رفتن به مطلب

دستگاه مغان در ایران باستان


ارسال های توصیه شده

غلامرضا رستگار

 

 

آن چه اسناد بر جاى مانده از قوم ایرانى نشان مى دهد، کاهنان و موبدان همواره از جایگاه ویژه اى _ در باورها و اعتقادات توده هاى مردم برخوردار و پادشاهان اسطوره اى با اتکاى بر مقام الوهیت (فر ایزدى = قدرت الهى) همواره در راه سعادت و بهروزى ملک و رعیت کوشا و پیروزمند بوده اند.با اتکا بر مندرجات اوستا و اسناد و الواح، کیومرث نخستین انسان و پدر (نیاى) همه نژاد آریا است. اوست که دین و حکومت را در این سرزمین براى نخستین بار پى افکند.

«پژوهنده نامه باستان که از پهلوانان زند داستان چنین گفت، کایین و تخت و کلاه کیومرث آورد و او بود شاه چو آمد به برج حمل آفتاب جهان گشت با فر و آیین و آب»۱

چنان که «جمشید» (یم) نیاى مشترک اقوام هند، اروپایى و ایرانى و همه پدران و فرزندان تاجدارش نیز از این مقام والا در عین شاهى بهره مندند!

روحانیت در دوران حکومت هخامنشیان

«منم گفت، با فره ایزدى همم شهریارى، همم موبدى»۲

پس از اسطوره ها که به سبب اختصار، اشاره اى گذرا به آن داشتیم، نخستین پادشاهى که در این سرزمین توانست صاحب جایگاه و منزلتى درخور _ از نظر نظام بخشیدن به حکومت- براى خود و سرزمینش در تاریخ کسب نماید، «دیااکو» سرکرده اقوام مادى است.این «دیااکو» پیش از تصاحب قدرت، به امر قضاوت و رسیدگى به امور مذهبى قوم مشغول بود و کاهنى مشهور به حساب مى آمد. ظاهراً با ایجاد وقفه اى تعمدى در امر قضاوت توسط خود وى، که به هرج و مرج در میان قوم منجر مى شود، به قول «هرودوت» مورخ یونانى (پدر تاریخ): «مردم سرزمین ماد، وى «دیوکس» را براى اعمال قضاوت و اجراى عدالت از بین خویش برگزیدند.»این نخستین تلاش مغان و موبدان از نظر تاریخ، دوام چندانى نداشت و در همین زمان اندک، حکومت ایشان منجر به نارضایتى مردم گشته، با همکارى خود مادها، نوه دخترى (دیااکو) به نام کوروش، حکومت نوپاى آنان را در هم مى شکند.«انتساب با خاندان «دیااکو» این کوروش را که بعدها «کوروش بزرگ» نام گرفت، با آنکه از طریق شورش بر آخرین وارث این خاندان، قلمرو ماد را به زیر فرمان درآورده بود، در نظر اقوام ماد نه یک پادشاه غاصب و بیگانه بلکه یک نجات دهنده مصلح نشان مى داد.»۳

شاید سقوط میترائسیم در ایران آ ن دوره و رشد یافتن سریع زرتشتى گرى در آغاز حکومت هخامنشیان، همین شکست موبدان از انقلاب کوروش بزرگ باشد. البته اثبات این مطلب به تحقیقات گسترده نیازمند است.کاهنان و موبدان _ میترایى، پس از تحمل این شکست، خیلى زود به فکر تجدید قوا و بازپس گیرى قدرت افتادند. بهترین و سریع ترین راه ممکن انتخاب زروانى گرى۴ و گریز از دین شکست خورده پیشین بود! (تغییر مذهب!)کیش زروانى این بار با قدرت و پشتوانه اى قوى تر (پیروان دین) دست به کار بزرگى زد و آن انتزاع قدرت حکومت از هخامنشیان به موبدان بود. با «بررسى کتیبه هاى داریوش و کوروش مى توان نتیجه گرفت که آنها زرتشتى بوده و همچنین با اتکا به نام«مزدکو» در بین مادها، مى توان به نفوذ این آیین در آن جامعه نیز پى برد.»۵

