رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دوست داشتنی ترین دختر بچه ی دنیا

 

 

 

 

در این دنیای بزرگ،دختر کوچکی وجود داشت که دلش میخواست تا آخر عمر با شادی و خوشحالی زندگی کند.به این دلیل به خواندن داستانها و افسانه های شاهزاده ها و عشق های واقعی مشغول بود.یک روز پس از خواندن یکی از داستانها،تصمیم گرفت به دنبال مردی بگردد که در این داستانها وجود دارد.او خود را برای یک سفر رمانتیک آماده کرد.زمانی که قصد داشت مرد رویاهای خود را پیدا کند،متوجه شد تنها کسی که این ویژگی ها را دارد پدرش است.بنابراین مانند بسیاری از دختره بچه ها که فکر میکنند تنها مرد قوی و خوب دنیا پدرشان است،او هم همین فکر را کرد.این دختر،پدرش را به عنوان مرد ایده آل و دوست داشتنی خود انتخاب کرد.یک روز صبح که این دختر کوچولو از خواب بیدار میشود،میبیند پدرش چمدانهای خود را بسته و قصد مسافرت دارد.

پدر با دیدن دختر به او میگوید:با وجود علاقه ی زیادی که به تو دارم،نمیتوانم با مادرت زندگی کنم و مجبورم شما را ترک کنم.

با شنیدن این حرف،دل دختر کوچولو شکست و او نتوانست خود را کنترل کند و شروع به گریه کرد.در حالی که چشمانش پر از اشک بود گفت:من دوست داشتنی ترین نیستم،چون اگر مرا دوست داشت نباید مرا تنها میگذاشت و میرفت.

دختر کوچولو از ان روز تصمیم گرفت که دوست داشتنی ترین دختر دنیا شود و آنچه را باعث شادی پدرش میشود آماده نماید.

او تصمیم گرفت در مدرسه نمره ی بیست بگیرد و بعد حرفه ی بازیگری را آموخت و چند فیلم بازی کرد.این دختر کوچولو قصد داشت کاری کند که به پدرش بفهماند بهترین مرد دنیاست و زمانی او را دوست دارد که خودش احساس دوست داشتن را از درون احساس کند.

او با دقت به داستانهای خنده دار گوش میداد و تمام حرکات و گفته های داستان را برای به کار بردن آنها در منزل و خوشحال کردن پدرش حفظ میکرد.او هیچ گاه با پدرش از سر مخالفت رفتار نکرد مبادا او را دوست نداشته باشد.با این حال پدر دختر کوچولو هیچ گاه به خانه بازنگشت اما چرا پدرش اعتراف کرده بود که او بهترین و دوست داشتنی ترین دختر دنیاست.

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 167
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

چگونه میتوان یک شاهزاده ی به بلوغ رسیده را اغفال نمود؟

 

 

 

 

دختر کوچولو کم کم بزرگ شده و در جست و جوی عشقش به تلاش خود ادامه میدهد و با دوستان خود درباره ی او صحبت میکند و با نهایت اعتماد به نفس در جست و جوی عشق،با پسری آشنا میشود و عاشق او میگردد.او درباره ی چگونگی عشق ورزی به دوستانش گفته بود که وقتی عشقتان را برای زندگی پیدا کردید باید طوری با او صحبت کنید که بدون شما نتواند زندگی کند.

آن دختر آنقدر دوست داشتنش را به پسر نشان میدهد که روزی پسر با خود میگوید:هیچ کس مثل این دختر مرا دوست نداشته است و حتی پدر و مادرم مانند او با من صحبت نکرده اند و احساس میکنم عاشق این دختر شده ام.

پسر درباره ی احساسش با دختر صحبت میکند و دختر با خود میگوید:این همان شاهزاده ی دوران کودکی ام در قصرهایم است.

اما پس از مدتی که از رابطه ی انان میگذرد دختر احساس میکند که نمیتواند در کنار این پسر خوشحال باشد و احساس خوشبختی کند چرا که رفتاری که او با پسر دارد پسر با او ندارد.

دختر محبت و عشق فراوان به او میورزد ولی پسر درک این همه عشق و محبت را ندارد.بنابراین دختر گریه کنان میگوید:چرا او به این همه دوست داشتن و علاقه ی من واکنش نشان نمیدهد؟

لینک به دیدگاه

ملکه ی قلبها

 

 

 

 

اکنون با گذشت سالها،دختر کوچولو تبدیل به زن کامل و بالغی شده است و شاهزاده ی قصرها هم برای خود مردی شده است.دلخوری ها و شکستهای گذشته به خاطرخواهی و ازدواج کشیده است و با اینکه جزئیات داشتان تغییر کرده است اما محتوای اصلی داستان همان قصر قبلی است.او پیوسته از روشهای قدیمی برای جلوگیری از شکست عشقی و تلاش برای حفظ همسرش استفاده میکند.اما به جای استفاده از یادداشتهای عشقی برای معشوقه اش،با یکسری تدارکات جدی تر خودش را اماده ی رویارویی با عشق کرده است.

او پیوسته از همسرش تعریف و تمجید میکند تا مرد احساس کند که او بهترین همسر دنیاست.در نهایت دختر درمیابد که پسر واکنش جدی در مقابل عواطف و احساسات دختر نشان میدهد.در این لحظه دختر احساس تنهایی میکند و علت را جویا میشود.

پسر به او میگوید:آنقدر که تو مرا دوست داری من به تو علاقه ندارم بنابراین بهتر است از هم جدا شویم و با هم خداحافظی کنیم.

دختر با خود میگوید:چرا این اتفاق افتاد؟من خیلی تلاش کردم پس چرا نتوانستم مردی را پیدا کنم که به همان اندازه که به او عشق میورزم او هم به من عشق بورزد؟

لینک به دیدگاه

تلاش بی نهایت برای کسب عشق

 

 

 

 

داستانی که شما خواندید داستان یکی از مراجعان یا شرکت کنندگان در کنگره ام نبود بلکه این زن داستان گذشته ی خودم است.من همان دختر کوچولویی بودم که تصمیم گرفت در راه عشق بکوشد تا مرد زندگی اش را پیدا کند و حتی در دوران نوجوانی اش شیوه ی عشق ورزی خود با مردانه را تغییر داده تا بتواند از عشق به هدف اصلی اش برسد تا مرد را متقاعد به عشق ورزی کند.

من همان زنی هستم که برای تداوم عشق در زندگی تمام لحظه هایش را صرف فداکاری در راه عشق کرده است.

 

آیا فکر میکنید در روابطم آنچه را قصد داشتم کسب کرده ام یا نه؟

من هم مانند بسیاری از شما فکر میکرده ام برای کسب عشق و حفظ همسرم باید تلاش کنم و حتی فکر میکنم در این زمینه تجربه ام خیلی زیاد شده است.

من در واقع به آن مردی که عشق می ورزیدم فکر میکردم عاشقم شده است در صورتی که او عاشق من نبود و عاشق کارها و تلاش من شده بود.

