رفتن به مطلب

امپراتور كارآفريني


*Mahla*

ارسال های توصیه شده

از رويا تا واقعيت

 

امپراتور كارآفريني (1)

 

 

نويسنده: پيتر جونز

مترجم: غلامرضا كيامهر

پيتر جونز، يكي از ثروتمندترين و معروف‌ترين كارآفرينان انگليسي است. او عملا نشان داده كه اگر انسان اراده كند و خط فكري روشن داشته باشد، مي‌تواند روياها و ايده‌آل‌هاي بزرگ خود را به واقعيت تبديل كند. از ديدگاه پيتر جونز بهره‌گيري از قوه تخيل، تمركز روي هدف، داشتن عزم جزم و خط فكري روشن و مشخص از عوامل اصلي كسب موفقيت در كسب‌و‌كار و كارآفريني است.

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%] 30-05.jpg

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

پيتر جونز در كتاب خود كه از اين پس ترجمه آن به صورت پاورقي در صفحه مديران دنياي اقتصاد به چاپ خواهد رسيد، با زباني ساده و قابل‌درك و دريافت براي همه به رمزگشايي درباره راه و روش‌هايي كه به پيروي از آنها توانسته به قله‌هاي موفقيت دست يابد، مي‌پردازد.پيتر جونز، به گفته خودش در بسياري از حوزه‌هاي كسب‌و‌كار سرمايه‌گذاري كرده طعم تلخ شكست را چشيده، دوباره از جا برخاسته و پيروز شده و باز به قول خودش از هيچ به همه چيز رسيده است. او اهل موعظه و پند و اندرز نيست، بلكه راه‌هايي را كه خود در عرصه كسب‌و‌كار و كارآفريني پيموده و به نتيجه رسيده صادقانه به خوانندگان كتابش نشان مي‌دهد.

پيتر جونز از معدود كارآفرينان كلان ثروتمند tycoon روزگار ماست كه سخت به تاثير رسانه‌ها در موفقيت كارآفرينان اعتقاد دارد و تحت‌تاثير چنين اعتقادي بوده كه سال‌ها است كه در پانل برنامه بسيار پرطرفدار شبكه 2 تلويزيون بي.بي.سي به نام لانه (كنام) اژدها (DRAGON DEN) عضويت دارد و برنامه پرطرفدار ديگري به نام غول ثروت (tycoon) را با هدف دل و جرات دادن به جوانان جوياي نام در كسب‌و‌كار و ايجاد انگيزه كارآفريني در آنها در شبكه تلويزيوني (ITV) انگليس بنيان نهاده و خود شخصا اجراي برنامه را بر عهده دارد.

او به اين هم اكتفا نكرده و به منظور افزايش محبوبيت اجتماعي خود در سال 2006 با جسارتي تحسين‌برانگيز اقدام به تاسيس شبكه تلويزيوني اختصاصي خود به نام تلويزيون پيتر جونز (PETER JONE, TV) كرد كه نخستين مجموعه ساخته شده در اين شبكه تلويزيوني به نام (American Inventor) چنان مورد توجه شبكه بزرگ تلويزيوني (ABC) آمريكا قرار گرفت كه اقدام به خريد و پخش آن مجموعه تلويزيوني از پيتر جونز كرد. پس از آن هم تعداد ديگري از شبكه‌هاي تلويزيوني كشورهاي جهان از جمله روسيه و فرانسه نيز اقدام به خريد و پخش آن مجموعه تلويزيوني كه چاشني كار و كارآفريني داشت، ‌كردند.پيتر جونز در سال 2007 يك قرارداد چند ميليون پوندي در زمينه تهيه و اجراي مجموعه معروف تلويزيوني (tycoon) را با شبكه تلويزيوني (ITV) به امضا رساند كه پخش آن مجموعه تا به امروز ادامه دارد و نام كتاب حاضر هم اقتباسي است از نام آن مجموعه و موضوعات مطرح‌شده در آن يك نكته بسيار شگفت‌انگيز درباره شخصيت پيتر جونز است كه خود نيز در كتابش به آن اذعان كرده است. بيگانگي محض او با كتاب‌هاي مربوط به حوزه تجارت و كسب‌و‌كار است. او مي‌گويد با آن كه دوستان و دوستدارانش تعداد زيادي از اين نوع كتاب‌ها را به او هديه داده‌اند، اما او هرگز فرصت مطالعه حتي يكي از آن كتاب‌ها را پيدا نكرده است. پيتر جونز را مي‌توان يك چهره استثنايي در ميان جامعه كارآفريني جهان امروز دانست كه توانسته است خود را به الگو و سرمشقي براي همه كارآفرينان و كساني كه ميل به درخشيدن در حوزه كارآفريني دارند،

مبدل سازد. بزرگ‌ترين دغدغه فكري پيتر جونز ايجاد يك تحول اساسي در اذهان توده‌هاي مردم نسبت به كسب‌و‌كار و مقوله‌اي به نام كارآفرين است. او براي رسيدن به هدف از ظرفيت تاثيرگذاري رسانه تلويزيون بهره زيادي برده است.پيتر جونز در برنامه‌هاي گوناگون تلويزيوني خود همواره تلاش زيادي براي كشاندن پاي تعداد هرچه بيشتري از مردم به حوزه‌هاي كسب‌و‌كار به خرج داده و بر اين عقيده خود تاكيد ورزيده كه هنر كارآفريني در انحصار افرادي خاص نيست.او در تداوم اين تلاش‌هاي رسانه‌اي، اقدام به تاسيس يك آكادمي كارآفريني در انگليس كرده است. در اين آكادمي افراد مي‌توانند مهارت‌هاي كاري و راه‌هاي تقويت اعتماد به نفس خود براي تبديل شدن به كارآفرينان موفق را فرا بگيرند.

كودك كارآفرين

پيتر جونز از همان اوان كودكي علاقه و عشق سرشار خود را به كسب‌و‌كار و كارآفريني بروز داد. او در سنين كودكي روياي تاسيس شركت‌هاي بزرگ با سرمايه چندين ميليون پوندي را در سر مي‌پروراند و هر زمان كه در دفتر كار پدرش روي صندلي چرمي گردان او مي‌نشست، خود را در مقام مديرعاملي شركت پدرش مي‌انگاشته.پيتر جونز تحت‌تاثير همين عشق و علاقه به كارآفريني بود كه توانست در شانزده سالگي در آزمون سرمربي‌گري انجمن تنيس روي چمن انگليس كسب موفقيت كند و در هفده سالگي به تاسيس نخستين شركت اختصاصي خود كه در واقع يك آكادمي ورزش تنيس بود بپردازد و شروع به كسب درآمد از اين رهگذر كند. او در 19 سالگي كسب‌وكار جديدي را در زمينه تهيه و فروش كامپيوتر و خدمات مرتبط با آن را راه‌اندازي كرد و زماني كه تنها 35 سال داشت صاحب يك شركت بزرگ تجاري با سرمايه 200 ميليون پوند بود. در حال حاضر او مالكيت سهام و مديريت چندين شركت بزرگ تجاري و خدماتي از موزه مخابرات گرفته تا موسسات چاپ و نشر و رسانه‌اي و املاك و مستغلات را در اختيار دارد. پيتر جونز نه تنها يك چهره فوق‌العاده موفق در كسب‌وكار و كارآفريني است كه پدر پنج فرزند نيز هست و با خانواده‌اش در منطقه اعيان‌نشين ساري SURREY حومه لندن زندگي مي‌كند.

 

 

دنیای اقتصاد

لینک به دیدگاه

از رويا تا واقعيت

 

امپراتوركارآفريني (2)

 

نويسنده: پيتر جونز

مترجم: غلامرضا كيامهر

من در عمرم هرگز كتابي درباره رمز و رازهاي كسب و كار و كارآفريني نخوانده‌ام و به همين سبب، هرگز تصور نمي‌كردم روزي اقدام به نگارش كتابي درباره سرگذشت خود و موضوعات مربوط به كسب و كار كنم و در اين مورد راه و روش به ديگران نشان دهم، چون پيدا كردن فرصت براي دست يازيدن به چنين كاري برايم ناميسر مي‌نمود.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD] [/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

واقعيت اين است كه مطالعه‌ ايميل‌ها، مكاتبات اداري و پيشنهادهاي كاري واصله براي سرمايه‌گذاري، بيشترين اوقات زندگي مرا به خود اختصاص داده است و اگر چه ممكن است نداشتن سابقه مطالعه كتاب‌هاي مربوط به كسب و كار نوعي نقص و كمبود براي من به حساب آيد، اما در عوض وجود اين نقص باعث شده كه هيچگونه شباهتي ميان محتوا و راهكارهاي كتاب من با كتاب‌هايي كه پيش از اين درباره كارآفريني و كسب و كار نوشته شده، وجود نداشته باشد كه خود اين موضوع موجب تروتازه بودن مطالب اين كتاب شده است.

من از سن يازده سالگي علاقه عجيبي به كسب و كار داشتم؛ هر چند كه دنياي تخيلات كارآفرين در من از سنين پايين‌تر شكل گرفته بود و من از اوان كودكي روزي را در نظر مجسم مي‌كردم كه براي خودم دم و دستگاه كسب و كار و شركت‌داري راه انداخته بودم. در آن سال‌ها، گاهي اوقات روي صندلي پشت ميز كار پدرم در دفتر شركت او مي‌نشستم و چنان وانمود مي‌كردم كه به جاي پدرم من مديرعامل آن شركت هستم. چنان تصويري در سن پايين كودكي لقمه‌اي به مراتب بزرگ‌تر از دهان من بود، ولي من سرانجام توانستم روياهاي روزگار كودكي خود را به واقعيت تبديل كنم. در شانزده سالگي پس از كسب موفقيت در اخذ مدرك سرمربيگري انجمن تنيس روي چمن؛ اقدام به تاسيس يك آكادمي تنيس كردم. از آن به بعد يعني در هنگامي كه خريد يك‌ اتومبيل سواري به يكي از انگيزه‌هاي اصلي زندگي من تبديل شده بود تا به امروز در ده‌ها حوزه كسب و كار توليدي و خدماتي اقدام به سرمايه‌گذاري كرده‌ام.

 

در طي سال‌هاي اشتغال به حرفه كارآفرين در كنار كسب موفقيت‌هاي بزرگ، شكست‌هايي را تحمل كرده‌ام و هر بار بعد از يك شكست دوباره پا به ميدان گذاشته و موفق به جبران شكست شده‌ام. البته تحمل شكست‌ها و عبور موفقيت‌آميز از آنها كار چندان آساني نبوده است. ضمنا بايد اذعان كنم كه از ميان ده‌ها سرمايه‌گذاري در حوزه‌هاي مختلف كسب و كار، تعدادي از آنها سود چنداني برايم به بار نياورده است. به همين سبب تلاش كرد‌ه‌ام تا فرصت درس گرفتن از راه و روش‌ها، موفقيت‌ها و شكست‌هايي كه گاه برايم بسيار گران تمام شده است، براي خوانندگان كتاب فراهم سازم.

 

راه به روي همه باز است

 

بر خلاف آنچه كه بعضي‌ها مي‌گويند رسيدن به قله‌هاي ثروت و قدرت در انحصار آدم‌هاي خاصي نيست. من در مجموعه برنامه‌هاي تلويزيوني Tycoon صريحا بر اين موضوع تاكيد كرده‌ام و گفته‌ام هر كس با داشتن فكر و ايده درست و حساب شده، ذهن خلاق و داشتن عزم جزم براي كسب موفقيت مي‌تواند مثل من به يك (1)tycoon تبديل شود. من تصور نمي‌كنم كساني از مادر كارفرما زاده شده باشند و قويا بر اين باورم كه با به كارگيري درست توانمندي‌ها و امكانات، هر فردي مي‌تواند قابليت‌هاي نهفته خود را براي كسب موفقيت در كسب و كار و تجارت بارور سازد. به خصوص اگر قابليت‌ها بر حوزه خاصي از كسب و كار تمركز پيدا كرده و قوانين طلايي مربوط به آن مورد توجه قرار گيرد، ضريب موفقيت فرد به مراتب افزايش چشمگيري پيدا خواهد كرد.

به اعتقاد من انگليسي‌ها مردمي خلاق و ذاتا داراي استعداد كارآفريني هستند، اما در جامعه انگليس به امر بارور كردن استعدادهاي بالقوه و تبديل روياهاي كارآفريني به واقعيت توجه كافي نشان داده نمي‌شود. در اين كتاب هدف اصلي من كمك به تحقق روياهاي كارآفريني افراد است.

 

صفر و صد وجود ندارد

 

واقعيت اين است كه هر يك از افراد داراي استعداد كارآفريني مي‌توانند از نقطه متفاوتي كار خود را شروع كنند، اما همه آنها بايد فرآيند تفكر درست براي ورود به عرصه كارآفريني و در پيش گرفتن رفتاري شبيه به يك كلان ثروتمند (tycoon) را فرا بگيرند. مسلما شرايط خانوادگي و محيطي كه ما در آن بزرگ شده‌ايم نقش مهمي در شكل‌گيري استعدادها و شخصيت‌ ما ايفا مي‌كند، ولي اين به معناي آن نيست كه از بابت توفيق در رسيدن به هدف كارآفريني تفاوت فاحشي ميان فرزند يك خانواده فقير و يك خانواده كارآفرين وجود دارد. من در اين كتاب تلاش خواهم كرد دلايل خود را براي اثبات اين نظريه به تفصيل بيان كنم. آيا شما به نظريه وجود وجه تمايز مطلق ميان افراد از نقطه‌نظر داشتن يا نداشتن استعداد اعتقاد داريد؟ اگر پاسخ شما مثبت باشد بايد بگويم كه سخت در اشتباه هستيد. براي رد عقيده شما اسامي شخصيت‌هاي معروف بسياري را كه در دايره اين تئوري قرار نمي‌گيرند، مي‌‌توانم نام ببرم. افرادي چون ديويد بكهام، بيل گيتس، شوماخر و وينستون چرچيل نمونه‌هايي از فهرست بالابلند چنين افرادي هستند كه الزاما از نظر استعداد تافته جدا بافته‌اي نبوده‌اند. البته نمي‌توان منكر شد كه بعضي افراد از هوش و استعداد خارق‌العاده‌اي برخوردارند. مثلا همه فوتباليست‌ها ممكن است از نقطه‌نظر ضربه زدن به توپ به پاي ديويد بكهام نرسند، ولي واقعيت اين است كه هر كدام از ما استعداد شوت كردن توپ فوتبال را داريم و با مقداري تمرين و ممارست، جد و جهد و تمركز ممكن است در اين زمينه بتوانيم از جايگاهي برخوردار شويم.

 

بنابراين نبايد كساني را داراي استعداد مطلق و كسان ديگري را كلا فاقد استعداد بدانيم. به عبارت ديگر به جز در مورد افرادي داراي نواقص ذهني مادرزادي، در ارتباط با موضوع استعداد نمي‌توانيم قائل به نظر صفر و صد باشيم. منتهي ممكن است استعدادهاي ما در زمينه‌هاي مختلف متفاوت باشد ضمن آن كه اكثريت مردم يا اصولا فرصتي براي كشف استعدادهاي نهفته خود پيدا نمي‌كنند يا به آن توجهي نشان نمي‌دهند، اما من اطمينان دارم ديدگاه شما نسبت به مقوله استعدادها از خواندن اين كتاب دگرگون خواهد شد و درك تازه‌اي نسبت به استعداد و توانمندي خود براي ورود به حوزه كارآفريني پيدا خواهيد كرد.

 

لینک به دیدگاه

 

امپراتوركارآفريني (3)

 

 

بگذاريد بگويم كه در درون هر يك از شما يك غول خفته كارآفرين وجود دارد كه شما بايد آن را بيدار و فعال كنيد. شما حق اتلاف وقت خود را نداريد و بايد براي رسيدن به موفقيت سريعا دست به كار شويد. در اين خصوص خود را اسير اما و اگرهاي متداول ميان مردم نكنيد.

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

چون چنين افرادي هيچ وقت زحمت حركت رو به جلو را به خود نمي‌دهند و پيوسته همه هوش و حواس خود را روي گذشته‌هايي كه ديگر وجود ندارد، متمركز كرده‌اند. بنابراين سعي كردن و موفق نشدن به مراتب بهتر از راكد ماندن و درجا زدن است. اين شيوه رفتار كارآفرينان و كلان ثروتمندان بزرگ و موفق جهان است. آنها در زماني كه ديگران بيكار نشسته و دست روي دست گذاشته‌اند، وارد عمل مي‌شوند. جرات دست يازيدن به كار، فلسفه عملي كارآفرينان موفق است.

 

راه و رسم يك كلان ثروتمند tycoon

 

در فرهنگ لغات آكسفورد واژه(1) tycoon اينگونه معنا شده است: فرد ثروتمند و داراي قدرت در عرصه كسب و كار و صنعت، آدم فوق‌العاده پولدار. اما در ارتباط با اين واژه معناي آورده شده در فرهنگ لغات انگليسي چندان اهميتي ندارد. توجه اصلي من معطوف به راه و رسمي است كه يك tycoon براي خود ترسيم مي‌كند. براي من مهم اين است كه بدانم يك tycoon چگونه مي‌انديشد، چگونه رفتار مي‌كند و دليل آن چيست.

ثروت و مكنت چيزي است كه همه انسان‌ها آرزوي رسيدن به آن را دارند. اما يك tycoon عملا آن را به دست مي‌آورد. دليلش چيست و چه چيزي در ذهن چنين افرادي مي‌گذرد كه در ذهن افراد ديگر جاري نيست؟

 

داوري نارواي مردم

 

به نظر و باور من هر tycoon در زندگي و عرصه كسب و كار راه و روش خاص خود را دارد، اما همه آنها در برخي از مزيت‌هاي شخصيتي و رفتاري با هم وجه اشتراك دارند و معمولا براي رسيدن به هدف از يك مكتب فكري واحد پيروي كرده‌اند. متاسفانه داوري افراد جامعه نسبت به اين قبيل افراد موفق، چندان مثبت نيست و به كلام ديگر كلان ثروتمندان در جامعه چندان حسن شهرت ندارند و اغلب مردم از آنها با صفاتي چون مستكبر، مغرور و متفرعن و ظالم و بي‌رحم ياد مي‌كنند.

