رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ek69w76jt8t9ha7k50.jpg

«گنکور»، معتبرترین و معروف‌ترین جایزه ادبی کشور فرانسه به «عتیق رحیمی» نویسنده چهل و شش ساله‌ی افغانی برای رمان «سنگ صبور» اهدا شد، تا برای نخستین بار نام یک نویسنده‌ی خوش‌اقبال افغانی در کنار بزرگانی همچون مارسل پروست، سیمون دو بووار، رومن گاری و مارگریت دوراس در لیست برندگان تاریخ صد و پنج ساله‌ی جایزه گنکور قرار بگیرد.

 

عتیق رحیمی که سنگ صبور نخستین رمان وی به زبان فرانسوی است، توانست در این رقابت از «ژان ماری بلا دو روبله» نویسنده‌ی رمان «جایی که ببرها خانه دارند»، «ژان باپتیس دل آمو» نویسنده‌ی رمان «تربیت آزاد» و «میشل لو بری» نویسنده‌ی رمان «زیبایی دنیا» که هر سه آن‌ها فرانسوی هستند، پیشی بگیرد و این فرضیه‌ی سال‌های اخیر منتقدان فرانسوی را تایید کند که نویسندگان فرانسوی‌زبان خارجی جایگاه ویژه‌ای در ادبیات امروز فرانسه به‌دست آورده‌اند.

 

همزمان با اعلام اهدای جایزه گنکور به عتیق رحیمی در رستوران «دوران» واقع در میدان «گیون» شهر پاریس، جایزه «رونودو» سال ۲۰۰۸ فرانسه نیز به «تیرنو موننمبو» نویسنده آفریقایی کشور گینه برای رمان «پادشاه کاهل» اهدا شد. جوایز گنکور و رونودو از سالیان پیش هر دو در یک روز و یک مکان و یک ساعت تنها با اختلاف چند دقیقه اعلام می‌شوند. همچنین از سال‌ها پیش گنکور تنها یک جایزه معنوی بوده و به طور نمادین تنها چکی به مبلغ ده یورو به برنده نهایی اهدا می‌کند، اما جایزه رونودو حتی از اهدای این ده یورو نیز خودداری می‌کند.

 

عتیق رحیمی نویسنده و کارگردان متولد سال ۱۹۶۲ در شهر کابل پایتخت افغانستان است و در حالی این جایزه را از آن خود کرده که بنا بر گمانه‌زنی‌های اغلب رسانه‌های ادبی فرانسه ژان ماری بلا دو روبله برنده جایزه ادبی مدیسی سال ۲۰۰۸ از شانس بیشتری برای دریافت این جایزه معتبر فرانسوی برخوردار بود. همچنین روزنامه لوموند اعلام کرد که طبق نظرسنجی از اهالی ادبیات فرانسه برای انتخاب برنده نهایی جایزه گنکور از میان چهار نامزد نهایی آن، اغلب شرکت کنندگان در نظرسنجی به ژان ماری بلا دو روبله رای دادند اما آرای عتیق رحیمی نیز تنها دو درصد با آرای بلا دو روبله فاصله داشت.

 

عتیق رحیمی در خانواده‌ای لیبرال بزرگ شده و در نوجوانی به دبیرستان فرانسوی‌زبانان شهر کابل رفته است. وی در سال ۱۹۷۳ و همزمان با کودتای افغانستان و دستگیری پدر و عمویش به نویسندگی روی آورد و شروع به نوشتن کرد. پس از آزادی پدر رحیمی از زندان، خانواده وی به قصد مهاجرت به هند وطن خود را ترک گفتند اما عتیق رحیمی تا پس از کودتا موفق نشد به آن‌ها بپیوندد. وی در این زمان در معدنی در افغانستان کار می‌کرد و سپس بعدها در سال ۲۰۰۰ با الهام از این دوره از زندگی خود نخستین رمان خود را به زبان فارسی به نام «خاک و خاکسترها» منتشر کرد.

 

رحیمی در سال ۱۹۸۴ و با ناآرام شدن فضای سیاسی کشورش به پاکستان رفت و سپس عازم فرانسه شد و پناهندگی سیاسی گرفت و در دانشگاه سوربن پاریس مشغول به تحصیل شد. رحیمی در نهایت در این دانشگاه از رشته علوم ارتباطات رادیویی دکترا گرفت. وی سپس با مرگ یکی از دوستان نزدیکش در جنگ افغانستان بسیار تحت تاثیر قرار گرفت و با الهام از دوران کار در معدن و مرگ دوست خود رمان «خاک و خاکسترها» را نوشت. وی چهار سال بعد در سال ۲۰۰۴ فیلمی بر اساس این رمان ساخت که مورد توجه بخش تماشاگران جشنواره بین‌المللی کن فرانسه قرار گرفت. وی همچنین پس از رمان «خاک و خاکسترها» دو رمان به نام‌های «هزاران خانه‌ی رویا و وحشت» و همچنین «بازگشت خیالی» را منتشر کرد و نخستین رمان فرانسوی خود را با نام «سنگ صبور» چندی پیش منتشر کرد.

 

«تیرنو موننمبو» برنده جایزه رونودو سال ۲۰۰۸ نیز ۲۱ ژوئیه سال ۱۹۴۷ در کشور گینه به‌دنیا آمده است و از ساکنان فرانسوی زبان این کشور به حساب می‌آید. وی از سال ۱۹۷۳ برای ادامه تحصیل به کشور فرانسه رفته و از دانشگاه شهر لیون در رشته بیوشیمی دکترا گرفته و سپس در کشورهای مراکش و الجزیره تدریس کرده است. تیرنو موننمبو سال ۱۹۶۹ گینه را ترک گرفت و به دیگر کشورهای آفریقایی رفت و با ورود به فرانسه به ادبیات علاقه نشان داد و از سال ۱۹۷۹ نویسندگی را به طور جدی شروع کرد. وی نخستین رمان خود را تحت نام «میمون‌های بوته» در سال ۱۹۷۹ و نزد انتشارات «سوی» فرانسه منتشر کرد و از آن تاریخ تا به امروز نزدیک به ده رمان منتشر کرده است.

 

جایزه ادبی گنکور در سال ۱۸۹۶ توسط «ادموند گنکور» تاسیس شد اما نخستین جایزه خود را ۲۱ دسامبر سال ۱۹۰۳ به «ژان آنتوان نائو» اهدا کرد. گنکور هر ساله به بهترین رمان منتشر شده به زبان فرانسه اختصاص می‌یابد و برنده نهایی خود را در نخستین روزهای ماه نوامبر اعلام می‌کند. علاوه بر جایزه ادبی گنکور، آکادمی گنکور هرساله بورس‌هایی را نیز در حوزه شعر، داستان کوتاه، زندگی‌نامه و ادبیات کودک و همچنین نخستین رمان به نویسندگان و شاعران فرانسوی اهدا می‌کند. آکادمی گنکور همچنین دارای ده عضو ثابت است که سه شنبه اول هر ماه جلسه تشکیل می‌دهند. گنکور طبق آیین‌نامه‌ی آن تنها یک بار در طول عمر یک نویسنده می‌تواند به او اهدا شود.