 

 

تمام روابط من به این موارد منتهی میشد که:

 

*از شدت عشق و علاقه ی زیاد سر از روابط نامشروع در می آوردم چون فکرم مرتب درگیر این بود که آیا او با این حالت مرا دوست دارد یا نه؟و هرگز به این فکر نمیکردم که آیا من او را دوست دارم یا نه؟

 

*پیوسته نگرانی من این بود که آیا آن مرد مرا به عنوان بهترین همسر دنیا انتخاب میکند یا خیر؟به طوری که حتی یک لحظه هم به این فکر نمیکردم که آیا او به درد زندگی من میخورد یا نه؟

 

*روابط من با مردانی بود که عاشقشان بودم ولی آنان را دوست نداشتم و حتی یک تفاهم هم بین ما نبود و این به ان معنا بود که هیچ کدام از انان به درد عواطف و احساسات من نمیخورد و من هیچ توجهی به این موارد نداشتم.

 

*گاهی اوقات حتی من به آن اجازه ی ابراز احساسات را نمیدادم که بدانم آیا مرا آنگونه که دوستشان دارم دوست دارند و چنان خود را درگیر عشق ورزیدن کرده بودم که انگار هیچ فرصتی به انان نمیدادم تا خود در انتخاب من تصمیم بگیرند.

دختر کوچولوی وجود من باور نداشت که مرد باید خود بخواهد تا مرا انتخاب نماید.بنابراین با این اعتقاد تمام کوششم را به کار گرفتم تا خود را مهم و بهترین جلوه دهم طوری که آن فکر کند به وجود من نیاز دارد و بدون من نمیتواند زندگی کند.

لینک به دیدگاه

چگونه خانمها غرق در احساسات پوشالی میگردند؟

 

 

 

 

در ذهن خود تصویری از یک مرد را داریم و در جهت ایجاد یک رابطه ی خوب،بدون مقدمه تلاش میکنیم و انگار به او میگوییم:در این مسیر،هر روز با من باش و کلیه ی عوامل احساسی و عاطفی بر عهده ی من است.در این مسیر،ذهن خود را به روی عواملی مانند فعالیتهای اجتماعی،مکالمات و وسایل روحی و عاطفی درگیر میکنم و تنها کاری که در این راه لازم است مرد بپذیرد این است که همسرم تلقی شود.یک خطر جدی در این مسیر به چشم میخورد،آن است که در اوایل راه فکر میکنی رابطه رو طرفه است اما بعد از مدتی میفهم که خودت یکه تاز این مسیر هستی و رابطه سرد و بی روحی داری و در این مسیر مرد فقط یک جایگاهی برای خود انتخاب کرده است.

 

 

لیستی از چندین موارد چگونگی غرق شدن خانمها در مسیر عشق های پوشالی تهیه شده است که ممکن است با آنها درگیر باشید:

 

1.کمبودهای خود را با فعالیتهای اجتماعی پر میکنید و در واع این شمایید که برای فعالیتهای اجتماعی خود برنامه هایی را تدارک میبینید.

*شما روزنامه ای را خوانده و متوجه میشوید در شهرتان تئاتر یا فیلم جدیدی نمایش داده میشود بنابراین تصمیم میگیرید که همسرتان را راضی کنید تا در ان شرکت نمایید.

*درباره ی چگونگی گذراندن اوقات فراغت در آخر هفته برای همسرتان برنامه ریزی میکنید.

*شما برای فعالیتهای هفته و ماه های بعد هم برنامه ریزی میکنید.

*شما تعطیلات و یا مناسبتهای ویژه را به یاد آورده و برای هر کدام طرح میریزید.

*در واقع این شما هستید که با همه ی فامیل و دوستان و آشنایان تماس گرفته و همه را برای یک برنامه از قبل ترتیب داده شده دور هم جمع میکنید.

*شما پیشنهاد رفتن به یک رستوران و هتل جدید را میدهید.

*حتی شما برای سفرتان برنامه ریزی کرده و درباره ی آن صحبت میکنید تا برنامه ی فوق العاده ای ترتیب دهید.

 

2.در بیشتر موارد شمایید که تماس های جنسی و جسمانی را آغاز میکنید.

*در بیشتر موارد شما هستید که دست همسرتان را برای پیاده روی در خیابان میگیرید.

*در بیشتر موارد شما اول بوسیدن را آغاز میکنید.

*بیشتر موارد شما به سمت همسرتان میروید تا در کنارش بنشینید.

*بیشتر شما برای تماس پیش قدم میشوید.

*در واقع این شما هستید که از یک طرف رخت خواب به سمتی که همسرتان خوابیده است میروید تا او را در آغوش بگیرید و اول شما شروع به نوازش همسرتان میکنید.

 

3.پر کردن کمبود روابط صمیمانه و دوستی

*این شمایید که در ایجاد روابط دوستانه و صمیمی قدم برمیدارید.

*این شمایید که همسرتان را به یاد خاطراتی می اندازید تا او متوجه شود مدتی است که در کنار هم عاشق و رمانتیک نبوده اید.

*شمایید که برای بیان احساسات خود در مقابل همسرتان پیش دستی کرده و درباره ی عشق و احساسات خود با او صحبت میکنید.

*صحبت کردن درباره ی آینده و متعهد بودن از دغدغه های شماست و شروع کننده ی این بحث شمایید.

*تنها شما صحبت کردن درباره ی احساساتتان را پیشنهاد میکنید.

*بعد از مشاجره و قهر بین شما و همسرتان این شما هستید که برای آشتی کردن پیش قدم میشوید.

 

4.پر کردن کمبودهای عاطفی

*این تنها شما هستید که وقتی در کنار همسرتان نشسته اید صحبت میکنید.

*کسی که بیشتر میپرسد و بیشتر کنجکاوی میکند شما هستید.

*وقتی همسرتان را غرق در تفکر میبینید احساس خطر کرده و از ترس از دست دادن او در مورد احساسش میپرسید ت او نگرانی اش را فراموش کند.

*در هنگام صحبت با همسرتان وقتی از او جوابی دریاف نمیکنید خود را جای فرستنده و گیرنده قرار میدهید یعنی خود صحبت کرده و خود جواب خودتان را میدهید.

*همیشه در حال حدس زدن احساس همسرتان هستید و این که الان چه احساسی دارد و ساعت پیش چه احساسی داشت.

 

5.پر کردن کمبودهای ذهن خلاق

*شما نظرات و مفهومهای تازه برای بحث و صحبت کردن را پیشنهاد میکنید.

*این شمایید که راهکارهای بیشتری برای ایجاد تغییرات پیشنهاد میکنید و شاید این تغییرات در مورد روابطتان،تزیین منزل و اتاق خواب اشد.

*شما فردی هستید که درباره ی هر چیزی پیشنهاد میدهید،حتی درباره ی نوارهای موسیقی جدید،کتابهای تازه چاپ شده و غذاهای جدید و میخواهید همسرتان نظرات شما را تایید نماید.

*گاهی در بسیاری از موارد از همسرانمان فعال تریم اما اگر در روابط خود همیشه شروع کننده اید باید بگویم این کمبود را برای همسرتان جبران میکنید.

لینک به دیدگاه

چگونه پر کردن کمبودها روابط شما را تخریب میکند؟

 

 

 

 

*زمانی که رابطه ی شما با جبران کم کاری ها شروع میشود از آنجا که عشق و محبت بسیاری را به خود متوجه میسازید بسیار خوشحال میشوید و گمان میکنید تلاشتان بیهوده نیست اما در ادامه روابطتان میبینید که تمام بار احساس و عاطفه بر دوش شماست و در این حالت از همسرتان متنفر میشوید.