 

اما به باور من اين يك برداشت كاملا نادرست از افراد ثروتمند و موفق كارآفرين است و به همين سبب نبايد اعتماد به نفس و خودباوري اين افراد را با غرور و تفرعن و صفاتي از اين دست اشتباه گرفت. آدم‌هاي مغرور و متفرعن كساني هستند كه هيچ عطشي براي ياد گرفتن ندارند و به اشتباه تصور مي‌كنند كه همه چيز را مي‌دانند و عقل كل هستند. اين درست در نقطه مقابل كلان ثروتمندان كارآفرين است كه عطش سيري‌ناپذيري براي آموختن و يادگرفتن دارند و هميشه اذعان مي‌كنند كه چيزي نمي‌دانند. اعتماد به نفس و خودباوري جزئي جدانشدني از شخصيت اين قبيل افراد موفق است و بخش مهم و حياتي از سيره و راه و روش آنها را تشكيل مي‌دهد.

 

علاوه بر همه اينها اصولا ظلم و بي‌رحمي به عنوان پديده‌هايي مخرب و غيرسازنده هيچ حاصلي براي كارآفرينان موفق و كلان ثروتمند به بار نمي‌آورد. بايد دانست كه افراد كلان ثروتمند الزاما هميشه شيك‌پوش‌ترين، تحصيل‌كرده‌ترين، سازمان‌يافته‌ترين و باهوش‌ترين افراد هر جامعه نيستند. زيرا جذابيت‌هاي ظاهري و بصري هميشه نقش اساسي را در مقوله (Tycoonism) ايفا نمي‌كند.

 

ممكن است برخي از كارآفرينان كلان ثروتمند (Tycoon) ظاهري اخمو و برخي ديگر چهره‌اي بشاش و خوشايند داشته باشند. همچنين ممكن است بعضي از آنها درون‌گرا يا برون‌گرا، بعضي اتوكشيده و مرتب و بعضي شلخته و ناآراسته‌تر به نظر آيند. تجربه شخصي خود من نشان داده كه به رغم اين تفاوت‌هاي ظاهري، نوعي وجه اشتراك و تشابه ميان راه و روش اين افراد در ارتباط با موضوع كسب‌وكار و كارآفريني وجود دارد.

 

فرصت‌هاي بزرگ در دل مشكلات است

 

آلبرت انيشتين، دانشمند پرآوازه فيزيك مي‌گويد: فرصت‌هاي بزرگ را بايد از دل مشكلات بيرون آورد. تجربه‌هاي تاريخي نشان داده كه انسان‌هاي موفق در همه گروه‌هاي اجتماعي داراي يك خط فكري و راه و رسم مشخص در زندگي بوده و به پيروي از مجموعه‌اي از باورهاي روشن قلبي و دروني به سوي كسب موفقيت رهنمون شده‌اند. همين رشته باورهاي دروني سبب مي‌شود تا بتوانند ذهن خود را روي هدف مورد نظر متمركز كرده و به سوي تحقق هدف گام بردارند. بنابراين هر كس مي‌تواند با به كارگيري خط فكري تجربه شده توسط كارآفرين‌هاي كلان ثروتمند، خود را در مسير دستيابي به موفقيت قرار دهد.

 

من در اين كتاب به شما خواهم گفت كه چگونه مي‌توانيد مثل يك كارآفرين موفق و برجسته بيانديشيد و چگونه مي‌توانيد از فرصت‌هايي كه ديگران چشم بصيرت براي ديدن آن را ندارند؛ به وجه احسن بهره‌گيري كنيد. خط فكري كارآفرينان موفق خاصيت آهن‌ربايي دارد و زماني كه اين آهن‌ربا فعال شود، قادر است در مسير رساندن فرد به موفقيت، فرصت‌هاي تازه‌تري را به سوي خود جذب كند.

 

به موازات آموختن و توسعه خط فكري ملهم از يك كارآفرين موفق، با تمركز فكري بيشتر روي هدف و اتخاذ موضع مثبت، خواهيد توانست باورها و عزم و اراده خود را تقويت كرده و از نتايج حاصله به عنوان راهنمايي براي دستيابي به دستاوردها و موفقيت‌هاي بزرگ‌تر استفاده كنيد. از اين طريق شما راه و رسم بهره‌گيري از قدرت تخيل و ترسيم چشم‌انداز آينده و در نهايت تبديل روياهاي خود به واقعيت را فرا خواهيد گرفت.

 

پاورقي

1 - tycoon در زبان انگليسي به فرد صاحب ثروت و مكنت كلان مي‌گويند.

لینک به دیدگاه

امپراتوركارآفريني (4)

 

نويسنده: پيتر جونز

مترجم: غلامرضا كيامهر

قانون اول: ترسيم چشم‌انداز

 

تقريبا همه كارآفرينان از جمله خود من افرادي علاقه‌مند به رويا هستيم و دوست داريم خواب‌هاي خوش و شيرين ببينيم.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

كارآفرينان همه آن چيزهايي را كه دوست دارند در عالم واقع اتفاق بيفتد، در خواب و روياهايشان مي‌بينند. آنها در فراسوي روياهايشان اهداف و آرزوهاي بزرگ خود را طراحي و ترسيم مي‌كنند و به تهيه و تدوين استراتژي لازم مي‌پردازند. البته هر كارآفريني اهداف خاص مربوط به خود را دارد، ولي همه آنها در ارتباط با موضوع چشم‌انداز رسيدن به هدف با هم وجه اشتراك دارند.

به عقيده من شما براي دستيابي به موفقيت به داشتن چشم‌انداز مشخص و تصوير روشني از چند و چون موفقيت مورد نظر نياز قطعي داريد. اگر شما بتوانيد هدفي را كه در پي آن هستيد به وضوح در ذهن خود به تصوير بكشيد، تحمل بي‌تابي و بي‌قراري براي رسيدن به آن هدف برايتان آسان‌تر خواهد بود. شما براي رسيدن به مقصد كه تركيبي از اهداف و نتايج مورد نظر است به يك نقشه راه نياز داريد. در واقع چشم‌انداز، بخش حياتي از كار شما براي رسيدن به هدف است در غير اين صورت، شما دچار سرگرداني مي‌شويد و نمي‌دانيد به سوي چه هدف مشخصي حركت مي‌كنيد. به منظور ترسيم يك خط فكري متناسب با اهداف يك كارآفرين بزرگ بايد:

 

1 - روياهاي بزرگ داشته باشيد.

2 - بتوانيد اجزاي موفقيتي را كه به دست آورده‌ايد درست و دقيق به تصوير بكشيد.

3 - براي رسيدن به اهداف بزرگ نتيجه محور باشيد.

كارآفرينان واقعي براي رسيدن به اهداف بزرگ خود پشتكار به خرج مي‌دهند و پشتكار يكي از وجوه مشخصه آنها است. موفقيت‌هاي به دست آمده بايد با پارامترهاي مالي حاصله قابل اندازه‌گيري باشد و به كارآفرين براي تعيين شيوه خاصي از زندگي كه همراه با جلب حس احترام همگان به او باشد، آزادي عمل بدهد. همچنين يك كارآفرين بزرگ و شاخص بايد پيوسته براي ترسيم چشم‌اندازهايي بزرگ‌تر و فاخرتر از آنچه قبلا براي خود ترسيم كرده، در تلاش و تكاپو باشد.

موفقيت اعتيادآور

 

در واقع زماني كه كارآفرينان حركت به سوي اهداف خود را آغاز مي‌كنند، در هر مرحله افق‌هاي تازه‌اي از اهداف بزرگ‌تر در برابرشان گشوده مي‌شود. دليلش اين است كه كارآفرينان پيوسته در تكاپوي تجسم بخشيدن به فرصت‌هاي جديدتري هستند و در جا نمي‌زنند. به اعتقاد من موفقيت براي كارآفرينان چيزي هيجان‌انگيز و سكرآور مانند يك ماده مخدر است كه برايشان اعتياد مي‌آورد. در نتيجه همين اعتياد به كسب موفقيت است، كه همه اهداف و چشم‌اندازها براي كارآفرينان عينيت پيدا مي‌كند و ايده پشت ايده در اذهان آنها شكل مي‌گيرد. به زبان ديگر مي‌توان گفت كه انرژي حاصل از كسب يك موفقيت به موتور محركه‌اي براي دستيابي به موفقيت بعدي تبديل مي‌شود.

ويژگي برجسته كارآفرينان موفق، داشتن انگيزه‌هاي قوي و روحيه موفقيت محور و نتيجه محور آنهاست. آنها به پشتوانه اين ويژگي‌ها اهداف و چشم‌اندازهاي خود را به راحتي ترسيم و با اطمينان خاطر به سوي آنها حركت مي‌كنند و به نتيجه مي‌رسند.

بنابراين بايد به خاطر داشته باشيد كه جاده رسيدن به موفقيت براي افراد ضعيف‌النفس، تنبل يا عاري از قوه تخيل جاده ناهموار و صعب‌العبوري است. عبور از چنين جاده‌اي به تلاش و فداكاري زياد نياز دارد. چون به‌طور كاملا طبيعي و بديهي هيچ چيز باارزش بدون زحمت و تلاش به دست نمي‌آيد و ثانيا هر انساني براي رسيدن به اهداف بزرگ بايد آمادگي پرداخت بهاي آن را هم داشته باشد «هر كه را طاووس خواهد، جور هندستان كشد».

به همين دليل است كه كارآفرينان بزرگ و نام‌آور در مراحل اوليه دستيابي به موفقيت چندان اهل تفريح و وقت‌گذراني و استفاده از تعطيلات نبوده‌اند. خود من يكي از همان كارآفرينان هستم كه در پگاه ورود به عرصه كارآفريني دور بسيار از تعطيلات و به مرخصي رفتن‌ها را خط كشيدم، اما حالا كه طعم شيرين موفقيت را چشيده و موقعيت خود را در عرصه كارآفريني تثبيت كرده‌ام، بيشتر از گذشته به مرخصي و تعطيلات مي‌روم؛ هرچند كه هم‌اكنون نيز براي انجام هر كار و رسيدن به هر چشم‌انداز جديدي تلاش صد درصدي به خرج مي‌دهم.

 

درسي از كارآفريني والت ديسني

 

در روز افتتاح مجموعه ورزشي «دنياي والت ديسني» در اولاندوي آمريكا خبرنگاران رسانه‌هاي عمومي سراسر جهان براي بازديد از مجموعه و تهيه گزارش‌هاي خبري از مراسم افتتاحيه دعوت شده بودند، اما خود والت ديسني در مراسم حضور نداشت. ساعاتي بعد از شروع مراسم، خبرنگاري به يكي از مديران مجموعه «دنياي والت ديسني» نزديك شد و گفت: آيا شر‌م‌آور نيست كه خود آقاي والت ديسني در اين مراسم حضور ندارد و مدير مجموعه در پاسخ خبرنگار گفت، آنچه كه در اينجا مشاهده مي‌كنيد تجسمي از روياها و عزم و اراده والت ديسني است. او قبل از آن كه تصميم به احداث اين مجموعه بگيرد، چگونگي آن را در ذهن خود ترسيم و طراحي كرده بود. در واقع امروز والت ديسني در اين مكان «وجود حاضر غايب است».

من چشم‌انداز كسب و كار خود را زماني كه هفت ساله بودم پي‌ريزي كردم. والدين من مانند همه پدر و مادرها كه بهترين آرزوها را براي فرزندانشان دارند، بعد از گذشت دو سال از تحصيل من در يك مدرسه دولتي، با آن كه بضاعت مالي زيادي نداشتند، مرا به يك مدرسه خصوصي فرستادند.

لینک به دیدگاه

امپراتوركارآفريني (5)

 

من از لحظه پاگذاشتن به آن مدرسه خصوصي احساس يك ماهي بيرون افتاده از تنگ آب را داشتم. در نتيجه داشتن چنان احساسي، هر از گاهي از مدرسه درمي‌رفتم و پياده به طرف دفتر كار پدرم در «ويندسور» در فاصله 3 كيلومتري مدرسه به راه مي‌افتادم.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

علاقه وافر من به رفتن به دفتر كار پدرم به خاطر آن بودكه مي‌توانستم در آنجا به بازي محبوبم كه نشستن در پشت ميز كار پدر و ور رفتن با نامه‌ها و كاغذهاي روي ميز بود، بپردازم يا گوشي تلفن سبز رنگ قديمي روي ميز او رابردارم و وانمود كنم كه رييس شركت هستم. گاهي اوقات پدرم از دست كارهاي من عصباني مي‌شد و از اين كه كاغذ‌هاي روي ميزش را برهم مي‌زدم به من اعتراض مي‌كرد، اما من بي‌توجه به اعتراض‌هاي پدر هرگاه فرصتي به دست مي‌آوردم، در جلد او مي‌رفتم و با تلفن با افراد و شخصيت‌هاي فرضي طرف معامله با شركت او به گفت‌وگو و مذاكره مي‌پرداختم يا به منشي فرضي خودم دستور مي‌دادم متن پيام‌هايي را به مخاطبان فرضي برايم تلكس كند، چون در آن سال‌ها هنوز ماشين فكس (نمابر) اختراع نشده بود و شركت‌ها و موسسات براي ارسال و دريافت پيام از ماشين تلكس استفاده مي‌كردند.

رييس بازي‌هاي من در پشت ميز كار پدرم تقليد تمام عياري از رفتار و حركات يك رييس در يك شركت تجاري بود و من چنان در نقش خود فرومي‌رفتم كه گاهي يادم مي‌رفت يك كودك دبستاني هستم. اما آنچه من در آن سن كودكي در دفتر كار پدرم انجام مي‌دادم، نشانه بارزي از علاقه‌ شديد من به كسب و كار بود و هميشه آرزو مي‌كردم بزرگ شوم و براي خود كسب و كاري مستقل به راه بياندازم. من در آن سال‌ها روزي را در ذهنم مجسم مي‌كردم كه تبديل به يك كارآفرين ثروتمند شده‌ام و كمترين ترديدي در خصوص فرارسيدن چنان روزي به خود راه‌ نمي‌دادم. من بر سر روياي كودكي خود محكم و استوار ايستادم و سرانجام آنچه را كه مي‌خواستم به دست آوردم.

وقتي به سن رشد رسيدم و قدرت تصميم‌گيري براي زندگي و كسب‌وكار خود را پيدا كردم، كم‌كم به ترسيم اهداف و چشم‌اندازهاي مورد نظرم پرداختم و براي رسيدن به آنها براي خود استراتژي‌هايي را تدوين كردم. چشم‌اندازهايي كه من براي آينده كسب‌وكار خود طراحي و ترسيم مي‌كردم، هر روز شفاف‌تر و در عين حال بزرگ‌تر و باشكوه‌تر مي‌شد و افق‌هاي گسترده‌تري را در برابرم نمايان مي‌ساخت. آن چشم‌اندازهاي روشن و باشكوه هر روز موفقيتي تازه برايم مي‌آفريد و داشتن چشم‌انداز فراخ و روشن كه غيرممكن‌ها را در نظر انسان ممكن جلوه دهد همان قانون طلايي اولي است كه هر كارآفرين موفق بايد از آن پيروي كند.

 

حالا شما به من بگوييد زماني كه هفت ساله بوديد چه روياهايي در سر داشتيد و حالا چه روياهايي را در سر مي‌پرورانيد؟ كارآفريني يعني عصاره آن روياها و آمال و آرزوها و پاشيدن بذر واقعيت بر روي آنها تا روزي در عالم واقع تحقق پيدا كنند. كارآفريني يعني تبديل چشم‌اندازهاي ذهني به حقيقت و شكل دادن و چكش‌كاري ايده‌ها و انديشه‌هاي دور و دراز به‌منظور تبديل آنها به كسب‌وكار قابل لمس و واقعي. تفاوتي هم نمي‌كند كه ماهيت كسب‌وكار چگونه باشد. جايي در زير آسمان خدا و تابش نور خورشيد يا بر پا داشتن يك امپراتوري تجاري دلخواه كه شما به بركت داشتن چشم‌اندازي روشن كليد راه‌اندازي آن را به دست آورده‌ايد. شما بايد از خود بپرسيد آيا توانسته‌ايد براي خود يك خط فكري مناسب‌ شان و جايگاه يك كارآفرين بزرگ تنظيم كرده و آن را به محك آزمايش گذاريد؟

 

چگونه به روياهايتان تجسم ببخشيد

 

1 - گوشه دنج و خلوتي را براي آرامش و تمدد اعصاب پيدا كنيد و روياها و آرزوهايي را كه در عالم واقع براي زندگي و كسب‌و‌كار خود داريد، با ديده‌ دل به تصوير بكشيد فكر خود را با روياهاي بزرگ و دوردست درگير كنيد و آن را تا اوج آسمان‌ها ببريد.

 

2 - به خود القا كنيد هر آنچه را كه آرزو داشتيد به دست آورده‌ايد و داريد از آنها لذت مي‌بريد. تا سرحد امكان، تخيلات خود را به كار اندازيد و تمامي جزئيات صحنه‌اي را كه با قدرت تخيل پا به آن گذاشته‌ايد: از رنگ لباستان گرفته تا آدم‌هاي دور و برتان، كاري كه داريد انجام مي‌دهيد و حرفي را كه مي‌زنيد، در ذهن خود تجسم

ببخشيد.

 

3 - در ذهن خود مجسم كنيد كه سرگرم بازگويي قصه موفقيت‌هاي خود براي كسي هستيد، با او از دستاوردهاي‌تان سخن مي‌گوييد. قدرت تخيل خود را آن قدر بالا ببريد كه گويي همه چيز عين واقعيت است. در چنين حالتي رفته‌رفته از نشئه كاميابي‌هاي بزرگي كه با تلاش بي‌وقفه به دست آورده‌ايد، احساس سرمستي خواهيد كرد.

 

4 - دقايقي را در همين حالت سپري كنيد و اجازه ندهيد در آن دقايق چيزي جز بوي خوش موفقيت به مشام شما برسد. آن قدر در تصوير روياهاي‌تان غوطه‌ور شويد كه انگار آنچه را كه داريد مي‌بينيد عين واقعيت است.

حالا شما با انجام اين تمرين‌ها تصوير روشني از آينده‌اي را كه دوست داريد برايتان تحقق پيدا كند، در اختيار خواهيد داشت و مي‌دانيد از چه راهي براي رسيدن به آن اقدام كنيد. تجسم بخشيدن به روياها و آرزوهاي بزرگ و دوردست به محركي براي فعليت بخشيدن به استعدادهاي بالقوه شما تبديل خواهد شد و به شما امكان خواهد داد تا چشم‌اندازي حداكثري را براي اهداف خود طراحي و ترسيم كنيد.