 

اما رومن گاری تنها نویسنده فرانسوی است که تا به امروز دو بار گنکور را نصیب خود کرده است. وی در سال ۱۹۵۶ برای رمان «ریشه‌های آسمان» این جایزه را از آن خود کرد و همچنین در سال ۱۹۷۵ نیز تحت نام مستعار «امیل آژار» برای رمان «زندگی در پیش رو» گنکور را برای دومین بار به خود اختصاص داد. هیئت داوران گنکور امسال از طاهر بنجلون، فرانسواز شاندرناگور، ادموند شارل رو، دیدیه دکوآن، فرانسواز ماله ژوری، برنار پیوو، پاتریک رمبو، روبر ساباتیه، ژرژ سمپرن و میشل تورنیه تشکیل شده بود. طبق آمار آکادمی گنکور انتشارات معروف گالیمار تا به حال ۳۵ مرتبه، گرسه ۱۷ مرتبه، آلبن میشل ۱۰ مرتبه، مرکور دو فرانس و سوی هر کدام ۵ مرتبه، فلاماریون و ژویار هر کدام ۴ مرتبه، ادیسیون مینویی ۳ مرتبه و پلون ۲ مرتبه گنکور برده‌اند. سال گذشته نیز «ژیل لوروی» نویسنده فرانسوی برای رمان «آواز آلاباما» این جایزه را از آن خود کرده بود.

لینک به دیدگاه

t3h4szh6j73tm0wl3to.jpg

 

«آلیس مونرو» نویسنده‌ی هفتاد و هفت ساله‌ی کانادایی داستان‌های کوتاه، در جایزه‌ی بین‌المللی بوکر ادبی سال ۲۰۰۹ نویسندگان قدری چون ماریو بارگاس یوسا، ای.ال. دکتروف، جویس کرول اوتس و آنتونیو تابوکی را پشت سر گذاشت و این جایزه‌ی شصت هزار پوندی را به خانه برد. «مارگارت آتوود» دیگر نویسنده‌ی نام‌دار کانادایی، آلیس مونرو را یکی از «مقدسات ادبیات جهان» نام‌ داده است. جایزه‌ی ادبی بوکر هر دو سال یک‌بار علاوه بر جایزه‌ی سالانه‌ی کتاب خود، جایزه‌ای بین‌المللی برگزار می‌کند و آن را نه به کتاب خاصی از یک نویسنده بلکه به خود نویسنده و مجموعه آثارش هدیه می‌دهد. بوکر جایزه‌ی ادبی نویسندگان را از سال ۲۰۰۵ به راه انداخته است و «اسماعیل کاداره» نویسنده‌ی پرآوازه‌ی آلبانیایی و «چینوئا آچه‌به» نویسنده‌ی نیجریه‌ای در کنار آلیس مونرو برنده‌ی امسال بوکر، برندگان دو سال گذشته و چهار سال گذشته‌ی این جایزه معتبر انگلیسی هستند.

 

مارگارت آتوود در سال 2008 با انتشار مقاله‌ای از جایگاه آلیس مونرو در ادبیات جهان ستایش کرد و نوشت: «آلیس مونر» در میان نویسندگان مهم داستان‌های انگلیسی‌زبان عصر ما جای دارد. منتقدان ادبی در آمریکای شمالی و بریتانیا آثار او را بسیار ستوده‌اند و وی همچنین جوایز ادبی زیادی نصیب خود کرده و دنیا به‌‌خوبی با آثارش آشنایی دارد. در میان نویسندگان نیز نام آلیس مونرو به آرامی زمزمه می‌شود. آلیس مونرو از آن دسته نویسندگانی است که اغلب درباه‌اشان می‌گوییم که هر چقدر هم که در جهان شناخته‌شده باشند باز هم باید بیشتر ‌آن‌ها را شناخت.»

 

مجموعه‌داستان «فرار» از آثار این نویسنده‌ی کانادایی‌ست که با ترجمه‌ی «مژده دقیقی» و به همت انتشارات «نیلوفر» به زبان فارسی منتشر شده است.

لینک به دیدگاه

nmvthux53avpwdb7u0a0.jpg

 

«هرتا مولر» نویسنده‌ی رومانیایی ساکن آلمان که رمان «سرزمین گوجه‌های سبز»ش به فارسی ترجمه شده، جایزه‌ی نوبل ادبیات سال ۲۰۰۹ را از آن خود کرد تا دوازدهمین زنی باشد که معتبرترین جایزه‌ی ادبیات جهان را به خانه می‌برد. آکادمی سوئدی نوبل در حالی این جایزه را به هرتا مولر اهدا کرد که کمونیسم بیستمین سال سقوط خود را سپری می‌کند. مولر از جمله نویسندگانی‌ست که جنایات و فجایع دیکتاتورهای کمونیست کشورش و به خصوص دیکتاتوری نیکلای چائوشسکو را در آثار خود به تصویر کشیده است. آکادمی نوبل حین اعلام این خبر مولر را نویسنده، شاعر و مقاله‌نویسی معرفی کرد که «محرومیت‌ها را توام با نثری باصداقت و اهتمام به شعر» ارائه می‌دهد.

 

مولر پنجاه و نه ساله با دریافت این جایزه نامش را در کنار هاینریش بل و گونتر گراس به عنوان نویسندگان آلمانی‌زبان کارنامه‌ی برندگان نوبل ثبت کرد. پیش از این گراس در سال ۱۹۹۹ و بل در سال ۱۹۷۲ نوبل را به آلمان برده بودند. هرتا مولر ۱۷ اوت سال ۱۹۷۳ در میان اقلیت‌های آلمانی کشور رومانی به‌دنیا آمد. پدرش در جنگ جهانی دوم عضو ارتش اس‌اس‌ها بود و مادرش پس از جنگ توسط ارتش شوروی سابق به اردوگاه کار اجباری منتقل شد. وی نویسندگی را با انتشار نخستین رمانش به زبان آلمانی و در کشور رومانی در سال ۱۹۸۲ شروع کرد. این نویسنده‌ی آلمانی در سال ۱۹۸۷ و پیش از سقوط دیوار برلین به همراه همسر نویسنده‌اش «ریچارد واگنر» به آلمان مهاجرت کرد. وی هم‌اکنون ساکن شهر برلین است.

 

انتشار آثار مولر در کشور رومانی مخالفت‌های زیادی را در پی‌ داشت اما آثارش در آلمان و سپس در دیگر کشورهای دنیا به خصوص در کشورهای اروپایی مورد توجه قرار گرفت. آثار مولر تا به امروز به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و همچنین فارسی ترجمه شده و «سرزمین گوجه‌های سبز»، «پاسپورت»، «سفر بر روی یک پا» و «قرار ملاقات» از معروف‌ترین آثارش هستند. جایزه‌ی ده میلیون کرونی نوبل در مراسمی در ماه دسامبر در استکهلم پایتخت سوئد و با حضور چهره‌های شاخص ادبی و سیاسی به این نویسنده‌ی آلمانی رومانیایی‌الاصل اهدا خواهد شد.

 

در سال 2008 ادعای آکادمی نوبل مبنی بر این‌که آمریکایی‌ها به ترجمه‌ی آثار نویسندگان خارجی بی‌تفاوتند، جار و جنجال‌های زیادی را برانگیخت اما در نهایت نوبل ادبیات به نویسنده‌ی فرانسوی «لوکلزیو» اهدا شد. در سال 2009 نیز در حالی که منتقدان بسیاری معتقد بودند آکادمی نوبل در تکاپو برای دلجویی از آمریکایی‌ها است و می‌خواهد جایزه‌ی امسال خود را به یک نویسنده‌ی آمریکایی بدهد، بار دیگر منتقدان و صاحب‌نظران ادبی جهان شگفت‌زده شدند و آکادمی معتبرتری جایزه‌ی ادبیات جهان‌ را بار دیگر به یک نویسنده‌ی اروپایی داد.

