رفتن به مطلب

اعتماد به نفس در 10 روز


victoria_r

ارسال های توصیه شده

20.همیشه تبسمی بر لب داشته باشید

 

 

 

 

اولین نماد درونی اعتماد به نفس،رضایت خاطر است.

کسانی که اعتماد به نفس دارند در درون خود با احساس تواناییها و تا حدی به فعلیت در آمدن این تواناییها،احساس خوب و رضایت خاطری عمیق دارند.

نماد بیرونی و تظاهر خارجی این رضایت خاطر،تبسمی است که شما بر لب دارید.

 

نه تنها اعتماد به نفس شما،شما را به این رضایت خاطر درونی و تبسم بیرونی وا میدارد بلکه بهتر از آن تبسم،خود به تنهایی رضایت خاطر و اعتماد به نفس را به شما القا میکند.

 

این بحث حالتها و رفتارهاست.

یعنی شما برای اینکه در خود اعتماد به نفس به وجود بیاورید باید حالت کسانی را که اعتماد به نفس دارند به خود بگیرید که یکی از ساده ترین این حالتها همان تبسم است.

 

از این پس به هیچ عنوان بدون تبسم از منزل خارج نشوید.

از همه مهمتر اینکه در تنهایی نیز متبسم باشید.

 

تبسم هم آرامش عضلات صورت و آرامش جسمی شما را سبب میشود و هم رضایت خاطر و اعتماد به نفس را در شما القا میکند.

ضمن آنکه چهره ی متبسم شما در دیگران نیز تاثیر خوبی میگذارد و در آنان احساس رضایت و شادمانی به همراه دارد.

 

به جای آنکه بخواهید صورتی اخمو و عصبانی و در هم داشته باشید و ثابت کنید که مشکلات و ناراحتی های فراوانی دارید تا به این شکل توجه و محبت دیگران را جلب نمایید همیشه تبسمی زیبا بر لب داشته باشید.

 

فراموش نکنید همه ی انسانها تا حدی گریبانگیر مشکلاتی هستند آنچه که در شما میجویند فراغ خاطر و آسودگی از مشکلات و یا راه حل یابی برای آنهاست.

 

چهره ی گرفته ی شما نه تنها در دیگران احساس خوب و محبت واقعی و قلبی را القا نمیکند بلکه از آنجا که چهره ی شما مشکل آنها را یادآوری میکند و حتی برایشان این طور القا میکند که شما همیشه عامل تشدید مشکلات یا حتی سبب آن هستید.احساس بدی را نسبت به شما پیدا میکنند و سبب میشود که ناخودآگاه از شما بدشان بیاید.

 

با تبسم هم خود آرام میگیرید و اعتماد به نفس را در وجود خود گسترش میدهید و هم اینکه این ویژگی ها را در دیگران پرورش میدهید.

 

تبسم و خندیدن،آندروفینی را در مغز ترشح میکند که ترشح این هورمون،هنگام درد سبب تسکین درد میشود و احساس خوبی را در شما ایجاد میکند.

 

پس تبسم و خنیدیدن را تمرین کنید.

خصوصا هنگام وقوع مشکل،لبخند بزنید.

همین الآن تبسم کنید.

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 42
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

21.حالت بگیرید

 

 

 

 

در روان شناسی بحث جالبی به نام حالتها و رفتارها وجود دارد.

هر رفتار الزاما حالتی خاص را میطلبد.

 

شما برای جنگیدن باید حالت جنگیدن و مبارزه را به خود بگیرید تا جنگاوری خوب باشید.

بوکسورها و کسانی که با ورزشهای رزمی سر و کار دارند بیش از همه به اهمیت حالتها (گارد گرفتن) واقفند.

اگر شما میخواهید درس بخوانید و اطلاعات را جذب کنید باید حالت یادگیری و جذب به خود بگیرید.

اگر میخواهید آرامش یابید و ریلکس شوید باید حالت آرامش و ریلکسیشن را به خود بگیرید.

هم چنانکه برای خشونت،حالت خشم به خود میگیرید:دست و پا را منقبض میکنید.چهره در هم میکشید و دندانها را به هم میسایید و تن صدا را تغییر میدهید.

 

حالتها،رفتارها را شکل میدهند.

همانطور که هر رفتار،حالت خاص خود را می طلبد،هر حالت،رفتار خاص خود را ایجاد میکند.

 

حالت کسانی را به خود بگیرید که موفق،مصمم،پر تلاش و با اعتماد به نفس هستند.

 

در کمال آرامش،قدمها را محکم بردارید.با چهره ای متبسم و رویی گشاده راه بروید.

 

حالتی به خود بگیرید که گویی از زندگی خود کمال رضایت خاطر را دارید و هدفدار و جهت دار هستید.

 

لخت و کشیده راه نروید.قوز نکنید.پاها را بر زمین نکشید.سر را بالا نگهدارید و به اشیا بیش از اشخاص نگاه کنید.

لینک به دیدگاه

22.تنفس عمیق را تمرین کنید

 

 

 

 

اعتماد به نفس تا حد فوق العاده زیادی به احساس شما نسبت به خود و به میزان آرامش شما وابسته است.

تمامی افراد افسرده و کم روحیه،بدون استثناء تنفس سطحی دارند.

میزان تبادل هوا در هر دم و بازدم بسیار بسیار کم است.آنها فقط با بخش های فوقانی قفسه ی سینه ی خود نفس میکشند.

مسلما هیچ فرد افسرده و کسل و بی روحیه ای نمیتواند از احساس عزت نفس و اعتماد به نفس برخوردار باشد.

وقتی شما دم و بازدم عمیق دارید اکسیژن بیشتری به مغز خود میرسانید.کارایی این مغز و چاره جویی و تدبیر و خلاقیت افزایش میابد.

 

با بازدمهای عمیق که پیامد دم های عمیق هستند،شما احساس انبساط عضلانی و آرامش میکنید.این آرامش عضلانی و بیرونی،آرامش روحی و دورنی را به دنبال می آورد.

 

همه ی آنها که افراد مضطربی هستند و مثلا هنگام سخنرانی برای عده ای یا صحبت با شخص مهمی،مضطرب میگردند،خوب میدانند که تنفس آنها بیش از هرچیز تحت تاثیر قرار میگیرد،به شکلی که دچار تنفس بسیار سطحی میشوند.

 

یکی از راه های از بین بردن اضطراب،همین عادت کردن به تنفس عمیق است.

اگر به افراد متشخص نگاه کنید که عنان اختیار خود را به خشم و خشونت نمی سپارند و حتی در بحرانی ترین شرایط بر عواطف و هیجانهای منفی خود مسلط هستند میبینیم که تنفس عمیقی دارند.

 

شما هنگام خشم،تنفس فوق العاده سطحی پیدا میکنید.اگر در این وقت شکل و شیوه ی تنفس را در خود تغییر دهید و آرام و عمیق نفس بکشید بر خشم خود چیره میشوید.

 

افرادی که اعتماد به نفس دارند و قدرت تصمیم گیری بالایی دارند و تنفس به واسطه ی ایجاد آرامش خلاق و افزایش کارایی ذهن،قدرت و نحوه ی تصمیم گیری را بهبود میبخشد.

 

عادت کنید عمیق نفس بکشید و شکل آگاهانه تر و عمیق تری به تنفس خود بدهید.

 

 

 

خوب بخوابید:

 

خوب خوابیدن،یعنی افزایش عمق تنفس هنگام خواب،یعنی آرامش،یعنی شارژ عصبی و مغناطیسی ذهن و همه ی اینها یعنی انرژی دوباره،روحیه ی دوباره،ضربه پذیری کمتر و اعتماد به نفس بیشتر.

