رفتن به مطلب

مهدی اخوان ثالث


ارسال های توصیه شده

j6tc5ugbm2r04xyje208.jpg

 

مهدی اخوان ثالث (زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران) شاعر پرآوازه و موسیقی‌پژوه ایرانی است. تخلص وی در اشعارش «م. امید» بود.اخوان ثالث در شعر کلاسیک ایران توانمند بود. وی به شعر نو گرایید و آثاری دلپذیر در هر دو نوع شعرش به جای نهاده‌است. همچنین او آشنا به نوازندگی سه‌تار و مقام‌های موسیقیایی بوده‌است.

 

[h=2]زندگی نامه[/h]مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود.

در مشهد تا دوره متوسطه ادامه تحصیل داد.

از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.

در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید.

اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد.

در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران اخوان ثالث ازدواج کرد.

در سال ۱۳۳۳ برای بار چندم به اتهام سیاسی زندانی شد.

پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.

در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.

در سال ۱۳۵۶ در دانشگاه‌های تهران، ملی و تربیت معلم به‌تدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد.

در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته (بازنشانده) شد

در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه همان سال از دنیا رفت طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.

از او ۴ فرزند به‌جای مانده است.

لینک به دیدگاه

شاعری و سیاست

مهدی اخوان ثالث نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال ۱۳۳۰ منتشر کرد.اگرچه اخوان در دهه بیست فعالیت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار دومین دفتر شعرش، زمستان، در سال ۱۳۳۶، در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت. با اینکه نخست به سیاست گرایش داشت ولی پس از رویداد ۲۸ مرداد از سیاست تا مدتی روی گرداند. چندی بعد با نیما یوشیج و شیوهٔ سرایندگی او آشنا شد. شاهکار اخوان ثالث شعر زمستان است.

 

سبک‌شناسی

مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایه‌های حماسی را در شعرش به کار می‌گیرد و جنبه‌هایی از این درونمایه‌ها را به استعاره و نماد مزین می‌کند.

به گفته برخی از منتقدان، تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری به جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیام‌آوری روی آورده ـ(تعریف شعر از نظر اخوان: شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار می‌گیرد)ـ و از نظر عقیدتی آمیزه‌ای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالت‌خواهانه پدید آورده‌است و در این راه گاه ایران‌دوستی او جنبه نژادپرستانه پیدا کرده‌است.

اما اخوان این موضوع را قبول نداشت و در این باره گفته‌است: «من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم، هر کس قافیه را می‌شناسد، عقده عدالت دارد، قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است.... گهگاه فریادی و خشمی نیز داشته‌ام.»

شعرهای اخوان در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازه‌ای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری عمیق دارد.

هنر اخوان در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعه‌ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم‌نسلان او و نسل‌های بعد گذاشت.

 

اخوان از نگاه دیگران

من نه سبک شناس هستم نه ناقد.... من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خود برداشت داشته‌ام.... شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم...

 

جمال میرصادقی، داستان‌نویس و منتقد ادبی در باره اخوان گفته‌است: من اخوان را از آخر شاهنامه شناختم. شعرهای اخوان جهان‌بینی و بینشی تازه به من داد و باعث شد که نگرش من از شعر به کلی متفاوت شود و شاید این آغازی برای تحول معنوی و درونی من بود.

نادر نادر پور، شاعر معاصر ایران که در سال‌های نخستین ورود اخوان به تهران با او و شعر او آشنا شد معتقد است که هنر م. امید در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعه‌ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم نسلان او و نسل‌های بعد گذاشت.

نادرپور گفته‌است: «شعر او یکی از سرچشمه‌های زلال شعر امروز است و تاثیر آن بر نسل خودش و نسل بعدی مهم است. اخوان میراث شعر و نظریه نیمایی را با هم تلفیق کرد و نمونه‌ای ایجاد کرد که بدون اینکه از سنت گسسته باشد بدعتی بر جای گذاشت. اخوان مضامین خاص خودش را داشت، مضامینی در سوگ بر آنچه که در دلش وجود داشت - این سوگ گاهی به ایران کهن بر می‌گشت و گاه به روزگاران گذشته خودش و اصولا سرشار از سوز و حسرت بود- این مضامین شیوه خاص اخوان را پدید آورد به همین دلیل در او هم تاثیری از گذشته می‌توانیم ببینیم و هم تاثیر او را در دیگران یعنی در نسل بعدی می‌توان مشاهده کرد.»

