رفتن به مطلب

نقد فیلم عشق Amour 2012


spow

ارسال های توصیه شده

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

سینما پارادیزو قسمت پنجم نقد فیلم عشق Amour ساخته میشائیل هانکه محصول 2012عشق Amour فیلمی برای ساعتی فکرکردن وگریستن!

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

جدیدترین ساخته میشائیل هانکه کارگردان خوش ذوق وتوانمند المانی(اصالتا اتریشی) کاری بسیار متفاوت با اثار قبلی اوست.

هانکه جامعه شناس وروانشناس درفیلم عشق نگاه خودش به مسائل پیرامون وجامعه رو محدودتر وشخصی تر کرده هرچند این بار در پارادوکسی بنام مرگ وزندگی گستره ای فراختر رو مورد نقد وسنجش قرارداده.

هانکه درباره روانشناسی و فلسفه می‌گوید: تنها چیزی که از روانشناسی و فلسفه یاد گرفتم این بود: قبل از مطالعه فکر می‌کنیم که جوابی برای سوال‌هایمان پیدا خواهیم کرد. اما در پایان جوابی در کار نیست، بلکه فقط پرسش‌ها برایمان باقی می‌ماند. تنها چیزی که از تحصیل برایم باقی مانده همین است! به سوال کردن ادامه خواهیم داد؛ اما این به معنی یافتن پاسخی برای سوال‌های‌مان نخواهد بود.

ودانش اموخته فلسفه المانی انگار که این بار با گذر عمر به پرسش بی جوابی در زندگی خویش رسیده است. هانکه در فیلم عشق Amour نمایشی تحسین برانگیز از احساسات ،قابلیت ها وناتوانی های جسمی وفکری انسانهارا به تصویر کشیده است.

در فیلم عشق شما با یک خط ثابت هیجانی وفیلمی دیالوگ محور مواجه میشوید(هرچند تقریبا تمامی ساخته های هانکه فاقد ریتم شدید هیجانیست ولی قدرت فیلمسازی هانکه انجاروشن میشود که شما همیشه خط ثابتی از هیجان را درفیلم های او میبینید و همیشه مخاطب خودرا تحت تاثیر هیجان مخفی وروانی فیلم قرار میدهد!) که از همان ابتدا هانکه سعی دارد بارروانی موضوع را به مخاطب انتقال داده واورا مجبور به پرسمان در قبال اتفاقات ومفاهیم فیلم کند.

پس از سکانس اولیه فیلم که با ورود اتش نشان ها به خانه شروع میشود هانکه در یک اقدام هوشمندانه شمارا مخاطب خود میسازد زمانی که جرجز وانه کاراکترهای اصلی فیلم برای تماشای اجرای الکساندر شاگرد انه به سن مینگرند وانگار که همه تماشاگران شما را تماشا میکنند یعنی به نوعی مخاطب از همان ابتدا تحت نظراست!

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

پس از ان هانکه شمارا مهمان خانه وداستانی میکند که در نوع خود شاید یکی از بهترین تفسیرها بری زندگی مشترک باشد!خانه ای سرشار از عاطفه وسادگی

هانکه خیالپردازانه به زندگی نگاه نمیکند ولی منویات ذهنی خود درباره زندگی مشترک را نیز از نظرها پنهان نمیسازد...زندگی انه وجرجز میتواند مثالی زیبا برای یک زندگی مشترک با تمامی زیروبم هایش برای نشان دادن به نسل اینده ای باشد که ساختن باور اینکه فارغ از پول وتکنولوژی هم میتوان زندگی ساده وسرشار از عطوفتی داشت غیرممکن نیست.

انه وجرجز هردو هنرمندند وبرخورد جرجز در قبال نگرانی های انه در قبال شکستگی در وترس از دزد نبوغ هانکه در تصویر کردن حمایت از شریک زندگیست.

اما داستان با مات بردن انه سرمیز صبحانه وعصبی شدن جرجز از ناتونی همسرش رویه خود را اغاز میکند ودر سکانسهای بعدی میبینیم که انه از سمت راست بدن فلج میشود ودر ادامه هم با سکته دوم کلا از کار می افتد.