«سرزمین گوجه‌های سبز» رمان معروف «هرتا مولر» را غلام‌حسین میرزاصالح به فارسی ترجمه کرده و انتشارات مازیار آن را نخستین بار در سال ۱۳۸۰ راهی بازار کتاب ایران کرده است.

 

 

 

لینک به دیدگاه

2zqwe8ye56l5jfvok2t4.jpg

 

ماری نادی نویسنده‌ی فرانسوی سنگالی‌‌تبار معتبرترین جایزه‌ی ادبیات سال کشور فرانسه را به خانه برد تا مهم‌ترین جوایز ادبی سال ۲۰۰۹ جهان را زنان نویسنده از آن خود کرده باشند. پیش از این، هرتا مولر برنده‌ی جایزه نوبل ادبیات، هیلاری منتل برنده‌ی جایزه‌ی بوکر انگلستان، آلیس مونرو برنده‌ی جایزه‌ی بخش بین‌المللی بوکر سال ۲۰۰۹ و الیزابت اشتروت برنده‌ی جایزه پولیتزر ادبیات سال ۲۰۰۹ شده‌‌اند. به این ترتیب سال ۲۰۰۹ را می‌توان سالی پر از جوایز ادبی برای زنان نویسنده‌ی جهان به حساب آورد. سالی که زنان نویسندهتاج‌ بهترین جوایز ادبی دنیا را بر سر خود قرار دادند.

 

آکادمی گنکور نام ماری ندای را طی مراسمی در رستوران دروان پاریس به‌عنوان برنده‌ی سال ۲۰۰۹ خود اعلام کرد. نادی در حالی نام خود را کنار بزرگان ادبیات کشور فرانسه همچون مارسل پروست، سیمون دو بووار و رومن گاری در لیست برندگان جایزه‌ی صد ساله‌ی گنکور قرار داد که نام این نویسنده‌ی سیاه‌پوست فرانسوی از ماه‌ها پیش بر سر زبان منتقدان ادبی فرانسه قرار داشت و خیلی‌ها او را بهترین نویسنده‌ی سال فرانسه پیش‌بینی می‌کردند. وی نخستین زن سیاه‌پوستی‌است که در تاریخ ۱۰۶ ساله‌ی گنکور این جایزه‌ی فرانسوی را از آن خود کرده است.

 

ماری نادی گنکور را به‌خاطر رمان «سه زن قوی» از آن خود کرده است، رمانی که انتشارات گالیمار آن را راهی بازار کتاب فرانسه کرده و تا به حال بیش از ده‌مرتبه تجدید چاپ شده و در حدود صد و چهل هزار نسخه فروش کرده است. کتاب «سه زن قوی» نوشته‌ی ماری نادی حتی با کتاب‌های پرفروش فرانسه همچون رمان اخیر املی نوتومب در حال رقابت است. ماری نادی همچنین نخستین زنی‌است که از سال ۱۹۹۸ تا به امروز جایزه‌ی گنکور را به خانه می‌برد.

 

ماری نادی ۴ ژوئن سال ۱۹۶۷ در حاشیه‌ی جنوبی شهر پاریس از مادری فرانسوی و پدری سنگالی به‌دنیا آمده است. نادی را مادرش که استاد علوم طبیعی دانشگاه است، به تنهایی بزرگ کرده. پدر ماری از زمان کودکی وی آن‌ها را ترک کرده و به آفریقا بازگشته و بعدها پس از بیست سال برای دومین بار دخترش را دیده است. نادی نویسندگی را از جوانی شروع کرده و نخستین کتابش را در سن هجده سالگی نزد انتشارات مینویی فرانسه به چاپ رسانده است.

 

وی در جوانی تحصیلات آکادمیک را نیمه رها کرد و به نویسندگی روی آورد و دومین کتابش را نیز در بیست سالگی منتشر کرد و از آن پس کتاب‌ها و نمایشنامه‌های زیادی را نزد انتشارات مینویی و گالیمار فرانسه به چاپ رسانده. «سه زن قوی» رمان ماری نادی است که داستان زندگی طاقت‌فرسای سه زن را روایت می‌کند که علی‌رغم مشکلات زندگی به‌تنهایی گلیم خودشان را آب بیرون می‌کشند. بدین ترتیب «سه زن قوی» تا حدودی برآمده از زندگی شخصی خود نادی و غیبت پدر در زندگی این نویسنده‌ی فرانسوی است. ماری نادی از سال ۲۰۰۷ به همراه همسر و فرزندش ساکن شهر برلین کشور آلمان است. سال گذشته عتیق رحیمی نویسنده‌ی افغان ساکن پاریس این جایزه‌ی معتبر ادبی را از آن خود کرد. منتقدان ادبی بر این باورند که نویسندگان مهاجر فرانسوی‌زبان و همچنین نویسندگانی که تماما فرانسوی نیستند، در سال‌های اخیر پیشروی ادبیات کشور فرانسه بوده‌اند.

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

osdmcg5oo2y676muoto2.jpg

 

ماریو بارگاس یوسا نویسنده‌ی هفتاد و چهار ساله‌ی پرویی جایزه‌ی نوبل ادبیات را از آن خود کرد و نخستین فردی شد که در سه دهه باشکوه‌ترین عنوان ادبی دنیا را به آمریکای لاتین می‌برد. پیش از این گابریل گارسیا مارکز نویسنده‌ی پرآوازه‌ی رمان «صد سال تنهایی» در سال ۱۹۸۲ نوبل ادبیات را به کلمبیا برده بود. یوسا همچنین نخستین فردی‌است که پس از بیست سال این جایزه را نصیب یک نویسنده‌ی اسپانیایی‌زبان می‌کند.

 

بارگاس یوسا در حالی خبر اهدای این جایزه ده میلیون کرونی را شنید که خودش را برای رفتن به دانشگاه پرینستون آمریکا آماده می‌کرد. وی در نخستین واکنشش به خبرنگاران گفت: «ساعت پنج و نیم صبح رئیس آکادمی نوبل از استکهلم با من تماس گرفت و اعلام کرد که نوبل را برده‌ام و گفت که این خبر چهارده دقیقه‌ی بعد علنی می‌شود. پیش از هر چیزی با خودم گفتم که نکند همه‌ی ماجرا فقط یک شوخی باشد؟» وی گفت که از شنیدن این خبر شگفت‌زده شده و افزود: «برای شروع یک صبح تازه در نیویورک، از این خبر خوش‌تر وجود نداد. قرار بود که چندی از جاروجنجال‌های مادرید و لیما فاصله بگیرم و چند صباحی را اینجا در آرامش باشم، غافل از چنین خبری.»

آکادمی سوئدی نوبل در حین اعلام این خبر یوسا را به‌خاطر «به‌تصویر کشیدن ساختار قدرت» و «تصاویر بلامنازه مقاومت‌ها و شکست‌ها و دگرگونی‌های فردی» ستود و وی را «داستان‌سرایی سرآمد» توصیف کرد. یوسا که علاوه بر رمان‌نویسی، روزنامه‌نگاری و مقاله‌نویسی را در کارنامه‌ی ادبی خود دارد، تا به حال بیش از سی اثر ادبی خلق کرده و آثارش به سی‌ و دو زبان دنیا از جمله فارسی ترجمه شده است.

