رفتن به مطلب

استقبال کم نظیر نواندیشانی ها از نمایشگاه کتاب سال 92


ارسال های توصیه شده

اوا تو چرا خودتو قاطی ماجرا میکنی:w000:

 

خودت خودتو هل میدی تو سوژه:ws28:

:w000:

یکی بیاد عکس ما رو بده و این اسپم کنندگان عزیز رو به درک واصل کنه:banel_smiley_4:

 

eee

 

بس دیگه چقدر حرف میزنید این حمید صفدر انگار تاس حمومش رو اینجا گم کرده هی میاد ور ور میکنه میره:whistles::vahidrk:

:icon_gol:

:icon_gol:

عکست زیر دوش حموم از بین رفت619120_sarcastic.gif

تخریب زیبایی بوود لذت بردیم619120_sarcastic.gif

:banel_smiley_4:

معیارت منو کشت:ws28:

کله تورو باید میذاشت بالا اون درخته رو شونه ابوذر619120_sarcastic.gifاینجوری با معیاراش سازگاری بیشتری داشته619120_sarcastic.gif

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 288
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

چقد حرف میزنید :|

 

خوش گذشت ، خوشحال شدیم از زیارت اکثر دوستان و از این صوبتا :icon_gol:

 

راستی وقتی رفته بودین وافن هم اومد دلتون بسوزه ندیدینش :w16:

وافن چرا نباید زودتر بیادvahidrk.gif

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دروود

روز خوبی بود و صفای خاص خودش رو داشت.

البته من زیاد (بهتره بگم کلا ) توو جمع نبودم که دلیلش رو در ادامه ذکر خواهم کرد :whistle: ولی همون تعداد اندک دوستانی رو که دیدم برام جالب بود و باعث خوشحالی و افتخار.

تقریبا حدود ساعت 2 اینا بود که من و M-Archi و zzahra بعد از طی یه مسافت طولانی رسیدیم محل قرار و چون مترو خیلی شلوغ بود ، به این نتیجه رسیدیم که با ماشین بیایم و واسه همین خیلی خسته کننده بود.

وقتی رسیدیم محل قرار اولین نفراتی که دیدم شادینگ و میلینگ بودن که از قبل هم دیده بودمشون و واسه همین خوشحال شدم که دو تا آشنا توو این جمع دیدیم یکم احساس راحتی کردم.

یکم که داشتیم صحبت میکردیم یه آقایی به اسم ( جعفر علیشاه ) اومد جلو و شروع کرد به سلام و احوالپرسی گرم و تشکر و ... اولش با خودم گفتم ( خدایا این منو با یکی اشتباه گرفته الان بفهمه من ضایع میشم :دی ) بعد که دیدم گفت من همون J.A هستم و شما حسین تی هستی و ... یادم افتاد جریان چی بوده و منم یکم یخم وا شد . خلاصه آقای مهربونی بود دستش درد نکنه کلی ازم تعریف کرد :ws3:

 

یکم که گذشت دیدم یکی از پشت زد توو سرم برگشتم دیدم عههههه این که پرینگه . همون اول کار با لفظ زیبای نوشابه خور سلام و احوال پرسی رو آغاز کرد و از اونجایی که از دوستای قدیمیه باهاش راحتم و مشکلی به لحاظ خجالت و اینا بوجود نیومد همون اول کار تهدیدش کردم به تنبیه بدنی در عوض کاربرد واژه ی نوشابه خور :whistle:

 

.....

 

همونطوری پیش بچه های خودمون ایستاده بودم داشتیم میحرفیدیم که دیدم عهههه محمد ادمین اومده . نمدونم چرا با اینم خیلی راحت بودم کلا موجود دوست داشتنی ایی بود :ws3: (فارغ از برخی اخلاق های رو اعصابش :whistle: ) بعد یکم سلام احوال پرسی کردیم گفت بیا بریم جمع خودتو معرفی کن که با توجه به تجربه ی قبلی گفتم توروخدا بیخیال و روم نمیشه و اینا:whistle:

در ادامه برادرش M.Aref اومد و سلام و احوال پرسی که خیلی شبیه محمد بود . قبل از دیدنش فکر میکردم باید آدم خشک و ترسناکی باشه ولی وقتی دیدمش دیدم نه اشتباه میکردم.

یکم که گذشت یه آقایی رو دیدم و سلام و احوالپرسی کردیم. کلی زور زدم بفهمم کیهه. بعد خودشو معرفی کرد دیدم عهههههه پیانیـــــــســـــــت :ws3: چقدر پیانیست بودن به روش میومد. دیدن حضوری این شخصیت هم در نوع خودش جالب ناک بود.

 

در ادامه هم که آرخا رو دیدم و از اونجایی که از عکس ها دیده بودمش سریع شناختمش و سلام و احوال پرسی کردیم.

مثل شخصیت کاربریش توو سایت ، خیلی آدم خوب و مهربونی بود منم خیلی خوشم اومد ازش و خوشحال شدم از دیدنش.

 

یکم که گذشت خانم ملیحه رو هم دیدم و همزمان شد با زمان ناهار خوردن بچه ها .

