رفتن به مطلب

مشاعره با اشعار طنز


.FatiMa

ارسال های توصیه شده

تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه

با غذا و میوه ی آن جشن افطاری کنید

البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها

پیش فامیل مقابل آبروداری کنید

لینک به دیدگاه

در حلقه ی رندان به دنبال چه می گردید؟!

جز درد دل چیزی در این گونه مراکز نیست

با گردن ما شد مثل"باریک تر از مو"

صد بار گفتیم این طرف ها یک مبارز نیست!:ws3:

لینک به دیدگاه

دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز!

 

مرا شراب فرحبخش و یار حور سرشت!

شود فراهم اگر، نیست آرزوی بهشت

:ws3:

لینک به دیدگاه

فاطمه خانوم یعنی ما فقط به طنز علاقه داریم:hanghead:

 

همه بايد به يك طرف بروند

تا شود رد عليرضا قزوه

شعرهايش در ابتدا بودند

يك مجلد عليرضا قزوه

چاپ آثار او پس از چندي

شد مجدد عليرضا قزوه

نيست جايي و نيست ارگاني

كه نباشد عليرضا قزوه

شك ندارم كه بيش تر از صد

شغل دارد عليرضا قزوه

لینک به دیدگاه

هر آن کس را که دیدی هست دلشاد

بدور از نالــــــــــــه و اندوه و فریــاد

بـدان فرزنـد ایشان نیــــست راهـــی

پـدرجـان ، سوی دانشـــــــــگاه آزاد

لینک به دیدگاه

در متن اگر با ارجمندی نسبتی باشد

لبخند چیزی جز تبسم در پرانتز نیست

جز شکوه کردن نیست آن هم شکوه با اطناب

طنزی که در آن فرصت لبخند موجز نیست:ws3:

لینک به دیدگاه

من زوجم و تو فردی ، این شهر جای ما نیست

 

در این دیار سربی ، یک استکان، هوا نیست

 

معشوقه های این شهر بر چهره، ماسک دارند،

 

درد و غم و مرض هست، یک جرعه ی دوا نیست

 

فرهاد آسم دارد ، خسرو، سیاه سرفه

 

احوال عاشقان نیز، چندی ست روبِرا نیست

 

"اطفال و سالمندان" در خانه ها اسیرند

 

هیچ آدمی به فکرِ شیرین بینوا نیست

لینک به دیدگاه

تو درآن سوی تنبلی کردی

انقلابات مخملی کردی

 

با توام ای جوان مسئله دار

دست از روستای ما بردار

 

درس پر زرق و برق می خوانی

رفته ای غرب و شرق می خوانی

 

تربیت رفته پاک از یادت

حاجی ام هست جد و ابادت:ws3:

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...
  • 3 ماه بعد...

تنم باشد کبود از لنگه کفشی و یا از ناخن همچــــــون درفشی!

 

زنم بهر سلامت -جای ورزش- کشد دائم ســــــرم جیغ بنفشی!!

:ws3:

 

ياد آن روز كه آزاد ز غمها بودم

تك و تنها بودم

 

زن و فرزند ببستند مرا با زنجير

من گرفتم تو نگير

 

بودم آن روز من از طايفه دّرد كشان

بودم از جمع خوشان

 

خوشي از دست برون رفت و شدم لات و فقير

من گرفتم تو نگير

 

اي مجرد كه بود خوابگهت بستر گرم

بستر راحت و نرم

 

زن مگير ؛ ار نه شودخوابگهت لاي حصير

من گرفتم تو نگير

 

بنده زن دارم و محكوم به حبس ابدم

مستحق لگدم

 

چون در اين مسئله بود از خود مخلص تقصير

من گرفتم تو نگير

 

من از آن روز كه شوهر شده ام خر شده ام

خر همسر شده ام

 

مي دهد يونجه به من جاي پنير

من گرفتم تو نگير

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...