 

سوزان و جری زن و شوهری بودند که برای مشاوره نزد من آمدند و زندگی مشترکشان دچار مشکل شده بود.

سوزان گفت:تمام کارها به عهده ی من است،تمام برنامه ریزی ها را من باید انجام دهم،درباره ی حل مشکلات من صحبت میکنم.درست هفت سال از زندگی مشترکمان میگذرد اما یکبار هم ندیدم که جری یکبار این کارها را انجام دهد.

جری از شنیدن حرفهای همسرش تعجب کرد و گفت:من در این مدت فکر میکردم که تو دوست داری این کارها را انجام دهی و از انجام آن لذت میبری.

من تلاش میکردم الگوی ارتباطی بینسوزان و جری برقرار شده بود را برایشان روشن کنم.از یک طرف سوزان گمان میکرد که مورد حمایت جری نیست و به این دلیل عصبانی بود و از طرف دیگر متعجب بود که چرا کارهایی که سوزان انجام میداد تا برای او دوست داشتنی تر شود نتیجه ی عکس دادند.

احساس سوزان این بود که تمام کارها و مسئولیتها بردوش اوست پس در دام و گرفتاری بدی قرار گرفته است.

 

 

*به همسرتان فضای خالی برای پرکردن کمبودهای موجود نمیدهید.

 

وقتی شما عادت دارید که کمبودهای زندگی زناشویی تان را خودتان پر کنید هیچ گاه به همسرتان فرصت نمیدهید تا با شما همکاری نماید.در این هنگام شما به دلیل شانه خالی کردن او از مسئولیتها دلخور شوید در حالی که خودتان به او فرصت انجام هیچ کاری را نداده اید.

 

 

زمانی که آقایان مسئولیتی را به عهده میگیرند احساس خوشایندی نسبت به خود دارند.بنابراین دور کردن آنان از انجام مسئولیتشان باعث میشود که آنان نسبت به ارتباطشان ناراحت شوند زیرا از مرد بودنشان به دلیل عدم مسئولیت در زندگی دور میمانند.

 

آیلین و روی زن و شوهری بودند که برای مشاوره نزد من آمدند.

آیلین مشکلشان را اینطور طرح کرد:من علاقه ی زیادی به روی دارم اما مشکل بزرگی در رابطه ی جنسی بین من و او وجود دارد.من فکر میکنم روی به من علاقه ندارد چون من همیشه شروع کننده ام او خیلی مهربان است اما در این مسئله جدی نیست.

روی گفت:او درست میگوید.در حقیقت آیلین مرا تحت فشار قرار میدهد و هیچ فرصتی برای فکر کردن به من نمیدهد و اگر چه او سعی دارد با من صحبت کند ولی این کارش باعث میشود که من در این مسئله تنبل شوم.

حقیقت این است که آیلین به همسرش به اندازه ی یک لحظه هم فرصت نمیداد و به محض اینکه نیاز به رابطه ی جنسی پیدا میکرد فقط بهفکر جبران آن بود و نتیجه این میشد که روی دچار ضعف شخصیتی شده و برای دفعه های بعدی تمایل نشان نمیداد و از طرف دیگر آیلین احساس تنهایی کرده و گمان میکرد برای همسرش دوست داشتنی نیست.

در نهایت این زن و شوهر از هم متنفر میشوند.

هرگاه زنان به تنهایی کمبودهای رابطه ای را جبران نمایند و فرصتی به همسرشان ندهند،آقایان دچار احساس های مختلف و گوناگونی میشوند،از طرفی دچار آرامش و آسایش ویژه ای میشوند چرا که تمام کارها با دقت انجام میشود و از طرف دیگر احساس تنفر میکنند زیرا قادر نیستند مردانگی و کارآیی خود را نشان دهند.

 

وقتی در زندگی مشترک به تنهایی مسئولیت پر کردن کمبودهای زندگی را به عهده میگیرید همسرتان در عشق ورزی به شما محروم شده و فرصت رشد و جبران را از او میگیرید.

لینک به دیدگاه

خود را به داشتن یک رابطه ی خوب با همسرتان فریب میدهید.

 

 

 

زمانی که شما در جبران کمبودها مثل یک فرد حرفه ای رفتار میکنید گمان میکنید یک رابطه ی ایده آل بین شما و همسرتان برقرار است اما فکر شما نادرست است.

اکنون به یکی از روابط زندگی ام که در آن دچار این اشتباه شدم اشاره میکنم:

در رابطه ام با مردی به نام سندی آشنا شدم.وقتی برای نخستین بار متوجه شدم سندی مرا دوست دارد رابطه ام با او قوی تر شد و متوجه شدم که روزهای پر از احساسی خواهم داشت.من طبق عادت خود را مشغول به پر کردن کمبودهای رابطه مان کردم طوری که دیدارهای خوبی با او ترتیب دادم و از علایق خود نسبت به او صحبت میکردم.من اطمینان داشتم که او از کار من راضی بود چرا که به او کمک میکردم تا در این راه قدمی برندارد و تنبل بار بیاید و احساس میکردم نظرش نسبت به من به عنوان یک زن عاشقی ست که دیوانه وار دوستش دارد.کسانی که ما را با هم میدیدند فکر میکردند که خوشبخت هستیم.وقتی در خلوت از خود میپرسیدم آیا واقعا در رابطه مان خوشبخت هستم بلافاصله به یاد سفر خوبی که با هم رفته بودیم می افتادم و به خاطر همین خاطرات خوش،رابطه مان را بسیار عالی میدانستم.تا اینکه یک روز سندی نزد من آمد و گفت که قصد دارد مرا ترک کند و در ادامه گفت که خودش را در رابطه ی عشقی ما پیدا نمیکند و تصمیم گرفته که مرا معطل خودش نکند.زمانی که به سخنان او گوش میدادم حالت بدی داشتم که چرا چنین اتفاقی افتاده است.بعد از مدتی به نتایج خوبی از رابطه مان رسیدم نتایجی که مدتها از رو به رو شدن با آنها میترسیدم و متوجه شدم رابطه ی من با سندی یک طرفه بوده و سندی به عنوان یک تماشاچی محبوب من شده است.

رابطه ی ما با وجود تمام هدایا،مسافرتها و خوشگذرانی ها از درون تهی بود و فقط نمای ظاهری آن زیبا و جذاب بود و مشارکتهای سندی با من تنها عامل احساسی در این رابطه محسوب میشد.

لینک به دیدگاه

آیا شما در گذر رابطه تان تنهایید؟

 

 

 

 

این مثال به شما کمک میکند تا مفهوم پر کردن کمبودهای زندگی در یک رابطه را بهتر متوجه شوید.

فرض کنید شما و همسرتان سوار بر یک قایق و روی دریاچه حرکت میکنید.شما در جلوی قایق و همسرتان در قسمت عقب آن نشسته است و هر دوی شما برای هدایت قایق،پارو در دست دارید.قایق به خوبی از رودخانه عبور کرده و با خود فکر میکنید که چه قایق سواری خوبی داشتید.اکنون احساس خستگی کرده و قصد دارید پارو زدن را متوقف کنید اما ناگهان میابید که قایق از حرکت می ایستد.با نگاهی به همسرتان متوجه میشوید او با وجود داشتن پارو عمل پارو زدن را انجام نداده است و تمام مدت شما نقش هدایت قایق را بر عهده داشته اید.