تغییر روال زندگی انه وجرجز در قبال این اتفاق نمود ترس انسانها از پیری وعجز وبیماری است که هانکه در این فیلم به دنبال پرسشهای قبل از مرگ زندگیست... سعی جرجز برای اینکه انه را به زندگی بازگرداند وتمامی تلاشهایش برای اینکه جای خالی شریک زندگی خودرا بدون حضور دیگران وبا بازیابی انه پرکند نمودی است از یک عشق متعالی وحاصل فهمیدن همدیگر

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

بعد از عمل انه که موفقیت امیز نیست ومنجر به نشستن انه روی ویلچر میشود جرجز در گفتگو با دختر خود که اوهم موزیسین وهنرمند است هم سعی دارد نقش پدر را دربرابر دخترش بازی کند وهم اجازه ندهد کسی به حریم عشق وعلاقه او وارد شود هرچند دخترش باشد(این تلاش را بعدا در حین گفتگوی جرجز-ایوا دخترش و جوف دامادش دوباره در حالتی عصبی تر وشدیدتر تجربه میکنیم ونکته مهم این فیلم تجربه مداری داستان است یعنی فیلم بیشتر مورد پسند کسانی قرار میگیرد که در قسمتی از فیلم حس همذات پنداری با داستان را درک کنند وگرنه نقدهای منفی فیلم بیشتر بخاطر نداشتن این حس وتجربه میباشد!). در دیالوگی رو به دخترش ایوا میگوید:

ما خیلی چیزارو پشت سر گذاشتیم

من ومادرت

پیچیدگی این قضیه به خاطر جدید بودنشه

ودخترش برای اینکه از این تقابل رهایی یابد به ذکر خاطره از عشقبازی ها ومهربانی های پدر ومادرش در قبال یکدیگر میپردازد تا مهرتاییدی بر علاقه ناگسستنی این زوج بزند.

با خانه نشین شدن انه و تقلای او برای بازگشت به روال عادی در کنار تمامی تلاشهای نافرجام جرجز برای بازگرداندن انه به زندگی شاهد تقابل توامان عشق وشرم هستیم.هانکه تصاویری استثنایی از محبت وعشق را ترسیم میکند تا هم زندگی ممکن ورویایی مملو از عشق را به تصویر بکشد هم به مصداق ضرب المثل ترکی"اولوم اولماسا قوجالیخ وار"(اگر مرگ نباشد پیری هست) ترسهای انسانها از پیری وعجز وناتوانی را

این تقابل شرم وعشق لحظه به لحظه با تفوق ناتوانی وبیماری به سمت وظیفه وجنون عشق در حرکت هست وسیر فیلم در لحظه لحظه اتفاقات بخوبی نشانگر این موضوع میباشد.

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

در سکانسی که الکساندر برای دیدار استاد خود می اید نوستالژی زوج پیر ومخصوصا انه که با بیمار شدن وناتوانی حرکتیش مجبور به ازاد کردن بیش از اندازه خاطراتش گشته(مانند سکانس تماشای البوم عکس یا تعریف کردن خاطرات از روزهای جوانی هنگام خواب) ازالکساندر میخواهد تا اولین قطعه ای را که به او اموخته برایش اجرا کند و هانکه با نمایش این تصویر به نوعی در تلاش برای خلق هولوگرافی ذهنی برای انسانهاست.

سکانسی رویاپردازانه وتلخ در فیلم صحنه سورئالیستی خفه شدن جرجز در خواب است که با خیس شدن جرجز همراه میشود ووقتی همراه با فریادکشیدن از خواب میپرد انه را در وضعی می یابد که خود را خیس کرده است واین اغازیست بر دوموضوع همزمان : سکته دوم انه وفهم انه از عجز کامل خودش که اورا بیشتر وبیشتر در لاک دفاع وهمراهی با بیماری گرفتار میکند!

تلاشهایی که از اینجا به بعد از انه میبینیم تا در قبال کمک های دیگران (صحبت با ایوا - گوش دادن به البوم الکساندر و محبت های جرجز) موضع بگیرد ناشی از همین حس استیصال وغلبه درماندگی برانسانهاست که یکی از پرسشهای هانکه در سرتاسر فیلم هست.

از همینجا به بعد وبعد از صحبت جرجز با ایوا وجوف هست که محبت جرجز تبدیل به جنون عشق میشود ودر ابتدا هنگامیکه در اتاق مطالعه نشسته انه را در حال نواختن پیانو میبیند وتا پایان فیلم این حس قویتر و قویتر میشود تا بالاخره به نقطه رهایی وپایانی فیلم میرسد(این مسئله یعنی برانگیختگی احساسی از منظر روانشناسی کاملا ثابت شده هست وخلق چنین درامی از هانکه واقعا تماشایی وچارچوب دارهست ودلیل خوشایند بودن مسئله هم همین نکته میباشد.)

