رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

در اين بخش به بررسي اقوام باستاني ايران بزرگ (و نه ايران فعلي )مي پردازيم:

 

ميتاني ها و هيتي ها:

تحقيقات تاريخي نشان داده كه قبل از ورود آريايي ها به ايران ,اقوام داخلي نام هاي ايراني داشته اند و سرشناس ترين اين حكومت ها ي محلي دولت ميتاني است.(mittanni).شاهان اين حكومت نيز نام هاي ايراني(آريايي) داشته اند.

ميتاني ها نخستين قوم هند و ايراني بودند كه قبل از مهاجرت آريايي ها وارد سرزمين ايران شده اند.(رد پاي فلسفه ي هند در شعر فارسي نوشته ي او.بي.اس چووي مترجم دكتر شهرياير مشيري.چاپ 1378.صفحه ي 26).

به نظر عده اي از صاحب نظران گروه هاي عديده اي از اقوام هند و ايراني كه در فلات ايران شناسايي شده و قبايل ماد و پارس را تشكيل دادند ,در زماني كه هنوز در پرده ي ابهام است به هند يورش بردند.حدود هزار سال پيش از انكه در مستندات تاريخي آسوري (حدود 835 ق.م)نام قبايل ماد و پارس به گوش برسد(همان كتاب صفحه ي 27)

اقوام هيتي هم كه قدرت و اعتبار بيشتري نسبت به ساير اقوام هند و اروپايي داشته ,بهعنوان نماينده ي هند و اروپايي ها در تاريخ مشرق به فعاليت پرداخته اند.

با ظهور اين اقوام آسياي صغير و كشور هاي مجاور صحنه ي مبارزه و زد و خورد هايي ميان فاتحان هند و اروپايي و دنياي قديم مشرق شد.راه ورود اين اقوام قفقاز, آسياي صغير, سوريه و سواحل شرق خزر بود.بنابر اين موطن و مسكن اوليه هند و اروپايي ها را بايد در نواحي شمال درياي سياه ,قفقاز ,درياي خزر و تركمنستان دانست.

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 46
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

حتي ها (hittes) يا هيتاني ها قومي بودند كه در هزاره ي دوم قبل از ميلاد بر قسمت اعظم آسياي صغيرو سوريه فرمانروايي داشتنئ.اين قوم بر زبان هند و اروپايي تكلم مي كردند.آنان در هزاره ي دوم قبل از ميلاد از آسياي صغير هجرت كرده و در اطراف خم بزرگ رود هاليس يا قزل ايرماق فعلي ماندگار شدند و با بوميان اختلاط پيدا كردند و تمدن آنها را جذب نمودند و بر آنان تفوق يافتند.بعد ه اقلمرو خود را تا شرق آسياي صغير و سوريه ي شمالي توسعه دادند.(دايره المعارف غلامحسين مصاحب.لد 1.چاپ 1383.صفحه ي 832)

 

زبان هيتي ها:

بر اثر حفاري هايي كه در خرابه هاي هاتي پايتخت قديم هيتي ها (در شهر بغاز كوي يا بوغاز كوي كنوني در فاصله ي 150 كيلومتري آنكارا .از الواح فراواني كه در قرن بيستم از آنجا كشف شده معلوم ميشود كه در قرون 13 و 14 ق.م آنجا پايتخت هيتي ها بوده است) به عمل آمده حدود 13 هزار لوح سالم و قطعاتي به خط ميخي پيدا شده است كه موضوع آنها معاهدات ميان كشور هاي مختلف و مكاتبات ديپلماسي زمامداران هيتي بود.

لینک به دیدگاه

در تورات و كتيبه هاي آشوري,بابلي و مصري اشاراتي درباره ي هيتي ها مي بينيم .به موجب باب دهم سفر پيدايش,حت,پسر كنعان بود.

در كتيبه هاي اشور و بابل اغلب به ملت و حكومت نيرومند هاتي كه در هزاره ي اول و دوم پيش از ميلاد مزاحمت بابلي ها و آشوري ها را فراهم ميساختند اشاره شده است.