 

بنابراین شما باید او را به عنوان یک مسافر در قایق فرض کنید.

زمانی که برای پر کردن کمبود احساسی در زندگی میکوشید،پس لازم است همسرتان را مانند یک مسافر تلقی کنید.

چه قدر وقت صرف میکنید که یک زن عاشق برای همسرتان باشید؟آیا کمی وقت صرف آن میکنید که بیندیشید همسرتان به اندازه ی شما عاشقتان است و به شما عشق میورزد؟

لینک به دیدگاه

چرا خانمها کمبودهای زندگی را پر میکنند؟

 

 

 

 

سه دلیل جهت پر کردن کمبودهای زندگی توسط خانمها بیان شده است که چرا خانمها بیشتر از آنچه عشق میورزند,عشق دریافت نمیکنند.

 

 

 

1.خانمها احساس میکنند برای بدست آوردن عشق باید تلاش کنند.

 

اگر درک شما برای دوست داشتن این باشد که باید در ره عشق بکوشید،پس لازم است در زندگی خود همیشه به دنبال این باشید که کمبودهای عشق را پر کنید،بدون آنکه همسرتان بکوشد.این رفتار شما ریشه در دوران کودکی تان دارد که برای جلب توجه پدر و مادرتان باید دوست داشتنی نشان داده میشدید و شاید فکر میکردید اگر میخواهید همسرتان دوستتان داشته باشد باید به او عشق بورزید.

حال به هر دلیل که شما میکوشید،نتیجه یک حالت دارد:شما در تلاش برای کسب عشق حرفه ای شده اید.

 

 

2.شما احساس میکنید روابطتتان بدون تلاش در پر کردن کمبودهای زندگی توسط خودتان از بین خواهد رفت.

 

اگر شما در گذشته تجربه مشاهده ی مردان با احساسات کم را داشته اید و یا شاهد رفتار مادرتان در پر کردن کمبودهای زندگی بوده اید که برای پدرتان تلاش میکرده،شما تجربه های غلط گذشته را در زندگی به کار میبرید چرا که گمان میکنید بدون تلاش خودتان،رابطه تان از هم پاشیده میشود.شاید تصور کنید که با پر کردن کمبودهای زندگی تان،این کمبود جبران میشود و با نگاه به ظاهر رابطه ی خود دریابید که همه چیز خوب پیش میرود و خودتان را از دریافت عشق کافی توسط همسرتان متقاعد میکنید.

 

 

3.خانمها از جود کمبود در زندگی شان بیزارند.

 

آیا تا کنون به منزلی رفته اید که وسایلش نامرتب باشد و پیش خود بگویید اگر شما انها را مرتب کنید همه چیز خوب میشود؟

آیا وقتی در کنار افراد غریبه نشسته اید که هیچ صحبتی بین شما رد و بدل نمیشود،احساس میکنید که باید سر صحبت را باز کنید؟

آیا احساس میکنید که از هر فضای خالی باید نهایت استفاده را کرد و با چیدمان زیبا،کمبود موجود را پر کرد؟

اگر به هر یک از سوالات مذکور پاسخ مثبت میدهید،باید بگویم که شما از کمبود بیزارید،چرا که زنان دوست دارند فضای خالی راپر کنند و حتی به قول معروف از هیی چیزی میسازند که از پوچی دربیاید.

در واقع،این عوامل از روی غریزه و نیاز طبیعی در هر زن از بدو تولدش وجود داشته است و حتی ایجاد صمیمیت و تولید زیبایی و گفت و گو و... از عوامل ذاتی هر زن است.

خانمها در ایجاد روابط به این فکر میکنند که باید کمبودهای موجود در روابطشان را خودشان پر کنند.

به طور مثال:سکوت را با صحبت،فاصله را با اتصال و زمان را با فعالیت و جدایی را با عشق پر کنند.

در واقع باید بگویم این گونه ویژگی ها به عنوان یک استعداد ذاتی در خانمها محسوب میشود اما وقتی از حد خارج شود ممکن است خود را تنها بیابیم و تنهایی مشغول پارو زدن در قایق زندگی مان باشیم.

لینک به دیدگاه

چگونه عشق ورزی بیش از حد را در عشق متعادل کنیم؟

 

 

 

 

اگر شما بعد از خواندن این فصل احساس کردید که در روابطتان کمبودها را پر میکنید،لازم است بگویم دست از کوشش خود برداشته و راه معمولی را پیش گیرید و به شما یک راه حل ساده برای نجات از این روش نادرست را ارائه میدهم.

بکوشید دست از برنامه ریزی به تنهایی بردارید.

برای بوسیدن همسرتان پیش قدم نشوید.

رابطه ی جنسی را شما شروع نکنید.

گفت و گوهای صمیمانه را خودتان شروع نکنید و دست از فعالیتهایتان بردارید و منتظر باشید تا ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد.

اگر متوجه شوید که دیگر مسائلی مانند تماس جنسی،بوسیدن،در آغوش گرفتن و نوازش و حتی رفتن به مهمانی ها از طرف همسرتان دیده نشد و کمبود را در ارتباط با او حس کردید و بدانید که این خود شما بودید که برای حفظ ارتباطتان تلاش میکردید و همسرتان هیچ سهمی در این تلاش نداشته است.پس زمان ان رسیده است که بیشتر بیندیشید و در جهت تغییر این رفتار بکوشید.

 

 

 

1.لیستی را از تمامی آنچه که در پر کردن کمبود ارتباطتان به کار برده اید،تهیه نمایید.

 

همان طور که گفتم من تمام کمبودهای زندگی ام را پر کرده ام و اکنون شرایط من در حال بهبودی است و برای این که هر روز به خود بفهمانم که باید از چه کارهایی پرهیز کنم،به این لیست توجه میکنم.البته این کار چندان ساده نیست و گاهی به یاد روزهای گذشته وسوسه میشدم تا برای خود و همسرم برنامه ریزی کنم و یا اینکه لحظه به لحظه به او یاداوری کنم که چقدر دوستش دارم.زمانی که متوجه خودم میشوم که به کارها و رفتارهای گذشته ام نزدیک میگردم،ناگهان این لیست در ذهنم مجسم میشود و گاهی خودم را در قایقی فرض میکنم که تنها بر ان سوارم و پارو میزنم.

بنابراین تهیه ی این لیست به شما کمک میکند تا از رفتارهای گذشته ی خود دوری کنید و خود را کاملا تغییر دهید.

 

 

 

2.به همسرتان فرصت جبران پر کردن کمبودهای زندگی را بدهید.

 

مرحله ی دوم را به لیستتان اضافه کنید.به همسرتان فرصت دهید تا به طور خودکار به سمت شما کشیده شود و از گرایش افراطی خود به سمت او جلوگیری کنید.در هنگام گفت و گو اگر بین صحبتهای شما وقفه ای افتاد،بگذارید تا او این سکوت را بشکند و شروع به صحبت نماید.

درباره ی مسائل جنسی نیز هیچ گاه پیش قدم نشوید و این فرصت را به او بدهید تا شما را ارضا نماید.

در رابطه با برنامه ریزی اجازه دهید تا او ازشما سوال بپرسد و به او بگویید این هفته را شما برنامه ریزی کنید تا من ذوق زده شوم.