موبدان با استفاده از غیبت طولانى (کمبوجیه) پسر کوروش بزرگ که براى سرکوبى تحرکات مصر و بابل به آن نواحى عزیمت کرده است، زمان را براى تصاحب تاج و تخت به ظاهر بدون صاحب مغتنم شمرده، یکى از مغان دستگاه دینى را مهیاى جلوس بر تخت مى نمایند.«انقلابات «گئوماته» مغ، اگرچه داراى یک ریشه سیاسى بود، ولى با وجود این جنبه مذهبى داشت که مى توان آن را سعى طبقه روحانى براى درهم شکستن حد و مرزى دانست که فرمانروایى شاه براى آنها تعیین کرده بود.»۶و اینکه، «خبر مرگ یا خودکشى او (کمبوجیه) مدعى غاصب را که مغى «گئوماته» نام برد و به دروغ خود را «بردیا» (سمیردیس) مى خواند، در ادعاى خویش راسخ تر کرد.»۷ مزید بر آن همه، «اخلاق تند و غرور فوق العاده شاهزاده جوان (کمبوجیه) که او را وامى داشت تا در اقوام تابع به چشم بندگان خویش بنگرد، ناچار برادرش «بردیا» را در انظار از او محبوب تر مى کرد.»۸

ظاهراً همین محبوبیت در انظار عمومى، مقدمات مرگ پنهانى و مرموز و موجبات سوءاستفاده مغان از نام «بردیا» براى تصاحب قدرت را تامین کرده است.«شباهت (مغ) با بردیا برادر کمبوجیه _ که به قول هرودوت نام او «سمیردیس» و به قول کتزیاس «اسپندات» بود، با شاهزاده به قدرى بود که اهل حرم هم در باب هویت او ممکن بود اشتباه کنند، از مبالغات شاعرانه معمول مورخان قدیم یونان است. در حالى که در روایت «داریوش بزرگ» بدان هیچ اشارت نیست.»۹ داریوش، بدون اشاره به شباهت مغ با بردیا مى نویسد: «در هر حال، «گئوماته» مغ مردم را فریب داد و تخت را تصرف کرد و پارس و ماد و ممالک تابعه را از کمبوجیه انتزاع کرد و به خود اختصاص داد.»۱۰ علت را در فریب دادن مردم مى داند و نه شباهت ظاهرى! (ساختگى توسط یونانیان).گئوماته به همراهى و پشتوانه موبدان «زروانى» براى مدت هفت یا هشت ماه قدرت را به دست گرفت و براى تثبیت موقعیت تلاش فراوان نمود، اما عدم حمایت پیروان زرتشت (ظاهراً خیلى پیشتر از پیروان زروانیسم بوده اند) از معابد و مغان، تلاش وى و همقطارانش را بى اثر گذاشت.

موید این نظر، گرایش موبدان و مغان به دین زرتشت، پس از تجربه اى است که از این شکست به دست آورده اند. نکته دیگر زرتشتى بودن «داریوش» و حمایت همه جانبه دسته ها و بزرگان اقوام مختلف آریایى از اوست که خود گویاى عدم سازش این گروه ها با کاهنان و دستگاه دینى آنها و موافقتشان با سرکوب مغان است. این که داریوش بزرگ براى فرونشاندن این انقلاب، اقدام به تشکیل یک اتحادیه نیرومند از هفت خاندان بزرگ ماد و پارس کرده و پس از کشتن مغ و اطرافیانش درصدد توجیه کار خود برآمده است، حکایتگر قدرت فوق العاده این شورش و دوراندیشى داریوش در مهار عواقب این حرکت و پیشگیرى از تجزیه امپراتورى نوپایى است که کوروش بنیان نهاده بود.

شاه جوان در راس بزرگان هفت خاندان مادى و پارسى، در ماد به قلعه اى که «گئوماته» در آنجا بود وارد شدند. به رغم منع و مخالفت نگاهبانان و خواجه سرایان توانستند با زور و خشونت به اندرون قصر راه یافته و با کشتن مغ و اطرافیانش، ماجراى طغیان بردیاى دروغین را پایان دهند. (اکتبر ۵۲۲ ق.م)

«من (داریوش بزرگ) او را «گئوماته مغ» کشتم.»۱۱ و صریحاً همه مسئولیت قتل مغ را بر دوش مى گیرد!