كتيبه هاي مصري هم به همين منوال از امپراتوري قدرتمند حتي (هتي) كه از قرن پانزدهم تا سيزدهم پيش از ميلاد دشمن سر سخت مصري ها يودند ياد مي كنند.

اين ملت به مناسبت نام پايتختشان هاتي,هيتي خوانده مي شوند.

به اعتقاد هروزني (از اهالي چك اسلواكي) دانشمند زبان شناس ,زبان هيتي از زبان هاي هند و اروپايي غربي است.كه از قديمي ترين ايام از ساير زبان هاي اين خانواده جدا شده و نقش مهمي را ايفا كرده است.

(زبان هاي هند و اروپايي غربي(دسته ي kentam) زبانهايي هستند كه حرف اول واژه ي "هند و اروپايي " آنها "صد=cent" مي باشد .مانند زبان هاي :سلتي.لاتين و يوناني

و زبان هايي كه واژ اول واژه ي مذكور را صدادار تلفظ مي كنند زبان هاي staem يا شرقي خوانده مي شوند.مانند: بلتي.اسلاو.ارمني.ايراني.سانسكريت)

لینک به دیدگاه

هيون ها:

هيون ها نيز از اقوام و قبايل ايراني قديم به شمار مي آيند .زبان هيونيت ها ي هپاتلي(هپتالي),يعني گروه ديگري از قبايلي كه از تركستان چين به يرزمين آسياي ميانه و باختر نفوذ كردند,نيز بر عالم علم مجهول بود.تنها منبع آنها سكه هاييبود كه از سران سلاله هاي طخاري ,سكايي و هيوني (هپاتلي-هپتالي)باقي مانده و اكثرا به شاهان كوشاني و هياتله تعلق داشت.اين دسته ي اخير سكه هاي خود را به الفباي يوناني الاصل ضرب مي كردند .در سكه نبشته ها القاب شاهنشاه و شاه و خوتاي(سلطان) و غيره به كار رفته و اين خود مي رساند كه قبايل هيوني ايراني زبان بوده اند.(مقدمه ي فقه اللغه ي زبان فارسي/اي ام ارانسكي 1379/صفحه ي 206)

 

عنايت رضا نيز در كتاب خود تحت عنوان "ايران و تركان در روزگار ساسانيان" ضمن بحث در خصوص ريشه هاي تاريخي پيدايش ترك در ايران آن روزگار در صحبت از اقوام باستان ايراني از جمله "هيوني و هپتالي" مي نويسد:اقوام هيوني و هپتاليان ترك نبودند بلكه از اقوام باستاني ايران به شمار مي آمده اند(عنايت الله رضا/چپ 1381/صفحه ي 78)

لینک به دیدگاه

كاسيان:

 

كاسيان قومي بودند كه در هزاره ي دوم پيش از ميلاد در دامنه هاي زاگرس مركزي(لرستان كنوني) زندگي مي كرده اند.كاسي ها به زبان اكدي كاشي(kashshi) ناميده مي شدند.اين قوم در سال 1950 پيش از ميلاد به بين النهرين حمله نمودند و بر آنجا غلبه نمودند.و در زمان يكي از پادشاهان خود به نام "گانداش" بر اخرين پادشاه سلسله ي دوم بابل پيروز شدند و سلسله ي سوم بابل را با نام كاسي بنياد نهادند.بعد از مرگ او تعداد 35 نفر از جانشينان وي در بابل حكومت كردند.

كاسي ها مانند ساير اقوام هند و ايراني طبيعت پرست بودند و علامه بر خداي "كاشو" ,سورياش و ماروتاش را نيز مي پرستيدند .اين دو ايزد با نام سوريا و ماروت در هند مورد پرستش بودند .اينان بعد از فتح بابل و حكومت 575 ساله در آنجا ,خدايان بابلي را نيز محترم مي شمردند.

البت هعده اي تلاش مي نمايند كه فرهنگ كاسي را متاثر از كاسپيان (قوم آريايي غير ايراني) بدانند و با ناديده گرفتن ريشه ي آريايي اين اقوام فقط به تاثرات آريايي آنان اشاره كرده و مي گويند كه:عناصر آريايي در ميان آنها زياد مشاهده مي شود.اين قوم ظاهرا از اقوام كاسپي بوده كه به دست يك زمامدار آريايي رهبري مي شده است(تاريخ ملل قديم آسيا/احمد بهمنش/1374/صفحه ي 158)

بايد توجه داشت كه كاسپيان خود از اقوام آريايي هستند و كاسي هاي هند و ايراني نيز مانند آنها آريايي بوده و فقط در عنوان قبيله با هم تفاوت داشته اند.