لینک به دیدگاه

امپراتوركارآفريني (6)

 

 

قانون طلايي 2:

برخي از كارآفرينان ناموفق براي دستيابي به آرزوهايي كه خود به تنهايي توان رسيدن به آنها را ندارند، ديگران را وسيله قرار مي‌دهند.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

اين افراد مي‌توانند از كاركنان شركت متعلق به كارآفرين ناموفق باشند كه بدون برخورداري از ابزارهاي توانمندسازي و صرفا در مقام انجام وظيفه در شركت به كار مشغولند و از بيم عواقب ارتكاب اشتباه از دست زدن به هر حركت خلاق و ابتكاري خودداري مي‌ورزند. چنين كارفرما و چنان كاركناني پيوسته گناه شكست‌ها را به گردن يكديگر مي‌اندازند و براي اشتباهات خود دليل و بهانه مي‌تراشند. اين وضعيتي فاجعه‌آميز براي هر كارفرما و هر شركتي است.

 

اما كارفرماياني كه الگوهاي عملي موفقيت را به كاركنان خود ارائه مي‌دهند از موفق‌ترين كارآفرينان هستند. آنها روش انجام هر كاري را به طور دقيق همراه با دلايل و توجيهات منطقي به كاركنان خود نشان مي‌دهند. استفاده از اين روش كاركنان را به همراهي صميمانه با كارفرما و انجام هرچه شايسته‌تر وظايف محوله تشويق و ترغيب مي‌كند. كارآفرينان موفق اين واقعيت را دريافته‌اند كه در زمانه ما داشتن استراتژي خشك و سختگيرانه و عاري از چالش‌هاي انگيزشي در شركت‌ها راه به جايي نمي‌برد.

 

برخي از ديگر دست‌اندركاران كسب‌و‌كار مي‌گويند اگر شما مي‌خواهيد كاري به درستي انجام شود، خودتان بايد آن را انجام دهيد. آنها بر اين باورند كه در انجام هيچ كاري نبايد متكي به ديگران بود، زيرا هيچ كس به اندازه صاحبان اصلي كار، دلسوزي و دقت لازم را براي انجام كار به خرج نمي‌دهد.

بله اين درست است كه هر كاري بايد به وجه احسن انجام شود،‌ اما خوب انجام شدن كار به معناي آن نيست كه الزاما خود شما راسا آن را انجام دهيد، بلكه مي‌توانيد با تقويت مهارت‌هاي فردي ديگران كه هر يك كارآفرين موفق است، امكان خوب انجام شدن كار را فراهم سازيد.

 

كمال‌طلبي خصلت ارزشمندي براي يك كارآفرين است؛ اما شما مي‌توانيد با بهره‌گيري خردمندانه از قدرت تاثيرگذاري خود و استفاده از حداكثر توانمندي‌هاي ديگران به كمال مطلوب دست يابيد.

 

كارآفرينان برجسته و موفق به خوبي درك مي‌كنند كه چگونه مي‌توانند افراد قابل اعتماد پيرامون خود را به مشاركت در انجام هر چه بهتر كارها ترغيب و تشويق كنند و از فوايد آن بهره‌مند شوند. دلايل چندي را مي‌توان براي درست بودن اين نظريه برشمرد:

 

- تربيت افراد و توانمندسازي آنها براي انجام كارها، به كارآفرينان امكان مي‌دهد تا با صرفه‌جويي در وقت خود به انجام كارهاي بزرگ‌تر، توسعه حوزه كسب و كار، برقراري روابط بهتر با مخاطبان هدف، كسب موفقيت بيشتر و دستيابي به اهداف مورد نظر بپردازند.

 

- با مشاركت دادن ديگران در آرمان‌ها و چشم‌اندازهاي خود مي‌توانيد شور و شوق آنها را در تلاش براي محقق ساختن آن چشم‌اندازها برانگيزيد و حق مشاركت آنها را در رسيدن به اهداف مورد نظر تقويت كنيد. به ياد داشته باشيد كه داشتن رفتار شفاف و بي‌شائبه با كساني كه در خدمت شما هستند، رمز اصلي براي موفقيت در كسب و كار است. زيرا بدون در پيش گرفتن چنين طرز رفتاري چگونه مي‌توانيد از افراد تيم همكار خود انتظار داشته باشيد كه دقيقا همسو و هم‌جهت با شما براي رسيدن به هدف حركت كنند.

يك دست صدا ندارد

 

كسب موفقيت در كسب و كار مستلزم داشتن ياران و همكاراني است كه با دل و جان با شما همراه باشند. بيل گيتس اذعان مي‌كند كه آنچه دارد از رهگذر جلب ياري و مشاركت همكارانش به دست آورده است، برخلاف آنچه كه رسانه‌ها سعي در قبولاندن آن به ما دارند، كمتر كارآفرين موفقي را مي‌توان سراغ گرفت كه با دست تنها و بدون برخورداري از همراهي ديگران به كسب موفقيت‌ نايل آمده باشد. بله، ممكن است جرقه اوليه يك موفقيت پشت ميز آشپزخانه در ذهن ما زده شده باشد. اما تا زماني كه نتوانيم حمايت و مشاركت قوي و همه‌جانبه مجموعه‌اي از افراد را به سوي هدف خود جلب كنيم، احتمال زيادي براي رسيدن ما به اوج قله موفقيت وجود نخواهد داشت. واقعيت انكارناپذير اين است كه سهيم كردن ديگران در آرمان و چشم‌اندازي كه براي خود ترسيم كرده‌ايد و نيز بهره‌گيري از نقطه‌نظرات مشورتي آنان نقش تعيين‌كننده‌اي در دستيابي شما به موفقيت واقعي براي هر بازه زماني خواهد داشت.

 

هنر ايجاد شبكه‌هاي ارتباطي

 

بسياري از صاحبان كسب و كار به دليل نداشتن توانايي و هنر جمع كردن ديگران به دور خود مجبورند هر روز ساعت‌هاي زيادي از وقت خود را صرف سر و سامان دادن به كسب و كار خود كنند. اين يك اشتباه بزرگ است، زيرا آنها در نهايت هيچ فرصتي براي متمركز كردن افكار خود روي مسائل مورد نظر پيدا نخواهند كرد.

از همه بدتر آنكه خطر تكرار اشتباهات روزهاي گذشته روي موضوعات مشابه براي چنين افرادي وجود دارد. پس كار عاقلانه براي صاحبان كسب و كار اين است كه به جاي تك‌روي، تجربه‌هاي خود را با همكاران خود در ميان گذارند و از گوهر خرد جمعي براي پيشبرد كارها و رسيدن به موفقيت استفاده كنند. اتخاذ اين روش، فرصت‌هاي زيادي را براي ياد گرفتن چيزهاي جديد براي كارآفرينان و صاحبان كسب و كار فراهم مي‌سازد، زيرا با ايجاد شبكه‌اي از همكاران همراه، شما به منابعي دسترسي پيدا مي‌كنيد كه تا پيش از آن به ذهن شما خطور نمي‌كرده است. شبكه‌سازي براي انجام كارها، جلب مشاركت ديگران و تجربه‌اندوزي مستمر، موثرترين ابزار براي تضمين موفقيت شماست.

 

شما با بيرون آمدن از تار تنهايي و انزوا كه به دور خود و كسب‌وكار خود تنيده‌ايد و با ايجاد شبكه‌هاي ارتباطي فرصت زيادي براي بهره‌گيري از قدرت تاثيرگذاري خود به منظور كسب اطلاعات از اوضاع و احوال بازار، برقراري ارتباط‌هاي كاري با تامين‌كنندگان مصالح و مواد اوليه و ايجاد حوزه‌هاي جديد كسب‌و كار، به دست خواهيد آورد. چنانچه شما از عامل درگير كردن ديگران در كارها و برون سپاري به خوبي استفاده كنيد، موفق به شبكه‌سازي‌هاي بسيار بيشتري خواهيد شد.

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(8)

 

قصه باد و خورشيد

 

زندگي و رفتار و كردار بعضي از كارآفرينان بي‌شباهت به قصه‌هاي قديمي نيست. آنها گاهي دچار اين توهم مي‌شوند كه خودشان عقل كل هستند و نيازي به هم‌فكري و راهنمايي ديگران ندارند.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

اين توهم نوعي احساس غرور و تفرعن را در آنها ايجاد مي‌كند و سبب مي‌شود تا آنها رفتاري خشونت‌آميز و زورمدارانه با ديگران در پيش بگيرند. چنين طرز رفتاري پيامدهاي بسيار سوئي براي يك كارآفرين خواهد داشت. قصه باد و خورشيد كه آن را برايتان تعريف خواهم كرد چندان بي‌ارتباط با اين موضوع نيست.

مي‌گويند يك روز باد و خورشيد درباره زور و قدرت خود شروع به رجزخواني براي يكديگر كردند. آنها براي اثبات مدعاي خود قرار گذاشتند با هم مسابقه‌اي ترتيب دهند. موضوع مسابقه اين بود كه معلوم شود كدام يك از آنها مي‌تواند پالتوي مردي را زودتر از تنش درآورد.

 

باد ادعا مي‌كرد قادر است با قدرت وزش خود چنان شرايطي را به وجود آورد كه در مدت‌ زمان كوتاهي، پالتوي مرد موردنظر از تنش خارج شود.

باد اين را گفت و با شدت هرچه تمام‌تر شروع به وزيدن كرد. وزش باد، توفاني سهمگين به وجود آورد، اما برخلاف انتظار باد، توفاني شدن هوا سبب شد تا مرد پالتوپوش، دو لبه پالتو را با دست محكم بگيرد و دكمه‌هاي آن را هم ببندد.

 

سرانجام باد به شكست خود اذعان كرد و كناري ايستاد تا خورشيد هم زور و قدرت خود را به نمايش گذارد. تنها كاري كه خورشيد انجام داد افزودن بر شدت تابش نور و حرارت خود بود و در چشم برهم‌زدني هوا چنان گرم و طاقت‌فرسا شد كه مرد مجبور شد از شدت گرما پالتوي خود را از تن درآورد.

اين قصه يك درس ارزشمند به ما مي‌دهد و آن درس اين است كه با رفتار ملايم و عاري از زور و خشونت كارها بهتر انجام مي‌شود.

 

خط فكري من

من از سن هفده سالگي با تاسيس آكادمي تنيس عملا وارد كسب‌و‌كار شدم.

 

در آن سن‌و‌سال بزرگ‌ترين هدف من از شروع كسب‌و‌كار خريد يك خودرو و همچنين به دست گرفتن عنان سرنوشت خودم بود، اما به راستي من چگونه توانستم در سن هفده سالگي براي خود كسب‌و‌كاري دست و پا كنم؟ واقعيت اين است كه من كار پول درآوردن را از سن يازده سالگي با كمك به معلم زبان‌انگليسي در طول تعطيلات مدرسه شروع كرده بودم، اما نه در امر آموزش زبان، بلكه در زمين تنيس. معلم زبان يكي از مربيان برجسته تنيس بود و يكي از موفق‌ترين تيم‌هاي تنيس را در بركشاير (Berkshire) رهبري مي‌كرد. من به او در جمع كردن توپ‌هاي تنيس كمك مي‌كردم و در عين حال در تمرين‌هاي شاگردان او هم مشاركت داشتم. اين كاري بسيار سودمند و با ارزش براي من بود و من در همان سن كودكي روش آموزش دادن، تشويق و تهييج ديگران براي انجام كار را فرامي‌گرفتم، ضمن آن كه يك پول توجيبي هم به دست مي‌آوردم. در طول تعطيلات تابستان مدت چند هفته وظيفه دستياري او را هم انجام مي‌دادم.

البته اين تصوري بود كه من به عنوان دستيار مربي درباره خود داشتم و احتمالا مربي تنيس درباره كار من تصور ديگري داشت.

كسب چنين تجربه‌هاي باارزشي در آن سنين خردسالي به من اعتماد به نفس و انگيزه نيرومندي مي‌بخشيد كه يك روز خودم بتوانم مستقلا نقش يك مربي تنيس را ايفا كنم. اين رويا در سن شانزده سالگي محقق شد و من رسما به عنوان يك مربي پا به زمين تنيس گذاشتم.

در همان تابستاني كه توانستم آزمون مربيگري تنيس را با موفقيت بگذرانم، دست به كار تاسيس يك آكادمي تنيس براي آموزش تنيس به اعضاي باشگاه محلي خود شدم. زمين‌هاي تنيس باشگاه در روزهاي تعطيل آخر هفته در اختيار من قرار گرفت. پس از آن اقدام به طراحي و چاپ يك آگهي ثبت‌نام ورقي در كلوپ تنيس باشگاه كردم و آن را با پست براي اعضاي باشگاه فرستادم. در آن آگهي از اعضا خواسته بودم تا برگه ثبت‌نام را تكميل كرده آن را همراه با شهريه ثبت‌نام برايم بازپس فرستند. هزينه تهيه آن آگهي كه طراحي و چاپ آن را شخصا انجام داده بودم، برايم 40 پوند تمام شد. مبلغ 150 پوند هم صرف خريد راكت و توپ‌هاي تنيس كردم.

در آن زمان به عنوان يك بازيگر و مربي تنيس شناختي از اوضاع و احوال بازار آموزش تنيس نداشتم؛ اما هدفي كه براي خودم تعريف كرده بودم آن بود كه در هر جلسه آموزش حداقل بيست نفر حضور داشته باشند.

دست يازيدن به چنان كاري برايم بي‌نهايت هيجان‌انگيز بود؛ چون در همان شروع كار توانستم پولي را كه براي خريد يك اتومبيل نياز داشتم به دست آورم و اين در شرايطي بود كه هنوز هم‌سن‌و‌سال‌هاي من دوچرخه سوار مي‌شدند. هنوز خاطره شيرين استقلالي را كه در آن سن‌و‌سال در كسب‌و‌كار و پول درآوردن به دست آورده بودم، فراموش نكرده‌ام. بله من از همان زمان توانستم روي پاي خود بايستم و درآمد كسب كنم.

به موازات افزايش شهرت و محبوبيت آكادمي تنيس – اولين تجربه استفاده از قدرت نفوذ شخصي خود را با درخواست همكاري از اعضاي جوان‌تر يكي از تيم‌هاي تنيس باشگاه در ازاي دريافت مقداري پول توجيبي به محك آزمايش گذاشتم.آن تنيس‌بازهاي جوان به درخواست من پاسخ مثبت دادند و من با كمك آنها توانستم افراد بيشتري را تحت تعليم قرار دهم و پول بيشتري به دست آورم. من به ارزش و اهميت داشتن قدرت و توانايي جذب افراد، تحت‌تعليم قرار دادن آنها و تبديل آنها به بخشي وفادار و جدايي‌ناپذير از آكادمي و كسب‌و‌كار شخصي خود در همان اوان جواني به خوبي پي بردم و از آن تجربه درس‌هاي فراواني آموختم كه بعدها بسيار به كارم آمد.خط فكري يك كارآفرين از نوع tycoon بايد پيوسته در تحرك و آفرينش ايده‌هاي نوين باشد و پيوسته رو به جلو و افق‌هاي بالاتر حركت كند. چنين كارآفريني به خوبي مي‌داند كه بايد ديگران را با خود همفكر و همراه سازد و در تحقق روياهاي ديگران نيز كوشا باشد، يعني همان چيزي كه نامش بده‌بستان منصفانه است.

 

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(9)

 

قصه باد و خورشيد

 

چند نكته به خاطر سپردني

 

* از مهارت‌هاي شخصي خود براي شكار فرصت‌هايي كه به شما در برقراري رابطه برد-برد با ديگران كمك مي‌كند، به خوبي استفاده كنيد.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

* از فرصت‌هاي به دست آمده بيشترين بهره را ببريد و دست به عمل بزنيد.

* همواره در حال آموختن چيزهاي تازه باشيد و حريصانه بر معلومات و مهارت‌هاي خود بيفزاييد و تا مي‌توانيد با ديگران كانال‌هاي ارتباطي ايجاد كنيد.

* آموخته‌هاي خود را به عمل درآوريد.

* از قدرت نفوذ و تاثيرگذاري خود بر ديگران استفاده كنيد. به تقويت انگيزه ديگران براي همراه ساختن آنها با خود و ايده‌هايتان بپردازيد و از هنر متقاعد كردن ديگران تا مي‌توانيد استفاده كنيد.

* انجام كارهاي نه چندان مهم را كه وقت زيادي از شما خواهد گرفت به ديگراني كه با شما همراه هستند بسپاريد و آنها را در مسير دلخواهتان به حركت واداريد.

 

قانون سوم: تقويت حس اعتماد به نفس

در هر كسب‌و‌كار داشتن تيمي از مشاوران ارزشمند و وفادار از اهميت بسيار بالايي برخوردار است، اما كارآفرينان بزرگ اين را هم مي‌دانند كه داشته‌هاي خود آنها نيز از چه اهميتي برخوردار است. شما به اضافه همكاران و همراهانتان متحدان بزرگي را تشكيل مي‌دهيد و به همين سبب بايد از حد اعلاي اعتماد به نفس به منظور شروع يك كسب‌و‌كار و ادامه مجدانه آن برخوردار باشيد، چه اگر چنين اعتماد به نفسي در شما وجود نداشته باشد، چه ضرورتي براي شروع يك كسب‌و‌كار وجود خواهد داشت.

بزرگ‌ترين سرمايه هر كارآفرين بزرگ را همان حس اعتماد به نفس تشكيل مي‌دهد و اين حس مي‌تواند به صورت‌هاي گوناگوني متجلي شود. بارزترين نشانه اعتماد به نفس يك كارآفرين را بايد در ارزيابي بي‌تفاوتي كه او از ديگران در ارتباط با موضوع ريسك و ريسك‌پذيري دارد، جست‌و‌جو كرد. حس اعتماد به نفس به كارآفرينان در ارزيابي بسيار سريع ايده‌هاي جديد كمك مي‌كند و سرعت انجام اين ارزيابي به قدري زياد است كه در نظر ديگران شتابزدگي تلقي مي‌شود.

دامنه اعتماد به نفس يك كارآفرين موفق گسترده و فراشمول است. يعني موفقيت در يك كار تضمين كننده كارهاي بعدي است و با تداوم موفقيت‌ها حس اعتماد به نفس كارآفرين به‌طور فزاينده‌اي افزايش پيدا مي‌كند. به همين دليل است كه مشاهده مي‌كنيم بسياري از افراد بسيار موفق از بيشترين حد اعتماد به نفس برخوردار هستند.