«داریوش بزرگ در یک چنین امپراتورى وسیع و رنگارنگ، خود به یک دین دگماتیک، که از طرف روحانیون معرفى مى شود، توجه نشان نمى داد و زمان هم براى دستگاه زرتشتى که در زمان ساسانیان قوت گرفت، هنوز آمادگى نیافته بود. این مذهب مخالف روش بردبارى و آسان گیرى است که داریوش در مقابل تابعین و رعایاى امپراتورى جوان خود مایل به اجرا بود.»۱۲تلاش بى وقفه روحانیت زروانى و میترایى در تصاحب قدرت، از همان آغاز براى از پاى درآوردن جهان بینى زرتشت بود. زرتشت در روزهاى نخستین نهضتش راه خود را از راه مغان و موبدان سودجو و قدرت طلب جدا کرده و بر این نکته که دین وى نیازى به مغ و کاهن ندارد تاکید داشت.بند یازدهم، سرود چهل و ششم، گاته ها: «اینان مردم را به بدى آموزش مى دهند، آموزش هاى شان موجب تباهى زندگى مى شود و سرانجام هنگام عبور از راه زندگى (پل چینوت) سقوط کرده و براى همیشه در سرزمین دروغ خواهند ماند.»

و نسبت به مى نوشى و مستى و بى خبرى که کرپن ها تجویز مى کنند در بند دهم، سرود چهل و هشتم، گاته ها، مى گوید: «کى اى مزدا، یاوران و مردمان من به درک واقعى رسالت و دین آگاه خواهند شد. کى پلیدى و زشتى «مى» بر افتاده خواهد شد که از طریق آن «کرپن ها» و شهریاران بد، مردم را مى فریبند و اغوا مى کنند.» و بى محابا به همه کاهنان حمله مى کند، در یسنا، هات ۳۲: «اى پرستندگان خدایان دروغین و پیروان راه زشت اهریمنى، شما و همه پیروانتان که این چنین به راه بد و ناراست گرویده اید، سخت زیان خواهید یافت… به درگاه مزدا گله مى کنم، از آن کسى که با گفتار نابخردانه اش مردم را از راه خرد باز مى دارد و نیک منشى را به تباهى مى رساند. اى مزدا باشد تا راه هموار گردد و بدآموزان را کارى پیش نتواند رفت.»

 

 

لینک به دیدگاه

دنباله همان هات ۳۲: «اینان، دروغ پرستان را آموزش هاى بد دهند، آنان را برانگیزانند که در گیتى فساد کنند، بیاموزند که چارپا از براى پروریدن نیست، بلکه براى آن است که در مراسم دین، نوشابه زندگى بخش بنوشند و در پایکوبى، آنان را قربانى کنند، «گرهمه»۱۳ و دشمنانند که اینگونه آموزش مى دهند.»

 

و ده ها سرود دیگر! کاهنان و مغان نیز که منافع طبقه خویش را در معرض نابودى مى دیدند، از همان آغاز به جنگ با وى و حامیانش پرداختند.

 

«در روایات پارسیان، شاه گشتاسپ (ویشتاسپ) که از کاهنان مشهور عصر زرتشت به شمار مى آید، به سبب پذیرش آیین زرتشت، توسط مغان و کاهنان کافر معرفى شد و در طول حیاتش وادار به جنگ هاى فراوانى با این قشر گردید.» این دشمنى که از ابتداى ظهور زرتشت تا سقوط «گئوماته» مغ به شکل علنى صورت مى گرفت، از این لحظه وارد دور تازه اى مى شد.مغان و کاهنان که خصم خانگى دین زرتشت به شمار مى آمدند، با تغییر جهت، به مبلغان و پیروان پر و پا قرص این آیین مبدل شدند. (تغییر مذهب) «مراسم و آداب دینى و سرودها و قربانى ها، ظاهراً و همچنان مثل آنچه در نزد ایرانیان غربى معمول بود (مادها) تحت نظر کاهنان در این زمان و حتى از دوران پادشاهان ماد و هخامنشى، عبارت از مغان بودند.»۱۴