اما خود اخوان زمانی گفت نه در صدد خلق سبک تازه‌ای بوده و نه تقلید، و تنها از احساس خود و درک هنری اش پیروی کرده: «من نه سبک شناس هستم نه ناقد... من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خودم برداشت داشتم. در مقدمه زمستان گفته‌ام که می‌کوشم اعصاب و رگ و ریشه‌های سالم و درست زبانی پاکیزه و مجهز به امکانات قدیم و آنچه مربوط به هنر کلامی است را به احساسات و عواطف و افکار امروز پیوند بدهم یا شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم....»

هوشنگ گلشیری، نویسنده معاصر ایرانی مهدی اخوان ثالث را رندی می‌داند از تبار خیام با زبانی بیش و کم میانه شعر نیما و شعر کلاسیک فارسی. وی می‌گوید تعلق خاطر اخوان را به ادب کهن هم در التزام به وزن عروضی و قافیه بندی، ترجیع و تکرار می‌توان دید و هم در تبعیت از همان صنایع لفظی قدما مانند مراعات النظیر و جناس و غیره.

اسماعیل خویی، شاعر ایرانی مقیم بریتانیا و از پیروان سبک اخوان معتقد است که اگر دو نام از ما به آیندگان برسد یکی از آنها احمد شاملو و دیگری مهدی اخوان ثالث است که هر دوی آنها از شاگردان نیمایوشیج هستند.

به گفته آقای خویی، اخوان از ادب سنتی خراسان و از قصیده و شعر خراسانی الهام گرفته‌است و آشنایی او با زبان و بیان و ادب سنتی خراسان به حدی زیاد است که این زبان را به راستی از آن خود کرده‌است. آقای خویی می‌افزاید که اخوان دبستان شعر نوی خراسانی را بنیاد گذاشت و دارای یکی از توانمندترین و دورپرواز ترین خیال‌های شاعرانه بود. اسماعیل خویی معتقد است که اخوان همانند نیما از راه واقع گرایی به نماد گرایی می‌رسد.

وی درباره عنصر عاطفه در شعر اخوان می‌گوید که اگر در شعر قدیم ایران باباطاهر را نماد عاطفه بدانیم، شعری که کلام آن از دل بر می‌آید و بر دل می‌نشیند و مخاطب با خواندن آن تمام سوز درون شاعر را در خود بازمی یابد، اخوان فرزند بی نظیر باباطاهر در این زمینه‌است.

غلامحسین یوسفی در کتاب چشمه روشن می‌گوید مهدی اخوان ثالث در شعر زمستان احوال خود و عصر خود را از خلال اسطوره‌ای کهن و تصاویری گویا نقش کرده‌است.

شعر زمستان در دی ماه ۱۳۳۴ سروده شده‌است. به گفته غلامحسین یوسفی، در سردی و پژمردگی و تاریکی فضای پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که شاعر زمستان اندیشه و پویندگی را احساس می‌کند و در این میان، غم تنهایی و بیگانگی شاید بیش از هر چیز در جان او چنگ انداخته‌است.

 

درگذشت

اخوان ثالث چند ماه پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در چهارم شهریور ماه سال ۱۳۶۹ در تهران جان سپرد. وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.

لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

اخوان، شاعر شکست و حماسه

 

مهدی اخوان ثالث، از برجسته ترین شاعران معاصر ایران، متخلص به م.امید، در سال ۱۳۰۷ در توس مشهد به دنیا آمد و چهارم شهریور سال ۱۳۶۹ در تهران درگذشت.

 

وی در سال ۱۳۲۶ از هنرستان صنعتی مشهد دیپلم آهنگری گرفت و در سال ۱۳۲۷ به تهران آمد و معلم شد. در دهه ۳۰ خورشیدی وارد مبارزات سیاسی شد و به زندان افتاد.

 

مهدی اخوان ثالث نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال ۱۳۳۰ منتشر کرد.

 

اگرچه اخوان در دهه ۲۰ فعالیت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار سومین دفتر شعرش، زمستان، در سال ۱۳۳۶، در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت.

 

مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایه های حماسی را در شعرش به کار می گیرد و جنبه هایی از این درونمایه ها را به استعاره و نماد مزین می کند.

 

به گفته برخی از منتقدان، تصویری که از م.امید در ذهن بسیاری به جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیام آوری روی آورده و از نظر عقیدتی آمیزه ای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالتخواهانه پدید آورده است و در این راه، گاه ایراندوستی او جنبه نژادپرستانه پیدا کرده است.

