رفتن به مطلب

خ س ت ه . . .


- Nahal -

ارسال های توصیه شده

سیرم نه از عصاره ی زندگی

از زخم هایی که از تنم لیسیدم....

 

خسته ام از آدمک بودن

 

از این بال و پر در آوردن و پر نزدن پوسیدم...!

 

پرویز غفاری

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 261
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

آنقـــــدر خـــستـه ام

کـه حـــاضـــرم

ســـرم را روی تکــه سنگــی

بگـذارم و بخــوابـم

امــــا

بـــه دیــوار وجــودت

کــِه بـــارهــــا بـر ســرم آوار شـد

تکیـــه نـدهـم

لینک به دیدگاه

خستگی هایم را گذاشتم برای بعد ها..که نمی دانم کی می آید...

 

این روزها فرصت خسته شدن ندارم...این روزها باید بدوم...برای خودم...برای تو...برای آنها...

 

من هنوز توان دارم به توان همه ی آنان که نیستن در کنارم...

 

ولی نبودنشان.....پتکی نیست بر سر تنهایی و سکوتم...

 

بلکه یاد است..یادی از زمانی که بودن...

 

من خ س ت ه نیستم:icon_redface:

لینک به دیدگاه

بیا تا باز هم مثل پرستو ها

از این غم ها

از این بی خانمانی ها

از این دل های بی مهر و از این شب های بی فردا

سفر کرده به جایی دور از این دنیا

جدا از این هیاهو ها

به رویای پر از آواز یک قمری بی پروا

کنار یک گل تنها

کنار آن شقایق ها

کنار زورقی از فلس ماهی ها

به سوی آسمان ابری و امواج دریاها

که قلب من دگر در این جهان تسکین نمی یابد!!!

لینک به دیدگاه

تو را نمی بخشم

نمی بخشمت بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفت بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی بخاطر دلی که برایم شکستی بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی

 

و می بخشمت

بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی

لینک به دیدگاه

قفــس داران ســکوتم را شـــــکستند...

 

دل دائـــــم صــــــبورم را شـــــکستند...

 

به جــرم پا بـه پای عشــق رفـــــتن ...

 

پـــرو بـــال عبــــــورم را شـــــکستند...

 

مـــــرا از خلــــوتم بیـرون کشـــــیدند ...

 

چه بی پروا حضــــورم را شــکستند ...

 

تمـــــنا در نگــــاهم مــــوج مــی زد ...

 

ولـــــی رویــــای دورم را شــــکستند

 

.................................................

 

کاش میتوانستم حداقل ازت منتفر باشم

لینک به دیدگاه

باز امشب میان واژه ها انگار

درگیرم

من از این واژه های تلخ و تکراری

دلگیرم

شب رویا و کابوسش

تن تب دار و درمانش

طلوع صبح و بیداری

من و تکرار تنهایی

هوای تازه و نم دار

شکایت های بس غم دار

دل بی تاب یک عاشق

نوای ناله های دل

کبوترهای آزادش

رها،در اوج،بر بامش

من و این زورق تنها

تو و این ناخدایی ها

حضور تازه ی فانوس

و قلبم با غمت مأنوس

سخن از آرزوهایم

نهان در قلب ،رویایم

هوای دیدنت در دل

امید ِعاشق بیدل

دوباره بیقراریهای یک نامه

دوباره این من ِ درگیر یک ناله

و باز هم انتهای شب...

سکوت سرد و اجباری

خداحافظ

و دلداری

امیدم، بودن ِ فردا

بهانه

خواب و یک رویا

...

لینک به دیدگاه

روزهـــایم بی تو میگذرد و شـــب میشود ،ستاره ها رو برا آمدنت شب ها روشـــــن میکنم تو نمی آیی خــــدایا

 

نمی دانم تقدیر من چیست ؟؟؟؟!!! بیـــا تقدیر را بی خـــیال شیم،من بی او تقــــدیر نمی خواهـــم .....

لینک به دیدگاه

خدایا مرا میبینی؟

 

نگو آره نگو........

 

عشق بدترین تجربه زندگیم بود

 

تازه داشت فراموشم میشد بیرحمی او را

 

اما امروز خبری را که مدتها خانواده در انتظار جوابش بودند رسید

 

شور آنها مساوی با شروع غمی تازه برای من....

 

باید رفت....

 

خدایا این چه تقدیریست؟

لینک به دیدگاه

کودک که بودم

وقتی‌ زمین می‌‌خورم

مادرم من را می‌‌بوسید

تمامِ درد‌هایم از یادم می‌‌رفت.

چند روزِ پیش زمین خوردم

دردم نیامد‌ اما

اینبار

تمامِ بوسه‌‌های مادرم

یادم آمد!

 

(بهرنگ قاسمی)

لینک به دیدگاه

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق

عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.

چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!

که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی

و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی

و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی

و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…

لینک به دیدگاه

مـ ـن لـبـخـنـد مـیـزنـم تـا تــو کـمـی گـونـه هـایـم را بـا انـگـشـتـان ِ بـلـنـد و مـردانـه ات لَـمـس کـنـی...

و بـگـویـی ....

بـه خـنـده ات بـیـمـارم ....!!

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...