رفتن به مطلب

شارل بودلر


ارسال های توصیه شده

شارل بودلر شاعر قرن 19سبک سمبولیسم فرانسه

 

220px-Gustave_Courbet_033.jpg

 

 

زندگینامه بودلر:

http://www.noandishaan.com/forums/thread91805.html#post993855

اندوه ماه

امشب ماه چه كاهلانه رویا می بافد

همچون زیبارویی غنوده بر بالش های بسیار

كه پیش از خواب، با دستی لطیف و بی خیال

پیچ و خم سینه اش را نوازش می كند.

 

ماه محتضر تن می سپارد به بیهوشی طولانی

بر پشت پرتلالوء امواج بی رمق

و چشمانش را می گرداند بر مناظر سفید

كه در افق نیلگون بالا می آیند، به مانند فصل شكفتن

 

و آن هنگام كه در این كره خاكی، در بطالت طولانی اش

هرازگاه، ماهمخفیانه قطره اشكی فرو می ریزد،

شاعری شیدا، دشمن خواب،

 

از گودی كف دستش برمی گیرد این اشك رنگ پریده را

با بازتاب رنگین كمانی اش چون قطعه ای عقیق سلیمانی

و دور از چشم آفتاب، آن را در قلبش می گذارد.

ترجمه: سوفیا مسافر

لینک به دیدگاه

 

« بگویید، از كجا به سراغ تان می آید این غم غریب

بالارونده، همچون دریا از صخره ی تیره و برهنه؟»

آن هنگام كه قلب مان همچون خوشه ی انگور فشرده شد

دریافت كه زیستن درد است. رازی آشکار بر همه کس.

 

رنجی بس ساده و نه اسرارآمیز

و همچون شادی تان آشكار بر همه كس.

پس رها كنید پرسش را ، ای زیبای كنجكاو!

و ساكت شوید! هر چقدر صدای تان دلنشین باشد

 

ساكت شوید، ای غافل! ای روان همواره مسرور!

ای دهان گشوده به خنده كودكانه! كه بسی بیش از زندگی،

مرگ است كه ما را همواره با رشته هایی لطیف در چنگ می گیرد.

 

پس رها کنید، رهاکنید قلب ام را تا با فریبی سرمست شود

غوطه ور شود در چشمان زیبای تان همچون در رؤیایی شیرین

و زمانی طولانی زیر سایه مژگان تان بیارامد!

ترجمه: سوفیا مسافر

لینک به دیدگاه

به عزیزترینم، به زیباترینم

چشم‏وچراغ دلم

فرشته‏ام، صنم جاودانه‏ام

از ابدیت سلام می‏کنم.

همچون هوای نمک‏سود

منتشر می‏شود در زندگی‏ام

و طعم فناناپذیری ‏را

می‏ریزد در جان ناآرام من.

توبره‏ای همیشه تازه، عطرآگین

فضای عزیزی که پر می‏شود

مجمری فراموش شده، رازآلود

از شب می‏گذرد و دود می‏کند.

چطور بگویمت؟ به کدام مثال

که در قهقرای ابدیتم

عشقم از یاد نمی‏رود

مثل نافه‏ی ختن

که می‏آکند و به چشم نمی‏آید.

به بهترینم، به زیباترینم

شادی و سلامتی‏ام،

فرشته‏ام، صنم جاودانه‏ام

از ابدیت سلام می‏کنم.

لینک به دیدگاه

من پیپ یک نویسنده‏ام

خوب تو شکممو ببین

پرم از توتون آبیسین و کافرین

آخه صاحبم حرفه‏ای پیپ می‏کشه.

وقتی همه جاش درد می‏کنه

من همینطور دود می‏کنم

عین دودکش خونه‏های قدیمی

وقتی واسه برگشت از درو غذا می‏پزن.

من تو یه فضای معلق و آبی

که از دهنم آتیش درمیاد

روح نویسنده‏مو بغل می‏کنم و تابمی‏ﺩم،

و قدرت توتون رو نشون می‏دم

که دلش رو شاد می‏کنه و خوبش می‏کنه

خستگی‏شو می‏گیره و فکرشو باز می‏کنه.

لینک به دیدگاه

زیبا هستم ای مردم!

همچون رویایی به سختی سنگ،

و سینه‌ام، جایی‌ست

که هرکس در نوبت خویش زخم می‌خورد،

تا عشقی را در جان شاعر بدمد

گنگ و ابدی،

مثل ذات.

من بر مسند لاجوردی آسمان می‌نشینم

همچون افسانه‌ای که در ادراک نمی‌گنجد

من قلبی از برف را به سپیدی قوهاپیوند می‌زنم؛

بیزارم از تحرکی که خطوط را جابجا می‌کند،

هرگز نمی‌گریم و هرگز نمی‌خندم.