 

بی خوابی هم از شارژ عصبی شما جلوگیری میکند و هم شما را در برابر عوامل بیماری زا و هیجانهای عصبی منفی مانند خشم و اضطراب،آسیب پذیر میسازد.

به خواب خود توجه داشته باشید.

خوب بخوابید...

لینک به دیدگاه

23.بر خود مسلط باشید

 

 

 

 

اینکه شما احساس کنید بر خود مسلط هستید،یک امر کاملا ضروری است.

تسلط بر خود،جنبه های مختلفی دارد.مثلا تسلط برجسم و بدن.

شما با ورزش کردن میتوانید عضلات خود را از خمودگی در آورده و با به فعالیت در آوردن آگاهانه ی عضلات،نیرومندی خود را فزونی بخشید و هم تسلط خود را بر جسم خود بیشتر کنید.

 

هرگونه کاهش انرژی که با عدم فعالیت و سستی شما ایجاد میشود به ضعف روحی منجر میگردد و برای اعتماد به نفس مخرب است.

تسلط بر جسم،توانایی ها جسمی و روحی و تسلط بر عواطف و امیال را به ارمغان می آورد که به اعتماد به نفس منجر میشود.

در مقایسه میبینیم که در شرایط مشابه ورزشکاران و کسانی که اهل ورزش هستند،از اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند.

 

حتما در برنامه ی روزانه ی خود وقتی برای ورزش در نظر بگیرید.

 

 

 

تسلط بر نفس

 

جنبه ی دیگر تسلط بر خود،تسلط بر امیال و غرایز است که نشان از قدرت اعتماد به نفس دارد.

آنها که از اراده و اعتماد به نفس برخوردار نیستند به هر خواهش تنی،تن در میدهند و به هر خوهش نفس،دل میسپارند.

وقتی که شما بتوانید بر خلاف میل غریزی خود رفتار کنید و بر این امیال تسلط داشته باشید،هم خود احساس قدرت و توانمندی میکنید و در دیگران احساس خوبی نسبت به خود ایجاد میکنید.

کسی که به نفس خود تسلط دارد،به اطرافیانش ایمان و اعتقاد و اعتماد را القا میکند.

 

تمرینات جسمی همچون ورزش،شاید حس قدرت و تسلط و اعتماد به نفس را در شما ایجاد کند ولی در دیگران کمتر موثر است.

اما تمرینات روحی،تاثیر به سزایی در خود شخص و دیگران به جای میگذارد و شما را به عنوان یک فرد واقعا قوی و محکم و با اعتماد به نفس و صد البته قابل اطمینان معرفی میکند.

 

پس بر نفس خود مسلط باشید...

لینک به دیدگاه

24.ارتباط با خدا و نیروی توکل

 

 

 

 

به خدا توکل کنید.

هرچه ارتباط شما با خدا یعنی آن نیروی عظیم و آن خرد لایتناهی و آن قدرت بی پایان،بیشتر و بیشتر شود،اعتماد به نفس بیشتری را در خود تجربه میکنید.

و هرچه ارتباط شما با خدا محدودتر گردد،ترس و اضطراب بیشتری بر شما چیره میشود.

 

ترس از شکست،ترس از ورشکستگی،ترس از دشمنان،ترس از رقیبان،ترس از زمان،ترس از مرگ و...

و تمام ترسها ضد اعتماد به نفس هستند.

 

ارتباط با خدا به شما نیرو میدهد.به شما توان میدهد.بیایید از یک منبع عظیم،از یک منبع سرشار،از آفریننده ی خود الهام بگیریم.

 

مرد عربی از پیامبر پرسید:چه کنم تا از دشمن هیچ آسیبی به من نرسد؟

حضرت فرمود:به خدا توکل کن.

 

در سایه ی توکل به خدا و ارتباط با او،وقتی در راستای تلاش خود،همه چیز را به خدا می سپارید،نیرویی عظیم و معنوی به شما دست میدهد.

 

خداوند فرموده:ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.

اگر مرا یاری کنید،شما را یاری میکنم و قدمهایتان را استوار میگردانم.

چه چیزی بهتر از آنکه خدا خود ما را یاری کند؟

وقتی شما خدا را پشتوانه ی خود احساس میکنید،اعتماد به نفس و آرامشی ژرف را تجربه میکنید.

یاری خدا یعنی بر اساس قوانین الهی رفتار کردن،گناه نکردن،کمک به دیگران،احترام و احسان به والدین و...

باری خدا در واقع همان یاری کردن به خود است.

 

با خدا در ارتباط باشید و از عظیم ترین نیروی هستی در همه کار خود یاری بجویید.

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

25.کمک به دیگران

 

 

 

 

یک اقدام عالی برای افزایش اعتماد به نفس پس از توجه به خود،کمک به دیگران است.

در کمک به دیگران شما از روحیه ی سرشاری بهره مند میشوید که لازمه ی اعتماد به نفس است.کمک به دیگران این نکته را در ذهن شما تثبیت میکند که:من آنقدر توانا هستم که میتوانم به دیگران کمک کنم.

حتی اگر کمک شما،خیلی ناچیز باشد،حتما جایی برای آن در زندگی خود باز کنید.

اعتماد به نفس واقعی،وقتی در شما شکل میگیرد که بخشی از اوقات خود را به دیگران اختصاص دهید.

 

وقتی دست نابینایی را میگیرید و به آنسوی خیابان میبرید و یا به شخصی کمک مالی میکنید،احساس بزرگی و بزرگ منشی به شما دست میدهد.

شاید هیچ کار دیگری چنین احساس خوشایند عمیقی را در شما ایجاد نکند.

 

وقتی شما به دیگران کمک میکنید،البته به شرط لطمه نزدن به خود و رعایت آنچه که در بحث فداکاری گفتم،هرچند کمک شما کم و اندک باشد،این روحیه در شما شکل میگیرد که من آنقدر توانا و دارا هستم که میتوانم به دیگران نیز کمک کنم و بدهم.

 

در برنامه ی روزانه ی خود حتما وقتی را به خانواده اختصاص دهید و مسئولیتها و وظایفی را تقبل کنید.بخشی را هم به دیگران،به کسانی غیر از اعضای خانواده اختصاص دهید.

البته دقت کنید که مجموع این دو وقت،از وقتی که به خود اختصاص میدهید بیشتر نباشد.

کمک به دیگران تنها به شرطی شما را از اعتماد به نفس سرشار برخوردار میکند که در وهله ی اول به خود توجه داشته باشید.

 

برای کمک به دیگران،حتی مشاغلی انتخاب کنید که ارزش زیادی برای دیگران دارد و خدماتی به آنها ارائه میدهد و به شکلی در زندگی،روحیه و سلامت جسمی و روحی افراد موثر است.

اگر شغل شما یا فعالیت روزمره ی شما چنین ویژگی ندارد برنامه ای طراحی کنید و برای کمک به دیگران،به عنوان یک هدف ارزش قائل شوید و در آن راستا تلاش کنید.

یادتان باشد کمکهای باری به هر جهت و بی هدف،نه تنها کمک کننده نیستند بلکه حتی در عمل نوعی ضربه زدن به دیگران نیز هستند.

 

کمک هایتان واقعی و موثر باشند:به جای اینکه به گرسنه ای ماهی بدهید تا شکمش را سیر کند به او ماهیگیری یاد بدهید تا از این پس خودش بتواند خودش را سیر کند و به کمک شما احتیاجی نداشته باشد.

کمک هایی که دیگران را به شما وابسته میکند به هیچ وجه کمک نیستند و در حقیقت نوعی ظلم و ستم هستند.

