رفتن به مطلب

حقوق خانواده در اسلام / خانواده در حقوق ايران


S a d e n a

ارسال های توصیه شده

مقدمه:

 

در جهان بيني اسلامي براي تمامي نيازها و غرايز انساني راهکاري در نظر گرفته شده است .در اين باره مي توان گفت مسأله ازدواج بهترين راهکار براي يکي از اين غرايز انساني است که از ديدگاه اسلامي اهميت بسياري دارد. بهترين زمان براي ازدواج از ديدگاه اسلام دوره جواني است زيرا براي شروع به هر کاري دوره اي مناسب است و مناسب ترين دوره براي ازدواج دوره جواني است .به همين دليل است که سعدي مي گويد: اي کاش در جواني مي دانستم و در پيري مي توانستم.

روح لطيف انسان همانند جسم او داراي نيازهايي است که در صورت تأمين آن ها به تکامل واقعي خواهد رسيد. به همين دليل محبوب ترين چيز نزد خداي تعالي مسأله ازدواج است؛ تا آنجا که حضرت رسول مي فرمايد: "النکاح سنتي و مَن رَغَبَ عَن سُنَتي فَلَيس مِني" و امام صادق نيز مي فرمايد: "مِن اخلاق الانبياء حُب النساء." دوست داشتن زنان از اخلاق پيامبران است.

مسأله زوجيت در قرآن کريم ، حتي براي اشيا نيز مطرح شده است ، خداوند در اين باره مي فرمايند : "مِن کُل شيءٍ خلقنا زوجٍ." يعني مسأله زوجيت فقط در مورد انسان ها و يا ساير موجودات نيست بلکه براي اشيا نيز اين مسأله صدق مي کند .

 

 

دلايل اهميت خانواده در اسلام

 

1) مسأله توليد مثل: اصولاً راز بقاي موجود ات و انسان ها در طبيعت ، تقويت غريزه جنسي است .

2) مسأله کسب استقلال: هنگامي که جواني ازدواج مي کند و جامعه کوچکي را به نام خانواده تشکيل مي دهد ،در واقع احساس استقلال مي کند و اين احساس استقلال، موجب آرامش نفس مي شود که در بالندگي و تکامل فرد و جامعه بسيار مؤثر است.

3) حفظ عفت و مصونيت از گناه: در حديث آمده است نيمي از دين جوان با ازدواج حاصل مي شود و نيم ديگر آن با تقوا، بنابراين ازدواج از دين انسان حفاظت مي کند به همين دليل بايد به آن اهميت داده شود. اکثر بزهکاران اجتماع، افراد مجرد هستند.معصوم (ع)در حديث ديگري مي فرمايد: اکثر اهل جهنم از غير متأهلين هستند؛ يعني افراد متأهل کمتر به سراغ گناه و خلاف مي روند.

4) ايجاد آرامش و تأمين اجتماعي: تمامي برنامه ها و اقدامات توسعه يک کشوردر چارچوب امنيت، مفهوم مي يابد . حتي بهره برداري از آزادي ها نيز در پناه امنيت، امکان پذير است. عدم امنيت مانع سازندگي مي شود. در اثر ازدواج امنيت اجتماعي ايجاد مي شود، زيرا هنگامي که فرد ازدواج مي کند با مسائلي چون تربيت فرزندان و ساير شئون زندگي خانوادگي در گير مي شود به همين دليل کمتر به سوي اعمال بزهکارانه مي رود ،اعمالي که موجب سلب امنيت فرد و اجتماع مي شوند .بنابراين روي گرداني از سنت الهي موجب زوال پيوند اجتماعي و سقوط جامعه مي گردد ، پس بايد هر چه زودتر و بيشتر زمينه هاي روحي مناسب را براي جوانان فراهم کرد، زيرا ميثاق ازدواج، مقدس ترين ميثاق بشري است.

 

 

بخش عملي (فسخ نکاح )

 

در ازدواج رضايت طرفين شرط است و چنانچه زوجين راضي به ازدواج نباشند، عقد صحيح نيست. ازدواج يک قرارداد است . همانگونه که طرفين براي مسائل مالي مهريه رضايت همديگر را به دست مي آورند به طريق اولي ، در بقاي زندگي و ازدواج دايم نيز رضايت طرفين شرط است. مطابق قانون 70 مدني،اگر ازدواجي اکراه صورت گرفته باشد و اين امر ثابت شود ،عقد باطل است و ازدواج فسخ مي شود. بنا بر نظر اسلام زندگي مشترک بايد با اختيار و بدون اجبار باشد؛ انسان ها در انتخاب همسر آزادند؛ عزت دارند و بايد عزتشان نزد همه محفوظ باشدهمانگونه که خداوند فرموده است: "ولله عزة و لرسوله و لمؤمنين" ، قانون مدني جمهوري اسلامي ايران اين عزت را براي همه زنان و مردان تأمين و رعايت کرده است. بنابراين به تمامي خانواده ها توصيه مي شود که در هنگام ازدواج فرزندانشان ،آنان را تحت اجبار وادار به پذيرش هم نکنند ، زيرا در اين صورت زندگي آنها تداومي نخواهد داشت.

 

 

 

بدترين نوع ازدواج ،ازدواج تحميلي است، زيرا کليه عقود از جمله عقد ازدواج داراي اصولي مي باشد که مهم ترين اصول آن عبارتند از:

 

1- آزادي اراده: اين اصل در ازدواج تحميلي وجود ندارد و اگر اراده معيوب باشد، عقد صحيح نيست. البته حتي اگر اراده وجود داشته باشد و ظاهري باشد قانونگذار آن را نمي پذيرد زيرا قصد و اراده بايد باطني باشد.

2- سمت و سو و هدف ازدواج : اين در عقد بايد به درستي شناخته شده باشد.

3- مشروعيت: در عقد نکاح، جنبه اخلاقي عقد بيش از ساير عقود مورد توجه است. به عبارت ديگر هدف زوجين، بايد زندگي مشترک باشد. اگر هدف، زندگي مشترک باشد جهت آن مشروع است. اما چنانچه مردي خواهان ازدواج با زني با هدف نامشروع است و قصد سوء استفاده از آن زن را دارد هرچند به طور مستقل در قانون مطرح نشده است به دليل داشتن جهت نامشروع ، درست نيست. حتي اگر ازدواج با نيت رفتن به خارج از کشور باشد، نيز عقد صحيح نيست، زيرا به رغم قصد و رضايت باطني، ازدواج صوري است.

4- رضايت و اهليت طرفين : طرفين بايد براي ازدواج اهليت داشته باشند. حداقل سن ازدواج براي دختر 13 سال و براي پسر 15 سال است. ازدواج تحميلي ممکن است منجر به طلاق شود زيرا فرد در انتخاب همسر دلخواه خود نقشي ندارد در نتيجه زندگي او در آينده مشقت بار خواهد بود و اين مشقت موجب عسر و جرح خواهد بود و به طلاق مي انجامد. بنابراين ازدواج در سنين پايين، ازدواج تحميلي محسوب مي شود.

بر اساس قانون قبلي ، سن بلوغ ،سن ازدواج بود؛ يعني دختر در سن قانوني بلوغ (9سال) مي توانست ازدواج کند که خوشبختانه با اصلاحيه اخير مجلس شوراي اسلامي و مجمع تشخيص مصلحت نظام، سن ازدواج دختران به 13 سال ارتقاء پيدا کرد و دختران زير سيزده سال نمي توانند به عقد ازدواج ديگري درآيند و پدران نيز نمي توانند آنها را بدون اجازه دادگاه به عقد ازدواج ديگري درآورند.