جرجز در اخرین تقلاهای خود با انه مثل کودکی نوپا همراه میشود حتی برای او پرستار دومی میگیرد که به دلیل قدرت گرفتن همین عشق جنون وار (بدون دلیل خاصی درفیلم) اورا اخراج میکند وبرای اولین بار در فیلم های هانکه تصویری عینی وروشن از خشونت ظاهر میگردد.

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

جرجز در تلاش برای خوراندن اب به انه وبه امید زنده نگهداشتن او ، هنگامی که انه از خوردن اب امتناع میکندسیلی به گوش انه میزند وهردو میشکنند.

 

نمایش هنرمندانه تابلوهای نقاشی در ادامه این سکانس کاملترین تفسیری هست که برای موضوع فیلم میتوان در نظرگرفت.

اخرین دیدار ایوا با پدر وجروبحثشان جرقه های این جنون عشق را به شعله هایی تبدیل میکند که با ناله های انه و خاطرات سیاه کودکی جرجز باعث نمود یافتن این هیجان برانگیخته میشود وجرجز انه را به کمک بالش خفه میکند تا هیچکدام بیشتر از این زجر نکشند!

درادامه جرجز هم به مالیخولیایی گرفتار میشود که سرچشمه اش عشق به انه وندگی مشترکشان بود...تصویر جرجز هنگام نگارش وصیت نامه وخاطراتش از روزهای بدون انه تصویر شکستگی انسان از درون هست...جرجز بدون انکه صورتش را اصلاح کند فقط مینویسد ومیخوابد ودرنهایت این مالیخولیا جرجز را هم با خود میبرد وقتی که در اشپزخانه انه را می بیند وهمراه او میرود واین داستان عشق است.

داستان تلخ عشق

---------------------

اطلاعات کامل درباره فیلم ، عوامل وسازندگان فیلم عشق Amour را درلینک زیر میتوانید مطالعه نمایید:

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

موسیقی متن مسحورکننده فیلم را از طریق لینک های زیر دریافت کنید (با سپاس ویژه از مسئولان وعوامل سایت IMDB-DL)

 

|| دانلود آلبوم موسیقی متن فیلمAmourمحصول 2012 آلمان ||

 

آهنگساز : الکساندر-تارو

 

Title : Music From The Motion Picture Sound Track Amour

 

Tracks: 9

 

Type: Score

 

Composer: Franz Schubert, Johann Sebastian Bach, Ludwig van Beethove,Alexandre Tharaud

 

Released: 2012

 

MP3 Bitrate: 320 Kbps

 

Length: 38 MIN

 

File Size: 85 Mb

 

Label: Virgin Classics

TrckLst.png

01. Franz Schubert - Impromptu, Op. 90 D899, No. 3 en sol bémol majeur

02. Franz Schubert - Impromptu, Op. 90 D899, No. 1 en ut mineur

03. Johann Sebastian Bach - Ich ruf zu Dir, Herr Jesu Christ BWV639

04. Ludwig van Beethoven - Bagatelle, Op. 126, No. 2 en sol mineur

05. Franz Schubert - Moment musical, Op. 94 D780, No. 3 en fa mineur

06. Ludwig van Beethoven - Bagatelle, Op. 33, No. 4 en la majeur

07. Ludwig van Beethoven - Bagatelle, Op. 33, No. 2 en ut majeur

08. Extrait No. 1 - by Emmanuelle Riva

09. Extrait No. 2 - by Emmanuelle Riva

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

.:: دانلود موسیقی متن (سرور اختصاصی سایت) ::.

 

Soundtracks.png

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

..............................................................................................

 

.:: دانلود موسیقی متن (سرور مدیافایر) ::.

 

ServerMedia.png

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

...........................................................................................

 

MediaFire Password:imdb-dl

 

ZIP Password:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

-------------------------

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

مصاحبه با میشائیل هانکه درباره فیلم عشق

 

"واقعیت و خیال اکثرا متفاوتند" این حرفی است که ان وقتی درباره ی رفتار ژرژ با خودش حرف می زند به او می گوید. در «عشق» قصدتان این بوده که وارد رئالیسم و واقعیتی از عشق شوید که ایده های معمول درباره اش به نهایت خود می رسند، و در نتیجه جایگاه عشق در سینما را انعکاس می دهند؟

 

هانکه: جواب دادن به این سوال باعث خواهد شد که کارِ خودم را تفسیر کنم و من ترجیح می دهم که بر اینکه با این فیلم چه می خواستم بگویم هیچ تاکیدی نکنم، چون در غیر این صورت تماشاگران چیزی جز حرفهای من را در فیلم نخواهند دید. روزنامه نگارها خیلی دوست دارند تا جواب های من به سوالات مطرح شده در فیلم هایم را بشنوند. اما در واقع مخاطبان باید سوالات را مطرح کنند.