شما در ابتدای راه نیاز به صبر و حوصله دارید و گاهی ممکن است در پر کردن کمبودهای زندگی تان این موارد پیش آید:

*همسرتان پارو را به دست گرفته و بدون وقفه شروع به حرکت قایق نماید.

*همسرتان از این تغییر شما اظهار بی علاقه گی کرده و ممکن است رابطه تان به کلی نابود شود.

*هر چه زندگی تان با فعالیتها و ارزش های زیادی از جانب شما رو به رو باشد،به رابطه ی خود به عنوان یک رابطه ی فعال نمی نگرید.بنابراین هرچه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید کمتر رابطه شما را در خود غوطه ور میسازد.

 

به شما توصیه میکنم که رویاها و آرزویاهتان را برای تحقق دنبال نمایید و از خود در جهت تغییر این رفتار مراقبت کنید و من این اطمینان را به شما میدهم که به همان اندازه که به همسرتان عشق میورزید او هم به شما عشق میورزد.

 

 

 

3.درباره ی پر کردن کمبودهای زندگی با همسرتان مشورت نمایید.

 

یک فرد الکلی را در نظر بگیرید که قصد ترک این کار را دارد.در واقع او در این کار موفق نخواهد شد مگر اینکه این موضوع را به یکی از دوستان خود اطلاع دهد.حال در این موضوع خود را به عنوان یک فرد معتاد در نظر بگیرید و در این باره عادتهای خود را با همسرتان در میان بگذارید و از او برای ترک آنها کمک بخواهید و هرگاه متوجه شوید که به پر کردن کمبودهای زندگی مشغولید از انجام دادن آن خودداری کنید.

اکنون به همسرتان بگویید که میخواهید او برایتان کاری انجام دهد و بکوشید که احساسات،عواطف و علایق بین شما مساوی تقسیم شود و این یکی از مهم ترین مراحل عشق است.

ینده به شما توصیه میکنم این فصل را با همسرتان بخوانید و بدانید این اطلاعات جهت استحکام رابطه تان نیاز است و امیدوارم که همسرتان در ایجاد یک رابطه ی سام تر و عاطفی تر با شما همراه شود تا به یک زندگی عاشقانه و ایده آل برسید.

لینک به دیدگاه

بر سرملکه ی قلبها چه آمد؟

 

 

 

 

سالها به دلیل ایجاد رابطه ی صمیمی و پر از عشق و علاقه تلاش کردم،اما تنها عاملی که باعث از بین رفتن موفقیت در کارم میشد،پر کردن کمبودهای زندگی بود.وقتی در روابطم متوجه عشق ورزی بیش از اندازه ام شدم،به خود قول میدادم که دست از این رفتار بردارم.در واقع باید بگویم وقتی میبینم همسرم به اندازه ای که به او علاقه دارم او نیز به من علاقه دارد،احساس غرور میکنم و برای نخستین بار این رابطه ی متعادل در ایجاد حس دوست داشتن بین ما ایجاد شده است ولی گاهی تفکر به تلاش زیاد در کسب عشق ذهنم را مشغول میسازد.

 

به یاد دارم که روزی درباره ی عشق و علاقه مان با همسرم صحبت میکردم و به او میگفتم که چه اندازه در ایجاد تغییررفتار خو تجربه کسب کرده ام.

همسرم با مهربانی به من گفت:عزیزم چرا خودت را مجبور به تعقیب عشق میکنی؟

آنقدر حرفهایش در قلبم تاثیر گذاشت که ناگهان شروع به گریه کردم و اشک من از دختر کوچولوی درونم نشات گرفته بود که هنوز به تلاش سخت برای کسب عشق و دوست داشتن اعتقاد داشت.من به خود قول دادم که دیگر برای عشق گدایی نکنم و از هدیه ی مهمی که از تغییر رفتار به من رسیده بود مراقبت نمایم و به ویژه رابطه ام را با همسرم که قدرت عشق ورزی داشت ادامه دهم.

 

 

این فصل را با این جمله به اتمام میرسانم که:

هرگز در زندگی عشق را گدایی نکنید.

لینک به دیدگاه

سه راز درباره ی مردان

 

 

در این فصل توصیه هایی به خانمها برای موفقیت در ایجاد راتباط با آقایان،ارائه میشود.این راهکارها و توصیه ها جهت رسیدگی به بعضی ابهامات و اسرار آقایان است.بنده در طول ده سال کار و تلاش در این زمینه به این نکته رسیدم که سه سوال ذهن خانمها را به خود مشغول میکند که عبارتند از:

 

1.چرا آقایان از مرتکب شدن به اشتباه بیزارند؟

2.چرا آقایان از خانمها نگرانند و از اینکه احساساتی برخورد کنند نفرت دارند؟

3.چرا آقایان درمقایسه با خانمها در ایجاد ارتباط،عشق و علاقه کمتری از خود بروز میدهند؟

لینک به دیدگاه

ابهام شماره یک

چرا آقایان از مرتکب شدن به اشتباه بیزارند؟

 

 

 

 

فرض کنید که شما و همسرتان به یک مهمانی بیرون از شهر دعوت شده اید.در هنگام رانندگی متوجه میشوید که همسرتان راه را گم کرده و آدرس را نمیداند و شما میدانید به جای اینکه زودتر برسید،دیرتر از موعد به آنجا میرسید،در این هنگام به همسرتان میگویید:" عزیزم چرا از کسی آدرس درست را نمیپرسی؟ "

اما او با خشونت میگوید:" خودم بلدم و میدانم که آدرس مورد نظر کجاست.اگر فکر میکنی آدرس را بلد نیستم و اشتباه آمده ام،به خانه برگردیم "

اگر خوش شناس باشید به طور اتفاقی آدرس را پیدا میکنید اما ممکن است بعد از ساعتها جست و جو ناامید به خانه برگردید چرا که همسرتان انقدر مغرور است که حاضر نمیشود آدرس را از کسی بپرسد.

احتمالا بسیاری ازشما دچار چنین اتفاقی شده اید که همسرتان به خاطر غرورش حاضر به پرسیدن آدرس صحیحی نبوده و به خانه برگشته اید.چرا که او نمیخواسته به خود بقبولاند که راه را گم کرده است.

 

حال فرض کنید شما و همسرتان برای یک شام در بیرون از منزل برنامه ریزی کرده اید و او بعد از ظهر با شما تماس میگیرد و میگوید برای شام در یک رستوران هندی جا رزرو کرده است.

شما با خوشحالی میگویید:" عزیزم خیلی خوشحال شدم اما با همکارم ناهار غذای هندی خوردیم و اگر میتوانی امشب برای شام چیز دیگری سفارش بده. "

در این هنگام همسرتان سکوت میکند و با ناراحتی به شما میگوید:" تو زن سخت گیری هستی و از این به بعد خودت رستوران را انتخاب کن. "

در این هنگام شما به او میگویید:" چرا این طور در مورد من فکر میکنی من آدم مشکل پسندی نیستم،حالا چرا عصبانی میشوی؟ "

ناگهان با صدای بلند میگوید:" چرا فکر میکنی عصبانی شدم فقط میخواهم به تو بگویم تو را نمیتوان خوشحال کرد و به این راحتی راضی نمیشوی. "

شما به او میگویید:" چرا برداشت منفی میکنی؟من فقط گفتم که امشب غذای هندی میل ندارم و تو فکر میکنی که من فحش دادم و یا آدم بدجنسی هستم. "

در این هنگام شما با خود میگویید که من نمیتوانم مقصودش را درک کنم و چرا به جای اینکه رستوران دیگری انتخاب کند عصبانی میشود؟

 

با اینکه میدانم همه ی شما این موضوع را میدانید باز تکرار میکنم که آقایان از مرتکب شدن اشتباه متنفرند آقایان از احتمال اشتباه و ارتکاب آن بیزارند و از همه بدتر آنکه همسرشان متوجه شود که آنان اشتباه کرده اند.