باهاشون رفتیم که ساندویچ بخرن و ناهار بخورن.

یکی از نکات جالبی هم که بهش پی بردم این بود که اگه زمان غذا خوردن ملیحه بهش نگاه کنی کلا غیر فعال میشه :whistle:

حالا ما هم یکم سختمون میشه ولی نه به اندازه ی ایشون :دی

اینو خلاصه عنوان کردم اگه کسی خورده حسابی چیزی باهاش داره دعوتش کنه رستورانی جایی و زل بزنه به غذاش :whistle:

 

دیدن یه سری از افراد هم که هم جالب بود و هم surprising

یه نمونش سپیده ام تینگ بود که خیلی ریزه میزه تر از اونی بود که فکر میکردم.

کلا باید توو روزای بارونی و windy یکی نگهش داره که باد نبرتش.

تازه قرار بود برام فلش سوختش رو یادگاری بیاره که نیاورد :banel_smiley_4:

کیس بعدی دکتر اوریون بود که کلا منو شگفت زده کرد :ws3:

با توجه به شناختی که از اوریون داشتم حدس زدم باید آدم شلوغ و به قول خودش آزارمندی باشه ولی وقتی باهاش برخورد کردم حس کردم با یه آدم کاملا خونسرد و بی حوصله طرفم و واسه اینکه من ناراحت نشم یه لبخند زورکی زد :whistle:

مثلا ازش پرسیدم خب اورنگ از پایان نامه و پلی تکنیک و .. چه خبرا؟ یه نگاهی کرد و با کمال خونسردی گفت : هیچی ( یا یه چیزی شبیه به این) ! ( به همراه یه سکوت مطلق ) :دی

بعد دیگه ترسیدم بحث tiara و . . . رو پیش بکشم :whistle:

 

از اتفاقات نسبتا جالب توجه هم این بود که خانم آرپاک رفت یه بچه ی بدبخت رو از بغل باباش کشید بیرون و اوردش پیش جمع و هی بهش میگفت چقدر زشتی و چرا حرف نمیزنی و از این کار به عنوان عمل هماهنگ سازی ، یاد کرد :whistle:

البته اگه عکس العمل بابای بچه رو هم میدیدین قضیه جالب تر میشد ! :whistle:

 

در ادامه هم ززهرا یکم ضعف کرد و رفتیم ساندویچ خریدیم که بخوریم. بعد شادینگ میخواست ساندویچا رو بگیره که با اقدامات ایذایی ززهرا این نقشه ، نقش بر آب شد :whistle:

در نهایت هم نگاری و خانم :::شیـــــــما::: ( تعداد نقاط رو دقیق نمیدونم :دی ) و پارتنر عزیز : دکتر وافن تشریف اوردن و به اتفاق آقای Ebrahim heidari رفتیم ...

 

...

در کل روز خوبی بود و امیداورم سال دیگه هم عمری باقی بمونه بتونم بیام.

  • Like 9
لینک به دیدگاه
به به

بازم میتینگو خوراکه یه هفته اسپم جور شد!!!!:ws3:

کلا روز خوبی بود از همه دوستانی که اومدن تشکر میکنم:a030:

 

سیندرلا تو کدومشون بودی؟:ws3:

من دیدمت ولی الان هر چی به مغزم فشار میارم میگه فایده نداره:whistle:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

ممنون از شرکت همه بچهای گلی که در این جمع و میتینگ دوستانه شرکت کردند و نشون دادن که نواندیشان روز به روزدارای خانواده بزرگ تری میشود و روزی میرسد که دیگه تو نمایشگاه جامون نمیشه:ws3:

به هر حال گلگی بسیاره از تعداد کمی از دوستانی که جمع نواندیشان رو به دو دسته تقسیم کردند و برای خودشون یه میتینگ جدا همون ساعت و روز برگزار کردن انشالا میتینگهای بعدی شاهد این جور دودستگی ها نباشیم چه بهشون دست داده بشه چه نشه و اگر قراره توی اون ساعت و اون روز میتینگی باشه همه در کنار هم باشند ممنون از همه دوستانی که خاطراتشون و حضورشون همیشه بیاد هممون خواهد موند.:icon_gol::icon_gol:

 

راستی یادم رفت یه تشکر خیلی زیادم از همه اونایی میکنیم که روز جمعه میتونستن بیان و ما نتونستیم اون روز ببینیمشون :icon_gol:

دمشون گرم غمشون کم خودم حقتون رو از این مملی پنجشبه دوست و این همه کاربر پنجشنبه ای میگیرم از این به بعد همش جمعه میریم رای گیری هارم دست کاری میکنم :w02:

 

برای دیداری دوباره

خبر های خوبی در راه است.....:ws3::a030:

 

پایان.

  • Like 29
لینک به دیدگاه

به به عجب امضاهایی! آدم لذت میبره اینا رو میبینه!! :banel_smiley_4:

 

فقط دوستان یادتون باشه این شما بودید که امضا دادیدا !!! (بابت تاخیر در امر اسکن امضاها شرمنده)

 

2vd69vit9ajksdm3yrh.jpg

  • Like 4
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...