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

26.خود را به دیگران وابسته نکنید.

 

 

 

 

اعتماد به نفس با هر نوع وابستگی منافات دارد.

وابستگی به یک شیئی.وابستگی به یک فرد.وابستگی به هر چیزی مخرب است.

شما به کار خود وابسته نیستید.به خود تاکید کنید این کار شماست که به شما و انرژی و توانایی شما وابسته است.

همه ی اینها،همه موقعیتها و تمام وضعیتها وسایلی هستند برای استفاده و بهره برداری شما،برای رشد و پیشرفت شما.

آرامش و خوشحالی و دیگر احساسات خود را به دیگران وابسته نکنید.نه به شخصی،نه به محیطی و نه به چیز دیگری.

 

سهراب سپهری میگوید:سایبان آرامش ما،ماییم.

هیچ کس نمیتواند اسباب آرامش و رضایت خاطر شما را فراهم کند به جز شما.

 

بسیاری از ازدواجهای ناموفق،متعلق به کسانی است که مضطربند یا اعتماد به نفس ندارند و آرامش و اعتماد به نفس را در جایی خارج از خود می جویند و میخواهند اینها را از شخص دیگری بگیرند و در نتیجه با ناکامی و سرخوردگی مواجه میشوند.

هیچ کس تحت هیچ شرایطی نمیتواند در شما آرامش،خوشحالی و خرسندی بیافریند مگر خود شما.

 

مراقب باشید جملاتی این چنین را هرگز بر زبان نیاورید (این هم مراقبتی دیگر در راستای اصل نگهداری است):

*من بدون شما نمیتوانم زندگی کنم.

*زندگی بدون شما برایم پوچ و بی معنی است.

*شما مرا خیلی خوشحال میکنید.

*شما مرا وادار میکنید که مثل یک مرد واقعی باشم.

*همه اش به شما بستگی دارد.

*اگر شما از پیشم بروید...

 

گفتن این صحبتها رفتارهای خودشکنانه است که نه تنها عشق و علاقه را به شخص مخاطب القا نمیکند بلکه عدم خودباوری و فقدان اعتماد به نفس و عدم خودکفایی را در شما به اثبات میرساند و شخص مقابل احساس میکند که شما خیلی ضعیف و متکی به غیر و غیر قابل اطمینان هستید.

 

مراقب باشید دوست داشتن و علاقه ی شما،ابتدا متوجه خود شما باشد و بعد متوجه دیگری گردد.

و شما دیگری را همیشه به خاطر روح انسانی و رفتار او،باید دوست بدارید تا این دوست داشتن،روح انسانی شما را در هم نشکند.

 

خود را تحت هیچ شرایطی به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نکنید.

لینک به دیدگاه

27.خوشحالی یعنی در مورد خود احساس خوبی داشتن

 

 

 

 

دوباره یادآوری میکنیم که بخش عمده ای از اعتماد به نفس به احساس شما در مورد خود و تصویر ذهنی شما از خود بستگی دارد.

احساس موفقیت،برای پرورش اعتماد به نفس بسیار موثر است اما از این موثرتر احساس رضایت خاطری است که شما از خود دارید.

هر آنچه که سبب میشود خودتان یا دیگران را خوشحال ببینید،احساسی است که در آن لحظه نسبت به خود دارید.

 

هر رویداد و واقعه ای که فکرش را بکنید،به خودی خود نمیتواند خوشحال کننده باشد.

این نمره ی بییست نیست که یک دانش آموز را خوشحال میکند بلکه احساس زرنگ و شایسته و لایق بودنی که با گرفتن نمره ی بیست،آن دانش آموز در خود میبیند خوشحالی و شادمانی را در او به وجود می اورد.

 

شما برای اینکه اعتماد به نفس عالی داشته باشید،باید از خود رضایت داشته باشید.

باید در احساس خود نسبت به خود دگرگونی مثبت ایجاد کنید.پیش از این گفتم که با بیان و ذهنیت مثبت و تصویر سازی مناسب از خود،میتوانید این دگرگونی را ایجاد کنید.

اساسا تمام تمرینات اعتماد به نفس که شما در طول این درسها انجام میدهید به نوعی احساس خوب و خوشایند را در شما ایجاد میکند.

و هر گونه عدم توجه به خود را که منشا اصلی احساس بد و نارضایتی در مورد خود است باید رها کنید.

 

وقتی در موضوعی ناموفق میشوید،شکست شما چندان مهم نیست.مهم آن است که آن شکست را چونه تلقی کنید.

شما هم میتوانید آن را یک ضربه ی مهلک و غیرقابل جبران بپندارید و سخت افسرده شوید و هم میتوانید آن را تجربه ای بزرگ و گرانبها تلقی کنید.

 

اما اگر میخواهید از اعتماد به نفس سرشار برخوردار شوید باید از هر گونه احساس عدم رضایت در مورد خود پرهیز کنید و بنابراین حتی در مواقع شکست نیز باید آن را به شیوه ی خوشایندش در نظر بگیرید.

 

نسبت به جسم،روح،رفتار و زندگی خود احساس خوبی داشته باشید و آن را تقویت کنید.

چنانکه قبلا گفتم رضایت خاطر و خوشحالی خود را به هیچ چیز،غیر از خود وابسته نکنید تا بتوانید همیشه این احساس خوب را در خود زنده نگه دارید.

لینک به دیدگاه

28.دگرگون شوید

 

 

 

 

یکی از مهمترین موانع تغییر،ترس از بی ثبات جلوه نمودن است.

شما تا به امروز شخصیتی داشته اید که دیگران شما را با آن میشناسند.

شما دوست دارید این هویت خود را حفظ کنید حتی اگر منفی باشد.

 

مثلا شما ممکن است در نظر دیگران،یکی یا چندتا از این هویتها را داشته باشید:

*شخصی که به راحتی تحت تاثیر دیگران قرار بگیرد.

*شخصی که هرگز اراده ای از خود ندارد.

*شخصی که ترسوست و حتی قدرت ریسک کارهایی که بیش از 85 درصد شانس موفقیت دارند را ندارد.

*شخصی که هرچه پیش آید،خوش میپندارد.

*شخصی که راحت میتوان سرش را کلاه گذاشت.

*شخصی که هیچ وقت عقیده ی به خصوصی ندارد.

و...

 

دیگران را محکوم نکنید.خودتان به آنها اجازه داده اید که اینگونه در مورد شما فکر کنند.

و وقتی به علت این طرز تفکر دیگران،حاضر نیستید تغییر کنید،به آنها اجازه میدهید که از این پس هم در مورد شما همین گونه فکر کنند.

 

ممکن است تغییر را نشانه ی بی ثابت بودن و دمدمی مزاج بودن خود بدانید و بگویید که:دلم نمیخواهد دیگران مرا با این هویت بشناسند.اگر بگویند فلانی دستش کج است ترجیح میدهم تا اینکه بگویند بی ثبات است و...

 

ولی تغییر کردن به هیچ وجه بی ثبات بودن را به اثبات نمیرساند.

زندگی سراسر فرآیند تغییر و تحول است.کسی که تغییر نمیکند مرده است.

شما باید هر روز سعی کنید که بهتر و متعالی تر از روز پیش باشید.باید تا آنجا که میتوانید در خود دگرگونی مثبت ایجاد کنید.

بله ممکن است دیگران از خیلی از تغییرهای شما خوششان نیاید و به همین خاطر برچسب دمدمی مزاج بودن و بی ثبات رای بودن را به پیشانی شما بزنند.

آنها از این ناراحتند که دیگر نمیتوانند مانند گذشته در شما نقطه ضعفهایی بیابند و از آن سوء استفاده کنند.