 

یوسا پیش از این جوایز معتبر دیگری همچون «پرینس استریاس» اسپانیا را نیز از آن خود کرد است، وی همچنین به خبرنگاران گفت که تصور نمی‌کند نوبل زندگی ادبی او را تغییر بدهد. وی گفت: «سال‌ها بود که حتی نامم را در میان نامزدهای احتمالی نوبل نمی‌شنیدم و به‌همین خاطر اصلا انتظار چنین جایزه‌ای را نداشتم.» این نویسنده‌ی پرویی سال‌ها پیش در اظهار نظری گفته بود که آکادمی نوبل هیچ‌گاه به نویسنده‌‌ای با عقاید لیبرال ابراز علاقه نمی‌کند.

 

نام یوسا سال‌ها به‌عنوان برنده‌ی احتمالی نوبل بر سر زبان‌ها بوده اما تعدادی از منتقدان ادبی بر این اعتقادند که این جایزه سال‌ها پیش باید به وی اهدا می‌شده است. «رابرت مک‌کرام» منتقد ادبی گاردین در یادداشتی به‌مناسبت اهدای این جایزه به یوسا می‌نویسد:«جایزه‌ای که با تاخیر زیادی دارد به یوسا داده شد.» تونی موریسون نویسنده‌ی نام‌دار آمریکایی برنده‌ی نوبل ادبیات از نخستین افرادی بود که به یوسا تبریک گفت.

 

ماریو بارگاس یوسا ۲۸ مارس ۱۹۳۶ در شهر «ارکویپا» پرو به‌دنیا آمد. وی نویسندگی را از سنین جوانی شروع کرد و ابتدا برای روزنامه‌ی «لا کرونیکا» گزارش‌های جنایی می‌نوشت. از همان جوانی وارد دنیای سیاست شد و عقاید چپ پیدا کرد. به‌همراه دوست آن دوران خود گابریل گارسیا مارکز از هواداران فیدل کاسترو شد اما چندی پس از به‌قدرت رسیدن کاسترو در کوبا و آشکار شدن فساد قدرت در دستگاه حکومتی‌اش از حلقه‌ی طرفداران وی فاصله گرفت و کم‌کم تمایلات سیاسی چپ خود را کنار گذاشت و عقاید راست‌ سیاسی پیدا کرد و در نهایت لیبرال شد.

 

فعالیت سیاسی یوسا تا حدی بود که زمانی بر نویسندگی وی نیز سایه انداخت و او را از دنیای ادبیات برای مدتی کوتاه دور کرد. وی خود را در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۰ پرو کاندید کرد و مقابل «آلبرتو فوجیموری» که این روزها به‌خاطر فساد مالی و قدرت در زندان است، شکست خورد. وی چندی بعد با گسترش خفقان در پرو به اسپانیا مهاجرت کرد و پس از آن شهروند اسپانیا شد و از آن پس اوقات خود را بین مادرید، پاریس، لندن و گاهی پایتخت پرو لیما می‌گذراند.

 

وی نخستین رمانش را به‌نام «سال‌های سگی» در سال ۱۹۶۳ منتشر کرد، رمانی که از بدو انتشارش دردسرساز شد. «سال‌های سگی» که درباره‌ی رژیم نظامی آن روزهای پرو است و داستان سرپوش گذاشتن جنایت‌های نظامیان این کشور را روایت می‌کند، جاروجنجال زیادی را به‌همراه آورد، تا حدی که رژیم وقت پرو هزار نسخه از کتاب یوسا را آتش شد. شش سال پس از «سال‌های سگی» رمانی‌ نوشت به نام «گفت‌وگو در کاتدرال» که این‌ روزها از آن به همراه چندی دیگر از آثار وی همچون «جنگ آخر زمان» و «سور بز» به‌عنوان شاهکارهای کارنامه‌ی ادبی یوسا نام برده می‌شود.

 

بارگاس یوسا به‌همراه گارسیا مارکز و کارلوس فوئنتس در دهه‌ی شصت جریان تازه‌ای را در ادبیات آمریکای لاتین بوجود آورد که از لحاظ فرم و تکنیک داستان‌سرایی تفاوت عمده‌ی با نسل پیشین نویسندگان این منطقه همچون «خوان رولفو» و «میگل آنخل آستوریاس» داشت. به اعتقاد یوسا همین تفاوت باعث شد که سال‌ها بعد ادبیات آمریکای لاتین رنگ و بوی جهانی به‌خود گرفت و خوانندگان بیشتری را در جهان به ادبیات آمریکای لاتین علاقه‌مند کرد.

 

از همان ابتدا، ساختارهای قدرت، دیکتاتوری‌ها و حکومت‌های نظامی موضوعاتی بود که مورد توجه یوسا قرار گرفت اما وی دامنه‌ی داستا‌ن‌نویسی خود را به پرو محدود نکرد و پا فراتر از میهن خود گذاشت. «جنگ آخر زمان» و «سور بز» که هر دو به‌همت عبدالله کوثری به فارسی ترجمه شده است، به ترتیب در کشورهای برزیل و جمهوری دومنیکن می‌گذرد. یوسا خود در این باره معتقد است که وطن خود را محدود به پرو نمی‌داند و به همان میزان به آمریکای لاتین هم وابستگی دارد. وی در سال ۱۳۸۶ در گفت‌وگو با هفته‌ی‌نامه‌ی «شهروند امروز» چاپ تهران گفت: «مرزهای جغرافیایی آمریکای لاتین مصنوعی هستند و در واقع مشکلات، سنت‌ها، افسانه‌ها، زبان و فرهنگ این ملت‌ها با یکدیگر یکپارچه است و نمی‌توان آن‌ها را به واسطه‌ی مرزهای حکومتی و سیاسی محدود کرد. مخصوصا وقتی درباره‌ی ادبیات صحبت می‌کنیم، اصلا نمی‌توان از آمریکای لاتین با الفاظ ناسیونالیستی حرف زد. آمریکای لاتین واحد یکپارچه‌ای است و با وجود تمام تقسیم‌های مصنوعی، فرهنگ آن یکپارچه بوده است. مرز‌های مصنوعی کشورها کلی مشکل برای آمریکای لاتین ایجاد کرده‌اند.»

 

سیاست از پررنگ‌ترین موضوعات رمان‌های یوسا است. یوسا در کنفرانسی مطبوعاتی عصر روز گذشته در نیویورک در همین باره به خبرنگاران گفت:«در آمریکای لاتین سیاست اجتناب‌ناپذیر است، به همین‌خاطر نویسنده‌ای هم که در این محیط زندگی کرده، خیلی سخت می‌تواند سیاست را کنار بگذارد.» یوسا معتقد است که وقتی سیاست در زندگی روزمره‌ی آدم‌ها حضور داشته باشد، آن‌وقت نمی‌توان به راحتی از آن اجتباب کرد. او می‌گوید: «اگر هم بخواهید از سیاست اجتناب کنید، خودش بیست و چهار ساعته جلوی شما سبز می‌شود.» وی در کنفرانس مطبوعاتی روز گذشته گفت:«‌در آمریکای لاتین ما هنوز درگیر حقوق ابتدایی‌مان هستیم، مثل آزادی‌های فردی و سیاسی.»