موفقيت حاصل از اعتماد به نفس به ما قدرت خودباوري مي‌دهد. در واقع دليل شكست و ناكامي بسياري از افراد نداشتن حس اعتماد به نفس و خودباوري است.

اين افراد خود را ناتوان از انجام كارهاي بزرگ مي‌دانند و به همين سبب پيشاپيش شكست خود را رقم مي‌زنند، حال آن كه كارآفرينان بزرگ و موفق از اين بابت كاملا متفاوت هستند.

تجربه نشان داده كه اگر شما اعتماد به نفس داشته و خودباور باشيد و به خود بقبولانيد توانايي انجام هر كاري را داريد، در آن صورت هيچ دليلي براي نرسيدن به اهدافتان وجود نخواهد داشت و هر موفقيت شما به سكويي براي پرش به سوي موفقيت‌هاي بزرگ‌تر تبديل خواهد شد. البته اين بسيار حائز اهميت است كه شما ميان خودباوري و هزم و احتياط موازنه دقيقي برقرار كنيد و به اتكاي خود باوري به قول معروف بي‌گدار به آب نزنيد.

چون خودباوري افراطي ممكن است به خودشيفتگي و غرور و نخوت منجر شود، حال آن كه برخلاف تصور عمومي كارآفرينان بزرگ و موفق هرگز دچار چنين خصيصه‌اي نمي‌شوند. در واقع كارآفرينان موفق پيوسته خود را نيازمند تكامل و آموختن مي‌دانند در حالي كه افراد خودشيفته و متفرعن به اشتباه تصور مي‌كنند به نقطه كمال رسيده‌اند و همه دانايي‌هاي عالم در وجود آنها متبلور شده است. كارآفرينان بزرگ (tycoons)در تمامي اعمال و رفتار خود افرادي انعطاف‌پذير و در عين حال شجاع و باشهامت هستند.

توصيه اين قانون طلايي به شما اين است كه هرگز دچار غرور و تفرعن نشويد، چشم بسته و بدون رعايت هزم و احتياط تصميم نگيريد، همواره مترصد كاهش درجه ريسك تصميم‌گيري‌هاي خود باشيد و راه و رسم حداكثرسازي ميزان اعتماد به نفس و دستيابي به اهداف موردنظر را به درستي بياموزيد.

 

تجربه‌هاي شخصي من

حال ممكن است سوال كنيد فردي كه سوداي تبديل شدن به يك كارآفرين بزرگ را در سر دارد، چگونه در آغاز كار مي‌تواند حس اعتماد به نفس خود را تقويت كند. بگذاريد در اين باره تجربه‌هاي شخصي خود را با شما در ميان گذارم.

تجربه‌اندوزي، كسب مهارت‌ها و دانايي: اگر شما ذاتا فردي فاقد حس اعتماد به نفس و خودباوري هستيد، مي‌توانيد از راه تمرين و ممارست اين خصيصه‌ها را كسب كنيد. تجربه‌اندوزي و آموختن مهارت‌هاي مختلف اولين گام براي رسيدن به اين هدف است. در آغاز راه در يك زمينه مشخص براي ديگران كار كنيد و به تقويت حس اعتماد به نفس خود در آن زمينه خاص بپردازيد. پس از آن با ايفاي نقش در زمينه‌هاي ديگر حوزه كسب مهارت‌هاي خود را كه به شما اعتماد به نفس خواهد داد، گسترش دهيد. بعد از مدتي متوجه خواهيد شد كه قدرت و توانايي انجام كارهايي را داريد كه اين خود مقدمه ايجاد روحيه خودباوري در شما خواهد بود.

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(10)

 

شكست وجود ندارد

 

اين يك روش بي‌واسطه كسب اعتماد به نفس و خودباوري است. شما بايد مكررا به خود بقبولانيد كه در قاموس شما واژه‌اي به نام شكست و ناكامي وجود ندارد.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

خود من در زندگي همواره از كاربرد واژه شكست پرهيز كرده و به جاي آن از عبارت «بازخورد» بهره گرفته‌ام. چون بازخورد مي‌تواند معنا و مفهومي دوپهلو از حاصل انجام يك كار داشته باشد، بايد خيلي صريح به شما بگويم كه به اعتقاد من اصلا چيزي به نام شكست در دنيا وجود ندارد، بلكه آنچه هست بازخورد اعمال و افعال ماست. چون از ديدگاه من بازخورد هر كاري از هر نوعي كه باشد براي خودش يك ارزش محسوب مي‌شود و چنانچه نتيجه دلخواه من از انجام كاري حاصل نشود، نتيجه به دست آمده را فارغ از چند و چون آن به دقت مورد توجه و ارزيابي قرار مي‌دهم تا ببينيم آن نتيجه در بردارنده چه پيامي براي من بوده است.

 

در ارزيابي نتيجه به دست آمده از انجام يك كار روي نقاط مثبت و منفي عملكرد خود با دقت متمركز مي‌شوم. من با اين تمركز خود را براي انجام حركت بعدي مجهزتر مي‌كنم و به عبارت ديگر از چيزي كه در قاموس ديگران شكست ناميده مي‌شود براي كسب پيروزي‌هاي آتي بهره‌ مي‌گيرم؛ يعني تهديد امروز را به فرصتي براي فردا تبديل مي‌كنم و هرگز اجازه نمي‌دهم احساس شكست بر من چيره شود.

 

باز هم تاكيد مي‌كنم كه شكست همان بازخورد كارهايي است كه ما با هدف كسب موفقيت انجام مي‌دهيم. چون در دنيا كسي را پيدا نمي‌كنيد كه با هدف شكست دست به كاري بزند. پس بگذاريد بپذيريم كه معناي واقعي شكست، ياد گرفتن و تجربه‌اندوزي كردن است. ما با ياد گرفتن رشد مي‌كنيم و خود را براي برداشتن گام‌هاي محكم در جاده پيروزي مجهز مي‌سازيم. درس گرفتن از يك شكست به مثابه بوستر (تقويت‌كننده‌اي) براي حس اعتماد به نفس براي كسي است كه اشتباهي را مرتكب شده و به جاي زانوي غم در بغل گرفتن از آن براي آينده درس گرفته است.

 

اگر شما به خود القا كنيد كه نتيجه كار هر چه باشد نبايد نام آن را شكست بگذاريد، به خود آزادي عمل لازم را براي كسب اعتماد به نفس خواهيد داد و به چيزي جز موفقيت نخواهيد انديشيد، خود را باور داشتن و خط رسيدن به موفقيت را دنبال كردن سبب مي‌شود كه با شجاعت هر چه تمام‌تر كسب و كار خود را دنبال كنيد. در آن صورت با كسب اولين موفقيت در رسيدن به هدف، راه شما براي رسيدن به هدف‌هاي بزرگ‌تر هموار خواهد شد.

 

آموختن و باز هم آموختن، موثرترين ابزار مورد نياز براي دوام و بقا در هر كسب و كار است. داروين، دانشمند بزرگ زيست‌شناسي جمله معروفي دارد كه مي‌گويد: «گوش دهيد، بياموزيد، انطباق دهيد و دوام بياوريد.» در واقع بدون آموختن چيزي به نام موفقيت وجود نخواهد داشت. پس از اين لحظه به بعد ملكه ذهن خود كنيد كه اشتباهات و شكست‌هاي پس از آن براي شما معنايي جز «بازخورد» نخواهد داشت و شما با آموختن از اين بازخوردها مجهزتر از گذشته، راه خود را ادامه خواهيد داد.

بگذاريد خيلي صريح به شما بگويم كه انجام كار و چشيدن طعم شكست (بازخورد) به مراتب ارزشمندتر از دست روي دست گذاشتن و افسوس و حسرت خوردن است. پس اگر از شكست‌ها (بازخوردها) درس لازم را بگيريد، مطمئن باشيد كه مي‌توانيد دست به كارهاي بزرگ بزنيد. باز هم تاكيد مي‌كنم كه شما بايد واژه شكست را از كتاب واژگان زندگي خود حذف كنيد و واژه بازخورد را جايگزين آن سازيد.

 

اگر در جست‌و‌جوي كسب موفقيت در كسب و كار هستيد، قبل از هر چيز بايد شجاعت پذيرش شكست؛ يعني بازخوردهاي كار خود را داشته باشيد، چون پرهيز از شكست‌هاي احتمالي به مثابه چشم پوشيدن از موفقيت است (گر بزرگي به كام شير در است رو خطر كن ز كام شير بجوي- مترجم به نقل از شيخ اجل سعدي)

تجربه شخصي من مي‌گويد به محض آن كه شما موفق به جايگزيني بازخورد با واژه شكست در فرهنگ لغات زندگي خود شويد، تاثير القائاتي كه براي تقويت حس اعتماد به نفس به خود مي‌كنيد، چند برابر خواهد شد. اعتماد به نفس به تغذيه و تقويت دائمي نياز دارد. كودكان هم با همين شيوه حس اعتماد به نفس را در خود تقويت مي‌كنند و ما بزرگسالان بايد از آنها تقليد كنيم. زماني كه حس اعتماد به نفس در ما تقويت شود، به ما امكان مي‌دهد تا در صحنه كسب و كار به خوبي بدرخشيم.

 

اهميت داشتن اعتماد به نفس و خودباوري تنها محدود به مواقعي نيست كه همه كارها به خوبي پيش مي‌رود و به قول معروف كبكمان خروس مي‌خواند، بلكه اين حسي است كه در بدبياري‌ها هم به داد ما مي‌رسد. بنابراين هرگز نبايد اجازه دهيد كه موانع، مشكلات، چالش‌ها و حتي بعضي اشتباهات ناخواسته آسيبي به اعتماد به نفس شما

وارد سازد.

يادمان باشد كه همه ما به عنوان افراد آدمي همواره در معرض خطر ارتكاب اشتباه و ندانم‌كاري قرار داريم، اما تا زماني كه از اشتباهات خود درس عبرت مي‌گيريم مي‌توانيم اشتباهات را در آينده به ميوه شيرين موفقيت تبديل كنيم، البته اين به شرطي است كه با تمركز بر روي اشتباهي كه مرتكب شده‌ايم، بتوانيم ماهيت آن را تشخيص دهيم و از تكرار اشتباهي مشابه در آينده به شدت پرهيز كنيم.

فراموش نكنيد كه در خودباوري، نيروي عظيمي نهفته است كه مي‌تواند همچون لنگر كشتي، تعادل شما را در صحنه كارزار كسب و كار و تلاش در راه كسب موفقيت حفظ كند. شما در سايه خودباوري بايد انتظار دستيابي به بسياري از هدف‌هايي را كه به ظاهر غيرقابل دسترسي به نظر مي‌رسند داشته باشيد. اين واقعيتي است كه در ارتباط با تلاش‌هاي شخصي من بارها به اثبات رسيده است.

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(11)

 

از توماس اديسون بياموزيم

 

توماس اديسون، مخترع پرآوازه كه امروز مردم دنيا خود را وامدار اختراعات او مي‌دانند در تلاش براي اختراع نخستين لامپ روشنايي الكتريكي هزار بار با شكست روبه‌رو شد، اما زماني كه از او پرسيدند آيا از اين همه تلاش احساس خستگي نمي‌كند پاسخ داد: نه برعكس. چون من تازه متوجه شده‌ام كه هزار راه نادرست را براي اختراع لامپ با موفقيت طي كرده‌ام!!

[table=align: Left]

[tr]

[td=width: 100%]

[/td]

[/tr]

[/table]

 

منظور اديسون از دادن چنين پاسخي اين بود كه تمام شكست‌ها براي او بازخوردهاي باارزشي به منظور تكرار نكردن اشتباهاتي است كه در راه رسيدن به هدف اختراع لامپ الكتريكي مرتكب شد اما سرانجام به آن هدف كه انقلابي در تاريخ زندگي بشر به وجود آورد، نايل شد و لامپ را اختراع كرد. اختراع لامپ درخشان‌ترين لحظه در زندگي اديسون بود. پس مطمئن باشيد كه درس گرفتن از اشتباهات و شكست‌ها مي‌تواند در زندگي و كسب و كار شما هم چنين لحظه درخشاني را به وجود آورد.

 

درباره خط فكري من

 

پس از تاسيس آكادمي تنيس در سن 17 سالگي، در يك شركت نرم‌افزاري كامپيوتر مشغول به كار شدم، زيرا به اين نتيجه رسيده بودم كه آينده جهان با كامپيوتر رقم زده خواهد شد.

پس از آن در سن 19 سالگي تصميم به تاسيس يك شركت كامپيوتري گرفتم، اما چون نياز به كسب تجربه و اطلاعات بيشتري در زمينه كامپيوتر به منظور حضور موفق در اين نوع كسب و كار را داشتم، پيش از فعال كردن شركت متعلق به خود در يك شركت سازنده كامپيوتر، كاري براي خود دست و پا كردم. ساعت كار روزانه من در آن شركت از 9 صبح تا 6 بعدازظهر بود، اما ميان تعداد ساعات كاري با آنچه كه در آن شركت ياد مي‌گرفتم تناسبي وجود نداشت. با اين وجود از اوقات كارم در آن شركت براي آشنا شدن با فوت و فن صنعت كامپيوتر حداكثر استفاده را مي‌بردم و بعد از مدتي مسووليت دفتر شركت به من واگذار شد. در آنجا من با موضوعاتي، چون فروش، بازاريابي، ساخت، تعمير، نصب و راه‌اندازي كامپيوتر آشنا شدم، يعني مثل يك تكه اسفنج كه آب را به خود جذب مي‌كند، من هم آنچه را كه مي‌ديدم و در اطرافم مي‌گذشت به سرعت فرامي‌گرفتم، چون همان‌طور كه پيش از اين يادآور شده‌ام، راز موفقيت در زندگي و در كسب و كار آموختن مداوم، فراگيري مهارت‌ها و بالابردن هرچه بيشتر سطح دانش و معلومات است.

كسب آن همه مهارت، تجربه و اطلاعات در آن شركت كامپيوتري به من جرات داد تا كسب و كار مستقل خود را در زمينه ساخت، نگهداري و خدمات پس از فروش كامپيوتر، راه‌اندازي كنم. من يك بار ديگر موفق به پياده‌كردن آموزه‌ها و تجربه‌اندوزي‌هاي خود در صحنه عمل شدم. در آن زمان تازه پا به 21 سالگي گذاشته بودم. به بركت ارائه خدمات كامپيوتري به شركت‌ها و موسسات، كسب و كارم بسيار رونق گرفت. يكي از بزرگ‌ترين موفقيت‌هاي من در آن برهه عقد قرارداد همكاري با يك شركت فعال در زمينه ارتباطات موسوم به «lowe bell commnications» متعلق به «timbell» از آدم‌هاي سرشناس انگليسي بود كه از ملكه انگليس لقب (sir) گرفته بود. من در سرويس‌دهي به آن شركت سنگ تمام گذاشتم و اين براي من به مراتب سودمندتر از سرويس‌دهي به چندين شركت ديگر بود. به ساير شركت‌ها فقط لوازم كامپيوتري مي‌فروختم. اين روش من سبب شد تا شركت

(sir timbell) تمام امور كامپيوتري خود را به شركت من واگذار كند. از تامين كامپيوتر گرفته تا تعميرات و نگهداري آنها. همچنين توانستم روابط‌ همكاري بسيار حسنه‌اي با (bob davison) خريدار عمده كامپيوتر برقرار كنم. گرچه انتظارات او در اين حوزه كسب و كار بسيار بالا بود، ما مي‌توانستيم روابط كاري بسيار مستحكمي ميان خود برقرار كنيم. من از همكاري با او بسيار لذت مي‌بردم و حداكثر تلاش خود را براي سرويس‌دهي عالي و تامين سريع خواسته‌هاي او به كار مي‌بردم؛ به طوري كه اغلب روزهاي تعطيل آخر هفته وقت خود را با هم صرف پيدا كردن راه‌حل براي رفع مشكلات پيش آمده مي‌كرديم. ظرف مدت چند سال تلاش‌ها و ابتكارات من به نتيجه رسيد و من به آدم ثروتمندي تبديل شدم و در حالي كه نيمه دهه بيست عمر خود را مي‌گذراندم داراي يك خانه آبرومند، يك دستگاه اتومبيل پورشه و بي.‌ام.‌و، مقدار قابل ملاحظه‌اي پول در حساب بانكي خود بودم. من در آن سن و سال پايين تقريبا به بسياري از آرزوهاي خود رسيده بودم.

در سن 22 سالگي با دختري كه از سن 17 سالگي با او آشنا بودم، ازدواج كردم. اولين ثمره ازدواج ما يك دختر و يك پسر قشنگ و دوست‌داشتني بود، من احساس مي‌كردم كه بر بام جهان ايستاده‌ام. حالا من صاحب كسب و كاري موفق و پررونق، يك خانواده خوشبخت و ثروت زياد بودم.

 

سقوط از قله پيروزي

 

در بيست و شش سالگي به ناگاه تمامي كسب و كار من از هم فروپاشيد و من از قله پيروزي به پايين سقوط كردم. علت آن سقوط ناگهاني، اشتباهات احمقانه‌اي بود كه سرمست از باده پيروزي مرتكب شده بودم. علت اصلي اين سقوط آن بود كه حساب دقيق موجودي بانكي خود را نداشتم و كسب‌وكار خود را به دقت تحت پوشش بيمه قرار نداده بودم. مثل يك آدم تازه به دوران رسيده، تلفن همراه به دست سوار بر اتومبيل پورشه، اينجا و آنجا پرسه مي‌زدم و اصلا خبر نداشتم تعدادي از شركت‌هايي كه بابت خريد كالا بدهي سنگيني به ما داشتند، دچار افلاس و ورشكستگي شده بودند.

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(12)

 

سرانجام چاره‌اي جز تخته كردن درهاي كسب‌وكار براي ما وجود نداشت. روياهاي من رنگ باخته بود و دو سال پس از آن زندگي خانوادگي من هم از هم پاشيد و همه ثروت و خوشبختي‌هايي را كه به سرعت فراچنگ آورده بودم، با همان سرعت از دست دادم.

