رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

عادت ناجوانمردانه ترین بیماری است، زیرا هر بداقبالی را به ما می قبولاند، هر دردی را، و هر مرگی را. در اثر عادت در کنار افراد نفرت انگیز زندگی می کنیم، به تحمل زنجیرها رضا می دهیم، بی عدالتی ها و رنج ها را تحمل می کنیم، به درد، به تنهایی و به همه چیز تسلیم می شویم.

 

یک مرد

لینک به دیدگاه

عادت بی رحم ترین زهر زندگی است، زیرا آهسته وارد می شود-در سکوت- کم کم رشد می کند و از بی خبری ما سیراب می شود، و وقتی کشف می کنیم که چطور مسموم آن شده ایم، می بینیم که هر ذره بدن ما با آن عجین شده است، می بینیم که هر حرکت ما تابع شرایط اوست و هیچ دارویی هم دوا و درمانش نمی کند.

 

یک مرد

لینک به دیدگاه

از آنجایی که از دست دادن خوشبختی اغلب افکار ما را روشن می سازد و ذهن مه گرفته ی ما را از خواب بیدار می کند و قدرت قضاوت را به ما بازمی گرداند، فهمیدم که از این پس دوست داشتن تو برای من رنجی مرگبار خواهد بود.

 

یک مرد

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

جوونی بدترین جای قصه ی زندگیه!تو جوونی کم کم دنیا رو می فهمی و می بینی آدما بی ارزشن!میفهمی حقیقت و آزادی و عدالت واسه هیچ کس ارزش نداره!اینا چیزای ناجوری ان و آدما با بردگی و دروغ و بی عدالتی راحت تر کنار میان!مث خوک تو این کثافتا می لولن!من از وقتی قاطی سیاست شدم این چیزا رو فهمیدم!باید قاطی سیاست بشی تا بفهمی آدما هیچ ارزشی ندارن!همین دلقکای شارلاتان به درد حکومت به این آدما میخورن!با یه عالمه امید وارد سیاست می شی و به خودت میگی سیاست یه وظیفست تا باهاش دنیای بهتری واسه ی آدما بسازی ولی وقتی جلو میری میبینی هیچی به اندازه ی سیاست آدما رو به لجن نمیکشه!

 

یک مرد

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

اگر تو ثروتمند باشی، سرما یک نوع تفریح می شود تا پالتو پوست بخری، خودت را گرم کنی و به اسکی بروی ...

 

اگر فقیر باشی، برعکس، سرما بدبختی می شود و آن وقت یاد می گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف متنفر باشی...

کودک من! تساوی تنها در آن جایی که تو هستی وجود دارد، مثل آزادی... ما تنها توی رحِم برابر هستیم!

 

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد/ اوریانا فالاچی

لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...

با اشتیاق ازم استقبال کردن! انگار از بستر مریضی اومدم بیرونُ حالا داران نقاهتُ میگذرونم! به خاطر کاری که با وجود تمام مشکلات از عهده اش براومدم بهم تبریک می گفتن! برای شام دعوتم کردنُ هیچ حرفی از تو نبود ! حتا وقتی حرف به تو میکشوندم ، اخماشونُ می بردن تو هم بِهم میفهموندن که دیگه فکرشو نکن! کاریِ که شده! بعش دوستم منُ یه کنار کشیدُ انگار که بخواد یه قرار ملاقات رُ یادم بندازه ، گفت با دکتر حرف زده و اون بهش گفته که بچه خودبخود دفع نمیشه وُ اگه زود از شکمم بیرونش نیارم از عفونت می میرم!

...