 

اما اخوان این موضوع را قبول نداشت و در این باره گفته است: «من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم، هر کس قافیه را می شناسد، عقده عدالت دارد، قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است ... گه گاه فریادی و خشمی نیز داشته ام.»

 

اخوان از نگاه دیگران

 

شعرهای اخوان در دهه های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازه ای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری عمیق دارد.

 

جمال میرصادقی، داستان نویس و منتقد ادبی درباره اخوان گفته است: من اخوان را از آخر شاهنامه شناختم. شعرهای اخوان جهان بینی و بینشی تازه به من داد و باعث شد که نگرش من از شعر به کلی متفاوت شود و شاید این آغازی برای تحول معنوی و درونی من بود.

 

نادر نادرپور، شاعر معاصر ایران که در سال های نخستین ورود اخوان به تهران با او و شعر او آشنا شد معتقد است که هنر م.امید در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعه ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم نسلان او و نسل های بعد گذاشت.

 

نادرپور گفته است: «شعر او یکی از سرچشمه های زلال شعر امروز است و تاثیر آن بر نسل خودش و نسل بعدی مهم است.

 

اخوان میراث شعر و نظریه نیمایی را با هم تلفیق کرد و نمونه ای ایجاد کرد که بدون اینکه از سنت گسسته باشد بدعتی بر جای گذاشت. اخوان مضامین خاص خودش را داشت، مضامینی در سوگ بر آنچه که در دلش وجود داشت این سوگ گاهی به ایران کهن بر می گشت و گاه به روزگاران گذشته خودش و اصولا سرشار از سوز و حسرت بود این مضامین شیوه خاص اخوان را پدید آورد به همین دلیل در او هم تاثیری از گذشته می توانیم ببینیم و هم تاثیر او را در دیگران یعنی در نسل بعدی می توان مشاهده کرد.»

 

اما خود اخوان زمانی گفت نه در صدد خلق سبک تازه ای بوده و نه تقلید و تنها از احساس خود و درک هنری اش پیروی کرده: «من نه سبک شناس هستم نه ناقد ... من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خودم برداشت داشتم.

 

در مقدمه زمستان گفته ام که می کوشم اعصاب و رگ و ریشه های سالم و درست زبانی پاکیزه و مجهز به امکانات قدیم و آنچه مربوط به هنر کلامی است را به احساسات و عواطف و افکار امروز پیوند بدهم یا شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم. ...»

 

هوشنگ گلشیری، نویسنده معاصر ایرانی مهدی اخوان ثالث را رندی می داند از تبار خیام با زبانی بیش و کم میانه شعر نیما و شعر کلاسیک فارسی.

 

وی می گوید تعلق خاطر اخوان را به ادب کهن هم در التزام به وزن عروضی و قافیه بندی، ترجیع و تکرار می توان دید و هم در تبعیت از همان صنایع لفظی قدما مانند مراعات النظیر و جناس و غیره.

 

اسماعیل خویی از پیروان سبک اخوان معتقد است که اگر دو نام از ما به آیندگان برسد یکی از آن ها احمد شاملو و دیگری مهدی اخوان ثالث است که هر دوی آن ها از شاگردان نیما یوشیج هستند.

 

به گفته آقای خویی، اخوان از ادب سنتی خراسان و از قصیده و شعر خراسانی الهام گرفته است و آشنایی او با زبان و بیان و ادب سنتی خراسان به حدی زیاد است که این زبان را به راستی از آن خود کرده است.

 

آقای خویی می افزاید که اخوان دبستان شعر نوی خراسانی را بنیاد گذاشت و دارای یکی از توانمندترین و دورپروازترین خیال های شاعرانه بود.

 

زمستان، نمونه عالی شعر اخوان

 

وی به عنوان نمونه به شعر زمستان اشاره می کند و می گوید این شعر فقط یک روز برفی طبیعی مشهد را تصویر می کند و از راه همین فضاآفرینی و تصویرآفرینی در حقیقت ما را به دیدن یا پیش چشم خیال آوردن دوران ویژه ای از تاریخ خود می رساند که در آن همه چیز سرد، تاریک و یخ زده و مملو از هراس است.

 

اسماعیل خویی معتقد است که اخوان همانند نیما از راه واقع گرایی به نمادگرایی می رسد.

 

وی درباره عنصر عاطفه در شعر اخوان می گوید که اگر در شعر قدیم ایران باباطاهر را نماد عاطفه بدانیم، شعری که کلام آن از دل بر می آید و بر دل می نشیند و مخاطب با خواندن آن تمام سوز درون شاعر را در خود بازمی یابد، اخوان فرزند بی نظیر باباطاهر در این زمینه است.