 

چیزی مثل عشق این دو نفر برای هم به این علت متمایز است که آنها کاملا بدون هیچ پیش شرطی به شرافتشان چنگ زده اند.

 

هانکه: مردم همیشه برای حفظ شرافتشان می جنگند و هرچه شرایط دشوارتر باشد، نبرد بزرگتر خواهد بود. صرفنظر از سن، این سرنوشت ما به عنوان بشر است. هر فردی در زندگیش با این سوال مواجه می شود که چقدر از شرافتش را حاضر است از دست دهد یا تا کجا حاضر است برای حفظش بجنگد.

 

چندباری در فیلم آن و ژرژ با آدمهایی از نسل بچه هایشان مواجه می شوند، حالا دخترشان باشد یا دامادشان یا آن زن پیانیست و این تقابل ها روی فاصله ی بین نسل ها و عوض شدن ارزش ها و اهداف زندگی تاکید می کند. آیا «عشق» درباره ی مرگ دنیای قدیمی ها هم هست؟

 

هانکه: نسل های مختلف بسته به محیط و شرایطشان هدف های زندگی متفاوتی انتخاب می کنند. این چیزی است که در هر نسلی اتفاق می افتد. مسئله ی جالب و غم انگیز این است که با هر نسل جدیدی، مشکل برقراری ارتباط هم شکل میگیرد. این منبعی همیشگی از درگیری های بلقوه است و همیشه نماینده ی نوعی مرگ هم هست. نسل قدیمی تر همیشه نسلی است که میمیرد یا دور انداخته می شود، چون جهان اطرافشان آنقدر عوض شده که دیگر نمی شود با آن کنار آمد. البته من هم فقط درباره ی نسلی که با آن آشنا هستم می توانم فیلم بسازم. این مشکلی است که هرکس در مرحله ای با آن مواجه می شود، حالا خودشان در این وضعیت باشند یا در مواجهه با والدینشان. جامعه ی ما اینطور بنا شده که اگر دچار معلولیت شوی و میلیونر هم نباشی تا پول خدمات خانگی بدهی مجبوری خانه و محیطی که به آن عادت کرده ای و درش احساس امنیت میکنی را ترک کنی و این پروسه ای وحشتناک و کابوس همه است.

 

سکانس زیبایی هست که روی میز آشپزخانه آن درباره ی آلبوم عکس ها سوال می کند و به گذشته بر می گردد در حالی که ژرژ به خوردن ادامه می دهد و در حال می ماند. «عشق» انگار تنها نسل های مختلف را برابر هم قرار نمی دهد بلکه دوره های زمانی را نیز در کنار هم نمایش می دهد.

 

هانکه: من برای بردن اثر به سمت تم مشخصی فیلم نمی سازم. تجارب شخصی، اشکال یا پیکره های شخصیت های منحصر بفرد مورد علاقه ام هستند. روزنامه نگارها مجبورند این مسایل را خلاصه کنند و دربارشان به شکلی گیرا و جذاب بنویسند، اما هنر اینطور نیست. اکثر عبارات جذاب (Catchy) فقط عمومی سازی هستند، چون این تنها راه است. لحظه ای که یک مسئله را تنها با یک اصطلاح خاص بیان کنی، نوشته از دید هنری میمیرد. دیگر چیزی زنده نمی ماند و اگر مطلب درباره ی فیلمی باشد دلیلی برای تماشای فیلم باقی نمی ماند. این مشکل همیشگیِ یک بیان هنری و مقاله ای درباره ی آن است. وقتی فیلمی را بدون دانستن هیچ اطلاعات مقدماتی ای درباره ی آن ببینید، تاثیرش بسیار متضاد و پیچیده خواهد بود. «عشق» هزار مسئله ی خاص را در خود جا می دهد و وقتی روی یکی از آن ها به شکلی ویژه تاکید می کنم، تاکیدم روی مسایل دیگر کمتر می شود. البته که این نظرات و مسایل بخشی از افکارم هستند اما من هیچ وقت فیلمی را برای پیش بردنش در مسیر تم خاصی شروع نمی کنم. اما چیزی که باعث شد این فیلم را بسازم این سوال بود که چطور با مرگ کسی که دوستش دارید کنار می آیید. این سوال برای من جذاب بود چون آن را در خانواده ی خودم تجربه کردم و این تجربه برایم خیلی تکان دهنده بود. برای درباره اش فکر کردم و شما درباره ی مسایل از طریق خاطرات یا قوه ی تخیلتان فکر میکنید. نتیجه این بود که موقعیت هایی با معانی خاصی به وجود آمدند. در مورد «روبان سفید» هم اینطور بود، با خودم نگفتم میخوام فیلمی درباره ی تربیت و فاشیسم بسازم. شروع پروژه با ایده ام برای ساختن فیلمی درمورد گروه سرود بچه هایی از شمال بود. این ایده بعدا به خیلی چیزهای دیگر منجر شد. تم ها هیچوقت نقطه ی شروع هنرمند ها نیستند. اگر از همان ابتدا برایم مشخص بود درباره ی چه میخواهم فیلم بسازم هیچ فکر دیگری به ذهنم خطور نمی کرد.