 

[table=align: Left]

[tr]

[td=width: 100%]

[/td]

[/tr]

[/table]

 

احساس مي‌كردم تمام دنيا برايم به يك مكان تاريك و ظلماني مبدل شده است. در آن زمان تنها دارايي باقي مانده براي من يك دفتر كار كوچك در يك منطقه تجاري بود و تنها وسايل موجود در آن دفتر را يك ميز و صندلي و يك تختخواب ساده تشكيل مي‌داد. حالا ديگر نه پولي در بساطم بود، نه اتومبيلي و بدتر از همه آن كه حتي آب گرم هم براي استحمام در دسترسم نبود و به همين سبب به مدت شش ماه با آب سرد استحمام مي‌كردم. علاوه بر آن مجبور شدم دوباره چند هفته‌اي را نزد والدينم بگذرانم. به راستي كه شرايط سخت و جانكاهي بود. اما حتي در آن شرايط دشوار با بهره‌گيري از درس‌هايي كه از اشتباهات آموخته بودم، توانستم دوباره روي پاي خود بايستم. هنوز از حس اعتماد به نفس و خودباوري لازم براي تجديد قوا و بازگرداندن اوضاع به حال اول برخوردار بودم. به خود گفتم من همان كسي هستم كه يك بار موفق شدم براي خود كسب‌وكار موفقي راه بيندازم. پس مي‌توانم دوباره آن موفقيت را به‌صورتي ديگر تكرار كنم. مي‌دانستم كه ديگر حق تكرار اشتباهات گذشته را ندارم و بايد با استفاده از تجربه‌ها و معلوماتي كه پيش از زمان ورود به كسب‌وكار آموخته‌ام، دوباره به يك كارآفرين از نوع tycoon تبديل شوم. واقعيتش اين است كه كارآفرينان بزرگ هرگز يك اشتباه را دوبار تكرار نمي‌كنند.

 

درسي كه من آموختم

 

درس‌هايي كه من از نخستين شكست خود در كسب‌وكار آموختم براي من به وسيله ارزشمندي براي كسب موفقيت در كسب‌وكارهاي آتي تبديل شد و حالا من مي‌خواهم شما را هم در درس‌هايي كه آموختم شريك و سهيم كنم:

 

اولين توصيه من به شما اين است كه از فرصت‌هاي به دست آمده حداكثر بهره لازم را ببريد. اما مراقب باشيد بعد از رسيدن به اوج قله موفقيت:

 

1 - دچار خودشيفتگي نشويد و از تغييراتي كه در بازار اتفاق مي‌افتد غافل نمانيد، زيرا كسب‌وكار پديده‌اي سيال و بعضا ناپايدار است. به عبارت ديگر درهاي كسب‌وكار هميشه روي يك پاشنه نمي‌چرخد. حس اعتماد به نفس در كسب‌وكار ضامن موفقيت شماست، اما به خاطر داشته باشيد كه اعتماد‌به‌نفس افراطي ويرانگر و مشكل‌آفرين است، چون كسي كه بيش از حد خود را داراي اعتماد به نفس بداند، دچار روحيه خودشيفتگي و تفرعن مي‌شود و تحت تاثير چنين روحيه‌اي چشم خود را به روي واقعيت‌هايي كه در پيرامونش مي‌گذرد مي‌بندد و ميل و علاقه به تجربه اندوزي و آموختن موضوعات جديد را از دست مي‌دهد و اين درست برعكس روحيه افرادي است كه در حد متعارف از اعتماد به نفس برخوردارند. برتري ديگر افراد داراي اعتماد به نفس متعارف اين است كه ابايي از پرسيدن و ياد گرفتن چيزهايي كه نمي‌دانند، ندارند حال آنكه افراد متفرعن و خودشيفته فاقد چنين خصلتي هستند.

 

2 - تا مي‌توانيد از اشتباهات خود و ديگران درس بياموزيد. زيرا درس گرفتن از اشتباهات مي‌تواند به حفظ و حراست كسب و كار شما از خطرات ناپيدايي كه در كمين آن است كمك خواهد كرد. حساب دخل و خرج و بده و بستان‌هاي كسب و كار خود را به دقت و به طور مستمر كنترل كنيد و به موضوع بيمه كسب و كار خود توجه ويژه نشان دهيد.

 

مراقب باشيد كه به قول معروف همه تخم‌و‌مرغ‌هاي خود را در سبد يك مشتري نگذاريد و با متنوع‌سازي طيف مشتريان، خطرهاي بالقوه‌اي را كه كسب و كار شما را مورد تهديد قرار مي‌دهد، به حداقل ممكن كاهش دهيد.

3 - بازخوردهاي به دست آمده از هر كاري را به دقت مورد ارزيابي قرار دهيد و آنها را سرسري نگيريد. خود را بيش از حد درگير امور روزمره كسب و كار خود نكنيد تا ديگر وقتي براي رسيدگي به امور كليدي و ارزيابي ريسك‌هاي احتمالي كسب و كارتان نداشته باشيد.

 

4 - مراقب باشيد تا اعتماد به نفس افراطي كه شما را به وادي خوش‌خيالي بيش از حد سوق خواهد داد، بر شما چيره نشود. به اميد پولي كه قرار است در آينده به دست شما برسد، دست به ولخرجي‌هاي بي‌مورد نزنيد و مثلا مثل من اقدام به خريد اتومبيل‌هاي گران‌قيمت نكنيد، بلكه اول پول را به دست آوريد و سپس درباره چگونه خرج كردن آن تصميم بگيريد و كلام آخر اين كه تا مي‌توانيد هزينه‌هاي خود را كاهش دهيد و ريخت و پاش بي‌مورد نكنيد.5 - از بازخورد هر كار، چه شكست و چه موفقيت، به عنوان ابزاري براي تقويت حس اعتماد به نفس و ارتقاي دانش شغلي خود استفاده كنيد.

 

قانون چهارم: مسووليت‌پذير باشيد

 

كارآفرينان بزرگ و موفق از اهميت مسووليت‌پذيري به خوبي آگاهي دارند و مي‌دانند در اداره كسب و كار شخصي بايد خود را با تمام وجود به انجام تعهداتي كه بر عهده گرفته‌اند، متعهد بدانند و هيچ كاري را نيمه‌كاره به حال خود رها نكنند. در واقع قبول مسووليت و تعهد‌پذيري از الزامات اوليه براي هر كارآفرين موفق يا كارآفريني است كه مي‌خواهد موفق باشد. براي عمل به تعهدات و مسووليت‌ها بايد آنها را به درستي بشناسيد و خود را مجهز و سازماندهي كنيد.

 

به خاطر داشته باشيد كه اگر خود كارفرماي خود هستيد توجه به نكات زير براي شما بسيار مفيد خواهد بود:

زماني كه همه كاركنان دست از كار مي‌كشند، شما بايد همچنان سرگرم انجام كار يا حداقل در حال تفكر درباره كار و آينده كسب و كار خود باشيد.

 

براي روزهايي كه به مرخصي مي‌رويد، حقوق و دستمزدي براي خود در نظر نگيريد يا حداقل در سال‌هايي كه كسب و كارتان هنوز مراحل تكويني را مي‌گذراند، از چنين سياستي درباره خود پيروي كنيد. بهره‌وري وقت خود را به طور مستمر افزايش داده و بهينه‌سازي كنيد. همواره مترصد روبه‌رو شدن با ناملايمات و بدبياري‌هاي پيش‌بيني نشده باشيد و آنها را خوب مديريت كنيد تا وقفه‌اي در كسب و كار شما ايجاد نكند.

گناه ندانم‌كاري‌ها و بدبياري‌هاي ناشي از اشتباهات شخصي خود را به گردن ديگران نيندازيد و شجاعت اعتراف به اشتباهات را داشته باشيد.

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(13)

 

بايد يادآور شوم كه توصيه‌هاي من در خصوص ضرورت اهتمام شما در انجام كارها به معني استراحت نكردن و به مرخصي نرفتن نيست، بلكه منظورم اين است كه يك كارآفرين بايد مرخصي‌هاي خود را طوري برنامه‌ريزي و سازماندهي كند كه در غياب او وقفه‌اي در كسب و كارش ايجاد نشود.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

اين همان حس تعهد و مسووليت‌پذيري است كه منافع آن شامل حال كارمندان، مشتريان و همه كساني كه جزو گروه‌هاي ذي‌نفع كسب و كار شما محسوب مي‌شوند، خواهد شد. به عبارت ديگر در زماني كه شما در مرخصي به سر مي‌بريد، هيچ يك از تعهداتي كه قبلا پذيرفته‌ايد نبايد بر زمين بماند و به آن عمل نشود.

من اغلب از زبان بعضي كارآفرينان مي‌شنوم كه از كثرت كار گله و شكايت مي‌كنند و مي‌گويند وقت سرخاراندن ندارند و نمي‌توانند به مرخصي و استراحت بروند. البته اين شكوه‌ها كاملا بجا و درست است. اما راه‌حل غلبه بر اين مشكل انتخاب فعاليت‌هايي است كه با خلق و خوي و سليقه شما سازگاري داشته و شما بتوانيد به آن شديدا احساس علاقه و دلبستگي كنيد. در آن صورت چنانچه ساعت‌هاي طولاني از اوقات خود را صرف صحبت و خلق ايده‌هاي جديد درباره آن فعاليت و مسائل مهم مرتبط با آن كنيد، ديگر از كار خود احساس خستگي و دلزدگي نخواهيد كرد. موضوع مهم ديگر در اين ارتباط برقراري موازنه و تعادل ميان كار و زندگي است، چون اگر ميان كار و زندگي شما تعادل برقرار شود شما خواهيد توانست وقت كافي به خانواده، دوستان، فعاليت‌هاي ورزشي و ديگر كارهاي مورد علاقه خود اختصاص دهيد. يعني هم مي‌توانيد موقعيت خود را به عنوان يك Tycoon حفظ كنيد و هم به زندگي شخص خود بپردازيد. اما براي رسيدن به اين هدف شما بايد از قبل آمادگي جدي براي تبديل شدن به يك كارآفرين موفق پيدا كنيد و اين آمادگي در سايه‌ سازماندهي و كسب مهارت‌هاي بالاي ارتباطي به دست خواهد آمد.

نتيجه‌گيري: اگر مي‌خواهيد در جايگاه‌ يك tycoon قرار بگيريد، خود را براي سخت كار كردن و مرخصي و استراحت كمتري داشتن آماده سازيد.

متناسب با نيازها و شرايط كسب و كار خود برنامه‌ريزي كنيد تا فرصت لازم را هم براي كار و هم براي زندگي شخصي و تعطيلات خانوادگي داشته باشيد و از هر دو مورد حداكثر لذت را ببريد.

بايد به شما بگويم كه قبول مسووليت و رفتن زير بار تعهدات در عين حال كه كاري دشوار است، اما نقش مهمي در توانمندسازي شما دارد. زيرا زماني كه از عهده انجام تعهدي با موفقيت برمي‌آييد، نفس عمل به تعهدات به شما احساس قدرتمند شدن مي‌دهد و به شما جرات مي‌دهد تا در آينده تعهدات بزرگ‌تري را برعهده بگيريد.

درباره خط فكري من

اگردر سال 1998 با تمام وجود تصميم به راه‌اندازي كسب‌و‌كار ديگري نگرفته بودم، اكنون امكان نوشتن كتابي كه بازتابي از خط فكري من باشد، برايم وجود نداشت، زيرا ديگر حرفي براي گفتن با شما كارآفرينان نداشتم. تعهد جدي من به دوباره سرپا ايستادن سبب شد تا طي مدت شش سال كسب و كاري را به ارزش 200 ميليون پوند به راه بيندازم. من در راه‌اندازي اين كسب‌و‌كار جديد از صفر شروع كردم. اما احساس تعهد من به شروع دوباره كار به هيچ وجه به معناي كنار گذاشتن هرگونه تفريح و استراحت نبود. اين بار سازماندهي موثر و كسب مهارت‌هاي ارتباطي به من امكان داد كه ميان كار و استراحت تعادل و توازن برقرار كنم.

در دوره اول شروع كسب و كارم، براي چند سالي هر وقت كه به اتفاق خانواده‌ام به تعطيلات مي‌رفتم، اصلا علاقه نداشتم كه كسي از غيبت چندروزه من از محيط كار آگاه شود، زيرا تصور مي‌كردم ممكن است در شناخت آنها نسبت به پركاري من خللي ايجاد شود. به همين سبب طي روزهاي دوري از محيط‌كار، تلفن خود را در حالت پيام‌گير قرار مي‌دادم. متاسفانه ابتكار عمل من نتيجه معكوس به بار آورد و اين توهم را در تماس گيرندگان به وجود آورد كه گويا من به شدت نگران وضعيت كسب و كار خود هستم و مي‌خواهم همواره گوش به زنگ تماس‌هاي تلفني باشم. همين موضوع باعث شد كه در تعطيلات هم خود را دائما درگير پاسخ دادن به پيام‌هاي ضبط‌شده تلفني كنم و در نتيجه خود و خانواده‌ام نتوانيم از تعطيلات لذت ببريم.

همين تجربه تلخ به من آموخت كه براي استفاده درست از مرخصي و تعطيلات خانوادگي بايد اول راه برقراري ارتباط صحيح با افراد و موسسات طرف همكاري را فرابگيرم تا آنها پيشاپيش بدانند كه من براي گذراندن تعطيلات به كجا مي‌روم يا قرار است چه كاري انجام دهم. به اين ترتيب ديگر نيازي نبود كه از رفتن به تعطيلات و نبودن در محل كار احساس گناه كنم. احساس گناه مربوط به زماني است كه شما به موقع به ديگران اطلاع ندهيد كه مي‌خواهيد همراه خانواده به تعطيلات برويد. حتي در چنين حالتي نيز يك كارآفرين حق ندارد در مدتي كه در تعطيلات به سر مي‌برد كليه ارتباط‌هاي تلفني خود را قطع كند، بلكه مي‌تواند به افراد خانواده خود بقبولاند كه در تعطيلات هم ناچار خواهد بود به پاره‌اي از تماس‌هاي تلفني مهم پاسخ بگويد و اندكي از وقت خود را صرف اين كار كند. اين طوري يك كارآفرين خيال خودش، خانواده‌اش و كساني را كه ممكن است كار مهمي با او داشته باشند آسوده مي‌كند.

اكنون من براي نخستين بار طي مدت يك سال، براي مدت چهار تا شش هفته با خاطر آسوده به مرخصي مي‌روم و تعطيلات را با خانواده‌ام مي‌گذرانم. در اين شرايط حتي بيشتر از گذشته سخت‌ تلاش مي‌كنم و خود را موظف مي‌دانم كه به دقت مراقب همه چيز باشم، چون اگر نتوانم ميان كار و استراحت و تعطيلات تعادل و توازن برقرار كنم، بايد منتظر مرگ زودرس باشم. اين درست برعكس وضعيت اوايل شروع كسب و كار است كه يكسره كار مي‌كردم و هيچ فرصتي براي استراحت و تجديدقوا به خود نمي‌‌دادم چنان كه گويي اصلا براي خود وجود خارجي قائل نبودم.اين كاملا طبيعي است كه وقتي شما با علاقه زيادي كار و فعاليت مي‌كنيد به استراحت و رفع خستگي بيشتري نياز داريد. چون شما با رفع خستگي و تجديدقوا با نشاط بيشتر و با افكار و ايده‌هاي تازه‌تري به سركار خود بازمي‌گرديد بي آنكه نياز باشد در مدت تعطيلات همه ارتباط‌هاي تلفني خود را با ديگران قطع كرده خود را در قرنطينه و انزواي كامل قرار دهيد. هيچ كارآفرين Tycoon از چنين روشي پيروي نمي‌كند. من خدا را شكر مي‌كنم كه حالا ديگر تعارض ميان سخت كار كردن و استراحت و به مرخصي رفتن من وجود ندارد. يادتان باشد شما در كسب و كار آنچه را كه كاشته‌ايد درو مي‌كنيد و فراموش نكنيد كه مسووليت و تعهدپذيري امروز شما در درازمدت ثمره خود را به بار مي‌آورد.

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(14)

قانون پنجم

كارآفرينان بزرگ به آنچه مي‌گويند عمل مي‌كنند. به عبارت ديگر حرف و عمل آنها يكي است. به باور آنها تنها گذاشتن بهترين طرح و نقشه كافي نيست، بلكه يك كارآفرين بايد دل و جرات و عزم و اراده لازم را براي اجراي طرح و نقشه خود داشته باشد.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

چون دست به عمل زدن به مثابه پلي است كه به نتيجه كار زده مي‌شود و چشم‌انداز شما را محقق مي‌سازد. ضمنا بايد جزئيات طرح و نقشه خود را به صورت عملياتي و مرحله به مرحله روي كاغذ بياوريد. اين نقد، ذهنيت شما را تبديل به عينت مي‌كند و شما با ديد بازتري به سوي نقطه هدف گام برمي‌داريد.

يكي از وجوه تمايز يك Tycoon با ديگران عملگرايي او است، به محض آنكه فكر و ايده تازه‌اي به ذهن او مي‌رسد، دست به عمل مي‌زند. او جرات دست زدن به كارهايي را دارد كه شايد 99 درصد مردم حاضر به انجامش نيستند. اما درعين حال يك Tycoon چشم بسته اقدام نمي‌كند و اقدامات او مبتي بر مجموعه‌اي از اطلاعات مكتسبه است. به همين سبب زماني كه يك Tycoon قدم در راهي مي‌گذارد، آن را تا به انتها طي مي‌كند.

كارآفرينان موفق به جاي آنكه منتظر وقوع حادثه‌اي دلخواه بمانند، به خلق آن حادثه مي‌پردازند و هر روز خالق حادثه تازه‌اي هستند. در واقع ابراز خلاقيت و ابتكار يكي از وجوه مشخصه كارآفرينان موفق است. برعكس، بسياري از كارآفرينان ناموفق چوب تعلل ورزيدن‌هاي خود را در تصميم‌گيري‌هاي حساس مي‌خورند. بنابراين اگر مي‌خواهيد كارآفريني با خط فكري شايسته يك كار آفرين بزرگ باشيد، در دست زدن به كاري كه فكر مي‌كنيد به خير و صلاح شما است، به خود ترديد راه ندهيد و فورا دست به عمل بزنيد و آن را به فردا موكول نكنيد.