 

 

آثار حقوقي ازدواج اکراهي چيست؟

 

هنگامي که براي دادگاه محرز شود که در ازدواج، اکراه صورت گرفته است عقد باطل است و هيچ اثر حقوقي ندارد مگر اينکه فردي که با اکراه ازدواج کرده است پس از برطرف شدن اکراه، آن عقد را تنفيذ و تأييد کند.

 

 

 

 

جلسه دوم

خانواده در حقوق ايران

 

قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تنها قانون اساسي دنيا است که در مقدمه آن به مسأله خانواده پرداخته شده است. اصل 10 قانون اساسي مي گويد:" خانواده، واحد بنيادين جامعه و مرکز اصلي رشد و تعالي انسان هاست. کليه قوانين، مقررات و برنامه ريزي هاي کشور بايد در راستاي ارتقا و استحکام بنيان خانواده باشد.در علم حقوق ، هر کلمه اي متضمن انديشه است ، هنگامي که مسأله اي به عنوان بنيادين در قانون اساسي مطرح مي شود،به اين معني است که بايد در بنيادي ترين مقطع و در برنامه هاي توسعه، مد نظر سياستگداران نظام چه در مرحله انديشه و فکر و چه در مرحله اجرا و عمل قرار گيرد.

در اصل ديگري از قانون اساسي آمده است : دولت موظف است که تعدادي از دادگاه ها را در جهت تحکيم بنيان خانواده به کار گيرد. "دادگاه هاي خانواده بايد در جهت تحکيم بنيان خانواده کار کنند و مجهز به کارشناسان امور اجتماعي و غيره باشند. مبدأ تاريخ بشري با خانواده شروع مي شود و کاروان بشري نيز با خانواده تحقق پيدا مي کند. قرآن کريم مي فرمايد: براي هرچيز يک زوج قرار داديم "و راز بقاي بشري اين است که اين امر به نحو احسن انجام پذيرد.

دليل اهميت اين امر، تأثير خانواده بر ارزش ها و روابط اجتماعي است و مي توان گفت که يک خانواده سالم ، جامعه سالم را نويد مي دهد و سلامت خانواده، سلامت جامعه را به دنبال دارد. تمامي تحولات اجتماعي، در ابتدا در خانواده شکل مي گيرد و سپس به صورت ارزش ها وارد اجتماع مي شود. به عبارت ديگر هر نوع اخلاق و تعهد اجتماعي ابتدا در خانواده شکل مي گيرد و سپس به جامعه منتقل مي شود.

 

 

مسائلي که در خانواده مطرح است عبارتند از :

 

1) ازدواج (چه ازدواج دايم و چه موقت)

2) شرايط نکاح

3) آثار مالي و غير مالي نکاح

4) امتيازات زن در خانواده

5) حقو ق و تکاليف زن و شوهر

6) شروط ضمن عقد

بر اساس اصل آزادي اراده ها، زوجين هر شرطي را که مخالف مقتضاي ذات عقد نباشد مي توانند بر يکديگر تحميل کنند.

7) تمکين

8) نفقه

9) نظرات مختلف پيرامون مهريه

10) نحوه وصول مهريه (از طريق ثبت يا دادگاه ها)

11) ضمانت اجراي مهريه : اگر مردي مهريه همسرش را پرداخت نکرد ضمانت اجرايي آن چيست؟

12) اجرت المثل: زني که در منزل شوهر کار مي کند بايد اجرت بگيرد. آيا اين اجرت امري تبرعي است؟ آيا شوهر بايد امر کند که زن در منزل کار کند و اجرت بگيرد؟

13) طلاق و انواع آن

14) طلاق عسر و حرجي: اگر زني قصد تقاضاي طلاق بکندبايد آن را به چه صورتي در دادگاه مطرح کند؟

15) تفاوت فسخ نکاح و طلاق

16) تدليس در طلاق و ازدواج

17) حضانت فرزندان

18) بحث نسب و اثبات رابطه زوجيت :اگر مردي در دادگاه بخواهد اثبات کند که اين زن، زن بنده نيست ،بايد چگونه ادعاي خود را مطرح کند ؟

19) نصب قيم

 

 

در قانون دادگاه هاي خانواده تبصره اي وجود دارد که عبارت است از:

 

قضات دادگاه هاي خانواده حداقل بايد چهار سال سابقه کار داشته ، ومتأهل باشند. به دليل اهميت دادگاه هاي خانواده اين شرط استثنايي و اختصاصي است و مخصوص دادگاه هاي خانواده است .در دادگاه هاي خانواده حتماً بايد يک مشاور زن، در کنار رئيس دادگاه مشغول به کار باشد.

 

 

در اينجا به چند مورد اشاره مي شود:

 

1) اگر دختري هم کفو خود را پيدا کرد و پدر بدون داشتن دليل خاصي با او مخالفت کرد و براي دادگاه محرز شد که مخالفت پدر بدون دليل موجه است دادگاه دستور به ازدواج آنها خواهد داد.

2)دفاتر کتبي نمي توانند ازدواج دختري را که اجازه پدر را ندارد ثبت کنند و اذن پدر براي ازدواج دختر باکره لازم است. ممکن است يک دختر 13 ساله به درجه اي از رشد و آگاهي لازم نرسيده باشد ،زيرا بين سن رشد و سن بلوغ تفاوت هايي وجود دارد. سن بلوغ يعني ظهور علايم جسماني در فرد. در صورتي که مسأله رشد، ظهور علايم ذهني و فکري در فرد است. با توجه به اينکه در قانون ما سن رشد 18 سال تعيين شده است اجازه پدر براي ازدواج دختر باکره در نظر گرفتن مصلحت دختر است و اگر پدر بر خلاف مصلحت دختر عمل کند،دادگاه به دختر اجازه خواهد داد تا با فرد هم کفو خود ازدواج کند . پس دفاتر ثبت ،اجازه ثبت ازدواج دختر باکره منهاي اذن پدر را ندارند مگر اينکه اجازه از طرف دادگاه صادر شده باشد.

 

 

 

جلسات سوم و چهارم

قرابت / قرابت رضاعي

 

بحث قرابت يکي از مباحث مهم حقوق خانواده است. قرابت يعني خويشاوندي بين دو نفر.

 

 

انواع قرابت

 

1 ) نسبي (خوني): مثل برادر و خواهر که از يک منشأ مشترک مي باشند.

2) سببي: وقتي که يک دختر و پسر با هم ازدواج مي کنند، تبعات و قرابتي بين آن دو وجود مي آيد که به آن قرابت سبب مي گويند .

3) رضاعي: اين قرابت به واسطه شير خوردن و شير خوارگي ايجاد مي شود. اين شير خوارگي شرايطي دارد، ازجمله ، مي گويند: بايد يک شبانه روز يا 15 بار به صورت متوالي باشد و در فاصله دو بار شير خوردن ، نوزاد غذايي نخورده باشد و يا از يک پدر و مادر باشد، مستقيماً از پستان مکيده باشد و محل شير دادن به نوزاد ، محل حلالي باشد. در شرع مقدس اسلام و قوانين ايران، ازدواج با خويشاوندان نسبي ممنوع است. دليل آن اين است که از نظر پزشکي ،فرزندان در اين ازدواج،يا معلول به دنيا مي آيند يا بسياري از آنها مي ميرند. از نظر رواني، نيز ، چون تمايل جنسي ضعيف است ،موجب نابودي نسل و تداوم زندگي مي شود.