شاعران دربرابر منش‌های والایم

که گویی از مفتخرترین یادبودها وام گرفته‌ام،

روزگارشان را به ریاضت تحصیل گذراندند؛

در عوض،

من برای افسون کردن این عاشقان سربراه

در آینه‌های زلالی که همه چیز رازیباتر نشان می‌دهند

چشمانم را دارم

چشمان درشتم را،

با درخشش جاوید!

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

برای بلند کردن یک وزنه‌ی سنگین

همت سیزیف لازم است!

باید دل به کار داد

راه هنر بس طولانی است و زمان کوتاه.

دور از مقبره‌های سرشناس

حوالی قبرستانی پرت

قلب من، مثل طلبی مستور

آهنگ عزا می‌زند.

ــ نگین‌های بسیار در خاک خفته

در ظلمت و فراموشی

دور از کلنگ‌ها و کاوشگران؛

دریغ که گل‌های بسیار

عطرشان به لطافت یک راز

در تنهایی ژرف خویش می‌ریزند.

لینک به دیدگاه

مست شويد

بايد هميشه مست بود، همه چيز در مستي‌ست؛ تنها مسئله اين است. براي آنكه بار وحشتناك زمان را حس نكنيد كهشانه‌هاتان را خرد مي‌كند و كمرتان راخم، بايد بي‌وقفه مست شويد.

اما مستي از چه؟ از شراب، شعر، يا ازتقوا، بسته به ميل خودتان، اما مست شويد!

و اگر گاهي، روي پله‌هاي قصري، روي علفزارِ سبز جوكناري بيدار شديد، با مستي كمرنگ يا پريده، بپرسيد از باد، موج،ستاره، پرنده، ساعت؛ از هر آنچه كه مي‌گريزد، هر آنچه كه مي‌نالد، هرآنچه كه جاري‌ست،هر آنچه كه مي‌خواند، هر آنچه كه سخن مي گويد، بپرسيد اكنون چه وقت است؟ باد، موج،ستاره، پرنده، ساعت، جواب‌تان خواهند گفت، وقت مستي‌ست؛ براي آنكه بردگان شهيدزمان نباشيد، مست شويد، مست شويد مدام، از شراب، از شعر، از تقوا، بسته به ميل خودتان.

لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

پايان روز

در روشنای بي‌فروغ،

زندگي، وقيح و پرهیاهو،

مي‌دود، مي‌رقصد، و به خود مي‌پيچد، بي‌دليل.

و به محض اين‌كه در افق

شب شهوتناک فرامی‌رسد

آرام‌بخشِ همه‌چيز، حتي ولع

پاک‌کننده‌ی همه‌چيز، حتي ننگ

شاعر به خود مي‌گويد: سرانجام!

روحم، همچون ستون فقراتم

مشتاقانه آسایش می‌طلبد،

با قلبي لبريز از خيالات مغموم

مي‌خواهم به پشت بخوابم

و خود را در پس پرده‌هايتان بپيچانم

اي تاریکی‌های طراوت‌بخش!

 

ترجمه‌ی سوفیا مسافر

لینک به دیدگاه
  • 3 سال بعد...

مراقبه

اندوه من هوشیار باش و آرام گیر

تو شب را می‌خواستی، فرا می‌رسد، ببین...

شهر در تاریکی فرو می‌رود

برای عده‌ایی آرامش‌، برای عده‌ایی هراس به همراه دارد

 

آنگاه که کثرتِ ذلتِ آدمی

زیر شلاقِ لذت این جلاد بی‌رحم

در مهمانی اسارت، افسوس می‌چیند

اندوه من، دستت را به من بده

دور از آن‌ها به این‌جا بیا

نگاه کن که سال‌های گذشته

زیر ایوان‌های آسمان

با جامه‌ای مندرس خمیده شده‌اند

افسوس، تبسم‌کنان از قعر آب پدیدار می‌شود

آفتابِ محتضر همچون کفنی کشیده شده تا شرق

زیر یک پل می‌آرامد

بشنو محبوب من بشنو لطافت شب را که قدم بر می‌دارد

 

ترجمه:سپیده حشمدار/

منبع:adabiatema.com

 

Recueillement

 

Sois sage, ô ma Douleur, et tiens-toi plus tranquille.

Tu réclamais le Soir; il descend; le voici:

Une atmosphère obscure enveloppe la ville,

Aux uns portant la paix, aux autres le souci.

Pendant que des mortels la multitude vile,

Sous le fouet du Plaisir, ce bourreau sans merci,

Va cueillir des remords dans la fête servile,

Ma Douleur, donne-moi la main; viens par ici,

Loin d'eux. Vois se pencher les défuntes Années,

Sur les balcons du ciel, en robes surannées;

Surgir du fond des eaux le Regret souriant;

Le soleil moribond s'endormir sous une arche,

Et, comme un long linceul traînant à l'Orient,

Entends, ma chère, entends la douce Nuit qui marche.

 

— Charles Baudelaire

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...