شما باید آنها را عادت دهید که شخصیت مثبت و مستقل شما را بپذیرند و خود را تغییر دهند.

این مفهوم واقعی ثبات قدم و ثبات رای است.اینکه شما برای بهترین بودن و بهتر شدن،پافشاری و اصرار کنید و تحت تاثیر دیگران قرار نگیرید.

از اینکه دیگران چه میگویند نگران نباشید.

شما که نمیخواهید فرم بدی پیدا کنید و پسروی نمایید شما میخواهید و میکوشید مثبت تر،موثرتر،با اعتماد به نفس تر و خودباورتر باشید تا هم برای خود و هم برای دیگران مفید باشید.

 

بی هیچ ترسی مسیر دگرگونی خود را پیمایید.

لینک به دیدگاه

29.همیشه نیمی از مردم با نیمی از افکار شما مخالفند

 

 

 

 

به هیچ وجه از مخالفتها و مقاومتهایی که دیگران با شما و در برابر شما میکنند،سرخورده نشوید.

به شما گفتم که منظور واقعی این افراد از مخالفت کردن با شما چیست.

پس بیایید با این رفتار آنها مقابله نکنید بلکه آن را عادی تلقی کنید.

 

لویی پاستور وقتی برای نخستین بار ایده های خود را اعلام کرد و خواست در جهان دانش تحولی به وجود بیاورد،مدتها با مخالفتهای سنگین و مکرر رو به رو شد.

او از دانشمندانی بود که کمتر کسی را به اندازه ی او مسخره کرده اند اما او مانند همه ی مردمان بزرگ و موفق جهان،این مخالفتها را عادی انگاشت و بر عقیده و ایده ی خود پافشاری کرد و سرانجام پیروز گردید.

 

هر ایده ی نو و عقیده ی تازه ای مسلما مخالفانی دارد.همیشه نیمی از مردم با نیمی از افکار شما مخالفند.

 

اساس اینکه بخواهید دیگران با ما موافق باشند یعنی اینکه از اعتماد به نفس لازم برخوردار نیستید.

میل به موافقت دیگران،یعنی میل به تایید آنها،زمانی اتفاق می افتد که شما خود را باور نداشته باشید.

 

تمام انسانهای بزرگ جهان،از دانشمندان و کاشفین گرفته تا حتی خود پیامبران همیشه با مخالفت و تمسخر رو به رو شده اند.

 

آنتونی رابینز میگوید:ایده های بزرگ،همیشه ابتدا مورد تمسخر واقع میشوند،بعد با مخالفت و انتقاد رو به رو میشوند و بعد پذیرفته میشوند.

 

البته نباید شما به امید تایید آینده ی دیگران،مخالفتهای امروز آنان را تحمل کنید،این هم خود یعنی انتظار تایید دیگران،که ناشی از عدم اعتماد به نفس است.

شما باید بگویید:مخالفت دیگران،امری کاملا طبیعی است.

هیچ فشار و جبر و زوری را برای جلب موافقت آنها ندارید و به تاییدشان هم محتاج نیستید.

لینک به دیدگاه

30.سعی نکنید همه را راضی نگه دارید

 

 

 

 

کسانی که میخواهند همه از آنها راضی باشند عملا در تلاشند که خود نباشند.

وقتی که خود نباشد باور خود هم نمیتواند باشد.

همه،مجموعه ای از آدمها هستند با نگرشها و ذهنیتها و ارزشها و عقاید و سلیقه های متفاوت.

کسی که میخواهد همه از او راضی باشند مجبور است در آن واحد ارزشها،باورها و سلیقه های مختلفی را بپذیرد.چه وحشتناک...

این آشفتگی ذهنی و درونی و صرف انرژی فراوان برای اهداف پراکنده متضاد یا متفاوت،باعث میشود که شخص ناموفق گردد.

ضمن آنکه میل به اینکه:دوست دارم همه از من راضی باشند در حقیقت یعنی:خودم از خودم راضی نیستم،دوست دارم دیگران تاییدم کنند و هرچه افراد بیشتری این کار را بکنند احساس بهتری پیدا میکنم.

این افراد بیش از همه در خودشیفتگی ضعف دارند.

 

اگر شما میخواهید شخصیت مثبت قابل احترام،با اعتماد به نفس و قاطعی باشید و بر اساس ارزشهای فکری خودتان و نه برای خوشایند دیگران،زندگی کنید،در سلامت روانی و روحی به سر میبرید.

 

شما میدانید که افراد مختلف،باورها و ارزشهای فکری مختلفی دارند که ممکن است متفاوت و یا حتی متضاد با ارزشهای فکری شما باشد،بنابراین شما بر طبق ارزشهای خود عمل میکنید و دیگران را هم با ارزشهای خودشان میپذیرید.

 

هیچوقت این نکته ی مهم را از یاد نبرید که تمامی انسانهای موفق،حتی فرستادگان خداوندی،نسبت به مخالفین خود،موافقین بسیار بسیار کمتری داشتند،دریغ از یک استثناء.

تلاش برای جلب موافقت همه کاملا بیهوده و ضد اعتماد به نفس است.زیرا همیشه به شک می انجامد.

لینک به دیدگاه

31.برای خود ارزش و احترام قائل باشید.

 

 

 

اعتماد به نفس خیلی از شما به خاطر نظر و عقیده ای که دیگران نسبت به شما دارند،به راحتی تغییر میکند.

یعنی اگر دیگران به شما احترام نگذارند و برای شما ارزش قائل نشوند و به هر شکلی نسبت به شما بی احترامی کنند،احساس بدی به شما دست میدهد و اعتماد به نفس خود را از دست میدهید.

الان درباره ی اینکه این احساس درست است یا نادرست،بحث نمیکنم همینقدر به شما میگویم که همه تنها همانقدر به شما احترام میگذارند که شما برای خود احترام قائلید.

مطمئن باشید که چشمان جستجو گر دیگران،متوجه این نکته است که شما چقدر به نیازها،سلامتی و عواطف خود توجه دارید و به همان اندازه برای شما احترام قائل میشوند.چه نگاه های دقیقی!

 

اگر شما با اشتهای لازم غذا نمیخورید،به سلامت جسمانی خود بی توجهید.

اگر شما عصبی و ناراحت می شوید،به سلامت روحی خود بی توجهید.

اگر کارتان را به تاخیر می اندازید و برنامه ی شخصی ندارید،به وقت و عمر خود بی توجهید.

اگر پولتان را درست خرج نمیکنید و برنامه ی مالی و اقتصادی درستی برای خود ندارید،برای سرمایه ی خود ارزش قائل نمیشوید.

اگر شما در ظروف بد غذا میخورید،برای خودتان ارزش و اهمیت قائل نیستید.

 

دیگران همه چیز را به وضوح میبینند و میزان احترامی را که باید برای شما قائل شوند می سنجند و تعیین میکنند.

 

چند بار گفتم و باز هم میگویم:جهان بازتابی از خود ماست.

رفتار دیگران با شما انعکاس رفتار شما با خودتان است.

 

اگر شما نسبت به خود بی قید و بی توجهید و کوچکترین ارزش و احترامی برای خود قائل نیستید،باید به یقین منتظر باشید که به شما بی توجهی و بی احترامی شود،سلامت جسمی و روحی شما به خطر بیفتد و آزار ببینید.

 

برای خود ارزش و احترام فراوان قائل شوید و به نیازهای خود از جمله آرامش و استراحت توجه فراوان کنید.

 

 

خود را ما خطاب نکنید:

 

چرا عقاید خود را از جانب دیگران میگویید؟

چرا برای بروز عقاید و نظرات و احساسات خود از واژه ی ما استفاده میکنید؟

شما که دستور زبان را آموخته اید.