 

 

نکاح در قرابت نسبي:

 

ازدواج با پدر، مادر ،اجداد و جدات با اولاد هر چقدر پايين بيايد (دختر ،پسر و نوه) برادر ، خواهر و اولاد آنها، عمه ها و خاله ها ممنوع است.

 

 

بخش عملي:

 

اکثر ازدواج ها در سنين پايين به طلاق مي انجامد، زيرا در واقع يک نوع ازدواج تحميلي است و هيچ چيز خطرناک تر از ازدواج تحميلي نيست. طبيعت انسان با تحميل مخالف است. مثلاً خانمي مبادرت به ازدواج کرده و نتوانسته اراده آزاد خود را اعمال بکند،لذا پس از برخورداري از رشد نسبي، خواستار اعمال اراده خود مي شود و در نتيجه به فکر جدايي مي افتد .

 

 

آيا سن بلوغ در قانون قبلي امر طبيعي است ؟

 

سن 9 سال که در قانون مدني ايران تعيين شده بود ، امري قانوني نبود . زيرا سن بلوغ بايد طبيعي و قالبي باشد. دختران ايران در برخي از نقاط کشور در 9 سالگي به سن بلوغ مي رسند، ولي در اکثر نقاط کشور بلوغ آنان در سنين بين 12 تا 13 سالگي به بعد است. پس اين ماده قانوني بايد اصلاح مي شد.

به همين دليل قانونگذاران با توجه به ضرورت و نيازهاي زمان اين مسأله را اصلاح کردند و هم اکنون سن 13 سال براي ازدواج دختر تعيين شده است و اگر دختري قبل از 13 سالگي قصد ازدواج داشته باشد، حتماً بايد با اجازه دادگاه باشد و در اين باره اجازه پدر شرط نيست .

خانواده ها نبايد دختران را در سنين پايين به عقد ديگري درآورند زيرا اکثر اين ازدواج ها منجر به جدايي مي شود . اکثر زايمان هايي که در ازدواج زودرس انجام مي شود، به صورت زايمان زودرس (پري ناتال) وبا مراقبت هاي ويژه و با فشارهاي زايماني انجام مي شود. حاملگي که در زن نوعي احساس آرامش ايجاد مي کند ،با از بين رفتن بچه، فلج شدن و يا سقط و يا فشار خون بالاي بچه و يا فشار قلب بالاي بچه ،نتيجه معکوس مي دهد که اين مسأله مي تواند در مسائل روحي و رواني زن و مرد و اطرافيان تأثير گذار باشد.

 

 

 

جلسه چهارم

قرابت رضاعي

 

کليات قرابت رضاعي در جلسات گذشته بيان شد. قرابت رضاعي در اثر شير خوارگي ايجاد مي شود. وضعيت نکاح در قرابت رضاعي مشابه با وضعيت نکاح در قرابت نسبي است. مثلاً همان طور که در آنجا نکاح با پدر ، مادر ، اجداد و جدات ممنوع است، در قرابت رضاعي نيز ممنوع است و حرمت وجود دارد.

 

 

شرايط قرابت رضاعي

 

1) شيري که از زن مي خورد بايد از شروع باشد.

2) شير را مستقيماً از پستان زن خورده باشد.

3) طفل بايد يک شبانه روز و يا 15 بار، به طور متوالي شير خورده باشد و در فواصل آن هيچ غذايي نخورده باشد.

4) شير خوردن حتماً بايد پيش از دو سالگي باشد.

5) شير از يک زن و شوهر باشد .لذا اگر مقداري از يک زن و مقداري از زن ديگر باشد حتي اگر يک مرد دو زن داشته باشد، موجب قرابت نمي شود.

 

 

قرابت سببي

 

نوعي خويشاوندي که در اثر نکاح بين زوجين با خويشان آنها حاصل مي شود:

در قرابت سببي نکاح با موارد زير ممنوع است:

1) بين مرد با مادر زوجه و جدات وي

2) بين مرد و اناث از اولاد زن

3) بين مرد و زني که سابقاً زن پدر او بوده است.

 

 

استرداد طفل شيرخوار

 

چنانچه دادگاه ها در رابطه با تصميم گيري در مورد مسائل بسياري منتظر زمان باشند ممکن است زيان هاي جبران ناپذيري دامنگير طرفين شود. لذا به منظور رعايت مصلحت افراد و فرزندان ،به دادگاه اجازه تصميم گيري فوري داده شده است و اين امر، دستور موقت نام دارد که يک اقدام احتياطي مي باشد.

دستور موقت در اصل دعوا تأثير گذار نبوده و براي گيرنده دستور، حق دايمي ايجاد نمي کند؛ به عبارت ديگر دستور موقت، اعتبار امر مختومه را ندارد، بلکه طرفي که تقاضاي دستور موقت مي کند، براي اصل رسيدگي ماهيتي بايد دادخواست ديگري را به دادگاه ارايه بدهد. در ايران اين دادخواست بايد ظرف بيست روز به دادگاه تقديم شود و در خارج ظرف دو ماه بايد دادخواست را به دادگاه تقديم کنند.

ذينفع در صدور دستور موقت تا زماني که طرف مقابل، تقاضاي رفع عسر از دادگاه نکرده است مي تواند از دستور موقت استفاده نمايد. در صورتي که طرف مقابل تقاضاي رفع عسر دستور موقت را از دادگاه داشته باشد، دادگاه رسيدگي مي کند و دستور موقت قابل استفاده نيست.

در باره حضانت شيرخوار نيز دستور موقتي وجود دارد مبني بر اين که حضانت طفل تا دو سالگي با مادر است .با توجه به اينکه صدور دستور موقت بنا به مصلحت طفل شير خوار است ،در صورت ازدواج مجدد زن، حضانت طفل از او گرفته شده و به پدر داده مي شود. البته همه جا اين گونه نيست ،مثلاً در مورد خانواده هاي معظم شهدا حتي اگر زن ازدواج کند،حضانت طفل به عهده مادر باقي خواهد ماند .

 

 

 

جلسات پنجم الي هشتم

سن ازدواج / شرايط نکاح / اقسام نکاح

 

سن ازدواج اولين مسأله اي است که در ازدواج مطرح مي شود و مي توان گفت که بهترين شرط ازدواج نيز مي باشد. طبق قانون، سن ازدواج قبل از اصلاحيه اخير 9 سال بوده، زيرا سن بلوغ، سن ازدواج تلقي شده است. اما به دلايلي که پيش از اين ذکر شد ، قانونگذار، سن ازدواج را اصلاح کرده است .اين اصلاحيه به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد و سن ازدواج به سيزده سالگي ارتقا يافت و اگر دختري که به سيزده سالگي نرسيده است قصد ازدواج داشته باشد ،حتماً بايد از دادگاه اجازه بگيرد . البته شوراي نگهبان اين امر را غير شرعي مي دانست و به همين دليل اين اصلاحيه به مجمع تشخيص مصلحت فرستاده شد. لذا مجمع، سن ازدواج را 13 سالگي تعيين کرد. ازدواج در سنين پايين عواقب خاصي دارد. ضرب المثلي است که مي گويد بسياري از افراد براي به دست آوردن يک زندگي آسوده ازدواج مي کنند و بسياري به همين دليل از همديگر جدا مي شوند بنابراين براي اينکه قسمت دوم ضرب المثل پديد نيايد، سن ازدواج بالا رفته است .