لینک به دیدگاه

سيماشيان:

 

در تاريخ در مورد سيماش گفته اند كشوري است كه در كوه هاي غربي اصفهان تا كرانه هاي جلگه ي خوزستان گسترش داشته و در جنوب كاسي ها واقع بوده است.اين نزديكي با ايلام بود كه وابستگي آنها به ايلاميان را ميسر ساخته بود.

در فتح نامه ي "سو كل ماه ايلام"* ذكر جداگانه اي از شاه سيماش (simash) مي شود كه از سرزمين دور به استمداد از "پوزور اينشوشيانك" آمده بود.(ايران در سپيده دم تاريخ/جورج گلن كامرون 1365/صفحه ي 38)

با بر افتادن سلسله ي كوتي ها در سومر و اكد در حدود 2330 ق.م در بيشتر متصرفات آنها شورش هايي پديد آمد و در سيماش شاهي به نام "گيرنامه" دودمان شاهي تازه اي بنا نهاد.قبل از گيرنامه ,پوزور,سو كل(پادشاه) شوش به بين النهرين حمله كرده قسمت هاي جنوبي آن را فتح نمود و خود را پادشاه اوان و چهار ناحيه(سومر.آكاد.سوباتور.آمور)خواند.بعد از او امذاي سيماش به فرمانروايي شوش رسيدند.

بر اساس مستندات تاريخي سرنوشت اقوام هند و ايراني مانند انزان و شوشي ها** تقريبا با ايلامي ها گره خورده است.ولي از تاريخ حيات برخي ديگر از اقوام بومي ايران مانند اوتيان.زنگيان.تامانيان كه در جنوب و جنوب شرق ايران ساكن بودند تا حكومت هخامنشيان فعلا اطلاعي دردست رس نيست.

 

 

*در تشكيلات حكومتي سلسله ي اول بابل "سو كل ماه" عالي ترين مقام دولتي در ايلام بود.و شخص دوم حكومت ايلام كسي است كه حكومت ايلام و سيماش را به عهده داشت و به آن "سو كل" مي گفتند.بعد از او فرمانرواي شوش قرار داشت كه به آن پادشاه شوش مي گفتند.

 

**انزان ها و شوشي ها در جلگه ي خوزستان امروزي و كرانه هاي رود كارون و كرخه زندگي مي كردندو هميشه تحت سلطه ي ايلامي ها بودندو گاهي نيز سيماشي ها و كاسي ها بر آنها حكومت مي كردند.

لینک به دیدگاه

بر اساس شواهدو مدارك تاريخي قبل از ورود آريايي ها به ايران و نواحي آذربايجان اقوام متعددي در اين نواحي حيات و سكونت داشته اند.به تعدادي از آنها كه شناخته شده اند اشاره مي شود:

لینک به دیدگاه

هور يان:

 

اين قوم در بين كوه هاي زاگرس و درياچه ي اورميه زندگي مي كردند .هوريان در هزاره ي دوم پيش از ميلاد در بين النهرين شمالي ,سوريه و سراسر فلات ارمنستان و غرب آذربايجان به طور پراكنده زندگي مي كردند.اين قوم در هزاره ي اول پيش از ميلاد فقط در مغرب و جنوب درياچه ي وان مستقر شدند و بر اثر مجاورت با اورارتو ها بسيار مخلوط گشتند.

تحقيقات اخير مشابهت زبان هوريان را با قوم اورارتو ثابت كرده است.زبان هوري را مانند اورارتو از ريشه ي ايبري و از خانواده ي زبان هاي قفقازي يا آسيايي دانسته اند(تاريخ ايران در روزگار باستان تا عصر حاضر/جواد مشكور 1356/صفحه ي 69-70)

به عبارت ديگر نژاد هوري را نوعي از نژاد آسيايي دانسته اند.يعني نه نژاد آريايي و نه سامي,كه بر اثر برخورد با اقوام آريايي نام هاي ايراني را نيز براي خود بر گزيده اند.