 

بیان نظرهای شخصی با واژه ی ما نوعی رفتار خودشکنانه است.

یعنی:من به تنهایی کسی نیستم که حرفی برای گفتن داشته باشم.

وقتی شخصی من خود را قبول ندارد و خود را به تنهایی یک تن کامل نمیپندارید برای آنکه احساس پشتوانه ای دارید و دیگران هم او را قبول دارند از واژه ی ما استفاده میکنید.

تکرار واژه ی ما به جای واژه ی من اتکا به نفس و خودباوری را کاهش میدهد.

چنین فردی در شرایط مختلف اجتماعی برای انجام اهداف خود به دنبال پشتوانه ما و من های دیگر میگردد تا ما از قدرت اجرایی لازم برخوردار شود.

 

هرگز نگویید:ما میگوییم،ما رفته بودیم،ما بخوانیم و...

 

 

همچنین از فعل جمع هم برای بیان کارهایی که خود انجام داده اید،استفاده نکنید.

من خود را کامل احساس کنید.توانمند و مقتدر.

 

گاهی هم عقاید خود را از جانب دیگران و افراد مهم بیان میکنید که این دیگر بدتر از بد است.

مثلا میگویید:یکی گفته است،بزرگی معتقد است،سیستم اعتقاد دارد،ابوعلی سینا میگوید:...

 

اگر نظر خاصی دارید آن را با جرات و شهامت بیان کنید از جانب شخص خودتان بگویید:من معتقدم...

به دنبال آن میتوانید نظر دیگران را که موافق نظر شماست بیان کنید.اما مراقب باشید که بیان فوری نظر دیگران،دلیل بر عدم تاییر خود نباشد.

وقتی نظر خود را میگویید به تکاپو نیفتید که عقیده ی دیگران را هم سریعا بیان کنید تا من شما تقویت شود.

عقاید خودتان را فقط از جانب خودتان بگویید.

لینک به دیدگاه

32.از بحث کردن جدا اجتناب کنید.

 

 

 

بحث نکنید.

بحث کردن به هر شکل و فرمی که باشد از ارزش و اعتبار شخصیتی شما میکاهد.

بحث و جدل هیچ وقت نتیجه نمیدهد.رو به جلو نمیرود.

 

هنگام بحث،شما منتظرید صحبت مخاطبتان تمام شود تا شما شروع کنید.او هم همین طور.منتظر است.

در بحث،هیچ کس شنونده ی خوبی نیست.هر دو طرف نسبت به هم بی توجهند.هر یک از دو طرف تنها به این توجه دارند که حقانیت خود را ثابت کند.

 

در بحث به ارزشهای فکری و باورهای شخصی،بی توجهی میشود.هرکس میخواهد دیگری را بکوبد و اگر یکی به اندازه ی کافی نتواند این کار را بکند آنچه را که به موضوع مربوط نیست میکوبد تا دلش خنک شود!

 

در بحث حتی خصوصیات مثبت دشمن (طرف مقابل) زیر سوال برده میشود و ارزشهای فکری او مورد تمسخر قرار میگیرد.

 

بحث همیشه خشونت و تنفر را به دنبال دارد نه پیشرفت و اصلاح را.

 

مطمئن باشید در هر بحثی چه بکوبید چه کوبیده شوید در هر حال بازنده اید.

حتی اگر یقین دارید که حق با شماست از بحث کردن اجتناب کنید.

 

یک ذهنیت مثبت هیچ وقت بحث کردن را پیشه ی خود نمیکند.این هم یکی دیگر از مواردی است که در اصل نگهداری باید رعایت کرد.

 

ابتدا خود را آرام کنید،بعد محیط را آرام کنید و بعد صحبت کنید،مشورت کنید،هماهنگ کنید،به موارد تفاهم فکر کنید و بر اساس این موارد تفاهم،موارد تفاوت و مشکلات را حل کنید.

اگر در وضعیتی هستید که آرام سازی خودتان به طول می انجامد دست کم تا آن زمان سکوت کنید.

 

این روش کسانی است که اعتماد به نفس دارند و به خود و دیگران عشق میورزند.

 

بحث کردن یک رفتار خودشکنانه است.سرکوبی اعتماد به نفس به دست خود و به یکی از بدترین شکلهای ممکن.

بحث نکنید.

لینک به دیدگاه

33.به دیگران عشق بورزید.

 

 

 

عشق ورزیدن به دیگران،پس از عشق ورزیدن به خود،دومین موشک اعتماد به نفس شماست.

اعتماد به نفس را در خود توسعه دهید.تمامی انسانهای کره ی زمین را دوست داشته باشید.

 

حضرت عیسی (ع) میفرمایند:دشمنت را دوست بدار.

ممکن است پذیرش این مطلب در وهله ی اول برای شما کمی مشکل باشد.

 

شما به راحتی میتوانید کسانی را که انسانهای خوب و مثبتی هستند دوست داشته باشید و حتی نسبت به آنها سرشار از عشق شوید.

اما برایتان مشکل است که آدمهای بد و گناهکار و منفی را دوست داشته باشید.چطور میتوان این اشخاص را دوست دشت؟

مهم این است که انسانها را در بدو امر تنها و تنها به خاطر انسان بودنشان دوست داشته باشیم نه با توجه به رفتارشان.

اگر به آنچه که در این هستی است به عنوان یک آفریده ی الهی نگاه کنید و در هر چیز نشانی از خدا بیابید،همه چیز و همه کس را دوست خواهید داشت.

مانند سعدی که میگوید:

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم که هم عالم از اوست

 

و به ویژه انسانها که شاهکار خداوند هستند و در همه ی آنها روح الهی جاریست را دوست بدارید.

اگر شخصی خطایی میکند یا گناهی از او سر میزند آنچه که باید نکوهش شود و مورد بیزاری قرار بگیرد آن گناه و خطاست و نه وجود انسانی آن شخص.

به جای اینکه از انسانها بیزار شوید از گناه بیزار گردید.

 

 

دو پیشنهاد:

 

برای اینکه بتوانید همه ی انسانها را دوست داشته باشید دو پیشنهاد برای شما دارم:

 

اول اینکه توجه کنید که بدترین انسانهای کره ی زمین،باز در وجود خود ویژگی های مثبتی دارند.جنایتکاران تاریخ در برخی از زمینه ها الگوی مردان بزرگ بوده اند.

کوشش کنید در این بدترین انسانهایی که می شناسید دست کم پنج ویژگی مثبت پیدا کنید و اگر یک ویژگی مثبت هم در یک نفر پیدا کردید به او عشق بورزید.

اگر بخواهید خصوصیات خوب این افراد را پیدا کنید،میتوانید.

 

دوم اینکه برای این افراد دعای خیر بکنید و از خدا برایشان هدایت بطلبید.دعای خیر برای دیگران هم عشق به انسانها را در ما شعله ور میکند و هم این دعای خیر به سوی خود ما منعکس میشود.

چه بسا که دعای شما مستجاب شود و آنها هم به جرگه ی کسانی بپیوندند که شما عمیقا دوست دارید.

لینک به دیدگاه

34.همه را ببخشید

 

 

 

 

روح خود را آزاد کنید:

 

آنها که از اعتماد به نفس سرشارند روحی بزرگ و غنی و آزاد دارند.

هرگونه وابستگی ذهنی و جسمی و روحی به کوچک شدن انسان می انجامد.

شما به هر شکلی که به چیزی وابسته باشید یعنی خود را بدون آن کامل حس نمیکنید.حتی اینکه شما هدفدار هستید و به دنبال اهداف خود میروید نباید در شما این احساس را ایجاد کند که زندگی بدون رسیدن به هدف شما،برایتان کاملا غیر ممکن است.