دختراني که در سن پايين ازدواج مي کنند ،زايمان هايشان به صورت پري ناتال است، يعني با مراقبت هاي ويژه انجام مي گيرد و طبق آمار بهداشت جهاني با فشارهاي زايماني توأم مي شود. نفس مادر شدن که مي تواند موجب آرامش در يک دختر باشد ،با ازدواج در سنين پايين و مرده زايي يا عقب ماندگي ذهني فرزندان، متناقض است. اين دختران از بسياري از موقعيت هاي اجتماعي نيز عقب مي مانند.

 

 

نقش کفائت در استحکام زندگي

 

زندگي مشترک پيش از آن که به مسائل مادي متکي باشد ،به مسائل احساسي و عاطفي وابسته است. امنيت عاطفي در زندگي بايد از سوي زن و شوهر نسبت به يکديگر تأمين بشود. قرآن کريم مي فرمايد: "با اکفاء خودتان ازدواج کنيد." کفائت مي تواند از نظر سني ، شغلي، اقتصادي ، فرهنگي ، ديني و مذهبي باشد.

 

 

 

جلسه ششم

اصول حاکم بر عقد نکاح

 

هر کاري نيازمند اصولي است .هنگامي که يک اصل پذيرفته شد، حالت بنيادي پيدا مي کند. اصول پذيرفته شده حالت عامه دارند و نمي توان آنها را ناديده گرفت؛ اين امر حتي در مباحث اجتماعي و سياسي نيز صدق مي کند . يکي از اصول حاکم بر ازدواج، مسأله قصد و رضاي طرفين است. کليه قراردادهاي حقوق خصوصي داراي اصولي است. مهم ترين اصل حاکم بر قراردادهاي خصوصي اصل آزادي اراده است. ازدواج هم يک قرارداد خصوصي است که از قصد و رضاي طرفين تبعيت مي کند. در ازدواج، فرد نه تنها بايد قاصد باشد بلکه بايد راضي هم باشد. نه تنها قصد ظاهري که قصد باطني نيز لازم است ، اگر دختري در باطن راضي نباشد، يعني قصد باطني نداشته باشد ،اين ازدواج درست نيست. نه تنها اراده بايد باشد، بلکه بايد اعلام هم شود. اعلام اراده با الفاظ مخصوصي که به آنها صيغه هاي ايجاب و قبول گفته مي شود، صورت مي گيرد. اصولاً ايجاب از طرف زن و قبول از طرف مرد است. زن و مرد مي توانند به يک شخص ثالث وکالت بدهند که صيغه ايجاب و قبول را براي آنها جاري کند. دومين اصل، اهليت طرفين است. در صورت عدم اهليت هر يک از دو طرف امر ازدواج صحيح نيست. در اهليت طرفين سن بلوغ مطرح است. در ازدواج دختر باکره اذن پدر شرط است در غير اين صورت اين ازدواج مشکل ساز است و بايد به دادگاه مراجعه کنند. در يک صورت اگر دختري به درجه اي از رشد رسيده باشد و مرد هم کفو خودش را پيدا کرده باشد اگر پدر مخالفت بکند دختر مي تواند با مراجعه به دادگاه خانواده تقاضاي ثبت ازدواج از دادگاه کند، دادگاه ظرف 15 روز پدر و ولي دختر را دعوت مي کند و با جستجوي دليل مخالفت ،چنانچه دلايل پدر بيهوده باشد و يا در صورت عدم مراجعه پدر، دادگاه اجازه ازدواج را به دختر مي دهد و دفاتر ازدواج نيز موظفند که ازدواج را طبق دستور دادگاه به ثبت برسانند. اما اگر دلايل پدر از ديد دادگاه درست و منطقي باشد، اجازه ازدواج به دفتر خانه داده نخواهد شد . نکته ديگر در امر ازدواج مشروع بودن جهت نکاح است. اگر مردي با زني ازدواج کرده و قصد سوء استفاده از او را داشته باشد جهت نکاح ، مشروع نيست و ازدواج باطل است.

 

 

کسب اجازه ولي در زمان ازدواج

 

در فصل ازدواج مبحثي با عنوان "ولايت پدر" مطرح است که ازدواج دختر باکره بايد با اجازه ولي او باشد (پدر يا پدر بزرگش که ولي قهري نام دارند) .پدر و پدر بزرگ هر دو در عرض هم هستند، اگر پدر اجازه نداد و پدر بزرگ اجازه داد، اجازه ازدواج حاصل مي شود حتي اگر دختر به سن رشد که 13 سال است هم برسد ،باز اجازه پدر لازم است.

 

 

 

جلسه هفتم

شرايط نکاح

 

مسأله ديگري که در نکاح مطرح است، ثبت نکاح مي باشد. ثبت نکاح، شرط صحت نکاح است. قرارداد نکاح يک قرارداد رضايي است. لذا تنظيم سند رسمي جزو تشريفات است تا چنانچه در آينده در مورد حضانت، نفقه و امور ديگر مسأله اي پيش آيد، قانون بتواند به طور مستند پاسخگوي آن باشد.

 

 

علت الزامي بودن ثبت نکاح

 

"و يستحب الوليمه عند الزفاف يوماً او يومين،" در زمان هاي قديم به علت عدم وجود دفاتر ثبت ازدواج، مراسم وليمه عروسي، جنبه اعلامي و ثبتي داشت. پس ثبت نکاح جزو شرايط صحت نکاح است.

 

 

ماده يک قانون ازدواج مي گويد:

 

در جايي که دفاتر اسناد ازدواج وجود دارد ، ازدواج بايد ثبت شود و در جايي که اين دفاتر وجود ندارند بايد ظرف مدت بيست روز اين کار انجام پذيرد.

ماده 645 مي گويد: کسي که واقعه ازدواج و رجوع و طلاق را ثبت نکند به مجازات تا يک سال حبس محکوم مي شود.

 

 

ثبت واقعه رجوع

 

ماهيت طلاق رجعي با ساير طلاق ها فرق دارد. در طلاق رجعي زن مي تواند خود را بر مرد عرضه کند، آرايش بکند و کليه وظايف مربوط به زندگي زناشويي را که با ماهيت طلاق منافات نداشته باشد ، انجام دهد.

اما اگر مردي به زن رجوع کرد بايد بلافاصله به دفتر خانه مراجعه و واقعه رجوع را ثبت کند و گرنه برابر ماده 645 قانون مجازات اسلامي متحمل يک سال حبس تعزيري خواهد شد .

 

 

طلاق بائن چگونه تبديل به طلاق رجعي مي شود ؟

 

طلاق بائن رجوع ندارد ، و رابطه زوجين در طلاق بائن قطع مي شود (برخلاف طلاق رجعي که اين رابطه وجود دارد).

در طلاق بائن زن مهريه اش را به مرد مي بخشد و در عوض طلاق مي گيرد. اما اگر در ايام عده به مهريه اش رجوع کند طلاق بائن تبديل به طلاق رجعي مي شود و براي مرد هم حق رجوع حاصل مي شود.

 

 

 

جلسه هشتم اقسام نکاح

 

نکاح دو قسم است: دايم و منقطع. در انجام وظايف زناشويي بين اين دو گونه نکاح هيچ تفاوتي وجود ندارد ،اما هر يک از آنها آثاري دارند. نکاح دايم اصلاً قيد زماني ندارد و تا آخر عمر است اما در نکاح منقطع حتماً بايد قيد زمان را مطرح کنند.