 

غلامحسین یوسفی در کتاب چشمه روشن می گوید مهدی اخوان ثالث در شعر زمستان احوال خود و عصر خود را از خلال اسطوره ای کهن و تصاویری گویا نقش کرده است.

 

شعر زمستان در دی ماه ۱۳۳۴ سروده شده است. به گفته غلامحسین یوسفی، در سردی و پژمردگی و تاریکی فضای پس از ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ است که شاعر زمستان اندیشه و پویندگی را احساس می کند و در این میان، غم تنهایی و بیگانگی شاید بیش از هر چیز در جان او چنگ انداخته است که وصف زمستان را چنین آغاز می کند:

 

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

 

سرها در گریبان است

 

کسی سربرنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.

 

نگه جز پیش پا را دید نتواند،

 

که ره تاریک و لغزان است.

 

وگر دست محبت سوی کس یازی،

 

به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛

 

که سرما سخت سوزان است.علاوه بر زمستان و ارغنون، از آخر شاهنامه، از این اوستا و در حیاط کوچک پاییز در زندان می توان به عنوان دیگر آثار مهدی اخوان ثالث یاد کرد.

 

م.امید پس از انقلاب مجموعه تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم را منتشر کرد. آرامگاه م.امید در توس، در کنار آرامگاه فردوسی است، شاعری که به او ارادت خاصی می ورزید.

لینک به دیدگاه

به یاد مهدی اخوان ثالث

 

مهدی اخوان ثالث [م.امید]، شاعر معاصر، در روز یکشنبه چهارم شهریورماه ۶۹، به سن ۶۲ سالگی روی در نقاب خاک تیره کشید و جامعه ادب معاصر پهن دشت ایران را به سوگ نشاند.

 

با مرگاخوانیکی از درخشان ترین چهره های شعر نو ایران از میان ما رفت. این «لولی وش مغموم» و «سنگ تیپا خورده دوران» که شعرش سراسر شکایتی بود از زندگی و روزگار و حدیث درد بی درمان او و نسل او، فرزند خراسان و شعر خراسانی بود؛ اما به گفته خودش از خراسان به مازندران رفت و با نیما آشنا شد و پیوندی میان زبان و بیان شعر خراسانی و بینش و روش نو نیمایی زد که از او چهره ای بسیار برجسته ساخت.

 

اخوانکه در انجمن های ادبی مشهد درس شاعری آموخته بود، با هوش تند و طبع بلند پروازش، در همان جوانی از آشیانه شعر سنتی پر کشید تا در افق های تازه شعر، که نیما گشوده بود، پرواز و طبع آزمایی کند.

 

اخوانافزون بر توانمندی های ذاتی شاعرانه، پژوهنده ای پرکوش بود و نمونه ای درخشان از این اصل که هیچ شاعر و هنرمندی بی پژوهشگری و جویندگی در هنر به جایگاهی بلند نمی رسد.

 

بیان بلند حماسی شعر او درآمیخته با نوآوری ها در قالب شعر و ترکیب کلام، حاصل این سفر «از خراسان به مازندران» و درس آموختن در دو مکتب بود.

 

البته، هنوز زود است که بتوانیم دربارهاخوانو مانا و میرای شعر او داوری کنیم؛ اما در اینکه او یکی از سه چهار چهره بزرگ شعر نو فارسی است، تردیدی نمی توان داشت و چه بسا می توان گفت که بخش بزرگی از شعرش وی را در شمار جاودانان شعر فارسی جای می دهد.

 

در کنار شعراخوان، مقاله های تحلیلی او درباره وزن شعر نیمایی در ارتباط با عروض شعر کلاسیک، و نیز کاوندگی هایش در دیوان و تذکره های قدیم برای روشنگری و توجیه نوآوری های نیما برای دوستداران شعر فارسی همیشه آموزنده خواهد بود.

 

اخوان چهره ای چندوجهی داشت: نخستین چهره اخوان، چهره سنتی و کلاسیک اوست که تا قبل از آشنایی با نیما با آن انس و اندیشه فراوان داشت. شهرهای نخستین مجموعه او«ارغنون» [۱۳۳۰] یادگار آن ایّام است.