همواره متوجه باشید که انسا فقط و فقط بدون خدا کامل نیست و با اوست که کامل میشود.

اینکه میگویند آرزوهای بزرگ،انسان را خرد میکند به خاطر آن است که وابستگی فراوان ذهنی ایجاد میکند.

همانقدر مشتاق و علاقه مند به اهداف خود باشید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید که آمادگی رها کردنشان را دارید.

یکی از مهمترین چیزهایی که وابستگی ذهنی و عاطفی ایجاد میکند و مانع غنی شدن و آزادی روح میشود،نبخشودن دیگران است.

آنها که نفرتی به دلی دارند و کسی یا موضوعی یا خود را نبخشوده اند و یا خاطره ی تلخی را از ذهن خود دور نمیکنند روح خود را اسیر کرده اند.

هر کسی و به هر شکلی که به شما بدی کرده است او را ببخشایید.

به جای آنکه با کینه به آزار روح خود و بی توجهی نسبت به خود مشغول شوید و نهال اعتماد به نفس خود را بخشکانید،او را ببخشایید و رها کنید و حتی در حق او دعای خیر و طلب هدایت کنید تا روح شما بزرگ و غنی شود.

 

خود را نیز ببخشایید:

اگر کار اشتباهی انجام داده اید یا گناهی مرتکب شده اید نگویید:

خود را به خاطر این کار هرگز نمیبخشم.

نبخشودن خود یعنی همچنان در گناه و اشتباه باقی ماندن.

نبخشودن خود یعنی صدها بار آن اشتباه را در ذهن تکرار کردن و صدها بار احساس گناه را در ذهن تشدید نمودن.

و تشدید احساس گناه یعنی کشتن خود به دست خود به فجیع ترین شکل ممکن.

فکر نکنید نبخشودن خود نوعی مجازات است این فقط و فقط خودشکنی است و بس.

به جای اینطور مجازات کردن خود سعی کنید گذشته ی خود را با روحی آزاد که تنها با بخشودن بدست می آورید جبران کنید.

 

رفتار شما جدا از شماست:

 

همیشه متوجه باشید که مرزی میان شما و رفتار شما وجود دارد.

بعضی ها یک رفتار اشتباه خود را به شخصیت و منش انسانی خود تعمیم میدهند و این گونه اعتماد به نفس را در خود میشکنند.

این روش صد در صد اشتباه است.

آنچه محکوم و بد است رفتار بد است نه انسان.

رفتار دروغگویی بد است نه خود شما و...

غالبا کسانی که خود را به خاطر یک رفتار ناپسند نمیبخشند،اشتباه خود را در وجود خود گسترش میدهند.

و این خود رفتاری ناپسند است.بدی و خوبی یک رفتار چیزی جدا از انسانیت انسان است.

انسان بالفطره خوب است و پاک.روح الهی در او در جریان است.حالا اگر اشتباهی کرده و رفتار بدی از او سر زده نباید خودش را نفی کند.

خداوند خودش فرموده که اگر کسی واقعا از اشتباهی پشیمان گشته به درگاه او توبه کند بخشوده میشود.حتی در احادیث آمده است که کسی که توبه ی کامل کرده باشد یعنی درصدد جبران گناهش برآمده باشد مانند کسی است که هیچ گاه گناهی را مرتکب نشده است.

بخشودن را بیاموزید.خودتان و دیگران را ببخشایید و روح خود را رها کنید.

 

برای رهایی از احساس گناه روی کاغذ بارها بنویسید:

خود را بخشودم.

رها شدم.

خود را کاملا بخشودم.

چقدر رها و آزاد هستم.

سبک شدم.

خداوند مرا می بخشاید.

لینک به دیدگاه

35.کسی را تحقیر نکنید.

 

 

 

تحقیر دیگران به هر شکل در مفهوم کلی تر،یعنی تحقیر یک انسان.

و تحقیر یک انسان یعنی این خاطره ی ذهنی پایدار که انسانها خیلی وقتها کوچک و حقیر و قابل سرزنش هستند.

در لحظه لحظه ای که شخصی را تحقیر یا مسخره میکنید در نظرتان انسانها (که خودتان هم زیر مجموعه ای از آنها هستید) قابل تحقیرند.

تحقیر دیگران نیز مانند هر بیان و احساس دیگر شما،بازتابی به سوی شما دارد.

این موضوع را به خاطر بسپارید که حقیرترین افراد کسی است که به تحقیر دیگران میپردازد.تحقیر کردن نوعی بی احترامی است و بی احترامی نوعی خودشکنی.

بی احترامی به هر شکلی که باشد،عکس العمل منفی در مخاطب ایجاد میکند.وقتی کسی را تحقیر میکنید مسلما او هم شما را تحقیر میکند و همانطور که قبلا گفتیم در چنین بازیهایی هر دو طرف بازنده اند.و در شما که میخواهید اعتماد به نفس را در خود پرورش دهید ضربه ی بزرگتری است.

تفاوتی نمیکند که شما رو در رو یا پشت سر یا حتی در ذهن خود کسی را تحقیر کنید مهم آن است که شما در درون،شخصی را کوچک می شمارید و تحقیرش میکنید و این برداشت ذهنی مسلما در رفتار شما با آن شخص تاثیر میگذارد و آن را درک میکند و او هم رفتار متقابل و تحقیرآمیزی نسبت به شما و شاید بدتر از آن انجام دهد.

فراموش نکنید که همه ی انسانها ویژگی های مخصوص به خود را دارند که بسیار قابل ستایش است.

به جای اینکه به توجه و کشف جنبه های منفی و به قول خود مسخره و تحقیرآمیز دیگران بپردازید به کشف جنبه های مثبت آنها مشغول شوید.

یادتان باشد تحقیر دیگران یعنی تحقیر خود.

 

 

خودتان را تحقیر نکنید:

تحقیر خود چند جنبه دارد:

وقتی شما محرومیتهای خود را به یاد می آورید به نوعی دارید خود را تحقیر میکنید.این عمل چنان افت روحی شما را سبب میشود که نقاط قوت خود را فراموش می نمایید و یا آنها را چندان نقطه ی قوت تلقی نمیکنید.

فکر کردن در مورد آنچه ندارید رفتار خودشکنانه است.اگر شما دقیقا به اطراف خود نگاه کنید هر کسی عیبی دارد.

ذهن خود را به موهبتها و شایستگی ها و داراییهای خود متمرکز کنید تا عملا بار ذهنی شما آنقدر مثبت شود که محرومیتهایتان یا به چشم نیایند و یا مهم و جدی و تلقی نشوند.

ادیسون پدری دیکتاتور داشت،بتهوون ناشنوا بود و...

وقتی شما خود را با بالاتر از خود مقایسه میکنید باز هم به نوعی خود را تحقیر میکنید.

پیش از این گفته بودم که برای پرورش اعتماد به نفس خود،نگاهی به پایین و نگاهی به بالا بیفکنید.به پایین تر از خود نگاه کنید تا بدانید که چه دارید و چه هستید و شکرگزار باشید و به بالاتر از خود نگاه کنید تا پیشرفت نمایید.

آنچه که در این نگاه،بد و مضر و مخرب اعتماد به نفس است مقایسه ای است که به سرکوبی خود می انجامد.یعنی شما کسی را بالاتر از خود ببینید و خود را کمتر از او حس کنید.

مسلما مقایسه اگر ذهنیت منفی ایجاد کند همیشه مخرب است.