 

" نامه به کودکی که هرگز زاده نشد _ اوریانا فالاچی - صفحه 52 "

لینک به دیدگاه

دوسِش‌ داشتم‌؟

 

یه‌ روز باید من‌ُ تو درباره‌ی‌ این‌ دوست‌ داشتن‌ با هم‌ گَپ‌ بزنیم‌! راستش‌ُ بخوای‌ من‌ هنوز نفهمیدم‌ منظور از عشق‌ چیه‌! به‌نَظَرَم‌ میاد عشق‌ یه‌ حقّه‌ی‌ گُنده‌س‌ که‌ واسه‌ سرگرم‌ کردن‌ِ مَردُم‌ ساخته‌ شُده‌! هَر کی‌ُ می‌بینی‌ داره‌ ازعشق‌ حرف‌ می‌زنه‌: کشیشا، آگهی‌های‌تبلیغاتی‌، نویسنده‌ها، آدمای‌ سیاسی‌ُ بالاخره‌ اونایی‌ که‌ راس‌ راسی‌ عشق‌ می‌کنن‌! من‌ از این‌ کلمه‌ی‌ لعنتی‌ که‌ همه‌جا وُ تو تموم‌ِ زبونا وردِ دهن‌ِآدماس‌، متنفّرم‌!

 

 

راه‌ رفتن‌ُ دوس‌ دارم‌! نوشیدن‌ و دوس‌ دارم‌! سیگار کشیدن‌ُ دوس‌ دارم‌! آزادی‌ُ دوس‌ دارم‌! رفیقم‌ُ دوس‌ دارم‌! بچّه‌م‌ُ دوس‌ دارم‌!

 

 

سعی‌ می‌کنم‌ هیچ‌ وقت‌ کلمه‌ی‌ دوستت‌ دارم‌ُ به‌ کار نَبَرَم‌ُ هیچ‌ وقت‌ به‌ خودم‌ نگم‌ این‌ چیزی‌ که‌ قلب‌ُ روحم‌ُ داغون‌ می‌کنه‌ عشقه‌! نمی‌دونم‌ تو رُدوس‌ دارم‌ یا نه‌! من‌ به‌ تو فقط‌ با حس‌ِ عاطفه‌ی‌ زندگی‌ نگاه‌ می‌کنم‌، نه‌ با عشق‌! هَر چی‌ فکر می‌کنم‌ می‌بینم‌ پدرت‌ رُ هَم‌ هیچ‌ وقت‌ دوست‌نداشتم‌!

 

 

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

قلبُ مغزِ آدما جنسیت نداره. هیچ وقت به زور از تو نمی خوام که چون مردی یا زنی باید فلان کارو داشته باشی!

فقط دوتا چیز از تو می خوام! یکی اینکه از معجزه ی به دنیا اومدن تموم استفاده رُ ببری و دومی اینکه هیچ وقت تن به پَستی نَدی!

لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

انسان ممکن است با یک نفر بیست سال زندگی کند

و آن شخص برایش یک غریبه باشد ،

می تواند با یک نفر بیست دقیقه وقت بگذراند و تا آخر عمر فراموشش نکند …

لینک به دیدگاه

اگر ادم بخواهد به تمام خطراتی که متوجه ما هستند فکر کند باید اصلا پای خود را از خانه بیرون گذارد . وقتی هم در خانه ماند باید از جایش تکان نخورد . چون در انجا هم ممکن است بلایی بر سرش بیاید . چه بسا کسانی که در حمام برق می گیردشان . یا اینکه پایشان روی پله ها لیز می خورد و می شکند یا موقع بریدن کالباس انگشتشان را می برند . اگر بخواهیم به این چیزها فکر کنیم باید از جایمان تکان نخوریم . همان جا روی اولین پله بنشینیم . مثل کرم های حشره ای وحشت زده که فقط به یک چیز فکر می کنند : انواع مرگ .

لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...

بدترین حالت ماجرا این است که

طاقتمان تمام شود و به روی خودمان نیاوریم

و تا زمان مرگ ادامه دهیم ...

خیلی ها اینطور زندگی می کنند .

دست اندازِ کم طاقتی را رد کرده اند

و افتاده اند توی سرازیری عادت ...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...