 

به عبارت بهتر با نفوذ به میان زرتشتیان، به رغم تاکیدات پیامبر، توانستند به مبلغانى براى دین زرتشت تغییر موضع دهند. این تغییر بیشتر از آن جهت بود که ایرانیان به این دین گرایش و علاقه اى بیشتر از آنچه به دین هاى پیشین مغان نشان داده بودند، ابراز مى کردند. از این رو از حربه مذهب علیه مذهب استفاده کردند. «پادشاهان هخامنشى که شاهد رواج تدریجى آیین زرتشت در بین اقوام پارس و ماد و طبقات مغان بودند، اگر هم خود به این آیین علاقه اى نشان ندادند، بارى به نشر و نفوذ آن با نظر تسامح نگریستند.»۱۵

 

اگرچه نظر برخى دیگر از مورخان در خصوص علاقه شاهان هخامنشى به دین زرتشت چیز دیگرى است.«ادوارد مایر با ستودن روش کشوردارى «کوروش» و «داریوش» معتقد است: آنها تحت تاثیر دین زرتشت به چنین برخوردى دست یافته اند. در مورد داریوش مى نویسد: او با اعتقاد به اهورامزدا وابستگى خود به دین «مزدیسنا» را مسلم ساخته است.»۱۶

 

«اهورامزدا که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که انسان را آفرید، که شادى را براى انسان آفرید، و…»۱۷

 

«هرتل از کتیبه هاى داریوش نتیجه گرفته است که: داریوش مسلماً زرتشتى بوده و همه جا از اهورامزدا با عنوان خداى بزرگ یاد مى کند. در این کتیبه ها از خدایان مغان و کاهنان نشانى نمى توان یافت.»۱۸«مولتون معتقد است: این که نام زرتشت در کتیبه هاى شاهان هخامنشى ذکر نشده، به هیچ وجه دلیل غیرزرتشتى بودن آ نها نیست. حتى پادشاهان بسیار مومن در قرون وسطى نیز به پایه گذار دین «مسیح» یا «پاولس» در اعلامیه هاى خود کوچکترین اشاره اى ننموده اند.»۱۹

 

مغان در طول دوران حکومت هخامنشیان، با نفوذ به درون پیروان دین زرتشت و سوءاستفاده از بعضى از اعتقادات پیروان این دین، هر روز بر مخالفان رژیم حاکم مى افزودند و براى نجات از شرایط وعده ظهور منجى (سوشیانس) را در مردم تقویت مى کردند.

 

توفیق داریوش به سرکوبى شورش مغان، اگرچه براى معابد سخت خونین و پرهزینه نشان مى داد، اما به آنان فهماند که از پاى درآوردن «مزدیسنا» و باورهاى زرتشت، از بیرون و به طور علنى نه تنها دشوار که غیرممکن است.

 

این تجربه پرهزینه به آنها آموخت، براى از پاى در آوردن دینى همچون مزدیسنا که رفته رفته پیروان فراوانى را به خویش جذب کرده تنها با نفوذ به داخل و متلاشى کردن این باورها از درون امکان پذیر و به واقع تنها راه باقى مانده براى آنان به حساب مى آمد. لذا عزم خود را براى به اجرا گذاشتن این تنها راه باقى مانده جزم کردند.

 