 

 

نکاح موقت دو رکن دارد:

 

1) زمان معين

2) اجرت معين. عدم وجود اين دو رکن نکاح را باطل مي کند.

اگر در نکاح دايم مهريه تعيين نشود بعدها مي توانند به صورت مهر المثل، مهريه را تعيين بکنند.( مهريه اي که در زمان عقد تعيين مي شود به مهر المسمي معروف است)

 

 

آثار نکاح موقت

 

نکاح موقت داراي مهريه است اما در نکاح موقت زن مستحق نفقه نمي باشد مگر اينکه در حين عقد شرط کرده باشد.

نکته ديگر ارث است. اگر زوج بميرد،زوجه از او ارث نمي برد اما فرزندان به دنيا آمده از ازدواج موقت ،ارث مي برند.در ازدواج دايم مرد مي تواند زن خود را از اشتغال محروم کند و تعيين محل سکونت از حقوق مرد است که اين دو مورد در ازدواج موقت صادق نيست.

 

 

آثار نکاح دايم

 

اگر در نکاح دايم مهريه تعيين نشود بعداً مي توانند با توافق يکديگر يا با نظر دادگاه، مهريه را تعيين کنند که به آن مهر المثل يا مهر المتعه مي گويند اما در ازدواج موقت بدون تعيين مهريه عقد باطل است .

زن در نکاح دايم بر خلاف نکاح موقت ، به محض وقوع عقد مستحق نفقه است.

از نظر ارث، در نکاح دايم زوجين در صورت مرگ از همديگر ارث مي برند .

در نکاح دايم، حق مسکن با مرد است ،زيرا مسائل اقتصادي را مرد تأمين مي کند مگر اينکه در زمان عقد، زن شرط کند که حق مسکن با او باشد.

در نکاح دايم مرد مي تواند زن را از اشتغال منع کند. در اين مسأله هم زن مي تواند با شرط ضمن عقد، اين حق را از همسرش بگيرد.

 

 

نفقه

 

مسأله نفقه از مسائل بنيادي خانواده است. منظور از نفقه تأمين مايحتاج زندگي يک زن بر اساس عرف جامعه، شئون يک زن و استطاعت مالي مرد مي باشد .نفقه شامل: خوراک، پوشاک، دارو، درمان، مسکن و ساير موارد مي شود.

در پرداخت نفقه به افراد واجب النفقه اولويت وجود دارد .مثلاً نفقه همسر بر نفقه ساير اقرباي واجب النفقه، مقدم است.

 

 

زن زماني مي تواند در منزل انتخاب شده توسط مرد سکونت ننمايد که :

 

1 ) در حين عقد از شرط استفاده کرده باشد.

2) زن بيم آن را داشته باشدکه از لحاظ جسمي و روحي، حيثيتي و يا مالي به او آسيبي وارد آيد .

زن بايد اين مسائل را براي دادگاه بيان کند و دادگاه پس از بررسي مرد را مکلف مي کند تا تعيين تکليف نهايي، مسکن مستقلي را براي او انتخاب کند.

 

تعيين تکليف مسکن فرزندان بعد از طلاق:

مسکن جزئي از نفقه محسوب مي شود. از آن جايي که نفقه فرزندان پس از طلاق به عهده پدر است ، به طريق اولي تعيين مسکن نيز با پدر مي باشد .

 

 

 

 

جلسات نهم الي دوازدهم

حقوق مشترک زن و شوهر در قانون / تکاليف مشترک زن و شوهر در قانون /آثار رياست شوهر بر خانواده / آثار مالي و غير مالي نکاح

 

استقلال مطلق زن و مرد بعد از ازدواج به استقلال نسبي مرکب تبديل مي شودکه اين استقلال را علما، ترکيب مزجي ناميده اند. زوجين پس از ازدواج موجد يک سري وظايف و تکاليف مشترکي نسبت به همديگر مي شوند و هر دو بايد کشتي زندگي را با حقوق مشترک پارو بزنند. اولين مسأله در حقوق مشترک، خواستگاري است. براساس عرف و آداب و رسوم، مرد به خواستگاري زن مي رود؛ اما اگر زن به خواستگاري مرد برود اشکالي ندارد.

قرآن مي فرمايد: "با هم کفو خود ازدواج کنيد و يا زنان طيب را به نکاح خود در بياوريد." اين آيه نشان مي دهد که مرد به خواستگاري زن مي رود و نيز گفتيم که ايجاب کننده، زن و قبول کننده، مرد است. پس خواستگاري زن از مرد اشکالي ندارد. نامزدي وعده ازدواج است و ايجاد علقه زوجيت نمي کند. پس اگر خواستگاري انجام بشود و هدايايي رد و بدل شود و نامزدي به هم بخورد با اين هدايا به دو صورت برخورد مي شود: اگر هدايا از بين رفتني باشد نياز به استرداد نيست، اما اگر هدايا از بين رفتني نباشد بايد به طرف مقابل برگردانده شود.

اخلاق حکم مي کند که عکس و فيلم ها برگردانده شوند، زيرا ممکن است از اين ها سوء استفاده شود اما اگر هدايا، از بين رفته باشند ،بايد قيمت آنها پرداخته شود. زماني که نامزدي در اثر فوت يکي از طرفين به هم خورده است، بايد عين هدايا برگردانده شوند؛ اگر عين هدايا نبود رجوع به قيمت معنايي ندارد.

مسأله ديگر در دوران قبل از عقد لزوم ارايه گواهي پزشک قبل از ازدواج است. گواهي پزشک مبني بر نداشتن امراض مسري يا صعب العلاج است.

 

 

دادن وکالت در ازدواج

 

زن و مرد مي توانند امر ازدواج را به شخص ثالث وکالت بدهند تا صيغه ايجاب و قبول را جاري کند.

اگر وکيلي از

 

 

 

وکالتي که زن و شوهر به او داده اند تجاوز کند عقد درست نيست.

 

 

 

جلسه دهم

تکاليف مشترک زن و شوهر در قانون

 

1) حسن معاشرت :

 

اولين تکليف در رابطه بين زن و شوهر حسن معاشرت است که نقش بسيار مهمي را در زندگي ايفا مي کند. نحوه گفتگوي زن و شوهر با هم و کلماتي که در مکالمه بين آنها به کار مي رود، مي تواند در عمق روح و روان آنها تأثير گذارباشد. مثلاً اگر زني که يک بار شوهرش دير به منزل برگشته ، به او بگويدکه " چرا دير آمدي" ؟ و اين حالت تحکم و حاکميت داشته باشد ، اثر منفي در روح و روان مرد مي گذارد . اما اگر با لحني حاکي از دلواپسي بپرسدکه چطور شد دير آمدي؟ حکايت از دلسوزي زن مي کند .

در زندگي هيچ چيزي جزئي و غير مهم نيست . بايد متوجه جزئيات مهم در زندگي باشيم. کشتي هاي بزرگي به اين دليل غرق شدند که خدمه آنها متوجه سوراخ هاي کوچک کشتي نبودند. آتش هاي بزرگ از جرقه هاي کوچک شروع مي شوند. بهداشت کلمات مهمترين مطلب در بهداشت رواني است. نظريه مذاکره در حسن معاشرت بسيار مؤثر است. نظريه مذاکره که بسيار کم هزينه است در تمامي دنيا و در تمامي زمينه ها پذيرفته شده است .مذاکره در زندگي نقش بسيار مهمي دارد. صبر در ايجاد حسن معاشرت خيلي مهم است. يکي از انديشمندان مي گويد:" کساني که در زندگي داراي صبر نيستند بدبخت هستند. صبر و حوصله آخرين کليدي است که در مشکلات را خواهد گشود."

