردود نباشند ؟ با این روش و متدولوژی تاریخی علم تاریخ هیچوقت این نمی شد که الان هست . تاریخ بر مبنای همان روایات و منابع معتبر پابرجاست نه اینکه از هرکجای تاریخ خوشتان آمد قبول کنید و هرکجا بر وفق معتقداتان نبود ردش کنید . اگر شما حادثه ی بنی قریظه را رد می کنید پس یک ادله و سند معتبر بیاورید که چنین حادثه ای را کذب و دروغ بداند اما تا وقتیکه نتوانستید چنین کاری کنید حق رد آن را ندارید زیرا با این روش کل تاریخ به خطر رفته و زیر سوال می رود .

بنابراین دوست عزیز به جای اینکه جانبداری مغرضانه و متعصبانه نسبت به یک دین یا مذهب یا مکتب و ایدئولوژی داشته باشید و به تندروی و عدم رعایت قواعد نقد به آنچه بنده گفتم بتازید لطفاً بروید و چند منبع تاریخی معتبر را بخوانید و مخصوصاً نقدهایی که بر دین و اسلام آمده را هم حتماً بخوانید تا متوجه بشوید که کسانی که نقد می کنند هم با استناد به منابع تاریخی خیلی هم بیراه نمی گویند .

 

لطفاً به جلد سوم تاریخ طبری صفحه 1082 مراجعه کنید .

لینک به دیدگاه

اقا من با 4 خط جوش نیاوردم

شما که هی حرف خودت رو تکرار میکنی و بجای جواب گوی بازم صورت مسئله به خود ملت میدید خیلی جوشی هستی خب اگه مشکل شما همین بود که میشد حرفت رو پذیرفت ولی خودت مطمئنی که در مورد تاریخ در جای دیگه به نفع معتقدات خودت الکی تاریخ رو قبول نکرده ای .. من چیکار به نقل تاریخی شما ازین و اون دارم بیشتر اشکال من بر این بود که شما تاریخ را مسخره کردی انگاری مال خوتونه فقط ...

لینک به دیدگاه

اولاً بنده معتقدات خشک و بی انعطافی ندارم که بخواهم درباره ی اون به بخشی از تاریخ رجوع کنم که موافق با اون معتقدات من باشه !:w16:

در ثانی بنده فعلاً در مرحله ی تحقیق هستم ولی تا بدینجا نتایجی که بدست اومده جز شک و تردید هرچه بیشتر راجع به آنچیزهایی که معتقدات عده ای زیادی از مردم هست چیزی به بار نیومده .

و اما درباره ی اینکه چه کسی تاریخ رو مسخره کرده ، دقیقاً اگر توضیحات بنده رو خوب متوجه شده باشید معلومه که کسانی تاریخ رو به مسخره و بازی گرفتند که هرجا خوششون اومد و مطابق با باورهاشون بود قبول میکنن و هرجا خوششون نیومد و بر وفق باورهاشون نبود رد می کنن و می گن دروغه یا صحت نداره .

این دسته هستند که تاریخ رو به مسخره گرفتند .

آقای هیملر لطفاً دقت بیشتری کنید .

لینک به دیدگاه
اولاً بنده معتقدات خشک و بی انعطافی ندارم که بخواهم درباره ی اون به بخشی از تاریخ رجوع کنم که موافق با اون معتقدات من باشه !:w16:

در ثانی بنده فعلاً در مرحله ی تحقیق هستم ولی تا بدینجا نتایجی که بدست اومده جز شک و تردید هرچه بیشتر راجع به آنچیزهایی که معتقدات عده ای زیادی از مردم هست چیزی به بار نیومده .

و اما درباره ی اینکه چه کسی تاریخ رو مسخره کرده ، دقیقاً اگر توضیحات بنده رو خوب متوجه شده باشید معلومه که کسانی تاریخ رو به مسخره و بازی گرفتند که هرجا خوششون اومد و مطابق با باورهاشون بود قبول میکنن و هرجا خوششون نیومد و بر وفق باورهاشون نبود رد می کنن و می گن دروغه یا صحت نداره .

این دسته هستند که تاریخ رو به مسخره گرفتند .

آقای هیملر لطفاً دقت بیشتری کنید .

 

من دقیق دارم میخونم . به شما هم توصیه میکنم که هنوز که در مرحله ی تحقیق هستین زود نتیجه گیری نکنین

و با تحقیقات مختصر مطابق باور های خودتان تفسیرش نکنین شما که به تاریخ علاقه دارین لابد میدانین که تاریخ چقدر دست کاری شده . و هر گز مطابق قسمت دومیه که رنگ شده که مورد اعتراض خود شماست باهاش برخورد نکنین

لینک به دیدگاه

استارتر محترم ممنون میشم نتیجه گیریتون رو اعلام کنید تا روی اون بحث کنیم چون مثل شما مثل آدمیست که کشتن مادری که تازه زاییده رو کلا غیر انسانی میدونید و کاری هم به دلیل ندارید ولو این دلیل بخشیدن زندگی به اون نوزاد باشه!!

لینک به دیدگاه
استارتر محترم ممنون میشم نتیجه گیریتون رو اعلام کنید تا روی اون بحث کنیم چون مثل شما مثل آدمیست که کشتن مادری که تازه زاییده رو کلا غیر انسانی میدونید و کاری هم به دلیل ندارید ولو این دلیل بخشیدن زندگی به اون نوزاد باشه!!

 

جواد کف کردم از این مثالت. منظورت چیه؟ :w58: چرا باید مادری که تازه زاییده رو بکشن؟ :w58:

لینک به دیدگاه
جواد کف کردم از این مثالت. منظورت چیه؟ :w58: چرا باید مادری که تازه زاییده رو بکشن؟ :w58:

حالا مثلا تو میخوای تو مثل مناقشه کنی:vahidrk:

منظورم قبل از زاییدن بود برای نجات بچه:whistle::whistles:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...