 

یوسا که از او به‌عنوان یکی از سیاسی‌ترین نویسندگان دنیا نام‌برده می‌شود، معتقد است که ادبیات بر سیاست ارجحیت دارد. «من اول از همه یک نویسنده هستم و می‌خواهم که اگر روزی کسی خواست از من یاد کند، به‌عنوان یک نویسنده از من یاد بشود و بعد از آن به این خاطر که من یک شهروند هم محسوب می‌شوم، سیاسی هم هستم. وظیفه‌ی هر شهروندی‌ست که سیاسی باید.» یوسا با این همه از این که زمانی وارد دنیای سیاست شده، افسوس نمی‌خورد، می‌گوید: «چیز خیلی مهمی که آن سال‌ها یاد گرفتم این بود که فهمیدم من سیاست‌مدار نیستم، یاد گرفتم که من یک نویسنده‌ام. فهمیدم که بعنوان یک نویسنده و روشنفکر تنها می‌بایست در بحث‌های مردمی مشارکت کنم و نه در سطوح پیشرفته‌ی سیاسی. اما نه، اصلا پشیمان نیستم.

 

واقعا تجربه‌ی آموزنده‌ای بود و از طرفی هم برای یک نویسنده تجربه‌ی بد معنا ندارد، برای یک نویسنده همه‌چیز، همه چیز مفید و آموزنده است.»

با این همه یوسا می‌گوید که هیچ‌گاه دیگر جدی جدی وارد سیاست نمی‌شود. درباره‌ی حمایت اولیه‌ش از فیدل کاسترو هم معتقد است که آن را از روی جوانی و خامی انجام داده اما هنگامی که به ذات واقعی او پی‌برده از فاصله گرفته است. در این باره می‌گوید: «ابتدا حامی انقلاب کوبا بودم. ابتدا تصور می‌کردم که انقلای کوبا موجب شکوفایی کشور خواهد شد و آزادی و پلورالیسم را به ارمغان می‌آورد. فیدل کاسترو در ابتدای امر رهبر چنین انقلابی به نظر می‌رسید اما ما اشتباه فکر می‌کردیم و ساده بودیم. در نهایت او به سرعت به دیکتاتوری تمام و عیاری تبدیل شد. فیدل کاسترو» به خوبی فهمیده بود که بهترین راه برای حفظ قدرت جاودانه‌اش، دیکتاتوری است. من وقتی از این ماجرا خبردار شدم، خودم را کنار کشیدم و از آن به بعد بود که شروع به انتقاد کردن به او کردم. این جریان برای من تجربه‌ی خیلی خوبی شد، چون فهمیدم که باید ارزش‌هایم را دوباره مورد بررسی قرار بدهم، از آن به بعد بود که به اهمیت آزادی، عدالت، پلورالیسم و دموکراسی پی بردم. بعد این جریان موضع سیاسی‌ام مشخص‌تر و پایدارتر شد و با هرگونه دیکتاتوری مخالف شدم. ضد «فیدل کاستر» شدم و دقیقا همین کار را هم در قبال دیگر دیکتاتورها مثل «پینوشه» کردم و هیچ استثنایی هم قائل نشدم»

 

سابقه‌ی سیاسی یوسا باعث شده تا «دیکتاتوری» از مهم‌ترین مضامین رمان‌هایش باشد. از «گفت‌وگو در کاتدرال» گفته تا «سوربز» دیکتاتورها و جوامع دیکتاتور زده در داستان‌های یوسا حضور دارند. از جالب‌ترین نکاتی که یوسا درباره‌ی «دیکتاتورها» گفته نقش مردم عادی در به‌قدرت رسیدن دیکتاتورهاست، تا جایی که یوسا مردم عادی‌ای که دیکتاتور را در به قدرت رسیدن یاری می‌دهند را «دیکتاتورهای کوچک» می‌نامد. وی در این‌باره به آبزور می‌گوید:« دیکتاتورها به کمک مردمان بسیاری و گاه حتی به کمک قربانیان خود به قدرت می‌رسند. تجربه‌ی سه ساله‌ام در سیاست به من آموخت که چگونه اشتهای سیاسی می‌تواند ذهن بشر را به نابودی بکشد و ارزش‌ها و اصول او را نابود کند و آدم‌ها را به هیولاهای کوچک تبدیل کند.» وی معتقد است که بیشتر از آن که «دیکتاتور بزرگ» فاجعه‌بار باشد، «دیکتاتورهای کوچک» یا به‌عبارتی مردم عادی هستند که فاجعه‌بارند.

 

از خبرسازترین ماجراهای زندگی یوسا دوستی‌اش با گارسیا مارکز است. این دو که تا پیش از فاصله گرفتن یوسا از کاسترو با وی دوست بودند، مدت‌هاست ارتباط نزدیکی ندارند. ماجرای دعوایی شخصی بین یوسا و مارکز و مشت‌زدن وی به صورت مارکز هم با سکوت هر دوی این نویسندگان آمریکای جنوبی درباره‌ی این ماجرا به یکی از جذاب‌ترین معماهای ادبی تبدیل شده است. با این همه در سال ۲۰۰۷ یوسا برای نخستین بار پس از سالیان سال پذیرفت که مقدمه‌اش درباره‌ی «صد سال تنهایی» بار دیگر همراه این رمان معروف منتشر شود. روز گذشته پس از اعلام خبر اهدای نوبل به یوسا شخصی به نام گابریل گارسیا مارکز – که هویتش هنوز مورد تایید نیست – در تویتر پیغام کوتاهی گذاشت: «حالا یک – یک شدیم.»

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

نامزد ایرانی دريافت جايزه ادبی پوشکارت

 

 

امسال فريده حسن‌زاده براي شعر «در جواب دخترم که پرسيد: چرا مرا به دنيا آوردي؟»

سروده شده به زبان انگليسي به عنوان نامزد دريافت جايزه ادبي پوشکارت معرفي شد.

 

نامزدهاي جايزه ادبي پوشکارت که هر ساله به بهترين شعر، داستان و نقد ادبي نشريات ادبي مستقل تعلق مي‌گيرد، توسط سردبيران جرايد و از ميان کساني انتخاب مي‌شوند که به عنوان poet The Feature انتخاب و معرفي شده باشند.

از برندگان اين جايزه ادبي معتبر در دهه‌هاي گذشته مي‌توان به نام‌هايي چون ريموند کارور و تيم ا ُبرين اشاره کرد.

 

در جواب ِ دخترم که پرسيد: چرا مرا به دنيا آوردي؟

 

زيرا سال‌هاي جنگ بود

و من نيازمند ِ عشق بودم

براي چشيدن ِطعم آرامش.

زيرا بالاي سي سال داشتم

و مي ترسيدم از پژمردن

پيش از شکفتن و غنچه دادن.

زيرا طلاق واژه اي ست

تنها براي مرد و زن

نه براي مادر و فرزند.

زيرا تو هرگز نمي‌تواني بگويي:

مادر ِ سابق ِ من

حتي وقتي جنازه‌ام را تشييع مي کني.

و هيج چيز، هيچ چيز در اين دنيا نمي تواند

ميان ِ مادر و فرزند جدايي افکند

نفرت يا مرگ حتي.

و تو بيزاري از من

زيرا تو را به دنيا آورد ه ام

تنها به خاطر ِ ترسم از تنها ماندن

و هرگز مرا نخواهي بخشيد

تا زماني که خود فرزندي به دنيا آوري

ناتوان از تاب آوردن ِ خاکستر ِ سوزان ِ

روياهاو آرزوهاي دور و درازت

 

In Answer to My Daughter : Why Did You Bring Me Into Existence?

 

Because it was wartime

and I needed lovemaking

to taste a bit of peace.

 

Because I was over thirty

and I needed blooming

before becoming droopy.

 

Because divorce is a word

for men and women

not for mothers and children.

 

Because you can never say:

my ex-mother

even when you attend my funeral.

 

And nothing, nothing in this world

can separate a mother from her child

neither hate nor death.