 

sdfgsdfsدرها و پنجره ها، باز یا بسته، آستانه های بیرون و درون. از دید فضا «عشق» یک نمایشنامه ی داخلی است، به جز در شروع . می توانید چیزی درمورد هدف و منظور از این آپارتمان بگویید؟

 

هانکه: دو صحنه ی ابتدایی در تئاتر شامپ الیزه فیلبرداری شدند و سکانس بعد هم صحنه ی اتوبوس است و بعد از این چند صحنه ی ابتدایی همه چیز در استودیو ساخته شد. همه ی فیلمبرداری در فرانسه اتفاق افتاده و استودیو ها بیرون از پاریس و در حوالی آن هستند. بعد مجبور شدیم مناظر پشت پنجره را نمایش دهیم و یا وزیدن باد در پرده ها را هم لحاظ کنیم که طبیعی درآوردنشان در استودیو کار بسیار سختی است.

 

امری که در این فیلمبرداری داخلی خیلی نمود داشت شدت رنگ های به شدت پایدار و یکپارچه ی آن است. چرا؟

 

هانکه: این ها آدم های خوش سلیقه ای هستند و خانه شان را با سلیقه چیده اند. نقشه ی داخلی خانه در فیلم نقشه ی داخلی خانه ی پدر و مادرم است که البته برای وفق دهی با دکوراسیون های فرانسوی بازسازی شده- اما غیر از آن دقیقا مشابه آپارتمان والدین من است. این رویکرد را آسان می سازد. وقتی درباره ی چیزی فکر میکنید ایده های بسیار دیگری شکل میگیرد. شدت رنگ در هنگام بازسازی کتابخانه به ذهنمان رسید و برای همین بقیه ی خانه را سعی کردیم به شکلی با سلیقه ولی بدون اضافه کردن رنگ خاصی اسباب چیدیم. من آپارتمانی با سلیقه در سبک نسلی خاص می خواستم - وسایل خانه ای متعلق به دهه ی 50، استریویی برای دهه ی شصت و یک DVD Player برای همین دهه ی حاضر. ما به همه ی نکات ریز چیدمان این خانه که چطور در طی سال های زندگی ساکنانش شکل گرفته فکر کردیم. در هر صورت خانه میباید به صورتی نمایان می شد که انگار درش زندگی شده و یک استودیو نیست. این یکی از سخت کارها است، ساختن آپارتمانی که به نظر برسد در آن سالها زندگی کرده اند.

 

بازیگران «عشق» چطور انتخاب شدند؟

 

هانکه: همانطور که من «پنهان» را برای دانبل اتویی نوشته بودم، این نقش را هم برای ژان لویی ترینتینیان نوشتم چون سال ها بود او را تحسین می کردم و خیلی دوست داشتم با او کار کنم. این یکی دیگر از دلایلی بود که به فیلمی با کاراکترهای سالمند فکر کردم. ایزابل هوپر یک انتخاب واضح برای نقش دختر بود؛ سنش دقیقا به نقش می خورد و حتی کمی شباهت بین او امانوئل ریوا دیده می شود. و البته که امانوئل ریوا را از «هیروشیما، عشق من» می شناختم. فیلمی که تاثر مهمی روی من گذاشت و همیشه فکر میکردم که او فوق العاده است. اما بعد او دست از بازی برای فیلم های شبه تئاتری برداشت. من از همان ابتدا او را در این نقش میدیدم اگرچه نمی دانستم که او در این نقش جواب خوهد داد یا خیر. پروسه ی تمرین های بازی در فرانسه البته این شک من را از بین برد و به نظرم این دو نفر زوج بسیار جذابی را می سازند.