نام ملت هوري ظاهرا از نام شهر هوري يا هورا (اورفا) از شهر هاي تركيه ي امروزي گرفته شده است.

هوري(hura) همان شهري است كه بعد ها يوناني ها آن را orrha و سوري ها urhoi ناميدند.

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

لولوبيان

 

قوم لولوبي از اقوام آسيايي نژاد مي باشند كه با عيلامي ها قرابت داشتند.اين قوم در بخش وسيعي از قسمت علياي رود دياله تا درياچه ي اورميه حتي فراتر از ان تا شمال غربي آن سكونت داشته اند.

لولوبي در زبان اورارتويي از لولو به معني بيگانه و دشمن و در اكدي "لولوبوم"يا "لولويوم" آمده است.

از پادشاهان معروف اين قوم آنوباني anubanini است.(2200 ق.م).كه سنگ نوشته اي از او بر صخره اي بر سر پل ذهاب هنوز پا بر جاست.(دياكونف.صفحه ي 134 الي 137)

ناحيه ي تسلط قوم لولوبي در آذربايجان كه در كتيبه ي آشوري به نام "زاموآ " ياد شده در جنوب غربي درياچه ي اروميه بوده است(همان 62)

لولوبيان از لحاظ قومي از قبايل هوريان -اورارتويي نبوده بلكه به ظن غالب با عيلاميان قرابت داشتند(همان 101)

لولوبيان در هزاره ي دوم پيش از ميلاد كشوري قدرتمند كه با آشوري ها دايم در جنگ بود را تشكيل دادند .از قرن نهم پيش از ميلاد ديگر نامي از آنها نيست.و " زاموآ" جاي لولوبي را گرفت.گويند گرجي ها از نژاد لولوبي ها هستند(گيرشمن.1357.صفحه ي 396)

به گفته ي هرودوت تصاوير لولوبيان منقوش در لوح نارام سين ,ريش كوتان و گيسوان بلند و بافته دارند.(دياكونف 102)

اين امر همبستگي فرهنگي و قرابت لولوبيان و ساير بوميان ايراني را مشخص مي كند .

زبان آنها در اصل يكي از زبان هاي هند و اروپايي بوده .منتهي بيش از همه ي آنها با زبان هاي بومي آسياي صغير آميخته شده است.

لینک به دیدگاه

كوتيان

كوتيان اقوامي بودند كه در هزاره ي سوم و دوم قبل از ميلاد در شرق و شمال غربي لولوبيان و احتمالا در آذربايجان كنوني و كردستان زندگي مي كردند.آنان در هزاره ي سوم قبل از ميلاد در كوه هاي زاگرس اقامت داشتند.

كوتي ها زبان مستقلي داشتند كه تا اندازه اي با خانواده ي زبان هاي عيلامي قرابت داشته و ممكن است از انواع زبان هاي قفقازي قديم و آلباني باشد.

عده اي معتقدند كه ظواهر امر گواه است كه زبان كوتي مستقل و قايم به ذات بوده,چنانچه شايد تا اندازه اي با زبان گروه ايلامي رايج در سرتاسر خطه ي زاگرس (ايلام) لولوبيان و شايد كاسپيان قرابت داشتند(بررسي فرازهايي از تاريخ ايران باستان/التفات عبدي زاده/1379صفحه ي 81)

كوتي ها در اقوام ايراني و مادي تاثير قابل توجهي گذاشته اند.مطالعه ي هنر مادي و هخامنشي اين امر را به روشني آشكار ميسازد.در هزاره ي اول قبل از ميلاد اورارتاييان,مردم ماننا و ماد را كوتي مي ناميدند.

از قرابت و تشابهي كه بين زبان كاسپي و اوستايي و سپس كاسپي و كوتي وجود دارد ,منشا هند و ايراني بودن اين زبان ها آشكار مي شود.و با توجه به عدم قرابت و تشابه بين زبان هاي ايلامي لولويي و كاسپي نظريه ي ايراني بودن اين زبان بيشتر قوت مي گيرد.