 

And you hate me

because I brought you into existence

only for my fear of loneliness

 

And you'll never forgive me

until the day you bring a child into existence

Unable to bear the burning ashes of your dreams.

لینک به دیدگاه
  • 8 ماه بعد...

[h=3]برندگان نوبل ادبیات از آغاز تا امروز[/h]

14030.jpg

نوبل كه با اختراع دینامیت و باروت بدون دود (نیتروگلیسیرین) ثروت سرشاری عایدش شده بود، وقتی مشاهده كرد كه از اختراع او، برخلاف انتظارش...

جایزه ادبی نوبل، به عنوان معتبرترین جایزه ادبی، فردا برنده خود در سال 2008 را معرفی می‌كند.

جایزه نوبل ادبیات، معتبرترین و ارزشمندترین جایزه ادبی جهان به حساب می‌آید. این جایزه همه ساله بسیاری از نویسندگان، شاعران، مقاله‌نویسان، منتقدان و روزنامه‌نگاران را به هیجان می‌آورد و گمانه‌زنی‌های بسیاری را موجب می‌شود.

صرف نظر از جهت‌گیری‌های آكادمی نوبل در رشته ادبیات، به خصوص طی سال‌های اخیر، همواره عده‌ای در طول 108 سال اخیر زبان به تحسین انتخاب‌های آكادمی گشوده‌اند و عده‌ای دیگر نیز به انتقاد از نوبل پرداخته‌اند.

كسانی كه موافق انتخاب‌های نوبل هستند، استدلال می‌كنند كه این انتخاب، براساس نظر بسیاری از ناشران، نویسندگان و منتقدان معرفی می‌شود. مخالفان هم خرده می‌گیرند كه چرا اولا نامزدهای دریافت جایزه در هر سال اعلام نمی‌شود و درثانی بسیاری از بزرگان ادبیات در زمان حیاتشان نوبل نگرفتند كه اعطای جایزه نوبل به آن‌ها می‌توانست سطح این جایزه را فراتر از آن‌چه كه امروز هست، ببرد. ضمن آنكه شائبه سیاسی بودن این جایزه نیز طی سالهای اخیر قوت گرفته است.

این دسته می‌گویند كه اگر هم نوبل اكنون اعتباری دارد به واسطه اهدای جایزه به بزرگانی چون آلبر كامو، ژان پل سارتر، رومن رولان، ویلیام فاكنر، ارنست همینگوی، جان اشتاین‌بك، گابریل گارسیا ماركز، توماس مان، هرمان هسه، روژه مارتین دوگار، ویلیام گولدینگ و ساموئل بكت است.

از جمله معروف‌ترین چهره‌های ادبی كه موفق به دریافت جایزه ادبی نوبل نشدند، از جیمز جویس، مارسل پروست، نیكوس كازانتزاكیس، آنتوان چخوف، لئو تولستوی، جورج اورول، جی.‌دی.‌سلینجر، فرانتس كافكا، ویرجینیا وولف و آلن‌رب‌گریه می‌توان نام برد.

این جایزه یكی از چند جایزه‌ای است كه بنا بر وصیت «آلفرد برنهارد نوبل» (1833-1899) شیمیدان سوئدی، به‌وجود آمد. نوبل كه با اختراع دینامیت و باروت بدون دود (نیتروگلیسیرین) ثروت سرشاری عایدش شده بود، وقتی مشاهده كرد كه از اختراع او، برخلاف انتظارش، برای افزایش قدرت سلاح‌های جنگی و آدم‌كشی استفاده می‌شود، سخت متاثر و نگران شد و تمام سرمایه و دارایی خود را وقف پاداش به برگزیدگان علم و ادب و صلح جهان كرد.

بنابر وصیتنامه نوبل، از درآمد سرمایه نه میلیون دلاری او، پنج جایزه در رشته‌های فیزیك، شیمی، پزشكی، ادبیات و صلح به‌وجود آمد تا هر سال به مردان و زنانی، صرف‌نظر از ملیت آن‌ها اعطاء شود كه خدمات ارزنده‌ای به «نفع بشریت» انجام داده باشند. این جوایز نخستین بار در سال 1901 به برگزیدگان اعطاء شد. در 1969 هم جایزه‌ای برای علوم اقتصادی شكل گرفت.

جایزه نوبل ادبیات به شخصی تعلق می‌گیرد كه در زمینه ادبیات، برجسته‌ترین اثر- با ماهیت معنوی- را آفریده باشد. این جایزه شامل مدال طلا، دیپلم و مبلغی پول است كه مبلغ آن از 42 هزار دلار در 1953 به یك میلیون و 400 هزار دلار در 1993 افزایش یافته است.

جایزه در دسامبر هر سال، هم‌زمان با سالگرد مرگ «نوبل» توسط آكادمی سوئد در استكهلم، با حضور پادشاه سوئد، اعطا می‌شود. معمولا هم جایزه به مجموع آثار چاپی نویسنده تعلق می‌گیرد، نه به یك اثر خاص. گاهی هم جایزه به دو یا سه نویسنده به‌طور مشترك داده می‌شود. در بعضی از سال‌ها هم ممكن است جایزه بدون برنده یا معوق بماند. كما اینكه در سال‌های جنگ جهانی دوم، در فاصله سال‌های 1940 تا 1943، جایزه به كسی داده نشد.

*** اسامی برندگان نوبل ادبی از آغاز تا سال 2007 میلادی

1901 ؛ رنه فرانسواسولی پرو دوم (1839 -1907، فرانسوی) به خاطر اشعارش

1902 ؛ تئودور مونرن (1817-1903، آلمانی) به خاطر آثار تاریخیش

1903؛ بیورنستیرنه بیورنسن (1832-1910 ، نروژی) به خاطر رمان‌ها، اشعار و نمایشنامه‌هایش

1904؛ فردریك میسترال (1830 -1914، فرانسوی) به خاطر اشعارش، و خوزه ایچگاری‌ای ایساگوئری (1832 -1910، اسپانیایی) به خاطر نمایشنامه‌هایش

1905؛ هنریك سینكیویچ (1846-1916 ، لهستانی) به خاطر رمان‌هایش

1906؛ جوزوپه كاردوچی (1835-1907،ایتالیایی) به خاطر اشعارش

1907؛ رادیرد كیپلینگ (1865 -1936، انگلیسی) به خاطر داستان‌ها، رمان‌ها و اشعارش

1908؛ رودولف كریستف اویكن (1846،1926،آلمانی) به خاطر داستان‌های فلسفیش

1909؛ سلمالا گرلوف (1858،1940، سوئدی) به خاطر رمان‌ها و اشعارش

1910؛ پل فن لودویگ هیزه (1830-1914 ،آلمانی) به خاطر اشعار، رمان‌ها و نمایشنامه‌هایش

1911؛ موریس مترلینگ (1862-1949، بلژیكی) به خاطر نمایشنامه‌هایش

1912؛ گرهارت هاوپتمان (1862-1946،آلمانی) به خاطر نمایشنامه‌هایش

1913؛ سررابیندرانات تاگور (1861-1941،هندی) به خاطر اشعارش.