 

يك خاطره خوب

 

يك بار در سال 1998 تصميم گرفتم وارد حوزه كسب و كار ارتباطات شوم. ارتباطات، كسب و كار پرمخاطره‌اي بود كه به سرمايه‌ زيادي نياز داشت و من در آن زمان پول كافي براي سرمايه‌گذاري در آن حوزه نداشتم، البته در آن مقطع در شركتي كار مي‌كردم و پول خوبي هم به دست مي‌آوردم. اما به طور غريزي دريافته بودم كه زمان براي ورود به حوزه كسب و كار ارتباطات بسيار مناسب است. خوشبختانه من از اعتماد به نفس و خود باوري لازم براي دست يازيدن به چنان كاري برخوردار بودم. بنابراين بدون اتلاف وقت دست به كار شدم، به همين سبب با آنكه قراردادي دوساله براي كار در آن شركت داشتم، براي آنكه بتوانم دوباره روي پاي خود بايستم از كارم استعفا دادم و بعد از گذشت يك ماه توانستم همان دفتر محقري را كه مدتي در آن زندگي كرده بودم، به دفتر كار جديد خود تبديل كنم. حالا ديگر به آدمي متفاوت از گذشته تبديل شده بودم.

همزمان، با دريافت يك وام رهني اقدام به خريد خانه‌اي كردم و دوباره درنقش يك كارآفرين مشغول به كار شدم. ماه‌هاي اوليه فعاليت جديد برايم بسيار هيجان‌انگيز بود؛ چون حتي سريع‌تر از آنچه كه انتظار داشتم به اهداف تعيين شده براي كسب دست يافته بودم. من به اين نتيجه رسيده‌ بودم كه به منظور كسب موفقيت سريع بايد همه فكر و ذهن خود را بر موضوعاتي متفاوت از رقباي خود متمركز كنم. البته تمركز فكري من موضوعي غريزي بود. اما تنها بر روي تامين تجهيزات مورد نياز شركت اريكسون متمركز شده بودم.

من موفق به ابداع روشي شدم كه خودم نام «توزيع تك‌محصولي» روي آن گذاشتم؛ يعني فقط تجهيزات توليدي يك كارخانه واحد را براي سوني اريكسون تامين كنم كه اتفاقا اين شيوه عمل شهرت بسيار خوبي براي من به عنوان يك تامين كننده موفق ايجاد كرد. ضمن آنكه شركت توليدكننده تجهيزات، امتيازهاي ويژه‌اي را براي من در نظر گرفت، چون همه توجه خود را بر روي برند آن شركت متمركز كرده بودم و از سوي ديگر به دليل شناختي كه از كيفيت محصول آنها داشتم، مي‌توانستم خدمات بهتري به اريكسون و ديگر مشتريان خود ارائه دهم. كار به جايي رسيده بود كه بيشتر مشتريان تصور مي‌كردند ما شعبه اريكسون در انگليس هستيم!!

چند توصيه مفيد من به شما

هميشه خلاقانه فكر كنيد و به طراحي نقشه عمل خلاقانه براي خود بپردازيد.

در انجام كار سرعت عمل به خرج دهيد و از چالش‌هايي كه بر سر اجراي نقشه عمل بر سر راهتان ايجاد مي‌شود، نهراسيد.

 

هم و غم خود را روي زمينه‌هايي متمركز كنيد كه بهترين نتيجه را براي شما به بار خواهد آورد.

در اجراي نقشه خود با هر تعداد افراد كه لازم مي‌دانيد گفت‌وگو كنيد و آنها را با خود همراه سازيد.

از تجربه‌هاي خوب ديگران درس بگيريد و از پرسيدن چيزهايي كه نمي‌دانيد، احتراز نكنيد، پاسخ هر سوالي را هم به دقت به دست آوريد و همواره فردي پرسشگر باشيد.

 

قانون طلايي ششم

 

هر كار آفرين موفق در راه تعيين اهداف و رسيدن به آنها تلاش مي‌كند. اهدافي نتيجه بخش، ترديد ناپذير، قابل اندازه‌گيري و قابل لمس. شما براي رسيدن به نتيجه اقدامات خود بايد مصمم باشيد، فرصت‌هاي تازه‌اي را خلق و افق‌هاي جديدي را براي خود ترسيم كنيد و همواره‌ مترصد دستيابي به موفقيت‌هاي بزرگ‌تر باشيد؛ يعني دائما در راه حداكثري كردن موفقيت‌هاي خود گام برداريد. براي شما هر موفقيت بايد شالوده‌اي براي رسيدن به موفقيت بزرگ‌تري باشد. مثلا روي افزايش حاشيه سود فروش محصولات و خدمات خود هدف‌گذاري كنيد و به تمركز بر روي مشترياني كه خريد بيشتري از شما مي‌كنند، بپردازيد. به دست آوردن حداكثر نتايج ممكن از هر كسب و كار بايد سرلوحه كار يك كارآفرين موفق باشد.

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(15)

 

طبيعت بشر معمولا تمايل به روزمرگي در كارها دارد؛ اما من اين خصيصه را براي يك كارآفرين بسيار خطرناك مي‌دانم. كسي كه قصد كسب موفقيت‌هاي بزرگ را دارد بايد از ايستا شدن به شدت پرهيز كند.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

يك كارآفرين موفق محكوم به اين است كه پيوسته پويا و در تحرك باشد. اگر به اشتباه تصور كنيد كه همه كارها دارد خوب پيش مي‌رود و شما نيازي به تحرك و تلاش بيشتر نداريد، مطمئن باشيد كه رقباي شما درجا نخواهند زد و خيلي زودتر از آنچه كه فكر مي‌كنيد، از شما پيشي خواهند گرفت، برنامه‌ريزي دقيق ايده‌ها و درك عميق اجزاي هر كسب و كار لازمه رسيدن به نتايجي است كه انتظار آن را داريد. به عنوان مثال، زماني كه خود من پروژه

Data Select را كه بخشي از كسب و كار من در حوزه ارتباطات بود، شروع كردم، دقيقا اجزاي تشكيل دهنده آن را مي‌شناختم و مي‌دانستم ورود به آن كسب و كار چه پيش‌نيازهايي دارد. فهرست آن پيش نيازها به اختصار از اين قرار بود:

* تامين منابع

* انتخاب محصول و استراتژي توزيع آن

* زيرساخت‌هاي عملياتي

* طرح‌هاي مناسب براي فروش و بازاريابي

* مطالعات بازار حساب شده و دقيق

* انتخاب افراد مناسب براي هر مسووليت

به همين سبب بر مبناي شناخت دقيق قبلي كه از اجزاي كسب و كار مورد نظر به دست آورده بودم وقت بيشتري را صرف اجزاي كليدي كردم و با شكستن هر جزء به اجزاي كوچك‌تر توانستم كسب و كار را عملياتي كنم. ما پيش از شروع كار، اهداف خود را كاملا روشن و شفاف كرده بوديم و مي‌دانستيم بايد به سوي كدام نقطه حركت كنيم. البته آماده‌سازي پيش‌نيازها و هدف‌گذاري‌هاي روشن، كاري است كه هر كار آفرين در دستور كار خود قرار مي‌دهد؛ اما كار آفرين برنده كسي است كه وقت و انرژي بيشتري را صرف رسيدن به اهداف خود كند. در واقع تبديل شدن به يك Tycoon از نوع كارهاي سهل و ممتنع است، تفاوتي هم نمي‌كند كه شما يك كارآفرين با حوزه فعاليت محدود باشيد يا در دم و دستگاه شما هزار نفر به كار مشغول باشند.

فرض كنيد كه شما يك گردش مالي 000/250 پوندي را براي يك سال آينده هدف‌گذاري كرده‌ايد. اين مسلما يك هدف‌گذاري بزرگ است. اما اگر شما دقيقا راه رسيدن به اين هدف را براي خود حلاجي نكرده باشيد، حتي پيش از شروع كار دچار دردسر خواهيد شد.

به همين سبب شما بايد قبلا هدف بزرگ خود را به اجزاي كوچك‌تري كه قابل عملياتي شدن باشد، تقسيم كنيد، يعني شما بايد:

براي تحقق يك گردش مالي 250 هزار پوندي، در هر ماه يك گردش مالي 20 هزار پوندي و در هر هفته يك گردش مالي 5 هزار پوندي داشته باشيد.

پس از آن هريك از اين ارقام را بايد به اجزاي كوچك‌تر خرد كنيد. مثلا اگر شما يك مغازه گل فروشي داريد، بايد قبلا حساب كنيد و ببينيد براي رسيدن به هدف گردش مالي هفته‌اي 5 هزار پوند، چه تعداد مشتري بايد داشته باشيد. با يك حساب سرانگشتي معلوم خواهد شد كه شما در هفته حدودا نياز به 200 مشتري داريد كه هر كدامشان به طور متوسط بايد 25 پوند گل از شما خريداري كنند، يعني در پنج روز كاري هفته، شما بايد روزي 40 مشتري 25 پوندي داشته باشيد كه بيست تاي مشتريان پيش از ظهر و بيست تاي ديگر مشتريان بعداز ظهر گل فروش شما خواهند بود. اگر اين ارقام را به اجزاي بيشتري خرد كنيد به اين نتيجه مي‌رسيد كه در فاصله ساعت 9 صبح تا 7 بعد از ظهر در هر ساعت شما به 4 مشتري خريدار گل نياز خواهيد داشت بعد از انجام محاسبات فوق خواهيد توانست راه درستي را كه بايد براي رسيدن به هدف گردش مالي سالي 250 هزار پوند براي خود در پيش بگيريد و انتخاب كنيد. شايد ضروري باشد كه براي رسيدن به اين هدف دست به چند كار تبليغاتي بزنيد، مثلا تراكت‌هايي را تهيه و در منازل اهالي محل بيندازيد يا اقدام به فروش گل از طريق اينترنت كنيد.

چون حالا ديگر مراحل مختلف رسيدن به هدف را كمي و قابل لمس و اندازه‌گيري كرده‌ايد.

بنابراين بايد بدانيد راز بزرگي كه بسياري از كارآفرينان از آن بي‌خبرند، همين خرد و قطعه‌قطعه‌ كردن اجزاي يك پروژه به منظور درست مديريت كردن آن است.

در شركت‌هاي خود من وظايف و مسووليت‌هاي هر يك از كاركنان و اهدافي كه بايد در يك دوره زماني معين برآورده سازند، به دقت، كمي و مشخص شده و خود كاركنان هم مي‌توانند نتايج حاصله از اقدامات خود را با عدد و رقم اندازه‌گيري كنند. به عنوان مثال بر حسب نقشي كه هر كارمند در حوزه مشخصي از كسب و كار شركت برعهده گرفته، تعداد تماس‌هاي تلفني روزانه‌ يا تعداد دفعات ملاقات‌هايي كه با افراد مرتبط با وظايف خود انجام داده ثبت و بررسي مي‌شود و من از اين طريق اطمينان پيدا مي‌كنم كه همه كارهاي كاركنان شركت قابل محاسبه و اندازه‌گيري است.

عملكرد مالي شركت را به طور هفتگي و ماهانه مورد ارزيابي قرار مي‌دهند؛ اما در شركت ما اين كار به صورت روزانه و حتي ساعت به ساعت انجام مي‌شود. شايد در نظر بعضي‌ها روش كار ما بيش از اندازه افراطي جلوه كند؛ اما شخصا معتقدم اين روش يكي از عوامل موثر در موفقيت كسب و كار من بوده است. من اين درس را از اولين شكستم در كسب و كار گرفتم و دريافتم كه بايد با فاصله كوتاه حساب كسب و كار خود را داشته باشم.

دسترسي داشتن به اعداد و ارقام دقيق عملكرد مالي شركت در كنار اشراف كامل داشتن به اهداف كلي آن،‌ شما را قادر مي‌سازد تا به محض بروز هرگونه اشكال در روند كارها و بر هم خوردن نظم كسب و كار، دست به اقدام بزنيد و از تبديل آن به يك حادثه تلخ جلوگيري كنيد. به طور كلي، سرعت عمل به خرج دادن در خصوص مسائل مالي كسب و كار، بايد در صدر اولويت‌هاي هر كارآفرين باشد.

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(16)

 

داشتن برنامه دقيق در كسب و كار و دانستن راه و رسم رسيدن به نتايج مورد نظر از پيش برنامه‌ريزي شده، نقشي حياتي در تداوم موفقيت‌هاي شما خواهد داشت؛ زيرا زماني كه به اهداف و نتايج مورد نظر دسترسي پيدا مي‌كنيد، به درستي مي‌دانيد كه درچه مسيري و چگونه حركت كرده‌ايد و زماني كه اين برنامه‌ريزي‌ها و هدف‌گذاري‌هاي نتيجه بخش پشت سرهم تكرار شود، شما در يك دوره زماني نه چندان طولاني به يك كار فرما از نوع Tycoon تبديل خواهيد شد.

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

يك خاطره به ياد ماندني

حصول نتيجه همواره هدف اصلي مرا در كسب و كار تشكيل داده است. براي من بسيار حائز اهميت است كه بدانم به دنبال چه چيزي هستم. به همين سبب هميشه جزئيات اهداف مورد نظرم را روي كاغذ مي‌آورم. از سن 18 سالگي كه وارد كسب و كار شدم تا به امروز به اتفاق دوستاني كه مرا همراهي كرده‌اند، همه ساله فهرستي از اهدافي را كه مدنظر داشته‌ايم، تهيه كرده‌ايم. براي اين منظور ما در رستوراني گرد هم مي‌آييم و پنج موضوع محوري را كه در آن سال قصد رسيدن به آنها را داريم، جمع‌بندي و يادداشت برداري مي‌كنيم. مثلا ممكن است در يك سال هدف ما كسب 100 هزار پوند درآمد، خريد يك اتومبيل جديد، خريد يك خانه بزرگ‌تر يا فراگيري مهارتي نوين باشد. هدف هر چه باشد و هرچه رويايي به نظر آيد ما عزم خود را براي تحقق آن جزم مي‌كنيم. ممكن است بعضي از دوستان يكي از اهداف آن سال را شوخي تلقي كنند، ولي من آن را جدي مي‌گيرم.

اما هر چه ما به تحقق هدف نزديك‌تر مي‌شويم، رقابت ميان ما براي دستيابي به آن جدي‌تر مي‌شود. دليلش اين است كه ما اهداف خود را كمي و قابل لمس ترسيم مي‌كنيم و شيوه عمل ما هم نتيجه محور است. ضمنا دوستان من مي‌دانند كه بعد از دستيابي به هدف مورد نظر مشمول دريافت پاداش خواهند شد.

زماني كه 39 سال داشتم، به دوستانم گفتم چنانچه تا سال 2005 به اهداف مورد نظرم دست يابم، جزيره نكر (NECKER) را از ريچارد برانسون (ريچارد برانسون از كارآفرينان بسيار موفق و جنجالي چند دهه اخير است كه در نوجواني از ادامه تحصيل سر باز زد و وارد فعاليت‌هاي تجاري شد.) خواهم خريد و تمامي همكاران بيست سال به بالاي خود و خانواده آنها را همراه با خانواده خود براي مدت يك هفته به آن جزيره بهشت آسا خواهم برد. من به هدفي كه مدنظر داشتم رسيدم و ما يك هفته فراموش نشدني و سراسر هيجان را با هم در جزيره نكر گذرانديم. اين عالي‌ترين پاداش براي زحمات و تلاش‌هاي همكاران من و خانواده‌هاي آنها بود.

حتي در مقاطعي كه من اهدافي نه‌چندان بزرگ و بلندپروازانه را براي كسب‌وكار خود ترسيم مي‌كردم، جزئيات آنها را بر روي كاغذ مي‌آوردم. همان‌طور كه قبلا گفته بودم، هنگامي كه در سال 1983، آكادمي تنيس خود را بنيان نهادم، هدف اصلي مرا پول به دست آوردن براي خريد يك اتومبيل تشكيل مي‌داد و زماني كه به آن هدف دست يافتم، اهداف بزرگ‌تري در ذهنم شكل گرفت. در آستانه بيست سالگي خريد يك خانه به هدف اصلي من تبديل شد.

و تا پايان آن سال به اين هدف خود نيز رسيدم و پس از آن خريد يك خانه بزرگ‌تر سه اتاق خوابه را در محله Tilehurst منطقه Reading لندن براي خود هدف‌گذاري كردم.

در سال 1998 من به اين نتيجه ر سيدم كه بايد ميزان فروش شركت من به 12 ميليون پوند برسد و با خود مي‌گفتم در صورت تحقق آن هدف، موفق به خريد يك اتومبيل فراري 550 خواهم شد. تا آوريل سال 1999 من به هدف فروش 12 ميليون پوند دست يافتم و در واقع ميزان فروش شركت من به 9/13 ميليون پوند رسيد و ديگر لازم به ذكر نيست بگويم كه در جشن تولد 32 سالگي خود، صاحب اتومبيل فراري رويايي خود شده بودم. باز بايد تاكيد كنم كه يكي از عوامل موثر در تحقق هدف‌هاي مورد نظرم همانا تقطيع و جزء به جزء كردن و روي كاغذ آوردن آنها بود. مشخص كردن اهداف و نتايج مورد نظر از آنها، به من قدرت تمركز فكر، حركت در مسير درست و بلندپروازانه را داده است. اگر شما هم در جست‌وجوي موفقيت هستيد، مي‌توانيد از الگوي رفتاري من در رسيدن به اهداف و نتايج مورد نظرتان پيروي كنيد.

 

قانون طلايي هفتم

 

در زمان مناسب شروع كنيد

 

عامل محركه شما در شروع يك كسب‌وكار بستگي به شرايطي دارد كه شما در مقطع شروع به كار در آن قرار داريد. زمان‌بندي درست نقش بسيار تعيين‌كننده‌اي در برنامه‌ريزي و شروع يك كسب‌وكار دارد و اين موضوعي است كه اغلب افراد از آن غفلت مي‌ورزند. منظور من از زمان‌بندي، شرايط حاكم بر زندگي يك كارآفرين از نقطه‌نظر اولويت‌ها و امكانات موجود به منظور عملياتي كردن يك كسب‌وكار است؛ يعني شرايط خانوادگي، منبع تامين معيشت و ميزان پولي است كه در اختيار دارد.

واقعيت اين است كه شروع يك كسب‌وكار به صرف وقت بسيار، تعهدپذيري و صرف انرژي زياد نياز دارد و چنانچه شما در آن مقطع تعهداتي براي انجام كارهاي ديگر برعهده گرفته باشيد، از امكان زيادي براي كسب موفقيت در كسب‌وكار جديد برخوردار نخواهيد بود. در واقع فارغ بال بودن يكي از پيش‌نيازهاي شروع يك كسب‌وكار جديد است.

دلواپسي و نداشتن تمركز فكري، بيماري‌هاي جسمي و روابط متزلزل خانوادگي و امثال آن از عواملي هستند كه هر فكر و ايده خوب و درخشان فرد را قبل از آنكه زمينه اجرايي پيدا كنند، در نطفه خفه مي‌سازند. بنابراين شما بايد ايده‌هاي كارآفرين خود را زماني به اجرا درآوريد كه از جهت فكري آسوده، محيط زندگي شاداب و جسمي سالم و بانشاط داشته باشيد تا ضريب موفقيت شما افزايش پيدا كند.