 

 

2 ) معاضدت ( رياست شوهر بر خانواده ):

 

طبق قانون زن و شوهر مکلفند که در تشديد مباني خانوادگي با هم معاضدت داشته باشند.

 

 

ماده 1105 قانون مدني مي گويد:

 

در روابط زوجين رياست خانواده از وظايف شوهر است.

 

 

3 ) وفاداري :

 

هر تشکيلاتي براي بقاي خود نيازمند حداقل وفاداري و صميميت است. ترک زوج يا زوجه از منزل به منزله فراموشي تعهداتي است که در آغاز ازدواج به يکديگر سپرده اند. زوجين بايد قابليت پاسخ گويي به مسؤوليت و مشکلات طرف مقابل را داشته باشند.

مهم ترين وظيفه زن در زندگي، ايجاد آرامش است. خداوند در دو جا از آرامش سخن گفته است:

 

الف ) ياد خدا موجب آرامش دل هاست.

ب) زنان را خلق کردم تا شما مردان در کنار آنها آرامش بگيريد.

 

 

مسائل شغل همسر

 

طبق قانون اگر زوجه شغلي مغاير با شئون انتخاب کند، زوج مي تواند مانع اشتغال او شود. زوج نيز بايد شغلي مناسب شئون انتخاب کند و گرنه زوجه حق ممانعت دارد .از آنجا که در روابط خانوادگي، تنها حيثيت مشترک زن و مرد مطرح است، لذا زن و مرد نبايد شغلي مغاير با شئون خانوادگي همسر خود انتخاب کنند.

 

 

چرا برخي مشاغل مخالف شئون محسوب مي شود؟

 

در قانون، اصلي به نام اصل قانوني بودن جرم و مجازات وجود دارد . هرچيزي که در قانون، جرم تلقي مي شود و براي آن مجازات تعيين کرده اند، مغاير شئون خانوادگي مي باشد.

اگر يکي از زوجين، شغلي مغاير با شئون خانوادگي انتخاب بکند دادگاه اقداماتي را عليه او انجام مي دهد ،از جمله اينکه:

اگر باز گرداندن مرد به جايگاه واقعي خود ميسر باشد ،دادگاه او را با اين کار الزام مي کند، اما اگر الزام دادگاه ممکن نبود زن مي تواند تقاضاي طلاق کند. اجازه اشتغال زن در خارج، از حقوق مرد است. زن مي تواند با شرط ضمن عقد اين حق را بر مرد اعمال بکند و زمان عقد، حق اشتغال را از مرد بگيرد.

 

 

 

جلسه يازدهم

آثار رياست شوهر بر خانواده

 

آثار رياست شوهر بر خانواده عبارتند از:

 

1) زن حق دارد نام خانوادگي شوهر را با موافقت وي به کار برد.

2) بر اساس ماده 1005 قانون مدني اقامتگاه زن اصولاً همان اقامتگاه شوهر است.

3) ولايت قهري پدر نسبت به اطفال:

ولايت و حضانت متفاوت هستند. اگر در بحث حضانت، حضانت طفل به مادر داده مي شود به منزله ولايت مادر بر کودک نيست. ولايت پدر در جاي خود محفوظ است و حضانت و تعهدات مادي کودک به مادر داده مي شود.

4) انتخاب محل سکونت: حق سکني با مرد است مگر اينکه زن در حين ازدواج با مرد شرط کرده باشد که حق سکونت با او باشد، به معناي آنکه زن در حوزه اسکان شوهر حق سکونت دارد. اما اگر زن حق سکونت را از شوهرش به صورت عام بگيرد در آن صورت حق دارد تا هر کجا که بخواهد سکني گزيند.

5) منع زوجه از اشتغال شغلي منافي با حيثيت و شئون خانوادگي از سوي زوج : البته عکس اين قضيه براي زن نيز صادق است.

6) حق طلاق: طبق ماده 1133 قانون مدني مرد مي تواند هر وقت بخواهد زن خود را طلاق بدهد. امروزه بسياري از طلاق ها به در خواست زن است که در اين صورت ديگر اجرت المثل به زن تعلق نمي گيرد، اما اگر مرد در خواست طلاق بدهد بايد مهريه، اجرت المثل و نفقه ايام عده را نيز بپردازد .

 

 

جنون

 

يکي از عيوب مشترک زن و مرد جنون است. البته جنون يا عيوبي که موجب فسخ عقد مي شود بايد قبل از عقد حادث شده باشد. تنها در صورت جنون يا ناتواني جنسي مرد است که اگر بعد از عقد حادث شده باشد ، موجب فسخ عقد خواهد شد .

در قانون مدني، جنون اعم از جنون دايمي يا ادواري ،به شرط استقرار، موجب فسخ نکاح است.

دادگاه براي اثبات جنون زن، از ابزار و وسايل مختلفي استفاده مي کند ؛ از جمله، فرستادن فرد به پزشکي قانوني يا کميسيون پزشکي. دادگاه نيز بر اساس نظر پزشکي قانوني ، راي خود را صادر مي کند .

 

 

 

جلسه دوازدهم

آثار مالي و غير مالي نکاح

 

اولين مسأله ايي که در آثار مالي و غير مالي نکاح مطرح مي شود بحث اموال است. بحث اموال جزو مالي نکاح محسوب مي شود مانند جهيزيه بر حسب عرف و عادات و رسوم زن به هنگام ازدواج وسايلي تحت عنوان جهيزيه به خانه شوهر مي برد .

و اين جهيزيه در حل مشکلاتي که در آغاز گريبان شوهر مي شود کمک مي کند.

 

سؤال : جهيزيه اي که زن به منزل شوهر مي برد ، آيا به منزله انصراف از مالکيت است يا نه همچنان زن مالکيت خودش را بر آن اموال حفظ مي کند ؟

نه بردن جهيزيه به منزل شوهر به منزله انصراف مالکيت زن نيست و قانون مدني استقلال اقتصادي زن را به رسميت مي شناسد . زن مي تواند در جهيزيه دخل و تصرف بکند .

 

 

نفقه :

 

زن مستحق نفقه است و فقط در يک صورت اين حق از او سلب مي شود و آن زماني است که زن ناشزه به حساب بيايد ، يعني تمکين عام و خاص نداشته باشد . چنانچه دادگاه نشوز زن را ثابت کرد حق نفقه از او سلب مي شود . حضانت فرزندان نکته ديگري است که در آثار غير مالي نکاح درباره آن بحث مي شود .

 

 

 

 

جلسات سيزدهم الي چهاردهم

امتيازات حقوق زن در قانون مدني / امتيازات حقوق زن در قانون مدني

 

 

امتيازات حقوق زن در قانون مدني عبارتند از:

1) حق زن در تعريف دارايي خود :

 

طبق ماده 1118 زن داراي استقلال اقتصادي است و مي تواند به هرگونه دارايي خود را تصرف کند و اين دارايي با اخذ نفقه منافاتي ندارد.