1914؛ جایزه داده نشد

1915؛ رومن رولان (1866-1944،فرانسوی) به خاطر رمان‌هایش

1916؛ ورنرفن‌ هایدنستام (1859-1940،سوئدی) به خاطر اشعارش

1917؛ كارل گلروپ (1857-1943،دانماركی) به خاطر رمان‌ها و داستان‌های كوتاهش

1918؛ جایزه داده نشد

1919؛ كارل فردریك شپیتلر(1845-1924،سویسی)به خاطر حماسه‌ها ، داستان‌های كوتاه و مقالاتش

1920؛ كنوت هامسون(1859-1952،نروژی) به خاطر رمان‌هایش

1921؛ آناتول فرانس(1844- 1924،فرانسوی) به خاطر رمانها، داستانهای كوتاه و مقالاتش

1922؛ خاثینتو بناونته‌ای مارتینز(1866-1954،اسپانیایی)‌به خاطر نمایشنامه‌هایش

1923؛ ویلیام باتلرییتس (1865-1939،ایرلندی ) به خاطر اشعارش

1924؛ ولادیسلاو ستانیسلاو رایمونت (1867-1925، لهستانی ) به خاطر رمان‌هایش

1925؛ جورج برنارد شاو (1856-1950 ، انگلیسی) به خاطر نمایشنامه‌هایش

1926؛ گراتسیا دلدا (1875-1936،ایتالیایی) به خاطر رمان‌هایش

1927؛ هانری برگسون (1859-1941،فرانسوی) به خاطر آثار فلسفی‌اش

1928؛ سیگرید اوندست (1882-1949،نروژی) به خاطر رمان‌هایش

1929؛ توماس مان (1875-1955،آلمانی) به خاطر رمان‌هایش

1930؛ سینكلر لویس (1885-1951،آمریكایی) به خاطر رمان‌هایش

1931؛ ایك آكسل كارلفت (1864-1931،سوئدی) به خاطر اشعار غنائیش

1932؛ جان گالزورثی (1867-1933،انگلیسی) به خاطر رمان‌ها، نمایشنامه‌ها و داستانهای كوتاهش

1933؛ ایوان الكسیویچ بونین (1870-1953،روسی) به خاطر رمان‌ها، داستان‌های كوتاه و اشعارش

1934؛ لوئیچی پیراندلو (1867-1936، ایتالیایی) به خاطر نمایشنامه‌هایش

1935؛ جایزه داده نشد

1936؛ یوجین گلادستون اونیل (1888-1953،آمریكایی) به خاطر نمایشنامه‌هایش

1937؛ روژه مارتن دوگار (1881-1957،فرانسوی) به خاطر رمانهایش

1938؛ پرل س.باك (1892-1973،آمریكایی ) به خاطر رمانهایش

1939؛ فرانس امیل سیلانپا(1888-1964، فنلاندی) به خاطر رمانهایش

1940؛ جایزه داده نشد

1941؛ جایزه داده نشد

1942؛ جایزه داده نشد

1943؛ جایزه داده نشد

1944؛ یوهانس ویلهلم ینسن (1873-1950،دانماركی) به خاطر اشعار و رمان‌هایش

1945؛ گابریلا میسترال (1899-1957، شیلیایی) به خاطر اشعارش

1946؛ هرمان هسه(1877-1962،آلمانی) به خاطر اشعار و مقالاتش

1947؛ آندره ژید (1869-1951،فرانسوی) به خاطر رمان‌هایش

1948؛ توماس استرنزالیوت (1888-1965،انگلیسی) به خاطر اشعار، مقالات و نمایشنامه‌هایش

1949؛ ویلیام فاكنر (1897-1962،آمریكایی) به خاطر رمانهایش

1950؛ برتراند راسل (1872-1970،انگلیسی) به خاطر آثار فلسفیش

1951؛ پرفابیان لاگركویست (1891-1974،سوئدی) به خاطر رمان‌هایش، مخصوصا باراباس

1952؛ فرانسوا موریاك (1855-1970،فرانسوی) به خاطر رمان‌ها، مقالات واشعارش

1953؛ سروینستن چرچیل (1874-1965،انگلیسی) به خاطر مقالات و آثار تاریخیش

1954؛ارنست همینگوی(1899-1961،آمریكایی)به خاطر رمان‌ها و داستانهای كوتاهش

1955؛ هارولد لاكسنس (1902،سوئدی) به خاطر رمان‌هایش

1956؛ خوان رامون خیمه‌نز (1881-1951،اسپانیایی) به خاطر اشعارش

1957؛ آلبركامو (1913-1960،فرانسوی) به خاطر رمانهایش

1958؛ بوریس پاسترناك (1890-1960،روسی) به خاطر رمان‌هایش، مخصوصا «دكتر ژیواگو»، او جایزه را نپذیرفت

1959؛ سالواتور كواسیمودو (1901-1968،ایتالیایی) به خاطر اشعار غنائیش

1960؛ سن ژان پرس (1887-،فرانسوی) به خاطر اشعارش

1961؛ ایوو آندریچ (1892-1975،یوگسلاویائی) به خاطر رمان‌هایش

1962؛ جان اشتاین‌بك (1902-1968،آمریكایی) به خاطر رمان‌هایش

1963؛ گئورگ سفریس (1900-1971،یونانی) به خاطر اشعار غنائیش

1964؛ ژان پل سارتر (1905-1980،فرانسوی) به خاطر آثار فلسفی و رمان‌هایش. جایزه را نپذیرفت

1965؛ میخائیل شولوخوف (1905-1984،روسی) به خاطر رمان‌هایش

1966؛ شمیویل یوزف آگنان (1888-1970،اسرائیلی) به خاطر داستان‌هایش درباره یهودیان اروپای شرقی؛ ونلی زاكس (1891-1970،آلمانی- سوئدی) به خاطر اشعار و نمایشنامه‌هایش درباره یهودیان

1967؛ میگل آنخل آستوریاس (1899-1974،گواتمالایی) به خاطر آثارش درباره شخصیت و سنت‌های مردم كشورش

1968؛ یاسوناری كاواباتا (1899-19972،ژاپنی) به خاطر رمان‌هایش

1969؛ سمیوئل بكت (1906-1990،ایرلندی) به خاطر رمان‌ها و نمایشنامه‌هایش

1970؛ آلكساندر سولژنیتسین (1918- روسی) به خاطر رمان‌هایش

1971؛ پابلو نرودا (1904-1973،شیلیایی) به خاطر اشعارش

1972؛ هاینریش بل (1917-1985،آلمانی) به خاطر رمانها، داستانهای كوتاه و نمایشنامه‌هایش

1973؛ پاتریك وایت (1912-،استرالیایی) به خاطر رمان‌هایش

1974؛ ایونید یونسن (1900-1976،سویسی) به خاطر رمانها و داستانهای كوتاهش؛ و هانری ادموند مارتینس (1904-1978،سویسی) به خاطر مجموعه آثارش