لینک به دیدگاه

ماننا

قوم ماننا در ناحيه ي زاموآ در جنوب درياچه ي اروميه سكونت داشتند و دولت بزرگي را در مغرب ايران امروز تشكيل داده بودند.

اين قوم با لولبي ها و هوري ها قرابت داشتند .از قرن نهم تا هشتم پيش از ميلاد نام هاي ايراني در بين اسامي ماننا ها ديده مي شود .پايتخت آنها نيز در شهر ايزيرتو در 50 كيلومتري سقز امروزي بوده است.

تشابه ظاهري صوتي و گاهي يكساني معاني بعضي از اسم ها و كلمات ايراني با زبان هاي اورال آلتايي و اتصالي بودن هر دو گروه ,بعضي از پژوهشگران را بر آن داشته است كه در مورد وابستگي ايلامي ها و سومريان با اقوام اورال و آلتايي و مهاجرت آنها از مناطق كوهستاني قفقاز و آذربايجان و يا آسياي مركزي احتمالاتي بدهند .اما براي اثبات يا رد اين چنين فرضيه اي به اسناد و دلايل محكم تري نيازمند است(گيرشمن/1356 صفحه ي 73)

لینک به دیدگاه

بايد توجه داشت كه در خصوص زبان مستقل اين قوم يا اشتراكات و همساني آن با زبان هاي اقوام ديگر نظريه هاي متفاوتي ارايه شده است كه با توجه به قدمت تاريخي اين قوم و دولت قصد همگي اغلب مبني بر ترك نشان دادن مردم اين قوم مي باشد.

محمدزهتابي يكي از فعالان اين عرصه با مقدمات غير علمي نتايج جالبي را به دست مي دهد:

اين واقعيت (واقعيت ترك انگاشتن ماننا ها) يك بار ديگر ثابت مي كند كه قوتي ها و لولوبي ها از آسياي ميانه و از اهالي سرزمين اصلي تركان بوده و نسبت لز سومري ها و يا ايلامي ها مي برند(ترك انگاشتن 4 قوم با پيش فرض ترك بودن يك قوم ديگر) (محمد زهتابي /ايران توركلرين اسكي تاريخي/1377/صفحه ي 222)

 

البته بعضي ديگر راه اعتدال را پيش گرفته و در تعيين زبان اصلي قوم ماننا لروم اسناد و مدارك تاريخي را لازم شمرده اند.در كتاب نگاهي نوين به تاريخ ديرني ترك هاي ايران مي خوانيم:

تعيين زبان يا زبان هايي كه در ميان ماننا ها رواج داشته ...دشوار است (رحماني فر .1380 صفحه ي 69)

 

اما زهتابي كه در جهت يكي شمردن ريشه ي اغلب اقوام و ملل جهان و انتساب آن قوم به ترك ها تلاش زيادي نموده در خصوص اشتراك و همساني زبان ماننا و ماد ها مي نويسد:

ماننا ها از لحاظ قومي با ماد ها و سكاها يكي بوده و از نظر زباني هم با آنها قرابت و نزديكي داشته اند.(زهتابي .1377.صفحه ي 567)

 

اينكه زبان ماد ها ايراني است هيچ شكي در آن وجود ندارد.اما در خصوص خط قوم ماننايي بايد اذعان كرد كه اين قوم خود خط و كتابتي داشتند كه به ظن غالب از خط اورارتويي ماخوذ بوده و گمان مي رود كه خط مزبور نوعي خط ميخي بوده.به هر حال اين قوم قبل از ماد در آذربايجان سكونت داشتند .دولت ماننا قديمي ترين دولتي است كه بعد از آراتتا در سرزمين آذربايجان كنوني تشكيل يافته است(خوديف سال 1375 صفحه ي 24)

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

در نخستين قرن هاي پس از ميلاد ,قبايل اسميت ,سرمت روسيه ي جنوبي و قفقاز شمالي در مركز وقايع تاريخي حركت و كوچ قرار گرفتند.برخي از اين قبايل كه در منابع تاريخي آن زمان به نام آلان ها خوانده شده اند در جريان كوج و حركت هاي متعدد و عظيم نژادي و قبيله اي از ارمنستان و ماد(قرن هاي اول و دوم ميلادي) و كريمه (قرن سوم به بعد) و نواحي مجاور دانوب (از قرن چهارم به بعد) سر در آوردند و در قرن پنجم حتي به سرزمين هاي گل و اسپانيا و افريقاي شمالي رسيدند.به استناد گواهي منابع متعدد مي توان با اعتماد تمام گفت كه قبايل آلاتي باقي مانده در آن نواحي ,كماكان به لهجه هاي ايراني (اسكيتي) سخن مي گفته اند.