اگر کسانی در زندگی به شما برخورد میکنند که اعتماد به نفس بالایی دارند باید در شما این احساس را ایجاد کنند که:من هم میتوانم بهتر و بالاتر از اینکه اکنون هستم باشم و یک نوع روحیه ی پیشرفت را در شما به وجود آورد نه سرکوبی خود.

همیشه دقت کنید که هنگام نگاه به بالاتر از خود چه نتیجه ی ذهنی میگیرید.مراقب باشید که خودشکنی نکنید.

 

 

در تعارفات کلامی خود را تحقیر نکنید:

 

خواهش میکنم،اختیار دارید،نظر لطف شماست،شما لطف دارید،خجالتم ندهید،چشمهای شما قشنگ میبینند و...

اینها همه گفتارهای خودشکنانه است.

چرا وقتی ویژگی مثبت را در شما تحسین میکنند به هزار تکاپو می افتید که آن را نفی کنید و خود را به هر آب و آتشی میزنید که نادرستی آن را اثبات کنید؟

در یک کلام،فقط بگویید:متشکرم.

تعارفات کلامی را با متشکرم پذیرا باشید.

متشکرم هم رضایت خاطر شما را از خود ثابت میکند و هم شایستگی شما را دامن میزند و هم در طرف مقابل احساس خوشایندی از اینکه شما را تحسین کرده است و ویژگی مثبتی را در شما دیده است ایجاد میکند.

متشکرم اگر واقعا از دل برآید به موشک اعتماد به نفس شما پرشی دیدنی میدهد.

متشکرم خودپرستی نیست.دیگران هم هرگز این طور فکر نمیکنند.

شما هم در مقابل صفات خوب و شایسته دیگران را تحسین میکنید و حتی در این کار پیشقدم میشوید.جلوتر درباره ی این مطلب هم خواهیم گفت.

وقتی از شما تعریف میکنند این پا و آن پا نشوید آرام بگیرید و به نرمی و با لبخند تشکر کنید.

اصل نگهداری یادتان نرود.

لینک به دیدگاه

36.برای قدرتمند شدن یکدیگر را تحسین کنید.

 

 

 

 

با تحسین هر ویژگی مثبت در دیگران،روح خود را غنی ساخته اید.

اگر میخواهید در روابط با خود،قدرتمند باشید و همیشه اقتدار لازم را داشته باشید،جستجوگرانه ویژگی های مثبت دیگران را جستجو کنید و آنها را تحسین نمایید.

این کار شما هم توجه شما را به نکات مثبت دیگران افزایش میدهد و هم شما را از توجه به جنبه های منفی آنها بازمیدارد.

با توجه به نکات مثبت دیگران،در حقیقت درباره ی این نکته ها فکر کرده اید و با این تفکر خود را از نظر روحی به آن ویژگی مثبت نزدیک کرده اید و آن را در حقیقت خود خلق و ایجاد کرده اید.

تحسین نکات مثبت دیگران،در آنها تاثیر خوبی میگذارد و دیگران را تشویق به تکرار آن رفتار خوب میکند.

با این روش شما دیگران را ترغیب میکنید که آنطور که خوب است و مسلما مطلوب شماست،رفتار کنند.

در صورتی که انتقاد از جنبه های منفی دیگران واکنشی منفی ایجاد میکند که در تکرار رفتار بد خود ترغیب می شوند و یا رفتارهای مثبت خود را که مورد توجه نمی بینند فراموش کنند.

با تحسین نکات مثبت دیگران نشان میدهید که چه چیزهایی برای شما مطلوب و دوست داشتنی و قابل تحسین است و اطرافیان شما تمایل پیدا میکنند که دست کم در حضور شما این رفتار را تکرار کنند و شما به راحتی می بینید که قادرید اطرافیانتان را نیز به رفتار عالی داشتن وادارید و این در شما قدرت و اقتدار ایجاد میکند.

 

آنهایی که اعتقاد دارند اعتماد به نفس و خودشیفتگی،نوعی خودخواهی و خودپرستی است باید توجه کنند که در آیین خودپرستی چیزی به نام تحسین دیگران مفهومی ندارد.

 

 

توجه به نکتا مثبت و تحسین آنها منحصر به افرادی است که روحی آزاد و بزرگ دارند به شرط آنکه:

 

 

*دیگران را بیش از حد ستایش نکنید:

 

بله باید دیگران و خصوصا رفتار خوب دیگران را ستایش و تشویق و تحسین کرد اما باید صادق و راستگو باشید.

از ویژگی مثبت اشخاص فقط آنچه که دارند و فقط در همان اندازه که دارند یا کمی بیشتر،تحسین و تشویق کنید.

 

ستایش بیش از حد و مبالغه در تحسین ویژگی های خوب افراد،به چند علت به روحیه و شخصیت شما لطمه وارد میکند و بالطبع اعتماد به نفس شما را کاهش میدهد.

*دلیل اول:شما خودتان بیش از همه میدانید که چقدر دارید مبالغه میکنید و چقدر در ستایش دروغ میگویید در نتیجه وقتی که دیگران شما را تحسین میکنند فکر میکنید که دارند به شما دروغ میگویند یا مبالغه میکنند و نمیتوانید تحسین آنها را با تشکر واقعی جذب خود سازید.

*دلیل دوم:فرد مقابل تا حدی به احساس و تعارفات غیر واقعی شما پی میبرد و در نتیجه روحیه ی شما تحت تاثیر قرار میگیرد.

*دلیل سوم:با ستایش بیش از حد دیگران خود را در حالت منفی پایین تر بودن قرار میدهید که بالطبع نتیجه ای جز احساس خود کم بینی نمیکنید.

 

دیگران را در حد خود،ستایش و تحسین کنید و نه بیشتر.

 

مراقب باشید که ستایش شما جنبه ی تحقیر خود را نداشته باشد.

هنگام تحسین دیگران خود را با فرد مقابل مقایسه نکنید و مثلا نگویید:اعتماد به نفس شما از من خیلی بیشتر است آفرین.

هیچ کس را با هیچ کس به جز خودش مقایسه نکنید.

 

 

*تملق نکنید:

تملق و چاپلوسی یا همان ستایش بیش از حد،صفتی است که شخص یا اصلا از آن برخوردار نیست و یا اینکه کمتر از آن دارد.

در هر دو صورت این موضوع یعنی:دروغ گفتن شما به خود و دیگران که هم خود متوجه آن میشوید و هم دیگران.

چاپلوسی کردن و تملق گفتن یعنی:دست و پا زدن.خود را به آب و آتش انداختن برای خوشحال کردن و راضی نگه داشتن دیگری با بزرگ جلوه دادن او.

شاید هم یکی از هدفهای چاپلوسی این باشد:چهارتا بگویم دوتا که میشنوم.

شخص میخواهد اینگونه احساس خوب و رضایت خاطر را در خود به وجود بیاورد ولی چون میداند که آنچه میشنود جنبه ی واقعی ندارد عملا به هدف خود نمیرسد.

تملق گفتن به طور غیرمستقیم تمایل شخص را به تملق شنیدن و مورد ستایش و تحسین واقع شدن نشان میدهد.

 

شما باید همیشه به دیگران احترام بگذارید و آنها را به خاطر صفات خود و ویژگی های مثبتی که دارند ستایش و تشویق کنید ولی فقط در حد و اندازه و نه بیشتر.

اینکه شما دیگران را تحسین میکنید به خاطر غنی و بزرگ کردن روح خود و در عین حال تشویق دیگران و خدمت به آنها برای تقویت صفات خوبشان است و بس.

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

37.از خوبی دیگران قدردانی و تشکر کنید.

 

 

 

قدردانی و تشکر از دیگران،شکلی دیگر از تشکر از خود است.