 

xngdhشما توانستید ژان لویی ترینتینیان را که شخصیتی بزرگ در سینمای فرانسه به حساب میاید پس از مدت ها راضی به قرار گرفتن جلوی دوربین کنید. راضی کردن او کار آسانی بود؟ امانوئل ریوا هم کارش برای در آوردن رئالیسمی که برای نقش نیاز داشتید عالی است. کارکردن با دو بازیگر اصلی تان چگونه بود؟

 

هانکه: ژان لویی ترینتینیان «روبان سفید» را دیده بود و آنقدر از آن خوشش آمده بود که حاضر شد با من کار کند. تماشای نحوه ی حفظ کردن دیالوگ ها و شکل دادن و عمق بخشیدن او به شخصیت واقعا لذت بخش بود. به علاوه او واقعا مرد جذابی است و در حین فیلمبرداری همه او را دوست داشتند. همکاری با این دو نفر واقعا تجربه ی هیجان انگیزی بود چون دیگر سلامت جسمی آن ها در بهترین شکل نیست و تماشای نظم و اعتماد به نفسشان بر خلاف سن و سالشان خیلی جالب بود. ما همه خیلی تحت تاثیر امانوئل ریوا قرار گرفته بودیم چون نقش او به نحوی خطرناک بود. بازی در نقش یک معلول وقتی خوب انجام شود خیلی پر بار خواهد بود اما اگر نتیجه جالب نشود خیلی خطرناک خواهد شد. این مشکل شخصیت آن بود. از طرفی باید فلج شدن او واقعی در می آمد، از طرفی دیگر خیلی مهم بود که تماشاگران درک کنند که این بانویی خاص و زنی پرقدرت است که روزگاری پیانو زندگیش بوده. نباید فراموش کنید که او 84 سال دارد و او با اراده ای آهنین و حس مسئولیت فوق العاده ای روی نقشش کار کرد و خیلی از خودش مایه گذاشت. خیلی جالب است که اولین نقش او و اولین حضورش در کن با «هیروشیما عشق من» بوده و حالا دوباره با فیلمی با محوریت و نام عشق در عنوانش دوباره در کن حاضر شده است.

 

یکبار دیگر قصه ای با یک داستان مقدماتی* را برای فیلمتان انتخاب کردید. چرا معمولا از این عنصر روایتی بیشتر استفاده می کنید؟

 

هانکه: این روش موثری برای شروع یک قوس روایتی است و درمورد این فیلم انتخابی واضح است. با این داستان باید انتظار داشته باشید که خبری از پایان خوش نخواهد بود. چرا باید با عدم اطمینان نتیجه ی داستان بازی کنم؟ وقتی مرگ از همان ابتدا اتفاقی حتمی است، ساختن چنین قوس روایتی ای لازم نیست. این به داستان پیچشی متفاوت می دهد.

 

در این فیلم شما واقعیت و رئالیسم، خاطره و رویا را به شکلی یکپارچه در هم می تنید...

 

هانکه: درست مثل زندگی واقعی.

 

آیا کبوتر نقش نماد خاصی را در فیلم شما بازی می کند؟

 

هانکه: شما کبوتر را فقط یک کبوتر در نظر بگیرید. میتوانید هرطور که دوست دارید آن را تفسیر کنید. من آن را یک سمبل نمی دانم. من با نماد ها و سمبل ها مشکل دارم چون آن ها همیشه یک چیز به خصوص معنی میدهند. من نمی دانم کبوتر چه معنایی دارد. تنها چیزی که به طور حتم میدانم این است که کبوتر در فیلم هست. شاید برای ژرژ یا تماشاگرهای فیلم سمبل چیزی باشد، اما برای من نماد هیچ چیزی نیست. وقتی امری با معانی متفاوت در داستان هست باید خیلی مراقب بود، باید به شکلی مبهم به آن پرداخت. این اتفاق قبلا چندین بار برای من افتاده است. کُرهای باخ را بارها در «71 قطعه از وقایع نگاری شانس» از رادیو میشنوید و ممکن است این را به عنوان نوعی استعاره ببینید، موقعیتی برای اینکه آن را چیزی بیشتر از خودش بدانید. اما مجبور نیستید. در پاریس گبوترهای زیادی هست.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...