 

اخوان هرچند گاه و بیگاه در مشی و مشرب قدمایی تفنّن هایی دارد، امّا به اقتضای زمان و با ملاحظه بخش عظیم و سترگ آثارش، آنچه او را به عنوان شاعری صاحب سبک معرفی می کند، شعرهای جدید او و در کل شعرهایی است که در بحور نیمایی سروده است که آغاز آن را می توان در مجموعه «زمستان» [۱۳۳۵] جست وجو کرد.

 

در واقع، همین «زمستان» است که او را به عنوان شاعری نوپرداز معرفی می کند. اخوان، مبدع و مبدأ شعر «نوحماسی/ اجتماعی» معاصر است و در این قلمرو، بی گمان وی شاعری بزرگ بود.

 

اخوان پس از زمستان، مجموعه آخر شاهنامه را در سال ۱۳۳۸ و کتاب «از این اوستا» را با موخّره شناخته شده اش که در واقع بیانیه و جان مایه آراء و عقاید شاعر است، در سال ۱۳۴۵ منتشر می کرد و پس از آن «پائیز در زندان» را، که مجموعه ای از شعرهایی است که شاعر از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ سروده است.

 

اخوان از پیشکسوتان شعر معاصر بود. او را می توان در میان جمع شاعران معاصر، نخستین شاعری دانست که با گویایی و رسایی تمام، به تحلیل و تأمل دقیق شعر نیمایی، خاصه از جهت وزن و قالب پرداخت و در درک آن، توفیق رفیقش شد.

 

اخوان، «وزن» را جوهر و گوهر و ذات شعر می پنداشت و نه عرض و حادث بر آن. او هرگز وزن را از شعر جدا نکرد و این به رغم آن است که وی تجربه ها و پرسه هایی نیز در شعر بی وزن دارد؛ مقوله ای که اخوان هرگز آن را جدّی نگرفت. اگرچه اخوان، قالب و اسالیب را از نیما می آموزد، امّا برای خود، زبانی از بن و بیخ مستقل، متفاوت و تازه فراهم می آورد؛ زبانی که خاص خود اوست و معاصر است.

 

زبان «امید»، زبانی است حماسی و شکوهمند و این قولی است که جملگی برآن اند. شعر اخوان، شعری روایی و تمثیلی است؛ چراکه قصه و روایت برای او نه هدف و مقصود، که وسیله بیان است.

 

شعر اخوان از همان اوج و ابتدا، راوی قصه است و در واقع، مسئله ای اجتماعی یا فلسفی را مطرح می نماید و در هر مکانی، در پس پشت روایت و قصه، جهان نگری و اندیشه ای اجتماعی یا فلسفی نهفته است.

 

همه جا در شعر اخوان باید به دنبال مفاهیم اصلی، تمثیلی و نمادین آن رفت.

 

امّا اخوان بی گمان، طرفه شاعر نغزگو و نکته یاب محتوی و مایحتواست. نخاع و عصب شعر اخوان، همانا اندیشه و تفکر است؛ او در همیشه ایام، به محتوا و معنا بیش از صور و اسباب شاعری اهمیت داد و این مضمون و درونمایه در شعر او، هماره رو سوی کمال یافتن و پختگی دارد. حرکت از جهت و جنبه شخصی و فردی و عاشقانه به سوی چکاد و ستیغ بلند بالای اجتماع و حماسه و فلسفه.

 

سایر آثار اخوان عبارت اند از: شکار [۱۳۴۵]، بهترین امید [۱۳۴۸]، عاشقانه ها و کبود [۱۳۴۸]، برگزیده شعرها [۱۳۴۹]، دوزخ امّا سرد، مجموعه مقالات [جلد اوّل ۱۳۵۰]، نقیضه و نقیضه سازان، بدعت ها و بدایع نیما یوشیج [۱۳۵۷]، عطا و لقای نیما یوشیج [۱۳۶۱]، یک کتاب قصه برای کودکان به نام«درخت پیر و جنگل» و سرانجام مجموعه «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم»[۱۳۶۸].

 

شعر«امید»، در شمار توانمندترین و تناورترین بدنه های شعر معاصر است و از یاد نرفتنی و ماندنی، به تاریخ ادب ایران زمین پیوسته است و برای ختام این مختصر، چه مناسب تر از بازخوانی بندی از یک شعر او. روانش شاد و یادش گرامی باد.

 

مردم!ای مردم!

 

من همیشه یادم است این یادتان باشد

 

نیمه شب ها و سحرها، این خروس پیر می خروشد، با خراش سینه می خواند

 

گوش ها گر با خروش و هوش با فریادتان باشد

 

مردم! ای مردم!

 

من همیشه یادم است این، یادتان باشد.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...