وقتی که شما از خوبی دیگران قدردانی و تشکر میکنید،هم شخص فهمیده و متشخص و محترمی معرفی میشوید و هم احساس خوبی پیدا میکنید.

 

چشمهای خود را باز کنید و با دقت فوق العاده کوچکترین و ظریفترین کارهای خوبی که دیگران در حق شما انجام میدهند را ببینید و از آنها تشکر کنید.

انعکاس رفتار تشکر آمیز و سپاسگزارانه ی شما مطمئنا به صورت رفتار محترمانه طرف مقابل به شخص شما باز میگردد.

 

تشکر از خوبی دیگران،ذهن شما را متوجه آن کار خوب میکند و ضمیر ناخوآگاه شما را متوجه اینکه هر کار خوبی شایسته ی قدردانی و ستایش است.

این تفکر پرانرژی و مثبت روی یک کار خوب،این خصلت را در شما توسعه میدهد.

تفکر روی هر ویژگی سبب جذب و خلق آن میشود.

شما هرچه را که در دیگری میپسندید و سپاس میگویید در آن چیز با آن شخص شریک میشوید.

یعنی:اگر کسی برای شما کار خوبی انجام داد و شما تشکر کردید،گویی خود شما هم در آن کار خوب سهیم بوده اید.

 

روحیه ی سپاسگزاری را در خود توسعه دهید.

اگر کسی در گذشته ی دور،کوچکترین خدمتی به شما کرده است هم اکنون دست به کار شوید،حضورا یا با تلفن و یا با نامه و یا به هر روش دیگری که میتوانید تشکر کنید.

 

لیستی تهیه کنید و در آن نام تمامی کسانی که در زندگی شما نقش موثری داشته اند را بنویسید و از هر یک از آنها به شکلی تشکر کنید حتی اگر نقش بسیار کوتاه مدتی و اندکی در زندگی تان داشته اند.

لینک به دیدگاه

38.در همه حال شکرگزار باشید.

 

 

 

 

کوچکترین احساس توانایی و کوچکترین اقدام شما،نوعی اعتماد به نفس است که حد آن نسبت به احساس و اقدام شما متفاوت است.

مثلا همین که شما از خانه بیرون می آیید که بروید و نان بخرید،یعنی در ابتدا در منزل تصمیم گرفته اید نان بخرید،احساس توانایی انجام این کار را در خود یافته اید و سپس اقدام نموده اید.

همین احساس و اقدام محدود و عملا یک نوع خودباوری است.

بنابراین همه ی افراد بدون استثناء از اعتماد به نفس برخوردارند اما یکی آن را بیشتر پرورش داده و یکی کمتر.

برای پرورش هر استعدادی یکی از راهها:پذیرش،توجه و بیان آن استعداد است.

شکرگزاری از هر خصلت و ویژگی مثبت هم نوعی توجه است و هم نوعی پذیرش و تکرار.

از خصلتهای مثبت خود شکرگزاری کنید تا با این تلقین و توجه و پذیرش آن خصلت در شما گسترش یابد.

خدا هم در قرآن فرموده:نعمتها را شکر و سپاس گویید تا آنها را در شما زیاد کنم.

برای پرورش اعتماد به نفس چنانکه قبلا هم گفتم هیچ وقت نگویید:اعتماد به نفس ندارم.در این صورت با خود صادق نبوده اید.اگر میخواهید خیلی دقیق باشید بگویید:اعتماد به نفسم الان کم است و در حال پرورش آن هستم و لحظه به لحظه به آن افزوده میشود.

به خاطر اعتماد به نفسی که دارید خدا را شکر کنید.

شکرگزاری به شما احساس بوده و داشتن میدهد که این احساس،خود منجر به افزایش اعتماد به نفس شما میشود چون شما به خاطر آنچه دارید شکر میگویید.در حقیقت شکرگزاری هم نوعی تلقین به نفس است و هم نوعی توجه و تکرار و هم نوعی رضایت خاطر و پذیرش.

ضمن آنکه از خدا و از آن منبع کل که تمام توانایی ها و احساس توانایی ها از اوست کمک می خواهید تا اعتماد به نفس بیشتری را به شما ارزانی دارد.

شکرگزاری از یک نعمت ممکن است به شکلهای گوناگون باشد:

سپاس مستقیم از خدا:بگویید خدایا شکر که چنین اعتماد به نفسی به من دادی.

گفتگو از آنچه که دارید:از اعتماد به نفس خود حرف بزنید.

استفاده از موهبتها:عملا اعتماد به نفس را به جریان بیندازید.

کمک به دیگران:به دیگران کمک کنید از اعتماد به نفس برخوردار باشند.

 

از همین امروز برنامه ای بریزید و شکرانه ی اعتماد به نفس خود را به جای آورید.

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

39.درباره ی اعتماد به نفس فکر کنید.

 

 

 

گفتم که تفکر باعث جدب و خلق میشود.

اصولا فکر ما دارای خاصیت جذب مغناطیسی است.

شما در مورد هر چیزی که فکر کنید،تابشهای ذهنی شما با خاصیت جذب مغناطیسی به دنبال جذب و خلق آن ذهنیت است.به شرط آنکه این ارتعاش و تابش در شما تداوم یابد.

تبدیل انرژی به ماده در حقیقت تبدیل نرژی کم تراکم به انرژی پر تراکم است که هر وقت حد تراکم یک انرژی بسیار بالا باشد به صورت مادی و عینی در می آید.

یعنی ایده ی شما به شرط تکرار در تفکر و تخیل شما،به صورت عینی در می آید و شما قادرید هر ویژگی بسیار مثبتی را که دوست دارید در خودتان ایجاد کنید.

شما باید به آن ویژگی بسیار فکر کنید البته نه به شکل منفی که آن را ندارید بلکه باید آن را به شکلی عالی و در خود ببینید.

برای پرورش اعتماد به نفس هر صبح و هر شب و حتی هر وقت که در طول روز فرصت یافتید بدان فکر کنید.

تفکر شما جذب و خلق شما را سببب میشود و شما کم کم این ویژگی مثبت را در خود می بینید.

اشتباه بسیاری از شما این است که بیشتر به خصلتهای منفی خود فکر میکنید که فلان اخلاقتان بد است و این روند را آنقدر تکرار میکنید که می بینید ساعتهاست در آن اخلاق بد غوطه ورید.

برای از بین بردن عادتهای بد،مناسب ترین راه فکر کردن به عادتهای خوب مقابل آن عادتهای بد است.

مثلا کسی که میخواهد دروغ گویی را ترک کند مناسب ترین راه این است که به راستگویی فکر کند.اگر او فکر کند که چقدر دروغگوست در واژه ی دروغ غوطه ور میشود و عملا آن را جذب و خلق میکند.

از همین امروز به هیچ عنوان درباره ی عدم اعتماد به نفس خودتان فکر نکنید.به اینکه خودتان و دیگران درباره ی میزان اعتماد به نفس خود چه قضاوتی داشته اید و داشته اند فکر نکنید.

تنها و تنها به مفهوم اعتماد به نفس فکر کنید.

مدام از خود بپرسید که اعتماد به نفس یعنی چه؟

چه کسانی اعتماد به نفس بالا پیدا میکنند؟

آنها که از اعتماد به نفس سرشارند چگونه اند؟

اعتماد به نفس در زندگی تا چه حد موثر است؟

و با این سوالات مدام به تفکر درباره ی اعتماد به نفس مشغول شوید.درباره ی اعتماد به نفس فکر کنید تا به سمت آن کشیده شوید.

با خواندن این کتاب یا کتابهای دیگری در این راستا نیز شما در این جریان ذهنی قرار میگیرید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...