رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

چقدر خوبه وقتی کسی پیش بابات ازت تعریف کنه....در اون لحظه روی ابرا سپری مکنی...

:w58:یعنی یه جورایی بابام به داشتن من افتخار میکنه:ws3:حتما دیگه...

خدایا این شادیارو از ما نگیر:hapydancsmil:

لینک به دیدگاه

وقتی ادم تو دور و برش میبینه ادمایی رو که چندین و چند سال فقط تظاهر کردن دلش برا دور بری های اون ادم میسوزه چه عذابی میکشن بخصوص اگه سرنوشت یه تعداد انسان دست اون فرد باشهbvt16vzeebx14ut3n2ed.gif

لینک به دیدگاه

_____________________________________________________________________________________________________________________

 

یه خط سکوت واسه تمام حـــــــــرفایی که تو دلم بمونه بهتـــــــره...که اگه بگم محکوم میشم به غم نویسی....hanghead.gif

بیـــــــزارم از کسی که با یه جمله ات محکومت می کنه به هرچیزی که تو اون جمله بوده...!

بیــــــــــزارم از کسی که ناحق قضاوتم می کنه بدون اینکه چیزی ازم بدونه...

 

 

لینک به دیدگاه

یاد گرفتم که اگه شاد نباشم

تظاهر کنم شادم

جسمم رو کوک کنم!

لبام و گونه هام کش اومدن رو دوس دارن!

دلم منبسط می شه

شادی هم میاد می ریزه توش!

حتی برا یه لحظه کوتاه ...

 

توی این ضرب زدن های پی در پی به سیم های دلم

بعد کوک کردنش

هارمونی ذوق به گوشام می رسه

و شاد می شم

و شاد می شن!:icon_gol:

لینک به دیدگاه

چقدر لذت بخشه وقتی عصبی هستی :w000:

طرفت بدون اینکه بهش چیزی بگی حالتو بفهمه :ws37: و تلاش کنه تا بخندونتت بعد تو یواشکی پشت تلفن ریسه بری از خنده :ws28: و نذاری بفهمه بعدش بهت بگه نمیخواد جلوی خندتو بگیری راحت باش !!!!! :whistle:

لینک به دیدگاه

اجرای امشبم تموم شد.بدون شک این دو شب تا الان بهترین تجربه زندگیم بوده.خیلی با بچه ها صمیمی شدیم.. امیدوارم دوباره زود زود کلاسها و تمرینامون شروع بشه...:ws37:

لینک به دیدگاه

سنجاق زدم به دو تا آدرس در sticky notes تو دسکتاپ!!!

 

یادمه سالها پیش هم دو تا آدرس رو سنجاق زدم تو ذهنم در واقعیت!!!

در صفحه اول صحن ذهنم!

محو شدن هر دو

فقط مونده خاطره هاش که هر از چندی ارور وار میان رو صفحه اول جستجوم!

 

شب و روز ؛ عروس سپید پوش و دوماد سیاه پوش!

لحظه لقای اونها، لحظه فراقم خواهد بود! :girl_angel:

چه خوش است در واقعیت هم همین باشد!:hapydancsmil:

بدرود!:icon_gol:

لینک به دیدگاه

دلــــــــــم خواهر میخواد

دوستای خوبی دارم که واسم مث خواهرن

اما دلم خواهر میخواد که تو خونه کنارم باشه ... :sigh:

لینک به دیدگاه

وااااااااااااااااااای از مازیار فلاحی آهنگاش و حسی که توی صداشه داغونم میکنه، حتی توی اوج شادی دپرسم میکنه:hanghead: نه یه حس خاصی میده مثل زخمیه که وقتی فشارش میدی دردناکه اما دردش آرومت میکنه :ws37:

لینک به دیدگاه

بعضی وقتا اینقدر باید شکست بخوری و برنامه ریزی کنی تا به بالاترین سطح موفقیت برسی

شکست هم غم داره وهم تجربه مهم تجربه اش هست

موفقیت امروز از شکست های قبل بودن

لینک به دیدگاه

پــــر از ادعـــــــــــــا

غرق در توهــــــــــــم

آلوده به حســــــــــادت

عاشق بچــــــــــــه بازی

همیشه در حال قضــــاوت

 

چــــــــــی بگم دیگه آخه ... :ws37:

لینک به دیدگاه

یعنی دم این بدشانسی گرمها

همیشه که هست یه وقتهایی هم با فک و فامیل همین طور بی خبر هول میخوردند میایند تو زندگیت نمیدونی باید چجوری بیرونشون کنی.....

کاشکی یکمم خوش شانسی ازش یاد میگرفت هز از گاهی یه سری بهمون میزد..

کلا یادم رفته چه شکلی بود اصلا

.....................

 

چندشب پیشها خواب دیدم هی از زمین وزمون آدمهای مختلف هی میایند تو خونمون من با داد و فریاد مینداختمش بیرونها مثلا خانمهای چادری .. دخترها با تاپهای واز ولنگ و پسرهای تیپ های مختلف .. زن همسایه پرومون

خلاصه اینقدر هی انداختمشون بیرون که نا برام نموند...

 

..............................

 

الان دیگه رفتم توی هفته سومی که کلا سکوت کردم و با هیچ کسی کلامی حرف نمیزنم مگر بیرون از خونه و بالجبار .. فقط یا مسیج میدم یا تایپ مینم

سکوت کردن هم برای خودش عالمی داره ها

میگند ادامه بدی یه روزی لال میشی و حرف زدن یادت میره ولی اصلا مهم نیست برام..

همون بهتر که نتونم حرف بزنم یه دنیا از زبونم درامانه

....................

 

خدا شما کلا از رو نرو هیچ رقمه اصلا مهم نیست راحت باش

لینک به دیدگاه

[h=5]آری اندکی مانده نامه ی فراغت از تحصیل ما هم بخورد و بقولی برود پی کارش(!)

گرچه دور بود کروکی هایی که میگویم از محدوده ی جغرافیای دانش گاهک ما

اما امروز که خیابان انقلاب را می رفتم بالا ، کتابفروشی ها ، کافه فرانسه ، سینما ها ، زیرپله ها ، ساندویچی ها ، پارک دانشجو همه و همه برق میزدند ، انقدر که نوستالژی داشتند

مینالیدیم در گذشته ی خویش ، اری می رسد که میکوبیم بر پشت دست ، در حسرتیم از همین گذشته ، برای بازگشتش برای دلخوشی ها و سختی هایش

بقولی اگر حتی بستی پنج سالگیت را با مواد افزودنی تا سی سالگیت نگه دارند ، این لیس کجا و آن لیس کجا

تقدیم به همه ی دلشده ها

 

هائد

 

 

[/h]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...