آلان ها در منابع چيني an-tsi و در منابع رومي alani و بيزانسي asioi ناميده شده اند.نام ديگر اين قوم "آس " بوده كه تا قرن نهم ميلادي متداول بوده.ابوريحان بيروني هم كه در كتاب "تهديد نهايه الممالك" از آس هاي سواحل درياي خزر ياد كرده است.

لینک به دیدگاه

آلان ها و آس ها ساكن غرب خوارزم بوده اند .خوارزمي ها و تخار ها و آلان ها زبان مخصوصي نزديك به زبان فارسي داشته اند.

آلان ها يك قرن پيش از ميلاد مسيح سرمت ها را از مصب رود دن بيرون راندند و بعد از مدتي نزديكي شبه جزيره ي كريمه با امپراطوري روم به مجادله پرداختند.

عده اي از آلان ها در سالهاي 350-375 ميلادي بر اثر حمله و غلبه ي هون ها به غرب فرار كردند و در شبه جزيره ي كريمه سكونت كردند.

رواج زبان فارسي در شبه جزيره ي كريمه علاوه بر وجود و اسكان اقوام ايراني تبار "آس" در شهر هاي اين جزيره بي شك با حكومت سلجوقيان روم در آن كشور هم رابطه ي تنگاتنگ داشت.

بعضي محققان بر اين عقيده اند كه سلجوقيان مروج زبان فارسي در روم بوده اند.جواد هييت مي نويسد:قديمي ترين آقژثار و نوشته اي باقي مانده در آناتولي مربوط به قرن 13 ميلادي است.در اين قرن هم زبان نوشته هاي دولت سلاجقه و زبان كتبي ادب و عرفان منطقه فارسي بوده است.(صفحه ي 119 كتاب آقاي هييت)و نيز سلاجقه زبان فارسي را زبان رسمي و ادبي خود قرار دادند و نويسندگان و شعراي ترك زبان هم آثار خود را به عربي يا فارسي نوشتند(همان 172)

لینک به دیدگاه

به نظر دكتر نادر بيات ريشه ي زبان اوگر يا اويغور همان زبان asset يا آستيان است كه از اعقاب آلان ها بودند.در دايره المعارف فارسي به سرپرستي غلامحسين مصاحب در صفحه ي 306 آمده:

"اوگري يكي از زبان هاي فينو_اويغوري است "

در دايره المعارف مذكور صفحه ي 116 در جدول زبان ها مقابل لهجه ي فينو_اويغوري مي نويسد :استياك يا استيك همان زبان قديم سيت ها و سرمت ها بوده است(بيات 1366.صفحه ي 49)

از آثاري كه اين اواخر در شهر هاي مختلف گبي و تركستان شرقي مخصوصا در ترفان به دست آمده است ثابت شده است كه تمدن اويغور به كلي تمدني آريايي است و چندان اثري از تمدن چيني ها در آن مشهود نيست.مخصئصا وضع لباس و نقاشي و غيره از ايراني ها مقتبس است و همين نكته مي فهماند كه ارتباط اويغور ها با همسايگان آريايي نژاد مغرب مملكتشان بيشتر بوده تا با چيني ها.امر ديگري كه نفوذ تمدن ايراني را در ميان اويغور ها شدت داده ,معتقد شدن جماعتي از ايشان است به مذهب ماني(تاريخ مغول .عباس اقبال .جلد 1.چاپ 1341صفحه ي 16).