 

نکته ی مهم دیگری که لازم است در مورد آقایان بگویم این است که آنان تصور میکنند که ارتکاب اشتباهاتشان تقصیر خانمهاست و این زنها هستند که کارها و فعالیتهای آنان را اشتباه برداشت میکنند.

بیشتر آقایان از هرگونه نصیحت،صحبت و پیشنهاد شما سوءتفاهمی را در خود ایجاد میکنند و آنها را یک جمله ی انتقادی از طرف شما میدانند.

به عنوان مثال اگر زنی از روی سادگی اطلاعاتی را به شوهرش بدهد که به کار بردن آنها برای او مفید است،آن مرد از جمله های همسرش برداشت دیگری میکند و معنای واقعی آن را نمیشنود.

لینک به دیدگاه

آنچه خانمها میگویند و آنچه آقایان از صحبتهای خانمها برداشت میکنند.

 

 

 

 

اولین جمله صحبت خانمهاست و دومین جمله برداشت آقایان از این صحبت:

 

*عزیزم چرا از کسی آدرس درست را نمیپرسی.

اصلا آدم قابل اعتمادی نیستی،چرا حماقت کرده و راه را گم کردی؟

 

*عزیزم امروز غذای هندی میل ندارم.

تو با انتخاب این رستوران مرا ناامید کردی و دچار اشتباه شدی.

 

*دوست دارم وقت بیشتری را برای بیان احساساتمان صرف کنیم.

تو آدمی هستی که مرا خوشبخت نکردی و خیلی خودخواهی.

 

*اگر دوباره با رئیس اداره ات صحبت کنی او برای تمدید وقت راضی میشود.

تو همیشه در کارهایت شکست میخوری و بلد نیستی برای انجام کارهایت برنامه ریزی کنی.

 

*عزیزم چرا برای ارضاء شدن کمی به من مهلت نمیدهی و مرا در آغوش نمیگیری؟

تو بدجوری عشقت را به من تحمیل میکنی و نمیدانی چطور باید مرا ارضاء کنی.

 

*چرا برای انجام دوباره ی آن تلاش نمیکنی؟

تو به تنهایی قادر به انجام کاری نیستی و همیشه به کمک من نیاز داری.

 

 

آیا از اینکه آقایان در برابر گفته های بی منظور ما خانمها حالت دفاعی به خود میگیرند،تعجب نمیکنید این همان چیزی است که باعث میشود بیشتر خانمها از چگونگی رفتار با آقایان هراس داشته باشند و پیوسته مراقب رفتارشان باشند.

 

چرا آقایان احساس میکنند همیشه حق با آنهاست،برای فهم این مطلب درباره ی آقایان لازم است نوع تربیت و آموزش آنها را بررسی کنیم،آقایان خواهان کنترل و تسلط کامل بر دنیای بیرونی اند تا بتوانند در کارهایشان موفق باشند در حالی که به دنیای فردی خود اهمیت کمتری میدهند،در دوران کودکی یاد گرفته اند که زمانی ارزششان زیاد میشود که در کارهای سخت پیروز شوند و به موفقیتهای چشمگیری برسند،اگر به بازی های سنتی آنان دقت کنیم نوعی پیروزی در آن وجود دارد که رسیدن به آن برایشان به منزله ی رسیدن به موفقیت است.

لینک به دیدگاه

آقایان ملاک موفقیتهایشان را به میزان اعتماد به نفسشان میدانند

 

 

 

 

زمانی مرد حالت دفاع به خود میگیرد که دریابد همسرش توانایی انجام کارهای او را به طور فوق العاده ای دارد و قادر است کارهای او را زیر سوال ببرد.

بنابراین مرد از خود واکنش نشان داده و از سخنان زن برداشتهای منفی میکند.

در این حالت است که مرد تا سخنان زن را نمیشنود و زود تصمیم میگیرد و زن از گفته هایش بازمانده و با رفتار عاطفی به کنترل مرد میپردازد.

لینک به دیدگاه

چگونه در پارکینگ گرفتار شدم.

 

 

 

 

هرگاه درباره ی ابهام شماره ی یک صحبت میکنم به یاد ماجرایی می افتم که در آن گرفتار شدم.من نام این ماجرا را گذاشتم:چرا آقایان به سختی اشتباهاتشان را قبول میکنند؟

سالها قبل با مردی آشنا شدم که برای پذیرفتن اشتباهاتش مغرور بود.یک شب با هم برای تماشای نمایش بیرون رفتیم.او ماشین را در پارکینگ پارک کرده و با هم به سالن نمایش رفتیم.زمانی که نمایش به پایان رسید به پارکینگ برگشتیم اما از ماشین خبری نبود و ما مجبور شدیم تمام ردیفهای پارک سوار را بگردیم.

آن شب کفشهای پاشنه بلندی پوشیده بودم که پاهایم را اذیت میکرد.

به او گفتم:عزیزم جای پارک ماشین یادت رفته؟

و طوری با عصبانیت به من نگاه کرد که انگار میخواست بگوید:چطور به خودت جرات زدن این حرف را دادی؟و تنها چیزی که گفت این بود که:جای ماشین را فراموش نکرده ام و نمیخواهم تو نگران باشی.

به او گفتم:عزیزم صبر دارم اما الآن حدود ده دقیقه است که مشغول گشتن هستیم.این کفشها پاهایم را اذیت میکند.شاید اشتباهی به پارکینگ دیگری آمده ایم.

او همچنان برحرف خود تاکید داشت که این همان پارکینگی است که ماشین را پارک کرده ایم.حدود ده دقیقه ای دوباره گشتیم اما از ماشین خبری نبود.بالاخره طاقتم تمام شد و گفتم:مثل آدمهای احمق داریم تو این پارکینگ میگردیم.بهتره بری از این نگهبان پارکینگ بپرسی تا ماشینمان را پیدا کینم.

او چنان با من برخورد کرد که انگار به او فحش داده ام و گفت:اصلا دوست ندارم کسی به من کمک کند اگر تو انقدر غر نزنی پیدا میکنم.

حدود پانزده دقیقه ی دیگر گشتیم و در نهایت قبول کرد که به یکی از نگهبانان خبر دهیم.با نگهبان تمام پارکینگ را گشتیم چرا که همسرم فراموش کرده بود ماشین را در کدام طبقه از ساختمان پارک کرده است.

با خود گفتم:حتما از دست من عصبانی شده است و باید کاری کنم تا از دلش دربیاورم.

اما او هر لحظه عصبانی تر میشد و در آخر به من رو کرد و گفت:تو چرا انقدر ضعیف و زودرنجی؟حس ماجراجویی ات کجا رفته؟یک زن قوی نباید انقدر زود ناراحت شود.