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(17)

يكي ديگر از موضوعاتي كه هنگام شروع يك كسب‌وكار جديد بايد مورد توجه شما قرار گيرد، اثراتي است كه آن كسب‌وكار مي‌تواند روي زندگي خانوادگي شما داشته باشد. در واقع برخورداري از حمايت خانواده، داشتن سلامت جسمي و محيط مساعد زندگي در تضمين موفقيت كسب‌وكار شما اثرات تعيين‌كننده‌اي خواهد داشت و ناديده گرفتن آنها به زيان شما تمام خواهد شد؛ در اين موارد رودربايستي را كنار بگذاريد و با خود صادق و روراست باشيد.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

من در يك مقطع از فعاليت‌هاي كارآفريني خود به دليل ناديده گرفتن برخي از اين واقعيت‌ها، زندگي شخصي و خانوادگي خود را با مشكلات جدي روبه‌رو ساختم و ازدواج خود را هم به خطر انداختم؛ اما به شكر خدا چون از سلامت جسمي و انگيزه قوي براي كسب موفقيت دوباره برخوردار بودم، سرپا ايستادم و كسب‌وكار تازه‌اي را شروع كردم؛ هرچند كه هنوز افكارم تا حدي به هم ريخته بود و پول هم به قدر كافي نداشتم. اما به لطف حمايت‌هاي معنوي پدر و مادر و نامزد جديدم كه همواره يار و مددكارم بودند، توانستم ناكامي قبلي را پشت سر گذارم و از شرايط و اوضاع و احوال جديدي كه در زندگي به وجود آمده بود، به بهترين وجه ممكن استفاده كنم.

يكي ديگر از عوامل تضمين‌كننده موفقيت شما در كسب‌وكار انتخاب زمان مناسب براي شروع يك كسب‌وكار است. مثلا اگر شما فردي اخراجي از يك شركت باشيد، ممكن است پيش خود فكر كنيد كه بهتر است شخصا كسب‌وكاري را به راه اندازيد. اين فكر بدي نيست؛ مشروط بر آنكه در نتيجه از دست دادن كار قبلي اعتماد به نفس شما آسيب نديده باشد و شما از فرط استيصال تصميم به راه‌اندازي كسب‌وكار براي خود نگرفته باشيد؛ چون براي كسي كه با روحيه دژم كسب‌وكاري را آغاز مي‌كند، اميدي به كسب موفقيت وجود نخواهد داشت.

اما چنانچه شما در دوران خدمت در يك شركت و قبل از اخراج از آن، پيوسته به اين مي‌انديشيده‌ايد كه روزي شغل و كسب‌وكار متعلق به خود را داشته باشيد و به قول معروف هميشه دوست داشتيد كه خادم و مخدوم خود بوده، با برقراري ارتباطات گسترده با آدم‌هاي سرشناس بتوانيد از تجربياتي كه در شركت به دست آورده‌ايد، به سود كسب‌وكار شخصي خود استفاده كنيد، در آن صورت اخراج از شركت مي‌تواند به يك انگيزه بسيار نيرومند براي شما به منظور شروع كسب‌وكار تبديل شود. البته مشروط بر آنكه ساير پيش‌نيازهاي شروع يك كسب‌وكار هم براي شما مهيا باشد.

من در زندگي خود بانوان بسياري را ديده‌ام كه بعد از صاحب فرزند شدن از كار تمام وقت خود در شركت‌ها و موسسات دست كشيده‌اند؛ اما بعد از مدتي تصميم گرفته‌اند براي خود كسب‌وكار مستقلي را دست و پا كنند. راه‌اندازي كسب‌وكار شخصي براي بعضي از آن زنان كه ديگر وجود فرزند مزاحم كسب‌وكارشان نخواهد بود، تصميم درستي است؛ به شرط آنكه چنين زناني نه از سر ناچاري و فرط استيصال بلكه با شور و شوق و علاقه باطني تصميم به راه‌اندازي كسب‌وكار براي خود بگيرند و وقت و انرژي كافي براي پرداختن مسوولانه به كسب‌وكار خود را داشته باشند. اكثريت زنان داراي فرزند كه به قول معروف بچه‌داري فرصت سرخاراندن براي آنها باقي نگذاشته است، از چنين شرايطي برخوردار نيستند و به همين سبب نبايد تحت تاثير روياهاي كاذب خطر به راه‌اندازي كسب‌وكاري را كه موفقيتي بر آن متصور نيست بر خود تحميل كنند.

نكته ديگري در ارتباط با راه‌اندازي كسب‌وكار و پيوستن به جرگه كارآفرينان نبايد به هيچ وجه از نظر دور بماند، اين است كه شروع يك كسب‌وكار به مقدار زيادي فداكاري و از خودگذشتگي نياز دارد. راه‌اندازي يك كسب‌وكار كوتاه زماني بعد از تشكيل خانواده صرفا مي‌تواند به‌عنوان يك شيوه از شيوه‌هاي گوناگون زندگي كه صاحب كسب‌وكار مي‌تواند از رهگذر آن مخارج زندگي مشترك را تامين كند، تلقي شود. چون تشكيل خانواده، تامين هزينه فرزندان و ساير هزينه‌هاي ضروري همزمان با شروع يك كسب و كار كه بايد وقت و انرژي زيادي صرف آن شود، با هم چندان سازگاري ندارد و نمي‌تواند فرد را به يك كارآفرين واقعي و موفق تبديل كند. البته ممكن است در اين خصوص استثنائاتي وجود داشته باشد؛ اما اين موارد استثنايي نمي‌تواند به‌عنوان قاعده‌اي براي راه‌اندازي يك كسب‌وكار تلقي شود. من شخصا به شدت مخالف اين طرز فكر هستم كه زن يا مردي مي‌تواند در عين پذيرش مسووليت تربيت فرزندان، تامين مخارج خانواده و خانه‌داري فرد موفقي در انجام يك كسب‌وكار مهم و اساسي باشد. به همين سبب است كه با تاكيد مي‌گويم انتخاب زمان مناسب براي شروع كسب‌وكار از اهميت بسيار زيادي برخوردار است و هركس كه اين واقعيت را ناديده بگيرد و بي‌گدار به آب بزند، به‌طور منطقي نبايد انتظار موفقيتي را داشته باشد.

 

نگاه به شرايط بازار

 

انتخاب زمان مناسب براي شروع يك كسب‌وكار تنها به شرايط فردي و خانوادگي محدود نمي‌شود، بلكه فردي كه قصد راه‌اندازي كسب‌وكاري را دارد، بايد شرايط حاكم بر بازار را هم مدنظر قرار دهد و بررسي كند كه آيا وضعيت بازار براي محصول و خدماتي كه او قصد توليد آن را دارد، مساعد هست يا نه و تنها بعد از اين بررسي‌ها تصميم‌گيري كند.

 

كارآفرينان بزرگ از نوع Tycoon علاوه بر داشتن افق‌هاي فكري و چشم‌اندازهاي روشن، همواره به نيازها، تغييرات و تب و تاب‌هاي بازاري كه در آن فعاليت مي‌كنند، نظر داشته‌اند. به عبارت ديگر موقع‌شناسي يكي از وجوه مشخصه كارآفرينان بزرگ و موفق است. آنها مي‌دانند چه موقع دست به كار شوند و چه موقع توپخانه خود را به كار بيندازند.

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(18)

انتخاب زمان مناسب براي شروع يك كسب‌وكار عاملي كليدي بوده كه خود من همواره از آن براي به حركت در آوردن گروه شركت‌هاي متعلق به خود استفاده كرده‌ام.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

يكي از شگردهاي ما در ارتباط با موضوع موقع‌شناسي آن بوده كه هر وقت افراد ديگر ورود به يك كسب‌وكار به سرعت رو به رشد را براي خود ديرهنگام مي‌انگاشته‌اند، ما به آن حوزه كسب‌وكار وارد شده و از تصور و برداشت‌هاي نادرست ديگران درباره ديرهنگام بودن شروع كار بهره زيادي برده‌ايم. ما به خلق ارزش‌هاي زيادي براي مشتريان خود پرداختيم و توجه زيادي به ايجاد شبكه‌هاي ارتباطي با افراد و شركت‌هاي موثر در كسب‌وكار خود مبادرت ورزيديم.

ما همچنين با زمان‌بندي مناسب اقدام به خريدهاي خود كرديم و با هوشياري هرچه تمام‌تر در لحظه مناسب براي ورود به يك بازار يا خروج به موقع از بازار به نحوي كه سود حداكثري ما تامين شود، تصميم گرفتيم. پيش‌بيني نيازهاي متغير طرف‌هاي همكاري، نقشي كليدي در كسب نتايج دلخواه ما بوده است. رويكردهاي ما در ورود و خروج از حوزه‌هاي كسب‌وكار به شرح زير بوده كه توصيه مي‌كنم مورد توجه شما هم قرار گيرد:

- پيش‌بيني هوشمندانه نيازهاي در حال تغيير شركا، بازار، مردم و مشتريان،

- ورود به موقع و خروج به موقع از بازار با كسب حداكثر سود لازم،

- متمركز شدن به موقع بر زمينه‌هاي محوري كسب‌وكارهايي كه از ديد ديگر بازيگران مخفي مانده است،

- درك تعهدات و مسووليت‌هايي كه برعهده گرفته‌ايد و اولويت‌بندي كارهايي كه بايد هرچه بهتر انجام دهيد،

- داشتن نگاه واقع‌بينانه به شرايط اوضاع و احوال زندگي شخصي و خانوادگي، زيرا يك كارآفرين بايد همواره به هنگام شروع يك كسب‌وكار، شرايطي را كه در آن زندگي مي‌كند در نظر بگيرد و به اولويت‌هاي زندگي خانوادگي و نيز به موضوع سلامت جسمي خود توجه ويژه نشان دهد،

- يك كارآفرين بايد براي شروع يك كسب‌وكار خود را براي فداكاري و ازخودگذشتگي و عمل به تعهداتي كه برعهده گرفته است، آماده سازد و همچنين وقت كافي براي پرداختن به موضوعات اساسي و مهم كسب‌وكار خود اختصاص دهد.

 

قصه زني كه مي‌خواست كارآفرين باشد

 

برنامه تلويزيوني لانه اژدها (Dragom Den) سرشار از نكته‌ها و خاطره‌هاي به ياد ماندني و آموزنده است. به خاطر دارم يك بار بانويي كه در اين برنامه حضور پيدا كرده بود، تصميم داشت يك كارگاه خياطي زنانه براي خودش داير كند و از اين طريق به جرگه كارآفرينان بپيوندد. اگرچه من ايده آن خانم را تحسين مي‌كردم، اما بر اين باور بودم كه زمان مناسبي را براي شروع كسب‌وكار مورد نظر انتخاب نكرده است. آن خانم به تازگي شغلي را كه بابت آن حقوق بسيار خوبي دريافت مي‌كرد ترك گفته و در ضمن داراي يك كودك يك ساله بود.

هدف آن خانم از راه‌اندازي كسب‌وكار شخصي آن بود تا ضمن كسب درآمدي معادل دستمزدي كه از شغل قبلي دريافت مي‌كرد، فرصت بيشتري براي تربيت و نگهداري فرزند خردسال خود داشته باشد. آن خانم زمان بسيار نامناسبي را براي برآورده ساختن انتظارات بالاي خود انتخاب كرده بود. من نظر خود را صريحا به آن خانم گفتم و او را از سرمايه‌گذاري براي تاسيس كارگاه خياطي مورد نظرش منع كردم. اما در نهايت شگفتي دو تن ديگر از مجريان برنامه، صراحتي در ابراز نظر خود به خرج ندادند و حتي يك از آنها نظر مرا نادرست دانست. آن خانم رفت و با داشتن يك كودك دوازده ماهه كارگاه خياطي خود را به راه انداخت. اما درست بعد از گذشت يك سال از پخش آن برنامه خبردار شديم كه كسب‌وكار آن خانم با شكست مواجه شده و همه دار و ندار خود را از دست داده است.

 

ميوه‌هاي شيرين شكست

 

تجربه شخصي من در كار رستوران‌داري كه به شكست منجر شد تجربه ارزشمندي در خصوص كارهايي است كه نبايد انجام داد.

 

قضيه از اين قرار است كه در اواخر سال‌هاي دهه بيست زندگي، تصميم به داير كردن يك رستوران گرفتم. چون در آن سن و سال رستوران‌داري در نظرم كار جذابي بود كه در ضمن به من آرامش مي‌بخشيد. در آن موقع پول زيادي در بساط نداشتم. اما آن‌قدر داشتم كه با آن يك رستوران در يك منطقه نه‌چندان گران‌قيمت داير كنم. متاسفانه بعد از دو سال اداره آن رستوران نتوانستم درآمد چنداني كسب كنم و حتي مي‌توانم بگويم كه مقداري هم متضرر شدم، چون نه من اهل رستوران‌داري بودم و نه رستوران مشتري زيادي داشت. در واقع دخل و خرج آن با هم جور نمي‌شد. سرانجام تصميم گرفتم رستوران را تعطيل كنم و به كسب‌وكار ديگري كه سررشته‌اي در آن داشتم بپردازم. اهميت درسي كه از شكست در حرفه رستوران‌داري گرفتم تنها درك عدم توانايي من در پرداختن به آن حرفه نبود. موضوع مهم‌تر، درسي بود كه انتخاب زمان نامناسب براي داير كردن يك رستوران به من داد. در آن زمان در حال طي كردن مراحل قانوني جدايي از همسرم و تامين هزينه زندگي فرزندانم بعد از جدايي من از مادرشان بودم. آن ماجرا مرا تحت فشار روحي شديدي قرار داده بود و در چنين شرايطي، عقل حكم مي‌كند انسان از ورود به كسب‌وكاري كه شناختي از آن ندارد، خودداري كند. ولي من به نداي عقل گوش ندادم و دست به كاري زدم كه نبايد مي‌زدم. براي نجات از آن وضعيت بحراني بايد تصميم خطيري مي‌گرفتم.

 

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(19)

1 - يك تصميم آن بود كه چند ماهي نزد پدر و مادرم زندگي ‌كنم و دوباره در همان حالت افلاس و بي‌پولي و در شرايط نامساعد روحي كسب‌وكار ديگري را براي خود راه بياندازم.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

2 - تصميم دوم مي‌توانست پذيرش واقعيت شكست و پيدا كردن يك كار تمام وقت به منظور كسب درآمد كافي براي تامين هزينه نگهداري فرزندانم و پس‌انداز كردن مقدار كافي پول براي فعال كردن دوباره شركتم باشد.

زمان براي اجراي تصميم اول به هيچ وجه مساعد نبود و به همين سبب تصميم گرفتم تصميم دوم را عملي كنم. چنين نيز كردم و بعد از دو سال كار تمام وقت در يك شركت توانستم پول كافي براي از سرگيري كسب‌وكار متعلق به خودم پس‌انداز كنم. آن تجربه ارزشمند به من آموخت كه انتخاب زمان مناسب، نقش بسيار تعيين‌كننده‌اي در موفقيت هر كسب‌وكاري دارد. من با پذيرش اشتباهي كه مرتكب شده بودم، اين بار با آرامش خاطر و با چشماني باز اقدام به برنامه‌ريزي براي شروع كسب‌وكار تازه كردم. حالا هم شرايط مساعد بود و هم من مهارت‌هاي تازه‌اي كسب كرده بودم.

همان‌طور كه در بخش‌هاي گذشته اين كتاب از نظرتان گذشت، در سال 1998 من در حوزه مخابرات و ارتباطات فعاليت خود را آغاز كردم. فعاليتي كه سرچشمه خوشبختي‌ها و موفقيت‌هاي بزرگ براي من بود. در اين دوره از فعاليت‌ها، من اطمينان داشتم كه در انتخاب زمان مناسب اشتباه نكرده‌ام. يك دليل ديگر موفقيت من، درسي بود كه از بازخوردها (شكست‌هاي) كسب‌وكار گذشته گرفته بودم و معني واقعي رقابت و بازار را درك مي‌كردم. حالا من هم سر پل‌هاي ارتباطي خوبي با ديگران برقرار كرده بودم و هم مهارت و اعتماد به نفس زيادي داشتم. علاوه بر همه اينها، طرح‌هاي عملياتي و استراتژي بازاريابي كسب‌وكار تازه را هم طراحي و آماده كرده بودم. حاصل همه اينها به تامين شركتي با سرمايه 50 ميليون پوند منجر شد و در منافع حدود بيست شركت ديگر نيز سهيم و شريك شده بودم.

نكته‌هاي مفيد براي كسب موفقيت

 

1 - قبل از شروع هر كسب‌وكار ضمن بررسي دقيق شرايط رقابت محلي، از موقعيتي كه در آن قصد كسب‌وكار داريد، اطلاعات دقيق كسب كنيد.

2 - تا جايي كه مي‌توانيد خود را به اطلاعات و معلومات لازم درباره صنعت و بازاري كه براي خود در نظر گرفته‌ايد مجهز سازيد و در زمان كاملا مناسب دست به اقدام بزنيد.

3 - براي استخدام كاركنان با تجربه‌اي كه از هر جهت براي كسب‌وكار شما مفيد و توانمند باشند، وقت كافي صرف كنيد.

4 - زمان كافي براي بررسي هزينه موثر بازار كسب‌وكار خود اختصاص دهيد.

5 - از نقطه نظر مسائل شخصي و خانوادگي، مناسب‌ترين زمان ممكن را با ثبات قدم براي شروع كسب‌وكار انتخاب كنيد.

6 - اطمينان حاصل كنيد كه به قدر كافي پول براي سرمايه‌گذاري و نقدينگي در گردش در اختيار داريد.

 

قانون هشتم: كارآفرين اهل ثبات قدم و پشتكار است

 

كارآفرينان موفق با دو خصيصه بارز از ديگران متمايز مي‌شوند. يكي از اين دو خصيصه عزم جزم و ديگري ثبات قدم و پشتكار است. آنها مي‌دانند چه موقع بايد ثبات قدم داشته باشند و چه زماني بايد دست از كاري بكشند. بسياري از كارآفرينان موفقي كه من مي‌شناسم، از جمله خود من، در برخي از عرصه‌ها طعم شكست را چشيده‌اند؛ با اين وجود شكست آنها را از تلاش دوباره و چندباره براي دستيابي به موفقيت باز نداشته است.