به رغم تاکیدات پیامبر به عدم نیاز به کاهن و مغ در راه انتشار دین، این قشر با تحمیل خود و دستگاه دینى شان بر مردم، اجراى مراسم دینى، سرودها و ادعیه و… را به دست گرفته، به آرامى و آهستگى توانستند پیروان را به حضور خود در دین عادت دهند و با سوءاستفاده از بخش هایى از آموزه هاى زرتشت که متعلق به دوران خود پیامبر و در حقیقت سرودها و ادعیه هاى پیامبر در ستیز با همین کاهنان و مغان به شمار مى رفتند، نظر پیروان دین را به خویش و دستگاه دینى مغان جلب نمایند. همانند سرودهاى زیر: «آیا روان من از یاورى کسى برخوردار خواهد شد؟ مى خواهم بدانم چه کسى خواهد توانست مرا یارى کند؟» سرود پنجاه _ گاته ها _ بند اول«فرمانروا یا پادشاه نیک شهریارى کند، نه شهریار بد. در پناه شهریارى خوب کردار و خوب اندیشه بشر در آسودگى، به پاکى و سازندگى مى گراید و این زمین خوب پرورش مى یابد و مى بالد براى آرامش مردمان.»و با سوءاستفاده از اینگونه سرودها و ادعیه، روزبه روز بر مخالفان رژیم حاکم افزوده و مردم را از حکومت جدا و به دستگاه خویش نزدیک تر کنند.سرودهاى مربوط به منجى آخرت (سوشیانس) با این که بسیار مترقى و ابزارى قدرتمند براى زنده ماندن سرزمین نور به شمار مى آید، مورد استفاده نامشروع این قشر قرار گرفته و مردم را همیشه منتظر ظهورش، نه براى نابودى اهریمن، که تنها براى از بین بردن نظامى که مخالف قدرت طلبى هاى مغان بود، نگاه مى داشت.«… گویى با شش چشم خویش، جهان شش گانه بسیط را مى نگرد و نگران است.

 

از ظهور وى اهریمن نیست و نابود شود. وى مردمان را که به دورش گردآیند به ستایش پروردگار امر کند. در بامداد «هاونگاه» با یاوران جاودانى خویش نماز به جاى آورد آنگاه مردمان از قبرها برخیزند، جهان خوش و خرم شود، عالم معنوى روى نماید، راستى، پرچم پیروزى برافرازد. و…»۲۰«سوشیانس به همه موجودات مادى سود مى بخشد، هر چه را جسم و جان است از پرتو خویش به زندگى جاودانى مى رساند، ضددروغ از نوع دو پا است، پاکدینان را در ستیز بر ضد دشمنان، ایستادگى، مقاومت و پیروزى عطا خواهد کرد…»در بند هشن در فصل یازده فقره شش، چنین آمده است: «سوشیونس در خونیرتا متولد خواهد شد، از همان جایى که سلسله کیانیان! برخاست و دین نیک مزدا در آنجا به وجود آمد! و…»۲۱

پى نوشت ها:

۱ و ۲- شاهنامه فردوسى _ چاپ مسکو _ جلد اول.

۳ _ روزگاران _ دکتر عبدالحسین زرین کوب _ چاپ چهارم، ۱۳۸۱ _ص ۶۳.۴ _ زروانیسم در واقع شاخه اى از دین زرتشت (البته در آن عصر) مى توانست به حساب آید.۵ _ اصل و نسب _ دکتر عبدالعظیم رضایى _ چاپ ۱۳۷۴ _ صص ۲۶۵ – ۲۶۴.۶ _ اصل و نسب _ همان _ ص ۲۶۹

۷ _ روزگاران _ همان _ ص ۸۲.۸ _ (ا. ق. ا) _ همان _ ص ۱۳۲.۹ _ (ا. ق. ا) _ همان _ ص ۱۴۲.۱۰ _ کتیبه بیستون _ داریوش بزرگ _ ۱/۱۱.۱۱- کتیبه بیستون- داریوش بزرگ- ۱/۱۳.۱۲ _ اصل و نسب _ همان _ ص ۲۶۹.۱۳ _ یکى از کاهنان مشهور در زمان زرتشت.۱۴ _ (ا. ق. ا) _ همان _ ص ۳۸۴.۱۵ _ روزگاران _ همان _ ص ۱۲۸.۱۶ و ۱۸ _ اصل و نسب _ همان _ ص ۲۶۷ _ ۲۶۴.۱۷ _ کتیبه بیستون _ داریوش بزرگ.۱۹ _ جدال نور و ظلمت _ على اصغر خبره زاده _ چاپ ۱۳۵۶ _ ص ۱۹۶.

۲۰ _ اصل و نسب _ همان _ ص ۱۳۵ . ۲۱ _ فروردین یشت: ترجمه کوتاه فقرات ۱۲۸ و ۱۲۹.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...