1975؛ یوجینیو مونتاله (1896-1981،ایتالیایی) به خاطر اشعارش

1976؛ سائول بلو (1915-، آمریكایی) به خاطر رمانهایش

1977؛ ویسنته آلكسیاندر (1898-1984،اسپانیایی) به خاطر اشعارش

1978؛ ایساك بشویس سینگر ((1904-،متولد لهستان) به خاطر رمان‌ها و داستانهای كوتاهش

1979؛ اودیسئوس ایلیتیس (1912-1996،یونانی) به خاطر اشعارش

1980؛ چسلاو میلوش (1911-،لهستانی) به خاطر اشعارش

1981؛ الیاس كانتی (1905-متولد بلغارستان) به خاطر آثار داستانی و غیر داستانی‌اش

1982؛ گابریل گارسیا ماركز (1928-،كلمبیایی) به خاطر رمان‌ها و داستان‌های كوتاهش

1983؛ ویلیام گلدینگ (1911-، انگلیسی) به خاطر رمانهایش

1984؛ یاروسلاو سیفرت (1910-،چكسلواكی) به خاطر اشعارش

1985؛ كلود سیمون (1913-،فرانسوی) به خاطر اشعارش

1986؛ ول سوینكا (1934-، نیجریه‌ای) به خاطر اشعار، نمایشنامه‌ها و رمانهایش

1987؛ ژوزف برودسكی (1940-،روسی) به خاطر اشعارش

1988؛ نجیب محفوظ (1912-،مصری) به خاطر رمان‌ها و داستانهای كوتاهش

1989؛ كامیلو خوزه سلا (1916- ،اسپانیایی) به خاطر رمان‌هایش

1990؛ اوكتاویو پاز (1914-،مكزیكی) به خاطر اشعارش

1991؛ نی‌دین گوردمیر (1923-،اهل آفریقای جنوبی) به خاطر مجموعه آثارش

1992؛ درك والكات (-،اهل جزایر هند غربی) به خاطر آثار ادبی شعر گونه‌اش

1993؛ تونی ماریسن (1931-،سیاه پوست آمریكایی) به خاطر مجموعه آثارش

1994؛ كنزا بورواوئه (1935-،ژاپنی) به خاطر رمانهایش

1995؛ شیموس هینی (1939-،ایرلندی) به خاطر بیان مصائل ملت ایرلند در اشعارش.

1996؛ ویسلاو شیمبورسكا (1923-لهستانی) به خاطر اشعارش

1977؛ داریو فو (1926 ـ ایتالیائی) به خاطر نمایشنامه‌هایش

1998؛ ژوزه ساراماگو (1922 ـ پرتغالی) به خاطر رمان‌هایش به خصوص كوری

1999؛ گونتر گراس ( 1927 ـ آلمانی ) به خاطر رمان‌هایش

2000؛ گائو شین‌جیان چین ( 1940 ـ‌ چینی) به خاطر رمان‌هایش

2001؛ و. س. نایپول ( 1932 ـ ترینیدا و توباگو)

2002 ؛ ایمره كرتس ( 1929 ـ مجارستانی) به خاطر رمان‌هایش

2003 ؛ جان ماكسول كوئتزی (1944 ـ آفریقای جنوبی).

2004؛ آلفرده یلی‌نك ( 1946 ـ اتریشی ) به خاطر رمان‌هایش

2005 ؛ هارولد پینتر (1930 ـ انگلیسی ) به خاطر نمایشنامه‌هایش

2006؛ اورهان پاموك ( 1952 ـ ترك ) به خاطر رمان‌هایش

2007؛ دوریس لسینگ (1919 - انگلیسی، متولد كرمانشاه) به‌خاطر داستان‌هایش.

گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

منبع: خبرگزارى فارس

 

 

لینک به دیدگاه
  • 8 ماه بعد...

788-3.jpg

 

آلیس مونرو به روایت جان آپدایک

 

آلیس مونرو برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۳ شد. بالاخره تکلیف نوبل ۲۰۱۳ نیز روشن شد و امروز ظهر خبرآمد که نوبل امسال سهم زنان شده است.

 

البته کم نیستند کسانی که معتقدند سهم زنان از جایزه نوبل ادبیات کم بوده و حتی شاید برگزارکنندگان نوبل را به این کم توجهی تعمدی محکوم کنند اما با برنده شدن آلیس مونرو در ۲۰۱۳ و هرتا مولر در ۲۰۰۹ از چهار جایزه نوبل اخیر نصف آن به زنان رسیده!

 

آلیس مونروی ۸۱ ساله اخیرا طی مصاحبه‌ای با روزنامه نشنال‌پست به صورت تلویحی اعلام کرده بود که احتمالا از نوشتن دست برخواهد داشت و بازنشسته خواهد شد. این مساله باعث توجه مجدد هموطنانش به او و داستان‌هایش شده و خیلی‌ها دوباره داستان‌های او را خواندند و احتمالا برنده شدن نوبل آنها به خواندن مجدد آثار اونیز ترغیب خواهد کرد .آلیس مونرو اگر چه نویسنده ای بسیار نامدار در ایران شناخته نمی شود اما در چند سال اخیر با انتشار مجموعهداستانهایی چون فرار با ترجمه مژده دقیقی و رویای مادرم با ترجمه ترانه علیدوستی به چهره ای کم و بیش شناخته شده بدل شده بود. در معرفی آلیس مونرو در ایران نباید سهم مژده دقیقی را نادیده گرفت که او نخستین بار با ترجمه داستان های کوتاه او چهره واقعی مونرو در داستان نویسی را معرفی کرد، آلیس مونرو در داستان کوتاه نویسنده ای چیره دست محسوب می شود و به عنوان ملکه داستان کوتاه نیز معروف شده است.

 

***

 

آلیس مونرو، نویسنده ۸۲ ساله کانادایی، که به عنوان برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۳ معرفی شده، در ایران ناشناخته نیست. از او تاکنون حدود هفت کتاب به فارسی برگردانده و منتشر شده است.

 

کتاب‌های «گریزپا»، «پاییز داغ»، «رویای مادرم»، ‌«دورنمای کاسل‌راک»، «عشق زن خوب»، «فرار» و «خوشبختی در راه است» ترجمه‌هایی هستند که از آثار این نویسنده در ایران منتشر شده‌اند.

 

مجموعه داستان «گریزپا» با ترجمه شقایق قندهاری در سال ۸۵ از سوی نشر افق منتشر شده است. این کتاب که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان قرار گرفته، در سال ۲۰۰۴ برگزیده جایزه گیلر شده است.

 

«فرار» عنوان اثر دیگری از آلیس مونروست که در ایران با ترجمه مژده دقیقی منتشر شده است. این مجموعه داستان از سوی نشر نیلوفر، یک بار در سال ۸۶ و بار دیگر در سال ۸۹ منتشر شده است.

 

«فرار» شامل هشت داستان است که در هر کدام از آن‌ها زنی در موقعیتی متفاوت قرار گرفته است، تفاوت‌هایی که درنهایت همگی به اشتراک‌هایی می‌رسند، این‌که موقعیت‌های انسانی به طرز تکان‌دهنده‌ای شبیه هم هستند.

 

«پاییز داغ» اثر دیگری از برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۳ است که در ایران با ترجمه شیرین احدزاده از سوی انتشارات کوله‌پشتی و گسترش فرهنگ در سال ۸۹ به چاپ رسیده است.«دورنمای کاسل‌راک» اثر دیگر آلیس مونرو، با ترجمه زهرا نی‌چین در سال ۹۰ از سوی نشر افراز منتشر شده است.

 

«عشق زن خوب» هم با ترجمه شقایق قندهاری در سال ۹۰ از سوی نشر قطره منتشر شده است. این کتاب برگزیده جایزه گیلر در سال ۱۹۹۸، برنده‌ جایزه برترین اثر داستانی از سوی انجمن منتقدان ملی کتاب آمریکا در سال ۱۹۹۸ و برنده‌ی جایزه تریلیوم در سال ۱۹۹۸ شده است.

 

مجموعه داستان «رویای مادرم» نوشته برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۳ نیز در سال ۹۱ با ترجمه ترانه علیدوستی از سوی نشر مرکز منتشر شده است.

 

همچنین «خوشبختی در راه است» کتاب دیگر آلیس مونروست که با ترجمه مهری شرفی در سال ۹۲ از سوی نشر ققنوس در ایران به چاپ رسیده است.

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...