رنه گروسه نيز در نقش ايرانيان در تمدن اويغور ها مي نويسد "مواعظ و حكم مانويت با عوامل فلسفي مسيحي و مزدايي و عامل هنري ايراني سبب گرديد كه اويغوري ها را سيعا به مرحله ي تمدن برساند"(امپراطوري صحرا نوردان.رنه گروسه .چاپ 1365.صفحه ي 219)

لینک به دیدگاه

سرمت ها يا ساروماتيان مردماني ايراني نژاد بودند و سرزمين آنان از درياچه ي خوارزم (وخش) تا سرزمين هاي امروزي روماني و مجارستان گسترده بود(شهيدي مازندراني/1376 صفحه ي 50)

سرمت ها در حدود ميانه ي هزاره ي سوم پيش از ميلاد شهر هاي يوناني ساحل درياي سياه را تصرف كردند و در قرون وسطي ساكن دشت هاي وسيع ميان شرق رود دانوب و نواحي شمال درياي خزر بودند و اين سرزمين ها سرمتي ناميده ميشد.

بقاياي اين قوم آس ها است asetes هايي هستند كه در دو سوي كوههاي قفقاز سكونت دارند , و قسمتي از آنها به نام ايراني ironi در جمهوري آسي شوروي سابق زندگي مي كنند و سرزمين خود را ايرستان=ايران iriston يا سرزمين اقوام ايراني مي نامند و هنوز هم يوند قبيله اي خود را با قبيله ي بزرگ ايراني از ياد نبرده اند.(ايرانويچ /بهرام فره وشي سال 1374 صفحه ي 14)

در شاهنامه نيز سرمت نام سرزمين سرم پسر فريدون ميباشد كه از طرف فريدون در اختيار او قرار گرفت.اين نام در پهلوي سرم سarm ذكر شده است.پس سرو يا سرمت يك واژه ي باستاني ايراني و نام قوم كهن ايراني مي باشد(يشت ها .جلد2 .چاپ 1374. صفحه ي 56).اين نام در بندهش به صورت اروم arum آمده كه مي توان آن را هروم harum نيز خواند.

به نظر ميرسد كه منظور از سئيرم اوستايي نيز همان قوم سرمت يا سارومات باشد .با توجه به استنادات فوق و شواهد تاريخي ديگر در ايراني بودن قوم سرمت ها شكي نيست.بر اين اساس است كه "برخي از تاريخ نويسان دوران كهن هم اقوام مهاجر(مادي و پارسي) را از طوايف سكايي و سرمتي مي دانند" (فره وشي صفحه ي 25)

عده اي نيز آلان هاي ايراني را نيز جزو اقوام سرمتي مي شمارند(رجوع شود به كتاب آقاي شهيدي مازندراني صفحه ي 50)

لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

سكاها:

سكاها يكي از اقوام نژاد هاي آريايي به شمار مي آيند كه در قرن هفتم و هشتم قبل از ميلاد به همراه اقوام صحرا نشين ديگر مانند كيمريان و نزديان از كرانه ي شمالي درياي سياه كوچ كرده و در آسياي صغير غربي نفوذ كردند.اين اقوام چون از نژاد آريايي بودند ايرانيان آنان را به نام سكايي مي خواندند ولي يونانيان آنان را اسكيت و بابلي ها " كيمي ري" مي ناميدند(رييس نيا .چاپ 1368.صفحه ي 236)

قبايل ايراني اسكيت در اسامي اماكن اروپاي شرقي و نواحي مجاور درياي سياه و آزوف و كريمه نيز آثاري از خود باقي گذاشته اند.اسامي بسياري از رود هاي منطقه آزوف و درياي سياه ريشه ي ايراني دارند(ارانسكي .چاپ 1379.صفحه ي 61 الي 63).تجزيه و تحليل اين كلمات در باره ي ايراني بودن زبان اسكيت ها شكي باقي نمي گذارد.

