رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

گاهی شب گذشته است و تو هنوز بیداری ...

می دانی این سوسوی ستارگان آسمان نیست که اطرافت را روشن کرده

ولی تو هنوز فراموش نکرده ای

فراموش نکرده ای ولی نمی دانی چرا

شاید میدانی و دوست داری برای هر شب این ماه پشت ابر بماند

شاید فکر می کنی ماندنش پشت ابر منفعتش بیشتر است

همین که می دانی هست، اما در پس ابر، دلگرم می شوی

لینک به دیدگاه

یعنی واقعا آدم بعضی مواقع می مونه که حتی باید چه طور عکس العمل نشون بده :icon_pf (34):

 

آخه واقعا کی گفته که "بزرگتر" می تونه هر بی احترامی بکنه و کوچیک تر هم باید عین بز سرش رو بندازه پایین و هیچ جوابی نده ؟!

رو در رو جواب می دی ---------> می گن کارت درست نیست ؛ نباید به بزرگتر بی احترامی کنی

پشت سرش می گی ----------> می گن کارت درست نیست ؛ نباید غیبت کنی

لال می شی می ریزی توی دلت ----------> می گن کارت درست نیست ؛ مگه بچه ای که قهر می کنی ؟

 

آخه یکی بگه به این بزرگتر باید چطور فهموند که تو داری اشتباه می کنی ؟!

یعنی چون عمرت رو با اشتباه سپری کردی و قصر در رفتی یعنی کارت درست بوده ؟!

آخه این دلیل می شه که تو چون سنت بیشتره عقلت هم بیشتر باشه ؟!

 

:icon_razz:

لینک به دیدگاه

مطمئن باش وقتی برای کسی مهم باشی ، اون شخص همیشه یه راهی برای وقت گذاشتن واسه تو پیدا می کنه...!

 

نه بهـــانه ای برای فـــرار و نه دروغی برای توجیـه....hanghead.gif

لینک به دیدگاه

آتشکده دلم را تحریق نکن...

خدایم را که نمی شناسی...

 

می بایست

 

ذکر کدامین شیخ را باز گویم؟

مقابل کدامین کشیش زانو زنم؟

 

تا از بالماسکه ای

 

که عشق و محبت را آستر غرور و خودخواهی اش می کند

 

رهایی یابم...

 

 

نازنین فاطمه جمشیدی

 

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

من با کوله باری از حسرت...

 

با چشمانی پاک و بی ریا...

با دستانی لرزان از بیرحمی روزگار...

 

با یک دنیا بی کسی و غریبی..

 

با شکوه از سرنوشت تلخ...

 

به پابوس ات می آیم... یا امام رضا

 

تا شاید بتوانم غربت چشمانم را به غریبی دستانت پیوند بزنم..

 

و با سِحر عشق تو آتش دلم را گلستان کنم...

 

 

نازنین فاطمه جمشیدی

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

نقدیم به تمام کسانی که دل را با عقل پاسخ می دهند..

 

چند بار مرا
شکستی
؟

 

یادت می آید؟

 

دیگر برایم تفاوتی ندارد...

 

نسیم نفسهای چه کسی دریای گونه هایت را می بوسد...

 

برایم اهمیت ندارد که در حصار آغوش چه کسی محصور شده ای ...

 

در کنار کدام اهورایی شبت را به صبح رسانده ای...

 

و قاصدک های دلت را به کدامین آسمان روانه کرده ای...

 

من دیگر تورا نمی شناسم...

 

تو را نمی شناسم... غریبه خودخواه

 

 

نازنین فاطمه جمشیدی

 

Click here to view the original image of 720x480px.

 

Click here to view the original image of 720x480px.

28jmc74916r0fpntx2bj.jpg

لینک به دیدگاه

تِخ کُن...تِخ کن...اون تیغِ ماهی رو از تو گلوت...

 

بنداز بیرون تا یک بار هم آب دهانت رو راحت قورت بدی...

 

که هر بار...که به اندازه ی هر باز و بسته شدن پلک تو ثانیه...صورتت رو از درد جمع نکنی...

 

آب لَمبو1 شده... نی نی چشات2!

 

از فشاری خود خواسته....از تبری که نیت به قطع ریشه ی خود کرده....

 

همه نمی بینن این حالش رو....و چه سخته بعضی فهمیدن ها...و چه سخته بعضی دیدن ها...

 

و از اون سخت تر...مسولیت دیدن ها و اینکه باید کاری کرد...

 

کاری که تو شایسته ی انجامش هستی، چون تو تنها دیدی...تو تنها فهمیدی...

 

اون می خنده...اون زیباترین لبخند رو داره...ولی تو..توی یک ایستگاه...از پشت پنجره اتوبوس..تو پیاده رو...نی نی چشاش رو دیدی که نمی خندید....

 

چه غوغایی شد تو دلم برای سوار شدن....یا نشدن...

.

.

.

دیدن....یا خود رو به ندیدن زدن...مسئله اینست...یک انسان که نی نی چشاش مثه لب هاش خندون نبود...:icon_redface:

 

 

1.آب لَمبو: میوه ی که در اثر فشارجانبی ، آب درون آن در پوسته خود از دانه یا مغز خود جدا و جمع شده باشد ، مثل انار یا سیبی که در اثر حرکت در جوی آب به این شکل درآید

 

2.نی نی چشات:مردمک چشمات

لینک به دیدگاه

خدا رحم کرد...فقط همین و تونستم بگم

ببخشید اما یه اتفاقاتی هست آدم و به خودش میآره

یه لحظه شاید غفلیت شاید هم حواس پرتی شاید هم...

ولی اونی که حواسش هست، دستمونو نگیره کی بگیره ؟

لینک به دیدگاه

واقعا ینی چی ساعت 11 زنگ بزنی بگی شما خانم فلان (اسم وفامیلم) هسی شماره شما تو گوشی خانم فلانی (اسم وفامیل یه دختری که تازه باش اشنا شدم) بود تصادف کردن ایشون و عمرشو دادن به شما ....................:w58:

نه جدی ینی چی اخه مسخررررررره اخه احمق اخه بی شعور :w000:

 

پ.ن: هنوز میلرزم

لینک به دیدگاه

چرا همه دلایل بد واسه ناراحتی و بیحوصلگی یهو نازل میشن..:banel_smiley_4:

 

چرا وقتی من بیخیال همه چیز و همه کس میشم اونا تازه منو یادشون میاد؟!:sigh:

 

نمیدونم دیره؟؟ دیر نیست؟؟

 

بعضی جمله ها باید زودتر گفته میشدن..نه؟! :hanghead:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...