بلندگفتم:حس ماجراجویی؟چرا قبول نمیکنی که ماشینت را گم کرده بودی؟چرا هرچه درد سر است سر من خالی میکنی؟

در حالی که پاهایم را ماساز میدادم در این فکر بودم که چرا راحتی من برایش بی اهمیت بود؟چرا همیشه دوست دارد حق با او باشد و قیافه ی حق به جانب بگیرد؟چرا اشتباه خود را قبول نمیکند و پیوسته در تلاش است که مرا مقصر بداند؟

 

 

برای آقایان حالت تاسف و معذرت خواهی بسیار سخت است و تصور میکنند اشتباه آقایان به منزله ی بد جلوه دادن شخصیت مردانه شان است.

لینک به دیدگاه

چگونه جین به شوهرش کمک کرد تا حالت دفاعی را از خود دور کند؟

 

 

 

 

جین و الکس چند سالی بود که با هم ازدواج کرده بودند.آنان با وجود زندگی خوبی که داشتند،علاقه و عشق نسبی به هم قائل بودند.یک روز هر دوی آنها برای مشاوره پیش من آمدند.

 

جین گفت:زندگی ما به جز در یک مورد در تمام موارد خوب است،چرا که وقتی میخواهم با همسرم صحبت کنم باید مراقب حرف زدنم باشم تا صحبتهایم خیلی خوب پیش برود ولی اگر در آنها یک پیشنهاد یا انتقادی نسبت به او باشد،در آن لحظه از خود واکنش نشان میدهد و عصبانی میشود.گاهی اوقات عصبانی شدن او تا حدی فکرم را مشغول میکند که ترجیح میدهم اصلا با او صحبت نکنم.

 

جین از آن دسته خانمهایی است که نمیتواند این گونه رفتار آقایان را تحمل و درک کند.من تصمیم گرفتم برای هدایت هر دوی انها از صحبتهای تخیلی استفاده کنم.

در این هنگام به الکس گفتم:فرض کنید برای تعطیلات قصد مسافرت دارید و به جین پیشنهاد میدهید که روز یکشنبه را به خارج از شهر بروید.حال جین تو فکر کن که با این پیشنهاد الکس موافق نیستی،چگونه با او در میان می گذاری؟

جین با خنده گفت:عزیزم این هفته خیلی از نظر کاری به من فشار آمده و اگر موافق باشی هر دو در کنار هم باشیم.

به الکس گفتم:وقتی جین در برابر خواسته ی تو چنین پیشنهادی میدهد چه حسی داری؟

او گفت:حس خوبی ندارم و احساس عصبانیت میکنم و دلیل واقعی آن را نمیدانم و دوست ندارم با او صحبت کنم.

به او گفتم:آیا فکر میکنی جین از روی قصد به تو چنین پیشنهادی داده است؟

الکس گفت:با خودم فکر میکنم او مرا مسخره میکند و شاید باید تصور کنم که او خسته است و حال بیرون آمدن ندارد و نمیتوانم برنامه ریزی کنم.همیشه فکر میکنم وقتی کاری را درست انجام نمیدهم جین با خود تصور میکند که من مرد لایقی برایش نیستم و همیشه در کارم شکست میخورم.

 

شنیدن سخنان الکس برای جین غیرقابل باور بود چرا که با وجود اعتماد به نفس او،چرا باید چنین فکری کند؟

 

در پایان مشاوره هر دو نفر آنان تصمیم گرفتند درباره ی احساساتشان صادق باشند.الکس قول داد که هرگاه از حرفهای جین برداشت منفی کرد این موضوع را با او در میان بگذارد تا سوءتفاهم ایجاد شده از صحبتهای همدیگر از بین برود.

 

حدود سه ماه بعد الکس و جین با من تماس گرفتند تا پیشرفت اخلاقی شان را به من اطلاع دهند.

جین گفت که اوضاع آنان خیلی خوب است و الگوی رفتاری بین آنها پیشرفت کرده است و هر دوی آنها احساساتشان را خیلی خوب بهم بیان میکنند به طوری که هیچ سوءتفاهمی هنوز بین آنها ایجاد نشده است که ناراحت یا دلخور شوند و حتی گاهی که الکس حالت دفاعی به خود میگیرد به او حق میدهد.

لینک به دیدگاه

چرا برای خانمها ارتکاب اشتباه مهم نیست؟

 

 

 

 

در واقع ارتکاب اشتباه برای خانمها چندان اهمیتی ندارد و حتی اگر کسی درباره ی اشتباهاتمان ما را نصیحت کند،ناراحت نمیشویم،چرا که تفاوت دختر و پسر از آموزش های متفاوت دوران کودکی شان نشات میگیرد.به طور مثال به دختر بچه ها آموزش میدهند که در بهبود امور زندگی،خوشحال تر کردن پدر و مادرشان و زیباتر کردن خانه بکوشند و در صورت ایجاد اشتباه،به فکر اصلاح اوضاع شوند.

آنان شاید از اشتباه انجام دادن امور احساس خوشایندی نداشته باشند،اما برای ایجاد شرایط بهتر تلاش میکنند و به دلیل وجود چنین حسی در خانمهاست که آنان فعالیتهایی در زمینه ی اصلاح امور انجام میدهند در حالی که بر عکس این احساس در آقایان وجود دارد.

 

بیشتر آقایان نسبت به خواندن یک کتاب در زمینه ی رشد شخصیتی و یا رفتن به مشاوره نزد روانشناس،حس خوبی ندارند و انجام این امور را به منزله ی بد بودنشان به حساب می آورند.

آیا تا به حال برایتان پیش آمده که برای رفتن به مشاوره خانواده و یا روانکاو به همسرتان پیشنهاد داده باشید و او با عصبانیت و متلک جواب شما را بدهد؟

در واقع او پیشنهاد شما را به منزله ی نقطه ضعفی در خود میبیند که شما قصد اصلاح آن را دارید.

البته مقصود من این نیست که آقایان از رسیدن به رشد شخصیتی مطلوب هراس دارند بلکه در طی هفت سال گذشته در بیشتر کنگره هایم شرکت آقایان بسیار بوده است حتی گاهی تعداد شرکت کنندگان مرد در مقایسه با زن بیشتر هم بوده است.

این نکته را نیز باید بگویم که برای آقایان کمک گرفتن از دیگران بسیار سخت است و حتی در ایجاد تغییر روی خود و رفتارشان واکنش منفی نشان میدهند.