ارانسكي در جاي ديگر درباره ي ايراني بودن زبان هاي سكايي طخاري و هيوني مي نويسد:

اين كه قبايل سكايي و طخاري و هيون _كه از آغاز قرن دوم ميلادي به آسياي ميانه و افغانستان كنوني نفوذ كرده بودند_زبانشان ايراني بود ,بر اثر كشف تازه اي كه در ظرف دهه هاي اخير به دست امده تاييد شده است(صفحه ي 207)

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

سكاها در قرن هفتم قبل از ميلاد داراي امپراطوري وسيع و مقتدري بودند."محتملا پادشاهي مزبور در اراضي مسطح تر و جلگه ها يعني از كورا(كر) در ناحيه ي " كي روف اباد" (گنجه) تا سرزمين شمالي اروميه مثلا قره داغ و سبلان امتداد داشته و در اراضي مسكون به وسيله ي اوتيان ,آلبانيان ,كاسيان و كادوسيان و... كه ظاهرا توده ي اصلي پادشاهي اسكيت را تشكيل مي دادند مستقر بوده است(هرودوت چاپ 1339 جلد 4 صفحه ي 258)

كشور سكاييانشامل بزرگترين بخش ايالتي بود كه بعد ها به نام آتروپاتن (آذربايجان فعلي) ناميده شد.كه مركز آن در جنوب درياچه ي اروميه قرار داشت(وكيلي چاپ 1362 صفحه ي 74)

 

اين منابع سكاها را از اقوام ايراني و داراي زبان ايراني مي دانند اما در منابع نظريه ي مقابل چنين مي خوانيم:

لینک به دیدگاه

در كتاب نگاهي نوين به تاريخ ديرين ترك هاي ايران :

ترك زبان بودن سكاها را آثار فرهنگ مادي كشف شده ي آنها كه مربوط به اراضي و ادوار مختلف هستند نيز به اثبات مي رساند(رحماني فر چاپ 1379 صفحه ي 80)

اين نظريه چنانچه پيش تر نيز گفتيم ماد ها را نيز ترك مي پندارد و در جاي ديگر مي بينيم كه آقاي زهتابي قوم اشكاني را نيز ترك معرفي مي كند.

"حكومت ايران در دوره ي اشكاني در دست پارت ها كه اصليت تركي داشته و از آسياي ميانه آمده بودند قرار داشت"(زهتابي 1377 صفحه ي 14)

و باز در كتاب تاريخ ديرين ترك هاي ايران مي خوانيم:

اشكانيان هند و واروپايي و آريايي نبوده اند بلكه سكايي بودند و سكاها نيز ...ترك بوده اند (صفحه ي 94)

 

البته مرحوم پيرنيا نيز در اصل و منشا قوم پارت معتقد است كه سكايي بودند (پيرنيا 1359 صفحه ي 121) ولي آنها را ترك معرفي نمي كند.

لینک به دیدگاه

بايد توجه داشت كه برخي قبايل سكايي به نقاط جنوبي تر به سوي منطقه ي مسير رود هيرمند و در ياچه ي هامون كوچ كردند كه بعد ها به نام ايشان يعني سيستان يا سكستان يا سجستان ناميده شد.

 

ارانسكي در خصوص زبان اسكيت(سكا) مي نويسد "اسكيت ها نيز مانند قبايل ايراني زبان آسياي ميانه و مادي ها و پارسيان خويشتن را آريايي دانسته و به لهجه هاي مختلف مشتق از زبان اصلي ايران سخن مي گفتند" (ارانسكي چاپ 1379 صفحه ي 61)

قبايل اسكيت در اسامي اماكن اروپاي شرقي و نواحي مجاور درياي سياه و آزوف و كريمه نيز آثاري از خويشتن باقي گذاشته اند .اسامي بسياري از رودهاي منطقه ي آزوف و درياي سياه از قبيل :دن دنتيس دنپير دوناي(دانوپ) و دنيستر ريشه ي ايراني دارند.(دانو_ي (danu) در اوستا به معني رود است)

دياكونف هم در تاييد ايراني بودن زبان اسكيت ها مي نويسد:اين فرضيه كه زبان نام هاي اسكيتي جنبه ي ايراني دارد بر اثر اين قياس(مقايسه ي لغات يك زبان با اصطلاحات زبان ديگر) طرح مي شود و چون براي اكثر عناصرديگر اسامي مذكور نيز نه تنها مي توان قرينه هايي در اران باستان پيدا كرد بلكه مي توان ثابت كرد كه اين موارد تصادفي نبوده منظم و تابع روالي است .از اين رو اين فرضيه ياد شده تقويت مي شود(دياكونف سال 1371 صفحه ي 57)

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...