 

 

2) حق زن در استفاده و اعمال شروط ضمن عقد:

 

برابر ماده 1119 قانون مدني ، زن به هنگام عقد مي تواند هر شرطي را که مخالف مقتضاي ذات عقد نباشد بر مرد اعمال کند.

 

 

3) حق فسخ نکاح در صورت جنون مرد ( ماده 1121 ):

 

جنون به سه دسته جنون آني، ادواري و مستمر، تقسيم مي شود . قانونگذار مي گويد تفاوتي بين جنون مستمر يا ادواري نيست.

 

 

4) حق زن در طلاق رجعي:

 

در طلاق رجعي زن و شوهر بايد به مدت سه ماه در يک منزل سکونت داشته باشند و مرد به زن نفقه بدهد؛ در اين شرايط، در صورت فوت مرد، زن ارث مي برد. چنانچه در اين ايام مرد بخواهد زن ديگري اختيار کند حتماً بايد با اجازه همسر اول يا دادگاه باشد. در ايام عدّه، مرد نمي تواند با خواهر زن ازدواج بکند و زنا در اين دوره، زناي محسنه محسوب مي شود. زن مي تواند تمام وظايف زوجيت را که منافاتي با ماهيت طلاق ندارد انجام بدهد. فلسفه اين امر در قرآن اين است که خداوند مي فرمايد :شما نمي دانيد شايد خداوند خيري ديگر پديد آورد.

 

 

5) حقوق ديگر :

 

اگر زني فوت کند و اولادي نداشته باشد به همسرش 2/1 ارث مي رسد و اگر اولاد داشته باشد 4/1 ارث مي برد. اگر مردي فوت کند و اولاد نداشته باشد به زن 4/1 ارث مي رسد و اگر اولاد داشته باشد 8/1 ارث مي رسد.

اگر مردي فوت کند و چند تا زن داشته باشد 8/1 به همه آنها به طور مساوي ارث مي رسد و اگر اولاد نداشته باشد 4/1 به آنها ارث مي رسد.

اگر صفت خاصي در يکي از طرفين شرط شده باشد اما پس از عقد، فقدان وصف منظور شود ،طرف مقابل حق فسخ خواهد داشت؛ مثلاً صفت پزشک براي مردي که پزشک نيست . البته زن مي تواند از حق فسخ خود بگذرد اما مطالبه خسارت به قوت خود باقي است.

خانواده ها مي توانند اوصاف ذکر شده را ثبت کرده تا در صورت وقوع مشکل پس از ازدواج از حق فسخ استفاده کنند.

 

 

 

جلسه چهاردهم

امتيازات حقوق زن در قانون مدني

 

قانون مدني ، براي زنان امتيازاتي قايل شده است که عبارتند از :

 

1) استحقاق نيمي از مهريه قبل از عروسي در صورت وقوع طلاق .

2) حق زن در مهريه ازدواج موقت :

 

در ازدواج موقت اگر مهريه تعيين نشود عقد باطل است.

 

 

3) حق زن در مسأله فسخ نکاح :

 

طلاق در دست مرد است، ولي در فسخ، اين طور نيست و حق مشترک است ،به محض اينکه شرايط فسخ ايجاد شد حق نيز ايجاد مي شود.

 

 

4) حق زن در مسأله نفقه:

 

اين حق به محض عقد محقق مي شود.

 

 

5) حق زن در انتخاب محل سکونت:

 

با شرط ضمن عقد زن مي تواند حق سکونت را از آن خود کند .

 

 

6) حق زن در ترک منزل شوهر در صورت خوف از ضرر جسمي، مالي يا شرافتي :

 

زن بدون اجازه شوهر نمي تواند خانه شوهر را ترک کند.اما براساس ماده 1115 قانون مدني گاهي اوقات حق دارد که بدون اجازه شوهر منزل را ترک کند. مثلاً هر چند خروج از کشور نياز به اجازه مرد دارد اما زني که مستطيع شده است و مي خواهد به حج تمتع برود ، مي تواند بدون اجازه شوهر، خانه را ترک نمايد.

 

 

7) حق زن در استفاده از حق حبس :

 

تا زماني که مرد مهريه زن را پرداخت نکرده است زن مي تواند برابر ماده 1085 قانون مدني از انجام وظايف زناشويي خودداري کند.حتي در اين صورت نيز مرد بايد نفقه را پرداخت کند.

عيوب چند قسم است: يا مختص مرد است يا مختص زن و يا عيوب مشترک مي باشد. عيوب مشترک، مثل جنون در زن و يا مرد ،البته جنون بايد قبل از عقد باشد و در اين صورت به هر دو طرف حق فسخ نکاح داده شده است.

 

 

ماده 1128 قانون مدني مي گويد:

 

اگر مرد يا زني خود را واجد صفاتي معرفي کنند که پس از عقد، فقدان آن مشخص شود اين امر تدليس نام دارد و از موجبات فسخ نکاح است. در مورد ناتواني جنسي مرد ،زن مي تواند مانند ساير موارد فسخ نکاح، بلافاصله با جنبه اعلامي، قضيه را بيان کند و پس از يک سال مراجعه به دادگاه و پزشکي قانوني در صورت عدم درمان مرد، دادگاه فسخ نکاح را اعلام مي کند. اگر زني قبل از عقد و يا مدتي پس از زندگي با شوهر از اين عيب مطلع شده باشد نمي تواند از حق فسخ استفاده کند و حتماً بايد به دادگاه مراجعه کند و تقاضاي طلاق بدهد .

 

 

جلسات پانزدهم و شانزدهم

شروط ضمن عقد / تمکين

 

ماده 1119 قانون مدني شروطي را براي زن مطرح کرده است که مي تواند هنگام عقد بر مرد تحميل کند؛ اين شروط به استثناي شروطي هستند که در قباله ازدواج آمده است و عاقد يکايک آنها را براي طرفين مي خواند و در صورت موافقت، آنها را امضا مي کنند و متعهد مي شوند.

 

 

شروطي که در عقد نامه چاپ آمده عبارتند از :

 

1) استنکاف شوهر از دادن نفقه:

 

اگر مرد از دادن نفقه خودداري کرد، يا توانايي پرداخت نفقه را نداشت برابر ماده 1129، زن از طرف شوهر وکيل است که با مراجعه به دادگاه تقاضاي طلاق کند.

 

 

2) سوء رفتار:

 

چنانچه مردي در زندگي سوء رفتار داشت، زن برابر ماده 1129 قانون مدني مي تواند با مراجعه به دادگاه از شوهرش طلاق بگيرد.

 

3) ابتلا به امراض صعب العلاج:

زن مي تواند با وکالت به دادگاه مراجعه کند و طلاق بگيرد.

 

4) جنون مرد:

در صورت ابتلاي مرد به جنون دايمي يا ادواري به شرط استقرار، زن حق تقاضاي طلاق را دارد.

 

5) عدم رعايت دستور دادگاه مبني بر کنار گذاشتن شغل منافي با شئون خانوادگي:

اگر دادگاه حکم کرد که مرد شغل نامناسب را کنار گذارد و او رعايت نکند، دادگاه اجازه طلاق را به زن خواهد داد.

 

6) محکوميت شوهر به جرايم خلاف شئون خانوادگي.

 

7) اعتياد:

اگر مردي معتاد باشد، زن اجازه طلاق دارد.

 

8) ترک منزل توسط زوج:

ترک منزل توسط زوج با فلسفه زندگي مشترک منافات دارد. در اين صورت نيز دادگاه به زن اجازه طلاق مي دهد.