لینک به دیدگاه

چرا به من اعتماد نمیکنی؟

 

 

 

 

فرض کنید با همسرتان برای اوقات فراغت به مسافرت رفته اید.وقت شام است و همسرتان از روی کتاب راهنما مشغول پیدا کردن یک رستوران مناسب است و در این هنگام میگویید:عزیزم اجازه میدهی من هم نگاهی به کتاب بیندازم؟

ناگهان او با نگاهی غضب آلود میگوید:مگر من بی سوادم و تو به من اعتماد نداری که بتوانم جای مناسبی برای غذا خوردن پیدا کنم؟

 

فرض کنید که گمان میکنید همسرتان در محل کارش با مشکلات زیادی روبروست.به همکارش زنگ میزنید تا او در جمع و جور کردن اوضاع کاری اش از او کمک بگیرد.ناگهان همسرتان از تماس شما مطلع میشود.بنابراین عصبانی شده و از کوره به در میرود.او به شما میگوید:به من اعتماد نداری؟فکر میکنی به تنهایی نمیتوانم اوضاع کاری ام را جمع و جور کنم؟

 

تصور کنید در یک مهمانی دوستانه هستید و یکی از دوستان مونثتان با همسرتان گفت و گوی صمیمی به راه می اندازد،طوری که شما ناراحت میشوید و در راه موضوع را پیش میکشید و از رفتار زشت آن زن برای شوهرتان تعریف میکنید.ناگهان همسرتان با ناراحتی میگوشد:من حواسم جمع است و لازم نیست شما به من یادآوری کنی که او چگونه زنی است.تو به من اعتماد نداری و فکر میکنی من با آن زن رابطه برقرار میکنم.

 

 

شاید شما هم در زندگی خود دیده باشید که نصیحت ها و پیشنهادهای شما و همسرتان سوءتفاهمی را بین شما به وجود می آورد و بعد از شنیدن کلمه ی اعتماد از همسرتان با خود میگویید که حرف شما چه ربطی به داشتن اعتماد دارد اما لازم است یک راز را به شما بگوییم که گاهی آقایان احساس میکنند نصیحت های شما در انجام کار درست به عنوان نشانه ای در بی اعتمادی تان به خودشان است.

 

هیچ گاه کشف این راز را فراموش نمیکنم چرا که آن روز دعوای لفظی شدید بین من و همسرم پیش آمد.آن روز او گزارشی نوشته بود که از من خواست آن را بخوانم و درباره ی آن نظر بدهم.بعد از خواندن گزارش نکاتی که از نظر من درست بود را نوشتم.

زمانی که او این مطلب را خواند چهره اش عوض شد طوری که احساس کردم ناراحت شده است از او پرسیدم:چی شده عزیزم؟

او گفت:برای نوشتن این نکات باید از تو قدردانی کنم.

به او گفتم:عزیزم از تو انتظار تشکر ندارم.

گفت و گوهای من و او کم کم به دعوای لفظی کشیده شد چرا که او مرا یک زن ایراد گیر و احساساتی خواند.من هم به او گفتم اصلا جنبه ندارد و بیان ابراز احساسات برایش مشکل است.

مدتی با هم مشاجره کردیم تا بالاخره تصمیم گرفتیم در مورد احساساتمان با هم صحبت کنیم.او گفت نکاتی که از او ایراد گرفته بودم را به منزله ی انتقاد برداشت کرده است در حالی که خودش از من خواست نظرم را در مورد گزارش بنویسم.وقتی هر دو نتیجه ی مشاجره یمان را یافتیم احساس آرامش کردیم اما از این مرد متحریم که چرا همفکری و نظر مرا به عنوان عدم اعتماد تعبیر کرده است.

در آینده متوجه شدم که اهمیت اعتماد برای آقایان بسیار مهم است که کوچکترین تعبیری در مورد آنان گاهی به احساس بی اعتمادی در مورد خودشان تعبیر میشود و این احساس در وجودشان رخنه میکند.

لینک به دیدگاه

راهکارهایی برای ابهام شماره ی یک

 

 

 

 

 

1.از به کار بردن جملاتی که باعث میشود همسرتان احساس اشتباه کند،بپرهیزید.

 

 

زمانی که از نقطه ضعف آقایان آگاهید،مراقب جملات خود در کنار آنان باشید که باعث ایجاد حساسیت در آنان نشود تا اوضاع زندگی تان با آرامش پیش رود و زمانی که با همسرتان برای تفریح بیرون میروید و همسرتان راه را گم میکند به او نگویید:همیشه همین طور هستی و حواست را جمع نمیکنی که راه را گم نکنی و به خاطر حواس پرتی ات این طوری میشود،در حالی که باید این گونه بگویید:عزیزم اگر از کسی آدرس دقیق را بپرسیم راه را بهتر پیدا میکنید اگرچه میدانم تو نهایت کوشش خود را میکنی اما شماره ی خیابان را ممکن است فراموش کرده باشی.

 

مراقب باشید او را با صحبتهای خود سرزنش نکرده و او را با دیگران مقایسه نکنید و زمانی که عصبانی است در مورد توانایی هایش صحبت نکنید و پیشنهادی به او ندهید چرا که فکر میکند شخصیتش را زیر سوال برده اید و احساساتش جریحه دار میشود.

 

زمانی که از دست او ناراحتید به او نگویید که به دلیل انجام این کارت متوجه شدم که خیلی بدی،بلکه به او بگویید:وقتی این کار را انجام دادی غمگین شدم و رنجیدم و ترسیدم.

 

در ضمن لازم است از هر جهت مراقب موارد گفتاری خود باشید تا همسرتان مطمئن شود که به او اعتماد دارید.

 

توجه:توصیه های من به این معنا نیست که آرام و بی سر و صدا در کنار همسرتان قرار بگیرید و به دلیل کارهای منفی اش ناراحت نشوید که مبادا عصبانی شود،بلکه مقصودم این است که به احساساتش توجه کنید و اگر متوجه شدید او با بدرفتاری اش شما را می رنجاند از خود دفاع نموده و نگران چگونگی عملکرد آن هم نباشید.

 

2.درباره ی مطالب موجود در این فصل با همسرتان گفتگو کنید.

آقایان،خانمهایی را دوست دارند که درکشان نمایند بنابراین این فصل را با هم بخوانید و درباره ی هر مطلبی از او پیشنهاد بخواهید و فرصت دهید تا احساساتش را بیان نماید.زمانی که در کنار اویید به او قوت قلب داده و بگویید او را در مشکلات و سختی ها مقصر نمیدانید بلکه قصد همکاری با او را دارید.

 

 

3.آقایان را با تعریف و تمجید خود تحسین نمایید.

آقایان به دلیل نیاز عاطفی خود به تعریف و تمجید از طرف همسرشان نیاز دارند و حاضر نیستند این راز را فاش نمایند و شاید گاهی طوری رفتار کنند که گویی خوششان نمی آید اما به واکنش آنها اعتنا نکنید و بدانید که آنان به این تعریف شما نیازمندند.

 

به دلیل شرطی شدن آقایان در دوران کودکی،آنان برای انجام کارهای خوب و درست به حمایت و تحسین نیاز دارند و آن نه به دلیل دستیابی به موفقیت بلکه تنها برای روحیه ی خودشان.

یکی از بزرگترین شکایتهای آقایان از زنان به دلیل عدم وجود احساس خوب از طرف خانمهاست.آنان گمان میکنند زمانی که شما از شوهرتان تعریف نمیکنید توانایی ها و استعدادهای آنان را باور ندارید.

این نکته ی مهم را در نظر داشته باشید که گاهی همسرتان آن قدر به تعریف و تمجید شما نیازدارد که آن را به وسیله ی دفاع از خود در برابر مشکلات میبیند و اگر او طوری وانمود کرد که نیاز به تمجید شما ندارد این به دلیل اعتماد به نفسش است و نباید به آن توجه کرد.

این رازی است که من درباره ی آقایان با شما در میان می گذارم که آنان به طور واقعی نیاز به تعریف و تحسین شما در زندگی شان دارند و باید آنان را از این احساسات سیراب کنید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...