هنگامي كه من اقدام به سرمايه‌گذاري در كسب‌وكار جديدي مي‌كنم، تنها يك انديشه در سر دارم و آن چيزي جز عزم جزم براي موفق شدن در آن كسب‌وكار نيست.

من تا جايي كه قدرت و توانم اجازه مي‌دهد پيش مي‌تازم و هيچ سد و مانعي نمي‌تواند مرا از حركت رو به جلو بازدارد. كارآفرينان موفق مي‌دانند كه چگونه خود را با هر شرايطي تطبيق دهند و به تصحيح و تفسير اهداف و جهت‌گيري‌هاي خود بپردازند. اصلا يكي از لذت‌هاي بزرگ زندگي كارآفرينان بزرگ غلبه كردن بر موانع و مشكلات است. چون در نظر آنها زندگي عاري از چالش‌هاي شغلي، نامطبوع و خسته‌كننده‌ است.

من تا زماني كه كسب‌و‌كارم از بابت تهيه و تدارك و توزيع يك نوع محصول بسيار پررونق و موفقيت‌آميز بود در كار خود ثابت‌قدم بودم، اما بعد از مدتي تصميم گرفتم توزيع محصولات توليدكنندگان ديگري را هم بر عهده بگيرم تا در بازار به عنوان يك كارآفرين تك‌محصولي شناخته نشوم. براي انجام فعاليت جديد بايد خود را با شرايط جديد تطبيق مي‌دادم. اين كار نياز به انعطاف‌پذيري هم داشت، البته همچنان توزيع‌كننده محصول واحدي بودم با اين تفاوت كه اين بار محصول واحدي از توليدات شركت نوكيا، موتورولا، زيمنس و سامسونگ را براي مشتريان تامين و توزيع مي‌كردم. اتخاذ رويكرد جديد سرعت فوق‌العاده‌اي به پيشرفت كسب‌و‌كار من بخشيد.

يكي ديگر از شاخصه‌هاي بارز كارآفرينان بزرگ اين است كه اولا با شنيدن پاسخ منفي به درخواست يا سوالي كه از كسي مي‌كنند و با پشتكار و جديت به طرح‌ريزي راه و روش ديگري براي رسيدن به هدف موردنظر مي‌پردازند. آنها به همان اندازه كه براي ورود به يك كسب‌و‌كار از خود پايمردي و جد و جهد نشان مي‌دهند، در لحظه مناسب براي خروج از كسب‌و‌كاري كه ديگر سودآور نيست، تصميم مي‌گيرند و آن كسب‌و‌كار را به كسان ديگري واگذار مي‌كنند.

لینک به دیدگاه

امپراتور كارآفريني(20)

داشتن پشتكار گاهي مترادف با ريسك‌پذيري هم هست، اما اگر ريسك‌پذيري بدون منطق و بي‌حساب و كتاب باشد، ‌يك كارآفرين بايد خود را براي پرداخت بهاي گزاف آن آماده كند. پس فراموش نكنيد كه ريسك‌پذيري بايد همواره توام با حزم و احتياط و محاسبه دقيق جوانب كار باشد.

 

[table=align: Left]

[tr]

[td=width: 100%]

[/td]

[/tr]

[/table]

 

البته خود من شخصا بيش از حد متعارف در عرصه ريسك‌پذيري پيش رفته‌ام و توصيه نمي‌كنم كه همه كارآفرينان الزاما به اندازه من ريسك‌پذير باشند، علاوه‌بر اينها، من در كار كردن آدم جان‌سختي هم هستم و اگر ضروري تشخيص دهم حاضرم در تمام 365 روز سال و هفت روز هفته و در تمام ساعات شبانه‌روز براي رسيدن به هدف و كسب موفقيت كار كنم، اما متاسفانه از نظر جسمي چنين چيزي امكان‌پذير نيست.

به طور طبيعي، زماني كه كسب‌و‌كاري به بن‌بست مي‌رسد و كارآفرين احساس مي‌كند ديگر ادامه آن كسب‌و‌كار صرفه اقتصادي ندارد، دست‌هايش را به علامت تسليم بلند مي‌كند و آن كسب‌و‌كار را زمين مي‌گذارد، اما من برخلاف ديگر كارآفرينان در طول تمام سال‌هايي كه به كسب‌و‌كارهاي مختلف اشتغال داشته‌ام، از استراتژي «هرگز تسليم نمي‌شوم» پيروي كرده‌ام.

 

جد و جهد و داشتن پشتكار از نخستين لحظه‌هاي شروع يك كسب‌وكار براي حفظ و نگهداري مشتريان يك ضرورت قطعي است. رد درخواست شما براي ملاقات كاري با يك مشتري امر چندان غيرمنتظره‌اي نيست، اما بروز چنين واقعه‌اي نبايد شما را از تداوم تلاش براي ديدار با مشتريان ديگر نوميد سازد. چون پوست‌كلفت و سمج بودن يكي از ويژگي‌هاي شخصيتي هر كارآفرين بزرگ و موفق است. او با يك برخورد منفي از سوي يك مشتري صحنه را خالي نمي‌كند، به عبارت ديگر يك كارآفرين موفق به هر قيمت كه شده راهي براي ورود به دل مشتريان پيدا مي‌كند و به قول معروف اگر در به رويش بسته باشد، از پنجره وارد مي‌شود.

يك راه موثر براي نفوذ در دل مشتري دادن اطلاعات جزء‌به‌جزء درباره محصول يا خدمات موردنظر به او است؛ يعني اگر شما به جاي دادن اطلاعات كلي جزئيات اطلاعات مربوط به كالا يا خدماتي را كه قصد عرضه آن را داريد براي مشتري تشريح كنيد، شانس شما براي جلب نظر و علاقه مشتري چند برابر خواهد شد. اصولا حتي براي بهترين كالا و خدمات نمي‌توان با كلي‌گويي درباره آنها، بازاريابي كرد.

 

هنگامي كه درخواست ديدار كاري شما با يك مشتري از سوي او پذيرفته نمي‌شود، به جاي عقب كشيدن و صحنه خالي كردن، بايد فكر كنيد كه مشتري به چه دليل درخواست شما را رد كرده و به اصطلاح كجاي كار شما ايراد داشته است. تجربه شخصي من نشان داده كه عدم‌استفاده درست و موثر از روش متقاعد كردن مخاطب، دليل اصلي رد چنين درخواستي از سوي مشتري بوده است. بنابراين شما با تغيير تاكتيك و با رويكردي مبتني‌بر متقاعدسازي حداكثري مشتري، بار ديگر به سراغ او مي‌رويد و با درسي كه از گذشته گرفته‌ايد، مشتري بالقوه را به مشتري بالفعل محصول يا خدمات خود تبديل مي‌كنيد.

 

هنر كارآفرينان موفق، پيگيري مجدانه ايده‌هايي است كه ديگران خود را به خاطر آن به زحمت نمي‌اندازند. آنها به دفعات براي عملي ساختن ايده‌هاي خود تلاش مي‌كنند و از شنيدن پاسخ منفي ديگران، دچار ياس و نوميدي نمي‌شوند. پس ميزان موفقيت شما بستگي به درجه پشتكار و عزم‌جزم شما دارد. آيا شما از كساني هستيد كه حاضر هستيد براي رسيدن به هدف و كسب موفقيت بارها خود را به آب و آتش بزنيد؟

 

قصه‌هاي اميد

 

در اينجا مي‌خواهم چند خاطره درباره چند نفر از كساني كه مانند كارآفرينان موفق بعد از چندين بار تلاش ناموفق به آرزوي خود رسيدند و موفقيت را در آغوش كشيدند، بازگو كنم. اينها وقايعي مستند است كه در تاريخ معاصر جهان به ثبت رسيده و ترديدي درباره صحت آنها وجود ندارد.

خاطره اول:

سال‌ها پيش؛ يعني در دهه‌هاي 1950 و 1960 جواني بود كه آرزو داشت روزي به نويسنده‌اي بزرگ و معروف تبديل شود. او قصه نويسي را دوست داشت و قصه‌هاي كوتاهي را كه مي‌نوشت، پشت سر هم به منظور چاپ براي نشريات و ناشران مختلف مي‌فرستاد و نشريات هم پشت سر هم به درخواست او پاسخ منفي مي‌دادند، اما آن نويسنده جوان از ميدان به در نمي‌رفت و همچنان به نوشتن و ارسال داستان‌‌هاي كوتاه براي نشريات و موسسات انتشاراتي ادامه مي‌داد. تا آنكه يك بار سردبير يكي از نشريات برخلاف پاسخ‌هاي منفي كليشه‌اي هميشگي، در يادداشتي براي نويسنده جوان نوشت، تلاش‌هاي شما در خور تقدير است. مشاهده همين يك جمله ساده و كوتاه چنان شور و شوقي در دل وجان آن نويسنده جوان به وجود آورد كه از شدت هيجان اشك از چشمانش جاري شد.

او كه از شهروندان سياه‌پوست آمريكا بود، اين بار آستين‌هاي همت را بالا زد و تصميم گرفت به قول معروف دست به كاري كارستان بزند. نويسنده جوان ما راه سفري كاوشگرانه به قاره آفريقا را در پيش گرفت و به هر نقطه‌ اين قاره سياه سركشيد تا ردپايي از اجداد سياه پوست خود پيدا كند. او مي‌خواست بداند از كجا آمده است و اجداد آفريقايي‌اش در كجاي آفريقا زندگي مي‌كرده‌اند و چگونه دست سرنوشت اجداد را در كسوت بردگان سياه به خاك آمريكا كوچ داده است.

نويسنده جوان به دنبال ريشه‌هاي خود مي‌گشت و زماني كه بعد از چند سال اقامت و كاوش و پرس‌وجو در آفريقا ريشه‌هاي خود را پيدا كرد، دست به نگارش كتابي به نام «ريشه‌ها» زد كه به يكي از معروف‌ترين، پرفروش‌ترين و جنجالي‌ترين كتاب‌هاي دهه 1970 آمريكا تبديل و به سرعت به چندين زبان دنيا ترجمه و منتشر شد. نويسنده آن كتاب كسي جز آلكس‌‌هيلي (alex haley) نبود. او به بركت پشتكار، جد و جهد و داشتن عزم جزم به آرزوي خود رسيد و شهرتي جهاني به دست آورد.

لینک به دیدگاه

مپراتور كارآفريني(21)

دومين نويسنده‌اي كه موفقيت و شهرت عالمگير خود را مديون پشتكار و عزم جزم خويش است، خانم جي. ك. رولينگز (J.K.ROWLINGS) نويسنده داستان معروف‌ هري پاتر است كه اولين ناشر حاضر به چاپ و انتشار آن نشد.

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD=width: 100%]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

ناشر ديگري هم از سرمايه‌گذاري براي چاپ كتاب سنگ فيلسوف (THE PHILOSOPHER.STONE) او خودداري كرد؛ اما خانم رولينگز دچار نوميدي نشد و به سراغ ناشر سومي ‌رفت كه حاضر شد هر دو كتاب او را چاپ و منتشر كند و بدين ترتيب بود كه درهاي شهرت و موفقيت به روي خانم رولينگز به عنوان يكي از برجسته‌ترين نويسندگان كتاب‌هاي كودكان و نوجوانان در جهان، به روي او گشوده شد.

اين واقعيتي به اثبات رسيده در مورد همه كساني است كه به پشتوانه عزم جزم، پشتكار و جد وجهد خود به موفقيت‌هاي بزرگ دست يافته‌اند. شما اگر پاي صحبت كارآفرينان بزرگ، نويسندگان پرآوازه، قهرمانان ورزشي، ستاره‌هاي معروف موسيقي و سينما بنشينيد، همه آنها به شما خواهند گفت كه در راه رسيدن به قله‌هاي موفقيت بارها با دربسته روبه‌رو شده؛ اما از پاي ننشسته‌اند و آن قدر در كار خود سرسختي و سماجت نشان داده‌اند تا سرانجام شاهد موفقيت را در آغوش كشيده‌اند. آنها همچنين به شما خواهند گفت كه هر وقت در كارزار زندگي دست رد به سينه آنها زده شده بدون ترس از شكست دوباره، از راه‌هاي ديگري به صحنه بازگشته و آن قدر از خود مقاومت و پايداري نشان داده‌اند تا به مقصود رسيده‌اند.

كارآفرين بزرگ ديگر كه با پيگيري مجدانه هدف خود به موفقيت دست يافت، استيو وزيناك (Steve Wozniak) يكي از بنيانگذاران كمپاني كامپيوتري اپل (Apple) بود كه بعد از چندين بار تلاش نافرجام، موفق شد كه شركت آتاري و (Hewlett Packand) را به محصول خود علاقه‌مند سازد و مشاركت آنها را در توليد كامپيوترهاي اپل جلب كند.

يك نمونه ديگر جيمز دايسون (James Dyson) بود كه او نيز هرگز تن به شكست نداد و مدت ده سال تمام همه تلخي‌ها و ناكامي‌ها را براي كسب موفقيت در كسب‌وكارش به جان خريد و امروز كسب‌وكاري به ارزش 700 ميليون پوند را اداره مي‌كند. جيمز دايسون يك بار گفته بود كه 99 درصد هر موفقيت را شكست تشكيل مي‌دهد.

حضور در تلويزيون

من براي اولين بار در سال 2004 به دعوت تلويزيون بي‌بي‌سي در برنامه لانه اژدهاي شبكه 2 تلويزيون بي‌بي‌سي ظاهر شدم. تا پيش از آن حتي براي لحظه‌اي حضور در يك برنامه تلويزيوني به مخيله من خطور نكرده بود. هدف بي‌بي‌سي از تهيه و پخش برنامه «Dragems, Den» جلب مشاركت تعدادي از كارآفرينان به سرمايه‌گذاري در آن برنامه بود كه طي مدت دو سال به يكي از پربيننده‌ترين و موفق‌ترين برنامه‌هاي تلويزيون بي‌بي‌سي تبديل شد. من علاقه زيادي به برنامه لانه اژدها داشتم و هنوز هم دارم؛ اما شخصا معتقد بودم كه بهتر است سلسله برنامه‌هايي صرفا درباره اختراعات، تهيه و از تلويزيون پخش شود و اعتقاد داشتم كه با پخش چنان برنامه‌هايي صفي طولاني از هزاران مخترع در برابر تلويزيون تشكيل خواهد شد و جايزه بزرگ يك ميليون پوندي هيات داوران برنامه به ارائه‌دهنده بهترين اختراع تعلق خواهد گرفت و موجي از اختراعات بزرگ و ارزشمند در جامعه به راه خواهد افتاد؛ اما واقعيت اين است كه به هيچ وجه نمي‌دانستم كه آن ايده خود را چگونه عملي كنم. اين بار نيز داشتن ارتباطات خوب با آدم‌هاي موثر به كمكم آمد. تصميم گرفتم طرح و ايده خود را با تعدادي از مديران اجرايي ارشد تلويزيون كه با آنها روابط دوستانه‌اي برقرار كرده بودم، در ميان گذارم.

اولين ديدار من با يك تهيه‌كننده سرشناس تلويزيوني بود. او بعد از شنيدن توضيحات من سري تكان داد و گفت: تصور نمي‌كنم بشود وقت پربيننده‌اي را در تلويزيون به چنين برنامه‌اي اختصاص داد. البته ايده خوبي است؛ اما حداكثر بيش از سه- چهار ميليون بيننده را به خود جلب نخواهد كرد. ابتدا از شنيدن اظهارنظر آن تهيه‌كننده تلويزيوني تا حدي جا خوردم و دچار نوميدي شدم؛ اما نمي‌توانستم اظهارنظر او را به‌طور دربست باور كنم؛ چون از قبل مي‌دانستم كه در انگليس يك برنامه پربيننده، بسته به جايگاه كانال تلويزيوني پخش‌كننده برنامه، بايد بيش از چهار ميليون نفر بيننده داشته باشد كه اين رقم در آمريكا بيش از 8 ميليون نفر است.

با مجهز بودن به چنين اطلاعاتي، به سراغ رييس بخش برنامه‌سازي تلويزيون بي‌بي‌سي رفتم و جزئيات ايده خود را با او در ميان گذاشتم. او از ايده من به شدت استقبال كرد؛ اما نتيجه‌گيري او درباره برنامه پيشنهادي من در نهايت همان چيزي بود كه قبلا آن تهيه‌كننده تلويزيوني به من گفته بود. به عقيده او ايده من به درد تلويزيون بي‌بي‌سي نمي‌خورد. اين دومين باري بود كه طعم تلخ پذيرفته نشدن ايده‌ام را مي‌چشيدم.

به‌طور طبيعي من بايد ايده خود را به بايگاني تاريخ مي‌سپردم؛ اما من آدمي نبودم كه به اين آساني تسليم شوم؛ چون به ارزش كاري كه به تلويزيون بي‌بي‌سي پيشنهاد كرده بودم، اطمينان داشتم.

ميوه شيرين پشتكار

چند ماه بعد همان ايده را با افراد ديگري در ميان گذاشتم. يكي از آن افراد سايمون كاول (Simon Cowell) عضو هيات داوران برنامه تلويزيوني (X Factor) و همچنين شو تلويزيوني بسيار معروف آمريكا به نام (American Idol) بود. در آن زمان من از همكاري مكس كليفورد (Max Cliford) صاحب موسسه روابط عمومي كه امور مربوط به روابط عمومي شركت مرا اداره مي‌كرد، استفاده مي‌كردم. من از مكس درخواست كردم تا ايده مرا با سايمون كاول در ميان گذارد. درخواست من منجر به برگزاري ديداري ميان من با نيگل هال (Nigel Hall) كه مدير امور بازرگاني شو تلويزيوني سايمون كاول بود شد و او ضمن ستايش زياد از آن ايده به من قول داد كه يك هفته بعد در سفر به لوس‌آنجلس موضوع را با سايمون در ميان خواهد گذاشت. چند هفته پس از آن ديدار، من يك پيام صوتي از سايمون كاول دريافت كردم كه در آن گفته شده بود: «اگر بگويم از شنيدن جزئيات مربوط به ايده شما هيجان‌ زده شدم، سخني به گزافه نگفته‌ام. اما من هم نقطه‌نظراتي براي افزودن بر جذابيت ايده شما دارم و تصور مي‌كنم كه مي‌شود چنين برنامه‌اي را هم در آمريكا و هم در بريتانيا پخش كرد.»

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...