 

9) محکوميت قطعي 5 سال يا بالاتر:

اگر مرد محکوم به حبس 5 سال يا بيشتر شود، زن اجازه طلاق دارد.

 

10) عقيم بودن: باعث حق طلاق زن مي شود .

 

11) مفقود الاثر شدن مرد:

در صورتي که 6 ماه پس از مراجعه زن به دادگاه اثري از مرد پيدا نشود ،زن حق طلاق دارد.

 

12) در صورتي که مرد همسر ديگري اختيار نمايد، زن مي تواند با مراجعه به دادگاه تقاضاي طلاق نمايد و دادگاه نيز حکم طلاق را صادر مي نمايد.

درباره شروط مذکور بايد متذکر شد ،که اول اينکه از آنجا که حق طلاق با زن نيست، اين شروط بيشتر براي زن است تا مرد و دوم اينکه تمامي شروط پس از مراجعه به دادگاه و اثبات موضوع آنها، حق طلاق را به زن مي دهند.

 

 

شرايط ضمن عقد

 

برابر ماده 1119 قانون ملي طرفين مي توانند کليه شروطي را که مخالف مقتضاي ذات عقد نباشد بريکديگر تحميل کنند.

 

 

شروط بر دو قسم اند :

 

1) شروط باطل که مبطل عقد نيستند.

2) شروط باطل که مبطل عقد هستند.

شرط نبايد مخالف مقتضاي ذات باشد. بنابراين اگر زني در حين عقد شرط کند که از همسرش تمکين ننمايد شرط هم باطل است و هم عقد را باطل مي کند.

 

 

 

جلسه شانزدهم

تمکين

 

انواع تمکين

تمکين دو نوع است:

 

1 ) تمکين عام برابر ماده 1108 قانون مدني : وظايف عمومي زن در منزل شوهر است مثل حق شغل، حق سکونت، اطاعت از شوهر و ...

2 ) تمکين خاص برابر ماده 1085 قانون مدني : انجام وظايف خاص زناشويي است.

 

 

 

نشوز

 

چنانچه زني وظايف زناشويي خود را انجام ندهد، ناشزه است پس نفقه به او تعلق نمي گيرد، اما همچنان مهريه او پابرجاست .

 

 

فرق عدم تمکين با نشوز :

 

هر نشوزي، عدم تمکين است و لي هر عدم تمکيني، نشوز نيست؛ مثل استفاده از حق حبس، اگر دختري قبل از عروسي،تا زماني که مهريه اش را دريافت نکرده است از انجام وظايف زناشويي خودداري کند مشمول عدم تمکين مي شود ، ولي ناشزه نيست زيرا در اين حالت هم مستحق مهريه مي باشد و هم مستحق دريافت نفقه است.

 

 

مواردي که عدم تمکين زن جنبه شرعي و قانوني دارد:

 

1) نامناسب بودن محل سکونت زن

2) بيماري زن يا در دوره پريود (عادت ماهيانه)

3) سفر واجب :مثل حج تمتع

4) درمان در خارج از کشور به تجويز پزشک

5) بيماري واگير دار زوج

6) خوف از ضرر جسمي، شرافتي، جاني و مالي

 

 

فرق نشوز و شقاق:

 

در نشوز يکي از طرفين اطاعت ندارد اما در شقاق هر دو به وظيفه خود عمل نمي کنند. زن نشوز نمي شود بلکه مرد هم ناشز مي شود ، زيرا در قرآن آمده است : ((مردي که به وظيفه خود عمل نکند و در برابر زن و فرزند خويش احساس مسؤوليت نکند ،ناشز است)).

 

 

مصاديق نشوز مرد:

 

1) ندادن نفقه

2) عدم رعايت هم قابلي: اگر مردي دو زن داشته باشد و عدالت را به طور مساوي انجام ندهد.

3) سوء معاشرت مرد

4) عدم اهتمام امور همسر

 

در صورت اعسار زوج ،حق حبس از زوجه اسقاط نمي شود، طبق نظر حق امتناع زوجه از تمکين، مشروط به فراخ دستي و تنگدستي شوهر نيست. اين نکته نظر مشهور فقها است.

ترک منزل از سوي طرفين ناپسند است و به منزله فراموشي تعهداتي است که در آغاز ازدواج پذيرفته اند . البته اگر زن چند بار خانه را ترک کند ناشزه قلمداد نمي شود اما در صورت عدم تمکين و ناشزه بودن زن، دادگاه به مرد اجازه گرفتن زن مجدد را مي دهد.ولي چنانچه زني با دليل موجهي خانه را ترک گويد، مثل سوء معاشرت مرد و ترک منزل از طرف مرد، نفقه و مهريه به او تعلق مي گيرد. بايدتوجه کرد اگر زن ناشزه باشد يا نباشد مهريه حق او است. مهريه يک دِين است که بايد تماماً ادا شود مگر آنکه با توافق زن مهريه بخشيده مي شود.

طبق قانون، طرفين مکلف به حسن معاشرت با همديگر هستند و زن و مرد موظف به تقويت بنياد خانواده هستند و ترک زوج و زوجه از منزل با اين امر منافات دارد.

 

 

جلسات هفدهم الي بيستم

نفقه / مهريه

 

 

نفقه داراي سه مبناي شرعي زير است :

 

1) آيات

2) روايات

3) اجماع

 

 

مقدار نفقه

 

مقدار نفقه با توجه به استطاعت مرد برابر ميزاني است که موجب گذران زندگي زن شود و تقريباً مايحتاج اوليه زندگي زن را اداره کند که شامل خوراک، پوشاک ، دارو، درمان و وسايل آرايش است .

اگر زني در منزل پدر خود خادم داشت مرد نيز موظف است براي او خادمي استخدام کند. مرد موظف است که در بيماري هاي سخت براي زن خدمتکار بگيرد. اثاث منزل در حد عرف و ، مسکن هم در حد شئون زوجه است.

 

 

شرايط وجوب نفقه

 

1) ازدواج دايمي

2) تمکين

 

در ازدواج موقت، زن استحقاق دريافت نفقه را ندارد مگر اينکه در حين عقد شرط کرده باشد، اما در ازدواج دايمي به محض تمکين، زن مستحق دريافت مي شود، نفقه يعني نفقه فرع بر تمکين است.

 

 

موارد سقوط نفقه

 

1) نشوز زن

2) عقد موقت

3) فوت مرد

4) طلاق بائن: يکي از ويژگي هاي طلاق بائن اين است که رابطه زوجيت کلاً قطع مي شود و بالطبع نفقه نيز پرداخت نمي شود .

 

 

ويژگي هاي نفقه

 

1) نفقه زوجه مقدم بر نفقه اقارب واجب النفقه است، زيرا پدر و مادر در مقابل فرزند تکليفي ندارند در حالي که زن در برابر شوهر تکليف دارد.

2) تقدم نفقه بر ساير ديون.

3) شرط نفقه اقارب، ناتوان بودن والدين است. اما اگر زن استقلال مالي نيز داشته باشد ، مستحق نفقه است.

4) نفقه گذشته زن، دِين است و مرد بايد بپردازد در حالي که دين گذشته اقارب دين به حساب نمي آيد و فقط نفقه حال است.

5) نفقه اي که مرد به زن مي دهد يا به طوري هزينه هاي زندگي است يا به صورت وجه نقد مي باشد .

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...